توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ شهریور ۱۹, جمعه

مقدمه

 

مقدمه

إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونتوب إليه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له، ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلا الله، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله، فإن أصدق الحديث كلام الله، وخير الهدي هدي محمد صلى الله عليه وعلى آله وسلم، وشر الأمور محدثاتها وكل محدثة بدعة، وكل بدعة ضلالة وكل ضلالة في النار.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: و یکی از نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت مسلماً در این نشانه‌ها و دلایلی است برای افرادی که می‌اندیشند.

 ﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٢١ [الروم: 21].

«و یکی از نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت و هر یکی را شیفته و دلباخته‌ی دیگری ساخت مسلماً در این نشانه‌ها و دلایلی است برای افرادی که می‌اندیشند».

آرامش قلبی که الهام بخش آرامی و برچیدن بساط تفرقه و جدایی و خاموش کردن تمام فریادهای شهوانی جسد بر حالت امیدوارکننده می‌باشد هیچ‌گونه تهدیدی نمی‌تواند آن را مشوش و پریشان کند. همانطور که ملت‌های دیگر هرگاه می‌خواستند استحکام نیروهای نفسانی را از یکنواختی کار در معاشرت با دیگران و الفت بین افراد جامعه و خانواده را بوسیله‌ی استمتاع غیرمشروع از جنس مخالف به لرزه در آورند تمام تمایلات و بلند پروازی‌های گمراه ‌کننده را بسوی زنان متوجه می‌نمودند، این معنی همان معنایی است که از جمله ﴿لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا در آیه فهم می‌شود.

تنها ارضاء جنسی در ازدواج اسلامی هدف نیست بلکه ازدواج در اسلام نمونه ایست بارز برای احیای عواطف و احساساتی که با عقیده و ایمان هر مسلمان همخوانی دارد.

ازدواج در اسلام وسیله‌ایست برای توانمند کردن احساسات نیک انسانیت در وجود انسان و برای کنترول غرایز سرکش انسان و پرورش آن‌ها در مسیر صحیح اسلامی و انسانی، وبرای این است که مودت و رحمت بین زوجین چون از ارکان رکین ازدواج دائم محسوب گردیده است. و ماده رحم از رحمت برگرفته شده است تا بهمین مناسبت اعضای خانواده را به هم متصل ساخته باعث محبت با خویشاوندان گردد. تا بدین حد که خداوند قاطع‌الرحم (یعنی کسی که با خویشاوندان قطع رابطه می‌کند) را از بهشت محروم کرده است.

ازدواج در اسلام چشمه‌ایست که بزرگ‌ترین کردار انسان از جمله: حیا، عفت، حسن‌خلق، معاشرت نیک، و غیره همه از آن سرچشمه می‌گیرند و ازدواج در اسلام مدرسه‌ایست که زوجین در این مدرسه درس پاکدامنی، مهربانی، محبت، غیرت، عزت، وفاء، و مراعات کردن محرمات را می‌آموزند.

و اما در عصر زندگی ما بعلت تمایلات عاطفی دروغ و شرارت‌های شهوانی و تفنن اجانب در نحوه افساد زن خصوصاً و کل جامعه عموماً و ترویج بازار جهانگردی بوسیله زن و ملحق شدن به قافله پرغائله تمدن جدیدشان زن را در بازار مشتریان متمدن خویش به عنوان متاع خرید و فروش عرضه کرده‌اند و آن را جایگزین مواد آرام ‌بخش مدرن جلوه‌ میدهند تا هر وقت خواستند از آن جسم و اندام وی استمتاع جویند، و به نام آزادی زنان را نیمه ‌عریان و حتی تمام‌ لخت به خیابان‌ها روانه می‌کنند تا این‌چنین نماد نامتمدن تمدن خویش را به جهانیان معرفی کنند و برای اثبات ادعای حقوق زن آن را مترسک وار در مغازه‌های پوشاک ‌فروشی برای ارائۀ نمونه‌ای لباس و اندازه‌ای او و برای تزیین فروشگاه‌ها و آرایشگاه‌ها بنمایش می‌گذارند‌. حقوق زن در کشورهای غربی بنحوی ادا شده که آنان را به برچسب تبلیغاتی فروشگاه‌ها مبدل ساخته است. برعکس زنان بعنوان تبلیغات بر هر چیزی حتی کفش و وسایل بهداشتی مردانه ترسیم شده‌اند. در تمام کشورهای غربی از جمله سوئد عرضۀ عکس سکس زنان چیزی عادی محسوب می‌شود، و در انجلترا زنان برای فروش و عرضۀ اندام خویش راه اندازی کرده‌اند.

در کشورهای مثل فرانسه و امریکا که منادی آزادی و حقوق بشر و اصالت تمدن هستند مافیا تجارت زن و غیره را برای رهروان تمدن خویش ابتکار کرده‌اند.

بعلت همه این اسباب است که بعضی از هوس ‌پرستان، پسران و دختران جوان را برای استمتاع جنسی از یکدیگر تشویق می‌کنند تا به این وسیله غیرمشروع نفس بلهوس شان را در مقابل وسوسه‌های عصر حاضر مصون دارند و قضیه نکاح متعه (ازدواج موقت) را که مسنوخ گردیده بود و تاریخ ذکر آن را در صفحات خویش حذف کرده بود بعضی از هوس‌پرستان زندگی دوباره به این مقوله دادند. در حالی که نزد عامه مسلمانان این مقوله طبق لفظ صریح قرآن واحادیث صحیح نبوی، اجماع، و عقل معلوم ‌البطلان معرفی شده است. اما متأسفانه برای به دام انداختن زنان مسلمان در این باتلاق تا حدودی موفق شده ‌اند چون این امر خطرناک را با صبغۀ دینی تبلیغ کرده‌اند. از طرف دیگر مسلمانان برای اعلام مردودی این مهلکه و لجن‌زار (نکاح موقت) خیلی سعی کرده‌اند ولی آنان بعلت تفنن در نحوه نگارش تألیفات شان در مورد صحیح و اسلامی بودن آن دریغ نمی‌‌ورزند تا جائیکه بعضی از جوانان ضعیف ‌الإیمان و سست اراده به دام این بلهوسان افتاده‌اند. اما همۀ ما باید متوجه شویم که تنها راه نجات ما از این گزندها پیروی از منهج نجات بخش قرآن کریم است و باید بدانیم هیچ حافظی نمی‌تواند بشریت را از حرام مصون دارد جز وارد شدن به راه‌های مشروع حلال، و یقیناً نتیجه سالکان این راه جز ظفرمندی و حسن عاقبت چیز دیگری نمی‌تواند باشد.

بنده (مؤلف) ملاحظه کردم وقتی که در جامعه داعیانی هستند که اساس دعوتشان گشودن ابواب زنا و توسعه آن در جهان می‌باشد و آنان مانعی برای ازدواج دائمی جوانان محسوب می‌گردند، نیاز مبرم دانستم تا در رد این جغد ویرانه‌نشین (ازدواج موقت) طبق آیات صریحه قرآن و روایات صحیحه نبوی رساله‌ای را به نگارش درآورم. قبل از هر چیز باید از معنی و اصل متعه تحقیق مجملی انجام دهیم.

اولاً اینکه متعه از نظر لغوی اسم مصدر فعل متّعّ می‌باشد و از نظر معنا به انتفاع و لذت‌طلبی معنی میشود همچنان که شاعر گفته است:

تمتع یا مشعث إن شیئاً

 

سبقت به الممات هو الـمتاع

ای مشعث از زندگی در دنیا لذت بگیر چون زندگی قبل از مرگ مایه لذت است.

بیان نکاح متعه از روی لغت و شریعت و حکم آن:

کلمه متعه و مشتقات آن در سوره‌های مختلف[1]. قرآن 71 بار ذکر گردیده است. اما رعایت معنی انتفاع در نکاح متعه که موضوع بحث ما می‌باشد صحیح نیست[2].

استمتاع در گویش عربی به معنی بهره‌ وری و لذت‌ طلبی می‌باشد مثلاً می‌گویند: مردی بوسیله پسرش منتفع گردیده و هر چیزی که بامنفعت و مایه لذت باشد آن را متاع خوانند و به کسی که در جوانی فوت کرده باشد می‌گویند: هیچ لذتی از جوانی خویش نبرد. و در تأئید معانی مختلف متعه میتوان از آیات استمداد گرفت که خداوند در سوره انعام آیه 128 می‌فرماید:

﴿وَقَالَ أَوۡلِيَآؤُهُم مِّنَ ٱلۡإِنسِ رَبَّنَا ٱسۡتَمۡتَعَ بَعۡضُنَا بِبَعۡضٖ [الانعام: 128].

«پروردگارا! برخی از ما از برخی دیگر سود بردیم».

و در سوره احقاف آیه 20 می‌فرماید:

﴿أَذۡهَبۡتُمۡ طَيِّبَٰتِكُمۡ فِي حَيَاتِكُمُ ٱلدُّنۡيَا وَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهَا [الأحقاف: 20].

«آیا [نعمت‌هاى‏] پاکیزه‏تان را در زندگانى دنیویتان از بین بردید و از آن‌ها بهره‏مند شدید؟».

یعنی شما در استلذاذ تعجیل نموده‌‌اید و در سوره توبه آیه 69 می‌فرماید:

﴿فَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِخَلَٰقِكُمۡ كَمَا ٱسۡتَمۡتَعَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُم بِخَلَٰقِهِمۡ [التوبة: 69].

«شما هم بهره خود را برده‌اید همان‌گونه که افراد پیش از شما بهره خود را برده‌اند».

یعنی شما نصیب خودتان را در دنیا بدست آورده‌اید[3]. و همچنین در حدیث نبوی پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده‌اند: «الدُّنْيَا مَتَاعٌ، وَخَيرُ مَتَاعِهَا المَرْأَةُ الصَّالِحَةُ». «دنیا مایه لذت و متاع است که زن پاکدامن بهترین متاع این دنیا محسوب می‌گردند»[4].

موارد استعمال متعه در شرع

و اما از دیدگاه شرع کلمه متعه بر سه معنی اطلاق می‌گردد: اول: متعۀ حج که عبارت است از احرام به عمره در ماه‌های حج تمتع، دوم: متعه طلاق که عبارتست از مالی که از طرف زوج به زوجه در صورت جدائی زن از مرد تحویل داده می‌شود، و سومی که مورد نظر ما می‌باشد: متعه نساء یا ازدواج موقت است که این هم عبارت است از ازدواج زن برای مدت معین و جدائی زن بعد از انقضاء وقت تعیین شده[5].

تعریف اصطلاحی نکاح موقت

مرد به زن بگوید: تو در مقابل این مقدار پول و به مدت معین نفس خود را در اختیار من قرار بدهی. و زن در مقابل بگوید: بنده جسم خود را برای استمتاع تو قرار داده‌ام. در هر صورت در ازدواج موقت ذکر لفظ متعه ضروری و واجب می‌باشد[6].

حکم ازدواج موقت از دیدگاه شرع

ازدواج در اسلام بر مبنای اساس پایه‌گذاری شده است که قرآن کریم بر تأیید این مبحث تصریح دارد که همه آن‌ها تأکید بر تشکیل خانواده فاضله دارند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ [الروم: 21].

«و یکی از نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت و هر یکی را شیفته و دلباخته دیگری ساخت».

و این آیه اشاره به این دارد که تنها زوجه محل آرامش می‌باشد نه هر زنی. و با این توضیح میتوان گفت: که زوجه دائمی است که بر طبق سنت ‌خدا عزوجل  محل آرامش مرد منظور گردیده، خداوند بین قلوب زن و مرد محبت را به ودیعه نهاد تا به وسیله رابطه صحیح و دائمی در خانواده اعضای خانواده نسبت به همدیگر رفتار نیک داشته باشند. و آیه زیر نصی است که مطلب ما را به نیکی بیان می‌نماید[7].

خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةٗ [النحل: 72].

«و خداوند از خودتان براى شما همسرانى قرار داد و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوادگان آفرید».

و باید دانست خداوند ازدواج را به غریزه جنسی ربط داده‌است. مقصود این نیست که مسائل جنسی به تنهائی هدف ازدواج باشد بلکه هدف اسلام از ازدواج تهیه مبادی است تا رسیدن به مقاصدی که عبارتند از: تشکیل خانواده که قرآن تمام ابعاد آن را که شامل خواستگاری ازدواج، طلاق، و بعد از آن شیردهی زن، سرپرستی، نفقه است ذکر کرده. پس متوجه می‌شویم که ازدواج تکلیف مهمی دارد تا خانواده فاضله را تشکیل دهد. و غریزه جنسی انسان را به ازدواج وادار می‌کند تا انسان را به اهداف عالی انسانی که در فوق ذکر گردید برساند. بنابراین تنها ارضاء شهوت و استمتاعی که عاری از شرافت و کرامت انسانی و دور از به وجود آوردن خانواده‌ای متأدب به آداب اسلامی باشد، مخالف مقصد اسلام و از اصل قانون‌گذاری ازدواج می‌باشد[8]. برای این است که خداوند در آیه 24 سوره نساء برای متمتعان از کلمه سفاح استفاده می‌کند و می‌فرماید: ﴿وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَآءَ ذَٰلِكُمۡ أَن تَبۡتَغُواْ بِأَمۡوَٰلِكُم مُّحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ [النساء: 24].

«براى شما حلال گردیده که با [صرف‏] مال‌هایتان از روى پاکدامنى نه از روى شهوترانى [مى‏توانید آنان را] طلب کنید».

و با کمی تأمل درمیابیم که معنی آیه مبتنی بر ازدواج دائم و دوری از زنا و ایجاد نسل جدید است، و معلوم می‌شود که هدف از ازدواج فقط ارضاء شهوت جنسی که غایت تام زناکاران است نمی‌باشد. و روایت که معقل ‌بن یسار برای ما نقل می‌کند مجدداً ما را به معنی دقیق آیه راهنمایی می‌کند. روایت از این قرار است (مردی خدمت پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  آمد و عرض کرد: بنده زنی با حسب و نسب یافته‌ام، ولی عقیم می‌باشد آیا با وی ازدواج کنم؟ پیامبر اسلام ایشان را نهی فرمودند، این مرد برای بار دوم و سوم خدمت پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  رسید ولی پیغمبر همچنان بر جواب خویش اصرار می‌ورزیدند، و بعد از مرحله سوم حضرت محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «تَزَوَّجُوا الْوَلُودَ الْوَدُودَ فَإِنِّي مُكَاثِرٌ بِكُمْ». «با زنی دوست ‌دار ازدواج کن چون امت و پیروان من با چنین ازدواج‌ها زیاد می‌شوند»[9]. از آیه و حدیث مذکور معلوم می‌شود که غایت ازدواج در اسلام فقط استفاده از حسن و جمال نیست و هیچ تردیدی نیست که تحقق تمام مقاصد نفیس اخلاقی اجتماعی مرهون ازدواجی است که دائمی و بر طبق اوامر خداوند باشد[10].

دلایل حرمت نکاح موقت

مجموع فقهای اهل سنت و فقهای مذاهب ظاهریه و اباضیه از خوارج، و زیدیه و اسماعیلیه از شیعه، همه بر تحریم این نوع از نکاح (نکاح متعه) و وضوح بطلان این عقد طبق استدلال قرآن، حدیث، اجماع، عقل، اجماع دارند.

دلائل حرمت ازدواج موقت (متعه) از دیدگاه قرآن

اما تحریم ازدواج موقت از دیدگاه قرآن، خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧ [المؤمنون: 5-7].

«کسانی که عورت خود را حفظ می‌کنند مگر از همسران یا کنیزکان خود، که در این صورت جای ملامت ایشان نیست. اشخاصی که غیر از این را دنبال کنند متجاوز از حدود شرع به ‌شمار می‌آیند».

و در سوره معارج در آیات 29-31 می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٢٩ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٣٠ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٣١ [المعارج: 29-31].

«و آن کسانی که عورت خود را محافظت میدارند مگر از زنان و کنیزان خود، که در این صورت لومه و سرزنشی بر ایشان نیست آنان که فراتر از این را طلبند متعدی و متجاوز محسوب می‌گردند».

روش استدلال قرآن بر این است که خداوند شرمگاه‌های همۀ زنان را بر مؤمنین حرام کرده است مگر زنی که خداوند وی را برای مرد بوسیله ازدواج دائم یا بملک یمین حلال نموده است. اما ازدواج موقت مشمول این دو گزینه که عبارت است از (زوج حر و یا ملک یمین) نمی‌باشد بلکه زن در ازدواج موقت به زن کرایه‌ گرفته شده شناخته شده است.

ابوحنفیه نعمان پسر محمد که یکی از علمای متعصب فرقه اسماعیلیه و یا بعضی می‌گویند از فرقه اثنا عشری و مؤلف کتاب دعائم الإسلام می‌باشد می‌گوید: بطلان نکاح موقت در قرآن وجود دارد چون خداوند در سوره مؤمنون آیه 4-7 می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧ [المؤمنون: 5-7].

خداوند در این آیه نکاح را فقط بر زنان و کنیزکان اطلاق نموده است و ارث بین زوجین و طلاق که موجب جدائی زن از مرد می‌باشد در این آیه ذکر گردیده است و همچنان بر زن مطلقه عده را واجب گردانیده اما نکاح موقت همه ابعادش خلاف شرایط فهم شده از آیه می‌باشد بلکه ازدواج موقت نزد کسی که آن را جایز می‌داند یعنی زن و مرد با هم بر مقداری پول و مدت معلوم قرارداد می‌بندند و بعد از انقضاء وقت بدون هیچگونه طلاقی زن و مرد از هم جدا می‌‌شوند و تمام متعلقات نکاح و طلاق (عده، نفقه، ارث، حضانت) که خداوند آن‌ها را در قرآن تشریع فرموده‌ است در نکاح موقت وجود ندارند پس متوجه می‌شویم که این نوع نکاح (موقت) با زنا[11]. (که اسلام بعنوان گناه کبیره معرفی کرده است) هیچ تفاوتی ندارد.

 

زن در ازدواج موقت نه زن بنکاح است و نه بملک یمن

زن در نکاح متعه زن ملک یمینی و زن شرعی ملک نکاحی نیست یک امر غیر قابل انکار است، چون متعه اگر ازدواج شرعی میبود میبایست تمام احکام مربوط به ازدواج (همچون طلاق، میراث، عدت، و تعدد ازواج) به آن تعلق می‌گرفت ولی کسانی که متعه را جایز می‌دانند قائل به احکامات ازدواج شرعی در نکاح موقت نیستند و در صفحات آتی خواهید دید که با روایات و نوشته‌های خودشان به تأئید مطلب مذکور می‌‌پردازیم. انشاء الله

 تفاوت نکاح موقت با نکاح شرعی از زبان روا داننده گان

اولاً: آنان زن در نکاح موقت را مستأجره می‌نامند[12].

1-   از عبیده بن زواره و او از ابوعبدالله روایت کرده که ابوعبدالله می‌گوید: با هر تعداد از آنان که می‌خواهی می‌توانی ازدواج کنی چون این زنان زنان مستأجره هستند.

2-   از محمد بن مسلم و او از ابوجعفر روایت کرده که گفته است: زن در نکاح متعه زن کرایه‌ای است.

3-   از عبدالسلام و او از ابوعبدالله نقل کرده می‌گوید: زن در نکاح متعه جزو انحصار ازدواج چهار زن همزمان نمی‌باشد چون کرایه‌ای است.

4-   از عمربن اُذینه و او از ابوعبدالله روایت کرده است که گفته سؤال کردم ازدواج (موقت) با چند زن بصورت همزمان است در جواب گفت: هر تعدادی که می‌خواهی چون کرایه‌ای هستند جایز است.

5-   از زراره و او از ابوجعفر روایت کرده گفته: به ابوجعفر گفتم: اگر مردی با زنی ازدواج موقت کند و بعد از انقضاء مدت زن مذکور با مرد دیگری ازدواج کند و سپس از او هم جدا شود و به نزد مرد اولی برگردد و برای بار سومی از مرد اول جدا شود و با مرد دیگری ازدواج کند آیا برای مرد اول حلال است که با آن زن ازدواج موقت کند؟ ابوجعفر گفت: بلی صحیح است چون این زن مثل حره (زن آزاد، زوج...) نیست بلکه زن مستأجره و کرایه‌ای و بمنزله کنیزک می‌باشد.

6-   از فضل‌ بن یسار روایت شده که از ابوعبدالله در مورد متعه سؤال شد وی در جواب گفت: زن در ازدواج موقت بمنزله کنیزک می‌باشد.

7-   از عمر بن اُذینه و او از اسماعیل‌ بن فضل هاشمی روایت کرده گفته: از ابوعبدالله در مورد متعه سؤال کردم وی در جواب گفت: برو پیش عبدالملک ‌بن جولج این سؤال را مطرح کن چون بنده با او ملاقات داشته‌ام استدلالات زیادی را در مورد حلالیت ازدواج موقت برایم خواند و من نوشتم.

و در روایتی که برای من نقل گردیده در سلسله روات آن ابن جولج دیده می‌شود که گفته: در نکاح متعه هیچ‌ یک از وقت و عدد در آن شرط نیستند بلکه زن در متعه بمنزله کنیزک می‌باشد و با هر تعدادی که خود می‌خواهی ازدواج کن[13].

نجفی در جواهر که یکی از کتاب‌هایش است می‌گوید: زن متمتع در نکاح موقت مانند زوجه در نکاح دائم نیست بلکه زن در متعه کرایه‌ای است.

به ویژه خبر ابوجعفر که در مورد متعه ذکر کرده این است که می‌گوید: زن متمتع بعلت نبود ارث، و طلاق، در بین زوجین جزو چهار زن محصور شرعی محسوب نمی‌شود بلکه زن در نکاح متعه زن مستأجره است. و با توجه به روایات دال بر ممنوعیت متعه مشخص می‌شود که عفت و حیا در ازدواج موقت ممکن نمی‌باشد چون هدف این ازدواج فقط استمتاع و لذت‌ طلبی جنسی است و بس.

ابوجعفر دوباره تکرار می‌کند و می‌گوید: با توجه به تطابق نصوص و فتاوای زیاد بویژه صراحت داشتن ادله با مستأجره بودن زن در نکاح متعه هیچ شکی را در حرمت آن باقی نمی‌گذارد. طرفداران جواز نکاح متعه می‌گویند: نکاح دائم بمنزله تصاحب فرج زن است، اما نکاح موقت بمنزله اجاره فرج زن می‌باشد بنابراین تمام احکام مربوط به اجاره در نکاح موقت اجرا میگردد و طبیعی است که امر شارع بر جواز تملک و اجاره دائر است پس هر چیزی که قابل استفاده می‌باشد اجاره در آن صحیح است و برای اینکه در نکاح موقت ضرورت وجود دارد پس اجاره زن برای دفع ضرورت جائز می‌باشد[14].

ثانیاً: زنی متمتعه چون مستاجره است ارث نمی‌برد.

(از عمر بن حنظله و او از جعفر بن محمد روایت کرده می‌گوید: از جعفر بن محمد در مورد مردی که بصورت موقت با زنی ازدواج می‌کند بشرطی که در بینشان ارث نباشد سؤال کردم).

1-   از عمر بن حنظله و او از جعفربن محمد صادق در حدیثی در مورد متعه گفته است: در نکاح متعه بین زن و مرد توارث وجود ندارد.

2-   از سعید و او از جعفر بن محمد روایت کرده که گفته است: از جعفر بن محمد در مورد مردی که بصورت موقت با زنی ازدواج می‌کند بشرطی که در بینشان ارث نباشد سؤال کردم وی در جواب گفت: طرفین در صورت اشتراط ارث و عدم اشتراط از هم ‌دیگر ارث نمی‌‌برند.

3-   از زراره و او از جعفر روایت می‌کند که جعفر در حدیثی گفته است: اگر یکی از زوجین در ازدواج موقت در اثناء وقت مشخص فوت کند هیچ ارثی بین آنان وجود ندارد.

4-   از ابان بن ثعلب روایت شده که گفته: به ابوعبدالله گفتم: وقتی که با این زن خلوت کردم به او چه بگویم؟ ابوعبدالله گفت: به او می‌گویید: من می‌خواهم با شما بصورت موقت ازدواج کنم و بین ما هیچ وارث و موروثی وجود ندارد[15].

5-   از احول نقل گردیده که گفته است: از ابوعبدالله در مورد مناسب‌‌‌ترین گفتگویی که مرد با زن در نکاح متعه دارد سؤال کردم: در جواب گفت: با بی‌‌شرمی می‌گویی: جسم و تن خود را در اختیار من قرار بده بشرط اینکه در بین ما و تو توارث وجود نداشته باشد[16].

نجفی در کتابش بنام جواهر می‌گوید: تمام نصوص تصریح بر این دارند که ارث فقط بین زوجین بصورت دائم وجود دارد نه در ازدواج موقت چون زن در متعه کرایه‌ای است.

و حلّی می‌گوید: عقد ازدواج موقت در هیچ شرایطی توارث بین زن و مرد را ثابت نمی‌کند. و همچنین خمینی می‌گوید: عقد نکاح موقت در صورت اشتراط هم نمی‌‌تواند ارث را بین زن و مرد در متعه ثابت کند. خوئی می‌گوید: ارث بین زن و مرد در نکاح موقت وجود ندارد مگر اینکه ارث را در حین عقد بعنوان شرط ذکر کرده باشند اگر شرط باشد اجرا می‌گردد[17].

ثالثاً: برای مرد متمتع جائز است جمع بین چهار زن[18]. صیغه‌ای یا بیشتر حتی اگر یک میلیون زن باشد.

1-    از بکربن محمد روایت شده که گفته است: از ابو الحسن در مورد انحصار متمتع سؤال کردم: او در جواب گفت: در ازدواج موقت هیچ‌گونه انحصاری در جمع بین زنان وجود ندارد.

2-    از عبید بن زراره و او از پدرش و او از عبدالله روایت کرده که می‌گوید: با ابوعبدالله در مورد انحصار نکاح تا چهار زن در ازدواج موقت صحبت می‌کردیم و او گفت: اگر می‌خواهی با هزار زن متمتع همزمان ازدواج کن چون آنان کرایه‌ای هستند.

3-    از زراره ‌بن أعین روایت کرده‌اند که گفته است: ازدواج با چند زن در متعه جائز است؟ در جواب گفت: هر چند که می‌خواهی.

4-    از محمد بن مسلم و او از ابوجعفر در مورد متعه روایت کرده: که طلاق، ارث، انحصار چهار زن، در نکاح موقت وجود ندارد چون این نوع از زنان کرایه‌ای هستند.

5-    از عمر بن اذینه و او از ابوعبدالله روایت کرده که گفته است: به ابوعبدالله گفتم: جمع بین چند زن در متعه حلال است؟ در جواب گفت: چون زنان در متعه بمنزله کنیزان هستند هیچ محدودیتی در نکاح‌شان موجود نیست.

6-    از ابو بصیر روایت شده که گفته: از ابوعبدالله در مورد انحصار نکاح چهار زن در متعه سؤال شد وی در جواب گفت: هیچ انحصاری وجود ندارد.

7-    از عمر بن اذینه و او از اسماعیل بن فضل هاشمی روایت کرده که گفته است: از ابوعبدالله در مورد متعه سؤال کردم: وی در جواب گفت: برو پیش عبدالملک ابن جریح این سؤال را مطرح کن. چون من با وی ملاقات کرده‌ام ایشان در مورد حلالیت متعه دلائل زیادی را خواند و بنده آن‌ها را نوشتم و در روایتی که برایم نقل گردیده که در سلسله روات آن ابن جریح دیده می‌شود که گفته است: در نکاح متعه هیچ‌یک از: وقت، عدد، مهم و مقصود نیستند بلکه زن در متعه بمنزله کنیزک می‌باشد و با هر تعدادی از آن‌ها که بخواهی بدون هیچ مشکل فقهی (فقه شیعه) می‌توانی ازدواج کنی، و مردی که دارای چهار زن باشد بدون شاهد و ولی با هر تعداد که می‌خواهد می‌تواند ازدواج کند.

8-    از فضل ‌بن یسار روایت شده است که از ابوعبدالله در مورد متعه سؤال کردند و ایشان در پاسخ گفتند: زن در متعه بمنزله کنیزک می‌باشد.

و اما با توجه به روایات ذکر شده می‌توان نظری بر رأی ویژه علماء اعلام آنان انداخت که گفته‌اند: جمع بین بیشتر از چهار زن در متعه صحیح می‌باشد[19].

و عبدالله نعمت این موضوع را شفافتر بیان می‌کند و می‌گوید: جمع بین بیشتر از چهار زن در نکاح موقت در یک زمان بنا به فتوای مشهور مذهب شیعه جائز می‌باشد لکن در نکاح دائم جمع بین بیشتر از چهار زن همزمان از دیدگاه شرع ممنوع است[20].

رابعاً: جدائی زن در متعه نیازی به طلاق ندارد.

1-    از هشام بن سالم روایت کرده‌اند که گفته است: نزد عالمی در مورد چگونگی ازدواج موقت سؤال کردم: وی گفت: مرد به زن می‌گوید من با شما به مدت چند روز و با این مقدار پول ازدواج می‌کنم بعد از طی ایام تعیین شده بدون نیاز به طلاق از هم جدا می‌شویم[21].

2-    محمد بن مسلم و او از ابوجعفر روایت کرده که در مورد متعه گفته است: چون در متعه طلاق، وارث، وجود ندارد زن صیغه‌ای جزو انحصار چهار زن نمی‌باشد بلکه بمنزله کنیزک می‌باشد[22].

3-    از ابن ابوعمیر در حدیثی روایت شده است: که امام صادق این خبر را که جدائی زن صیغه‌ای از مرد نیاز به طلاق ندارد تصدیق کرد[23].

4-    از أبان بن ثغلب در مورد قضیه نکاح موقت نقل گردیده ابوعبدالله ... (این روایت کامل گردد).

5-    محمد بن اسماعیل و او از ابوالحسن رضا روایت کرده است محمد بن اسماعیل می‌گوید: به ابوالحسن گفتم: آیا مرد می‌تواند با زنی بصورت موقت به مدت یک سال یا کمتر ازدواج کند؟ او گفت: بله تا وقت معین شده می‌تواند با زن صیغه‌ای زندگی کند. و سپس محمد می‌گوید: به او گفتم: آیا می‌توانند بدون طلاق از هم جدا شوند؟ ابوالحسن در جواب گفت: بله می‌توانند[24].

6-    از زراره و او از ابوجعفر در حدیثی در مورد متعه روایت می‌کند که گفته است زمانی که توقیت در نکاح جائز باشد وقت جدائی نیازی به طلاق نیست[25].

7-    8- از حسن صیقل و او از ابوعبدالله روایت کرده است که می‌گوید: به وی گفتم: آیا اگر مردی زنش را بگونه‌ای طلاق دهد نتواند بعد از طلاق با وی ازدواج کند مگر اینکه با مرد دیگری ازدواج کند در این صورت اگر زن با مرد دیگری بصورت موقت ازدواج کرد آیا بعد از انقضاء برای شوهر قبلیش جائز است تا با وی ازدواج کند؟ ابوعبدالله در جواب گفت: صحیح نمی‌باشد چون خداوند فرموده: ﴿فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوۡجًا غَيۡرَهُ [البقرة: 230].

و این آیه بیانگر این است که در نکاح متعه طلاقی وجود ندارد[26].

9-    از عمربن اذینه و او از اسماعیل بن فضل هاشمی روایت کرده که گفته است: از ابوعبدالله در مورد متعه سؤال کردم: او در جواب گفت: برو پیش عبدالملک جریح این سؤال را مطرح کن چون من با او ملاقات کرده‌ام وی استدلالات زیادی در مورد استحلال ازدواج موقت (متعه) برایم ذکر کرد. و من آن‌ها را نوشتم. روایتی برای بنده ذکر گردیده در سلسله راویان آن ابن جریح دیده می‌شود که گفته است: در نکاح متعه هیچ ‌یک از موارد آتی: از قبیل وقت، عدد مهم و شرط نیستند بلکه زن در نکاح متعه بمنزله کنیزک می‌باشد و با هر تعداد از آن‌ها که بخواهی بدون هیچ مشکلی و مانع فقهی می‌توانی ازدواج موقت کنی و اگر مردی چهار زن هم داشته باشد می‌تواند بدون هیچ شاهد و ولی نکاح با زنان دیگری همزمان ازدواج (موقت) کند و اگر وقت مقرر تمام شد بدون طلاق از هم جدا میشوند، و مرد به‌ عنوان حق‌التمتع چیز کمی به زن متمتع پرداخت نماید، و عده زن در نکاح موقت اگر حائضه باشد دو دوره قاعدگی است، و اگر آیسه باشد 45 روز است. اسماعیل بن فضل هاشمی می‌گوید: با این نوشته پیش ابوعبدالله رفتم او مکتوبه را خواند و بر صدق محتوی آن اقرار کرد و ابن اذینه با توجه به تصدیقش بر صحت مکتوبه به غیر از این نکته که اگر زن متمتع حائضه باشد. عده‌اش فقط یک حیض است و اگر آیسه باشد چهل و پنج (45) روز است. جهت تأیید نهایی آن قسم یاد کرد. و اما به ویژه فقهای شیعه از جمله: بحرانی در کتاب خویش بنام حدائق می‌گوید: از نظر نص و فتوای مذهب ما (شیعه) هیچ‌گونه اختلافی بر نبودن طلاق در نکاح متعه وجود ندارد بلکه بعد از انقضاء وقت بدون طلاق از هم جدا می‌شوند[27]. و نعمت که یکی از عالمان برجسته آنان می‌باشد می‌گوید: در نکاح متعه طلاق وجود ندارد بلکه زمانی که مدت معین تمام شده بدون طلاق از هم جدا می‌شوند چون این نکاح (موقت) خلاف نکاح دائم است زیرا در نکاح دائم برای جدائی طلاق واجب است[28].

خامساً: زن صیغه‌ای نمی‌تواند سبب تحلیل زن مطلقه برای همسر اولش باشد.

1-    از زراره و او از ابوجعفر روایت کرده است که گفته: به ابوجعفر گفتم: اگر مردی با زنی صیغه‌ای ازدواج کرد و بعد از انقضاء مدت زن مذکور با مرد دیگری ازدواج موقت کند و پس از مدتی از او هم جدا شود و پیش مرد اولی برگردد و برای بار سومی از مرد اول جدا شود و با مرد سومی بصورت موقت ازدواج کند آیا برای مرد اول حلال است که با آن زن ازدواج کند ابوجعفر گفت: بلی صحیح است چون این زن مثل حره (زن آزاد) نیست بلکه زن کرایه‌ای است بمنزله کنیزک می‌باشد[29].

2-    از أبان و او از بعضی از یاران خویش و آنان از ابوعبدالله روایت کرده‌اند که از ابوعبدالله در مورد مردی که چند بار مکرر با زن صیغه‌ای ازدواج می‌کند آیا صحیح است یا نه؟ در جواب می‌گوید: هیچ اشکالی ندارد[30].

3-    از علی بن جعفر و او از برادرش موسی‌ بن جعفر روایت گرده که گفته است: از موسی‌ بن جعفر پرسیدم آیا درست است یک مرد چندین مرحله با یک زن صیغه‌ای ازدواج (موقت) کند؟ در جواب گفت: بلی صحیح است[31].

4-    از محمد بن مسلم و او از یکی از امام صادق و یا امام باقر روایت کرده‌اند که گفته است: از امام صادق سؤال کردم: اگر مردی در نکاح دائم زنش را برای بار سوم طلاق دهد و بعداً زن بصورت موقت ازدواج کند و آیا بعد از انقضاء مدت مشخص برای شوهر قبلیش جائز است که این زن بصورت دائم ازدواج کند؟ گفت صحیح نمی‌باشد[32].

5-    6- از حسن صیقل روایت کرده‌اند که گفته است: از ابوعبدالله در مورد مردی که زنش را به صورتی طلاق دهد که تا با مرد دیگری ازدواج نکند برای او حلال نمی‌باشد[33].

آیا اگر مردی با آن زن به صورت موقت ازدواج کند برای مرد اول حلال است که بصورت دائم با وی ازدواج کند؟ گفت: صحیح نمی‌باشد. چون ازدواج بعد از طلاق حتماً باید نکاح دائم باشد. سپس در این مورد خداوند فرموده:

﴿فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوۡجًا غَيۡرَهُ [البقرة: 230].

«پس اگر [شوهر] او را [براى سومین بار] طلاق داد، پس از آن براى او (شوهر) حلال نمى‏شود، تا آنکه با همسرى جز او ازدواج کند».

 و این آیه بیانگر این است که در نکاح متعه طلاقی وجود ندارد[34].

7-    از عمار (الساباطی) روایت گردیده که گفته است: از ابوعبدالله در مورد مردی که زنش را دوبار طلاق داده است و سپس زن با مرد دیگری بصورت موقت ازدواج می‌کند سؤال کردم و گفته: آیا بعد از این ازدواج اخیر می‌تواند با شوهر قبلیش ازدواج دائمی کند؟ ابوعبدالله در جواب می‌گوید صحیح نمی‌باشد مگر ازدواج دیگریش دائمی و قطعی باشد[35].

و اما بعد از موضوع گذشته نظری بر آرای فقهای ویژه اهل تشیع داشته باشیم، از جمله عبدالله نعمه می‌گوید: ازدواج موقت نمی‌تواند بعنوان تحلیل شرعی برای برگشتن زن به شوهر اولش بعد از طلاق سوم واقع گردد چون تحلیل (برگشتن زن به شوهر اولش) به اجماع تمام علماء مختص نکاح دائم است و خداوند در این مورد می‌فرماید: ﴿حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوۡجًا غَيۡرَهُ[36]

علمای شیعه می‌گویند :

1-   اگر مردی زنش را که بصورت دائم با او ازدواج کرده است برای بار سوم طلاق دهد، بطوری که دو طلاق قبلیش رجعی بوده و در هردو صورت با نکاح جدید به بالین همدیگر برگشته باشند این زن بعد از طلاق سومی نمی‌تواند با شوهرش ازدواج کند. مگر با مرد دیگری غیر از شوهر قبلیش ازدواج (دائمی) کند.

2-   برای تحلیل نکاح بعد از طلاق سوم شروطی را معتبر دانسته‌‌اند که دائمی بودن نکاح یکی از آن شروط معتبر می‌باشد.

سادساً: نکاح با زنان و دختران مشرکان در ازدواج موقت جائز می‌باشد. (نزد اهل تشیع).

1-   از محمد بن سنان و او از رضا روایت کرده است که می‌گوید: در مورد ازدواج موقت با دختران و زنان یهودی و نصرانی و مجوسی از رضا سؤال کردم: وی در جوابم گفت: در نکاح موقت اشکالی ندارد[37].

2-   از ابن سنان و او از منصور صیقل و او از عبدالله روایت نموده که گفته است: در ازدواج موقت بدون هیچ مشکلی مرد می‌تواند با دختر یا زن مجوسی (آتش‌پرست) ازدواج کند[38].

حلّی در کتابش بنام شرائعه می‌گوید: شرط است که زوجه در ازدواج موقت یا مسلمان باشد و یا اهل کتاب که عبارتند از یهودی، نصرانی، مجوسی[39].

سابعاً: عده زن صیغه‌ای عده زن مستأجره می‌باشد[40].

1-   از زراره و او از ابوعبدالله روایت کرده که گفته است: زن متمتع اگر دارای حیض باشد عده‌اش یک حیض است و اگر آئسه باشد مدت یک ماه و نیم می‌باشد.

2-   از زراره روایت گردیده که گفته است: عده زن در نکاح موقت چهل و پنج روز است.

همانا که به ابوجعفر نگاه می‌کردم وی با دست همین عدد را نشان می‌داد. سپس می‌گوید: زمانی که این مدت جائز باشد برای جدائی نیازی به طلاق (شرعی) نیست.

3-   از عمر بن اذینه و او از زراره نقل کرده است که گفته: از ابوجعفر در مورد عده زن صیغه‌ای که همسرش بمیرد. سؤال کردم: در جواب گفتند: چهار ماه و ده روز. سپس گفت: ای زراره بدان که زن اگر همسرش فوت کند در هر وضعیتی باشد. یعنی چه زن حره (آزاد) یا کنیزک و یا هر نکاحی باشد دائم یا موقت عده‌اش چهار ماه و ده روز است و عده زن مطلقه سه ماه و کنیزک نصف زن آزاد (حره) یعنی یک ماه و نیم و عده زن صیغه‌ای (متمتع) هم مثل (کنیزک) یک ‌ماه و نیم است[41].

4-   از احمد بن محمد ابی نصر و او از ابوالحسن رضا روایت می‌کند که گفته است: ابوجعفر گفته: عده زن صیغه‌ای چهل و پنج روز است ولی احتیاطاً آن را چهل و پنج شب اعلام می‌کنم.

5-   از احمد بن محمد بن ابونصر و او از رضا روایت کرده که گفته: شنیده‌ام که گفته ‌اند: ابوجعفر می‌گوید: عده زن متمتع یک حیض است و بعضی دیگر روایت کرده‌اند که گفته است: چهل و پنج روز است.

6-   از عبدالله بن عمر و او از ابوعبدالله در حدیثی در مورد متعه نقل کرده که گفته است: به او گفتم: عده زن متمتع چند است؟ او گفت: یا چهل و پنج روز است و یا یک حیض.

7-   از عمربن اّذینه و او از اسماعیل بن فضل هاشمی روایت کرده که گفته است: از ابوعبدالله در مورد متعه سؤال کردند: وی در جواب گفت: برو پیش عبدالملک بن جریج این سؤال را مطرح کن چون با او ملاقات کرده‌ام او استدلالات زیادی را در مورد استحلال ازدواج موقت (متعه) برایم ذکر کرد و من آن‌ها را نوشتم و روایتی که برای بنده ذکر گردیده در سلسله راویان آن ابن جریج دیده می‌شود که گفته است: در نکاح متعه هیچ یک از موارد آتی از قبیل: وقت، عدد شرط نیستند. بلکه زن در نکاح متعه به منزله کنیزک می‌باشد و با هر تعداد از آن‌ها بخواهی بدون هیچ مشکل و مانع فقهی می‌توانی ازدواج (موقت) کنی. و اگر مردی چهار زن هم داشته باشد می‌تواند بدون هیچ شاهد و ولی نکاح با زنان دیگری هم‌زمان ازدواج (متعه) کند، و اگر وقت مقرر تمام شد بدون طلاق از هم جدا می‌شوند و مرد به ‌عنوان حق‌ التمتع چیز کمی به زن متمتع پرداخت نماید و عده زن در نکاح موقت اگر حائضه باشد دو دوره قاعدگی است و اگر آئسه باشد چهل و پنج (45) روز است.

اسماعیل بن فضل هاشمی می‌گوید: با این نوشته پیش ابوعبدالله رفتم او مکتوبه را خواند و بر صدق محتوی آن اقرار کرد و ابن اّذینه با توجه به تصدیقش بر صحت مکتوبه به‌ غیر از این نکته که اگر متمتع حائضه باشد. عده‌اش فقط یک حیض است و اگر آیسه باشد چهل و پنج (45) روز است جهت تأیید نهایی آن قسم یاد کرد[42].

8-   از ابو بصیر و او از ابوجعفر در مورد متعه روایت کرده که می‌گوید[43]:

از ابوبصیر روایت گردیده که گفته است: در ازدواج موقت ضروری است که بین طرفین این الفاظ اجرا گردد و به ‌گونه‌ای که مرد به زن بگوید: بنده با تو بصورت موقت برای چند روز مشخص و در قبال این مقدار پول بر طبق کتاب خدا و سنت پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  ازدواج می‌کنم بطوری ‌که هیچ یک از ما از یکدیگر ارث نبریم و عده شما بعد از جدائی چهل و پنج روز باشد. ولی بعضی می‌گویند: عده‌اش فقط یک دوره حیض است[44].




[1]- انظر الـمعجم الـمفهرس لألفاظ القرآنالکریم للمرحوم فؤاد عبدالباقی، باب میم، ص 833-834.

[2]- الأصل في الأشیاء الإباحة ولکنالـمتعة حرام: ص 78-80.

[3]- التفسیرالکبیر أو مفاتیحالغیب للامام فخرالدین رازی: 10/40.

[4]- أخرجه أحمد فی مسنده بإسناد صحیح: 8/75.

[5]- أی الإحرام بالعمرة فی أشهر الحج من عامه.

[6]- وهی مال یجب علیالزوج دفعه لامرأته الـمفارقة فيالحیاة بطلاق وما فی معناه بشروط مخصوصة.

[7]- به کتاب معاجم اللغة کالجوهری فیالصحاح والزبیدی فی تاج العروس وأحمد فارس في معجم مقاییس اللغة والفیروزآبادی في القاموس والجمهرة لابن درید ولسان العرب و غیرها مراجعه شود.

[8]- به کتاب النکاح وقضایاه لأحمد الحصری: ص 168 مراجعه شود.

[9]- أخرجه أبوداود: 205 و النسائی: 6-65.

[10]- کتاب الأصل في الأشیاء لسائح علی بحث محمد الدرینی: ص 8-12. دیده شود

[11]- دعائم الإسلام للقاضیالغربی: 2-229.

[12]- به کتاب وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة: کتاب النكاح باب (4)14/446-447 مراجعه گردد.

[13]- به کتاب جواهرالکلام 30/192 و 202-203 مراجعه شود.

[14]- الحجة البیضاء فی فهم تهذیب الأحیاء: 3/76.

[15]- الوسائل باب (18) باب صیغة الـمتعة وما ینبغی فیها من الشروط، ج 1.

[16]- الـمصدر السابق: ج 5.

[17]- به کتاب‌های جواهر الکلام: 30/190 و تبصرة الـمتعلمین فی أحکام الدین للحلی: ص 258 والـمتعة ومشروعیتها في الإسلام: 116-121 و زبدة الأحکام: ص 248 و تحریر الوسیلة للخميني: 2/288 و منهاج الصالحین للخوئی: 2/301-304 والـمسائل الـمنتخبة: ص 340 و الـمتعة للفکیکی: ص 38 و الروضة: 5/296 مراجعه گردد.

[18]- به کتاب الوسائل باب (4) باب یجوز أن یتمتع بأکثر من أربع نساء وأن عنده أربع زوجات بالدائم مراجعه شود.

[19]- الـمتعة ومشروعیتها في الإسلام الـمجموعة من علماء الشیعة: ص 132.

[20]- به کتاب روح التشیع ص 460، جواهر الکلام: 30/161 مراجعه شود.

[21]- الوسائل: 14/446-467، باب 18 ح 3.

[22]- الوسائل: 14/446، ح 4 و به کتاب مستدرك الوسائل: 14/473، ح 1 باب أن الـمتمتع بها تبین بانقضاء الـمدة وبهبتها ولایعف بها طلاق. رجوع شود

[23]- مستدرك الوسائل: 14/473، ح3.

[24]- الوسائل: 14/470.

[25]- مستدرك الوسائل: 14/473، ح 2.

[26]- تهذیب الأحکام: 8/33-34.

[27]- به کتاب‌های حدائق 24/174 و الروضة البهیة في شرح اللمعة الدمشقیة: 5/289 و شرائع الإسلام للحلی: 2/307 مراجعه شود.

[28]- روح التشیع: ص 459-460.

[29]- الوسائل: 14/480 باب أنه یجوز أن یتمتع بالـمرأة الواحدة مرارا کثیرة ولا تحرم الثالثة ولا من التاسعة کالـمطلقة إذ هی کالأمة.

[30]- الـمصدرالسابق: ح 2.

[31]- المصدرالسابق: ح 3.

[32]- الکافی: 5/425 باب تحلیلالـمطلقه لزوجها وما یهدم الطلاق: ح 1.

[33]- الـمصدر السابق: ح 2.

[34]- التهذیب: 8/33-34، ح 22.

[35]- تهذیب الأحکام: 8/33-34، ح 20.

[36]- روح التشیع: ص 460.

[37]- الوسائل باب حکم الـمتمتع بالکتابیة: 14/462، ح 4.

[38]- الـمصدر السابق: ح 5.

[39]- الشرائع للحلی: 2/303.

[40]- انظر هذه الرویات الـمزعومة في الوسائل: 14/473، باب 22.

[41]- الوسائل کتاب الطلاق باب 52، ح 2.

[42]- الوسائل: 14/477، ح 8.

[43]- الوسائل: 14/477، ح 6.

[44]- الوسائل: 14/467، ح 4.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...