علامهی جنوب... عبدالله قرعاوی
ایشان دانشمندی بزرگوار و ارجمند، پیشوایی مصلح و والامقام، حقیقتگو، پرهیزگار، پارسای باتقوا، استاد عبدالله بن محمد بن حمد بن محمد بن عثمان قرعاوی است، که در یازدهم ذیالحجه سال (1315 هـ) دو ماه بعد از وفات پدرش در شهر عنیزه عربستان سعودی دیده به جهان گشود. دوران کودکی را با یتیمی و تحت سرپرستی عمویش عبدالعزیز قرعاوی سپری کرد، هر چند مادرش با مرگ پدر بیوه شد، اما نسبت به او دلسوز و مهربان بود ودوشا دوش عمویش به بهترین وجه پرورش و تربیتش را برعهده گرفت.
در سال (1328 هـ) همراه عمویش اشتغال به تجارت در سرزمین غربت از جمله سفر به شام را برگزید و برای تجارت شتر و پوشاک سفر میکرد، سپس به زادگاهش برگشت و جنبهی تربیتی و ادبیاش رشد و شکوفایی مییافت، و مغازهی کوچکی را برای خرید و فروش گشود، او در معامله راستگو بود و شب و روز ملازم و همنشین اساتید بزرگوار بود، این رویهی زندگی هم تجربهای بود که ادامه نیافت و بینتیجه ماند و انگیزهی ادامهی تجارت در او تقویت نشد، زیرا علاقهی عمیق او به علم و دانش، او را از این کار رویگردان ساخت.
هر انسانی از نظر جسمی و اخلاقی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که در شخصیت و رفتار او انعکاس مییابد و او را از دیگران متمایز میسازد، شیخ عبدالله قرعاوی: هم دارای صفات و ویژگیهای خود بود.
استاد عبدالله بسام: که از اعضای هيئت علمای سابق است در مورد ایشان میگوید: ایشان امر به معروف و نهی از منکر میکرد و حق را به روشنی بیان میکرد و در این راستا از سرزنش هيچ سرزنشكنندهای هراسی نداشت، و در بازار و خیابانهای عنیزه به تبلیغ میپرداخت، به گونهای که اگر مردی از رفت و آمد به مسجد سستی میکرد، یا چنانچه خانمی زیورآلات خود را نمیپوشید یا زیبائیش را به نمایش میگذاشت، بلا فاصله عصای دستش را بر او بلند میکرد و او را با زبان از آن کار زشت باز میداشت و او را نکوهش میکرد، تا جایی که در میان مردم ابهّتی یافت، و افراد تنبل و سهلانگار هم از ایشان حساب میبردند و از او بیم داشتند. بارها برای رضای خدا آموزشگاه قرآن و نوشتن و ریاضی را به صورت رایگان برای کودکان و نوجوانان دایر کرد و ایشان را آموزش میداد، همانگونه که بزرگان را نیز علوم مبادی یاد میداد که بنده هم از جمله کودکانی بودم که در کلاس درس ایشان شرکت داشتم، او به ما اجازهی بیرون رفتن نمیداد تا اینکه مؤذن اذان میگفت و به دقت به نماز ما نگاه میکرد که در نماز بازی و شوخی نکینم، سپس برای اقامهی نماز خارج میشد.
اما عالم بزرگوار استاد محمد قاضی در بیان زندگینامهی قرعاوی او را با اوصاف متعدد میستاید؛ از جمله میگوید: او عالمی عالیقدر، مرشد و پیشوای مصلح و نخبه، مردی که حقیقت را بیان میکند و پارسا و پرهیزگار بود. علاوه بر اینکه او را به داشتن صوت دلنشین و تلاوت قرآن و تسلط بر قواعد تجوید و تلاوت دقیق قرآن، و نیکی با پدر و مادر و علاقمندی به اصلاح روابط مردم و فرمان به نیکی و بازداشتن از بدی و ناهنجاری توصیف نمود. در سال (1386 هـ) بر اثر پیری، بینایی دیدگانش را از دست داد و ضعف و ناتوانی و پیری بر او چیره شد.
استاد عمر احمد جردی مدخلی- که از شاگردان ممتاز اوست- بعد از ذکر صفات و ویژگیهای جسمی او میافزاید: جسم و هیکل قوی و درشت و با نشاط و محاسنی بلند داشت، در حال تدریس بسیار با نشاط بود و هيچ کدام از شاگردانش نمیتوانست دارای فعالیّت علمی و عملی او باشد، خداوندU فراست و هوشیاری خارق العاده و بالایی به او ارزانی بخشیده بود، با درایت و حکمت و مهربانی مردم را به سوی خداوندU فرا میخواند، دانشمندی وارع، پرهیزگار، وارسته و بردبار بود و به امید پاداش الهی مردم را بسوی او فرا میخواند. همچنین آن بزرگوار دارای عقیدهی سلفی– عقیده اهل سنت و جماعت– بود، و در فروع و مسائل احکام عملی دین به هیچ کدام از مذاهب چهارگانه پایبند و وابسته نبود، بلکه مذهب سلف صالح را دنبال میکرد، هر جا حدیث صحیح یافت میشد، مذهب او آنجا بود. ایشان با وجود خستگی زیاد بر اثر تدریس در روز، بخشی از شب را با عبادت سپری مینمود، گاهی اوقات در مسجد روی حصیری میخوابید. فقراء و مساکین را دوست میداشت، به آنها احترام میگذاشت و نسبت به یتیمان و بیوهزنان مهربان بود و ایشان را کمک میکرد، همچنین طالبان علوم دینی را به خاطر رضای خدا دوست میداشت، و فقط خدا میداند چقدر مورد اذیت و دسیسه و حسادت قرار گرفت، ولی آن بزرگوار: در مقابل دشمنانش با صبر و بردباری مقاومت میکرد، و در ادامه در رابطه با شخصیت استاد قرعاوی میگوید: در سالهای اخیر تعداد بیشماری مسجد را در جهات مختلف ساخته یا تعمیر نمود که بشمار نمیآید، و چاههای متعدد آب شرب را حفر نموده و تلاش زیادی را نزد حکومت در راستای استخدام بعضی از دانشجویان و اساتید قبائل مبذول داشته است، بنابراین به فضل خدا سپس به سبب استاد قرعاوی نعمت دین و دنیا توأماً در آن منطقه جمع شد، علاوه نیکوکار و خیّر بزرگواری بود و اهل سخاوت را دوست میداشت، و قبل از وفات یک سوّم اموالش را در جهات خیری از قبیل بنای مساجد و حفر چاه آب برای استفادهی عموم و دیگر اعمال خیری به وصیت گذاشت، و بر اثر حسن نیّت ایشان و حسن تدبیر و مدیریت پسر ارشدش که اجرای وصیتش را به او واگذار کرده بود- خدا او را محفوظ کند و امثالش را زیاد نماید- الحمدلله بخش عمده و بیشتر وصیتش به اجراء در آمده است.
استاد قرعاوی: در راه کسب و تهیهی لقمهی حلال، مشاغل بدست گرفته و رنج زیاد تحمل نموده و جز در سن میان سالی برای کسب فارغ نشد، بنابراین ایشان از جمله کسانی بود که خداوندU علم ایشان را مبارک گردانید، و این هم نتیجهی خلوص نیت و صادق بودنش با خداوند بود، همچنین خداوند راههایی بر او گشود، و سختیها را برایش آسان ساخت و سریع نتایج کارش را بدست داد، از آنجا که استاد: عنفوان جوانی را در عنیزه پشت سر گذاشت از همان اوایل به اخلاص و دعوت و نصح و خیرخواهی عادت گرفته بود، و همراه شاگردانش مدرسهای را در زادگاهش برای خواندن و نوشتن افتتاح کرد. ایشان درباره خود میگوید: هنگامی که در 22 رمضان سال (1375هـ) از هندوستان برگشتم و به شهر ریاض آمدم نزد استاد بزرگوارم علامه: محمد بن ابراهیم بن عبدالطیف آل شیخ برای سومین بار درس خواندم، و برای بار چهارم مستمع درس ایشان بودم، ولی بار پنجم ایشان را نیافتم، زیرا به مكه رفته بودند، سپس بسعادت حضور استاد بزرگوار شیخ عبدالعزیز بن بشر نصیبم شد که در احساء زندگی میکرد، و نزد استاد بزرگوار محمد بن مانع که در قطر بودند به خواندن حدیث مشغول شدم.
همچنین نزد شیخ عبدالله بن محمد آل مانع درس خوانده، و نیز به بریده سفر کرد و نزد عبدالله بن سلیم و استاد عمر بن سلیم که در بریده اقامت داشتند زانوی شاگردی زده و برای کسب علم تجارت و بازرگانی را رها نمود، بدین خاطر در سال (1334هـ) برای کسب علم به هندوستان سفر کرده، و به مدرسهی «رحمانیه بدلهی» پیوسته و علم حدیث را از علمای اهل سنت برگرفته است، اما هنگامی که بعد از یک سال خبر بیماری مادرش عزم بازگشت به عنیزه کرد، اما قبل از رسیدن به مقصد مادرش وفات یافت. سپس تحصیل علم را دنبال كرده و كوله بار سفر را به نزد علمای بزرگوار در دیار خویش بست، و بعضی اوقات به عنیزه سرمیزد، و بعد از مدتی به هند برگشت و علم حدیث را نزد شیخ عبدالله بن امیر قریشی دهلوی به اتمام رسانید، که نهایتاً در سال (1355 هـ) در کتب حدیث به اجازهای مفصل مفتخر شد، سپس در سال (1357 هـ) به زادگاهش برگشت، همچنین برای کسب علم به کشورهایی مانند مصر، فلسطین، سوریه، اردن و اخیراً به عراق و کویت سفر کرده است، سپس به وطنش برگشته است.
انتقال استاد به منطقه جنوب سعودیه:
استاد بزرگوار ملازم شیخ محمد بن ابراهیم آل الشیخ:- که سابقا مفتی مملکت سعودیه بوده و همراه ایشان حج خانهی خدا بجا آورده، و بعد از اداء مناسک حج ملک عبد العزیز از او درخواست نمود که جهت ارشاد و تعلیم دین به جنوب سعودیه برود و استاد قرعاوی: به دعوتش لبیک گفته و او را به اخلاص در دعوت و به پرهیزگاری در همه احوال و مکان توصیه کرد. و گفته شده استاد خود این در خواست را کرده، اکنون از خودش بشنویم که میگوید: «در بیستم ماه صفر به شهر جازان رفتم و مقداری کالا با خود برداشتم و متوجه شهر صامطه شدم، سپس همه شهر را جستجو کردم، بعد در دکانی کالاهای را که همراه داشتم گذاشتم، و اولین کاری که انجام دادم تعلیم قرآن، اربعین نووی، اصول ثلاثه، تجوید، فرایض و آداب رفتن به نماز بود، که به 21 ربیع الاول سال (1358 هـ) برمیگردد. پس این مغازه اولین مدرسهای بود که در تهامهی یمن بنا نهادم، و در آخر جمادی الاولی در همین سال به شهر فرسان رفتم و در آنجا هم مدرسهای بنا کردم، و در آبادی مزهر شهر حکمیین –حکامیه– مدرسهای بازکردم و در اول رجب هم مسجد آنجا را تعمیر کردم که اولین مسجدی بود در تهامه تعمیر میشد، سپس در اوایل ماه شعبان به صامطه برگشتم و در منزل ناصر خلوفه که از برجسته ترین و گرامی ترین شاگردان آنجا بود و توان آمد و رفت نداشت و نمیخواتستم او را به تکلّف و مشقت وادارم دوّمین مدرسه را دایر کردم و تا کنون هم در آنجا مستقر شدهام.
علاقمندی حکومت به مدارس شیخ قرعاوی:
علی رغم اینکه شیخ قرعاوی: با مشکلات زیادی مواجه که به سبب افراد حسود و تلبیس افراد مغرض به وجود آمد، اما در حقیقت حکومت-خداوند توفیق خیرش دهد- از او غافل نماند بلکه هیئتی را ارسال نمود تا از نزدیک ماجرا را بررسی نمایند، اما جهد و کوشش استاد قرعاوی هیئت بازرس را شگفتزده کرد و گزارشی که تهیه کردند از از دعوت شجاعانهی ایشان خبر میداد که که متکی بر کار و فعالیت و خلوص نیت و سلامت هدف بود، این گزارش تأثیر زیادی بر مسئولین نسبت به او گذاشت ...، بنابراین ملک عبد العزیز: در سال (1367هــ) نسبت به کار و فعالیت استاد قرعاوی خوشحال شد و در سال (1367هـ) دستور داد حقوق و هزینههای جهت پیشبرد کار ایشان در نظر گرفته شود، و ولیعهد ملک سعود: در سال (1363 هـ) کمکهایی برای استاد فرستاد و به کارگراران و قضات هم سفارش کرد که به صورت سالانه ادامه داشته باشد. قبل از انتقال «امیر خالد سدیری» از امارت جازان در سال (1362 هـ) واسطهگری کرد که حکومت طلاب علوم دینی را مساعدهی مالی کند، لذا (300)ریال حقوق ماهیانه از سوی حکومت جهت ایشان تعیین شد، و از دارایی صامطه برای (30) نفر طلبه خرج میشد، همانگونه که امیر خالد کل هزینههای دفتر و ادوات مدرسه را بر عهده گرفت، و هنگامی که امیر محمد بن احمد سدیری در سال(1364) به جازان آمد، از خط مشی برادرش خالد پیروی کرد و تاکید نمودند که تمامی قضات و کارگزاران حکومتی از هیچ کمکی نسبت به شیخ قرعاوی دریغ نکنند. سپس شیخ عبدالله قرعاوی در منطقه جازان در بخش معارف در سال (1373هـ) به عنوان معتمد منصوب شد، اما در همان سال از منصب خود استعفاء کرد، و در مدارس خود مشغول تدریس شد، و همچنان کمکهای حکومت به مدارس استاد ادامه یافت که منطقهی زیادی را در برگرفته بود، و از طرف دیگر ملک سعود: در سال (1374هـ) فرمان صادر کرد که این مدارس دارای توازن مستقل باشند و پشتیبانی از این مدارس را به شیخ محمد بن ابراهیم: واگذار کردد، اما ایشان بعلت کثرت مشاغل از قبول این مسنولیت پوزش طلبید.بنابراین ملك سعود: هنگامی كه به ديدار پدر استاد: رفت؛ در مجلس با شكوهی افزود: «من بر مدارس شيخ قرعاوی نظارت كامل دارم، و استاد قرعاوی در نزديكی آن جایگاهی برای سکونت برگذيد تا از مدرسه و اقتصادی و دارایی وادارات دولتی مربوطه نزديك باشد، زیرا وزارت اقتصادی و دارایی نمایندهای را جهت خرج بر طلاب و مدرسین و کارمندان منصوب کردهبود. در سال (1371 هــ) ولیعهد برای بازسازی مدرسه و مسجد جامع شهر صامطه هزينه كلانی از درآمد شهر جازان پرداخت كرد. و پیروی مدارس و امر ملك سعود در این رابطه و هماهنگی او با شيخ قرعاوی نقل میگردد. همچنان كه وزارت معارف اسلامی اولين وزير خود را در سال(1373هـ) از طرف امير فهد – در آن زمان–به آنجا كرد اعزام داشت تا مدارس شيخ قرعاوی را زير نظر بگیرد و با عنايت خاص و اهتمام ویژه و سطح آن را تعیین کند، مدارس شيخ قرعاوی كه حكومت دستور داد مورد عنایت مالی قرار گیرند در آن وقت به حدود پنج ملیون ريال میرسید، زیرا فعالیتهای كوشش شيخ قرعاوی توسعه یافته بود و تلاش و کوششهایش در منطقهای گسترده و بزرگ را در برگرفت و همانگونه كه تأثیر آن تا یمن ادامه یافت و طلاب یمنی او با تلاش و کوشش خود در شهرهای خود مانند استاد خود مدارسی را دایر کردند.
حاصل فعالیتهای دعوتی استاد قرعاوی:
ممکن است خلاصهی مدارسی که شيخ قرعاوی در گوشه و كنار مملكت سعودی گشوده بود بر اساس آمارهای بدست آمده از نوشتههایی که پیرامون زندگینامهی ایشان و فعالیتهایش در منطقه به شرح است:
1- شيخ موسی سهلی در كتابش در مورد شيخ قرعاوی و دعوت ايشان در جنوب مملكت چنين میگويد: طبق گزارشی كه در دست است تعداد این مدارس بر حسب اطلاع بنده در اوج توسعهی است و بر اساس آنچه استادمان ذکر کرده هزار و سیصد و ده مدرسه بودند.
2- اما شيخ علی بن قاسم فيفی در كتابش به نام «السمط الحاوي لأسلوب القرعاوي» در رابطه با روش استاد قرعاوی در مورد نشر تعلیم در جنوب سعودیه دو رأی را آورده:
اول: نظر شيخ احمد بن يحيی نجمی كه مدارس ايشان در سال (1376هـ) به (1200) مدرسه رسيد، دارای و 1100 طلبه و دانشجو در آنها درس میخواندند، وو به طلاب ابتدایی با دو ریال کمک میشدند، و بر هر ختم قرآن در ماه ده ريال میگرفت. دوم: نظر شيخ ابراهيم بن عبدالله زكری است كه از معاونین و نزديكان شيخ بود و میگويد: تعداد مدارس در اوج شکوفایی در سال 75/ 1376 به 2800 مدرسه رسيد، ولی بعد از آن این رقم پایین آمد، سپس در رسالهای كه در تاريخ(16 / 7/1375هـ) برای شيخ ارسال کردهیادآور شده که ايشان در شهرهای أبها و قنفذه و طايف و توابع آن 900 مدرسه ديگر را بنا كرد.
3- شيخ عمر احمد جردی معتقد است نخستین بار که در سال(1376هـ) که به فرمان پادشاه عربستان سعودی مدارس در نجران بازگشایی شدند تعدادشان یالغ بر حدود 2200 مدرسه بود، كه 5000 هزار دانشجوی پسر و 15000 دانشجوی دختر مشغول تحصیل شدند و 3000 استاد مرد و زن در آنجا تدريس میكردند.
4- و در جای ديگری از شيخ قرعاوی نقل شده که در سال (1376هـ) هيئت گزارشگری كه برای بررسی مدارس آمده بودند جز بر 1500 مدرسه مطلع نشدند، و 750 مدرسهی ديگر مانده بود كه به آنها رسیدگی کنند که آنها را ندیدند، زیرا در روز (17 /8 / 1376 هـ) سفر را از شهر صامطه آغاز كردند، و شيخ قرعاوی در این رابطه توصیح داده که آن مناطق ذکر شده در گزارش شامل فعالیت تعلیم و دعوت دینی استاد قرعاوی در آنها بیشتر متمرکز بوده، و به شرح ذیل است:
1) جازان220 مدرسه که غالباً در الجبال بودند.
2) منطقه عسير و تهامه200 مدرسه.
3) در منطقه قنفذه 140 مدرسه.
4) منطقهی تهامه غامد و زهران 95 مدرسه.
5) در منطقهی ليث 50 مدرسه.
6) شهر جده 30 مدرسه كه اغلب مدرسهی شبانه بودند.
7) مكه مكرمه 10 مدرسه.
8) اطراف قصيم عنيزه و بريده 25 مدرسه كه اغلب دخترانه بودند، و مجموعاً همه مدارس 770 مدرسه و مجموع کل دانشجويان– پسر و دختر-بالغ بر 75000 هزار نفر بودند که در ميان آنها دههزار دختر و پسر در مدارس علميه تحصيل میكردند.
5- اما شاگردانش در يمن بر نشر علم در شهرهای آنجا حريص بودند، و در سال (1373هـ) در شهر حرض و حومه آن بيست مدرسه را بنا نمود، كه در سال (1375 هـ) انحاء يمن تعداد این مدارس به 86 مدرسه رسيد که پنج مدرسه ويژهی بانوان بود. در اين شرح مختصر برای هر خواننده عزيز آشكار میشود كه استاد شيخ قرعاوی در ميدان دعوت و تعليم در جنوب مناطق جازان و حومه آن منحصر به فرد بوده است، زيرا جمع زيادی از شاگردانش به فضل و علم و فعالیت ايشان، و بيدار ساختن فكر و اندیشههای خوابيدهی منطقه، و رهانيدن مردم از چنگال جهل و گرداب بدعتها و منكرات معترفند، همانگونه كه ایشان: در عرصهی تعليم زنان و افزودن كتابخانهها، و تشويق مردم به مطالعه و تأليف كتاب و فراهم ساختن مسكن برای دانشجويان غریب پیشتاز بود تا طلاب همه توان خود را برای کسب علم و دانش بذل نمایند،.زیرا ایشان اندیشهی نوین خود را در راستای توسعهی مدارس از هندستان برگرفته بود که خود در آن درس خوانده بود یا از آنها دیدن کردهبود، مانند مدرسهی «الرحمانیه» دهلی. همچنین ایشان در تواضع و بخشش و حسن متابعه و شكيبایی بینظیر الگوی نمونه بود، زیرا برخی از شاگردانش روش او را پذیرفته بودند و در راه کسب علم و دانش، و برای كسب علم به هر سوی سفر نموده و تحمل سختی و زحمات یادگیری و یاد دادن میكرد. همچنین آنجای كه به عنوان استاد یک نسل و داعی جديد محسوب میشد با رفق و مهربانی همراه با شكيبایی و حكیمانه دعوت میکرد، اين اخلاق و آداب علمای اسلام است که به خیر و نیکی و همکاری و مساعدت بسیار علاقمند هستند، و نیز برای دعوت مردم بسوی خدا و اهتمام به تعلیم و آموزش دادن امور دین بسیار تلاش میکرد.
شيخ قرعاوي: 31 سال از عمر خویش را در منطقهی جنوب سپری نمود که همهاش حرکت و تلاش مستمر بود، او در راه تعلیم و دعوت، آثار برجسته و زیبایی از خود برجای گذاشت و مردم زيادی را از خواب جهالت و سراب هوای نفسانی بيدار ساخت، منطقهای که عموماً در خواب عميق فرو رفته بود و در تاریکی فراگیر و سیاه شرك و بدعت قدم کورانه میگذاشتند، و بخش عمدهای به گورپرستی و سحر و افسون وابسته، و به گناهان ناشی از آن گرفتار بودند. در واقع استاد قرعاوی در اين راه رنج زيادی را تحمل کرد که فقط خدا میداند، شكيبايی ورزيد و (در مقابل دشمنان) استقامت و پايداری كرد، و درون و نفوس طلاب و همنشینان اطراف خود را از (شرک و خرافات و بدعت) پاک و تصفیه نمود، تا اينكه ثمره کارش آشکار و نتایج زحماتش در وجود شاگردان نجیب و مدرسین و قضات و دعوتگرانی که امر به معروف و نهی از منکر میکنند هویدا شد، علاوه بر سایر ثمرات شکوفای دیگر کارش که تا امروز هم به خوبی قابل لمس وحسوس هستند.
روز پنج شنبه بیست و هفتم ماه صفر سال (1389هـ) استاد قرعاوی در منطقهی جازان بيمار شد، و بدنبال آن به شهر ریاض منتقل و وارد بيمارستان مركزی شميسی شد، همه علماء و طلاّب علم و مسئولین از جریان مطلع شدند و به عيادت او رفتند و از خداوند متعال برايش درخواست شفا و بهبودی نمودند.
سرانجام در روز سه شنبه هشتم جمادی الأولی سال (1389 هـ) در سن 74 سالگی دار فانی را وداع گفت، و در مغرب همان روز در مسجد جامع رياض بر او نماز ميت خوانده شد، و در قبرستان «العود» شهر رياض مدفون گردید، و حدود پنج ماه بعد شیح محمّد بن ابراهیم نیز آنجا به خاک سپرده شد.تعدادی از شاگردانش در سوگ او قصایدی سرودند. استاد در بیماری وفاتش وصیت کرد که یک سوّم داراییاش را در راههای خیر انفاق کنند.
شيخ محمد قاضی معتقد است كه شيخ قرعاوی در سال (1386 هـ) چشمانش را از دست داد و ضعف و ناتوانی و پیری بر او چیره شد، لذا درخواست بازنشستگی كرد، و در سال (1387 هـ) همراه خانوادهاش به رياض برگشت، و و تا زمان وفات در بین عنیزه و حجاز برای ادای حج و عمره در گشت و سفر بود.
** با كمی تصرف و اختصار و اعاده ترتيب از بحث دكتر محمد بن سعد شويعر در رابطه با شيخ عبدالله بن محمد قرعاوي: (مجدد نوين دعوت در جنوب) نقل شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر