توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ تیر ۳۰, چهارشنبه

أ- عقیده امام شافعی درباره توحید

 

أ- عقیده امام شافعی درباره توحید

1-   بیهقی از ربیع بن سلیمان روایت کرده که: (شافعی گفته: هر کس به خدایا به یکی از اسماء الهی قسم خورد، سپس قسمش را بشکند کفاره قسم بر او واجب است و هر کس به چیزی غیر از خدا قسم خورد مثل اینکه بگوید: قسم به کعبه یا قسم به پدرم، قسم به جانم، قسم به فلان و فلان ... سپس قسمش را بشکند کفاره ای ندارد، و قسم خوردن به غیر خدا زشت است و بر مبنای این فرموده رسول خدا از آن نهی شده است: «إن الله عزوجل نهاكم أن تحلفوا بآبائكم فمن كان حالفاً فلیحلف بالله أو لیسكت»: (خداوند عزوجل شما را از قسم خوردن  به پدرانتان نهی کرده، هر کس قسم می‏خورد به خدا قسم خورد یا ساکت باشد).[1]

و دلیل این مسئله را شافعی چنین توضیح داده که چون اسماء خداوند مخلوق نیستند پس قسم خوردن به آنها جایز است، و هر کس به آنها قسم خورد سپس قسمش را شکست باید کفاره قسم دهد.[2]

2-   ابن القیم در کتاب (اجتماع الجیوش الاسلامیة) از امام شافعی روایتی را نقل کرده که ایشان فرموده‏اند: (سخن در مورد سنتی که من بر آن هستم و یارانمان اهل حدیث را نیز بر آن دیده ام (کسانی که آنها را دیده ام و از آنها سنت رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  را گرفته ام اشخاصی چون سفیان و مالک و غیر آنها) این است که: شهادت دادن به اینکه هیچ معبودی به غیر از خداوند شایسته پرستش حقیقی نیست و محمد فرستاده خداست و خداوند بر عرش در آسمان قرار دارد، به مخلوقاتش هر گونه بخواهد نزدیک می‏شود و خداوند هر طور بخواهد به آسمان دنیا پائین می‏آید).[3]

3-     امام ذهبی از مزنی روایت کرده که: (با خود گفتم: تنها کسی که می تواند شبهات و مشکلات مرا در مسئله توحید صحیح از دل و درونم خارج کند، شافعی است. به سویش روانه شدم و او در مسجد مصر بود وقتی در مقابلش زانو زدم گفتم: سؤالی در مورد توحید به خاطرم خطور کرده، دانستم که هیچ کس علم تو را و آنچه را که نزد توست ندارد. شافعی ناراحت شد، سپس گفت: آیا می‏دانی کجا هستی؟ گفتم: بله، گفت: این جایی است که خداوند فرعون را در آن غرق کرد، آیا به تو ابلاغ شده که پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  دستور داده در این مورد سؤال کنی (منظور سؤال در مورد خداوند)؟ گفتم: نه، گفت: آیا صحابه در مورد آن سؤال کردند؟ گفتم: نه، گفت: آیا می‏دانی چند ستاره در آسمان است؟ گفتم: نه، گفت: جنس ستاره ای از آنها یا زمان طلوع و غروبش را یا از چه چیزی خلق شده را می‏دانی؟ گفتم: نه، گفت: پس وقتی چیزی را که تو می‏بینی و تو را بر خلقتش راهنمایی می‏کند نمی‏شناسی، چگونه در مورد علم خالقش صحبت می‏کنی؟ سپس از من سؤالی از وضو کرد، ندانستم و اشتباه جواب دادم، آن را به چهار شکل دسته بندی کرد، و من هیچ یک از اشکالش را ندانستم. سپس گفت: چیزی که تو در روز 5 بار به آن نیاز داری وضو گرفتن علمش را ترک کرده ای و مکلف به دانستن علم خالق شده‏ای، زمانی که چیزی در مورد خداوند به خاطرت خطور کرد به این فرموده خداوند برگرد: ﴿وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ ١٦٣ إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ [البقرة: 163-164] (و خدای شما، خدای یگانه ای است، هیچ معبودی به غیر از او که بخشاینده و مهربان است شایسته پرستش حقیقی نیست و حقیقتاً در خلقت آسمانها و زمین و ...) و با نگاه به مخلوق بر وجود خالق استدلال کن و خودت را در آنچه که عقلت به آن نمی‏رسد به سختی و تنگی مینداز).[4]

4-   ابن عبدالبر از یونس بن عبدالاعلی روایت کرده که: (شنیدم شافعی را که می‏گفت: زمانی که شنیدی مردی می‏گفت: اسم غیر از مسمای آن و اشیاء غیر از وجود ظاهری آن است، شهادت بده که او کافر است).[5]

5-   امام شافعی در کتاب (الرسالة) می‏گوید: (و الحمد لله... کسی که او آنچنان است که خودش را به آن وصف کرده و بالاتر از آنچه که مخلوقاتش او را به آن وصف می‏کنند قرار دارد).[6]

6-     امام ذهبی در کتاب (السیر) از شافعی روایت کرده که: (شافعی فرموده: صفاتی را که قرآن به آنها اشاره کرده و در سنت ذکر شده برای خداوند ثابت می‏دانیم و قبول داریم، و هرگونه تشبیه را از خداوند نفی می‏کنیم همچنان که خودش نیز نفی کرده: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١ [الشوری: 11] (چیزی مثل او نیست).[7]

7-     ابن عبدالبر از ربیع بن سلیمان روایت کرده که: ﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ ١٥ [المطففین: 15] (بله، حقیقتاً آنها در آن روز قیامت از دیدن پروردگارشان محروم و بی نصیبند)، فرمود: از این آیه دانستیم که دسته ای در روز قیامت محروم نمی‏مانند و خداوند را می‏بینند و برای دیدن خداوند به آنها ظلم نمی‏شود).[8]

8-   لالکائی از ربیع بن سلیمان روایت کرده که: (مهمان محمد بن ادریس شافعی بودم که نامه‏ای از صعید نام محلی است برایش آورده شد و در آن از شافعی در مورد آیه ﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ ١٥ [المطففين: ١٥] (هرگز! قطعاً ایشان در آن روز از پروردگارشان محروم و مطرودند) سؤال شده بود، شافعی در جواب گفت: وقتی آنها در آن حالت عذاب و سختی از رؤیت خداوند محرومند این خود دلیلی است بر اینکه انسانها خداوند را در حالت رضایت خداوند از آنها می‏بینند. ربیع گفت: به شافعی گفتم: ای ابوعبدالله این چنین می‏گویی؟ شافعی گفت: بله و به همین منوال خدا را می‏پرستم).[9]

9-   ابن عبدالبر از جارودی روایت کرده که: (نزد شافعی اسم ابراهیم بن اسماعیل بن علیة به میان آمد، شافعی گفت: من با او در همه چیز مخالفم، و درباره لا إله إلا الله مثل او سخن نمی‏گویم، بلکه من می‏گویم، هیچ معبودی به غیر از خدایی که با موسی علیه السلام  از پشت حجاب سخن گفت: شایسته پرستش حقیقی نیست و ابراهیم می‏گوید: هیچ معبودی به غیر از خدایی که سخن را خلق کرد تا موسی علیه السلام  آن را از پشت حجاب بشنود، شایسته پرستش حقیقی نیست).[10]

10- لالکائی از ربیع بن سلیمان روایت کرده که: (شافعی می‏گوید: هر کس بگوید قرآن مخلوق خداوند است، کافر است).[11]

11- بیهقی از ابی محمد زبیری روایت کرده که: (مردی به شافعی گفت: در مورد قرآن به من بگو آیا خالق است؟ شافعی گفت: نه، مرد گفت: آیا مخلوق است؟ شافعی گفت: نه، مرد گفت: مخلوق نیست؟ شافعی گفت: بله، مرد گفت: دلیلت بر مخلوق نبودن قرآن چیست؟ شافعی سرش را بلند کرد و گفت: اقرار می‏کنی به اینکه قرآن کلام خداست، مرد گفت: بله، شافعی گفت: خداوند متعال درباره قرآن فرموده: ﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ [التوبة: 6] (هرگاه یکی از مشرکان بر تو پناه آورد، او را پناه بده، تا سخن خداوند را بشنود) و ﴿وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَكۡلِيمٗا ١٦٤ [النساء: 164] (و خداوند حقیقتاً با موسی سخن گفت). شافعی گفت: آیا اقرار می‏کنی به اینکه خداوند بوده و کلامش نیز از قدیم بوده؟ یا اینکه خداوند بوده و کلامش نبوده؟ مرد گفت: خداوند بوده و کلامش نیز بوده است. زبیری می‏گوید: شافعی تبسمی‏کرد و گفت: ای کوفیان، حقیقتاً شما با سخن بزرگ و خطرناکی پیش من آمدید، زمانی که اقرار کردید به اینکه خداوند از اول بوده و کلامش بعداً بوجود آمده، پس کلام از کجا نشأت گرفته: کلام خداست یا غیر خداست، یا جدا از خداست، یا نزد خداست؟ زبیری می‏گوید: مرد ساکت شد و از مجلس خارج شد).[12]

12- در قسمتی از اعتقاداتی که به امام شافعی نسبت داده شده از روایت ابی طالب عشاری چنین آمده که: (در مورد صفات خداوند عزوجل و آنچه که شایسته است به آن ایمان آورده شود از شافعی سؤال شد، و در جواب گفت: خداوند تبارک و تعالی دارای اسماء و صفاتی است که در کتابش آمده و پیامبرش  صلی الله علیه و آله و سلم  امتش را به آن خبر داده، و برای هیچ یک از مخلوقات خداوند در حالی که حجت بر او اقامه شده و قرآن بر آن نازل شده و حدیث پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  در مورد آن نزدش به صحت رسیده جایز نیست که عقیده ای خلاف این داشته باشد، چون اگر بعد از اقامه حجت بر او، مخالف اسماء و صفات خداوند باشد کافر به خداوند عزوجل خواهد بود ولی قبل از اقامه حجت از حیث خبر بر او، معذور به جهل است، چون دانستن این موضوع با عقل و تفکر و‏اند یشیدن و ... ممکن نیست و درک نمی‏شود. و از جمله این اسماء و صفات اخبار خداوند عزوجل مبنی بر اینکه او سمیع است و دارای دو دست می‏باشد ﴿بَلۡ يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ [المائدة: 64] (بلکه دو دست خداوند بازند) و برای او دست راستی وجود دارد ﴿وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ [الزمر: 67] (و آسمانها با دست راست او درهم پیچیده می‏شوند) و خداوند دارای صورت است ﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ [القصص: 88] )همه چیز جز صورت خداوند فانی و نابود می‏شود) و ﴿وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ ٢٧ [الرحمن: 27] (و تنها صورت پروردگار با عظمت و ارجمند تو می‏ماند) و خداوند دارای پا است و پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  می‏فرماید: «حتی یضع الرب عزوجل فیها قدمه» (تا زمانی که خداوند عزوجل پایش را در جهنم قرار می‏دهد)[13] و در مورد کسی که در راه خداوند کشته شده پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  می‏فرماید: «لقی الله عزوجل وهو یضحك الیه» (در حالی خداوند عزوجل را ملاقات می‏کند که خداوند به او می‏خندد)[14] و طبق خبر رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  خداوند هر شب به آسمان دنیا فرود می‏آید و اینکه خداوند یک چشم نیست، زمانی که در مورد دجال از پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  سؤال شد، فرمود: «إنه أعور وإن ربكم لیس بأعور» (دجال یک چشم است ولی پروردگارتان یک چشم نیست)[15] و مؤمنان خداوند را در روز قیامت با چشمانشان خواهند دید، همچنان که ماه شب چهارده را در دنیا می‏بینند. طبق فرموده رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  خداوند دارای انگشت است: «ما من قلب إلا هو بین أصبعین من أصابع الرحمن عزوجل» (هیچ قلبی نیست مگر اینکه بین دو انگشت از انگشتان خداوند بخشنده عزوجل وجود دارد یعنی خداوند هر گونه بخواهد آن را دگرگون می‏کند -).[16]

این معانی که خداوند عزوجل خودش را به آنها توصیف کرده و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم  نیز در احادیث خداوند را به آنها توصیف کرده حقیقتشان به وسیله عقل و تفکر و‏اندیشیدن درک نمی‏گردد و هیچ کس هم به دلیل جاهل بودن به آنها تکفیر نمی‏شود مگر بعد از اینکه خبری در این باره به او رسیده باشد. و اگر در این باره خبری بیاید  که در فهم و ‏اندیشیدن در مقام مشاهده قرار گیرد، واجب است که شنونده‏ای به حقیقت آن ایمان آورد و آن گونه که آن را از رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  دیده یا شنیده، بر آن شهادت دهد.

و این صفات را برای خدا ثابت می‏کنیم و آنها را حق می‏دانیم و هر گونه تشبیهی را در این باره رد می‏کنیم، همچنان که آن را از ذات خداوند رد می‏نمائیم. ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١ [الشوری: 11] (هیچ چیزی مانند خداوند نیست و او شنوا و بیناست).



[1] - مناقب الشافعی (1/405).

[2] - ابن ابی حاتم، آداب الشافعی، ص193.

[3] - اجتماع الجیوش الأسلامیة ص165، اثبات صفة العلومی، ص124.

[4] - سیر أعلام النبلاء (10/31).

[5] - الإنتقاء ص79، مجموع الفتاوی (6/187).

[6] - الرسالة ص8-7.

[7] - السیر (20/341).

[8] - الإنتقاء ص79.

[9] - شرح أصول اعتقاد أهل السنة و الجماعة (2/506).

[10] - الانتقاء ص79، اللسان (1/35).

[11] - شرح أصول اعتقاد أهل السنة و الجماعة (1/252).

[12] - مناقب الشافعی 01/407-408).

[13] - بخاری، 4848، مسلم، 2848.

[14] - بخاری، 2826، مسلم، 1890.

[15] - بخاری، 7131، مسلم، 2933.

[16] - احمد، مسند (4/182)، ابن ماجه، 199، حاکم ، مستدرک (1/525)، الآجری، الشریعة ص317، ابن مسند، الرد علی الجهمیة ص87.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...