توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ مرداد ۳, یکشنبه

5- اعتقاد صحيح در ايمان

 

5- اعتقاد صحيح در ايمان

از جمله اعتقادات اهل عقیده­ی صحیح این است که ایمان: گفتن به زبان بطوریکه شهادت توحید - لا اله الا الله و محمد رسول الله -  بر آن جاری شود و اعتقاد قلبی به توحید، با عزمی کاملا قاطعانه و صادقانه و عمل با اعضای بدن می­باشد[1].

امام شافعی  رحمه الله  علیه گفته است: «اجماع صحابه و تابعین و تابع تابعین و هر آنکه آنان را دیده است بر این است که ایمان: قول و عمل و نیت می­باشد و پاداشی به قسمتی از آن داده نمی­شود، مگر به همه­ی آن»[2].

ايمان کم و زياد مي­شود:

ایمان با طاعت زیاد می­شود و با معصیت کاهش می­یابد، خداوند می­فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣[آل عمران: 173]. ترجمه: «کسانی که مردم به آنها می­گویند: انسانها برای [جنگ با] شما جمع شده­اند، پس از ابهت آنها بترسید؛ در نتیجه­ی [این سخن] ایمان آنها افزایش پیدا کرده و می­گویند: الله برای ما کافی است و کارگزار نیکی است».

و می­فرماید: ﴿وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ[الانفال: 2]. ترجمه: «هنگامی که آیات ما برای ایشان تلاوت می­شود ایمان آنها بیشتر می­شود و بر پروردگارشان توکل می­کنند».

و می­فرماید: ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِيمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَهُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ ١٢٤[التوبة: 124]. ترجمه: «وقتی سوره­ای نازل می­شود از آن [منافقان] کسی می­گوید: این سوره به ایمان کدام یک از شما افزوده است؛ پس اما اهل ایمان، بر ایمانشان افزوده شده و آنها شادمان می­شوند».

و می­فرماید: ﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا ٢٢[الاحزاب: 22]. ترجمه: «و چنانچه مؤمنان لشکرها را دیدند، گفتند: این همان چیزی است که الله و رسولش به ما وعده داده­اند و الله و رسولش راست گفتند و بر آنها [چیزی] زیاد نمی­شود بجز ایمان و گردن نهادن».

و می­فرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ لِيَزۡدَادُوٓاْ إِيمَٰنٗا مَّعَ إِيمَٰنِهِمۡ[الفتح: 4]. ترجمه: «او کسی است که آرامش را بر قلب مؤمنین نازل می­کند تا ایمانی بر ایمان آنها افزوده شود».

و می­فرماید: ﴿وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِيمَٰنٗا[المدثر: 31]. ترجمه: «و ایمان کسانی که ایمان آورده­اند، زیاد شود».

در صحیحین از ابن عمر  رضی الله عنهما  آمده است: پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  در حالی که زنان را موعظه می­کرد، به آنها فرمود: «از چیزهائی که عقل و دین را ضعیف می­کنند، آنچه دیده­ام: از دست رفتن عقل مردی دور اندیش، توسط یکی از شما [زنان] است»[3].

این حدیث دلیلی بر کم شدن ایمان می­باشد وهمچنین ابوهریره  رضی الله عنه  از  صلی الله علیه و آله و سلم  روایت کرىه است: «کامل­ترین ایمان نزد مؤمنین برای کسی است که اخلاق نیکوتری داشته باشد»[4].

کسی که به اخلاق نیکو توصیف شود، دارای کاملترین ایمان می­باشد و هر آنچه از اخلاق بد که در نزد کسی وجود داشته باشد، نقصان ایمان او را می­رساند.

ايمان بدون اعتقاد معني ندارد:

ایمانی که قولی و عملی باشد و اعتقادی در بر نداشته باشد، وجود ندارد، زیرا این ایمان منافقین است: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِينَ ٨[البقرة: 8]. ترجمه: «و از انسانها کسانی هستند که می­گویند: به الله و روز بازپسین ایمان آورده­ایم و [در حالی که] آنها مؤمن نیستند».

ايمان فقط شناخت نيست:

ایمان فقط شناخت تنها نیست و این ایمان کافران و انکارکنندگان است؛ الله تعالی می­فرماید: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ١٤[النمل: 14] ترجمه: «از روی ستمگری و و تکبر انکار کردند [در حالی که] در دل یقین داشتند، پس بنگر عاقبت مفسدین چگونه است».

و می­فرماید: ﴿فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ[الانعام: 33]. ترجمه: «پس هر آینه ایشان تو را تکذیب نمی­کنند بلکه ستمکاران آیات الله را انکار می­کنند».

و می­فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡرِفُونَهُۥ كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡ[البقرة: 146]. ترجمه: «کسانی که کتاب را به آنها دادیم، آنرا می­شناسند، همانگونه که فرزندان خود را می­شناسند».

و می­فرماید: ﴿فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ[البقرة: 89]. ترجمه: «پس چنانچه آنچه که می­شناختند به [نزد] ایشان آمد، به آن کفر ورزیدند».

و می­فرماید: ﴿وَعَادٗا وَثَمُودَاْ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَٰكِنِهِمۡۖ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ وَكَانُواْ مُسۡتَبۡصِرِينَ ٣٨[العنکبوت: 38]. ترجمه: «و عاد و ثمود را [هلاک کردیم] و همانا وضع مساکن ایشان، برای شما آشکار شده است و شیطان کردارهای ایشان را نزدشان آراسته جلوه داده بود و در نتیجه ایشان را [در حالی که] بیدار بودند، از راه [مستقیم] باز داشت».

ايمان بدون عمل وجود ندارد[5]:

ایمان کلام و اعتقاد بدون عمل نمی­باشد، زیرا خداوند بعضی اعمال را ایمان نام گذاشته است­، همانگونه که می­فرماید: ﴿مَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ[البقرة: 143]. ترجمه: «الله نمی­خواهد ایمان شما را ضایع گرداند» که منظور نماز خواندن به سمت بیت المقدس می­باشد.

و در صحیحین از ابن عباس رضی­الله­عنها آمده است، پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  به نماینده­ی عبدالقیس گفت: «به چهار چیز امرتان می­کنم: ایمان بالله، آیا می­دانید ایمان به الله چیست؟ شهادت لا اله الا الله و برپا داشتن نماز و دادن زکات و روزه­ی ماه رمضان و دادن خمس غنایم [جنگ] می‌باشد»[6].

و همچنین در صحیحین از ابوهریره  رضی الله عنه  آمده است: پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «ایمان هفتاد و چند یا شست و چند قسمت دارد، بالاترین قسمت آن گفتن لا اله الا الله و پائین ترین قسمت آن، کنار زدن از سر راه چیزهائی است که موجب اذیت [مردم] می‌شود و حیاء قسمتی از ایمان است»[7].

حکم اعمال:

ترک هیچ عملی کفر نیست بجز نماز و کسی که آن را بطور کامل ترک کند، کافر است؛ صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  نیز بر این مسئله اجماع داشته­اند.

عبدالله ابن شقیق گفته است: «اصحاب رسول الله ترک هیچ عملی را کفر نمی‌دانستند بجز نماز»[8].

حکم تکفير :

تکفیر کردن حق خداوند است؛ کسی کافر دانسته نمی­شود، مگر آنکه الله و رسولش او را تکفیر کرده باشند و یا اینکه تمامی مسلمانان بر آن تکفیر اجماع داشته باشند.

و اگر کسی شخص دیگری را بدون برهان آشکاری، که بر نص[9] کتاب عزیز و سنت صحیح، یا اجماع مسلمین بنا شده باشد، تکفیر کند، مستحق شدت عمل و تعزیر می­باشد؛ چرا که پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «کسی که شخصی از ما را متهم به کفر کند مانند این است که او را کشته است»[10].

کفر با سخن و یا اعتقاد و یا عمل  کفر آمیزی که در آن اختلاف معتبری وجود ندارد جاری می­شود. و نیازی به حلال دانستن [آن مسئله کفرآمیز] وجود ندارد.

مسئله­ی خیلی مهمی که وجود دارد این است که باید دانست: بین تکفیر عام و تکفیر شخص خاصی، فرق وجود دارد؛ تکفیر عام مانند وعده­ی عام می­باشد و بطور عمومی بیان می­شود و [شخص خاصی توسط آن متهم نمی­شود] مثل سخن ائمه که گفته­اند: هر کس بگوید قرآن مخلوق است، کافر است و یا قول ابن خزیمه  رحمه الله : هرکس اقرار به این نداشته باشد که خداوند در ماورای هفت آسمان بر عرشش واقع است، او کافر است و ...

ولی تکفیر شخص خاص امکان پذیر نمی­باشد و لازم است تا شروط [تکفیر] بطور کامل وجود داشته باشد و موانع [برای فهم مسئله با بیان حقیقت] برداشته شود و هرگز جایز نمی­باشد با حکم تکفیر عام، شخص خاصی را تکفیر کرد، [چون ممکن است عذر داشته باشد که اگر اینگونه باشد، یعنی شخص عذر داشته باشد، طبق حدیثی که در مطالب بعدی بیان شده است، کلمه «کافر» به گوینده­ی آن بر می­گردد].




[1]- تهذیب الآثار طبری (94/7، 2025) و (96/7، 2027)، شعب الایمان بیهقی (47/1، 16).

[2]- شرح أصول اعتقاد السنة و الجماعة از لالکائی (149/4، 1278).

[3]- صحیح بخاری 298، 1393.

[4]- السلسلة الصحیحة شیخ آلبانی 284، 1590، سنن الترمذی 1162، 2612، سنن ابی داود 4684.

[5]- الله در قرآن مؤمنین را با صفات «کسانی که عمل صالح انجام می­دهند» معرفی می­فرماید بطور مثال سوره الکهف آیه 2(مترجم).

[6]- صحیح بخاری 87، 4110، صحیح مسلم 125.

[7]- صحیح مسلم 162، سنن ابی داود 4678، سنن النسائی 5005، سنن ابن ماجه 57 و شیخ آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[8]- سنن الترمذی 2622 و شیخ آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[9]- «نص» به مطلبی گفته می­شود که قابل تأویل نباشد و یا به عبارتی دیگر، برداشتی به غیر از ظاهر آن، از آن، نتوان کرد.(مترجم).

[10]- صحیح بخاری (2264/5، 5754) و (2451/6، 6276).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...