العُبُودة و العُبوديّة و العَبْديّة از مادۀ (ع ب د)([1])، در فرهنگ لغت به معنای خضوع و اظهار فروتنی آمده است و عبارت از حالتی است که انسان آنچنان تسلیم و فرمانبردار شخص دیگری شود که بدون هیچ مقاومتی و امتناعی برای اجرای دستوراتش آماده باشد و در برابر وی کوچکترین عصیانی از خود نشان ندهد تا معبودش او را هرگونه که دوست میدارد و میپسندد، به کار گیرد؛ بر همین اساس عربان شتر رام و مطیع را «بعیرٌ مُعَبَّد» نامند و راه همواره و با پا کوبیده شده را «طریقٌ مُعَبَّد» گویند و به دلیل همین معنای لغوی است که در مادهی (ع ب د) معانی بندگی، اطاعت، پرستش، خدمتکردن، بازداشتن و منعکردن شکل میگیرد.
اکنون در اینجا خلاصهی آنچه را که در لسان العرب ذیل مادهی (ع ب د) آمده است، بیان میکنیم([2]):
(1)
[العَبْدُ]: بنده، برده، غلام (برخلاف شخصی که آزاده باشد).
[تَعَبَّدَ الرَّجُلَ]، [عَبَّدَ الرَّجُلَ، أَعْبَدَهُ، إِعْتَبَدَهُ]: آن مرد را بنده و غلام خود ساخت و مثل یک برده با او رفتار کرد.
در حدیث شریف از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل است که:
«ثلاثةٌ أنا خَصْمُهم: رَجُلٌ اعتَبَدَ محرَّراً - وفي روايةٍ أعْبَدَ محرَّراً - ...»([3]).
«من با سه نفر دشمن هستم: مردی که آزادهای را بنده و بردهی خود سازد...».
و در قرآن کریم آمده است که حضرت موسی علیه السلام به فرعون گفت:
﴿وَتِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٢٢﴾ [الشعراء: 22].
«و آیا این نعمتی است که تو بر من منّت میگذاری که بنی اسرائیل را بردهی خود ساختهای؟!»».
(2)
[العِبادةُ]: طاعت خاضعانه.
[عَبَدَ الطاغوت]: از طاغوت اطاعت کرد.
[إيّاك نَعْبُدُ]: از تو اطاعتی میکنیم که همراه با خضوع باشد.
[أُعبُدوا رَبَّكم]: از پروردگارتان اطاعت کنید.
﴿وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ ٤٧﴾ [المؤمنون: 47]: و حال اینکه قوم آن دو (موسی و هارون) از دستورات ما اطاعت میکنند.
لذا (با توجه به معانی فوق) هرکس مطیع اوامر پادشاهی باشد، در واقع او را عبادت کرده است.
ابن الأنباری میگوید: (فلانٌ عابدٌ) یعنی فلانی در برابر پروردگارش خضوع میکند و همچنین تسلیم و فرمانبردار اوامر اوست.
(3)
[عَبَدَه عبادةً ومَعْبَداً ومَعْبَدَةً]: او را پرستید.
[التَّعَبُّد]: زاهد شدن، پارسا شدن.
[المُعَبَّد]: چیزی را گویند که آنقدر گرامی و عزیز است که گویی پرستش میشود.
شاعر میگوید:
أَرى المالَ عند الباخلين مُعَبَّداً
«مال و اموال را نزد انسانهای خسیس بسیار گرامی و عزیز میبینم تا جایی که آن را پرستش میکنند».
(4)
[عَبَدَ به]: (برای خدمتکردن) او را همراهی کرد و از وی جدا نشد.
(5)
[ما عَبَدَكَ عنّي]: چه چیزی تو را از آمدن به نزد من بازداشت؟
پس از این شرح مفصّل در مورد معانی گوناگون مادهی (ع ب د)، روشن میشود که مفهوم اساسی این ماده این است که انسان به بزرگی و چیرگی شخص دیگری اذعان داشته باشد؛ در برابر وی از آزادی و استقلال خویش صرف نظر کند؛ از هر نوع مقاومت و عصیان در اجرای فرامینش بپرهیزد و کاملاً تسلیم او باشد و این همان حقیقت عبدبودن و عبودیت است.
بر همین اساس، هنگامی که یک فرد عرب زبان دو واژهی «العَبد» و «العبادة» را میشنود، نخستین تصوری که در ذهنش شکل میگیرد، بردگی و بندگی (به معنای واقعی آن) است و از آنجا که وظیفهی حقیقی یک برده اطاعت از ارباب خود و امتثال اوامر اوست؛ در نتیجه علاوه بر تصور بردگی و بندگی، تصور اطاعت نیز به تبع آن شکل خواهد گرفت. اکنون اگر فرض کنیم آن برده تا به این حد اکتفا نکند و علاوه بر اینکه تسلیم آقای خود است و با نهایت فروتنی از او اطاعت میکند، به بزرگی و بلندمرتبگی او نیز معتقد، معترف و قلبش آکنده از احساس شکر و سپاسگزاری نسبت به لطف و احسان اربابش باشد؛ در این صورت چنین بردهای در تمجید و تعظیم سرورش بسیار مبالغه خواهد کرد؛ به انحاء مختلف از مساعدتهای وی تشکر میکند و صادقانه در تلاش است تا وظایف بندگی خود را کاملاً انجام دهد. تمامی آنچه را که این برده انجام میدهد، در زبان عربی تألّه (پرستش) و تَنَسُّک (زاهدشدن) نام دارد. لذا تصوری که از فعل این برده در ذهن انسان ایجاد میشود، زمانی عبادت نام میگیرد که نه تنها سرش را برای آقایش خم کند، بلکه از ته قلب نیز در برابر وی خضوع داشته باشد([4]).
استعمال کلمهی عبادت در قرآن کریم
اگر بعد از این تحقیقی که در مورد ریشهی لغوی مادهی «ع ب د» انجام دادیم، به سراغ قرآن کریم برویم، درمییابیم که واژهی «العبادة» در قرآن اکثراً با سه معنای نخست آمده است؛ منتها در بعضی موارد دو معنای اول و دوم (یعنی بندگی و اطاعت) باهم و گاهی معنای دوم (اطاعت) و سوم (پرستش) هریک به تنهایی و در برخی موارد نیز هرسه معنا باهم به کار رفتهاند که برای هریک از این چهار دسته مثالهایی ذکر خواهیم کرد:
﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ وَأَخَاهُ هَٰرُونَ بَِٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ ٤٥ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ فَٱسۡتَكۡبَرُواْ وَكَانُواْ قَوۡمًا عَالِينَ ٤٦ فَقَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لِبَشَرَيۡنِ مِثۡلِنَا وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ٤٧﴾([5]) [المؤمنون: 45-47].
«سپس موسی و برادرش هارون را با آیات خود، و دلایل آشکار فرستادیم، به سوی فرعون و اشراف (قوم) او، پس آنها تکبر کردند، و مردمی (سرکش و) برتری جوی بودند. پس گفتند: آیا (ما) به دو انسان مانند خود ایمان بیاوریم، در حالیکه قوم آنها بردگان (و زیر دستان) ما هستند؟!».
﴿وَتِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٢٢﴾([6]) [الشعراء: 22].
«و آیا این نعمتی است که تو بر من منت میگذاری که بنی اسرائیل را بردهی خود ساختهای؟!»».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١٧٢﴾([7]) [البقرة: 172].
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از چیزهای پاکیزهای که روزی شما کردهایم بخورید و شکر الله را به جای آورید اگر تنها او را میپرستید».
آیهی فوق به این مناسبت نازل شد که عربها، قبل از اسلام به دلیل اطاعت محض از پیشوایان دینی و پیروی از اوهام و خرافات پدران گذشتهی خویش، در انواع خوردنیها و نوشیدنیها، خود را مقید و محدود کرده بودند و زمانی هم که مسلمان شدند خدای متعال به آنان گفت: اگر شما به راستی مرا عبادت میکنید، لازم است که تمامی این قیود غلط را از میان بردارید و از آنچه که برای شما حلال کردهام، گوارا بخورید و بنوشید؛ به عبارتی دیگر، اگر شما ادعا میکنید که بندهی علما و پیشوایان دینی خویش نیستید و خود را فقط بندهی خدا میدانید و با پذیرش اسلام، از اطاعت آنان به سوی اطاعت الهی برگشتهاید، واجب است به جای پیروی از قوانین پیشوایان خود، فقط حدود الهی را در امور حلال و حرام رعایت کنید. از این رو است که در آیات زیر واژهی «العبادة» به معنای بندگی و اطاعت آمده است.
﴿قُلۡ هَلۡ أُنَبِّئُكُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِندَ ٱللَّهِۚ مَن لَّعَنَهُ ٱللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيۡهِ وَجَعَلَ مِنۡهُمُ ٱلۡقِرَدَةَ وَٱلۡخَنَازِيرَ وَعَبَدَ ٱلطَّٰغُوتَۚ﴾([8]) [المائدة: 60].
«بگو: آیا شما را خبر بدهم از کسانیکه نزد الله کیفرشان بدتر از این است. کسانیکه الله آنها را از رحمت خود دور ساخته و بر آنها خشم گرفته و بعضی از آنها را بوزینهها و خوکها گردانیده و بت (= طاغوت) را پرستیدهاند».
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: 36].
«یقیناً ما در (میان) هر امّت پیامبری را فرستادیم که: الله یکتا را بپرستید، و از طاغوت اجتناب کنید».
﴿وَٱلَّذِينَ ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن يَعۡبُدُوهَا وَأَنَابُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰۚ﴾ [الزمر: 17].
«و کسانیکه از طاغوت (= شیطان و بتها) اجتناب کردند از آنکه آن را عبادت کنند، و رو به سوی الله آوردند، برای آنان بشارت است».
منظور از عبادت طاغوت در سه آیهی فوق، اطاعت و بندگی طاغوت است و هم چنانکه قبلاً اشاره شد، طاغوت در اصطلاح قرآن عبارتست از: هر دولت یا حکومت و یا هر پیشوا و رهبری که در برابر خدای بزرگ عصیان کرده و از دستورات او تمرد و سرپیچی کند؛ قوانین (دلخواه) خود را در گسترهی حکومتش به اجرا درآورد و رعیت را با زور، نیرنگ و آموزشهای غلط مجبور به اطاعت از خود کند؛ لذا تسلیمشدن انسان در برابر چنین حکومت و چنین پیشوا و رهبری و اطاعت از قوانین و دستورات او به یقین، عبادت طاغوت است.
اکنون به آیاتی توجه کنید که در آنها واژه «العبادة» فقط با معنای دوم آن یعنی اطاعت آمده است:
﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ ٦٠﴾ [یس: 60].
«ای فرزندان آدم! آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکار است؟!».
پرواضح است در این دنیا کسی وجود ندارد که شیطان را بپرستد؛ بلکه همه او را لعنت میکنند و از خود میرانند. بنابراین، اگر خداوند انسانها را در روز قیامت به خاطر گناهانشان رسوا کند، هرگز به این خاطر نیست که شیطان را در زندگی دنیوی پرستش کردهاند؛ بلکه به این دلیل است که دستورات شیطان را اطاعت و از قوانین او پیروی کردهاند و هر راهی را که شیطان به آنان نشان داده است، سریعاً به طرف آن رفتهاند.
﴿۞ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٢٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِيمِ ٢٣﴾ [الصافات: 22-23].
«(به فرشتگان فرمان داده میشود) گرد آورید کسانی را که ستم کردند، و (همپایگان و) همراهانشان و آنچه را میپرستیدند. به جای الله، پس (همهی) آنها را به راه دوزخ هدایت کنید».
﴿وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَسَآءَلُونَ ٢٧ قَالُوٓاْ إِنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡيَمِينِ ٢٨ قَالُواْ بَل لَّمۡ تَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ ٢٩ وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنِۢۖ بَلۡ كُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِينَ٣٠﴾ [الصافات: 27-30].
«آنها سوال کنان رو به یکدیگر کنند، (به سردمداران) گویند: «به راستی که شما (برای گمراه کردن ما) از (راه) خیر خواهی به نزد ما میآمدید. (سردمداران در پاسخ) گویند: بلکه، شما خودتان مؤمن نبودید (تقصیر ما چیست؟!) و ما هیچگونه تسلطی بر شما نداشتیم، بلکه شما خود گروهی سر کش بودید.
با دقت در این گفتگویی که بین عبادتکنندگان و عبادتشوندگان صورت گرفته است، روشن میشود که منظور از عبارت ﴿مَا كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٢٢﴾ در آیهی فوق معبودهای سنگی نیست که آن قوم به پرستش آنها مشغول بودهاند؛ بلکه مقصود، پیشوایان و راهنمایانی است که با تظاهر به نیکخواهی و خیرخواهی، مردم را گمراه کردهاند و خود را در لباس انسانهایی پاک و مقدس جلوه دادهاند و دیگران را با تسبیحات و دعاهای خود فریفتهاند و آنان را مطیع بیچون و چرای خود ساختهاند و نیز افرادی بودهاند که با عنوان نصیحت و اندرز و اصلاح، شر و فساد را در میان مردم منتشر میساختند و به علّت همین تقلید کورکورانه و پیروی از دستورات چنین افراد فریبکاری بود که خدای متعال در این آیه با عبارت ﴿وَمَا كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٢٢﴾ از آنان، تعبیر کرده است.
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٣١﴾ [التوبة: 31].
«(آنها) دانشمندان و رهبان خویش، و (همچنین) مسیح پسر مریم را معبودانی بجای الله گرفتند؛ در حالیکه دستور نداشتند جز الله یکتایی را که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست؛ بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه شریک او قرار میدهند».
مقصود از به خداییگرفتن علما و پارسایان دینی به عنوان معبودانی غیر از خداوند و عبادت آنان توسط اهل کتاب، این است که آنان علما و پارسایان را مالک مطلق امر و نهی میدانستند و بدون هیچ دلیل و مدرکی از طرف خداوند یا رسول او، از دستوراتشان اطاعت میکردند.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز در احادیث صحیحی که از ایشان منقول است، بر چنین معنایی تصریح فرمودهاند؛ زیرا زمانی که اهل کتاب به ایشان گفتند: ما هرگز علما و دانشمندان خود را عبادت نمیکنیم، فرمودند: آیا شما چیزی را که آنان حلال کرده بودند، حلال و آنچه را که حرام اعلام کرده بودند، حرام نکردید؟! (پس در این صورت آنان را به عنوان مالک مطلق امر و نهی خود عبادت نمودهاید).
اکنون نوبت آن است به آیاتی که در آن واژهی «العبادة» در معنای سوم یعنی پرستش آمده است، نگاهی بیاندازیم و خوانندهی محترم لازم است به این نکتهی مهم توجه داشته باشد که براساس آیات قرآن، هرگاه عبادت در معنای پرستش به کار رود، دو مسألهی مهم مطرح میشود:
1- پرستش یعنی اینکه انسان اعمالی همچون سجده، رکوع، قیام، طواف، بوسیدن آستانهی در، نذر و قربانینمودن را برای شخص دیگری عادتاً به قصد تقرب و بندگی انجام دهد؛ تفاوتی هم نمیکند که انسان در انجام چنین اعمالی آن شخص مورد پرستش را واقعاً معبود و قائم به ذات بپندارد و یا یک شریک و اله برتر فرض کند که در تدبیر امورات این جهان سهیم است (و به همین خاطر نسبت به او ایمان و باور داشته باشد) و یا آنکه تمامی این اعمال را صرفاً برای شفاعت و تقرب انجام دهد.
2- پرستش یعنی اینکه انسان گمان کند شخصی بر نظام اسباب و مسببات این جهان مسلط و چیره است و از این لحاظ تمام حاجاتش را از او بخواهد و هرگاه دچار ضرر و زیانی شد از او طلب یاری و کمک کند و در مصایب و زیانهای مالی و بدنی به وی پناه ببرد.
این هردو نوع عملکرد انسان در معنای تألّه (پرستش) وجود دارد که آیات زیر گواه این مطلب است:
﴿۞قُلۡ إِنِّي نُهِيتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَمَّا جَآءَنِيَ ٱلۡبَيِّنَٰتُ مِن رَّبِّي﴾ [غافر: 66].
«(ای پیامبر) بگو: همانا من نهی شدهام از اینکه کسانی را پرستش کنم که شما بجای الله میخوانید، چون نشانههای روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است».
﴿وَأَعۡتَزِلُكُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا ٤٨ فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ﴾ [مریم:48-49].
«و از شما و آنچه به جای الله میخوانید، کنارهگیری میکنم، و پروردگارم را میخوانم، امید است که در خواندن پروردگارم محروم نباشم. پس چون از آنها و آنچه به جای الله میپرستیدند کنارهگیری کرد، اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم».
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦﴾([9]) [الأحقاف: 5-6].
«و چه کسی گمراهتراست از آن که (معبودی) غیر از الله را میخواند که تا روز قیامت (هم دعای) او را اجابت نکند، و آنها (= معبودان باطل) از خواندن (و دعای) ایشان (کاملاً) بیخبرند؟! و هنگامیکه مردم (در قیامت) گرد آورده شوند، آنها (معبودان باطل) دشمنانشان خواهند بود، و عبادت شان را انکار میکنند».
قرآن کریم در هریک از آیات فوق، به صراحت اعلام کرده است که مراد از عبادت، دعا و استغاثه (طلب یاری) است.
﴿بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ ٤١﴾ [سبأ: 41].
«بلکه جن (و شیاطین) را پرستش میکردند، بیشترشان به آنها ایمان داشتند».
مقصود خداوند از عبارت ﴿كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ﴾ در آیهی فوق را آیهی دیگری از سورهی جن اینگونه تبیین میکند:
﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا ٦﴾[الجن:6].
«و اینکه آنها گمان کردند، همانگونه که شما (جنیان) گمان میکردید که الله هیچ کس را (دوباره) زنده نمیگرداند».
از این آیه کاملاً آشکار میگردد که مراد از عبادت جن، پناهبردن به آنان در مصایب و زیانهای مالی و بدنی است؛ هم چنانکه مراد از ایمان به آنان، اعتقاد به قدرت جنیان در پناهدادن و محافظت از انسان است.
﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِي هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِيلَ ١٧ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ مَا كَانَ يَنۢبَغِي لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ﴾([10]) [الفرقان: 17-18].
«و روزیکه (همهی) آنها و آنچه را که به جای الله میپرستیدند؛ گرد آورد، پس (به معبودان باطل) میفرماید: آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید، یا خودشان راه را گم کردند؟! گویند: تو منزهی! برای ما شایسته نبود که به جای تو (اولیاء و) دوستانی برگزینیم».
از اسلوب بیان این آیه به خوبی روشن میگردد که مقصود از عبارت ﴿وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾ در واقع انبیاء، اولیاء الهی و انسانهای درستکار است و مراد از عبادت آنان، اعتقاد به این موضوع است که چنین اشخاصی بسیار برتر و بالاتر از یک انسان عادیاند و این گمان که در آنان نوعی صفات الوهیت وجود دارد؛ به گونهای که قادرند از پشت پردهی غیب، انسانها را یاری داده و ضرر و زیان را از آنان دور سازند و به فریادشان برسند؛ به این ترتیب مشرکان معبودهایشان را چنان تکریم و تعظیم میکردند که نزدیک بود به پرستش و فروتنی محض تبدیل شود.
﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم﴾ [سبأ: 40-41].
«و (به یاد آور) روزی را که (الله) همهی آنان را بر میانگیزد، سپس به فرشتگان میگوید: آیا اینها شما را پرستش میکردند؟!. (فرشتگان) گویند: تو منزهی! (تنها) تو ولی (و کار ساز) ما هستی، نه آنها، (آنان هرگز ما را پرستش نمیکردند)».
مقصود از عبادت فرشتگان([11]) در این آیه، پرستش و اظهار فروتنی در برابر تندیسها و تمثالهای خیالی آنان است؛ دقیقاً به همان شکلی که مردمان عصر جاهلیت چنین کاری انجام میدادند و هدف اصلی آنان، راضی نگهداشتن فرشتگان بود تا به این وسیله از ایشان بخواهند که (با پرستشکنندگان) مهربان باشند و در امور دنیوی کمکشان کنند.
﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ﴾ [یونس: 18].
«و غیر از الله چیزهای را میپرستند که نه به آنها زیانی میرساند و نه سودشان میبخشد، و میگویند: اینها (= بتها) شفیعان ما نزد الله هستند».
﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾ [الزمر: 3].
«و کسانیکه به جای او معبودان (و اولیای) گرفتند (و گفتند) اینها را نمیپرستیم جز برای اینکه ما را به الله نزدیک کنند».
منظور از ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ﴾ در این آیه، پرستش است که (خداوند همزمان) غرض مشرکان از چنین کاری را نیز بیان میکند.
عبادت به معنای بندگی، اطاعت و پرستش
با توجه دقیق به تمام مثالهای ذکرشده در قسمتهای پیشین، به روشنی معلوم میگردد که واژهی «العبادة» در قرآن کریم با معانی گوناگون به کار رفته است و همانگونه که اشاره شد در بعضی موارد همزمان در دو معنای بندگی و اطاعت و گاهی اوقات فقط با یکی از دو معنای اطاعت یا پرستش به کار رفته است. اکنون قبل از ذکر مثالهایی که در آن مادهی (ع ب د) با هرسه معنای بندگی، اطاعت و پرستش به کار رفته، شما (خوانندهی عزیز) لازم است که چند مسألهی مهم را به یاد داشته باشید:
در تمامی آیاتی را که در قسمتهای گذشته به عنوان مثال برای موارد گوناگون استعمال واژه «العبادة» در قرآن کریم مطرح کردیم، به عبادت غیر خدا اشاره شده است (که آنها را به ترتیب زیر تجزیه و تحلیل کردهایم):
1- مراد از واژهی معبود در آیاتی که در آن «العبادة» به معنای بندگی و اطاعت به کار رفته است، یا شیطان است یا انسانهای متمرد و عصیانگری که خود را طاغوت قرار دادهاند و بندگان خدا را به جای اطاعت از او، به اطاعت و بندگی خود واداشتهاند و یا اینکه مراد از معبود، پیشوایان و رهبرانی است که با پشت سر نهادن احکام کتاب الهی و توجهنکردن به آن، مردم را در امور مختلف دنیوی دنبالهرو قوانین ساختگی خویش ساختهاند.
2- مراد از معبود در آیاتی که «العبادة» در آنها به معنای پرستش به کار رفته است، اولیاء، انبیاء و انسانهای متقی و پرهیزگاری است که به رغم توصیههای آن بزرگواران به مردم (مبنی بر نپرستیدن آنان بعد از مرگ)، بازهم مردم آنان را معبود خویش قرار دادهاند و یا اینکه مراد، فرشتگان و جنیانی هستند که مردم آنان را به علّت کجفهمی، شریک خداوند در ربوبیت بر قوانین جهان طبیعت میدانند و یا آنکه مراد از معبود، تندیسها و تمثالهای نیروهای خیالی است که به خاطر فریب شیطان، به قبلهی عبادت و دعاهای مردم تبدیل شدهاند؛ از این روست که قرآن کریم تمامی این معبودها را باطل و عبادتشان را اشتباهی بزرگ و نابخشودنی میشمارد؛ فرقی هم نمیکند چه مردم آنان را بندگی کنند، بپرستند یا اینکه تسلیم اوامرشان باشند؛ لذا قرآن کریم به مشرکان اعلام میدارد: افرادی را که شما عبادت میکنید، همگی بندگان خداوند هستند که هرگز استحقاق و شایستگی آن را ندارند اله و معبود باشند و مردم آنان را پرستش کنند؛ شما نیز از عبادتشان جز ناکامی، حقارت و خواری چیز دیگری نصیبتان نمیشود؛ زیرا مالک حقیقی معبودهایتان و مالک آسمانها و زمین، همانا خدای یگانه است؛ زمام امور، قدرتها و اختیارات از آن اوست و جز او هیچکس سزاوار پرستش نیست.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٩٤ أَلَهُمۡ أَرۡجُلٞ يَمۡشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَيۡدٖ يَبۡطِشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَعۡيُنٞ يُبۡصِرُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَاۗ قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ ١٩٥ إِنَّ وَلِـِّۧيَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَۖ وَهُوَ يَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِينَ ١٩٦ وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَكُمۡ وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ ١٩٧﴾([12]) [الأعراف: 194-197].
«بیگمان آنهایی را که غیر از الله میخوانید، بندگانی همچون شما هستند، پس آنها را بخوانید، اگر راست میگویید (و آنها الله هستند)، پس باید (دعای) شما را اجابت کنند! آیا پاهایی دارند که با آن راه بروند؟! یا دستهایی دارند، که با آن چیزی را بگیرند؟! یا چشمانی دارند، که با آن ببینند؟! آیا گوشهایی دارند، که با آن بشنوند؟! (ای پیامبر! به مشرکین) بگو: شریکانتان را بخوانید، سپس (بر ضد من) تدبیر (و نیرنگ) کنید، و مرا مهلت ندهید. همانا یاور (و سرپرست) من، الله است که (این) کتاب را نازل کرده، و او یاور (و کار ساز) صالحان است. و کسانی را که به جای او میخوانید، نمیتوانند شما را یاری کنند، و نه خودشان را یاری دهند».
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ ٢٧ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ ٢٨﴾([13]) [الأنبیاء: 26-28].
«و گفتند: (الله) رحمان فرزندی برگزیده است. او منزه است، بلکه آنان (= فرشتگان) بندگان گرامی (او) هستند، (هرگز) در سخن بر او پیشی نمیگیرند، و به فرمان او کار میکنند. (الله) آنچه که در پیش روی آنها است، و آنچه که پشت سر آنهاست میداند، و آنها جز برای کسیکه (الله از او خشنود باشد و) بپسندد، شفاعت نمیکنند، و آنها از ترس او بیمناک اند».
﴿وَجَعَلُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ ٱلَّذِينَ هُمۡ عِبَٰدُ ٱلرَّحۡمَٰنِ إِنَٰثًا﴾ [الزخرف: 19].
«و آنها فرشتگان را که بندگان (الله) رحمان هستند، مونث پنداشتند».
﴿وَجَعَلُواْ بَيۡنَهُۥ وَبَيۡنَ ٱلۡجِنَّةِ نَسَبٗاۚ وَلَقَدۡ عَلِمَتِ ٱلۡجِنَّةُ إِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ ١٥٨﴾ [الصافات:158].
«و آنها (= مشرکان) میان او (= الله) و جنیان (نسب و) خویشاوندی قرار دادند، در حالیکه جنیان به خوبی میدانند که آنان احضار خواهند شد».
﴿لَّن يَسۡتَنكِفَ ٱلۡمَسِيحُ أَن يَكُونَ عَبۡدٗا لِّلَّهِ وَلَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ٱلۡمُقَرَّبُونَۚ وَمَن يَسۡتَنكِفۡ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَيَسۡتَكۡبِرۡ فَسَيَحۡشُرُهُمۡ إِلَيۡهِ جَمِيعٗا ١٧٢﴾ [النساء: 172].
«مسیح هرگز ابا ندارد که بندهی الله باشد، و نه فرشتگان مقرب (ابا دارند) و هر کس از بندگی او سر باز زند و تکبر کند، بزودی همهی آنها را (در قیامت) نزد خود محشور خواهد کرد».
﴿ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ بِحُسۡبَانٖ ٥ وَٱلنَّجۡمُ وَٱلشَّجَرُ يَسۡجُدَانِ ٦﴾ [الرحمن: 5-6].
«خورشید و ماه به حساب منظم (و دقیقی) در حرکتند. و گیاه و درخت (برای او) سجده میکنند».
﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡۚ﴾ [الإسراء: 44].
«آسمانهای هفتگانه و زمین و هرکس که در آنهاست همه تسبیح او میگویند، و هیچ چیز نیست؛ مگر آنکه به ستایش او تسبیح میگوید، و لیکن شما تسبیح آنها را در نمییابید».
﴿وَلَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ كُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ ٢٦﴾ [الروم: 26].
«و از آنِ اوست هر که در آسمانها و زمین است، و همگی فرمانبردار او هستند».
﴿مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآۚ﴾ [هود: 56].
«هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه او (= الله) گیرنده پیشانیاش است (و برآن چیره است)».
﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا ٩٣ لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا ٩٤ وَكُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا ٩٥﴾ [مریم: 93-95].
«هیچ چیز در آسمانها و زمین نیست؛ مگر اینکه به بندگی سوی (الله) رحمان بیاید. یقیناً (الله همهی) آنها را سرشماری کرده، و به دقت شمرده است، و همهی آنها روز قیامت، تنها نزد او حاضر میشوند».
﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٦﴾ [آل عمران: 26].
«بگو: بارالها! ای دارنده پادشاهی و (هستی) به هر کس که بخواهی، پادشاهی (و فرمانروایی) میبخشی، و از هر کس بخواهی پادشاهی (و فرمانروایی) را میگیری، و هر کس را بخواهی عزّت مىدهى، و هر كه را بخواهى خوار میکنی، همه خوبیها به دست توست، بیشک تو بر هر چیز توانایی».
بعد از اینکه قرآن کریم با آیات خویش ثابت کرد که تمامی آنچه را که مردم به نوعی میپرستند، بندگان خداوند بوده و در برابر ذات مبارک او عاجزند، جن و انس را فرا میخواند تا با معانی مختلفی که واژهی «العبادة» دارد، فقط خدای متعال را عبادت کنند؛ به این معنا که فقط برای او بندگی نمایند و جز او کسی را اطاعت نکنند و به اندازهی حتی دانهای خردل، عملی را برای عبادت غیر خدا انجام ندهند.
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ﴾ [النحل: 36].
«یقیناً ما در (میان) هر امّت پیامبری را فرستادیم که: الله یکتا را بپرستید، و از طاغوت اجتناب کنید».
﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ ٦١﴾ [یس: 60-61].
«ای فرزندان آدم! آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکار است؟! و اینکه مرا بپرستید، این راه مستقیم است».
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ﴾ [التوبة: 31].
«(آنها) دانشمندان و رهبان خویش، و (همچنین) مسیح پسر مریم را معبودانی بجای الله گرفتند؛ در حالیکه دستور نداشتند جز الله یکتایی را که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، بپرستند».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١٧٢﴾ [البقرة: 172].
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از چیزهای پاکیزهای که روزی شما کردهایم بخورید و شکر الله را به جای آورید اگر تنها او را میپرستید».
خدای متعال در این آیات دستور میدهد که مردم عبادت را – که عبارت از بندگی، اطاعت و فرمانبرداری است – فقط مختص به او قرار دهند. تلقی چنین معنایی از قرائنی که در آیات وجود دارد، کاملاً واضح و آشکار است؛ زیرا خداوند در پنج آیهی فوق دستور میدهد که از اطاعت طاغوت، شیطان، علما و دانشمندان دینی، پدران و اجداد دوری کنید؛ عبادت آنان را ترک کرده و در اطاعت خدای یگانه درآیید و فقط او را بندگی کنید.
﴿۞قُلۡ إِنِّي نُهِيتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَمَّا جَآءَنِيَ ٱلۡبَيِّنَٰتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرۡتُ أَنۡ أُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٦﴾ [غافر: 66].
«(ای پیامبر) بگو: همانا من نهی شدهام از اینکه کسانی را پرستش کنم که شما بجای الله میخوانید، چون نشانههای روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است، و مأمور شدهام كه برای پروردگار جهانیان تسلیم باشم».
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠﴾ [غافر: 60].
«و پروردگار شما فرمود: مرا بخوانید، تا (دعای) شما را اجابت کنم همانا کسانیکه از عبادت من سرکشی میکنند، به زودی با خواری به جهنم وارد میشوند».
﴿ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ لَهُ ٱلۡمُلۡكُۚ وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ﴾ [فاطر: 13-14].
«(او) شب را در روز داخل میکند و روز را در شب داخل میگرداند، و خورشید و ماه را مسخر کرده که هر یک تا زمانی معین در حرکت است، این است الله پروردگار شما، فرمانروایی از آنِ اوست، و کسانی را که به جای او میخوانید (هموزن) پوست نازک هستهی خرما مالک نیستند. اگر آنها را بخوانید (صدای) خواندن شما را نمیشنوند، و (به فرض) اگر بشنوند به شما پاسخ نمیدهند، و روز قیامت شرک شما را انکار میکنند».
﴿قُلۡ أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاۚ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٧٦﴾ المائدة: 76].
«بگو: آیا چیزی را به جای الله میپرستید که دارای سود و زیانی برای شما نیست؟! و الله شنوای داناست».
خدای سبحان در آیات فوق دستور میدهد که مردم عبادت به معنای پرستش را فقط مختص او قرار دهند. بازهم فهم چنین معنایی از قرائن معلوم است؛ زیرا در هر چهار آیهی فوق، واژهی «العبادة» به همراه صیغهی دعا (یعنی به فریادخواندن غیر خدا) آمده است؛ در آیاتی که قبلاً بیان شد و همچنین آیاتی که بعداً خواهد آمد، کاملاً به این موضوع اشاره شده است که مشرکان چه نوع الهها و معبودهایی را در ربوبیت ماوراء الطبیعه، شریک خداوند قرار میدادند.
***
اکنون پس از این بحثِ مفصّل، در مورد معانی گوناگون واژهی «العبادة» و همچنین موارد مختلف کاربرد آن در قرآن کریم، هر شخص تیزبینی به خوبی میتواند دریابد که هرکجا در قرآن لفظ عبادت به کار رفته باشد و در آیات قبل و بعد از آن، هیچ قرینهای برای منحصرکردن این واژه در یکی از معانی مختلف عبادت وجود نداشته باشد، مراد از واژهی عبادت در تمامی این آیات، هرسه معنای آن یعنی بندگی، اطاعت و پرستش است، برای مثال به آیات زیر توجه کنید:
﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي﴾ [طه: 14].
«یقیناً من «الله» هستم، هیچ معبودی (به حق) جز من نیست، پس مرا پرستش کن».
﴿ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ ١٠٢﴾ [الأنعام: 102].
«این است الله، پروردگار شما، هیچ معبودی (بحق) جز او نیست، آفرینندهی همه چیز است، پس او را بپرستید، و او بر همه چیز (کار ساز و) نگهبان است».
﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي شَكّٖ مِّن دِينِي فَلَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِينَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِنۡ أَعۡبُدُ ٱللَّهَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُمۡۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٠٤﴾ [یونس:104].
«بگو: ای مردم! اگر از دین من در شک هستید، پس من کسانی را که شما به جای الله پرستش میکنید؛ نمیپرستم، و لیکن من تنها الله را میپرستم که شما را میمیراند، و من مأمور شدهام از مؤمنان باشم».
﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ﴾ [یوسف: 40].
«شما به جای الله (چیزی را) نمیپرستید، مگر نامهایی را که خود و نیاکانتان به آنها دادهاید، الله هیچ دلیلی بر (اثبات) آنها نازل نکرده است، فرمانروایی تنها از آن الله است، فرمان داده است که جز او را نپرستید، این است دین راست و استوار».
﴿وَلِلَّهِ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَإِلَيۡهِ يُرۡجَعُ ٱلۡأَمۡرُ كُلُّهُۥ فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَكَّلۡ عَلَيۡهِۚ﴾ [هود:123].
«و (آگاهی از) غیب آسمانها و زمین، از آن الله است، و همهی کارها به سوی او باز گردانده میشود، پس او را بپرست و بر او توکل کن».
﴿لَهُۥ مَا بَيۡنَ أَيۡدِينَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَيۡنَ ذَٰلِكَۚ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا ٦٤ رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ﴾ [مریم: 64-65].
«آنچه پیش روی ما، و آنچه پشت سر ما، و آنچه میان این دو است، (همه) از آنِ اوست، و پروردگارت هرگز فراموشکار نیست. (همان) پروردگار آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو است، پس او را پرستش کن، و بر عبادتش شکیبا (و پایدار) باش».
﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110].
«پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نسازد».
کسی نیست که بگوید در آیات فوق و آیاتی مشابه آن، واژهی «العبادة» منحصراً در معنای پرستش، بندگی یا اطاعت به کار رفته است؛ زیرا قرآن کریم در چنین آیاتی دعوت خود را در کاملترین صورت ممکن عرضه میکند و هم چنانکه معلوم است دعوت قرآن جز این نیست که بندگی، اطاعت و پرستش همگی باید خالصانه از آن خدای متعال باشد. از این رو اگر معانی کلمهی «العبادة» را در موارد بخصوص محدود ساختهایم و در نتیجه هر فردی که با چنین تصور محدودی از دعوت قرآن به این دین الهی ایمان بیاورد، به صورت حتم از تعالیم آن هم ناقص پیروی خواهد کرد.
[1]- ابن فارس در مقاییس اللغة 5/205 در مورد مادۀ (ع ب د) میگوید:
«عین و باء هردو، اصل مادۀ (ع ب د) و دو حرف صحیح هستند (یعنی جزو حروف عِلّه نیستند) و انگار باهم در تضادند زیرا حرف عین بر نرمی و رقّت و حرف باء بر شدّت و غلظت دلالت میکند».
همچنین ابن سیدة در المخصص (13/96) میگوید:
«عبادت در اصل به معنای تحقیرکردن است... و کلماتی همچون العبادة، الخضوع، التَّذلُّل (فروتنی) و الإستکانة (تسلیمشدن)، همه تقریباً دارای معانی مشابهی هستند، به این ترتیب که عبادت، خضوعی است که بالاتر از آن خضوع دیگری قابل تصور نباشد؛ فرقی هم نمیکند چه همراه با اطاعت از معبود باشد یا خیر.
هر اطاعتی نیز که براساس خضوع و تذلل باشد، عبادت نام دارد. لذا عبادت، نوعی خضوع است که فقط شایستۀ کسی است که بیشترین و مهمترین نعمات را به انسان داده باشد؛ نعمتهایی از قبیل حیات، فهم، شنیدن، دیدن و... شکرگزاری و عبادت نیز هنگامی معنا دارد که نعمتی از سوی منعم بخشیده شده باشد (بدیهی است) کوچکترینِ عبادتها هم فقط سزاوار منعمی است که بزرگترین نعمتها را عطا کرده باشد (و چون کسی غیر از خداوند وجود ندارد که نعمتی را بخشیده باشد) در نتیجه فقط خدای متعال شایستۀ عبادت است».
[2]- نگاه کنید به لسان العرب 4/259-269.
[3]- شیخ آلبانی: حدیث فوق را تاکنون با این لفظ ندیدهام، بلکه حدیث فوق مرکب از دو حدیث است که یکی صحیح و دیگری ضعیف است:
حدیث اول: ابوهریرة رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند که «قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: ثَلَاثَةٌ أَنَا خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: رَجُلٌ أَعْطَى بِي ثُمَّ غَدَرَ، وَرَجُلٌ بَاعَ حُرًّا فَأَكَلَ ثَمَنَهُ، وَرَجُلٌ اسْتَأْجَرَ أَجِيرًا فَاسْتَوْفَى مِنْهُ وَلَمْ یُعطِهِ أَجْرَهُ». «خدای متعال فرمود: سه نفر هستند که در روز قیامت من دشمن آنها هستم: مردی که با من عهد و پیمانی ببندد سپس در آن خیانت کند و مردی که آزادهای (را به عنوان برده) بفروشد و پول آن را بخورد و مردی که یک نفر را اجیر خویش گرداند و از او کار بکشد و (در مقابل) چیزی به او ندهد». حدیث فوق را بخاری (4/331، 353، 356)، ابن ماجه، و طحاوی در مشکل الآثار نقل کرده است.
حدیث دوم: عبدالله بن عمر رضی الله عنهما به صورت مرفوع از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت میکند که «ثَلَاثَةٌ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُمْ صَلَاةً: مَنْ تَقَدَّمَ قَوْمًا وَهُمْ لَهُ كَارِهُونَ، وَرَجُلٌ أَتَى الصَّلَاةَ دِبَارًا وَرَجُلٌ اعْتَبَدَ مُحَرَّرَهُ. وفي روايةٍ: مُحَررَّاً». «سه نفر هستند که خداوند از آنها حتی یک نماز را هم قبول نمیکند: مردی که امامتِ (جماعت) قومی را بکند درحالی که آنان از وی بیزارند و مردی که نمازها را بعد از فوت وقت ادای آنها بخواند و مردی که آزادهای را بنده و بردهی خویش سازد». این حدیث را ابوداود (1/97)، ابن ماجه (1/307) و بیهقی (30/128) روایت کردهاند؛ اما سند آن ضعیف است؛ زیرا در سلسلهی حدیث، عبدالرحمن بن زیاد الأفریقی وجود دارد که از شیخ خود عمران بن عبدالمعارفی آن را نقل کرده است و (از نظر علم رجال حدیث) هردوی آنها ضعیف هستند؛ به همین دلیل امام نووی رحمه الله معتقد است که این حدیث ضعیف است و پیشتر از او نیز بیهقی به آن اشاره کرده بود. قسمت اول حدیث «مَنْ تَقَدَّمَ قَوْمًا وَهُمْ لَهُ كَارِهُونَ» در احادیث دیگری با درجهی صحیح و سلسله سندهای صحیح در سنن ابوداود آمده است؛ ولی قسمت دیگر حدیث یعنی «اعْتَبَدَ مُحَرَّرَهُ» را تا به حال ندیدهام. (آلبانی).
مترجم: استاد مودوی این حدیث و امثال آن را که در باب (تحقیق لغوی) ذکر کرده – و دستهای از آن ضعیف است – اصلاً برای بیان حکمی از احکام اسلام یا ارائه نظریات خود نقل نکرده است، بلکه آنها را صرفاً به این دلیل آورده است که معنای کلمات را بیان کند؛ هم چنانکه لغتشناسان در این زمینه چنین کاری کردهاند و استنادی هم که به این شکل باشد به رغم اینکه احادیث صحیح نباشد، درست است؛ اما احادیث دیگری که استاد مودودی برای بیان دیدگاه اسلام در زمینۀ موضوعاتی که خود آنها را مطرح کرده، بدان استناد میکند، همگی صحیح هستند؛ هم چنانکه این مطلب را به روشنی در تخریج شیخ آلبانی ملاحظه میفرمایید.
[4]- استاد مودودی در اینجا با طرح چنین مثالی، رابطهای را که هرسه معنای واژۀ عبادت باهم دارند، به خوبی نشان میدهد؛ به این ترتیب که بندگی و اطاعت، لازم و ملزوم یکدیگر هستند و تصور هریک بدون دیگری امکانپذیر نیست؛ اما عبادت زمانی تحقق مییابد که این اطاعت و بندگی همراه با پرستش باشد. (مترجم)
[5]- امام احمد بن جریر طبری در تفسیر خود (18/19) میگوید: «... ﴿لَنَا عَٰبِدُونَ ٤٧﴾ به این معناست که بنی اسرائیل مطیع اوامر ما هستند و در برابر ما کاملاً خوار و حقیر هستند. عربها هم کسی را که مطیع اوامر پادشاهی باشد، عبادتکنندهی او میخوانند».
[6]- طبری در تفسیر خود (19/33) میگوید: «مقصود موسی÷ از این سخن که به فرعون گفت: ﴿عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٢٢﴾ این بود که آنان را برده و بندهی خود ساختهای». و از مجاهد در این مورد نقل است که ﴿عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٢٢﴾ یعنی بر بنی اسرائیل غلبه کردهای و آنان را به کار کشیدهای. ابن جریج هم میگوید: یعنی بر بنی اسرائیل چیره شدهای و آنان را به بیگاری کشیدهای.
[7]- طبری در تفسیر این آیه میگوید (2/50): عبارت ﴿إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١٧٢﴾ به این معناست که اگر شما واقعاً ادعا میکنید فرمانبردار اوامر الهی و گوش به فرمان و مطیع دستورات او هستید، پس از هرآنچه که خداوند خوردن آن را برای شما مباح کرده، بخورید و از هرآنچه که بر شما حرام کرده و از گامهای شیطان پیروی نکنید... و به این ترتیب قرآن کریم، تازه مسلمانان را به سوی خوردن چیزهای حلال و پاک دعوت میکند و آنان را از اعتقاد به تحریم این غذاهای مباح بازمیدارد؛ زیرا در عصر جاهلیت بعضی از خوردنیهای حلال را به علّت اطاعت محض از شیطان رانده شده و پیروی از پدران و گذشتگان کافر پیشهی خویش، حرام اعلام کرده بودند».
[8]- طبری در تفسیر کلمهی طاغوت، بعد از نقل اقوال دستهای از مفسرین، میگوید: «به نظر من قول راجح در این زمینه این است که طاغوت، هرکسی است که بر خدای متعال طغیان کند و به جای خداوند، مورد عبادت دیگران قرار گیرد و فرقی هم نمیکند که این عبادت، از سر اجبار طاغوت باشد و یا از سر رضایت کسی که او را عبادت میکند و یا اینکه آن طاغوت انسان، شیطان، بت یا هرچیز دیگری باشد. من معتقد هستم که اصل طاغوت از طغوت است براساس این گفته که میگوید: طغا فلانٌ یطغو یعنی فلانی از قدر و اندازۀ خود بیرون آمد و از حدودش تجاوز کرد».
[9]- یعنی میگویند ما اصلاً به آنان دستور ندادیم عبادتمان کنند و به هیچ وجه نمیدانستیم که آنها ما را عبادت میکنند.
[10]- طبری در تفسیر خود (8/141) میگوید: «خدای متعال میفرماید: (به یاد آور) روزی را که این تکذیبکنندگان قیامت و این بتپرستان و آنچه را که به غیر از خدا مثل فرشتگان، انسانها و جنیان عبادت میکردند، مبعوث میکنیم...».
[11]- مقصود فرشتگانی است که امتهای مشرک آنان را الهها و معبودهای خویش (gods) قرار دادهاند.
[12]- مراد از استجابت در اینجا، استجابت لفظی نیست، بلکه مراد استجابت عملی به دعا است (هم چنانکه به آن اشاره کردیم).
[13]- مقصود از ﴿عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ ٢٦﴾ در این آیه، فرشتگان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر