از جمله اعتقادات اهل عقیدهی صحیح این است که ایمان: گفتن به زبان بطوریکه شهادت توحید - لا اله الا الله و محمد رسول الله - بر آن جاری شود و اعتقاد قلبی به توحید، با عزمی کاملا قاطعانه و صادقانه و عمل با اعضای بدن میباشد[1].
امام شافعی رحمه الله علیه گفته است: «اجماع صحابه و تابعین و تابع تابعین و هر آنکه آنان را دیده است بر این است که ایمان: قول و عمل و نیت میباشد و پاداشی به قسمتی از آن داده نمیشود، مگر به همهی آن»[2].
ایمان با طاعت زیاد میشود و با معصیت کاهش مییابد، خداوند میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾ [آل عمران: 173]. ترجمه: «کسانی که مردم به آنها میگویند: انسانها برای [جنگ با] شما جمع شدهاند، پس از ابهت آنها بترسید؛ در نتیجهی [این سخن] ایمان آنها افزایش پیدا کرده و میگویند: الله برای ما کافی است و کارگزار نیکی است».
و میفرماید: ﴿وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ﴾ [الانفال: 2]. ترجمه: «هنگامی که آیات ما برای ایشان تلاوت میشود ایمان آنها بیشتر میشود و بر پروردگارشان توکل میکنند».
و میفرماید: ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِيمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَهُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ ١٢٤﴾ [التوبة: 124]. ترجمه: «وقتی سورهای نازل میشود از آن [منافقان] کسی میگوید: این سوره به ایمان کدام یک از شما افزوده است؛ پس اما اهل ایمان، بر ایمانشان افزوده شده و آنها شادمان میشوند».
و میفرماید: ﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا ٢٢﴾ [الاحزاب: 22]. ترجمه: «و چنانچه مؤمنان لشکرها را دیدند، گفتند: این همان چیزی است که الله و رسولش به ما وعده دادهاند و الله و رسولش راست گفتند و بر آنها [چیزی] زیاد نمیشود بجز ایمان و گردن نهادن».
و میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ لِيَزۡدَادُوٓاْ إِيمَٰنٗا مَّعَ إِيمَٰنِهِمۡ﴾ [الفتح: 4]. ترجمه: «او کسی است که آرامش را بر قلب مؤمنین نازل میکند تا ایمانی بر ایمان آنها افزوده شود».
و میفرماید: ﴿وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِيمَٰنٗا﴾ [المدثر: 31]. ترجمه: «و ایمان کسانی که ایمان آوردهاند، زیاد شود».
در صحیحین از ابن عمر رضی الله عنهما آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که زنان را موعظه میکرد، به آنها فرمود: «از چیزهائی که عقل و دین را ضعیف میکنند، آنچه دیدهام: از دست رفتن عقل مردی دور اندیش، توسط یکی از شما [زنان] است»[3].
این حدیث دلیلی بر کم شدن ایمان میباشد وهمچنین ابوهریره رضی الله عنه از صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرىه است: «کاملترین ایمان نزد مؤمنین برای کسی است که اخلاق نیکوتری داشته باشد»[4].
کسی که به اخلاق نیکو توصیف شود، دارای کاملترین ایمان میباشد و هر آنچه از اخلاق بد که در نزد کسی وجود داشته باشد، نقصان ایمان او را میرساند.
ایمانی که قولی و عملی باشد و اعتقادی در بر نداشته باشد، وجود ندارد، زیرا این ایمان منافقین است: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِينَ ٨﴾ [البقرة: 8]. ترجمه: «و از انسانها کسانی هستند که میگویند: به الله و روز بازپسین ایمان آوردهایم و [در حالی که] آنها مؤمن نیستند».
ایمان فقط شناخت تنها نیست و این ایمان کافران و انکارکنندگان است؛ الله تعالی میفرماید: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ١٤﴾ [النمل: 14] ترجمه: «از روی ستمگری و و تکبر انکار کردند [در حالی که] در دل یقین داشتند، پس بنگر عاقبت مفسدین چگونه است».
و میفرماید: ﴿فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ﴾ [الانعام: 33]. ترجمه: «پس هر آینه ایشان تو را تکذیب نمیکنند بلکه ستمکاران آیات الله را انکار میکنند».
و میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡرِفُونَهُۥ كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡ﴾ [البقرة: 146]. ترجمه: «کسانی که کتاب را به آنها دادیم، آنرا میشناسند، همانگونه که فرزندان خود را میشناسند».
و میفرماید: ﴿فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ﴾ [البقرة: 89]. ترجمه: «پس چنانچه آنچه که میشناختند به [نزد] ایشان آمد، به آن کفر ورزیدند».
و میفرماید: ﴿وَعَادٗا وَثَمُودَاْ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَٰكِنِهِمۡۖ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ وَكَانُواْ مُسۡتَبۡصِرِينَ ٣٨﴾ [العنکبوت: 38]. ترجمه: «و عاد و ثمود را [هلاک کردیم] و همانا وضع مساکن ایشان، برای شما آشکار شده است و شیطان کردارهای ایشان را نزدشان آراسته جلوه داده بود و در نتیجه ایشان را [در حالی که] بیدار بودند، از راه [مستقیم] باز داشت».
ایمان کلام و اعتقاد بدون عمل نمیباشد، زیرا خداوند بعضی اعمال را ایمان نام گذاشته است، همانگونه که میفرماید: ﴿مَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ﴾ [البقرة: 143]. ترجمه: «الله نمیخواهد ایمان شما را ضایع گرداند» که منظور نماز خواندن به سمت بیت المقدس میباشد.
و در صحیحین از ابن عباس رضیاللهعنها آمده است، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نمایندهی عبدالقیس گفت: «به چهار چیز امرتان میکنم: ایمان بالله، آیا میدانید ایمان به الله چیست؟ شهادت لا اله الا الله و برپا داشتن نماز و دادن زکات و روزهی ماه رمضان و دادن خمس غنایم [جنگ] میباشد»[6].
و همچنین در صحیحین از ابوهریره رضی الله عنه آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ایمان هفتاد و چند یا شست و چند قسمت دارد، بالاترین قسمت آن گفتن لا اله الا الله و پائین ترین قسمت آن، کنار زدن از سر راه چیزهائی است که موجب اذیت [مردم] میشود و حیاء قسمتی از ایمان است»[7].
ترک هیچ عملی کفر نیست بجز نماز و کسی که آن را بطور کامل ترک کند، کافر است؛ صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نیز بر این مسئله اجماع داشتهاند.
عبدالله ابن شقیق گفته است: «اصحاب رسول الله ترک هیچ عملی را کفر نمیدانستند بجز نماز»[8].
تکفیر کردن حق خداوند است؛ کسی کافر دانسته نمیشود، مگر آنکه الله و رسولش او را تکفیر کرده باشند و یا اینکه تمامی مسلمانان بر آن تکفیر اجماع داشته باشند.
و اگر کسی شخص دیگری را بدون برهان آشکاری، که بر نص[9] کتاب عزیز و سنت صحیح، یا اجماع مسلمین بنا شده باشد، تکفیر کند، مستحق شدت عمل و تعزیر میباشد؛ چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که شخصی از ما را متهم به کفر کند مانند این است که او را کشته است»[10].
کفر با سخن و یا اعتقاد و یا عمل کفر آمیزی که در آن اختلاف معتبری وجود ندارد جاری میشود. و نیازی به حلال دانستن [آن مسئله کفرآمیز] وجود ندارد.
مسئلهی خیلی مهمی که وجود دارد این است که باید دانست: بین تکفیر عام و تکفیر شخص خاصی، فرق وجود دارد؛ تکفیر عام مانند وعدهی عام میباشد و بطور عمومی بیان میشود و [شخص خاصی توسط آن متهم نمیشود] مثل سخن ائمه که گفتهاند: هر کس بگوید قرآن مخلوق است، کافر است و یا قول ابن خزیمه رحمه الله : هرکس اقرار به این نداشته باشد که خداوند در ماورای هفت آسمان بر عرشش واقع است، او کافر است و ...
ولی تکفیر شخص خاص امکان پذیر نمیباشد و لازم است تا شروط [تکفیر] بطور کامل وجود داشته باشد و موانع [برای فهم مسئله با بیان حقیقت] برداشته شود و هرگز جایز نمیباشد با حکم تکفیر عام، شخص خاصی را تکفیر کرد، [چون ممکن است عذر داشته باشد که اگر اینگونه باشد، یعنی شخص عذر داشته باشد، طبق حدیثی که در مطالب بعدی بیان شده است، کلمه «کافر» به گویندهی آن بر میگردد].
[1]- تهذیب الآثار طبری (94/7، 2025) و (96/7، 2027)، شعب الایمان بیهقی (47/1، 16).
[2]- شرح أصول اعتقاد السنة و الجماعة از لالکائی (149/4، 1278).
[3]- صحیح بخاری 298، 1393.
[4]- السلسلة الصحیحة شیخ آلبانی 284، 1590، سنن الترمذی 1162، 2612، سنن ابی داود 4684.
[5]- الله در قرآن مؤمنین را با صفات «کسانی که عمل صالح انجام میدهند» معرفی میفرماید بطور مثال سوره الکهف آیه 2(مترجم).
[6]- صحیح بخاری 87، 4110، صحیح مسلم 125.
[7]- صحیح مسلم 162، سنن ابی داود 4678، سنن النسائی 5005، سنن ابن ماجه 57 و شیخ آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[8]- سنن الترمذی 2622 و شیخ آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[9]- «نص» به مطلبی گفته میشود که قابل تأویل نباشد و یا به عبارتی دیگر، برداشتی به غیر از ظاهر آن، از آن، نتوان کرد.(مترجم).
[10]- صحیح بخاری (2264/5، 5754) و (2451/6، 6276).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر