علی طنطاوی دعوتگری اديب و ماهر
كيست كه شيخ اديب و زیرک و خطيب و سخنور نامور محمد علی طنطاوي: را نشناسد، کسی که با جان و مال و ثروت و خانواده برای خدمت این اسلام مجاهدت کرد، ايشان برای مجاهدين و كسانی كه در جهت نشر دين سخت میكوشيدند چراغ هدايت است، او: فقيه ادباء و أديب فقهاء است. در ادب و وقار و نزاكت بر نفس و هواهای نفسانی خود مسلط بود و نفس خود را جهت واداشتن به پذیرش حق تحقیر میکرد و در این راستا الگو و نمونه است، رحمت فراوان و بینهایت خداوند متعال بر او باد
زادگاه و محل پرورش و شکوفایی شيخ علی طنطاوی شهر دمشق است، او در 23 جمادی الاولی سال (1327 هـ) ( برابر با 12 يونيو 1909 م) در خانوادهی اهل علم و و فضل و دين ديده به جهان گشود، اصالتش به شهر طنطا از توابع مصر بر میگردد، چون در اوائل قرن نوزدهم جدش محمد بن مصطفی به آنجا نقل مکان کرد. ايشان از علمای طرار اول و برجسته الازهر مصر بود که علم و دانش خود را به سرزمین شام منتقل کرد و اهتمام به علوم عقلی را در آنجا زنده گردانید. پدرش شیخ مصطفی طنطاوی اهل علم و جدش شیخ محمّد طنطاوی عالمی بزرگ بود، و دائیاش محبّ الدیّن خطیب نویسندای بزرگ و روزنامهنگار مشهور است.
هوش سرشار و آگاهی خود را در برابر بمب متفقين كه پايتخت امويان را درهم میكوبيد گشود در حالی كه باز مانده تركها بر شهر– بغداد – ظلم میراندند و منطقی شام– سوريه– را بعد از بحران اقتصادی به جایی بیحاصل و متروكه تبديل كردند، بطوری كه يك اوقيه شكر (200 گرم ) به ريال مجيدی برای يك جشن ازدواج باشكوهی كفایت میكرد.
استاد طنطاوی: هنوز در مدرسه دانشآموز بود كه هوش و بيداری اندیشه بر سن و سال او سبقت گرفته بود، و چون در مدرسهاش درخواست مشاركت برای راهپیمایی استقبال باشكوه از ژنرال جديد غورو اعلان گردید آن را رد كرد و يك نطق حماسی را ايراد كرد و افزود: همانا فرانسویها دشمنان دين و وطن ما هستند نبايد به استقبال رهبر آنان برويم.
طنطاوی دوران اوليه مدرسه را در عهد عثمانی سپری كرد، ايشان در مدرسه تجاريه درس میخواند، سپس در مدرسه سلطانيه دوم و بعدها در مدرسه جقمقيه سپس در مدرسه حكوميه مشغول تحصیل شد تا سال (1923م) كه مدرسه عنبر افتتاح شد كه اولين دبيرستان دمشق بود که ایشان بدان وارد شد، و در سال 1928 از آنجا به بكالوريا دست يافت. سپس به مصر رفت و وارد دارالعلوم عليا شد، اما یک سال طول نکشید كه به دمشق برگشت و وارد دانشگاه حقوق گردید، و در سال (1933) موفق به دریافت مدرك ليسانس شد، بعد در عراق مشغول تدریس شد، اما هنگامی كه به دمشق برگشت، منصب قضاوت شرعی دادگاه را بعهده گرفت، و دوباره در سال (1936) به منظور تدريس به عراق سفر کرد، سپس به زادگاهش برگشت و پس از مدتی دوباره به سمت قضاوت شرع نائل گشت، و تدريجا از منصب قضاوت به بالاترین درجه صعود کرد. علی طنطاوی از جمله كسانی است که دو روش یادگیری نزد اساتید و علما و تحصیل در مدارس رسمی و غیر سنتی را با هم جمع کرد و تا وقتی که از دانشگاه فارغ التحصیل شد به تحصیل ادامه داد، او علوم عربی و دينی را در محضر علماء به روش قدیمی فرا میگرفت.
هنگامی كه علی طنطاوی به شام برگشت خواستار تشکیل انجمنی برای طلاب– بر اساس آنچه در مصر دیده بود– شد، بنابراین انجمنی به نام «انجمن علیای طلاب سوریه» تشکیل گردید و و خود بعنوان رئیس آن انتخاب گردید و حدود سه سال سرپرستی آن را برعهده گرفت. در واقع عملكرد اين انجمن به مثابه انجمن اجرایی تشکلهای میهنی بود كه سرپرست مبارزه با استعمار فرانسه بر سوريه بود.
طنطاوی در سال (1963 م)بعد از انقلاب هشتم که در فروردین ماه اعلان حالت فوق العاده در سوريه شد به عربستان سعوديه ملحق شد تا در دانشگاه شريعت و لغت عربی در رياض مدرس شود، و از آنجا به مكه مكرمه منتقل شد، و 35 سال از عمر خویش را در جده بسر برد. طنطاوی با تدريس در دانشگاه تربيتی مكه وارد مرحله جديد زندگی خود شد و هنوز چندی سپری نشده بود كه مكلف به برنامهای برای بيداری اسلامی شد، دانشگاه را ترك کرد و به اتحاديه و آموزشگاهها و مدارس به هدف القاء درس و سخنرانی روی آورد، و نهایت سعی خویش را برای فتوا دادن در حرم مکه - در مجلسی که آنجا دایر میکرد به کار بست، يا در خانهی خود چند ساعت فرصت پاسخ دادن به سؤالات مردم را به دست آورد، سپس برنامههای (مسائل و مشکلات) رادیو و ( نور و هدايت) تلفزيون را در صدا و سیما آغاز کرد که طولانی ترین برنامه در تاریخ رادیو و تلفزیون عربستان بودند.
طنطاوی از قديمیترين سخنپردازان رادیو در جهان عرب به حساب میآید، زیرا در اوائل دههی سیام در بخش رسانه و تبلیغات از راديوی شرق نزدیک در يافا، در راديو بغداد در سال (1937م) و در راديو دمشق در سال (1942م) شروع به سخنرانی کرد و بيش از دو دهه بطور پیوسته کارش را ادامه داد، و اخيرا در صدا و سیمای عربستان حدود یک ربع قرن پشت سرهم به فعاليت خود ادامه داد.
استاد: در مورد خود میگوید: «به علت اينكه پدرم از مريدان نقشبندی بود مثل ساير بزرگان مشايخ من هم مسلك صوفيه را در پيش گرفتم و نسبت به ابنتيميه و وهابيه متنفر بودم؛ تا اينكه رهسپار مصر شدم و شرف صحبت با دايیام (استاد مرحوم محب الدين خطيب) را یافتم و رفاقت با او انگیزهای در من ایجاد کرد که با روح جدیدی در مسألهی آن قوم تجدید نظر کنم، اما این مسأله سبب استقرار و ثبات شخصیت من نشد، مگر بعد از اينكه با شيخ بهجت بيطار ارتباط پيدا كردم، از همين جا استقامت و ثبات بر جادهی مستقیم یافتم، و بگونهای متأثر شدم كه باعث تألیف دو كتاب در مورد زندگی محمد بن عبدالوهاب: گرديد،...».
گفتنی است که استاد اين استقرار را مجانی به دست نیاورد، بلکه عبدالغنی- همانگونه که خود میگوید- او و برادرش را واداشت که با شیخ بهجت بحث کنند -خدا او و ما را بيامرزد- زیرا با هم وارد مجادلهی سختی شدند، بطوری که او را به خشم آوردند، در حالی که به وقار و آرامی و سینه گشادی و پرهیز از تعصّب معروف است، حتی برای آنان دليلی تکرار نکرد که نشانههای حق را به شیواترین روش روشن نمود. به نقل از کتاب «علما و متفكرينی که شناختهام، اثر محمد مجذوب 3 / 192».
شيخ طنطاوی قدرت اندیشهی امت اسلام و چشمهی زلالی است که دوستداران ادب و دانش همه جا از آن استفاده میکنند، قلم او مانند شمشیر بران مسلط، و همچون چشمهی صاف و زلال برای همه مورد استفاده قرار میگرفت، صورتش زیبا و بیانش درخشان بود، در اين مورد –طنطاوي– میگويد: من از جنگاوران قدیم هستم، آيا تا به حال در بارهی آنها شنيده ايد؟ من سلاحی در دست دارم كه با آن در همه و آشوبها غوطه ور میشوم، و بر سوارکارن چابک در ميدان ضربه میزنم، آن سلاح هم قلمی است که سالهای طولانی حمل کردهام، و با آن وارد جنگ با مردان قهرمانان میشوم، بعضی اوقات پيروز و خوشحال در آمده و گاهی اوقات گرد و غبار شكست را از پيشانيم میزدايم، قلمی است اگر هديهای از او بخواهم گل را نثار و عطرافشانی مینمايد و اگر ارادهی خشونت كنم صخره را شكافته و سنگ را میسوزاند، خلاصه قلمی است نزد بعضی شيرين و نزد بعضی ديگر مغوض است.
طول و عرض نوشتههای ايشان مملو از اندیشههای ادبی است، و از صدور نامههایی که نسبت فریفتن به عقاید و افکار باطل هشیاری میداد دریغ نمیورزید و یکی از خاطرات زیبایی که در یکی او نوشتههایش خودنمایی میکند این خاطره است که میگوید: «روزی نزد كتابخانه عرفه بوديم يك دفعه مردی خود را در ميان ما جا زد و حرفهای عجيب و غريبی را شروع کرد، فهميديم كه به يكی از فرقه های باطله وابسته است، و برای آن دعوت میکند، با وی به خشونت و مسخره درگير شدند، به آنان اشاره کردم که او را به من بسپاريد بدون اینکه او بفهمد، شروع به گفتگو وجدال كرديم تا اين كه خود را به او نزديك کردم، و توانستم به او بفهمانم که من به حرفهای او قانعم، ولی گفتم این دعوت شما باید حجت داشته باشد، خوشحال شد و گفت: آن حجت چيست؟ دو انگشت ابهام و سبابه را بر هم سایید– اشاره به پول کرد – گفت آماده است و دو ليره طلایی را بیرون آورد، آن روز ليرهی طلایی چیز خيلی با ارزشی بود، من جلو حاضرين ليرها را گرفتم و بعد از معرفی اسمش خدا حافظی کرد و رفت، هنوز دور نشده بود كه همه به خنده افتادند و شروع به شوخی کردن با من کردند، یکی میگفت: برادر مرا شریک کن، و یکی دیگر میگفت: يك جشن با شكوهی مهيا كن، دیگری میگفت: در پارکی آن را صرف خوراکیها کنیم، گفتم خواهید دید چكار میكنم. نوشتن کتابی را شروع کردم پیرامون افکار و اندیشههای الحاد و ضد دینی بعنوان «شمشير اسلام» و روی آن نوشتم با هزینهی فلان چاپ میشود و نام كسی را كه ليرها را داده بود نوشتم، پس از مدتی شنيدم كه جنونآميز شده و نمیدانست چكار كند، و قدرت انكار آن را نداشت زيرا مجموعه افرادی شاهد بودند، و بعدها گروهش او را اخراج كرده بودند».
استاد طنطاوی در همه عرصههای تشريعي، سياسی و اجتماعی پرچم اصلاح را بر دوش میکشید، و در نوشتهها و سخنرانیهایش بر خرافات و تقاليد كوركورانه و روشهای وارداتی حملهور میشد و آنها را مورد انتقاد قرار میداد، و به تصحیح عقايد مردم، و اصلاح اخلاق ایشان میپرداخت، همانگونه که با سلاح منطق حق ظلم و ستم حکام و دستاندرکاران قدرت حاکمه را مورد انتقاد شدید قرار میداد، و بر اثر روش استوار و بیانات شیرین و شیوایش عامهی مردم پذیرای انتقاداتش بودند، اگر چه در همان موقع مخالفین زیادی هم داشت.
طنطاوی در بسياری از کنفرانسها شرکت کرد، از جمله همایش بررسی مسائل اجتماعی که از سوی جامعهی کشورهای عربی در دمشق سوریه در زمان شیشکلی برگزار شد، و نیز کنفرانس ملتهای عرب برای یاری الجزایر و کنفرانس تأسیس انجمن اسلامی، و دو بار در کنفرانهای سالانهی انجمن دانشجویان مسلمان در اروپا و غیره شرکت کرده که مهمترین آن کنفرانس اسلامی ملّی قدس سال (1953م) است که سفرهای طولانی خویش را جهت فراخوانی برای مسألهی فلسطین انجام داد، و پاکستان و هند و مالدیو و اندونزی درخواستش را اجابت کردند.
و در عرصههای مختلف اصلاح كتابهای زیادی با گرایشهای متعدد از خود به جای گذاشت که بر عمق اندیشهی و داشتن دست بالا، و سلامت روش ایشان گواهی میدهند و در طرح اصلاح در زمینههای قانون، سیاست و اجتماع از زمان خود جلوتر میاندیشید.
برخي از آثار طنطاوی عبارتند از:
رسائل الاصلاح / بشار بن برد / رسائل سيف الاسلام / الهيثميات / فی التحليل الادبی / عمر بن خطاب / كتاب المحفوظات / فی بلاد العرب/، من التاريخ الاسلامی / أبوبكر الصديق / قصص من التأريخ / رجال من التأريخ / صور و خواطر / فی سبيل الاصلاح / دمشق / مقالات فی كلمات / جامع الاموی / فی اندونيسيا / ذكريات (خاطرات)علی الطنطاوي.
استاد علی طنطاوی در 18 ماه حزيران سال (1999 م) در شهر جده در بيمارستان ملك دار فانی را وداع گفت، و بعد از آن كه در حرم مكه بر ايشان نماز ميت خوانده شد در مكه مكرمه دفن شد. (راهش آباد و پر رهگذر باد)
** بر گرفته از چند منبع **
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر