توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ مهر ۸, پنجشنبه

فصل هشتم: انواع نکاح

 

فصل هشتم:
انواع نکاح

1-   استبضاع

2-   مضامده

3-   مخادنه

4-   بغاء

5-   ضَیزَن

6-   مقت

7-   شغار

8-   نکاح تبادل زوجات

9-   نکاح مستببات

10- زنا

11- ازدواج موقت «متعه»

آیا ازدواج موقت حرام است یا حلال؟

12- مخالف شرع با ازدواج‌های عصر جاهلیت


انواع نکاح

در عصر جاهلیت نکاح‌های متعددی صورت می‌گرفت که برخی از آنان به منظور ازدواج انجام می‌گرفت و در مقابل برخی از این ازدواج‌ها فقط به خاطر تلذذ و تمتع و بدون ایجاد ارتباط اصیل با زن صورت می‌گرفت و چون غایت این نکاح‌ها فقط تلذذ بود، اسلام این نوع نکاح را از اعتبار ساقط نمود.

امام بخاری از حضرت عایشه روایت می‌کند که ایشان فرموده‌اند: نکاح در جاهلیت به چهار قسمت انجام می‌گرفت: یکی از این موارد، همین نکاح متداول مردم در این عصر است که در آن، یک مرد، دختر یا خانم تحت تکفل کسی را خواستگاری می‌کند و با تعیین مهریه با او ازدواج می‌کند. نوع دیگر این است که هنگامی که زوجه‌ی شخصی دوران قاعدگی خود را سپری می‌نمود و طاهر می‌شد، آن شخص زن خود را به نزد فرد مورد نظر خود می‌فرستاد و زنش را امر می‌نمود که با او همبستر شود و بعد از این، آن مرد با زن خود همبستر نمی‌شد تا وقتی که معلوم شود که آن زن از آن مرد حامله گشته است «بعد از حامله شدن» مرد می‌توانست با زن خود مقاربت کند. شایان ذکر است که این نکاح به منظور نجابت فرزند «فرزندی که بر اثر مقاربت زن با مرد مورد نظر که اغلب از اشراف و ازکیاء (پاکان) بودند» صورت می‌گرفت و این نکاح، نکاح استبضاع نامیده شد.

نوع دیگر نکاح این بود که تعدادی از مردان که کمتر از 10 نفر بودند، نزدیک زن می‌رفتند و تمامی آن‌ها با او همبستر می‌شدند. هنگامی که این زن حامله می‌شد و وضع حمل می‌نمود و چند شب هم از وضع حمل می‌گذشت، آن زن تمامی آن مردان را به حضور فرا می‌خواند و هیچ یک از این مردان حق تمرد و ممانعت از ملاقات و به حضور نرسیدن آن زن را نداشتند. سپس آن زن خطاب به آنان می‌گفت: که این فرزند من از نتیجه‌ی کار همه‌ی شماست، پس زن هرکدام را که دوست داشت خطاب می‌کرد و فرزند خود را به او منسوب می‌کرد و آن مرد، حق امتناع از این انتخاب را نداشت.

چهارمین نوع نکاح این بود که عده‌ی زیادی از مردم، جمع می‌شدند و به نزد زنی می‌رفتند. این زنان، زانیانی بودند که عَلَم‌ها و درفش‌هایی را بر در منازل خود نصب می‌نمودند و هر کسی که می‌خواست، می‌توانست بر آن‌ها وارد شود و از ورود هیچ کس ممانعت به عمل نمی‌آوردند و هرگاه یکی از آن زنان حامله می‌شد و وضع حمل می‌کرد، تمامی آن افراد گرد او جمع می‌شدند و قیافه شناسان را فرا می‌خواندند و پس از آن فرزند او را به یکی از آن گروه ملحق و منسوب می‌کردند و او را فرزند وی می‌خواندند و آن شخص نیز لزوماً باید این را می‌پذیرفت «و حق امتناع نداشت». اما با بعثت پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم  تمامی نکاح‌های زمان جاهلیت به جز نکاح متداول بین مردم این عصر «نکاح صحیح» از بین برداشته شد.[1]

در این بخش به شرح انواع نکاح‌های جاهلیت می‌پردازیم:

1- استبضاع

یک مرد برای داشتن فرزند باهوش، نجیب و شجاع به این نوع «از نکاح‌های زمان جاهلیت» متوسل می‌شد و هدف اصلی این نکاح، همین امر بود. «به این صورت» که مرد زن خود را به نزد مردی که مشهور به یکی از صفات عالی و خوب بود می‌فرستاد و از زن خود می‌خواست که با آن مرد همبستر شود و هنگامی که زن از آن مرد، حامله می‌شد، آن شوهر از زن خود دوری می‌جست «با او مقاربت نمی‌کرد» تا اینکه همسر او وضع حمل می‌نمود و فرزند متولد شده به شوهر زن، متعلق و منسوب می‌شد و در برخی از اوقات، زنی که هنوز ازدواج نکرده بود و باکره بود «به این نوع از ازدواج روی می‌آورد»؛ چنانکه دوشیزه‌ای از پدر رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  تقاضا کرد که با او استبضاع کند تا فرزندی به زیبایی وی «عبدالله پدر رسول خدا» برای او حاصل شود و در مقابل 100 شتر از دوشیزه مطالبه نماید؛ ولی پدر رسول خدا از این امر خودداری کرد.

در عصر حاضر نیز، عملی مشابه استبضاع انجام می‌گیرد و آن تلقیح مصنوعی است و به این صورت است که نطفه‌ی مردی که دارای صفات مرغوبی چون: قوه‌ی جسمی، ذکاوت و زیبایی صورت «گندم گون» است، داخل رحم زن کاشته می‌شود «این عمل با مقاربت صورت نمی‌گیرد، بلکه زن به صورت مصنوعی، باردار می‌شود».

2- مضامده

این کلمه «مضامده» به مقاربت زن با غیر همسر خود اطلاق می‌شود. در عصر جاهلیت قحطی و خشکسالی‌های زیادی به وجود می‌آمد؛ به گونه‌ای که حتی این خشکسالی‌ها، مدت زیادی به طول می‌انجامید و این عامل باعث گستردگی فقر در آن عصر می‌شد. تا جایی که مردم به حد اعلای گرسنگی می‌رسیدند و در این بحران، زن برای اشباع شدن و نجات از گرسنگی به مردی غیر از شوهر خود رجوع می‌کرد و بعد از اشباع شدن به نزد همسر خود باز می‌گشت. در این نوع نکاح هیچ گونه حبّ و اشتیاقی وجود نداشت و صرفاً جنبه‌ی اقتصادی داشت و برای اشباع شدن و نجات از گرسنگی رجوع انجام می‌گرفت.

3- مخادنه «چند شوهری»

مخادنه به معاشرت تعدادی مرد با یک زن و انتساب کودک متولد شده آن زن به یکی از آن مردان، اطلاق می‌شد. زنده به گور کردن دختران باعث کم شدن تعداد زنان شده بود و «زنان کمتر از مردان شدند» و همین عامل موجب رایج شدن مخادنه و چند شوهری «یک زن چند شوهر داشت» شده بود.

4- بغاء

بغاء به زنایی که در مقابل پول انجام می‌گیرد، اطلاق می‌شود. در بغاء هرگاه مردی به این امر تمایل پیدا می‌کرد، زن خواسته‌ی او را اجابت می‌کرد و خانه‌ی آن زن محل رفت و آمد اهل فسق و فجور بود و خانه‌ی آن زن، با پرچم قرمز رنگی که بر سردر خانه‌ی او نصب شده بود، شناخته می‌شد و در واقع زن، زنا را منبع کسب درآمد خود قرار می‌داد که در عصر حاضر نیز نمونه‌ی بغاء به کثرت یافت می‌شود!!

نوعی از بغاء دینی نامیده می‌شود به قصد تقرب و جلب رضایت آلهه!! صورت می‌گیرد. بدین صورت که تعدادی زن جوان در کنیسه یا معبد اقامت می‌گزیدند و اجانب بر آن‌ها می‌گذشتند و هر یک از اجانب، زنی را که مطابق میل او بود، اختیار می‌کرد و در خارج معبد مضاجعه و معاشرت آن‌ها انجام می‌گرفت.

نوع دیگر بغاء به این صورت بود که زوّار و کاهنان برای ارضاء آلهه!! به مقاربت و همبستری با دختران می‌پرداختند که این امر باعث شده بود که معبد، محلی برای فحشاء و فساد تبدیل شود.

این نوع بغاء در اروپا به وجود آمده بود و چه بسا امروزه هم در آنجا وجود داشته باشد؛ یا اینکه اَشکالی‌ به خود گرفته باشد.

5- نکاح ضَیزَن

هرگاه مردی فوت می‌کرد و آن مرد، فرزندانی از زن دیگری داشت، زن وی جزو میراث به جا مانده از مرد فوت شده به بزرگ‌ترین پسر وی تعلق می‌گرفت و زن پدر او از جمله میراث آن پسر به شمار می‌آمد؛ به طوری که آن پسر می‌توانست و حق داشت آن زن را از ازدواج منع کند؛ مگر اینکه آن زن با دادن فدیه خود را از این «مهلکه» نجات می‌داد.

هنگامی که وارث با زن پدر خود ازدواج می‌کرد و زن پدر او از او صاحب فرزندی می‌شد، فرزندان آن زن از جمله برادران وارث به شمار می‌آمدند.

6- نکاح مقت

در نکاح مقت، برادران بعد از وفات پدر خویش با زن وی «پدر خود» ازدواج می‌کردند و به نیابت از پدر خود تمامی آن‌ها در آن زن «زن پدر خود» با هم شریک می‌شدند «و در واقع تمامی برادران با یک زن که زن پدر آن‌ها بود ازدواج می‌کردند».

7- نکاح شغار

این نکاح را نکاح مقایضه نیز می‌نامند. شغار عبارت است از اینکه مردی دختر یا خواهر خود را به ازدواج شخصی درمی‌آورد، مشروط به اینکه طرف مقابل نیز خواهر یا دختر خود را بدون تعیین مهریه برای زن، به ازدواج او درمی‌آورد. نکاح شغار تا چندی پیش، هنوز از میان نرفته بود و ممکن است هنوز موجود و متداول باشد. نکاح شغار در اسلام با این قول رسول خدا که فرمود: «لَا شِغَارَ فِي الْإِسْلَامِ»[2] «در اسلام نکاح شغار وجود ندارد»، حرام گردیده است. در جای دیگر رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  می‌فرمایند: «لَا شِغَارَ فِي الْإِسْلَامِ» قالوا: و ما الشغارُ؟ قال: «نِكَاحُ الْمَرْأَةِ بِالْمَرْأَةِ، لَا صَدَاقَ بَيْنَهُمَا».[3]

ترجمه: «رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند در اسلام شغار وجود ندارد. اصحاب گفتند، شغار چیست؟ پیامبر فرمود: شغار عبارت است از اینکه زنی را در عوض زن دیگر بدون مهریه به ازدواج در آورند».

8- نکاح تبادل زوجات

این نوع نکاح به «مزدک» پارسی که معتقد به مشترک بودن زنان بود، برمی‌گردد. در نکاح تبادل زوجات، یک مرد زن خود را با زن دیگری مبادله می‌کند؛ یعنی، زن خود را به مردی می‌دهد و در مقابل زن او را می‌گیرد. این امر در عهد قرامطه معروف بود که در آن مردی زن خود را تا هر زمانی که می‌خواست به مرد دیگری می‌داد «تا آن مرد با زن او خوشگذرانی کند». در آن زمان اجتماعاتی اعم از زن و مرد در خانه‌ای صورت می‌گرفت که آن خانه را دارالصفوه «خانه خوشگذرانی» می‌نامیدند و در این خانه همسران خود را با هم عوض می‌کردند. و فرزندانی که حاصل دارالصفوه بودند را نیز «اولاد الصفوه» می‌نامیدند. در عصر حاضر نیز مشابه این کار در کاباره‌ها انجام می‌شود؛ به طوری که مردان و زنان بیگانه همدیگر را بغل می‌کنند و با هم به رقص و پایکوبی می‌پردازند و شاید همین کار در آخر به همبستری منجر شود.

9- نکاح مسبّیات

این نوع نکاح از نکاح‌های زمان جنگ و غزوات به شمار می‌آید که در این جنگ‌ها، زنان نیز همانند غنایم، بین افراد جنگجو تقسیم می‌شدند و از آن جمله مادر عمرو بن عاص بود که اسیر گشته بود و در بازار عکاض به فروش رسیده بود و فاکة پسر مغیره، او را خریداری نموده بود، «سپس عبدالله بن جدعان او را از فاکة خریداری نمود و وی را به عاص بن وایل فروخت و عاص بن وایل با آن زن ازدواج کرد و از او صاحب فرزندی به نام عمرو بن عاص گردید و عمرو بن عاص چون مادر او مسبیّه بود، همواره از این امر احساس سرافکندگی می‌نمود.

10- زنا

زنا عبارت است از همبستری زن به قصد استمتاع و تلذذ که سفاح «مقاربت نامشروع» نیز خوانده می‌شود. زنا، نکاحی است که بدون عقد و مهریه منعقد می‌شود و مردی که از زنا کاری زن خود باخبر است، ولی سکوت می‌کند، دیوث می‌نامند که بیشتر نکاح‌های عصر جاهلیت از نوع زنا بود. زنا بر اساس نص صریح قرآن:

﴿وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ [النور: 3].

«و این (امر) بر مؤمنان حرام شده است»،

جایگاه خود را از دست داد و حرام گشت.

11- ازدواج موقت «متعه»

ازدواج موقّت عبارت است از اینکه یک مرد، زنی را در مقابل مقداری مال برای مدّت معین به ازدواج خود درآورد. در این نوع از ازدواج، نکاح به محض اتمام مدت معلوم شده، بدون طلاق فسخ می‌شود و نکاح به پایان می‌رسد و در مدت نکاح، نفقه و محل اسکان زن بر عهده‌ی خود زن است «مرد عهده دار نفقه و محل اسکان زن در مدت ازدواج موقت نمی‌باشد». بعد از اتمام مدت نکاح بر زن لازم می‌گردد که با اتمام دو حیض «دو طهر» استبراء رحم کند؛ یعنی ثابت کند که حامله نیست. لازم به ذکر است که در این نوع نکاح توراثی بین مرد و زن وجود ندارد؛ هرچند یکی از آن‌ها بمیرد، دیگری از او ارث نمی‌برد.

آیا ازدواج موقت حلال است یا حرام؟

ابن مسعود  رضی الله عنه  می‌گوید: ازدواج موقّت با طلاق و عدّه و میراث منسوخ شده است. علما در ارتباط با این ازدواج که چند بار مباح و چند مرتبه نیز منسوخ شده است، اختلاف نظر دارند. از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه  منقول است که گفت: «كُنّا نَغْزوَا وَمَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، لَيْسَ لَنَا نِسَاءٌ، فَقُلْنَا: أَلَا نَسْتَخْصِي؟ فَنَهَانَا عَنْ ذَلِكَ ثُمَّ رُخِّصَ لَنَا أَنْ نَنْكِحَ الْمَرْأَةَ بِالثَّوْبِ إِلَى الْأَجَلِ».[4]

ترجمه: «در غزوه‌ای همراه رسول خدا بودیم که زنان، همراه ما نبودند. پس از رسول خدا سؤال کردیم که آیا خود را اخته نکنیم؟ پس رسول خدا ما را از این عمل منع فرمود و سپس به ما اجازه فرمود که زنی را تا مدت معینی به ازدواج خود درآوریم».

ابو حاتم بستی در صحیح خود چنین می‌گوید که این قول اصحاب که به رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  گفتند آیا خود را اخته کنیم، دلالت بر این امر می‌کند که تا قبل از آن، ازدواج موقت ممنوع بوده است و بعد از سؤال، اصحاب استمتاع یا ازدواج موقت مباح گردید و اگر تا قبل از آن، این ازدواج ممنوع نمی‌بود، اصحاب چنین سوالی نمی‌کردند.[5] سپس در آن غزوه به اصحاب اجازه داده شد که زنی را برای مدتی معین به ازدواج خود درآورند، اما رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  در خیبر این امر را ممنوع کرد، اما برای مرتبه‌ای دیگر در فتح مکّه این امر مباح شد و بعد از سومین مرتبه‌، دیگر حرام شد و تا روز قیامت حرام خواهد بود.

ابن عربی می‌گوید: ازدواج موقت از عجایب شریعت است؛ زیرا در صدر اسلام مباح گردید؛ سپس در خیبر حرام شد؛ باز در غزوه‌ی اوطاس مباح گردید و برای بار دیگر تحریم شد و بر تحریم استقرار یافت و هیچ مسأله‌ای در اسلام وجود ندارد که مانند ازدواج موقت متغیر بوده باشد؛ مگر مسأله‌ی قبله که دو مرتبه حکم آن منسوخ شد و بعد از این حکم قبله استقرار یافت «و دیگر متغیر نشد».

ابو جعفر طحاوی می‌گوید: تمامی کسانی که به نقل روایاتی مبنی بر جواز ازدواج موقت پرداخته‌اند، این نکته را نیز متذکر شده‌اند که این امر در سفر انجام گرفته است و بعد از آن در آخر همان سفر این نوع ازدواج ممنوع گردیده است و هیچ کس روایتی مبنی بر جواز آن در حضر و اقامت روایت نکرده است.

ابن عربی می‌گوید: ابن عباس قایل به جواز ازدواج موقت بود، اما ولی بعدها از این قول خود برگشت، سپس اجماع بر تحریم ازدواج موقت منعقد شد. در عصر حاضر دیدگاه رایج مذاهب بر تحریم ازدواج موقت است و اگر کسی ازدواج موقت کند، رجم می‌شود.

از کمال الدین بن همام حنفی در فتح القدیر منقول است که حازمی گفته است: رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم  ازدواج موقت را بر حسب ضروریاتی مباح گردانید، ولی در حجة الوداع حکم بر تحریم این نوع ازدواج نمود و تمامی ائمه و علمای دوران مختلف معتقدند که ازدواج موقّت در حجة الوداع تا ابد تحریم گشته است؛ مگر اهل تشیع «که حکم بر حلیّت آن داده‌اند».

«أَنَّ رسول اللهُ نَهَى عَنْ نِكَاحِ الْمُتْعَةِ وَعَنْ لُحُومِ الْحُمُرِ الْوَحْشِيَّة يَوْم خَيْبَر».[6]

در احادیث صحیح نبوی این امر اثبات گردیده است که رسول خدا در روز خیبر از ازدواج موقت و خوردن گوشت الاغ وحشی «گوره خر» نهی فرموده است و چنین فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنِّي قَدْ كُنْتُ أَذِنْتُ لَكُمْ فِي الِاسْتِمْتَاعِ مِنَ النِّسَاءِ، وَإِنَّ اللهَ قَدْ حَرَّمَ ذَلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَمَنْ كَانَ عِنْدَهُ مِنْهُنَّ شَيْءٌ فَلْيُخَلِّ سَبِيلَهُ، وَلَا تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا».[7]

رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «ای مردم قبل از این، استمتاع از زنان را برای شما مجاز کرده بودم، «اکنون» خداوند حکم حرمت آن را تا قیامت اعلام نموده است، هر کس از شما بر این اساس، زنی را در اختیار دارد، او را رها کند و از آنچه به وی عطا کرده است، چیزی را پس نگیرد».

ابن عباس چنین روایت می‌کند: «إِنَّمَا كَانَتِ الْمُتْعَةُ فِي أَوَّلِ الإِسْلاَمِ، كَانَ الرَّجُلُ يَقْدَمُ البَلْدَةَ لَيْسَ لَهُ بِهَا مَعْرِفَةٌ فَيَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ بِقَدْرِ مَا يَرَى أَنَّهُ يُقِيمُ فَتَحْفَظُ لَهُ مَتَاعَهُ، وَتُصْلِحُ لَهُ شَيْئَهُ، حَتَّى إِذَا نَزَلَتِ الآيَةُ: ﴿إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ». [معارج:30]. قال ابن عباس: «فَكُلُّ فَرْجٍ سِوَى هَذَيْنِ فَهُوَ حَرَامٌ».[8]

ترجمه: «ازدواج موقت در صدر اسلام وجود داشت، بدین صورت که وقتی مردی به دیاری غیر از دیار خود می‌رفت، نسبت به آن دیار غریب هیچ گونه آشنایی نداشت، به این دلیل زنی را برای مدت زمان اقامت خود در آن دیار به منظور حفظ متاع و کالای خود و علاوه بر آن، برای امنیت مالی خود به ازدواج خود درمی‌آورد، تا اینکه آیه‌ی 30 سوره معارج «مگر از زنان و کنیزان خود که در این صورت لعبه و سرزنش بر شما نیست» نازل شد و هرگونه ازدواجی غیر از موارد مذکور را حرام نمود».

ابن عباس می‌گوید: بعد از این آیه هر ازدواجی به جز آنچه در آیه ذکر شده است، حرام گردید. در تفسیر خازن آمده است که جمهور علمای صحابه و علمای بعد از آن‌ها، بر این عقیده‌اند که نکاح متعه «ازدواج موقت» تحریم گردیده است. خازن همچنین متذکر شده است که عمر بن خطاب بر منبر بالا رفت و بعد از حمد و ثنای الهی خطاب به مردم گفت: چه شده است مردم را در حالی که رسول خدا، ما را از ازدواج موقت منع فرمود، ولی باز به این عمل اقدام می‌نمایند. بدانید و آگاه باشید هرکسی به ازدواج موقت اقدام نماید، او را رجم خواهد کرد.

در جای دیگر خازن به بیان دیدگاه امام شافعی می‌پردازد که ایشان می‌فرمایند: هیچ کس حکمی را در اسلام نیافته ‌است که چون متعه «ازدواج موقت» حلال باشد؛ سپس حرام گردد، باز برای بار دیگر حلال شود و باز حرام گردد.

تمامی علمای حجاز، عراق، شام و غیره اعم از علمای حدیث و اجتهاد معتقدند که ازواج موقت بر هرکس ولو مضطر «مجبور» باشد نیز، حرام است.

در این گفته خداوند که می‌فرماید:

﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً [النساء: 24].

«پس آن زنانی را که (به ازدواج در آوردید و) از آنان کام گرفتید، باید مهرشان را به عنوان فریضه ای به آنان بدهید».

علّامه آلوسی صاحب تفسیر روح المعانی در توضیح این آیه می‌گوید: اینکه گفته شده است که این آیه درباره‌ی ازدواج موقت نازل شد، غلط است و ارتباط دادن این آیه به نکاح موقت غیر قابل قبول است و به قول آلوسی این آیه بر حلالیت دلالت نمی‌کند و بیان چنین مطلبی به این نحو با نظم قرآن سازگار نیست و منافات دارد؛ زیرا خداوند در ابتدا به بیان محرمات می‌پردازد، اما در آیه‌ی 24 مسأله با حلال شروع شده است:

﴿أُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَآءَ ذَٰلِكُمۡ أَن تَبۡتَغُواْ بِأَمۡوَٰلِكُم [النساء: 24].

و در پایان این آیه، خداوند برای صحت این نکاح شرطی می‌گذارد که همین شرط به زن اجازه‌ی عاریه دادن و حلال کردن خود برای مردان را نمی‌دهد؛ هرچند که در مذهب تشیع این دو امر جایز است. شرط این است که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مُحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ [المائدة: 5]. همانطور که در سوره‌ی «مائده، آیه‌ی 5» هم آمده است.

«قصد ازدواج داشته باشید، منظور تان زناکاری یا کسب لذت و شهوت نباشد».

در این آیه اشاره شده است که اگر هدف از نکاح، منحصراً قضای شهوت و خالی کردن ظرف منی «محل قرار گرفتن منی در وجود مرد» باشد؛ این امر ناجایز است و علت اینکه متعه یا ازدواج موقت را باطل اعلام کرده‌اند؛ به همین مناسبت بوده است؛ چون مقصود عاقد ازدواج موقت، یا متمتع از منعقد کردن ازدواج موقت، فقط قضای شهوت است و این نکاح به منظور تحت حمایت قرار دادن یا حفاظت از عرف و ناموس انجام نمی‌گیرد و به این دلیل زنی که به ازدواج موقت تن می‌دهد، ممکن است در هر ماه شوهر جداگانه‌ای داشته باشد (یک ماه شوهر داشته باشد ولی ماه دیگر شوهری دیگر اختیار کند و به همین منوال). یا هر سال در آغوش ملاعبی قرار گیرد و در حقیقت، نکاح هدف داری که در قرآن از آن ذکر به میان آمده حاصل نمی‌شود.

به همین سبب است که اهل تشیّع می‌گویند: اگر کسی که در ازدواج موقت بود و زنا کرد، رجم نمی‌شود (چون هنوز به عنوان محصن محسوب نمی‌شود).

سپس خداوند سبحان چنین می‌فرماید که: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم [النساء: 24]. مراد از استمتاع در این آیه همبستری و جماع با زن است؛ نه ازدواج موقت که اهل تشیّع مراد از استمتاع در این آیه را ازدواج موقت گرفته‌اند و قرائتی از صحابه نقل می‌کنند که این قرائت شاذ و نادر است و جمهور علماء به استناد آیه‌ی: ﴿فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ٧ [المؤمنون: 7]، بر تحریم ازدواج موقت که برای مدتی معین انجام می‌گیرد، فتوا داده‌اند و این استدلالی روشن است؛ زیرا زنی که به ازدواج موقت تن درمی‌دهد نه مملوکه است و نه حکم زوجه و همسر به او تعلق می‌گیرد؛ زیرا وقتی زن شوهردار لوازمی چون: طلاق وارث، عدّه و وجوب نفقه بر او مترتب می‌شود؛ ولی تمامی این موارد در ازدواج موقت منفی است (در ازدواج وقت طلاق، نفقه، ارشاد و... وجود ندارد) و به طور کلی ازدواج موقت هیچ یک از خصوصیات نکاح را شامل نمی‌شود و علت اینکه این نمونه از ازدواج را نکاح متعه یا ازدواج موقت نامیده‌اند این است که در این نوع نکاح نیز عقدی صورت می‌گیرد (که بر اساس همین عقد آن را عقد متعه، نکاح متعه یا ازدواج موقت می‌گویند).

 عوامل مشروعیت نکاح و مقاصد اصلی نکاح در شریعت، بوجود آمدن فرزند، ثبوت نسب، ایجاد الفت و محبت و شریک کردن زن و مرد در زندگی و معیشت است که در ازدواج موقت تحقق نمی‌یابد. به عنوان مثال در نکاح موقت ثبوت نسب وجود ندارد مگر اینکه کسی کودکی را به دروغ به خود نسبت دهد و (همین طور مقصود از ازدواج موقت، به وجود آمدن فرزند، ایجاد الفت و محبت و زندگی مشترک بین زن و مرد نمی‌باشد) و چگونه می‌شود از ازدواجی که منحصراً به خاطر قضای شهوت، آن هم برای مدتی معلوم انجام پذیرفته است، ایجاد الفت و محبت و شراکت در معیشت را انتظار داشت؟ و اگر این نوع ازدواج «ازدواج موقت» زنا نیست پس زنا چیست؟ آیا غیر از آن است که زنا نیز با رضایت طرفین و توافق آن دو برای قضای حاجت و نیاز «شهوت» صورت می‌گیرد؟ آیا ازدواج موقت غیر از این است؟ با توجه به استدلالات و اقوال قبلی می‌توان چنین گفت: ازدواج موقت باطل است و اگر کسی به این ازدواج مبادرت ورزد، از دیدگاه شرع زناکار محسوب می‌شود.

12- مخالفت اسلام با ازدواج‌های عصر جاهلی

دین مبین اسلام تمامی ازدواج‌هایی که قبلاً به ذکر آن پرداختیم را به جز ازدواج شرعی که با خواستگاری و تعیین مهریه و عقدکنان صورت می‌گیرد را حرام اعلام نمود.

اسلام، ازدواج‌های عصر جاهلی را زنا می‌داند و مسلمین را بر اساس این آیه از این عمل منع می‌نماید:

﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا ۖ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا٣٢ [الإسراء: 32].

«و نزدیک زنا نشوید، که کار بسیار زشت و بد راهی است».

همچنان‌که خداوند با ذکر این آیه نیز زنا را حرام فرموده است.

﴿وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا [النور: 33].

«کنیزان خود را که می‌خواهند پاکدامنی کنند، برای بدست آوردن متاع ناچیز زندگانی دنیا به زنا وادار نکنید».

منظور از تحریم ازدواج‌های مذکور، ساختن جامعه‌ای پاک و سالم مبتنی بر محبت، رحمت و تداوم بر اساسی محکم و استوار است.




[1]- امام بخاری در باب النکاح (183 و 9/182) این حدیث را روایت کرده‌اند. [مؤلف]

[2]- به روایت امام مسلم (1415) و نسائی (6/111) و ابن ماجه (1885) و امام احمد (4/429 و 3/162 و 2/35). [مؤلف]

[3]- به روایت طبرانی در معجم الصغیر (1؟158). [مؤلف]

هیثمی در مجمع الزوائد (5/261) می‌گوید: ضعیف است. [مصحح]

[4]- به روایت امام بخاری (9/116) و امام مسلم (1404) در النکاح. [مؤلف]

[5]- ابن حبان در صحیح خود آورده است (6/175). [مؤلف]

[6]- به روایت امام بخاری (167 – 9/166) و امام مسلم (1407) در النکاح. [مؤلف]

[7]- به روایت امام مسلم (1406) شمارۀ (21) در النکاح. [مؤلف]

[8]- به روایت ترمذی (1122) در النکاح. [مؤلف]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...