از استقرای [= جستجو] کتاب مجید معلوم میشود که اثباتِ صانعِ عالم، به چهار طریق فرموده است:
1- دلیل عنایت؛
2- دلیل اختلاف؛
3- دلیل اختراع؛
4- دلیل فطرت؛
و ما هر یک را جداگانه به سمع اهل تحقیق میرسانیم:
این دلیل از راه عنایت و توجه بر اسنان [میباشد] و اینکه همه موجودات برای او آفریده شده است؛ و مبنای این دلیل بر دو اصل است: یکی آنکه همه موجودات عالم با وجود انسان موافق و سازگار است؛ دوم آنکه این موافقت، ناگزیر باید از طرف فاعل قاصد مرید علیمی باشد؛ زیرا این موافقت و سازگاری ممکن نیست از راه تصادف و اتفاق به عمل آید.
اما اصل اولی ثابت میشود با تفکر در اینکه شب و روز و آفتاب و ماه و فصول چهارگانه و کرة زمین همگی با وجود انسان سازگار و ملایم است، و همچنین بیشتر حیوانات و نباتات و جمادات و اغلب جزئیات دیگر از قبیل باران و رودخانهها و دریاها و آب و هوا و آتش بالتمام با آن موافق و ملایم میباشند، و همینطور با تأمل و دقت در اعضای بدن انسان و حیوان که همه با حیات و وجود انسان توافق دارند، این مطلب واضح و روشن میگردد و خلاصه هرکه بخواهد بیشتر خدا را بشناسد و اساس توحید او محکم و کامل گردد، باید منافع بیشمار یک یک فحص و تحقیق نماید.
و از اینجا اصل دوم نیز ثابت و مبرهن میگردد؛ زیرا ممکن نیست که اینهمه موجودات برای منفعت وجود انسان اجتماع کند و این اجتماع بدون ارادة فاعل و از راه تصادف و اتفاق صورت گیرد؛ مثلاً اگر کسی سنگی ببیند که آن را طوری کار گذاشهاند که برای شستن مناسب و موافق است، شکی نمیکند که آن به قصد و ارادة فاعلی انجام یافته است، و وقوع و قرار یافتن آن به آن صفت، از راه اتفاق و تصادف صورت نگرفته است، و هرگاه سنگی را ببیند که هیئت و وضع آن برای جلوس مناسب نباشد، میتواند بگوید: آن هیئت بدون قصد قاصدی حاصل شده است؛ همینطور اگر کسی به جهان نظر اندازد و آفتاب و ماه و ستارگان را ببیند و بفهمد که چگونه از حرکت آنها فصول چهارگانه به وجود میآید و چگونه روز و شب درست میشود و سبب نزول باران و حرکت باد را ملاحظه کند و در اجزای زمین و حیوان و نبات دقت نماید و در موافقت آب با ماهیان و حیوانات دریایی و سازگاری هوا با مرغان تأمل نماید، بدون درنگ به وجود صانعی عالِم و پروردگاری حَی و مرید اعتراف خواهد کرد و از عنایتی که در موافقت و ملایمت اجزا و موجودات عالم با وجود انسان در میان است پی خواهد برد که این همه از راه تصادف و اتفاق صورت نگرفته است وقصد قاصد و ارادة مریدی در کار بوده است. هنگامی که این دلیل قرآنی بر اثبات خالق جهان واضح شد، اینک آیات وارده از قرآن را در بیان این دلیل ذکر میکنیم:
آیات وارده در قرآن بر دلیل عنایت
1- ﴿ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّكُمۡۖ فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ﴾ [البقره:22]
یعنی: «آنکه زمین را برای شما بساط گسترده و آسمان را سقفی برافراشته قرار داد و از آسمان آبی مبارک و پرنفع فرستاد؛ پس به آن باران از زمین میوهها بیرون آورْد که روزی شماست؛ پس برای خداوند شریک قرار ندهید و حال اینکه میدانید معبودهای شما قادر برآفرینش چیزی نیستند»؛
2- ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡكِ ٱلَّتِي تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِمَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِيفِ ٱلرِّيَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَيۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ﴾ [البقره:164]
یعنی: «به درستی که در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و کشتیهایی که جاری در دریاست، به آنچه که مردم انتفاع میبرند، و آنچه که خداوند از آسمان فرستاد از برف و باران، پس زنده کرد زمین را به آن بعد از مُردگی، و پراکنده کرد در زمین از جنبندهای و در گردانید بادها را از هر جهتی و ابرهای مسخر میان زمین و آسمان را آیاتی است برای مردمان عاقل»؛
3- ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي رَفَعَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَيۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ يَجۡرِي لِأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ يُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُم بِلِقَآءِ رَبِّكُمۡ تُوقِنُونَ ٢ وَهُوَ ٱلَّذِي مَدَّ ٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِيَ وَأَنۡهَٰرٗاۖ وَمِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ جَعَلَ فِيهَا زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٣ وَفِي ٱلۡأَرۡضِ قِطَعٞ مُّتَجَٰوِرَٰتٞ وَجَنَّٰتٞ مِّنۡ أَعۡنَٰبٖ وَزَرۡعٞ وَنَخِيلٞ صِنۡوَانٞ وَغَيۡرُ صِنۡوَانٖ يُسۡقَىٰ بِمَآءٖ وَٰحِدٖ وَنُفَضِّلُ بَعۡضَهَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فِي ٱلۡأُكُلِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ﴾ [الرعد: 2 تا 4]
یعنی: «خدای تعالى خدایی است که بلند کرد آسمانها را بدون ستونی که ببینید؛ پس از آن مستولی بر عرش شد و رام کرد آفتاب و ماه را جهت مصالح عباد؛ هر یک از اینها میرود و حرکت میکند تا وقت نامبرده، یعنی مدتی معین که دور خود را به اتمام رساند، و یا جریان دارد تا زمانی که سِیر او منقطع گردد و آن روز قیامت است، و خداوند مدبّر امر است از ایجاد و اعدام [= آفرینش و نابودی] و اذلال و اعزاز [= خوارکردن و عزیز داشتن] و احیاء و اماته [= زندهکردن و میراندن]، تفصیل میدهد آیات را، شاید شما به دیدار پروردگار خود یقین کنید؛ و اوست خدایی که زمین را بسیط کرد به طول و عرض تا منقلب [= متحولکننده] حیوانات باشد و بیافرید در آن کوههای محکمِ پایبرجایی که میخ زمین است و جویهای آب، و از همه میوهها بیافرید در زمین جفت، میپوشاند شب را به روز، و در این آیات آثار قدرت که ذکر شد، نشانه های روشن برای متفکرین است، و در زمین قطعه و پارههایی است پیوسته به یکدیگر، و خود این یکی از دلائل قدرت است که با اینکه قطعههای زمین به یکدیگر پیوسته است، بعضی شایسته زراعت و برخی شورهزار و قطعهای ریگستان و پاره سنگستان و دیگر زمین بوستانهاست از انگور و کشتها و خرمایی که چند شاخ آن از یک اصل رسته و غیرصنوان، یعنی هر یک شاخه از یک بیخ رسته و همه آنها به یک آب آبداده میشود، و تفضیل و برتری دادیم بعض آنها را بر بعضی در خوردن، و در آنچه ذکر شد دلالت واضح است برای مردمان عاقل»؛
4- ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّكُمۡۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡفُلۡكَ لِتَجۡرِيَ فِي ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡأَنۡهَٰرَ ٣٢ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَيۡنِۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ ٣٣ وَءَاتَىٰكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ كَفَّارٞ﴾ [إبراهیم:32 تا 34]
یعنی: «خدایی که بیافرید آسمانها و زمین را و فرستاد از آسمان آب، پس بیرون آورد به آن آب از میوهها روزی برای شما، و مسخّر کرد برای شما کشتی را تا به فرمان خدا جاری در دریا شود، و برای شما نهرها را مسخّر کرد و برای شما آفتاب و ماه را مسخّر نمود در حالتی که مستمر در سِیرَند، و شب و روز را برای شما مسخر نمود، و به شما هرچه خواستید مرحمت فرمود، و اگر نعمتهای خداوند را بشمارید، احصاء [= شمارش] نخواهید نمود؛ به درستی که انسان ستمکار و ناسپاس است»؛
5- ﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَيۡنَا فِيهَا رَوَٰسِيَ وَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡزُونٖ ١٩ وَجَعَلۡنَا لَكُمۡ فِيهَا مَعَٰيِشَ وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِينَ ٢٠ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ ٢١ وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّيَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَيۡنَٰكُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِينَ﴾ [الحجر:19 تا 22]
یعنی: «زمین را بسط کردیم و کشیدیم به طول و عرض و در افکندیم کوههای سرافراخته پایبرجا در زمین، و در زمین رویانیدیم از هرچیزی موزون، یعنی مقدار به مقدار معین بر وجهی که مقتضای مشیت و حکمت است، و برای شما در زمین اسباب معیشت قرار دادیم، یعنی آنچه قوام عیش شما به وی است، از مطاعم و ملابس [= خوراک و پوشاک]، و کسی را که روزیدهندة او نیستید از زن و فرزند و خادم، و چیزی نیست که آدمی به وی محتاج باشد مگر اینکه خزینههای [= گنجینهها] او نزد ماست، و آن را نمیفرستیم مگر به اندازه معلوم، و بادهای آبستنکنندة درختان فرستادیم، پس از آسمان آب فرستادیم و شما را از آن سیراب کردیم، و شما آب را نگاهدارنده نیستید در چاه و غدیر [= برکه] و چشمه؛ بلکه ما حافظ آنیم.
و از این قبیل آیات که دلالت بر دلیل عنایت میکند بسیار، و ما این چند آیه را برای نمونه ذکر کردیم.
***
دلیل اختراع بر اثبات خالق جهان
و این نیز هم بر روی دو اصل استوار میباشد که فطرتِ بشر بر آن حاکم است:
اول اینکه: موجودات همگی اختراع شدهاند و این خود در حیوان نبات معلوم و معین است؛ چنانکه خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥ﴾ [الحج:73] یعنی: «کسانی را که جز خدا میخوانید، هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند، اگرچه همگی بر آن گِرد آیند»، و چون ما نخست اجسام جمادی را میبینیم و پس از آن وجود حیات را در آنها ملاحظه میکنیم، و البته جماد مبدأ حیات نیست، پس قطع [= اطمینان] میکنیم که این جنبش و حیات باید از مبدأ حَی قادری باشد و آن، خدای جهان است؛
دوم اینکه: هر اختراعی را مخترعی لازم است، و از اجتماع این دو اصل معلوم میگردد که همه موجودات را فاعل و مخترعی است و هرکه میخواهد خدا را بشناسد و این شناسایی را به درجه کمال برساند، باید از جواهر اشیاء و حقایق موجودات آگاهی داشته باشد، تا آنکه اختراع حقیقی را بفهمد؛ زیرا هرکه حقیقت شیء را نشناسد، از حقیقت اختراع بیخبر خواهد ماند و خداوند به همین معنی اشاره فرموده است: ﴿أَوَلَمۡ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَيۡءٖ﴾ [الأعراف:185] یعنی: «آیا در ملکوت آسمانها و زمین و آنچه خداوند از اشیاء آفریده است نگاه نمیکنید؟» و ما در اینجا بعضی از آیات وارده بر دلیل اختراع را ذکر میکنیم:
آیات وارده در قرآن بر دلیل اختراع
1- ﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ كَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّۚ أَفَلَا يُؤۡمِنُونَ﴾ [الأنبیاء:30] یعنی: «آیا کفار ندیدند و ندانستند آنکه آسمانها و زمین بسته و مجتمع بودند، مراد آن است که حقیقت واحد بودند، پس جدا کردیم ایشان را از یکدیگر به تنویع و تمییز [= گوناگونی و جداسازی]، و از آب هر حی و زندهای را خلق کردیم، آیا پس نمیگروند؟»؛
2- ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي ذَرَأَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَإِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ﴾ [المؤمنون:79] یعنی: «اوست خدایی که شما را در زمین خلق کرد و به سوی او محشور خواهید شد»؛
3- ﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ إِذَآ أَنتُم بَشَرٞ تَنتَشِرُونَ﴾ [الروم:20] یعنی: «و از آیات ربوبی است که شما را از خاک خلق کرد، پس از آن بشری منتشر در زمین گردیدید»؛
4- ﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞ﴾ [یس:77] یعنی: «آیا نمیبیند انسان اینکه ما او را از نطفه خلق کردیم پس او دشمن ظاهری شد؟»؛
5- ﴿فَلۡيَنظُرِ ٱلۡإِنسَٰنُ مِمَّ خُلِقَ ٥ خُلِقَ مِن مَّآءٖ دَافِقٖ﴾ [الطارق:5 و 6] یعنی: «باید انسان نظر کند از چه خلق شده است: از آب جهنده خلق شده است».
دلیل اختلاف بر اثبات خالق جهان
و آن، آن است که هنگامی که مشاهده کنیم، عالم موجودات را میبینیم که موجودات بعضی از آنها یک فعل از او صادر میشود، مثل آتش که کارش سوزاندن است و صورت نوعیة آتش، مبدأ یک فعل است و صاحب شعور و اراده نیست؛ و اگر موجودی را دیدیم [که] افعال گوناگون از آن صادر میشود، مییابیم که آن موجود مرتبهای از شعور را واجد است؛ چنانکه نبات افعال مختلف از آن صادر میشود از جذب غذا و مَسک [گرفتن] و هضم آن و دفع فضولات، و همچنین تغذیه و تَنْمیه [= رشد و نمو] و تولید مثل، البته موجودی که افعال مختلف از آن صادر میشود، اکمل و اشرف است از موجودی که یک فعل از آن صادر میشود، پس از آن، عالم حیوان را تحت مطالعه در میآوریم میبینیم حیوانات حرکات مختلف از آنها صادر میشود، میفهمیم که صاحب اراده و شعورند؛ اگر شعور و اراده نبود، افعال مختلف از آنها صادر نمیشد.
و معنی کمال در موجود آن است که قوای گوناگون در برداشته باشد و هر چه در یک موجود قوا بیشتر باشد، کمال در آن بیشتر است؛ مثلاً مدینة کامل آن است که واجد شئون مختلف [باشد]، و نیز شخصی که عالم به فنون کثیره باشد، کامل تر از کسی است که ی کرشته یا چند رشته را واجد باشد.
از این بیان نتیجه میگیریم، اگر مبدأ عالمِ طبیعت، بیشعور بود، باید یک رویه بیش نداشته باشد؛ اما هنگامی که به عالم نظر میکنیم، میبینیم سرتاسر عالم اختلاف و غیریت است، دو موجود شبیه یکدیگر نیست، موجودات مختلف و گوناگون در این عالم وجود دارد از این اختلاف باشعور و مختار و مریدی باشد یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید [= هرچه بخواهد انجام میدهد و هرچه اراده نماید حکم میکند] و اراده و علم و حکمت در این نظام مدخلیت تام دارد، پس آشفتگی جهان ما را راهنمایی میکند به غیب عالم و در پشت این پرده خدای مرید و مختاری است.
خلاصه تمامی این کثرات واختلافات و همچنین تغییراتی که در عالم واقع میشود و هر روز عالم رویهای دارد که سابق نداشت، دلیل واضح و برهان قاطع است بر اینکه مبدأ بااختیار و ارادهای مصدر امور [میباشد] و همه بازگشتشان به خدای جهان است ﴿أَلَآ إِلَى ٱللَّهِ تَصِيرُ ٱلۡأُمُورُ﴾ [الشورى:53]، و اراده سنیه حضرت حق، مدبّر و مدیر عالم است.
آیات وارده در قرآن بر دلیل اختلاف
1- ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ وَلَهُ ٱخۡتِلَٰفُ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ﴾ [المؤمنون:80] یعنی: «اوست خدایی که زنده میکند و میمیراند و مر او راست اختلاف شب و روز»؛
2- ﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفُ أَلۡسِنَتِكُمۡ وَأَلۡوَٰنِكُمۡ﴾ [الروم:22] یعنی: «و از آیات خداوندی است آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانها ورنگهای شما»؛
3- ﴿إِنَّ فِي ٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَّقُونَ﴾ [یونس:6] یعنی: «در اختلاف شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین خلق کرده است نشانههایی است برای گروه پرهیزکاران»؛
4- ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦ ثَمَرَٰتٖ مُّخۡتَلِفًا أَلۡوَٰنُهَا﴾ [فاطر:27] یعنی: «آیا نمیبینی اینکه خداوند آب را از آسمان فرستاد پس به آن آب، میوههایی که رنگهای مختلف دارد بیرون آوردیم»؛
5- ﴿وَمِنَ ٱلۡجِبَالِ جُدَدُۢ بِيضٞ وَحُمۡرٞ مُّخۡتَلِفٌ أَلۡوَٰنُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٞ﴾ [فاطر:27] یعنی: «و بیرون آوردیم از کوهها راههای سفید و سرخ که مختلف است رنگهای آنها و راههای بسیار سیاه»؛
6- ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ وَٱلدَّوَآبِّ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مُخۡتَلِفٌ أَلۡوَٰنُهُۥ كَذَٰلِكَۗ إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾ [فاطر:28] یعنی: «و از مردمان و جنبندگان و چهارپایان که رنگهای آنها مختلف است همچنین بندگان عالِم از خداوند میترسند»؛
7- ﴿وَمَا ذَرَأَ لَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُخۡتَلِفًا أَلۡوَٰنُهُۥٓ﴾ [النحل:13] یعنی: «آنچه را که برای شما در زمین آفرید که رنگهای آن مختلف است»؛
8- ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَسَلَكَهُۥ يَنَٰبِيعَ فِي ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ يُخۡرِجُ بِهِۦ زَرۡعٗا مُّخۡتَلِفًا أَلۡوَٰنُهُۥ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ يَجۡعَلُهُۥ حُطَٰمًا﴾ [الزمر:21] یعنی: «آیا نمیبینی که خداوند آبی را از آسمان فرستاد؛ پس آن را در چشمههایی که در زمین است درآورْد، پس به آن آب، کشتها بیرون آورْد که رنگهای آن مختلف است؛ پس آن کشت را خشک کرد؛ پس میبینی او را زرد؛ پس آن را ریز ریز نمود؟».
خداوند میفرماید: ﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَا﴾ [الروم:30]. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ، ثُمَّ أَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصّـِرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِهِ» یعنی: «هر کسی بر فطرت توحید و اسلام از مادر متولد میشود، مگر اینکه پدر و مادر او را یهودی و نصرانی و مجوس بار بیاورند».
دلیل بر این مطلب این است که: همواره مردم از مردی طبع و غریزه و بدون اراده متوجه به خالق جهان میشوند، و در شداید و بلایا و سختیها خدای یگانه را به یاری میطلبند و جز ذات مقدس او مسبّبالاسباب و مَسَهِّلالامورالصعاب [= سسبساز و آسانکنندة سختیها] نمیبینند، و حل مشکلات و قضای حاجات و رفع کربات [= سختیها] را در دست قدرت او میدانند، و در اقدام به کارهای بزرگ و مبادرت به عملیات مهم بار میکنند، و موفقیت و کامیابی را موکول به اراده و لطف او میدانند، چنان که قول خدای تعالی بر این معنی گواه است:
﴿قُلۡ أَرَءَيۡتَكُمۡ إِنۡ أَتَىٰكُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ أَوۡ أَتَتۡكُمُ ٱلسَّاعَةُ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَدۡعُونَ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٤٠ بَلۡ إِيَّاهُ تَدۡعُونَ فَيَكۡشِفُ مَا تَدۡعُونَ إِلَيۡهِ إِن شَآءَ وَتَنسَوۡنَ مَا تُشۡرِكُونَ﴾ [الأنعام:40 و 41] یعنی: «بگو ای محمد، خبر دهید مرا اگر شما راست میگویید در حین نزول عذاب و رسیدن روز قیامت جز خدای عالم کسان دیگر را به یاری میطلبید؟ ولی شما فقط خدا را میطلبید و او را به یاری میخوانید؛ آنگاه خداوند اگر اراده فرمود عذاب را از شما برمیگرداند و حاجات شما را بر میآورد و در این هنگام شما آنهایی را که برای خدا شریک قرار داده بودید فراموش میکند».
شخصی از حضرت صادق در بارة خدا پرستی سئوال کرد؛ [ایشان] در جواب فرمود: «ای بنده خدا، هر گز کشتی شما در دریا شکسته است در حالتی که نه کشتینجاتده موجود بود و نه شناوری میدانستی؟ گفت: بلی؛ بعد امام فرمود: آیا در این موقع دل تو امیدوار بود که قدرت و نیروی دیگری تو را نجات دهد و از شرّ غرقشدن و هلاکت خلاصی بخشد؟ گفت: بلی؛ امام فرمود: همین قدرت خداوند متعال میباشد که بر نجات و خلاصی تو در جایی که مُنجی و خلاصدهندهای نیست قادر است بر پناهدادن و فریادرسی تو در جایی که پناهدهنده و فریادرسی نبود، توانا بود».
و از این جهت است که دین مبین اسلام مجرد اقرار به وجود باری را کافی میداند و مردم را به غور [= تفکرعمیق] در ذات الهی و تعمق در صفات خداوندی مکلف نکرده است و این را مخصوص دستهای که طالب زیادتی تبصر و معرفت میباشند نموده است؛ زیرا مردم خود به فطرت توحید سرشته و غریزه و جِبِلَّت [=آفرینش] آنان بر این معنی کافی میباشد، و استدلالات علمی و براهین فلسفی برای رَدّ بر اهل ضلال و کسانی که از جای فطرت سلیمه خارج شدهاند، وضع شده است؛ اگرچه اصل معرفت باری فطری است و کوچکترین تَـنـَـبُّهی [= هشیاری] در سلوک جاده معرفت کافی است؛ اما معرفت خود دارای درجات مختلف و مراتب متعدد میباشد و در شدت و ضعف و بطوء [= آهستگی] و سرعت و قِلَّت و کثرت و کشف و شهود متفاوت است، و عقول و افهام مردم در ادراک آن، به اندازه مراتب مختلفی که دارند، مختلف است. هر کسی را برای وصول به این مقصود راهی در پیش است؛ هدایت و وصول به معرفت الهی و سیرابشدن از سلسبیل توحید، به عدد نفوس خلایق است؛ چنان که بعضی گفتهاند: «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق»([1])؛ خداوند میفرماید: ﴿هُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ ٱللَّهِ﴾ [آل عمران:163] یعنی: «آنان نزد خدا مراتبی دارند»، و نیز میفرماید: ﴿يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ﴾ [المجادلة:11].
از این بیانات معلوم شد که ظاهرترین و آشکارترین موجودات، ذات باری جل جلاله است؛ پس ناچار میبایست که شناختن و معرفت آن اول معارف بشری و مبدأ معلومات انسانی گردد و فهم آن برای عقول و اذهان آسانترین مفاهیم باشد؛ ولی ما میبینیم که امر بر عکس است؛ پس ناچار این را سببی است.
اینکه گفتیم خداوند اجلی و اظهر موجودات است، با مثال کوچکی معلوم میشود: شخصی را میبینید که مشغول نوشتن کتاب یا دوختن لباس است. ظاهرترین و جلیترین صفات آن مرد، حیات و علم و قدرت اوست؛ اما صفات باطنی او از قبیل غضب و شهوت و خلق و مرض و صحت او بر ما معلوم نیست. صفات ظاهری او را نیز در مرحلة نخستین تشخیص نمیدهیم و در بعضی دیگر از صفات ظاهری او شک و تردید میکنیم؛ اما صفاتی که اظهر تمام صفات است، در مرحله اول ذهن متوجه آن نمیگردد و هیچ گونه شک و تردیدی راجع به آن صفات در فکر ما راه نمییابد. همان وجود حیات و علم و توانایی اوست این صفات مانند صفات دیگر، از قبیل رنگ بشره [= پوست] و طول و عرض، به حواس خمسه [= پنجگانه] ظاهری ادراک نمیشود؛ بلکه بلافاصله پس از دیدن حرکت دست و نوشتن یا دوختن او پی به اراده و علم و حیات او میبریم.
همچنین اگر نظری به جهان و ما سِوی الله بیاندازیم و آنچه را که با حواس پنجگانه خود از دریا و خشکی و کوه و بیابان و نبات و جماد و حیوان و کرات آسمانی و ستارگان ثوابت و سیارات و ماه و خورشید مشاهده کنیم و تحت مطالعه درآریم، از این جنبش و حرکت دائمی و از این موجودات و مصنوعات مختلف و از این تطورات گوناگون و تحولات عدیده که در نفوس خود و همنوع و همجنس خود و در کلیه ذرات عالم میبینیم، به وجود صانعی [= آفریدگار] که دارای حیات و علم و توانایی است اقرار و اعتراف میکنیم؛ بلکه پیش از آنکه جهان را در تحت مطالعه و مشاهده درآوریم، از علم به نفس خود و حرکات و اطوار که ناشی از آن است، و از مشاهده اعضای بدن و سر و دست و پا و گردن و مغز و قلب میفهیم که ساخته و پرداختة یک صانع توانا و عالم و حَی میباشیم، و چون مشاهده و علم به نفس اسبق علوم نتیجة این مشاهده، که اقرار به وجود صانع حی مدرک باشد، اظهر و اسبق و اجلای جمیع معارف خواهد بود.
و در صورتی که دست نویسنده و خیاط، به دانش و حیات و توانایی او دلالت کند چگونه این همه موجودات از بشر و حیوان و نبات و جماد و اختلاف انواع و انفس و ترکیب اعضاء و گوشت و پوست و استخوان و اعصاب و خلاصه همه ذرات، یکایک بر موجودیت او شاهدی ناطق و گواهی صادق نباشند و مشاهدة این معنی عقول را خیره ساخته و کمیت افکار و اندیشهها را در وادی حیرت لنگ میکند؛ زیرا کدام دیدهای است که از مشاهدة عظمت خیره نگردد و از مطالعة جمال و جلال لایتناهی مبهوت و متحیر نباشد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر