1- ملتها و تعدّد زوجات
2- لوازم و انگیزههای تعدّد زوجات
3- شبهاتی که در زمینهی تعدّد زوجات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است
4- حکم شریعت اسلام در تعدّد زوجات
5- آنچه در امر ازدواج فقط مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است
6- فتوای شیخ محمّد عبده رحمه الله در ارتباط با تعدّد زوجات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
نظام اسلام تعدّد زوجات را ایجاد نکرده است؛ بلکه از زمانهای دور، قبل از اسلام نیز در یهود و مصریها و چینیها و آشوریها و ملتهای فارس هم این رسم وجود داشته است؛ به گونهای که این ملتها، تفّکر تعدّد زوجات و در اختیار گرفتن چند زن را بدون توجه به تعداد آنها یا شرایط این کار به جز طعام و مسکن، داشتند «اما گمان برخی علمای دینی قرون وسطایی بر این بود که تعدّد زوجات، نظامی است از ابتکارات پیامبر و قبل از او کسی به آن دست نیافته است».[1]
نیو فلند صاحب کتاب قوانین الزواج عند العبرانیین الأقدمین میگوید:
تلمود و تورات «دو کتاب دینی یهود» تعدّد زوجات را جایز شمردهاند، هر چند که برخی از علمای یهود مردم را به تعادل و میانهروی در تعداد همسران راهنمایی میکنند، قوانین بابلیها و ملتهای همسایه آنها که قوانین بنیاسراییل با آنها آمیخته شده است، نیز همگی در ارتباط با ازدواج با زن و کنیز بر این عقیدهاند».[2]
علاوه بر این مشهور است که مسیحیان بیشتر از یک زن به همسری میگرفتند. وستر مارک در کتاب تاریخ ازدواج میگوید:
«تعدّد زوجات به اعتراف کلیسا تا قرن 17 باقی بود و این حالت به طور وفور اگر مانعی از طرف کلیسا یا دولت نباشد، انجام میشود».[3]
اسلام نیز تعدّد را در گزینش همسر جایز شمرده است و اما فضیلت و برتری را به گزینش فقط یک همسر داده است و از تجرّد و تنها زندگی کردن نهی نموده است و مجرّدان را جزو اشرار میشمارد.
اسلام شرط انتخاب تعدّد زوجات را عدالت بین زنان و توانایی ادارهی امور زندگی آنها میداند و تعداد همسران را نیز محدود به حداکثر 4 زن نموده است و انسان به تأنی و تأمّل قبل از اقدام به ازدواج و افتادن در مشکلات و سختیهای تعدّد زوجه رهنمون شده است، خداوند تعالی میفرماید: ﴿وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ﴾ [النساء: 129].
«و هر چند بکوشید هرگز نمیتوانید (از نظر محبت قلبی) در میان زنان عدالت بر قرار کنید»
علاوه بر این، بسیاری از محققان در میان ملتهای گذشته و بدوی و عقب افتاده به نظام چند همسر گزینی دست نیافتهاند، اما معتقدند در امتهای پیشرفته و ملل متمدن بیشتر یافت شده است.[4]
گوستاولوبون بر این عقیده است که نظام تعدّد زوجات، نظامی زیبا و نیکوست که باعث بالا رفتن سطح اخلاقی در امتی است که پایبند آن میشود؛ چرا که موجب افزایش ارتباط بین خانوادهها میگردد و به زن یک نوع احترام و خوشبختی میدهد که در اروپا یافت نمیشود.[5]
و آیا این ارزش و برتری برای زن نیست که مرد چند همسر داشته باشد و دیگر به مصاحبت و همنشینی زنان بیگانه و برقراری رابطهی دوستانه با آنان نپردازد؟!
فساد و انحلال اخلاقی و گمراهی و تباهی در میان غریبهایی که ازدواج را منحصر به یک زن کردهاند، بسیار یافت میشود، اما بسیاری از علما و دینداران مسیحی معتقد به «نظام تک همسری» نیستند و آن را امری مذموم میدانند. بر این اساس آنان بیشتر از یک همسر برمیگزینند برخلاف آنچه مقتضی قداست و احترام و ارزش آنان است».[6]
علاوه بر این اسلام تعدّد زوجات را مباح شمرده است تا به زن ارزش و احترام و حفاظت وی را برگرداند و زن را سرپرست راهی قرار دهد که باعث حفظ نسل و ارزش انسانها است و خوشبختی را برایش آماده کرده است تا محبت و دوستی را در میان افراد خانواده انتشار دهد.
2- لوازم و انگیزههای تعدّد زوجات
با تامل در نظام تعدّد زوجات، متوجه ضروریاتی میشویم که ارزش و اهمیت آن در برخی از اوقات به خاطر حفظ مصالح عامّهی جامعه استنباط خواهد شد که میتوان موارد ذیل را بر شمرد:
الف- ضروریتهای اجتماعی تعدّد زوجات
منظور از ضروریتهای اجتماعی، کثرت تعداد زنان است، به طور طبیعی تعداد زنان از مردان بیشتر است؛ همانگویه که در اروپا این مسأله وجود دارد. بنابراین، چارهای جز جواز تعدّد زوجات به عنوان یک فریضهی اجتماعی در راستای حفظ اخلاقی وجود ندارد.
منع و تحریم تعدّد زوجات در چنین حالتی باعث گسترش فساد و ازدیاد فرزندان نامشروع میشود. به همین صورت در دوران جنگ و کشتار نیز تعداد مردان تقلیل مییابد و چارهای جز جواز تعدّد زوجات برای پایان دادن به آثار و نتایج اضطراب و محرومیت در جامعه نیست.
مواردی همانند عقیم «نازا بودن» زن، در حالی که مرد خواهان اولاد است یا مبتلا بودن زن به نوعی بیماری مزمن یا معدوی، یا نوعی بیماری که باعث تنفر و انزجار مرد بوده و ناخوشایند است و معاشرت و همنشینی را مشکل میکند، از جمله ضروریات فردی و شخصیتی است که چارهای جز تعدّد زوجات ندارد.
امر دیگری که میتوان به آن اشاره نمود، ناخوشایند و نامحبوب بودن زن برای مرد است، که در این صورت جوّ خانواده به جهنّمی غیر قابل تحمّل تبدیل میشود، پس در این حالت چارهای جز جواز تعدّد زوجات برای آرامش فرد از عذاب درونی نیست؛ البته نسخهی تعدّد زوجات برای این حالت زمانی است که تمام تلاشهای صورت گرفته برای اصلاح ارتباط با شکست مواجه شده باشد.
یا در صورتی که مرد ناچار از سفرهای طولانی و پی در پی و ناچار به گذراندن مدت زمانی در هر شهری است و ناچار به جستجوی زنان متعدّد است که هرکدام را در مکانی و شهری اقامت دهد؛ چرا که مقتضای کار او چنین است. «که با داشتن چند همسر میتواند در هر سفر یکی را همراه خود ببرد و این مشکل هم حل شود».
مهمترین و شدیدترین حالت، زمانی است که میل جنسی بسیار شدید است، به گونهای که نتواند میل جنسی خود را کنترل کند یا اینکه زن وی پیر شده یا مریض شده، یا خسته و رنجور شده است. در این صورت متشدّدان سرسخت و متحجّر که مرد را مجبور به گرفتن و اکتفا فقط به یک زن میکنند، چه جوابی میتوانند داشته باشند؟![7]
3- شبهاتی که در زمینهی تعدّد زوجات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است
بسیاری از کسانی که در قلبشان آفت و مرض «کج فهمی و عناد» وجود دارد و حقایق از دید و بصیرت آنان محو شده است، در تلاشند که دایماً بر تعدّد زنان پیامبر انگشت اتهام قرار دهند و ایشان را «نعوذ بالله» انسانی شهوتران معرفی کنند و این شبهه از آنجا ناشی میشود که ایشان به چهار همسر که برای پیروانش توصیه میکند، اکتفا نکرده است؛ بلکه بیشتر از این تعداد زن اختیار کرده و در این امر مبالغه کرده است.
آنان در زمینهی شبهه پراکنی و انتشار اضطراب و نگرانی میگویند: رسالت محمد چگونه است که تابع هوی و هوس نفسانی خویش است؛ در حالی که حضرت مسیح برخلاف نفس مبارزه کرده است و هیچ وقت ازدواج نکرده است؟!
تعصب و تنگ نظری مستشرقانی همانند «رینان» به اوج رسیده است آن چنان که در کتابش «ابن رشد» اسلام را به عنوان دینی معرفی میکند که صاحبان آن غرق شدگان در شهوات هستند؛ همان گونه که پدر «بروغلی» بر این باور است که تعدّد زوجات، حاصل و نتیجهی اسلام است.[8]
متفکر بزرگ اسلام، عباس محمود عقاد، به این دروغ پردازیها این گونه پاسخ میدهد: «در مسألهی تعدّد زوجات برای پیامبر خصوصیت خاصی نهفته است. این امر زمانی برای ایشان جایز بود که قانون مفید شدن ازدواج برای 4 زن هنوز شامل حال مسلمانان نشده بود و این امر فقط مخصوص و منحصر به پیامبر بوده است و قابل تکرار هم نیست؛ چرا که این امر ارتباط با مصالح کار دعوت بوده است و علاوه بر آن، برای کار دعوت پیامبری به جز ایشان نبود و راهی دیگر برای رفع نیاز امر دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در شهری که روابط فامیلی و خویشاوندی در بین خانوادههای آن حاکم بوده است، وجود نداشت. اما در اختصاص این مسأله به پیامبر حکمتهایی نهفته است که به شرح و توضیح آنها میپردازیم:
· پاک و مبرّا بودن، خاصه از آنچه مورد عیب واقع شود و نیز از شائبههای هوی و هوس نفسانی.
· این امتیاز به خاطر این نبوده است که صاحب آن امتیاز، از لذت و غرق شدن در نعمتهای زندگی جسمانی و لذتهای جنسی بهرهمند شود.
· این خصوصیت، علاوه بر اینکه نشانهای از حکیمانه بودن احکام قرآنی است و بیانگر توجه و اهتمام به زن و حفاظت از حریم زن به هنگام ظلم و ستم و ذلتی است که در آن زمان بر او روا داشته میشد.[9] «یعنی در محیطی و در زمانی که کوچکترین اهمیتی به عنوان یک انسان به زن داده نمیشد، خداوند متعال تعدادی از آنان را به عقد بزرگترین و محبوبترین پیامبرش محمد درمیآورد و این عدد را خاص او میگرداند تا بدین وسیله قدر و احترام زن را اثبات نماید».
علاوه بر موارد ذکر شده مهمترین موارد دیگری که این شبهه را از پیامبر اکرم دفع کرده است و حکمت تعدّد زنان ایشان را روشن میسازد این است:
اول: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم زمانی اقدام به تعدّد زنان خویش کردند که دیگر سن و سال ایشان بالا رفته و پیر شده بودند، یعنی بالاتر از سن 50 سالگی این اقدام صورت گرفت.
دوّم: تمام زنان رسول الله بیوه بودند، به غیر از عایشه رضی الله عنها که دوشیزه بود. بر این اساس چنین استنباط میگردد که این تهمت تا چه حد لغو و بی اساس است و بطلان این ادعای وارد شده از طرف مستشرقان کینه توز اثبات میگردد.[10]
4- حکم شریعت اسلام در تعدّد زوجات
شریعت اسلام به مرد در صورتی اجازهی ازدواج با 4 زن را میدهد که توانایی برقراری عدالت بین آنها را داشته باشد و در غیر این صورت برای مرد جایز نیست به غیر از یک زن به همسری بگیرد. خداوند تعالی میفرماید:
﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾ [النساء: 3].
«پس اگر بیم دارید که نتوانید عدالت کنید، به یک (زن اکتفا نمایید)».
چرا که در صورت ناتوانی مرد در ارتباط با پرداختن حق هرکدام از زنانش، نظم خانواده به هم میخورد و زندگی اهل آن خانه به بدترین صورت در میآید؛ چرا که ستون اسرار در تدبیر منزل همانا وجود اتحاد و همبستگی و ألفت میان اعضای یک خانواده است.
به طوری که اگر مرد به یکی از زنان خود توجه بیشتری کند، حتی به خاطر یک شیء کم ارزش مثلاً نیاز خود به یکی از زنانش را در وقت و روزِ زن دیگری برآورده سازد، زن دیگرش دلخور و رنجیده میشود و مرد را مورد آزار و اذیت قرار میدهد و خواستار گرفتن حق خود میشود که رفتن به سوی زنی است که این حق و نوبت را نداشته است و اینجاست که همبستگی و محبت به نفرت و بغض تبدیل میشود.
بدین گونه پیامبر و یاران و همنشینان وی، رضوان الله علیهم و خلفای راشدین و علماء و صالحین در هر زمانی، بر مبنای این عهد و پیمان چند زن را با هم به همسری گرفتهاند، در حالی که آنان بر حدود و مرزهای خداوندی و عدالت بین زنان هوشیار بودند و محافظت میکردند. پیامبر و یاران گرامیاش و افراد صالح امت پیامبر، نزد هیچ کدام از زنان خود، مگر با اذن و اجازهی دیگری، نمیرفتند. از جمله اینکه زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در هنگام مریضی مورد زیارت و عیادت واقع میشد و توانایی راه رفتن را نداشتند و بر شانههای مردم تکیه میکرد، به خاطر حفظ و ایجاد عدالت بین همسرانش راضی نبود که به طور دایم فقط در خانهی یکی از آنها اقامت کند.
از حضرت عائشه رضی الله عنها روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در مریضی آخر عمرشان همیشه میپرسیدند: فردا کجا خواهم بود؟ فردا کجا خواهم بود؟ و میخواست بداند، چه روزی نوبت عایشه است، پس همسران گرامی به ایشان اجازه دادند که هر کجا خواهد بماند. این بود که «با اجازهی آنها» دوران مریضی را در خانه عایشه به سر بردند تا اینکه وفات فرمودند.[11]
این امر اساسی و ضروری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر آن محافظت و پایبندی میفرمود، به طور کامل با نصایح خودشان به دیگران منطبق بود. در احادیث صحیح روایت شده است که آخرین چیزی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن سفارش میفرمود، سه چیز بود، به گونهای که آن را همیشه تکرار میکردند و تا لحظهی وفات بر زبانشان جاری بود:
«الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ. وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ»[12]. «لاَ تُكَلِّفُوهُمْ مَا لاَ يُطِيقُونَ»[13]. «اللَّهَ اللَّهَ فِي النِّسَاءِ، فَإِنَّمَا هُنَّ عَوَانٌ عِنْدَكُمْ أَخَذْتُمُوهُنَّ، بِأَمَانَةِ اللَّهِ، وَاسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَةِ اللَّهِ».[14]
ترجمه: «نماز! نماز! (هوشیار و حافظ و پایبند بر آن باشید) و نیز آنچه را که از کنیزان در اختیار دارید». «به چیزی که توانایی آن را ندارند و از عهدهاش برنمیآیند وادار و مجبور نکنید». «بسیار زیاد نسبت به زنان در ادای حق آنان هوشیار و مواظب باشید، چرا که آنان همیاران و همکارانی در اختیار شمایند، به عنوان یک امانت خداوندی آنها را در اختیار گرفتهاید و حلالیت آنها را نیز با نام و کلمهی خدا صاحب شدهاید».
و نیز میفرماید: «مَنْ كَانَ لَهُ امْرَأَتَانِ يَمِيلُ لِإِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحَدُ شِقَّيْهِ مَائِلٌ».
ترجمه: «کسی که دو زن دارد و به یکی از آنها عدالت را برقرار نکرد، روز قیامت در حالی حشر میشود که یک طرف بدنش مایل و کج است».[15]
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اگر به یکی از زنان خویش تمایل پیدا میکرد، همواره با این دعا از خداوند معذرت میخواستند: «اللَّهمَّ هذا جَهدي فيما أملِكُ فلا تلُمْني فيما تملِكُ ولا أملِكُ».[16]
ترجمه: «خداوندا من تلاش خود را (در جهت برقراری عدل بین همسران) تا آنجا که در توان و اختیار من است، میکنم، اما نسبت به آنچه اختیاری ندارم و در فرمان و اراده و اختیار تو است و از عهدهی من خارج است، نمیتوانم کاری انجام دهم (یعنی حب و کشش قلبی)».
ایشان همواره به هنگام سفر در بین همسرانش برای مسافرت قرعه میانداخت. در واقع چند همسری دارای اساس و پایهی همیشگی نیست و خلاف اصل واقعی برای رسیدن به کمال و رسیدن آسایش و آرامش درونی و ایجاد رحمت و مودتی است که اساس و بنیاد آن را زندگی مشترک شکل میدهد و لزومی ندارد که انسان مسلمان تا زمانی که ضرورتی پیش نیامده باشد «از ضروریات مذکور» اقدام به این کار کند، آن هم با شرایط خاصی که خداوند متعال در جهت رعایت عدالت قرار داده است.[17]
5- آنچه در امر ازدواج فقط مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است
پیامبر حمایت و مسئولیت عدهای از زنان را بر عهده داشتند که ایشان با هر یک از آنها به هدف خاصی ازدواج کرده بود و علاوه بر آن آنها نیز دارای جمال خیره کننده و جوانی و شادابی خرمی نبودند؛ بلکه فلسفهی این ازدواجها را فقط باید احترام و بزرگداشت آنان دانست. آنان لقب «امهات المؤمنین» یعنی مادران مؤمنان را به خود گرفتند و به مقام و منزلت بالای قرابت و نزدیکی با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نایل شدند و با نزول آیات تخییر، خدا و رسولش و زندگی اخروی را اختیار کردند و آنان را بر همه چیز ترجیح دادند و با پیش آمدن محدودیت مردان در تعداد زنان «به 4 زن» برای آنان بسیار سخت و مشکل بود که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را ترک گویند و از او جدا شوند.
و از آنجا که خداوند تعالی و اشتیاق آنها به ماندن در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دید، پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از این قاعده مستثنی کرد و برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جایز شد که تمام زنان خویش را نزدش نگه دارد و همه حلال او باشند؛ سپس قرآن کریم بر این تأیید کرد که نباید بیشتر از این تعداد زن بگیرد و به جای هیچ کدام از آنها کسی جایگزین نشود.
این امتیاز در واقع فقط به خاطر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ چرا که آنان از شرف و مقام والای نسبت با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم محروم نشوند و علاوه بر آن این امر به این دلیل بود که زنان پیامبر، خدا و رسول و زندگی آخرت را ترجیح داده بودند و آیات زیر دربرگیرندهی همین مسائل است:
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۗ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا﴾ [الأحزاب: 50].
«ای پیامبر! ما همسرانت را که مهرشان را پرداختهای برای تو حلال کردیم، و (نیز) کنیزانی را که (از طریق غنایم جنگی) خدا به تو ارزانی داشته است، و دختران عمویت، و دختران عمههایت و دختران داییات، و دختران خالههایت که با تو هجرت کردهاند، (ازدواج با آنها برای تو حلال کردهایم) و (نیز) زن مؤمنی را که اگر خود را به پیامبر ببخشد، اگر پیامبر بخواهد او را به زنی گیرد، (این حکم) ویژهی توست؛ نه دیگر مؤمنان، به راستی که ما میدانیم آنچه را که بر آنها در (بارهی) همسرانشان و کنیزانشان واجب کردهایم، تا بر تو هیچ حرجی نباشد، و خداوند آمرزندهی مهربان است».
در این آیات خداوند تمام زنانی را که ذکر فرموده است، برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حلال قرار داده است؛ هرچند که بالاتر از چهار زن باشد، در حالی که برخی از این ازدواجها برای دیگران حرام است.
برخی از ازدواجها که مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است، عبارتند از:
· زنانی که مهرشان را تعیین کرده است.
· تمامی کنیزانی که از طریق فیء به دست آمده است.
· دختر عموها، دختر عمهها، دختر داییها و دختر خالههایی که همراه ایشان هجرت کرده بودند، نه آنان که هجرت نکردهاند – آن هم به دلیل ارج نهادن به مقام و منزلت هجرت کنندگان.
· هر زنی که خواستار ازدواج با پیامبر باشد و هیچ مهریهای برای خود قرار ندهد و ولیّ آن زن هم حضور نداشته باشد، اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را بخواهد، برایش جایز است.
خداوند این ویژگی را تنها مخصوص پیامبر قرار داده است؛ چرا که ایشان ولیّ و سرپرست تمام مردان و زنان مؤمن است، اما سایر مردم باید مطیع آنچه خدا در مورد زنان و کنیزانشان فرض و تعیین فرموده است، باشند تا حرج و سختی برای پیامبر در اینکه زنانش را نگه داشته است و به خاطر سازگاری با شرایط خاص محیط «در امر دعوت» ملزم به این کار است، نباشد.
سپس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد زنانی که خود را به پیامبر میبخشند تا زنی را به همسرانش اضافه کند یا نکاح او را تا مدتی معلوم «تا مرگ یکی از همسرانش» به تأخیر اندازد، سلب اختیار شد.
اما برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جایز بود که اگر همبستری با یکی از همسرانش را به تأخیر میانداخت، هر لحظهای که آرزو داشت، با او همبستری نماید و همچنین جایز بود با هر کدام از همسرانش که آرزو داشت نزدیکی کند یا هرکدام از آنها را میتوانست به تأخیر اندازد. حضرت عایشه روایت میکند: این تحریم قبل از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لغو شد، ولی پیامبر بعد از آن با وجود اجازهای که در زن گرفتن به وی داده شد، دیگر کسی را به همسری نگرفت و همان زنان قبلی، أمّهات المؤمنین، باقی ماندند.
6- فتوای شیخ محمد عبده در ارتباط با تعدّد زوجات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
از امام محمد عبده در مورد حکمت از مسألهای که چرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میتواند بیشتر از حدی که قرآن برای سایر مؤمنان تعیین کرده است، ازدواج کند، سؤال شد، ایشان جواب دادند: در حقیقت حکمت عمومی در اختیار کردن بیشتر از یک زن آن هم در سن پیری و کهولت و با وجود مسئولیت سنگین رسالت و مشغول بودن به سیاستهای بشری و آرامش فکری، سیاستی راهنما و راهیاب است.
خدیجه رضی الله عنها که زن او «پیامبر» است، انتخابش برخلاف سنت طبیعی معروف در آنجا بود و نمیتوان شبههای در این مورد یافت.
بعد از وفات خدیجه رضی الله عنها سوده دختر زمعه رضی الله عنه را به عقد خویش درآورد، او کسی بود که همسرش بعد از رجوع از هجرت دوم مسلمانان به حبشه، وفات کرده بود. حکمت ازدواج با سوده، این بود که او از هجرت کنندگان بود و به خاطر ترس از فتنه و آشوب خانوادهاش را ترک کرده بود و اگر پس از وفات همسرش «که پسر عمویش بود» به میان خانوادهاش برمیگشت، او را شکنجه و عذاب میکردند، این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کفالت او را به عهده گرفت، و او را با این منّت بزرگ، پاداش داد. سپس بعد از یک ماه حضرت عایشه را به همسری گرفت، و حکمت این ازدواج هم مانند حکمت ازدواج با حفصه، دختر حضرت عمر است که شوهرش حنین بن حذافه (همسر سابق حفصه) در جنگ بدر وفات یافته بود و این دو ازدواج «با دختر ابوبکر و عمر رضی الله عنهما » در واقع اکرام و گرامیداشت مقام دو یار و وزیر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یعنی ابوبکر و عمر رضی الله عنهما بود. همان طور که با به ازدواج در آوردن 3 دختر خود به آنها به حضرت عثمان و علی رضی الله عنهما کرامت و احترام بخشید؛ چرا که اینان از برترین یاران ایشان و مخلصترین آنان در خدمت به دین اسلام بودند.
هدف و حکمت در ازدواج با زینب بنت جحش از جمله بالاترین حکمتهاست، یعنی شکستن و باطل کردن آن دسته از سنتها و رسوم جاهلیای که در مورد فرزند خواندگی رایج شده بود؛ مثلاً اینکه کسی نمیتوانست زنِ پسر خواندهی خویش را که طلاق هم گرفته بود به ازدواج درآورد و نمونههای دیگر. در ازدواج با جویریه که دختر حارث رییس قوم بنی مصطلق بود، حکمتی مشابه حکمت ازدواج با زینب نهفته است، مسلمانان از قوم جویریه 200 خانواده را با زنان و کودکان به اسارت گرفتند. پیامبر با بانوی آن قوم یعنی جویریه ازدواج کرد. صحابه – علیهم الرضوان – گفتند: خویشان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نباید به اسارت گرفت و آنها را آزاد کردند. این اقدام پیامبر و اصحاب، موجب مسلمان گردیدن تمامی قبیلهی بنی مصطلق گردید و آنان همکار و همیار مسلمانان گشتند؛ در حالی که قبلاً همواره سر جنگ و عناد با مسلمانان را داشتند و این امر اثر بسیار خوبی بر سایر اهل عرب نیز گذاشت.
قبل از این ازدواج، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با زینب دختر خزیمه بعد از اینکه شوهرش عبدالله بن جحش در جنگ أحد شهید شد، ازدواج کرد. حکمت این ازدواج هم این بود که این زن از برترین و گرامیترین زنان در ایّام جاهلیت به شمار میآمد، تا جایی که او را به خاطر نیکویی و مهربانیاش با مساکین و تهیدستان، مادر مساکین، نام نهاده بودند. این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با ازدواج با او بعد از آنچه بر سر شوهرش آمد، پاداش و اجر عنایت فرمود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را در حالت بیوهگی در مقابل همهی مشکلات و خواریهایی که از طرف مردم تحمل میکرد، تنها نگذاشت و وی در حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وفات کرد.
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با أمّ سلمه «که اسمش هند بود» ازدواج کرد. این زن و شوهرش عبدالله ابوسلمه پسر اسد که پسر عمه رسول الله دختر عبدالمطلب و برادر رضاعی پیامبر بود، اولین کسی بود که به حبشه هجرت کرد. شوهرش را بسیار دوست میداشت و او را بزرگ میداشت. حتی حضرت ابوبکر و عمر رضی الله عنهما نیز از او خواستگاری کرده بودند، اما او ازدواج با آنان را نپذیرفته بود. این بود که پیامبر با او ازدواج کرد. بنابراین، نمیتوان فلسفهی این ازدواج را کامیابی و لذت هرچند که این امر مباح باشد، دانست؛ بلکه به خاطر فضیلتی بود که در روز جنگ حدیبیه از خود نشان داد. بر این اساس میتوان با اندکی تدبر و تفکر این امر را استنباط کرد. حکمت ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با امّ حبیبه، که رمله و دختر ابوسفیان رضی الله عنه بود، شناخت او از سیرت و راه و روش شخصیت او و دشمنی قوم او چه در دوران جاهلیت چه در دوران اسلام بنی هاشم بود و نیز رغبت و تمایل پیامبر در الفت دادن قلوب بوده است. علاوه بر این رمله همسر عبیدالله بن جحش بود و در هجرت دوّم به حبشه همراه او هجرت کرده بود. در آنجا عبیدالله به دین نصاری درآمد، ولی امّ حبیبه بر مسلمانی خودش باقی ماند؛ پس لازم بود که او را از فتنه نجات داد. [18]
همچنین حکمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ازدواج با صفیه دختر حیی پسر اخطب بزرگ قوم بنی نضیر، این بود که پدر وی در جنگ با بنی قریظه و همسرش نیز در جنگ خیبر کشته شدند. دحیهی کلبی او را در آن جنگ به اسارت گرفت. صحابه رضی الله عنهم به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردند: ای رسول الله! او بانوی دو طایفهی بنی قریظه و بنی نضیر است و فقط شایستهی شماست. پیامبر رأی آنان را نیکو دانست و تحمل نکرد که این بانوی بزرگوار در دست کسی اسیر باشد و به چشم حقارت نگاه شود، پس او را آزاد کرد و با او ازدواج نمود.
آخرین همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میمونه دختر حارث هلالیه است. اسم او برّة بود، ولی پیامبر او را میمونه گذاشت و کسی که او را به عقد پیامبر درآورد، عموی گرامی ایشان عباس رضی الله عنه بود؛ چراکه میمونه بعد از وفات همسر دومش أبی رهم پسر عبدالعزّی، عباس را وکیل خود گرفته بود. در واقع او خالهی عبدالله بن عباس و خالد بن ولید بود، اما به درستی نمیدانم که حکمت ازدواج با میمونه، در نفوذ و ایجاد نزدیکی بنی هاشم با بنی مخروم بود یا چیز دیگری.
به طور کلی میتوان حکمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ازدواجهایشان را رعایت و در نظر گرفتن مصلحت دانست؛ چه در امر تشریح؛ چه در امر تأدیب؛ چرا که به دلیل برقراری این پیوندها و خویشاوندیها بود که بزرگان قبایل، به پیغمبر ایمان آوردند و به پیروان خود احترام و ارزش قایل شدن به زن، احترام و تکریم زنان صاحب فضل و کرم و لایق و برقراری عدالت بین زنان را آموخت و به تثبیت احکام شرعی از این راه پرداخت و بعد از خودش 9 مادر برای مؤمنان به جای گذاشتند و به تعلیم مسایلی به مؤمنان پرداختند که مردان نمیتوانستند در تعلیم آنها نقش داشته باشند، بنابراین اگر فقط یک زن بود، مطمئنّاً آن نیازی را که با 9 زن برای امت برآورده میشد، هرگز با یک زن حاصل نمیشد و علاوه بر همه این مسایل، اگر هدف پیامبر از این ازدواجهای متعدّد همانند هدف و خواست أمرا و حاکمان و پادشاهان بود، حتی از طریق حلال و مشروع، دوشیزگان زیبارویی را بر زنان سالخورده و مسن ترجیح میداد.[19]
[1]- قصة الحضارة، ویل دورانت، (1/70).
[2]- به نقل از کتاب المرأة في القرآن، عقاد، ص 73.
[3]- به نقل از کتاب حقائق الإسلام، عقاد، ص 177.
[4]- به نقل از کتاب الأسرة والمجتمع، علي وافي، ص 82. [مؤلف]
[5]- به نقل از کتاب حضارة العرب. گوستاو لوبون، ص 483. [مؤلف]
[6]- به نقل از کتاب مرکز المرأة في الإسلام. تألیف امیرعلی و ترجمه علی محمد، ص 39. [مؤلف]
[7]- به تفصیل، این مطلب را در کتاب المرأة بین الفقه والقانون، تألیف مصطفی سباعی، ص 80 تا 89 مطالعه کنید. [مؤلف]
[8]- به نقل از کتاب الإسلام، تألیف کاستری و ترجمۀ زغلول، ص 52. [مؤلف]
[9]- به نقل از کتاب المرأة في القرآن، عقاد، ص 81 و 82. [مؤلف]
[10]- به نقل از تفسیر روائع البیان، صابونی ج 2، ص 617 – 616. [مؤلف]
[11]- به روایت امام بخاری (9/317) در النکاح. [مؤلف]
[12]- مسند احمد، ح (26656)، وشرح مشكل الآثار طحاوی، ح (3203). وسنن النسائي الكبرى، ح(7100) ، وسنن ابنُ ماجه، ح(1625) ، ومسند أبي يعلى موصلي، ح (6979)، وشرح السنة بغوی، ح(2415) شعيب ارنؤوط: صحيح لغيره. [مصحح]
[13]- اين حدیث با این لفظ در مورد غلامان و کنیزان آمده است: «وَلاَ تُكَلِّفُوهُمْ مَا يَغْلِبُهُمْ، فَإِنْ كَلَّفْتُمُوهُمْ مَا يَغْلِبُهُمْ فَأَعِينُوهُمْ». صحیح بخاری، ح (2545)، صحیح مسلم، ح (1661). [مصحح]
[14]- این حدیث در صحیح مسلم (ح 1218) با این لفظ روایت شده است: «فَاتَّقُوا اللهَ فِي النِّسَاءِ، فَإِنَّكُمْ أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانِ اللهِ، وَاسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَةِ اللهِ». و در شرح معانی الآثار طحاوی (ح 4865) با اين الفاظ روايت شده است: «أَلَا وَاتَّقُوا اللهَ - عَزَّ وَجَلَّ - فِي النِّسَاءِ ، فَإِنَّمَا هُنَّ عِنْدَكُمْ عَوَانٌ، أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللهِ - عَزَّ وَجَلَّ - وَاسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَةِ اللهِ». [مصحح]
[15]- به روایت ابوداود (3133) و ترمذی (1141) و ابن ماجه (1969) در النکاح و نسائی (7/63) در عشرة النساء. [مؤلف]
[16]- ابوداود (2134) ترمذی (1140) نسائی (7/74)، ابن ماجه (1971). [مؤلف]
آلبانی در ضعیف التغریب (1220) میگوید: ضعیف است. [مصحح]
[17]- به نقل از تفسیر المنار، ص (370 – 364). [مؤلف]
[18]- داستان مرتد شدن و نصرانی شدن عبید الله بن جحش که از مهاجرین اولین است و خودش با همسرش به حبشه هجرت کردهاند، صحیح نیست و در بعضی روایات ضعیف آمده است که اعتماد کردن به آنها درست نیست. برای اینکه با سند صحیح و متصل این قضیه روایت نشده است، و در مقابل روایات صحیحی که ذکر ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با ام حبیبه همسر سابق عبید الله بن جحش در آن آمده است، ذکری از مرتد شدن عبید الله بن جحش در آن نیست، و تنها اشاره به وفات و مردن او کرده است. همچنین آن هنگام که ابو سفیان با هرقل مواجه میشود، هرقل از او میپرسد آیا تا به حال کسی از آنها که به دین او وارد شده است، از آن بیرون آمده است؟ و ابو سفیان میگوید خیر. و اگر عبید الله بن جحش مرتد شده بود، این بهترین فرصت بود تا ابوسفیان آن را به عنوان نمونهای ذکر کند و بگوید عبید الله بن جحش که داماد من است، از دینش بر گشته است. پس چون مساله مربوط به یکی از صحابه پیشگام و سابقین اولین است، نمیتوان به روایات ضعیفی که در این باره روایت شدهاند، اعتماد کرد و دربارهی صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که به حبشه هجرت کرده است، اینگونه قضاوت کرد، بلکه میگوییم عبید الله بن جحش در حبشه بر آیین اسلام وفات یافت و سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با همسر او ام حبیبه ازدواج کرد. [مصحح]
[19]- به نقل از تفسیر المنار (373 – 4/370).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر