توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ تیر ۲۱, دوشنبه

دین

 

دین

تحقیق لغوی

واژۀ دین([1]) در کلام عرب با معانی متعددی به کار می‌رود([2])؛ مانند:

(1) چیرگی، قدرت، حکمرانی، فرمانروایی، کسی را به زور به اطاعت واداشتن، به کارگیری قوۀ قاهره([3])، به بندگی کشیدن و مطیع‌ساختن

[دان النَّاسَ]: مردم را مجبور به اطاعت از خویش کرد.

[دِنْتُهُم فدانوا]: بر آنان چیره و غالب شدم که در نتیجه مجبور به اطاعت از من شدند.

[دِنْتُ القومَ]: آن قوم را به بردگی و ذلت کشاندم.

[دان الرَّجُلُ]: آن مرد عزّت یافت.

[دان الرَّجُلَ]: آن مرد را مجبور به انجام کاری کردم که از آن کراهت داشت.

[دُيِّنَ فلانٌ]: فلانی مجبور به انجام کاری شد که ناخوشایندش بود.

[دِنْتُهُ]: وی را تحت اختیار خویش گرفتم و بر او چیره و مسلط شدم.

[دَيَّنْتُه القومَ]: او را مسئول کردم تا آن قوم را اداره کند.

حطیئة، شاعر عرب، اینگونه مادرش را مورد خطاب قرار می‌دهد:

لَقَدْ دُيِّنْتِ أَمْرَ بَنيكِ، حَتَّى

 

تَرَكْتِهِم أَدَقَّ مِنَ الطَّحِينِ([4])

«از زمانی که امور پسرانت به تو واگذار شد (با آنان چنان رفتار کردی که) وقتی آنان را ترک کردی بسیار نرم‌تر از آرد بودند».

همچنین در حدیث نبوی  صلی الله علیه و آله و سلم  آمده است که آن‌حضرت فرمودند: «الكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ»([5]). یعنی «آدم زرنگ کسی است که بر نفس خود چیره و مسلط شود و آن را رام خویش گرداند و برای بعد از مرگ بکوشد». از این رو در کلام عرب حاکمی را که استیلای کامل بر یک کشور، ملّت یا قبیله داشته باشد، «دیّان» گویند و به همین دلیل است که أعشی حرمازی، شاعر عرب‌زبان، پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  را این‌چنین مورد خطاب قرار می‌دهد که:

يَا سيِّدَ الناسِ ودَيَّانَ العَرَبْ([6])

«ای سرور مردم و ای حاکم قدرتمند عرب»

به این ترتیب بنده و غلام را «مَدین» و کنیز یا جاریه را «المدینة» گویند. بنابراین، «ابنُ المدینة» به معنای پسر جاریه است؛ آن‌چنان که أًخطل در یکی از مصرع‌های شعرش می‌گوید:

رَبَتْ، ورَبا فِي حَجْرِها ابنُ مَدِينةٍ([7])

«آن دخترک بزرگ شد و در دامانش پسر کنیزی پرورش یافت».

همچنین در قرآن کریم آمده است که:

﴿فَلَوۡلَآ إِن كُنتُمۡ غَيۡرَ مَدِينِينَ ٨٦ تَرۡجِعُونَهَآ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٨٧ [الواقعة: 86-87].

«پس اگر (در برابر اعمال‌تان) جزا داده نمی‌شوید. اگر راست می‌گویید آن (روح) را باز گردانید!».

(2) اطاعت، بندگی، خدمت‌کردن، کاملاً در اختیار کسی‌بودن، فرمانبرداری‌کردن، پذیرفتن ذلّت، خضوع‌کردن در برابر قدرت و سیطره‌ی فردی خاص

[دِنْتُهُم فدانوا]: بر آنان تسلط یافتم که در نتیجه از من اطاعت کردند.

[دِنْتُ الرَّجُلَ]: به آن مرد خدمت کردم.

از حضرت رسول  صلی الله علیه و آله و سلم  نقل است که فرمودند: «أُريد مِنْ قُرَيْشٍ كَلِمَةً تَدينُ لَهُمْ بِهَا الْعَرَبُ» یعنی از قریش کلمه‌ی «لا إله إلا الله» را می‌خواهم بگویند که به واسطه‌ی آن تمام عرب‌ها را به اطاعت و خضوع در برابر خود وادار می‌کنند؛ به این ترتیب به قومی که مطیع باشند، گفته می‌شود: «قوم دَیِّنٌ» و با همین معنا در حدیث خوارج آمده است که حضرت رسول  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ مُروقَ السَّهْمِ مِنَ الرَّمِيَّةِ»([8]). یعنی خوارج از دین خارج می‌شوند آن‌چنان که تیر از کمان خارج می‌شود. ([9])

(3) شرع، قانون، طریقت، مذهب، ملت، عادت، آداب و رسوم

[ما زالَ ذلك دِيني ودَيْدَني]: آن کار همواره رسم و عادت من است.

[دان]: هنگامی گفته می‌شود که شخصی به کاری خیر یا شر عادت پیدا کند.

در حدیث آمده است: «كَانَتْ قُرَيش وَمَنْ دَانَ بِدِينِهِمْ»([10]). یعنی: قریش و هرکسی که بر راه و روش و عادت آنان باشد. همچنین در روایتی دیگر آمده است که «أنَّه عَلَيْهِ السَّلَامُ كَانَ عَلَى دِينِ قَومِهْ»([11]). یعنی: پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم  در (اموری مانند ازدواج، طلاق، ارث و سایر امور مدنی و اجتماعی) تابع حدود و مقررات قوم خویش بود([12]).

(4) مجازات‌کردن، پاداش‌دادن، قضاوت‌کردن، حساب‌کردن

در ضرب المثل‌های عربی آمده است که «كَمَا تَدِينُ تُدَانُ» یعنی: هرگونه که با مردم رفتار کنی به همان شکل نیز با تو رفتار خواهند کرد.

قرآن کریم از قول کفار نقل می‌کند که ﴿أَءِنَّا لَمَدِينُونَ ٥٣ [الصافات: 53] یعنی: آیا ما در روز قیامت مورد محاسبه قرار می‌گیریم و مجازات می‌شویم؟!

در روایتی از ابن عمر رضی الله عنهما  آمده است که پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند:

«لا تَسُبَّوا السَّلاطينَ فَإِنْ كانَ لا بدَّ فَقُولُوا: اللَّهُمَّ دِنْهُمْ كما يَدينونَ»([13]). یعنی: «پادشاهان را دشنام ندهید و اگر چاره‌ای نداشتید (و کاسه‌ی صبرتان از ظلم‌شان لبریز شد) فقط بگویید: بارالها! با آنان آن‌چنان رفتار کن که با ما رفتار می‌کنند».

و از این روست که واژه‌ی «الدیّان» به معنای قاضی و رییس محکمه نیز به کار می‌رود.

از یک نفر در مورد حضرت علی ابن ابی طالب، کرم الله وجهه، پرسیدند در پاسخ گفت:

«إِنَّهُ كَانَ دَيّانَ هَذِهِ الأُمة بَعْدَ نَبِيِّهَا».

«علی بن ابیطالب رضی الله عنه  بزرگترین قاضی این امّت بعد از پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم  بود».

استعمال کلمه‌ی دین در قرآن کریم

از آنچه گذشت کاملاً معلوم می‌شود که واژه‌ی دین چهار معنای پایه‌ای و اساسی دارد؛ به عبارتی دیگر، با شنیدن کلمه‌ی دین، در ذهن یک فرد عرب چهار تصور مهم شکل می‌گیرد:

1-   استیلا و چیرگی از جانب کسی که دارای سلطه‌ی برتر است.

2-   اطاعت، بردگی، بندگی و خضوع در برابر کسی که دارای سلطه و قدرت است.

3-   حدود، قوانین، راه و روشی که مردم از آن پیروی می‌کنند.

4-   محاسبه‌ی اعمال، قضاوت‌کردن، مجازات‌کردن، عقاب‌کردن.

عرب‌ها واژه‌ی دین را قبل از اسلام با معانی مختلفی به کار می‌بردند؛ گاهی با معنای اول و گاهی با معنای دوم و..؛ اما مسأله‌ی مهمی که در اینجا وجود دارد این است که عرب‌ها چون تصور واضحی از هیچیک از چهار معنای فوق نداشتند و این معانی نزدشان ارزش خاصی نداشت، واژه‌ی دین را به صورت مبهم و پیچیده به کار می‌بردند. علّت آن بود که کلمه‌ی دین در طول زمان این فرصت را نیافته بود که خود را به عنوان یک اصطلاح در نظام فکری عرب‌ها جای دهد، تا اینکه سرانجام قرآن کریم نازل شد و این کلمه را هماهنگ و سازگار با اهداف خویش یافت و آن را به خود اختصاص داده و برای معانی واضح و مشخصی به کار برد و در آیات خود از آن به عنوان اصطلاحی ویژه استفاده کرد؛ زیرا هم چنان‌که می‌بینید کلمۀ دین در قرآن کریم بسیار کامل‌تر از معنای قبلی آن استعمال شده است که متشکل از چهار رکن مهم است:

1-   حاکمیت و سلطه‌ی برتر

2-   اطاعت‌کردن و پذیرفتن سلطه‌ی آن حاکمیت مطلق و سلطه‌ی برتر.

3-   یک نظام فکری و عملی که به واسطه‌ی قدرت آن حاکمیت به وجود آمده است.

4-   پاداشی که سلطه‌ی برتر به افراد برای پیروی از آن نظام و داشتن اخلاص نسبت به او می‌دهد و یا مجازاتی که در مورد هرگونه تمرد و عصیانی اعمال می‌کند.

قرآن کریم گاهی واژه‌ی دین را بر دو معنای نخست اطلاق می‌کند؛ گاهی نیز آن را فقط در یکی از دو معنای سوم یا چهارم به کار می‌برد و در بعضی موارد کلمه‌ی دین را استعمال کرده و همزمان هر چهار معنای آن را اراده می‌کند. برای روشن‌شدن هرچه بیشتر این مطلب، بهتر است که نگاهی به آیات قرآن بیندازیم:

دین با معنای اول و دوّم

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَصَوَّرَكُمۡ فَأَحۡسَنَ صُوَرَكُمۡ وَرَزَقَكُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡۖ فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٤ هُوَ ٱلۡحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٥ [غافر: 64-65].

«الله کسی است که زمین را برای شما قرارگاه، و آسمان را (همچون) سقفی قرار داد، و شما را صورت بخشید، پس صورت‌تان را نیکو گرداند، و از چیزهای پاکیزه به شما روزی داد این است الله پروردگار شما، پس پر برکت و بزرگوار است الله که پروردگار جهانیان است. او زنده است، هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، پس در حالی‌که دین خود را خالص گردانیده او را بخوانید، حمد و ستایش مخصوص الله پروردگار جهانیان است».

﴿قُلۡ إِنِّيٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ١١ وَأُمِرۡتُ لِأَنۡ أَكُونَ أَوَّلَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ١٢ [الزمر: 11-12].

«بگو: من مأمور شده‌ام که الله را پرستش کنم، در حالی‌که دینم را برای او خالص گردانم. و مأمور شده ام که نخستین مسلمانان باشم».

﴿قُلِ ٱللَّهَ أَعۡبُدُ مُخۡلِصٗا لَّهُۥ دِينِي ١٤ فَٱعۡبُدُواْ مَا شِئۡتُم مِّن دُونِهِۦۗ [الزمر: 14-15].

«(ای پیامبر) بگو: من الله را می‌پرستم، در حالی‌که دینم را برای او خالص می‌گردانم، پس شما هر چه را که می‌خواهید به جای او پرستش کنید».

﴿وَٱلَّذِينَ ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن يَعۡبُدُوهَا وَأَنَابُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰۚ [الزمر: 17].

«و کسانی‌که از طاغوت (= شیطان و بت‌ها) اجتناب کردند از آنکه آن را عبادت کنند، و رو به سوی الله آوردند، برای آنان بشارت است».

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ٢ أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ... [الزمر: 2-3].

«بی‌گمان ما (این) کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، پس الله را پرستش کن و دین را برای او خالص گردان. آگاه باشید که دین خالص از آن الله است».

﴿وَلَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلدِّينُ وَاصِبًاۚ أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَتَّقُونَ ٥٢ [النحل: 52].

«آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و همواره اطاعت و انقیاد از وی واجب و لازم است، پس (وقتی که عالم هستی از آنِ خدا و قوانین تکوینی و تشریعی و اطاعت و انقیاد همه چیز و همگان از او است) آیا از غیر خدا می‌ترسید؟!».

﴿أَفَغَيۡرَ دِينِ ٱللَّهِ يَبۡغُونَ وَلَهُۥٓ أَسۡلَمَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَكَرۡهٗا وَإِلَيۡهِ يُرۡجَعُونَ ٨٣ [آل عمران: 83].

«آیا به دنبال اطاعت و بندگی غیر خدا هستند؟ درحالی که آنانی که در آسمان‌ها و زمینند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر او تسلیمند و به سوی او بازگردانده می‌شوند».

﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ [البینة: 5].

«و آنان فرمان نیافتند جز اینکه الله را بپرستند در حالی‌که دین خود را برای او خالص گردانند (و از شرک و بت برستی) به توحید (و دین ابراهیم) روی آورند».

در تمامی آیات فوق، کلمه‌ی دین به معنای قدرت برتر، فرمانبرداری از سلطه‌ی او و در نهایت پذیرش اطاعت و بندگی در مقابل آن به کار رفته است و مراد از خالص‌کردن دین برای خداوند – که در آیات به آن اشاره شده است – این است که انسان تسلیم حاکمیت، فرمانروایی و دستور غیر خدا نشود و اطاعت و بندگی خود را آن‌چنان برای خدا خالص گرداند که جز او کسی را عبادت نکند و هرگز غیر خدا را به صورت مستقل (یعنی بدون اینکه در طول اطاعت الهی باشد) پیروی نکند([14]).

دین با معنای سوم

﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي شَكّٖ مِّن دِينِي فَلَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِينَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِنۡ أَعۡبُدُ ٱللَّهَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُمۡۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٠٤ وَأَنۡ أَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗا وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٠٥ [یونس: 104-105].

«بگو: ای مردم! اگر از دین من در شک هستید، پس من کسانی را که شما به جای الله پرستش می‌کنید؛ نمی‌پرستم، و لیکن من تنها الله را می‌پرستم که شما را می‌میراند، و من مأمور شده‌ام از مؤمنان باشم. و اینکه روی خود را به آیین حنیف متوجه کن، و هرگز از مشرکان مباش!».

﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ [یوسف: 40].

«شما به جای الله (چیزی را) نمی‌پرستید، مگر نام‌هایی را که خود و نیاکان‌تان به آن‌ها داده‌اید، الله هیچ دلیلی بر (اثبات) آن‌ها نازل نکرده است، فرمانروایی تنها از آن الله است، فرمان داده است که جز او را نپرستید، این است دین راست و استوار».

﴿وَلَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ كُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ ٢٦ وَهُوَ ٱلَّذِي يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَيۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٢٧ ضَرَبَ لَكُم مَّثَلٗا مِّنۡ أَنفُسِكُمۡۖ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُم مِّن شُرَكَآءَ فِي مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ فَأَنتُمۡ فِيهِ سَوَآءٞ تَخَافُونَهُمۡ كَخِيفَتِكُمۡ أَنفُسَكُمۡۚ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ ٢٨ بَلِ ٱتَّبَعَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَهۡوَآءَهُم بِغَيۡرِ عِلۡمٖۖ فَمَن يَهۡدِي مَنۡ أَضَلَّ ٱللَّهُۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِينَ ٢٩ فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٠([15]) [الروم: 26-30].

«و از آنِ اوست هر که در آسمان‌ها و زمین است، و همگی فرمانبردار او هستند. و او کسی است آفرینش را آغاز می‌کند، سپس آن را باز می‌گرداند و این (باز گرداندن) بر او آسان‌تر است، و توصیف برتر در آسمان‌ها و زمین برای اوست، و او پیرزومند حکیم است. (الله) برای شما از خود‌تان مَثَلی زده است؛ آیا بردگان‌تان در آنچه به شما روزی دادایم، با شما شریک هستند، تا شما در آن برابر (و یکسان) باشید، همان‌گونه که شما از (شرکای آزاد) خود بیم دارید از آن‌ها هم بیم داشته باشید؟! این چنین آیات را برای گروهی که تعقل می‌کنند به روشنی بیان می‌کنیم. بلکه ستمکاران بدون علم و آگاهی از هوی و هوس‌های خود پیروی کردند، پس آن را که الله گمراه کرده است چه کسی هدایت می‌کند؟! و برای آن‌ها هیچ یاوری نخواهد بود. پس روی خود را با حق‌گرایی (و اخلاص) به سوی دین آور، فطرت الهی است، که (الله) مردم را بر آن آفریده است، دگرگونی در آفرینش الله نیست، این است دین استوار، و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند».

﴿ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِي دِينِ ٱللَّهِ [النور: 2].

«هر یک از زن و مرد زنا کار را صد تازیانه بزنید، و اگر به الله و روز آخرت ایمان دارید نباید در (اجرای احکام) دین الله نسبت به آن دو (زن و مرد) رأفت (و رحمت کاذب) داشته باشید».

﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ يَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُۚ [التوبة: 36].

«بی‌گمان تعداد ماه‌ها نزد الله در کتاب خدا، از آن روز که آسمان‌ها و زمین را آفریده، دوازده ماه است، که چهار ماه از آن، (ماه) حرام است. این، دین ثابت و درست (الهی) است».

﴿كَذَٰلِكَ كِدۡنَا لِيُوسُفَۖ مَا كَانَ لِيَأۡخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ ٱلۡمَلِكِ [یوسف: 76].

«این گونه برای یوسف چاره‌اندیشی کردیم، او (هرگز) نمی‌توانست در آیین پادشاه برادرش را بگیرد».

﴿وَكَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ قَتۡلَ أَوۡلَٰدِهِمۡ شُرَكَآؤُهُمۡ([16]) لِيُرۡدُوهُمۡ وَلِيَلۡبِسُواْ عَلَيۡهِمۡ([17]) دِينَهُمۡۖ [الأنعام: 137].

«و اين چنين شريکان‌شان برای بسياری از مشرکان، کشتن فرزندان‌شان را آراسته جلوه دادند. تا هلاک‌شان کنند، و آيين شان را بر آنان مشتبه سازند».

﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ [الشوری: 21].

«آیا (مشرکان) معبودانی دارند که بدون اجازۀ الله آیینی برای آن‌ها مقرر داشته‌اند؟!».

﴿لَكُمۡ دِينُكُمۡ وَلِيَ دِينِ ٦ [الکافرون: 6].

«آئین خودتان برای خودتان، و آئین خودم برای خودم!».

واژه‌ی دین در آیات فوق عبارت است از: قانون، حدود، شریعت، طریقت و یک نظام فکری و عملی که انسان خود را نسبت به اجرای آن مقید و ملزم می‌داند. لذا، اگر انسان از سلطه‌ای پیروی کند که قانونی از قوانین خداوند و یا نظامی از نظام‌های سلطه‌ی الهی باشد، بدون شک داخل در دین خداوند عزوجل است؛ اما اگر آن سلطه، سلطه‌ی پادشاه، مشایخ، کشیشان، خانواده، عشیره یا اکثر مردمان یک ملّت باشد، بی‌تردید انسان داخلِ در دین هریک از آنان است. خلاصه‌ی کلام آنکه هرگاه آدمی شخصی را بالاترین مرجع و نیز مافوق خود فرض کند و حکمش را مطلقاً لازم الاجرا بداند و به موجب آن از راه و روشی که برایش تعیین می‌شود پیروی کند، بدون شک داخل در دین همان شخص است.

دین با معنای چهارم

﴿إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٞ ٥ وَإِنَّ ٱلدِّينَ لَوَٰقِعٞ ٦ [الذاریات: 5-6].

«بی‌گمان آنچه به شما وعده داده شد قطعاً راست است. و یقیناً (روز) جزا (ی اعمال) واقع شدنی است».

﴿أَرَءَيۡتَ ٱلَّذِي يُكَذِّبُ بِٱلدِّينِ ١ فَذَٰلِكَ ٱلَّذِي يَدُعُّ ٱلۡيَتِيمَ ٢ وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡكِينِ ٣ [الماعون: 1-3].

«(ای پیامبر) آیا کسی‌که روز جزا را تکذیب می‌کند دیده‌ای؟! پس او (همان) کسی‌که یتیم را (با خشونت از خود) می‌راند. و (دیگران را) به اطعام بی‌نوا (و مسکین) ترغیب و تشویق نمی‌کند».

﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ ١٧ ثُمَّ مَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ ١٨ يَوۡمَ لَا تَمۡلِكُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَيۡ‍ٔٗاۖ وَٱلۡأَمۡرُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ ١٩ [الإنفطار: 17-19].

«و تو چه می‌دانی که روز جزا چیست؟! باز تو چه می‌دانی که روز جزا چیست؟! روزی‌که هیچ کس قادر به انجام کاری برای دیگری نیست، و در آن روز حکم (و فرمان) از آن الله است».

واژه‌‌ی دین در آیات فوق به معنای محاسبه‌‌ی نفس، قضاوت (در مورد اعمال انسان)، مجازات‌کردن و پاداش‌دادن آمده است.

دین اصطلاحی جامع و فراگیر

تا به اینجای سخن قرآن کریم کلمه‌ی دین را بیشتر با چهار معنای رایجی که عرب‌ها آن را می‌فهمیدند، به کار می‌بُرد؛ اما از اینجا به بعد این واژه را به عنوان اصطلاحی جامع و فراگیر برای تعبیر از نظامی به کار می‌گیرد که در آن، شخص یک سلطه‌ی خاص را بر تو از تمامی سلطه‌ها تلقی می‌کند؛ اطاعت و پیروی از دستوراتش را بر خود لازم می‌داند؛ در زندگی مقید به حدود، قوانین و قواعد آن سلطه‌‌ی برتر می‌باشد؛ با اطاعت از او امید دست یافتن به عزّت، پیشرفت و پاداش نیک را در سر می‌پروراند و با عصیان در برابرش از ذلت، خواری و بدفرجامی خویش هراس دارد.

شاید بتوان گفت که در هیچیک از زبان‌های دنیا اصطلاحی این‌چنین جامع و فراگیر که تمام این مفاهیم را فقط با یک واژه بیان کند، وجود ندارد. اگرچه کلمه‌ی«state» در زبان انگلیسی تقریباً چنین مفهومی می‌رساند، اما هرگز معنای آن به گستردگی اصطلاح دین نمی‌رسد. در آیات زیر اصطلاح دین با همان مفهوم گسترده‌ی خود به کار رفته است.

                    معنای اول و دوم معنای چهارم معنای سوم

﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حَتَّىٰ يُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡيَةَ عَن يَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٢٩ [التوبة: 29].

«با کسانی از اهل کتاب که نه به الله و نه به روز قیامت ایمان دارند، و نه آنچه را الله و رسولش حرام کرده، حرام می‌دانند، و نه دین حق را می‌پذیرند، بجنگید، تا زمانی که با ذلت و خواری به دست خویش جزیه بدهند».

﴿دِينَ ٱلۡحَقِّ اصطلاحی است که خداوند عزوجل  در آیه‌ی فوق تعریف می‌کند و در سه جمله‌ی نخست (که با خط تیره مشخص کرده‌ایم) معنای آن را به خوبی شرح می‌دهد. به این ترتیب، خداوند هر چهار معنای واژه‌ی دین را یکجا به کار می‌برد و از آن با نام «الدین الحق» تعبیر می‌کند.

﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ذَرُونِيٓ أَقۡتُلۡ مُوسَىٰ وَلۡيَدۡعُ رَبَّهُۥٓۖ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمۡ أَوۡ أَن يُظۡهِرَ فِي ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡفَسَادَ ٢٦ [غافر: 26].

«و فرعون گفت: بگذارید موسی را بکشم، و او پروردگارش را (برای نجات) بخواند، بی‌گمان من می‌ترسم که دین شما را دگرگون کند یا در (این) سرزمین فساد انگیزد».

با ملاحظه‌ی تمامی آیاتی که در قرآن کریم بخصوص در داستان موسی علیه السلام  و فرعون آمده است، شک و تردیدی باقی نمی‌ماند در اینکه واژه‌ی دین، در این دسته از آیات نه تنها به معنای مذهب و مجموعه‌ی اعمال و مناسک دینی بلکه به معنای حکومت و نظام مدنی نیز به کار رفته است؛ همان چیزی که فرعون از وقوع آن هراس داشت و آن را به صراحت اعلام می‌کرد و می‌ترسید که اگر موسی علیه السلام  در دعوت خویش پیروز شود، استبدادی‌شان به پایان رسد و نظام سیاسی مصر که متکی بر حاکمیت فراعنه و همچنین قوانین و آداب و رسوم آنان بود، کاملاً ریشه‌کن شود و نظام دیگری با پایه و اساسی مختلف جای آن را بگیرد. یا اینکه اصلاً هیچ نظامی نتواند در این کشور پهناور استقرار یابد و تمام مملکت را آشوب و بلوا فرا گیرد.

﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُۗ [آل عمران: 19].

«همانا آئین برحق و نظام راستین در نزد خداوند، اسلام است».

﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥ [آل عمران: 85].

«و هر کس که دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد».

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ ٣٣ [التوبة: 33].

«او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همۀ دین‌ها غالب گرداند، اگر چه مشرکان کراهت داشته باشند».

﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِۚ [الأنفال: 39].

«و با آن‌ها پیکار کنید، تا فتنۀ (شرک) ریشه کن شود، و (پرستش و) دین، همه از آن الله باشد».

﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١ وَرَأَيۡتَ ٱلنَّاسَ يَدۡخُلُونَ فِي دِينِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا ٢ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣ [سورة النصر].

«(ای پیامبر) هنگامی‌که یاری الله و پیروزی فرا رسد. و مردم را ببینی که گروه گروه در دین الله داخل می‌شوند. پس به ستایش پروردگارت تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه، همانا او بسیار توبه‌پذیر است».

مراد از واژه‌ی دین در آیات فوق، همان نظام کاملی است که شامل تمام جنبه‌ها و ابعاد مختلف زندگی انسان همچون امور اعتقادی، فکری، اخلاقی عملی و... باشد.

خدای متعال در دو آیه‌ی نخست می‌فرماید که از دید او، یک نظام سالم و پسندیده برای زندگی دنیوی انسان‌ها، نظامی است که مبتنی بر اطاعت از خداوند و بندگی او باشد و به این ترتیب سایر نظام‌هایی که مبتنی بر اطاعت از سلطه‌ی غیر خداست، مردود و باطل است و طبیعتاً مورد رضایت او نیست؛ زیرا خداوند برای انسانی که مخلوق، مملوک، بنده و تربیت‌شده‌ی (دستان مبارک) اوست و در ملکوت او مثل سایر مردمان زندگی می‌کند، هرگز راضی نیست که این حق را به خود بدهد در زیر سایه‌ی اطاعت از سلطه‌ی غیر خدا و بندگی جز او زندگی کند و پیرو دستورات غیر او باشد.

همچنین خدای عزوجل در آیه‌ی سوم می‌فرماید که او پیامبرش را با همان نظام حقّی (اسلام) فرستاده است که صحیح‌ترین نظام‌ها برای زندگی انسان است و هدف رسالتش نیز این است که اسلام را بر سایر نظام‌های (مردود و باطل) برتری دهد و پیروز گرداند.

در آیه‌ی چهارم به مؤمنان دستور می‌دهد که برای برپایی دین اسلام تا آن جایی بجنگند که هیچ فتنه‌ای در زمین باقی نماند؛ به عبارتی دیگر، تا زمانی بجنگند که تمام نظام‌های مبتنی بر بغی و تمردِ در برابرِ دستورات خداوند از زمین برچیده شود و همه‌ی مردمان خالصانه، مطیع و بنده‌ی خدای متعال شوند.

در آیه‌ی پایانی دقیقاً زمانی پیامبرش را مورد خطاب قرار می‌دهد که آنحضرت پس از بیست و سه سال تلاش و مبارزات مستمر، انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانید و اسلام را عملاً به عنوان نظامی عقیدتی، فکری، اخلاقی، تربیتی، مدنی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با تمامی اجزاء و تفاصیل آن مستقر ساخت و (پس از آن بود که) هیأت‌های سیاسی قبایل عرب پیاپی از نواحی مختلف شبه جزیره‌ی عربستان به سوی پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم  آمده و در آغوش اسلام قرار می‌گرفتند و مسلمان می‌شدند؛ اینگونه بود که پیغمبر اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم  رسالتی را که برای اجرای آن مبعوث شده بود، کاملاً ادا کرد. خدای سبحان به همین مناسب به آنحضرت فرمود:

مبادا تصور کنی که چنین کار ارزشمندی را با تلاش‌ها و کوشش‌های خود به نتیجه رسانده‌ای و این باعث شگفتی تو شود؛ زیرا تنها کسی که منزه از عیب و نقص است و صفات کمال مختص به اوست، همانا یگانه پروردگار توست؛ پس او را تسبیح کن و در ازای توفیقی که برای انجام چنین وظیفه‌ی خطیری به تو عطا کرده است، شکر کن و از او بخواه.

بار الها! تقصیرات و کم‌کاری‌هایی را که در طول مدت این بیست و سه سال در راستای انجام وظیفه‌ای مرتکب شده‌ام، بر من ببخشای!

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين


 


اصطلاحات چهارگانه در قرآن

چهار واژه‌‌ی اله، رب، دین و عبادت، پایه و اساس اصطلاحات قرآنی هستند که مسلمانان در فهم صحیح آن‌ها دچار خطا شده‌اند. به گونه‌ای که پیام قرآن در نظر آنان بسیار محدود شده است.

درحالی که هرکس بخواهد آیات قرآن را به دقت مورد بحث و بررسی قرار دهد و در معنای آن تامل نماید، ناگذیر باید معنای صحیح اصطلاحات چهارگانه را به خوبی و به طور کامل و فراگیر بفهمد. چون فهم صحیح آن‌ها رسوبات جاهلی را از دل‌ها پاک می‌کند و به تمام اعمال انسان معنا و مفهوم خاصی می‌بخشد. به نحوی که با درک درست آن‌ها، انسان خدای خود را به خوبی خواهد شناخت و خواهد توانست رابطه‌اش را با الله و ربّ خود به طور صحیح تنظیم نماید. دین خود را خالصانه برای او قرار دهد و همواره او را عبادت کند. در این کتاب تلاش شده تا برای تنویر اذهان مسلمانان، معنا و مفهوم این اصطلاحات به طور صحیح و فراگیر تقدیم خوانندگان گردد. امید است که مفید واقع شود.



[1]- ابن فارس در مقاییس اللغة 2/319 ذیل مادۀ (دین) می‌گوید: «دال و یاء و نون همگی اصلِ واحدی هستند که تمام مشتقات این ماده به آن برمی‌گردد و این اصل از جنس فرمانبرداری و فروتنی است».

[2]- نگاه کنید به: لسان العرب 17/24-30.

[3]- Sovereignty

[4]- این بیت در لسان العرب 17/28، أساس البلاغة 1/291 آمده است و در دیوان حطیئه (61) به صورت «وقد سوستِ أَمرَ...» وارد شده است.

[5]- آلبانی: این حدیث را ترمذی (3/305)، ابن ماجه (2/565)، حاکم (1/57) و احمد (4/124) از طریق ابوبکر بن ابومریم غسانی و او نیز از طریق حمزة بن حبیب و او هم از شداد بن أوس به صورت مرفوع نقل کرده‌اند. ترمذی درجۀ حدیث را «حَسَن» و حاکم آن را به شرط بخاری «صحیح» می‌داند. ذهبی هم بعد از نقل این حدیث می‌گوید: «به خدا سوگند این حدیث، صحیح است؛ چون ابوبکر بن ابومریم آن را روایت کرده است». و این گفته‌ی او درست است.

[6]- آلبانی: عبدالله، پسر امام احمد بن حنبل رحمه الله  این بیت را در زوائد مسند پدرش با شماره‌ی (6885 و 6886) با دو اسناد نقل کرده است که یکی از آن‌ها ضعیف است و در حدیث دیگر دو راوی وجود دارند که فقط ابن حبان آنان را «ثِقه» می‌داند و هم چنان‌که نزد علما معلوم است و حافظ ابن حجر عسقلانی در مقدمه‌ی لسان المیزان به آن اشاره می‌کند، ابن حبان در ثقه‌داستن افراد، متساهل است؛ اما با این وجود استاد احمد محمد شاکر برخلاف علمای محقق و براساس قاعده‌ی خود که در این حدیث و سایر احادیث اِعمال می‌کند، حدیث فوق الذکر را از درجه‌ی «معلق» به درجه‌ی «مُسند» تصحیح می‌کند؛ زیرا به افرادی که ابن حبان ثقه می‌داند، اعتماد دارد.

[7]- این بیت در دیوان أَخطللسان العرب 17/189 و 13/313 و مقاییس اللغة 1/334 و 2/319 آمده است.

[8]- آلبانی: بخاری (12/238-254) و مسلم (3/109-117) از طرق گوناگون این حدیث را از تنی چند از صحابه‌ی کرام مثل علی بن ابیطلب، ابوسعید خدری، عبدالله بن عمر و جابر بن عبدالله  رضی الله عنهم  روایت کرده‌اند.

[9]- معنای حدیث به این شکل نیست که خوارج به طور کلی از دین به معنای ملّت (اسلام) خارج خواهند شد؛ زیرا هنگامی که از حضرت علی÷ پرسیدند که آیا خوارج کافر بودند؟ در پاسخ فرمودند: آنان از کفر فرار کردند. و بازهم پرسیدند که آیا خوارج منافق بودند؟ فرمودند: منافقان، خدا را بسیار کم یاد می‌کنند درحالی که آنان صبح و شب به ذکر خدا مشغولند.

      از این فرموده‌های حضرت علی، کرم الله وجهه، به خوبی معلوم می‌شود که مراد از واژۀ دین، اطاعت از امام برحق است. ابن اثیر در کتابش النهایة جزء دوم صفحه 41-42 این حدیث را با چنین معنایی تفسیر کرده است و می‌گوید: «مقصود پیامبر از دین در حدیث خوارج، اطاعت است به این معنا که خوارج از اطاعتِ امامی که اطاعت از او واجب است، خارج می‌شوند».

[10]- آلبانی: این عبارت، قسمتی از روایت ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها  است که فرمودند:

«كَانَتْ قُرَيْشٌ وَمَنْ دَانَ بدینهم يَقِفُونَ بِالْمُزْدَلِفَةِ، وَكَانُوا يُسَمَّوْنَ الحُمْسَ، وَكَانَ سَائِرُ العَرَبِ يَقِفُونَ بِعَرَفَةَ، فَلَمَّا جَاءَ الإِسْلاَمُ أَمَرَ اللَّهُ عزّ وجلَ نَبِيَّهُ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ، فَيَقِفَ بِهَا، ثُمَّ يُفِيضَ مِنْهَا فَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: ﴿ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ [البقرة: 199]». «قریش و کسانی که بر رسم و آیین آنان بودند (در ایام حج) در سرزمین مُزدَلِفه وقوف می‌کردند و آنجا را «الحُمس» می‌نامیدند؛ درحالی که سایر عرب‌ها در صحرای عرفات وقوف می‌کردند. هنگامی که اسلام آمد، خداوند  عزوجل  به پیامبرش دستور داد که به صحرای عرفات برود و در آنجا وقوف کند و از همانجا (به سوی سرزمین منی) حرکت کند و این آیه در آن مورد نازل شد که می‌فرماید: از همانجایی که مردم (به سوی منی) روان می‌شوند، شما هم از آنجا حرکت کنید».

بخاری (8/150) و مسلم (4/34) و بیقهی (5/113) و تنی چند از محدثین این حدیث را روایت کرده‌اند.

[11]- آلبانی: حدیث فوق را با این لفظ در هیچیک از مرجع‌هایی که در دست داشتم، نیافتم؛ بلکه این حدیث را ابن اثیر در کتاب النهایه ذیل ماده‌ی (دین) روایت کرده است بدون اینکه آن را تخریج کند یا به کسی نسبت دهد؛ هم چنان‌که این (عدم ذکر تخریج احادیث) عادت ابن اثیر در کتاب النهایه است.

ابن سعد نیز در الطبقات الکبری (ج 1 ق 1 ص 126) حدیث مذکور را با سند صحیح از سدی در شأن نزول این آیه‌ی ﴿وَوَجَدَكَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ ٧ روایت کرده‌است و می‌گوید: «پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم  چهل سال بر رسم و آیین قوم خویش بود». اما اسناد این حدیث، ضعیف و معضل است؛ زیرا بین سَدی و آنحضرت  صلی الله علیه و آله و سلم  فاصله‌ی زمانی بسیار زیادی وجود دارد و این حدیث به وضوح منکَر است و نیازی ندارد که در این مورد زیاد صحبت کنیم؛ اما بهترین قولی که در تفسیر آیه‌ی فوق گفته شده است، این آیه از قرآن کریم است که می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ وَلَٰكِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِي بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢ [الشوری: 52]. «و این‌گونه بر تو (ای پیامبر) روحی (= قرآن کریم) را به فرمان خود وحی کردیم، تو (پیش از این) نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست، ولی ما آن را نوری قرار دادیم، با آن هر کس از بندگان‌مان را که بخواهیم، هدایت می‌کنیم، و مسلماً تو (ای پیامبر) به راه راست هدایت می‌کنی».

[12]- البته این حدیث اشاره به قبل از آغاز وحی و پیامبری حضرت  صلی الله علیه و آله و سلم  دارد. (مترجم)

[13]- آلبانی: این حدیث را فقط در النهایة في غریب الحدیث ابن اثیر یافتم که آن را از طریق ابن عمرو روایت کرده است. اما حدیث ابن عمر را شیخ اسماعیل عجلونی در کشف الخفاء (1/456) با لفظ دیگری نقل کرده است که در اینجا قابل استناد نیست. والله اعلم.

[14]- به عبارتی دیگر اطاعت از غیر خدا (هرکسی که باشد) باید در طول اطاعت الهی و در محدودۀ چارچوبی باشد که خداوند برای آن ترسیم کرده است؛ یعنی اطاعت فرزند از پدر، اطاعت زن از شوهر، اطاعت بنده و خادم از اربابش و اطاعت‌هایی از این دست اگر به دستور خداوند و در چارچوبی باشد که خداوند برای آن قرار داده است، عینِ اطاعت از خداوند است. اما اگر این اطاعت‌ها خارج از آن محدوده و مستقل از دستور خداوند باشد، انسان در برابر خداوند عصیان کرده و بر او بغی نموده است.

      در حکومت نیز به همین شکل است؛ اگر حکومت بر پایۀ قوانین الهی باشد و حاکمان احکام خداوندی را در حوزۀ حکومتی خویش، به درستی اجرا کنند، قطعاً اطاعت از حکومت واجب خواهد بود. اما اگر اینگونه نباشد و حکومت بر پایۀ قوانین وضعی شکل گرفته باشد، اطاعت از آن گناه به شمار می‌آید.

[15]- یعنی خداوند انسان را براساس فطرتی خلق کرده است که در آن هیچ شریکی برای خدای متعال در آفرینش، رساندن رزق و روزی و مسئولیت آموزش و پرورش انسان وجود ندارد و آدمی نیز هیچ معبود، مالک و فرماندۀ به حقی جز خدای سبحان ندارد؛ بنابراین، راه صحیح و درست برای انسان این است که عبادت خویش را فقط مختص خدای متعال گرداند و بندۀ غیر او نباشد.

[16]- منظور از شرکا کسانی است که مشرکین در الوهیت، حکومت، قانونگذاری و تشریع، شریک خداوند قرار می‌دادند.

[17]- منظور از عبارت ﴿وَلِيَلۡبِسُواْ عَلَيۡهِمۡ دِينَهُمۡۖ این است که آن قانونگذارانِ دروغگو، کشتن فرزندان را آن‌چنان برای پدران، خوب و زیبا جلوه داده بودند که مشرکان گمان می‌کردند چنین کار قبیحی جزو همان دینی است که آنان از پدران خویش و پدران‌شان هم از قدیم الایام از ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) به ارث برده‌اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...