توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ مرداد ۳, یکشنبه

4- اعتقاد صحيح در ارکان شش گانه­ ي ايمان

 

4- اعتقاد صحيح در ارکان شش گانه­ ي ايمان

از جمله اعتقادات صحیح واجب برای هر مسلمان:

ایمان به الله، ملائکش، کتاب‌هایش، رسولانش، برانگیحته شدن بعد از مرگ و ایمان به تقدیر می­باشد.

الف) ايمان به الله:

متضمن اقرار به توحید ربوبیت و الوهیت و اسماء و صفات می­باشد که در قبل آن را بیان کردیم.

ب) ايمان به ملائکه:

همان تصدیق وجود ملائک و اسمهائی است که از آنها یاد شده و اعمالی است که از آنها برای ما بیان شده است؛ خداوند تعالی می­فرماید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِ[البقرة: 285]. ترجمه: «رسول به آنچه از پروردگارش بر وی نازل شده است ایمان آورد و مؤمنان [نیز] همه ایمان آوردند به الله و ملائکش و کتابهایش و رسولانش».

و می­فرماید: ﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ[البقرة: 177]. ترجمه: «نیکی این نیست که صورتهایتان را بسوی مشرق و مغرب بگردانید، بلکه نیکی آن است که شخص ایمان بیاورد به الله و روز قیامت و ملائک و کتاب(قرآن) و انبیاء».

در صحیح مسلم از عمر بن خطاب  رضی الله عنه  در حدیثی طولانی آمده است که جبرئیل [ علیه السلام ] از محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  سوال فرمود، ایمان چیست؟ او جواب داد: ایمان آوردن به الله و ملائکش و کتابهایش و رسولانش و روز قیامت و ایمان به تقدیر و خیر و شر آن[1].

وصف ملائکه:

خداوند تعالی در کتابش آنان را اینگونه توصیف می­فرماید: ﴿وَلَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا يَسۡتَحۡسِرُونَ ١٩ يُسَبِّحُونَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا يَفۡتُرُونَ ٢٠[الانبیاء: 19-20]. ترجمه: «هر آنکه در آسمانها و زمین است برای او است، کسانی که نزد او هستند از عبادتش گردنکشی نمی­کنند و وامانده نمی­شوند * شب و روز تسبیح می­گویند و سستی نمی­نمایند».

﴿بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ ٢٧[الانبیاء: 26-27]. ترجمه: «بلکه آنها بندگان گرامی هستند * در هیچ سخنی به خداوند پیش دستی نمی­کنند و ایشان به فرمان وی عمل می­کنند».

و همچنین می­فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَيُسَبِّحُونَهُۥ وَلَهُۥ يَسۡجُدُونَۤ۩ ٢٠٦[الاعراف: 206]. ترجمه: «کسانی که نزد پروردگار تو هستند از عبادت وی گردنکشی نمی­کنند و او را به پاکی یاد می­کنند و به [تخصیص]، او را سجده می­کنند».

ملائکه بندگان الله هستند:

آنان بندگان خداوند هستند و از عظمترینِ مخلوقاتش می­باشند، ولی ذره­ای شایسته­ی عبادت شدن، نمی­باشند؛ و خداوند می­فرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ ٤١[سبأ: 41]. ترجمه: «و روزی که همه­ی آنها را محشور می­کند، سپس به ملائکه می­فرماید: آیا آنها شما را عبادت می­کردند * [در جواب] می­گویند: پاک هستی تو، توئی کارساز ما سوای ایشان، بلکه جنها را عبادت می­کردند، و اکثر آنها به آنان ایمان داشتند».

و می­فرماید: ﴿وَلَا يَأۡمُرَكُمۡ أَن تَتَّخِذُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ أَرۡبَابًاۗ أَيَأۡمُرُكُم بِٱلۡكُفۡرِ بَعۡدَ إِذۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ ٨٠[آل عمران: 80]. ترجمه: «و [او] به شما امر نمی­کند تا ملائکه و پیامبران را به خدائی بگیرید­، آیا بعد از آنکه مسلمان شدید به کفر فرمانتان دهد؟».

خلقت فرشتگان:

در صحیح مسلم از عایشه رضی­الله­عنها آمده است که رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «ملائک از نور خلق شده­اند و جنها از گدازه سر آتش و انسان  [نیز] از آنچه که در قبل برایتان وصف شد»[2].

از صفاتشان داشتن بال می­باشد که بعضی از آنها دارای بالهای دو به دو و بعضی سه به سه و بعضی چهار به چهار می­باشند؛ خداوند تعالی می­فرماید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلًا أُوْلِيٓ أَجۡنِحَةٖ مَّثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۚ يَزِيدُ فِي ٱلۡخَلۡقِ مَا يَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ١[فاطر: 1]. ترجمه: «ستایش برای الله است [که] آفریننده آسمانها و زمین است، رسول کننده­ی ملائکه­ای است [که] دارای بال‌های دو به دو و سه به سه و چهار به چهار می­باشند، در آفرینش هر چه را بخواهد زیاد می­کند؛ همانا خداوند بر هر چیزی توانا است».

و در صحیح بخاری(بخارایی) از ابن مسعود  رضی الله عنه  آمده است که پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «جبرئیل را دیدم که ششصد بال داشت»[3].

درت آنها در شکل دادن به خودشان:

الله تعالی به آنها قدرت داده است تا به اجسام نیکو تغییر شکل دهند، همانگونه که جبرئیل  علیه السلام  در مقابل مریم (علیها السلام) خود را به شکل بشری آراسته، نمایان ساخت و همچنین ملائکه­ای که در مقابل ابراهیم  علیه السلام  به شکل مهمانانی کریم ظاهر شدند و به همین ترتیب ملائکه­ای که وقتی برای نازل کردن عذاب رفته بودند در مقابل حضرت نوح  علیه السلام  ظاهر شدند و ...

رد بر اين سخن مشرکين که ملائکه دختران الله مي­باشند:

الله این سخن مشرکین که به پندار غلطشان می­گفتند: ملائکه دختران الله تعالی می­باشند، را رد می‌فرماید. همانا الله برتر است از آنچه مشرکین به شکلی عظیم و بزرگ به او افترا می­بندند و در این مورد می­فرماید: ﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ ٢٧ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ ٢٨[الانبیاء: 26-28]. ترجمه: «و می­گویند: [اللهِ] بسیار رحمت کننده فرزندی گرفته است؛ پاک است او؛ بلکه آنها بندگان گرامی هستند * در هیچ سخنی به خداوند پیش دستی نمی­کنند و ایشان به فرمان وی عمل می­کنند * می­داند آنچه را که پیش روی ایشان است و پس پشت آنها، و شفاعت کسی را نمی­کنند بجز کسی که [الله] از او خشنود شده است و آنها از خشیه[4] الله مضطربانند».

و می­فرماید: ﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَلِرَبِّكَ ٱلۡبَنَاتُ وَلَهُمُ ٱلۡبَنُونَ ١٤٩ أَمۡ خَلَقۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ إِنَٰثٗا وَهُمۡ شَٰهِدُونَ ١٥٠ أَلَآ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡكِهِمۡ لَيَقُولُونَ ١٥١ وَلَدَ ٱللَّهُ وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ ١٥٢ أَصۡطَفَى ٱلۡبَنَاتِ عَلَى ٱلۡبَنِينَ ١٥٣ مَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ ١٥٤ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ١٥٥ أَمۡ لَكُمۡ سُلۡطَٰنٞ مُّبِينٞ ١٥٦ فَأۡتُواْ بِكِتَٰبِكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٥٧[الصافات: 149-157]. ترجمه: «از آنها توضیح بخواه: آیا برای پروردگارت دختر است و برای آنها پسر؟ * آیا ملائکه را مونث آفریدیم و آنها شاهد [آن] بودند * آگاه باش که آنها از روی دروغگوئی خود می­گویند: * الله فرزندی بر گرفته است و به راستی که آنها دروغگویانند * آیا دختران را بر پسران برگزید: شما را چه شده است، چگونه قضاوت می­کنید؟ * آیا نمی­اندیشید؟ * یا [اینکه] نزد شما حجتی واضح وجود دارد * پس دلایل خود را بیاورید اگر از راستگویانید».

سپس خداوند از قول ملائکه می‌فرماید:

﴿وَمَا مِنَّآ إِلَّا لَهُۥ مَقَامٞ مَّعۡلُومٞ ١٦٤ وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ ١٦٥ وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡمُسَبِّحُونَ ١٦٦[الصافات: 164-166]. ترجمه: «و نیست هیچ کدام از ما را مگر [اینکه] برای او جائی است مقرر * و همانا ما خود صف کشیدندگانیم * همانا ما خود تسبیح گویندگانیم».

جبرئيل  علیه السلام :

از جمله آن ملائکه حضرت جبرئیل  علیه السلام  می­باشد که امین وحی است وخداوند تعالی می­فرماید: ﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ[البقرة: 97]. ترجمه: «بگو: چه کسی دشمنی برای جبرئیل است، و همانا او، به اذن الله بر قلبت نازل شده است».

و پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  در حالی که به پشت خوابیده بود او را دید که دارای ششصد بال بود و عظمت خِلقتش افق را پوشانده بود و همچنین در شب معراج، او را دوباره در آسمان دید و خداوند در این مورد می­فرماید: ﴿وَلَقَدۡ رَءَاهُ نَزۡلَةً أُخۡرَىٰ ١٣ عِندَ سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ ١٤ عِندَهَا جَنَّةُ ٱلۡمَأۡوَىٰٓ ١٥[النجم: 13-15]. ترجمه: «هر آئینه او را یکبار دیگر دیده بود * نزدیک سدرة المنتهی * [که] نزد آن [سدرة المنتهی]، بهشت [بصورتِ] آرامگاه قرار دارد».

و بجز آن دو مرتبه، دیگر او را به شکل واقعی­اش ندید و در اغلب اوقات او را به شکل سردار لشکر زیبایی می­دید.

خداوند درباره جبرئیل می­فرماید: ﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ ١٩ ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي ٱلۡعَرۡشِ مَكِينٖ ٢٠ مُّطَاعٖ ثَمَّ أَمِينٖ ٢١ وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجۡنُونٖ ٢٢ وَلَقَدۡ رَءَاهُ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡمُبِينِ ٢٣[التکویر: 19-23]. ترجمه: «همانا آن [قرآن]، گفتار [فرشته­ی] فرستاده شده­ی گرامی می­باشد * با قدرت، نزد [خداوند] صاحب عرش [و] باوقار * فرمانروای آنجا [ملکوت آسمانها و] امانتدارِ [وحی است] * و یار شما(پیامبر) دیوانه نیست * و همانا [یار شما] آن [فرشته] را در کرانه­ی آشکار آسمان دید».

ميكائيل  علیه السلام :

از آن ملائکه، میکائیل  علیه السلام  می­باشد و او مسئول نزول قطرات [برف و باران] و مسائل مربوط به آن، با توجه به اوامر خداوند عزوجل است.

امام احمد از انس  رضی الله عنه  روایت می­کند که گفت: پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  به جبرئیل فرمود: «من هرگز ندیدم که میکائیل بخندد؟ او در جواب گفت: میکائیل از زمانی که آتش [جهنم] خلق شد، [دیگر] نخندید»[5].

الله تعالی در مورد میکائیل می­فرماید: ﴿مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ ٩٨[البقرة: 98]. ترجمه: «چه کسی دشمنی است برای الله و ملائکش و رسولانش و جبرئیل و میکائیل؟ پس همانا الله دشمنی است برای کافران».

إسرافيل  علیه السلام :

اسرافیل ملَکی است که مسئول صور می­باشد و سه بار به دستور پروردگار  عزوجل  خویش در آن می­دمد: نفخ الفزع[6]، ونفخ الصعق[7]، ونفخ برخواستن برای پروردگار جهانیان.

این سه بزرگوار، ملائکه­ای هستند که پیامبر در دعای نماز عشای خود از آنها را یاد کرده است، آنجا که می­فرماید: «خداوندا! پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، خالق آسمانها و زمین عالِم دنیای دیده و نادیده، تو هستی که بین انسانها در آنچه که اختلاف دارند حکم می­کنی، از روی حق در مورد آنچه که بر آن اختلافی وجود دارد، هدایت بفرما، همانا که هر که را بخواهی به راه راست هدایت می­کنی»[8].

و در سنن نسائی از عایشه رضی­الله­عنها آمده است: پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «خداوندا! پروردگارِ جبرئیل و میکائیل، پروردگار اسرافیل، از گرمای آتش [جهنم] و عذاب قبر به تو پناه می­برم»[9].

مَلَکُ الموت  علیه السلام :

یکی از آن ملائک، مَلَک الموت است که مسئول قبض روح می­باشد. الله تعالی می­فرماید: ﴿قُلۡ يَتَوَفَّىٰكُم مَّلَكُ ٱلۡمَوۡتِ ٱلَّذِي وُكِّلَ بِكُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمۡ تُرۡجَعُونَ ١١[السجدة: 11]. ترجمه: «بگو: ملک الموت کسی است که بر شما گمارده شده است [و] جانتان را می­ستاند، آنگاه بسوی پروردگارتان باز گردانده می­شوید».

ملائکه­ي محافظت  علیهم السلام :

و از ملائکه می­توان ملائکی را نام برد که مسئول حفظ بشر در تمامی حالاتش می­باشند؛ چه آن بشر مقیم باشد و چه در سفر و یا خواب باشد و یا بیدار؛ خداوند تعالی می­فرماید: ﴿سَوَآءٞ مِّنكُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّيۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ ١٠ لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡۗ وَإِذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ سُوٓءٗا فَلَا مَرَدَّ لَهُۥۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَالٍ ١١[الرعد: 10-11]. ترجمه: «[برای] هر یک از شما که سخن را بپوشاند و [یا] آنرا آشکار کند، یکسان است و [همچنین] آن که در شب، پنهان است و [یا] در روز راه می­رود * برای آن [بشر] فرشتگانی پی­درپی آینده وجود دارد [که] از پیش وی و از پس وی، به فرمان الله او را حفظ می­کنند؛ همانا الله حالتی از قومی را تغییر نمی­دهد تا وقتی آنچه در ضمیر ایشان است را [خود] تغییر دهند، و چنانچه عقوبتی را برای قومی اراده فرماید، پس بازگردانیدنی برای آن وجود ندارد و بجز او [الله] برای آنها کار سازنده­ای وجود ندارد».

ابن عباس رضی­الله­عنهما در مورد قول الله تعالی: ﴿لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ می­گوید: «آنها ملائکه­ای هستند که از پس و پیش انسان را محافظت می­کنند و وقتی قدر شخص برایش پیش می­آید او را تنها می­گذارند»[10].

 

 

الكرام الكاتبون(نويسندگان گرانقدر)  علیهم السلام :

از ملائکه می­توان «کرام الکاتبین» را نام برد و آنها کسانی هستند که اعمال شخص را چه خیر باشد و یا شر، ضبط و یادداشت می­کنند.

الله تعالی می­فرماید­: ﴿وَإِنَّ عَلَيۡكُمۡ لَحَٰفِظِينَ ١٠ كِرَامٗا كَٰتِبِينَ ١١ يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ ١٢[الانفطار: 10-12]. ترجمه: «همانا برای شما نگهبانانی گذاشته شده است * نویسندگان گرانقدر * آنچه را انجام می­دهید، می­دانند».

زياد بودن ملائکه  علیه السلام :

پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «بیت المعمور در آسمان است و هر روز هفتاد هزار ملائکه وارد آن می­شوند - و در روایتی در آن نماز می­خوانند - و بعد از آن، [به دلیل کثرت ملائکه­ای که وارد آن می­شوند] به آن بر نمی­گردند»[11].

کسي که ملائکه را منکر شود کفر ورزيده است:

به اجماع مسلمانان کسی که ملائکه را منکر شود کفر ورزیده است؛ خداوند می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا ١٣٦[النساء: 136]. ترجمه: «ای کسانی که ایمان آورده­اید! به الله و رسول او و آن کتابی که پیش از این فرو فرستاده است، ایمان آورید و هر کس به الله و ملائکش و کتابهایش و رسولانش و روز آخر کفر بورزد، همانا به گمراهی دور [و درازی] گمراه شده است».

 

 

ج : ايمان به کتب نازل شده:

الله تعالی با هر رسولی که فرستاده کتابی نازل فرموده است، همانگونه که می­فرماید: ﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِ[الحدید: 25]. ترجمه: «همانا با رسولان خود روشنائی فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا در بین مردم عدل برپا کنند».

و می‌فرماید: ﴿كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ فِيمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِيهِ إِلَّا ٱلَّذِينَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ بَغۡيَۢا بَيۡنَهُمۡۖ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦۗ وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٍ ٢١٣[البقرة: 213]. ترجمه: «مردم یک گروه بودند؛ تا اینکه الله پیامبران را بشارت دهنده و بیم دهنده مبعوث کرد، و همانا کتاب را همراه ایشان نازل فرمود تا [آن کتاب] میان مردم در آنچه که با هم اختلاف دارند، حکم کند، و کسانی که به ایشان کتاب داده شد با آن مخالفت نکردند، مگر از روی حسد [و البته] بعد از اینکه برای آنها روشنی آمد، پس  الله مؤمنان را در آن حقی که اختلاف داشتند به اراده­ی خود هدایت فرمود؛ الله هر که را بخواهد به راه مستقیم هدایت می­فرماید».

ما نیز به همه این کتابها ایمان آورده و می­دانیم همه آنها از جانب خداوند می‌باشند، همانگونه که الله تعالی می­فرماید: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَآ أُوتِيَ ٱلنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ١٣٦[البقرة: 136]. ترجمه: «بگوئید: ایمان آوردیم به الله و آنچه که بر ما نازل شده است و به آنچه که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [وی] نازل شد و به آنچه که به موسی و عیسی داده شد و آنچه که به انبیاء از [طرف] پروردگارشان داده شد، هیچ کدام از آنها را از دیگران جدا نکرده و ما تسلیم امر او (الله) هستیم».

و می­فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا ١٣٦[النساء: 136]. ترجمه: «ای کسانی که ایمان آورده­اید! به الله و رسول او و آن کتابی که پیش از این فرو فرستاده است، ایمان آورید و هر کس به الله و ملائکش و کتابهایش و رسولانش و روز آخر کفر بورزد، همانا به گمراهی دور [و درازی] گمراه شده است».

و می­فرماید: ﴿وَقُلۡ ءَامَنتُ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِن كِتَٰبٖ[الشوری: 15]. ترجمه: «و بگو: ایمان آوردم به هر کتابی که الله نازل فرموده است».

و می­فرماید: ﴿الٓمٓ ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ ٢ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ٣ وَٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ ٤[البقرة: 1-4]. ترجمه : «الم * این کتاب که هیچ شبه­ای در آن نیست، هدایتی است برای متقیان * کسانی که ایمان آورده­اند به عالَم ندیده و نماز برپا می‌کنند و از آنچه بدیشان روزی داده­ایم انفاق می­کنند * و کسانی که ایمان آورده­اند به آنچه که بر تو نازل شده است و آنچه که قبل از تو نازل شده است و به آخرت یقین دارند».

کتاب‌هاي نازل شده، کلام الله تعالي مي­باشند:

ایمان می­آوریم که این کتابها، کلام الله عزوجل می­باشند و سخن و گفته­ی کسی غیر از او نمی­باشند و خداوند توسط آنها بر اساس اراده خودش، به حق سخن گفته است.

 

 

انواع وحي:

نوعی از آنها به شکلی بوده که، شنونده را در وراء پرده­ای از خودش قرار داده و بدون واسطه با وی سخن گفته است، خداوند تعالی می­فرماید: ﴿وَلَمَّا جَآءَ مُوسَىٰ لِمِيقَٰتِنَا وَكَلَّمَهُۥ رَبُّهُ[الاعراف: 143]. ترجمه: «و چنانچه موسی به وعده­گاه ما آمد و پروردگارش با وی سخن گفت».

و می­فرماید: ﴿قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّي ٱصۡطَفَيۡتُكَ عَلَى ٱلنَّاسِ بِرِسَٰلَٰتِي وَبِكَلَٰمِي [الاعراف: 144]. ترجمه: «گفت ای موسی! همانا من تو را بین انسانها با پیغام­های خود و با شنوانیدن سخن خود برگزیدم».

و نوع دیگر بدین ترتیب بوده است که الله تعالی فرستاده­ای از نوع ملائکه بر می­گزید و به او فرمان می­داد تا سخنش را به پیامبری از نوع بشر برساند، کما اینکه فرموده است: ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡيًا أَوۡ مِن وَرَآيِٕ حِجَابٍ أَوۡ يُرۡسِلَ رَسُولٗا فَيُوحِيَ بِإِذۡنِهِۦ مَا يَشَآءُۚ إِنَّهُۥ عَلِيٌّ حَكِيمٞ ٥١[الشوری: 51]. ترجمه: «برای هیچ بشری ممکن نیست تا الله با او سخن گوید، مگر به اشارت یا از پشت پرده یا فرشته­ای بفرستد تا آنچه را که [الله] خواسته است، به اذن الله نازل کند، همانا او بلند مرتبه و با حکمت است».

ايمان به هر آنچه از قوانين، كه در کتب آمده است:

ایمان به کتب مستلزم ایمان به قوانینی است که در آن کتب وجود دارد و آن قوانین بر هر امتی که نازل می­شد، بر آنها واجب بوده و باید از آن اطاعت می­کردند و توسط آن حکم صادر می­کردند.

بعضي از کتاب‌ها بعضي ديگر را تصديق مي­کنند:

این کتاب‌ها یکدیگر را تصدیق کرده و تکذیب نمی­کنند.

منسوخ شدن بعضي از کتابها توسط کتابهائي ديگر از روي حق:

از روی حق بعضی از این کتابها بعضی دیگر را منسوخ می­کنند، بطور مثال بعضی قوانین تورات را انجیل منسوخ کرد؛ خداوند تبارک و تعالی از زبان عیسی  علیه السلام  می­فرماید: ﴿وَمُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيَّ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَلِأُحِلَّ لَكُم بَعۡضَ ٱلَّذِي حُرِّمَ عَلَيۡكُمۡ[آل عمران: 50]. ترجمه: «و تصدیق کننده­ی آنچه پیش از من، در تورات بوده است می­باشم و [نیز] برای آنکه حلال کنم بر شما بعضی چیزهائی را که بر شما حرام شده بود».

و مثال بارز دیگر اینکه: قرآن کتاب‌های آسمانی قبل از خودش را منسوخ گردانده است.

همانگونه که الله تعالی می­فرماید: ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمُهَيۡمِنًا[المائدة: 48]. ترجمه: «تصدیق کننده آنچه پیش از تو است و [همچنین] نگهبانی».

وقال تعالى : ﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ ٥٢[القلم: 52]. ترجمه: «و آن  نیست جز پندی برای جهانیان».

و باید در نظر داشت که ایمان به کتاب‌های الله هم شامل مسائل اجمالی است و هم تفصیلی.

اسامي کتاب‌هاي خداوند:

الله تعالی اسم بعضی از کتب را جداگانه آورده است بطوری که کتابی را که بر موسی  علیه السلام  نازل فرمود، تورات و بر عیسی  علیه السلام  انجیل و بر داود  علیه السلام  زبور نامید و در انتها قرآن را هم بر محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  نازل فرمود.

خداوند تعالی از صحف ابراهیم و موسی نیز یاد می­کند.

و به این کتابها بر اساس نامی که خداوند بر آنان نهاده ایمان می­آوریم و همچنین به کتب دیگری هم که بصورت اجمالی اسم آنها نیامده، ایمان می‌آوریم. خداوند می­فرماید: ﴿وَقُلۡ ءَامَنتُ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِن كِتَٰبٖ[الشوری: 15]. ترجمه: «و بگو: ایمان آوردم به هر کتابی که الله نازل فرموده است».

قرآن کريم آخرين کتاب است:

قرآن کریم که بر پیامبر ما محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  نازل شده است، آخرین کتاب آسمانی می­باشد و هیچ کتابی بعد از آن نخواهد آمد.

قرآن منسوخ کننده تمامي کتب مي­باشد:

آن منسوخ کننده­ی تمامی کتب پیشین است و برای تمامی انسانها و جنها می­باشد؛ خداوند می­فرماید: ﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ ٥٢[القلم: 52]. ترجمه: «و آن  نیست جز پندی برای جهانیان».

قرآن شامل تمام چيزهائي است که مردم به آن نياز دارند:

شامل تمام چیزهائی است که مردم در دین و دنیا به آن نیاز دارند؛ خداوند می‌فرماید: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِي مَخۡمَصَةٍ غَيۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ[المائدة: 3]. ترجمه: «امروز دینتان را برای شما کامل کردیم و نعمت خود را بر شما تمام کردیم و برای شما به دین اسلام راضی شدیم، پس هر کس از گرسنگی ناچار شود بدون این که به گناه تمایل داشته باشد، پس همانا الله آمرزنده و رحمت کننده­ی دائمی می­باشد».

 

 

قرآن معجزه است:

معجزه­ای است که کسی مانند آن را نمی­تواند بیاورد، خداوند می­فرماید: ﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا ٨٨[الاسراء: 88]. ترجمه: «بگو اگر انس و جن جمع شوند تا مثل این قرآن را بیاورند، نمی[توانند ] آورند حتی اگر بعضی از آنها بعضی دیگر را پشتیبانی کنند».

و الله تعالی می­فرماید: ﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ ٤٢[فضلت: 42]. ترجمه: «باطل از هیچ سمت و سو در آن راه نمی­یابد، [و] از [سوی] فرزانه­ی ستوده، فرو فرستاده شده است».

قرآن محافظت مي­شود:

قرآن از کم و زیاد شدن حفظ می­شود؛ خداوند تعالی می­فرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩[الحجر: 9] ترجمه: «همانا ما خود قرآن را فرو فرستادیم و همانا خود از آن محافظت می­کنیم».

د- ایمان به پیامبران:

تصدیق قطعی این مسئله است که الله در بین هر امتی رسولانی فرستاد تا امتشان را به عبادت خداوند واحد بی­شریک دعوت دهند و به هر آنچه غیر خداوند پرستش می‌شود، کافر شوند.

همگی آن پیامبران راستگو، تائید شده، درستکار، راشد(کسانی که کفر وگناهان کبیره و صغیره نزد آنها زشت می­باشد)، بزرگوار، پرخیر و برکت، و متقی­ترین و امین­ترین و هدایت شده و هدایت دهنده [به اذن الله] بودند و رسالت خداوند را ابلاغ می­کرده­اند.

خداوند ابراهیم  علیه السلام  را خلیل خود قرار داد و محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  را نیز همچنین برای خود خلیل گرفت، با موسی  علیه السلام  سخن گفت و ادریس را مقام بالائی داد و عیسی  علیه السلام  را عبد و رسول خود قرار داده و به دستور خودش، او را در حالی که روح و جانی از طرف وی ­بود، در رحم مریم علیهاالسلام آفرید.

برتري بين پيامبران:

و همانا خداوند بعضی را نسبت به بعضی فضیلت بیشتری بخشید و درجه بعضی را بالاتر برد، بطوری که محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  را سرور فرزندان آدم در روز قیامت قرار داده و هیچ فخری بر وی نخواهد بود.

در دعوت به اصل دين يکسان بودند:

دعوت اولین تا آخرین آنها بر یک اصل دین اتفاق داشت و آن توحید به الله تعالی می­باشد و شامل توحید الوهیت و ربوبیت و اسماء و صفات است؛ الله تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ[آل عمران: 19]. ترجمه: «همانا دین نزد الله اسلام است».

و همچنین می­فرماید: ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥[آل عمران: 85]. ترجمه: «و کسی که غیر از اسلام دینی برگزیند، از وی قبول نمی­شود و در آخرت از زیانکاران می­باشد».

از زبان نوح  علیه السلام  می­فرماید: ﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ[یونس: 72]. ترجمه: «به من فرمان داده شده است تا از مسلمانان باشم».

از زبان موسی  علیه السلام  می­فرماید: ﴿يَٰقَوۡمِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ فَعَلَيۡهِ تَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّسۡلِمِينَ[یونس: 84]. ترجمه: «ای قوم [من] اگر به الله ایمان آورده­اید، پس بر او توکل کنید، اگر از مسلمانان هستید».

از زبان بلقیس که طرف صحبت وی سلیمان  علیه السلام  بود، می­فرماید: ﴿رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَيۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ[النمل: 44]. ترجمه: «پروردگارا! همانا من به خودم ظلم کرده­ام و[حالا] اسلام آوردم همراه سلیمان به پروردگار جهانیان».

و خداوند می­فرماید: ﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ كَبُرَ عَلَى ٱلۡمُشۡرِكِينَ مَا تَدۡعُوهُمۡ إِلَيۡهِۚ ٱللَّهُ يَجۡتَبِيٓ إِلَيۡهِ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِيٓ إِلَيۡهِ مَن يُنِيبُ ١٣[الشوری: 13]. ترجمه: «از دین آنچه را برای شما مقرر فرمود، همان است که  نوح را به آن فرمان داد و آنچه به تو وحی کرده­ایم و آنچه امر کردیم به ابراهیم و موسی و عیسی [این است] که دین را برپای دارید و در آن متفرق نشوید. به مشرکان آنچه را که آنها را به آن دعوت می­دهی گران آمد؛ الله هر که را بخواهد به سمت خویش بر می­گزیند و هر که بسوی او بازگشت کند، هدایت[ش] می­فرماید».

فرق بين رسول و نبي:

نبی کسی است که خداوند به او وحی می­کند و با آن وحی آگاه شده و به شریعت قبل از خود عمل می­کند و همچنین بسوی کسی برای دعوت، به تبعیت از دستور خداوند مبعوث نمی­شود. ولی رسول علاوه بر موارد قبلی، از طرف پروردگار خویش برای افرادی که بر خلاف امر خداوند رفتار می­کنند، فرستاده شده و رسالت می­یابد.

مجاهد  رحمه الله  گفته است: «نبی کسی است که بر او سخن و وحی نازل می‌شود ولی [بسوی کسی] ارسال نمی­شود»[12] و هر رسولی، نبی می­باشد ولی هر نبی، رسول نمی­باشد.

اسامي رسولان و پيامبران:

الله تعالی اسم بعضی از آنها را بیان فرموده است، از جمله: آدم، نوح، ادریس، هود، صالح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف، لوط، شعیب، یونس، موسی، هارون، الیاس، زکریا، یحیی، یسع، ذالکفل، داود، سلیمان، ایوب و نوادگانش، عیسی و محمد صلی الله علیهم اجمعین و سلم.

و همچنین خداوند نیز قصص و اخبار آنها را بیان فرموده، که پر محتوا و دارای عبرت و پند می­باشند: ﴿وَرُسُلٗا قَدۡ قَصَصۡنَٰهُمۡ عَلَيۡكَ مِن قَبۡلُ وَرُسُلٗا لَّمۡ نَقۡصُصۡهُمۡ عَلَيۡكَۚ وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَكۡلِيمٗا ١٦٤[النساء: 164]. ترجمه: «و رسولانی که پیش از این، داستان آنها را بر تو گفته بودیم و رسولانی که به تو داستان آنها را نگفتیم، و الله با موسی سخن گفت».

به تمامی آنها تک­تک به همان صورت که خداوند شمرده است و بطور اجمالی به همان صورت که خداوند مجمل از آنها سخن گفته است ایمان می­آوریم.

رسولان و انبياء بشري بودند که الله با دادن رسالت و نبوت به آنها، ايشان را اکرام نمود:

ایمان می­آوریم که تمامی پیامبران بشری مخلوق بوده و در آنها ذره­ای از خصائص ربوبیت وجود نداشته است؛ خداوند می­فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠[الکهف: 110]. ترجمه: «بگو همانا من فقط بشری هستم مثل شما؛ به من وحی می­شود که معبود شما، معبودی است یکتا؛ پس کسی که امید دیدار پروردگارش را دارد باید کار پسندیده انجام دهد و در عبادت پروردگار خویش چیزی را شریک نکند».

و می­فرماید: ﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَمَا كَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِيَكُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١١[ابراهیم: 11]. ترجمه: «رسولانشان به آنها گفتند: ما نیستیم بجز بشری مثل شما، ولی الله بر هر کدام از بندگانش که بخواهد منت می­نهد و برای ما ممکن نیست تا حجتی برای شما بیاوریم مگر به حکم الله و مؤمنان باید بر الله توکل کنند».

و می­فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ إِلَّآ إِنَّهُمۡ لَيَأۡكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشُونَ فِي ٱلۡأَسۡوَاقِۗ وَجَعَلۡنَا بَعۡضَكُمۡ لِبَعۡضٖ فِتۡنَةً أَتَصۡبِرُونَۗ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرٗا ٢٠[الفرقان: 20]. ترجمه: «قبل از تو رسولانی نفرستادیم بجز اینکه هر آینه آنها غذا می­خوردند و در بازارها راه می­رفتند؛ و بعضی از شما را برای بعضی دیگر آزمایشی قرار داده­ایم [تا که معلوم شود] آیا صبر می­کنید؟ و پروردگار تو بینا است».

و می­فرماید: ﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ إِنِّي مَلَكٌۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۚ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ٥٠[الانعام: 50]. ترجمه: «بگو: به شما نمی­گویم که خزائن الله نزد من است. و غیب نیز نمی­دانم و به شما نمی­گویم که من فرشته­ای هستم. از چیزی بجز آنکه بر من وحی شده است پیروی نمی­کنم. بگو: آیا کور و بینا یکسان هستند؟ پس چرا تفکر نمی­کنید؟».

و می­فرماید: ﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨[الاعراف: 188]. ترجمه: «بگو: برای خودم نفع و ضرری را مالک نیستم مگر آنچه را که الله بخواهد و اگر علم غیب می­دانستم از خیر برای خودم بیشتر جمع می­کردم و بدی به من نمی­رسید، [و] من نیستم، بجز بشارت دهنده و ترساننده­ای برای قوم مؤمنون».

رسولان و انبياء بندگان الله بودند:

ایمان می­آوریم که آنها بنده­ای از بندگان خداوند بوده­اند که الله آنها را با دادن رسالت اکرام فرموده و درجات بالای بندگی را به آنها عطا کرد و در حد خودشان آنها را ثنا فرمود.

پيامبر ما محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  آخرينِ پيامبران است:

ایمان می­آوریم که خداوند، پیامبری را با رسالت محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  برای دو موجود انس و جن به اتمام رساند؛ همانگونه که خداوند می­فرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا[الاعراف: 158]. ترجمه: «بگو ای مردم! همانا من فرستاده­ی الله برای همگی شما می­باشم».

و می­فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧[الانبیاء: 107]. ترجمه: «و ما تو را نفرستادیم بجز رحمتی برای جهانیان».

و می­فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢٨[سبأ: 28]. ترجمه: «ما تو را نفرستادیم جز [اینکه] برای همه­ انسانها بشارت دهنده و ترساننده­ای باشی ولی بیشتر انسانها نمی­دانند».

خداوند ما را باخبر فرموده است که: از پیامبران قبل عهد گرفته است که اگر پیامبر ما را درک کردند از او تبعیت کنند و این خود دلیلی واضح است که او ناسخ و ختم تمامی رسالات گذشته می‌باشد. خداوند می­فرماید: ﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ لَمَآ ءَاتَيۡتُكُم مِّن كِتَٰبٖ وَحِكۡمَةٖ ثُمَّ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مُّصَدِّقٞ لِّمَا مَعَكُمۡ لَتُؤۡمِنُنَّ بِهِۦ وَلَتَنصُرُنَّهُۥۚ قَالَ ءَأَقۡرَرۡتُمۡ وَأَخَذۡتُمۡ عَلَىٰ ذَٰلِكُمۡ إِصۡرِيۖ قَالُوٓاْ أَقۡرَرۡنَاۚ قَالَ فَٱشۡهَدُواْ وَأَنَا۠ مَعَكُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَ ٨١ فَمَن تَوَلَّىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٨٢[آل عمران: 81-82]. ترجمه: «و آنگاه که الله پیمان پیامبران را گرفت، چنانچه به شما کتاب و حکمتی دادم، پس از آن رسولی می­آید که تصدیق کننده­ی آنچه نزد شماست می­باشد، حتما به او ایمان آورید و حتما او را یاری دهید؛ [الله] فرمود: آیا اقرار کردید و عهد ما را بر این کار گرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ پس گواهی دهید و من [نیز] با شما از گواهی دهندگانم * پس هرکس بعد از آن برگردد پس آنان خود فاسقان هستند».

بشارت رسولان به مبعوث شدن محمد  صلی الله علیه و آله و سلم :

رسولان صلوات الله و سلامه اجمعین به رسالت محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  بشارت داده­اند، بطوری که الله تعالی می­فرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُم مُّصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيَّ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَمُبَشِّرَۢا بِرَسُولٖ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِي ٱسۡمُهُۥٓ أَحۡمَدُۖ فَلَمَّا جَآءَهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞ ٦[الصف: 6]. ترجمه: «و وقتی عیسی ابن مریم گفت: ای بنی اسرائیل همانا من فرستاده­ی الله بسوی شما [و] تصدیق کننده­ی آنچه پیش از من از تورات بود می­باشم و بشارت دهنده­ی رسولی [که] بعد از من می­آید [و] اسمش احمد[13] است، می­باشم؛ پس وقتی [احمد] با [دلایلی] واضح  به [نزد] آنها آمد گفتند: این سحری آشکار است».

و می­فرماید: ﴿وَٱكۡتُبۡ لَنَا فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِنَّا هُدۡنَآ إِلَيۡكَۚ قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ ١٥٦ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ[الاعراف: 156-157]. ترجمه: «برای ما در این دنیا نیکی مقدر فرما و در آخرت [نیز همچنین]؛ ما بسوی تو هدایت شده­ایم؛ فرمود: عذاب من به هر کس بخواهم وارد می­شود و رحمت من همه چیز را احاطه کرده است؛ پس [در آینده] آن [رحمت] را برای کسانی که پرهیزکاری پیشه می­کنند و زکات می­دهند و کسانی که به آیات ما ایمان می­آورند، مقدر خواهم کرد * کسانی که از رسول درس ناخوانده­ای تبعیت می­­کنند که [صفت] او را نزد خویش، بصورت نوشته­ای در تورات و انجیل می­یابند».

در صحیح مسلم از ابوهریره  رضی الله عنه  آمده است: رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «قسم به کسی که جان محمد در دست اوست، هر کس از امت‌های یهود و مسیحی که رسالت من به او برسد، سپس بمیرد و به آنچه من به آن مبعوث شده­ام ایمان نیاورد از اهل آتش [جهنم] خواهد بود»[14].

کسي که رسالت  صلی الله علیه و آله و سلم  را تکذيب کند کافر است:

هر کس رسالت محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  را برای تمامی مردم تکذیب کند، به تمامی پیامبران، حتی آن رسولی که به گمان باطل خویش فکر می­کند به او ایمان دارد و از وی تبعیت می‌کند نیز کفر ورزیده است، خداوند تعالی می­فرماید: ﴿كَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٠٥[الشعراء: 105]. ترجمه: «قوم نوح رسولان را تکذیب کردند».

در این آیه قوم نوح را تکذیب کننده­ی تمامی رسل از جمله رسولان قبل از نوح معرفی می­فرماید.

کسي که بعد از محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  ادعاي نبوت کند كفر ورزيده است:

 ایمان داریم که هرکس بعد از محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  ادعای نبوت کند کافر است، الله تعالی می­فرماید: ﴿وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ[الاخزاب: 40]. ترجمه: «ولی فرستاده­ی الله و تمام کننده پیامبران است»[15].

و در صحیح مسلم از ابوهریره  رضی الله عنه  از پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  آمده است: «[الله] مرا در شش چیز بر پیامبران [دیگر] برتری داد: به من جوامع الحکم (قرآن) را عطا فرمود، در مقابل ترس یاری­ام داده است، غنایم بر من حلال شد، و زمین برای من پاک و محل سجده قرار گرفت، بسوی تمامی مردم رسالت یافته­ام و نبوت با من تمام می­شود»[16].

کسي که رسالت يکي از انبياء و مرسلين را تکذيب کند کفر ورزيده است:

خداوند می­فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيَقُولُونَ نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَكۡفُرُ بِبَعۡضٖ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا ١٥٠ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ حَقّٗاۚ وَأَعۡتَدۡنَا لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٗا مُّهِينٗا ١٥١ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَلَمۡ يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ أُوْلَٰٓئِكَ سَوۡفَ يُؤۡتِيهِمۡ أُجُورَهُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ١٥٢[النساء: 152]. ترجمه: «همانا کسانی که به الله و رسولش کفر می­ورزند و می­خواهند بین الله و رسولانش جدائی بیاندازند و می­گویند به بعضی [از پیامبران] ایمان می­آوریم و به بعضی دیگر کفر می­ورزیم و می­خواهند راهی بین آن برگزینند * آنها حقیقتاً کافر هستند و برای کافرین عذابی خوار کننده مهیا ساخته­ایم * و کسانی که ایمان آوردند به الله و رسولانش و بین هیچکدام از آنها جدائی نیانداختند، آنها [کسانی هستند که] اجر آنها، به آنها داده خواهد شد و الله آمرزنده­ی دائماً رحمت کننده می­باشد».

ه ايمان به يوم الآخر:

و آن روز، همان روزِ قیامت و امور و حوادثی است که در آن انجام خواهد گرفت.

اهل عقیده­ى صحیح به آن یقین دارند زیرا الله تعالی می­فرماید: ﴿وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ[البقرة: 4]. ترجمه: «و آنها به آخرت یقین دارند».

و می­فرماید: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ لَيَجۡمَعَنَّكُمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَا رَيۡبَ فِيهِۗ وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ حَدِيثٗا ٨٧[النساء: 87]. ترجمه: «الله هیچ معبودی جز او نیست؛ مطمئنا شما را روز قیامت که در آن شبهه­ای وجود ندارد، جمع می­کند و چه کسی راستگو سخنتر از الله می­باشد».

و همچنین می­فرماید: ﴿وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِيَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِيلَ[الحجر: 85]. ترجمه : «و همانا قیامت خواهد آمد پس درگذر [از بی ادبی ایشان]، درگذشتنی نیکو».

برانگيخته شدن:

از اجزاء این رکن ایمان، برانگیخته شدن یا همان «بعث» می­باشد که زنده شدن مردگان است.

خداوند می­فرماید: ﴿وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۖ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخۡرَىٰ فَإِذَا هُمۡ قِيَامٞ يَنظُرُونَ ٦٨[الزمر: 68]. ترجمه: «در صور دمیده می­شود، پس هر آنکه در آسمانها و زمین است بمیرد بجز آنکه الله بخواهد، سپس در آن بار دیگر دمیده می­شود، پس آنها در حالی که ایستاده­اند مشاهده می­کنند».

و همچنین می­فرماید: ﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ[الانبیاء: 104]. ترجمه: «همانگونه که اول آفرینش را آغاز کردیم، بار دیگر آفرینش می­کنیم، وعده­ی ما می­باشد؛ هر آینده ما انجام دهندگانیم».

کارنامه اعمال:

ایمان به اوراقی است که بر اساس اعمال شخص تنظیم شده است؛ یا بدست راست داده می­شود و یا از پشت سر به دست چپ.

الله تعالی می­فرماید: ﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ فَيَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ كِتَٰبِيَهۡ ١٩ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَٰقٍ حِسَابِيَهۡ ٢٠ فَهُوَ فِي عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ ٢١ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٖ ٢٢ قُطُوفُهَا دَانِيَةٞ ٢٣ كُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِيٓ‍َٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِي ٱلۡأَيَّامِ ٱلۡخَالِيَةِ ٢٤ وَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَيَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي لَمۡ أُوتَ كِتَٰبِيَهۡ ٢٥ وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِيَهۡ ٢٦ يَٰلَيۡتَهَا كَانَتِ ٱلۡقَاضِيَةَ ٢٧ مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّي مَالِيَهۡۜ ٢٨ هَلَكَ عَنِّي سُلۡطَٰنِيَهۡ ٢٩ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٣٠ ثُمَّ ٱلۡجَحِيمَ صَلُّوهُ ٣١ ثُمَّ فِي سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُكُوهُ ٣٢ إِنَّهُۥ كَانَ لَا يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِيمِ ٣٣ وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡكِينِ ٣٤ فَلَيۡسَ لَهُ ٱلۡيَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِيمٞ ٣٥ وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِينٖ ٣٦ لَّا يَأۡكُلُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡخَٰطِ‍ُٔونَ ٣٧[الحاقة: 19-37]. ترجمه: «پس اما آن کسی که نامه اعمالش بدست راستش داده شود ،پس می­گوید: بگیرید! نامه­ی اعمال مرا بخوانید! * هر آینه من معتقد بودم که من هر آینه حساب خود را خواهم دید * پس او در زندگی پسندیده­ای خواهد بود * در بهشتی بلند * که میوه های آن سهل الوصول خواهد بود * گوارای وجود، بخورید و بیاشامید به سبب آنچه در روزهای گذشته پیش فرستادید * و اما کسی که نامه­ی اعمالش را به دست چپش بدهند، پس می­گوید: ای کاش نامه­ی اعمالم، به من داده نمی­شد * و ای کاش نمی­دانستم حسابم چیست! * ای کاش [مرگ] تمام کننده کار بود * مال من، مرا بی­نیاز نکرد * پادشاهی من از من زایل شد * [گفته می­شود: ای ملائک!] بگیریدش و طوق به گردنش بزنید * سپس در جهنم بسوزانیدش * سپس در زنجیری که مساحتش هفتاد ذرع است او را در آرید * هر آینه این شخص به خدای بزرگ ایمان نمی­آورد * و رغبت به غذا دادن به مساکین نداشت * پس امروز برای این شخص اینجا خویشاوندی وجود ندارد * و [برای او] نیست غذائی بجز زرد آب * [که] آن را کسی نمی­خورد بجز خطا کاران».

 

ترازوي [اعمال] :

ایمان به ترازوهای روز قیامت که بر اساس آنها به کسی ذره­ای ظلم نمی­شود.

الله تعالی می­فرماید: ﴿فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٢[المؤمنون: 102]. ترجمه: «پس کسی که [کفه­ی] ترازوی [اعمال]ش سنگین باشد، پس آنها خود رستگارانند».

شفاعت:

o      ایمان به شفاعت در «موقف»[17] که خود اجزاء مختلفی دارد:

o      - شفاعت العظمی[18]:

این شفاعت خاص پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  می­باشد، و در [صحرای محشر] برای شروع شدنِ حسابرسی بین مردم، صورت می­گیرد.

o      - شفاعت برای باز شدن درب بهشت بر روی اهل آن[19]:

این شفاعت خاص پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  می­باشد.

o      - شفاعت برای تخفیف گرفتن در عذاب کسی که به آن عذاب مستحق می­باشد:

این شفاعت نیز خاص پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  می­­باشد و نمونه­ی آن شفاعت خواستن برای ابوطالب است[20]؛ بدین صورت که الله عذاب جهنم او را کم کند؛ همان جهنمی که، سزای کسی است که خداوند بر او سخت بگیرد و بر او غضب نماید.

o      شفاعت برای بالا بردن درجات بهشت:

اقوالی وجود دارد که خاص پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  می­باشد و البته عده­ای دیگر این شفاعت را خاص وی نمی­دانند.

o      شفاعت اهل گناهان کبیره:

آنها موحدینی هستند که معصیت می­کنند، کسانی که بخاطر گناهانشان وارد آتش می­شوند ولی [بعد از مدتی که گناهانشان بخشیده شده و] از  آن خارج می­شوند، و این شفاعت توسط رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم ، دیگر رسولان، ملائکه، صالحین و شهداء صورت می­گیرد[21].

قرآن[22] و روزه[23] نیز برای اهلشان دو شفاعت کننده می­باشند و بجز آنها فرزندان مؤمن نیز پدر و مادر خود را شفاعت می­کنند.

ايمان به پل صراط:

پلی است بر روی جهنم که انسانها به میزان اعمالشان از آن عبور می­کنند، که در بهترین حالت مثل برق سپس مثل باد سپس مثل پروازکردن از آن عبور می­کنند، پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  بر روی آن ایستاده و می­گوید: پروردگارا! سالم بدار، سالم بدار! تا اینکه نوبت بندگان کم عمل می­رسد، بطوری که مردی می­آید و از آن پل بجز به سختی و حالت نشسته نمی­تواند عبور کند؛ بر جای جای این پل قلابهای آهنین وجود دارد که به فرمانی که به آنها داده شده رفتار می­کنند­، عده­ای زخم خورده­ی نجات یافته­اند و عده­ای در آتش کشیده­شدگان[24].

به تمامی آنچه در کتاب(قرآن) و سنت از اخبار و حوادث آن روز آمده است ایمان می­آوریم و از خداوند می­خواهیم تا ما را در آن روز یاری فرماید.

و- ايمان به تقدير و خير و شر آن:

تصدیق و قبول این که خداوند برای مخلوقاتش تقدیر معین می­فرماید و بودن و نبودن آن تقدیر دقیقاً بر اساس خواست خداوند می­باشد. خداوند می­فرماید: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ ٤٩[القمر: 49]. ترجمه: «همانا ما همه چیز را به اندازه­ی مقرر خلق کردیم».

و همچنین می­فرماید: ﴿وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا[الاحزاب: 38]. ترجمه: «کار الله به اندازه­ و مقرر شده­ می­باشد».

مراتب قدر چهار مرحله است:

اول علم: ایمان می­آوریم که الله بر همه چیز آگاه است و عالِم به آنچه انجام گرفته و یا انجام خواهد گرفت و چگونگی انجام آن می­باشد و همچنین عالِم به ازل و ابد می­باشد؛ و سزاوار او نیست که بعد از جهل به چیزی، بدان آگاه گردد و هرگز دانسته­ی خود را فراموش نمی­کند.

دوم نوشتن: ایمان می­آوریم که خداوند هر آنچه در این دنیا تا روز قیامت وجود دارد را در لوح محفوظ نوشته است، همانگونه که الله تعالی می­فرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ ٧٠[الحج: 70]. ترجمه: «آیا نمی­دانی همانا، الله آنچه در آسمان و زمین است را می­داند، همانا آن در کتابی [موجود] است، همانا این  برای الله آسان است».

و می­فرماید: ﴿قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ ٥١ قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَٰبٖۖ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى ٥٢[طه: 51-52]. ترجمه: «گفت: وضع حال قرنهای گذشته چیست؟ * گفت: علم آن نزد پروردگار من در کتابی است که پروردگار من [در آن] خطا نکرده است و فراموش[ش] نمی­کند».

و همچنین می­فرماید: ﴿وَكُلَّ شَيۡءٍ أَحۡصَيۡنَٰهُ فِيٓ إِمَامٖ مُّبِينٖ[یس: 12]. ترجمه: «و همه چیز را در کتابی آشکار بر شمرده­ایم».

این تقدیرها شامل:

تقدیر ازلی: که قبل از خلق آسمانها و زمین بوده است؛ خداوند می­فرماید: ﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا[التوبة: 51]. ترجمه: «بگو: مصیبتی به ما نمی‌رسد مگر آنکه الله برای ما نوشته باشد».

­تقدیر روزِ میثاق (آیا پروردگارتان نبودم): الله تعالی می­فرماید: ﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ...[الاعراف: 172]. ترجمه: «و یاد کن چون [پیمان] گرفت پروردگارت از بنی آدم، از پشت ایشان، اولاد ایشان را؛ و ایشان را بر خود ایشان گواه گرفت؛ [و گفت:] آیا پروردگارتان نیستم؛ گفتند بلی ...».

تقدیر زندگی: هنگام خلق نطفه در رحم، رسولی[از نوع فرشتگان] فرستاده می‌شود و در مضغه روح را می­دمد، و امر می­شود که چهار چیز را برای مولود بنویسند: رزق و روزی او، زمان مرگ او، عمل او، و خوشبخت یا بدبخت بودن شخص[25].

تقدیر سالیانه در شب قدر: ﴿فِيهَا يُفۡرَقُ كُلُّ أَمۡرٍ حَكِيمٍ ٤[الدخان: 4]. ترجمه: «در آن [شب] هر کار استوار،  فیصله پیدا می‌کند».

ابن عباس گفته است: در شب قدر، از ام الکتاب، تقدیر یکسال نوشته می­شود که شامل مرگ و حیات و رزق و باران می­باشد تا جائی که حتی حج کردن نیز معلوم می­شود و گفته می­شود: فلانی و فلانی حج می­کنند[26].

تقدیر روزانه: خداوند تعالی می­فرماید: ﴿كُلَّ يَوۡمٍ هُوَ فِي شَأۡنٖ[الرحمن: 29]. ترجمه: «هر روز خداوند در کاری است».

تقدیر روزانه قسمتی از تقدیر سالیانه و سالیانه قسمتی از تقدیر زندگی در هنگام خلق نطفه و تقدیر زندگی قسمتی از تقدیر روز عهد گرفتن و آن نیز قسمتی از تقدیر ازلی است که در امام مبین نوشته شده است و امام مبین علمِ الله عزوجل می­باشد. بله، تمامی تقدیرات در آخر به علم خداوند عزوجل بر می­گردند و اولین تقدیرات در ازلیت خداوند است و آخرین آنها در آخر بودن خداوند است؛ همانگونه که می‌فرماید: ﴿وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلۡمُنتَهَىٰ ٤٢[النجم: 42]. ترجمه: «و همانا بازگشت بسوی پروردگار تو است».

سوم خواست (مشیت): ایمان می­آوریم به این که هر چه در آسمانها و زمین است، خواست الله تعالی می­باشد و چیزی وجود نخواهد داشت و انجام نخواهد گرفت بجز به خواست الله. هر آنچه بخواهد صورت می­گیرد و هر آنچه نخواهد وجود نخواهد داشت؛ الله تعالی می­فرماید: ﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيۡ‍ًٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٨٢[یس: 82]. ترجمه: «همانا فقط امرش این است چنانچه اراده به چیزی کند، اگر به آن بگوید بشو، پس می­شود».

و می­فرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلُواْ[البقرة: 253]. ترجمه: «و اگر الله می­خواست با یکدیگر نمی­جنگیدند».

و می­فرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَمَعَهُمۡ عَلَى ٱلۡهُدَىٰ[الانعام: 35]. ترجمه: «و اگر الله می­خواست همانا آنها را بر هدایت جمع می­فرمود».

و می­فرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ[هود: 118]. ترجمه: «و اگر پروردگارت می­خواست همانا همه­ی انسانها را امتی واحد قرار می­داد».

و می­فرماید­: ﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَأٓتَيۡنَا كُلَّ نَفۡسٍ هُدَىٰهَا وَلَٰكِنۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ مِنِّي[السجدة: 13]. ترجمه: «و اگر می­خواستیم همانا به هر نفسی هدایت آن [نفس] را  عطا می­کردیم ولی کلام حق از من این است که... ».

و می­فرماید: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعۡجِزَهُۥ مِن شَيۡءٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ[فاطر: 44]. ترجمه: «و چیزی، نه در آسمانها و نه در زمین نیست که الله را عاجز کند».

 چهارم مقام خلق کردن: الله تعالی خالق هر عمل کننده­ای، همراه عملش می­باشد و همچنین هر متحرک و حرکتش و هر ساکن و سکونش، خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦[الصافات: 96].ترجمه: «و الله است که شما را خلق می­کند و آنچه انجام می­دهید».

و می­فرماید: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ ٦٢[الزمر: 62]. ترجمه: «الله خالق هر چیزی است و او بر هر کاری وکیل است».

افعال بندگان: همراه موارد فوق ایمان می­آوریم که بندگان دارای قدرت و اختیار و اراده، برای اعمالشان می­باشند و خداوند تعالی هم خالق آنها می­باشد و هم خالق اختیار، قدرت، اقوال و اعمالشان.

و افعال و اقوال صادره از آنها، ایشان را به سمت حقیقتی سوق می­دهد که در آن یا پاداش می­گیرند و یا عقاب می­شوند.

بندگان قادر به چیزی نخواهند بود مگر آنکه الله تعالی به آنها قدرت دهد و نیت کاری را نمی­کنند، مگر آنکه خداوند بخواهد [و به آنها اذن دهد]، خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡكِرَةٞۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلٗا ٢٩ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمٗا ٣٠[الانسان: 29-30]. ترجمه: «همانا این پندی است پس [برای] هر که بخواهد بسوی پروردگارش راه گزیند * و نمی­خواهید مگر آن که الله بخواهد؛ همانا الله دانا و با حکمت است».

و می­فرماید: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ ٢٧ لِمَن شَآءَ مِنكُمۡ أَن يَسۡتَقِيمَ ٢٨ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٩[التکویر: 27-29]. ترجمه: «نیست این [قرآن] بجز پندی برای جهانیان * برای هر کدام از شما که بخواهد [راه] راست رود * و نمی­خواهید مگر این که الله پروردگار جهانیان بخواهد».

و می­فرماید: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡ[البقرة: 286]. ترجمه: «خداوند بر شخصی [چیزی را] تکلیف نکرده است مگر به اندازه­ی توانش، برای او است آنچه [از نیکی] کسب کرده است و بر علیه اوست آنچه [از بدی] کسب کرده است».

و می­فرماید: ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِيٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٧٢[الزخرف: 72]. ترجمه: «این بهشتی است که آنرا بواسطه­ی آنچه انجام داده­اید به شما عطا شد».

دقت شود که سبب ارث بردن بهشت، عمل است.

و می­فرماید: ﴿وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡخُلۡدِ بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ[السجدة: 14]. ترجمه: «و عذاب جاودانه را بچشید بواسطه­ی آنچه انجام دادید».

و می­فرماید: ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ ٨[الزلزلة: 7-8]. ترجمه: «پس هرکس ذره­ای عمل خیر انجام دهد [جواب] آن را می‌بیند * و هرکس ذره­ای عمل شر انجام دهد [جواب] آن را می­بیند».

قَدَری که از آن صحبت شد عملی را منع نکرده و بسنده کردن به آن عمل را نیز واجب نمی­کند:

ایمان می­آوریم که قدر از عمل کردن منع نمی­کند، همانگونه که بسنده کردن به آن عمل را نیز واجب نمی­کند؛ دلیل: وقتی پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  از تقدیر و حرکت آن و ناتوانی قلم برای نوشتن آن خبر داد، گفته شد: آیا می­شود به چیزی که بر ما نوشته شده است بسنده کنیم و عمل را کنار بگذاریم؟ پیامبر فرمود: خیر، به هر آنچه امکان پذیر است عمل کنید؛ سپس این آیات را قرائت نمود[27]: ﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ ٥ وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٦ فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلۡيُسۡرَىٰ ٧ وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ ٨ وَكَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٩ فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ ١٠[اللیل: 5-10]. ترجمه: «پس هر کس عطا کند و پرهیزکاری نماید * و [ملت] نیک را تصدیق کند * پس برای او [حساب و کتاب را] آسان خواهیم گرفت * و اما کسی که بخل ورزد و خود را بی­نیاز شمرد * و [ملت] نیک را تکذیب کند * پس برای او [حساب و کتاب را] دشوار خواهیم گرفت».

تقدیر سبب وصول مقدرات می­گردد، آنچنان که نکاح سبب تولد و کشت و زرع  سبب وجود کشاورزی است و به همین ترتیب عمل صالح، سبب دخول به بهشت شده و عمل بد، سبب داخل شدن به آتش [جهنم] می­شود.




[1]- صحیح مسلم نیشابوری (28/1، 102)، سنن الترمذی (6/5، 2610)، سنن ابی داود سیستانی (359/4، 4697)، سنن ابن ماجه قزوینی (24/1، 63).

[2]- صحیح مسلم (226/8، 7687).

[3]- صحیح بخاری (3060، 4575، 4576)، صحیح مسلم (450، 451، 452).

[4]- خشیه به معنای ترس از ابهت و عظمت می­باشد.(مترجم).

[5]- السلسلة الصحیحة شیخ آلبانی(42/6، 2511) و قال حسن، مسند احمد (55/21، 13343).

[6]- «فَزَع» به معنی شدت ترس و وحشت می­باشد که با شروع علامت‌های بزرگ قیامت آغاز می‌شود. (مترجم).

[7]- «صَعق» به معنی مرگ ناگهانی می­باشد و زمانی است که تمامی موجودات کائنات میمی‌رند. (مترجم).

[8]- صحیح مسلم (185/2، 1847)، سنن ابن ماجه (431/1، 1357).

[9]- سنن النسائی بأحکام الألبانی (278/8، 5519) و شیخ آلبانی گفته است: حدیث صحیح است.

[10]- تفسیر ابن کثیر و تفسیر طبری ذیل آیه.

[11]- صحیح بخاری (1173/3، 3035)، صحیح مسلم (99/1، 429) و (103/1، 434).

[12]- تفسیر الطبری ذیل تفسیر آیه­های 30 و 31 سوره­ی مریم.

[13]- در صحیحین از جبیر بن مطعم آمده است: رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «من پنج اسم دارم: من محمدم، و من احمدم، و من الماحی هستم کسی که الله توسط من کفر را محو می­کند، و من الحاشر هستم کسی که انسانها جلوی من محشور می­شوند، ومن العاقب هستم کسی که بعد از من پیامبری نمی­باشد»(بخاری 3456و 4776 و مسلم 6058و 6059) (مترجم).

[14]- صحیح مسلم (93/1، 403)، سلسلة الصحیحة شیخ آلبانی (291/1، 157) و (100/8، 3093).

[15]- عده­ای گفته­اند خاتم به معنی انگشتر می­باشد و منظور از این آیه زیباترین بودن پیامبر است، باید در نظر داشت که انگشتر به علت زیبائی خاتم نام نگرفته است بلکه به علت اینکه توسط آن مهر پایان و ختم نامه زده می­شود، خاتم نام گرفته است و به معنی ختم کننده و تمام کننده می­باشد.

[16]- صحیح مسلم (64/2، 1195).

[17]- مکانی که انسانها از قبر خارج شده و در انتظار حساب و کتاب خواهند بود.(مترجم).

[18]- صحیح بخاری (1624/4، 4206) و (2401/5، 6197) و (2695/6، 6975) و (2708/6، 7002)، صحیح مسلم (123/1، 495).

[19]- سنن الترمذی (308/5، 3148).

[20]- صحیح بخاری (2293/5، 5855) و (2402/5، 6203)، صحیح مسلم (134/1، 531)، السلسلة الصحیحة شیخ آلبانی (121/1، 55).

[21]- صحیح بخاری (2706/6، 7001)، السلسلة الصحیحة شیخ آلبانی (315/5، 2250) و ...

[22]- صحیح مسلم (197/2، 1910)، السلسلة الصحیحة شیخ آلبانی (229/10، 3992).

[23]- مسند أحمد (2/174 ، رقم 6626)، طبرانى در مجمع الزوائد (3/181)، هیثمى گفته است: رجال طبرانى، رجال صحیحی هستند. و در (10/381) گفته است: أحمد آن را روایت کرده است و به علت ضعف سند در ابن لهیعة، اسناد آن حسن می­باشد. الحاکم (1/740 ، رقم 2036) و گفته است: صحیح على شرط مسلم.

[24]- صحیح بخاری (277/1، 773) و (2403/5، 6204) و (2704/6، 7000)، صحیح مسلم (112/1، 469) و (122/1، 489) و (129/1، 503).

[25]- صحیح بخاری (1174/3، 3036) و (1212/3، 3154) و (2433/6، 6221) و (2613/6، 7016)، صحیح مسلم (44/8، 6893).

[26]- تفسیر قرطبی ذیل آیه 3 سوره­ی دخان و تفسیر قرطبی ذیل سوره­ی القدر.

[27]- صحیح مسلم (47/8، 6905)، تفسیر ابن کثیر و طبری و قرطبی ذیل آیات اول سوره­ی الیل.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...