فصل سوم
قواعد در پاسخ به شبهاتی که پیرامون اهل بیت مطرح میگردد
مسلمان زیرک و هوشیار باید از شش چیز مهم که مربوط به تاریخ اهل بیت است دوری نماید و مواظب باشد:
1- جایگاه والای اهل بیت راه را برای ورود برخی از دشمنان دین به صف مسلمین آسان کرده است، آنان شعار محبت اهل بیت را سر میدهند و در فضیلت اهل بیت احادیث وضع میکنند، از آنجا که عوام به طور عام اهل بیت را دوست دارند فضایل آنان را میپذیرند و از این رو چنین احادیث جعلی و دروغینی بدون آن که نقد و پالایش شود پذیرفته میگردد. بنابراین، ائمهی اهل بیت را میبینم که با تمام وضوح به این قضیه اشاره کرده اند.
و این حقیقتی است که رویداده پس شایسته است دوستداران اهل بیت از روایتهای دروغینی که به نام اهل بیت وضع شده است بپرهیزند.
جعفر صادق رضی الله عنه یکی از بزرگان اهل بیت میگوید:
«مردم شیفتهی دروغگفتن بر ما شده اند»([1]).
و میگوید: «ما اهل بیت راستگو هستیم، اما همواره دروغگویی خواهد بود که بر ما دروغ میبندد، از این رو به سبب دروغ او سخن راست ما نزد مردم از ارزش میافتد»([2]).
و به قاضی شریک بن عبدالله گوش بده که در توصیف گروهی که به جعفر صادق چسبیده بودند و ادعا میکردند سخنان او را روایت میکنند چه میگوید: «ابوعمر کشی میگوید: یحیی بن عبدالحمید حمانی در کتابی که در اثبات امامت علی بن ابی طالب تألیف کرده میگوید: به شریک گفتم: گروههایی ادعا مینمایند که جعفر بن محمد ضعیف الحدیث است، گفت: تو را از داستان آگاه میکنم، جعفر بن محمد مردی صالح و مسلمان و پرهیزگار بود، پس افراد نادانی پیرامون او گرد میآمدند که پیش او رفت و آمد میکردند و میگفتند. جعفر چنین گفت... و اینگونه احادیثی دروغین و ساختگی به او نسبت میدادند تا از این طریق نان بخورند و جیب مردم را خالی کنند، و مردم عوام وقتی این احادیث را شنیدند بعضی پذیرفتند و هلاک شدند و بعضی هم قبول نکردند»([3]).
همچنین جعفر صادق رضی الله عنه میگوید: مغیره بن سعید بر پدرم دروغ میبست و نامهها و نوشتههای یارانش را میگرفت و یاران مغیره نوشتهها را از یاران پدرم میگرفتند و به مغیره میدادند، آنگاه مغیره سخنان کفرآمیز را با آن میآمیخت و به پدرم نسبت میداد و سپس به شاگردانش میداد و به آنان دستور میداد که آن را پخش نمایند»([4]).
امر دوم: احادیث دروغینی که در فضائل اهل بیت وضع شده است، کاملاً مانند احادیثی است که در مورد فضائل صحابه روایت شده و دهها برابر از احادیث صحیحی که در فضائل آنان روایت شده بیشتر است، از این رو پذیرفتن احادیث فضائل و اشاعهی آن و غلوکردن در آن بدون بررسی اسانید و یقین پیداکردن به صحت آن، لازم نیست.
امر سوم: این که فضائلی که در حق اهل بیت ثابتاند به معنی این نیست که این فضائل به صورت انحصاری فقط ویژهی اهل بیت میباشند، چون قاعدهی کلی است که اختصاصیافتن به خوبی و فضیلتی به معنی نفی آن از دیگران نیست»([5]).
پس اگر بگوئیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد علی رضی الله عنه - که از اهل بیت است – فرموده است: «این پرچم را به دست کسی خواهم داد که خداوند به وسیلهی او فتح و پیروزی میآورد، او خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش او را دوست میدارند»([6]).
آیا میتوان گفت این فضیلت مختص علی است و دیگر اهل بیت از آن بیبهرهاند و خداوند حسن و حسین و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را دوست ندارد؟! بدیهی است که نه، بلکه حسن و حسین سرداران جوانان اهل بهشت هستند و تردیدی نیست که خداوند و پیامبرش آن دو را دوست میدارند، و فقط این است که خداوند قدر و مقام او را با نامبردن بالا برده است، به عنوان مثال: خداوند متعال در مورد اهل بیت میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا﴾ [الأحزاب: 33]. «خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد».
و در مورد صحابه رضی الله عنهم میگوید: ﴿مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ﴾ [المائدة: 6]. «پروردگار نمیخواهد حکم دشواری بر شما قرار دهد؛ بلکه میخواهد شما را پاک بدارد و نعمتش را بر شما تمام کند؛ باشد که سپاسگزاری نمایید».
پس تطهیر شامل همهی مؤمنان میشود اما خداوند به طور ویژه اهل بیت را نام برده است چون فضیلت دارند، و تردیدی نیست که بعضی از اهل بیت رضی الله عنه خصوصیتها و ویژگیهایی دارند که فقط آنان دارای آن بودهاند، همان طور که بعضی از صحابه خصوصیتها و ویژگیهایی دارند که کسی دیگر آن را ندارد، پس هر حقی را به صاحب آن باید داد، و درست قضیهی حدیث کساء همین طور است، این حدیث فضیلت بزرگی برای بعضی از اهل بیت است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعضی از بزرگان اهل بیت مانند علی و فاطمه و حسن و حسین که از نزدیکان پیامبر بودند، اما در خانه ایشان زندگی نمیکردند در حکم آیه داخل کرد، اما به هیچ وجه از این حدیث چنین فهمیده نمیشود که مفهوم آل بیت منحصر به علی و فاطمه و حسن و حسین رضی الله عنه است، و همچنین شرط دخول اینان در حکم آیه خروج دیگران نیست، پس شرط دخول اینان در حکم آیه خروج امهات المؤمنین از مصداق و حکم آیه نیست، و رحمت خدا همه چیز را فرا گرفته است و هیچگاه به خاطر کسی، کسی دیگر از آن محروم نمیشود، اگر کسی که ده برادر دارد بگوید: عمر و خالد و علی برادرانم هستند، آیا این به معنی آن است که هفت تای دیگر برادر او نیستند؟ و این در کلام عرب به کثرت میآید و حتی در قرآن کریم آمده است، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ يَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُۚ فَلَا تَظۡلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمۡۚ وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ٣٦﴾ [التوبة: 36]. «تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب الهی، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است؛ که چهار ماه از آن، ماه حرام است؛ (و جنگ در آن ممنوع میباشد). این، آیین ثابت و پابرجا(ی الهی) است! بنابر این، در این ماهها به خود ستم نکنید (و از هرگونه خونریزی بپرهیزید)! و (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعی پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعی با شما پیکار میکنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است»!.
یعنی این دستور از دین استوار است، و استواری دین منحصر به تعداد ماهها و این که چهارتا حراماند نیست، پس همین طور گفته پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث کساء که فرمود: «اینان اهل بیت من هستند». یعنی از اهل بیت من هستند.
و ما میتوانیم بگوئیم: وقتی حدیث کساء مانع از دخول یکی از اهل بیت با این چهار نفر میشود، پس چگونه این حکم علی بن حسین و محمد باقر و جعفر صادق و دیگر بزرگان عترت را شامل میشود، و قطعاً اینان در زمان واقعهی تکریم با کساء وجود نداشتند([7]).
امر چهارم این که: فقط و تنها به نسب اعتمادکردن کافی نیست.
و همچنانکه بر ما دوستداشتن آحاد اهل بیت به خاطر ایمانآوردن و نسب و خویشاوندی پیامبر واجب است، همچنین بر ما واجب است اگر کسی از اهل بیت مرتکب گناهی شود به مقدار گناهش از او ناراضی شویم، همانطور که وقتی فردی از افراد امت مرتکب خطایی میگردد به اندازهی گناهش او را مبغوض و منفور میدانیم، چنانکه پیامبر فرموده است: «هرکسی که عملکردش او را عقب بیندازد نسبش او را پیش نمیبرد»([8]).
امر پنجم: به هیچ وجه درست نیست که ما خاندان پیامبر را فقط در علی و فاطمه و حسن و حسین رضی الله عنه و نه تن از فرزندان حسین منحصر بدانیم، و منحصرکردن خاندان اهل بیت به این افراد با واقعیت امر مخالف است.
و با این کار بر افراد زیادی که از خاندان پیامبر هستند ظلم شده و آنها از این نسبت پاک محروم شدهاند و از حقوق عبادی و اعتباری و مالی که به سود یا علیه آنان به خاطر این نسبت تعلق میگیرد بیبهره مانده اند.
و تردیدی نیست که منحصرکردن خویشاوندی بر افراد مذکور قطعاً نسل پیامبر را کم میکند.
و ما حق داریم بپرسیم:
- آیا حمزه رضی الله عنه از فرزندان عبدالمطلب نیست؟
- آیا مگر او شیر خدا و شیر پیامبر و شهید احد و قهرمان بدر نیست؟
پس چرا فضائل او ذکر نمیشود؟ وقتی حمزه شهید شد پیامبر چنان اندوهگین شد که هیچ وقت به آن صورت غمگین نشده بود.
آیا مگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرموده است: «سردار شهداء روز قیامت حمزه است»([9])؟
- آیا عباس رضی الله عنه از فرزندان عبدالمطلب نیست، آیا مگر در فتح مکه حضور نداشت، آیا او نبود که در روز حنین مقاومت کرد و به همراه کسانی که فرار نکردند ماند؟
- آیا روایت نشده که عباس از من است و من از او هستم([10])؟
آیا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نگفته است: «ای مردم! هرکسی عموی مرا آزار دهد مرا آزار داده است، چون عموی مرد مانند پدرش است»([11]).
- عموزادگان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کجا هستند؟
- آیا جعفر ابن ابی طالب رضی الله عنه دارای فضایل نیست؟
مگر پیامبر به جعفر نگفت که: شما هم از نظر قیافه و هم به لحاظ اخلاق شبیه من هستی([12])؟
- آیا جعفر یکی از پیشگامان در اسلام نبود؟
- آیا او نبود که به حبشه هجرت کرد و همچنان در حبشه ماند، تا آن که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه هجرت نمود، و جعفر روز فتح خیبر به مدینه آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شدت از رسیدن جعفر به مدینه خوشحال شده و به استقبال جعفر بلند شد و او را در آغوش گرفت و پیشانیاش را بوسید.
و روایت شده که پیامبر فرمود: «نمیدانم که از فتح خیبر بیشتر خوشحالم یا از آمدن جعفر»([13]).
و هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جعفر را به موته به عنوان نایب زید بن حارثه فرستاد، جعفر در راه خدا امتحانی بس زیبا پس داد، و جنگید تا آن که هر دو دستش قطع گردید و به شهادت رسید، و خداوند در عوض دستهایش به او دو بال داده که در بهشت پرواز میکند، چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر داده است، و از آن وقت در دنیا به طیّار ملقب گردید.
و وقتی خبر شهادت جعفر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید، ایشان به شدّت ناراحت شد و گفت: «دیشب وارد بهشت شدم و در آن نگاه کردم، دیدم که جعفر همراه ملائکه پرواز میکند... »([14]).
و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دیشب جعفر به همراه جمعی از ملائکه از کنارم عبور کرد در حالی که بالهایش آغشته به خون و دلش سفید بود»([15])؟
اینها برخی از فضائل جعفر بود که بازگوکنندهی جایگاه والا و مقام بلند او در هردو جهان است، خداوند از او خوشنود باد.
- آیا عبدالله بن عباس رضی الله عنه دانشمند امت و ترجمان قرآن نیست، و او را به خاطر دانش فراوانش و کمال عقل و فضل زیادش حبر و دریای دانش مینامیدند، چرا چنین نباشد و حال آن که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای او دعا کرد که خداوند به او فقه و دیانت و علم تأویل بیاموزد([16])؟
و عبدالله بن عباس از کسانی بود که در جنگ جمل و صفین در کنار علی رضی الله عنه میجنگید، و بزرگان صحابه و تابعین به فضیلت او اعتراف کرده اند؟
- کجا هستند فرزندان علی رضی الله عنه ؟
- دیگر فرزندان و نوادگان حسین کجایند، از آن جمله نوهاش شهید کوفه زید بن علی بن حسین و سایر ذریه و نسل فرزندانش؟
- چرا از نسل حسن رضی الله عنه صحبت نمیشود؟
- حقوق اینها کجاست؟
- آیا آنان از اهل بیت هستند یا نه؟
- اگر از اهل بیت نیسیتند، چه کسی آنان را از شمار اهل بیت بیرون کرده است؟
- و به چه دلیلی به چنین کاری جرأت نموده است؟
- و آیا در آن سوی این کنارگذاشتن توطئهای هست([17])؟
بررسی این موضوع جایش اینجا نیست، اما اشارهای به آن کردیم تا خواننده متوجه شود که تاریخ اهل بیت خیلی بزرگتر و گستردهتر از آن چیزی است که بعضیها بیان میکنند.
اهل بیت زیاداند، آنان کسانی هستند که گرفتن زکات برایشان حرام است، و عبارتند از: بنی هاشم، و زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که نصوص صریح زیادی بر این دلالت مینماید؛ زنهای پیامبر قبل از این که به همسری پیامبر دربیایند از اهل بیت ایشان به شمار نمیآمدند، اما بعد از این که با ایشان صلی الله علیه و آله و سلم ازدواج کردند تابع ایشان و از اهل بیت ایشان هستند، و نصوص زیادی به تواتر این مطلب را اثبات کرده است که اهل بیت فقط در علی و فاطمه و بعضی از فرزندان حسین رضی الله عنه منحصر نیست، محمد بن سلیمان کوفی روایت میکند که «حصین بن عقبه از زید بن ارقم پرسید: اهل بیت پیامبر چه کسانی هستند، آیا زنان پیامبر از اهل بیت ایشان نیستند؟
گفت: زنانش از اهل بیت ایشان هستند، ولی اهل بیت کسانی هستند که گرفتن زکات بر آنان حرام است، آنگاه حصین به او گفت: آنان چه کسانی هستند ای زید؟ گفت: آنان آل علی و آل جعفر و آل عقیل و آل عباس هستند»([18]).
و همچنین این مطلب را بیان کرده است و در توضیح ﴿وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾ [الحشر: 7]. گفته است: یعنی خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که عبارتند از آل علی رضی الله عنه و آل عباس رضی الله عنه و آل جعفر و آل عقیل رضی الله عنهما ، و دیگران با آنان مشارکتی ندارند، و این درست است و موافق با مذهب و دیدگاه آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است»([19]).
و صدوق روایت کرده که علی علیه السلام گفت: «ای رسول خدا! شما عقیل را دوست میداری؟ گفت: بله سوگند به خدا! او را دوست دارم... »
تا این که گفت: «به خدا شکایت میبرم از آنچه عترت و خاندانم بعد از من خواهند دید»([20]).
امر ششم- این که در لابلای کتابهای مشکوک اقوال زیادی این جا و آن جا آمده و ادعا میکند که اهل بیت بعد از وفات پیامبر در دوران خلفای راشدین تا حکومت اموی و در زمان دولت عباسی همواره مورد ستم قرار گرفتهاند و هیچکس از بزرگان اهل بیت نیست، مگر این که زندانی شده یا به قتل رسیده و یا تبعید گردیده و یا مسموم شده است و دیگر ادعاهایی از این قبیل.
این اشکال به دو صورت پاسخ گفته میشود:
صورت اول:
اصل نزد اهل سنت این است که باید به اهل بیت احترام گذاشت و جایگاه و فضیلت و خویشاوندی آنان را با پیامبر و توصیهی آن حضرت در بارهی اهل بیت را که فرمود: «در مورد اهل بیتم خدا را مد نظر داشته باشید، (تا سه بار)»([21]). نصب العین خود قرار داد. و همه اهل سنت بر این قضیه اتفاق و اجماع دارند.
پس عقیدهی اهل سنت در مورد اهل بیت رضوان الله علیهم در کتابهایشان یعنی کتابهای حدیث و کتابهای عقیده و فقه و شرح حالها و کتابهای سیره بیان شده است، و هر مؤلفی در جای مناسب به این عقیده اشاره کرده است، در کتابهای حدیث در فضائل اهل بیت ابوابی مرتب گردیده و همچنین در کتابهای عقیده فصلهایی به بیان عقیدهی اهل سنت در مورد اهل بیت اختصاص داده شده است، و در کتابهای فقه ابوابی هست که احکام مربوط به اهل بیت مانند حرمت زکات برای آنان بیان شده است. و کتابهایی که شرح حال شخصیتها را بیان کردهاند، شرح حال و اخبار اهل بیت را توضیح دادهاند.
پس اصل کلی نزد اهل سنت همین است و این اصل مخدوش نمیشود، مگر با دلیل واضح و روشن، و وقتی تاریخ را بررسی کنیم، میبینیم آنچه بعضی ادعا میکنند که اهل سنت و حکامشان بر اهل بیت ستم روا میداشتهاند، دعاوی باطلی است که صحت ندارد، مگر آن که در موردی کشمکشی برای رسیدن به حکومت و قدرت بوده است، مانند آنچه در قیام زید رحمه الله و غیره روی داده است.
از این رو شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله میگوید: «هرکسی حسین را کشته یا برای کشتن او کمک کرده است یا به کشتهشدن حسین راضی بوده لعنت خداوند و ملائکه و همه مردم بر او باد»([22]).
پس درست نیست که مسلمان تاریخ درخشان اهل بیت و محبتی که مسلمین نسبت به آنان داشتهاند را با روایتی باطل یا داستانی دروغین مشوّه کند، چنانکه اصفهانی در کتابش «مقاتل الطالبیین» چنین کرده است، تعجب است از کسانی که بر کتابهای اصفهانی اعتماد میکنند، کتاب اصفهانی «مقاتل الطالبیین» کتابی است مملو از دروغهای تاریخی که هیچ نویسندهای نمیتواند آن را اثبات نماید چه برسد به این که اهل سنت را به این اتهام بزرگ متهم کند. کتابهای تاریخ آکنده از اخباری است که بیان میدارد که خلفای مسلمین اهل بیت را گرامی میداشتهاند و با آنان محبت میورزیده اند.
ابوبکر صدیق رضی الله عنه میگوید: «در مورد اهل بیت پیامبر رعایت ایشان را بکنید»([23]). و همچنین ایشان رضی الله عنه میگوید: «سوگند به خدا! خویشاوندان پیامبر برایم مهمتر و مقدمتر از خویشاوندان خودم میباشند»([24]).
و ابوبکر رضی الله عنه خطاب به علی و فاطمه رضی الله عنهما گفت: « سوگند به خدا که من خانه و دارایی و خانواده و قوم خود را رها نکردم مگر برای طلب رضامندی خدا و خوشنودی پیامبر و شما اهل بیت»([25]).
حتی ابوبکر صدیق رضی الله عنه یکی از همسرانش به نام اسماء بنت عمیس را برای پرستاری و مراقبت از فاطمه به خانهی علی فرستاد، و همسر ابوبکر در غسلدادن و تکفین فاطمه مشارکت داشت([26]).
و عمر فاروق رضی الله عنه به فاطمه گفت: «ای دختر رسول خدا، هیچکسی از پدرت برای ما محبوبتر نبود، و بعد از پدرت هیچکسی از تو برای ما محبوبتر نیست»([27]).
و برای اثبات محبت خلفا با علی همین کافی است که عمر رضی الله عنه علی را به عنوان یکی از مجموعه شش نفری انتخاب کرد که خلیفه مسلمین بعد از او باید از میان آنها تعیین شود.
و عمر رضی الله عنه با ام کلثوم دختر علی رضی الله عنه ازدواج کرد.
و خلیفهی راشد عثمان ذیالنورین رضی الله عنه نیز اینگونه بود و مواضع مشترک زیادی که او با اهل بیت داشت برگهای درخشان سیرهی ایشان است. و ایشان در بسیاری از قضایا با علی رضی الله عنه رایزنی میکرد، بلکه دفاع علی و فرزندانش از عثمان در روزی که ایشان در خانهاش به شهادت رسید، حقیقت این ارتباط و صمیمیت را برای ما بیشتر روشن میکند. آری، علی و فرزندانش به دفاع از عثمان برخاستند، چون عثمان را دوست داشتند و عثمان چون آنها را دوست داشت به آنان فرمان داد که با کسی نجنگند»([28]).
و گفته شده که هارون الرشید به همراه موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنه کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد، و هارون الرشید در کنار قبر پیامبر افتخار میکرد و میگفت: السلام علیکم ای پسرعمو – چون هارون الرشید از نسل عباس بن عبدالمطلب است، آنگاه موسی بن جعفر آمد و گفت: «السلام علیک ای پدر. هارون الرشید روی به موسی بن جعفر کرد و گفت: سوگند به خدا که افتخار همین است.
و هارون الرشید گفت: به من رسیده که مردم عوام فکر میکنند من نسبت به علی بن ابی طالب کینه دارم، سوگند به خدا که هیچکسی را به اندازهی او دوست ندارم»([29]).
و خلیفهی عادل عمر بن عبدالعزیز به فاطمه دختر علی بن ابی طالب رضی الله عنهما گفت: ای دختر علی! سوگند به خدا، روی زمین هیچ خانوادهای نیست که آن را بیشتر از شما دوست داشته باشم و شما را از اهل بیت خودم بیشتر دوست دارم»([30]).
و مردم از زهد و زاهدان سخن گفتند گروهی گفت فلانی زاهد است و گروهی دیگر گفتند، فلانی زاهد است، آنگاه عمر بن عبدالعزیز گفت: زاهدترین مردم علی بن ابی طالب رضی الله عنه بوده است»([31]).
صورت دوم:
افراد بزرگ و مهم به خصوص اگر از صالحان و علمای امت باشند خداوند آنان را مورد آزمایش قرار میدهد تا جایگاهشان و مقامشان را در بهشت بالا ببرد، پس اگر افرادی از اهل بیت مورد ستم قرار گرفتهاند یا کشته شدهاند چنانکه حسین به شهادت رسید، باید دانست که هرگاه خداوند بندهای را دوست بدارد او را میآزماید و این منحصر به اهل بیت نیست، بلکه بسیاری از علمای اهل سنت و بزرگانشان مانند سعید بن جبیر و امام ابوحنیفه و امام مالک و امام احمد و بسیاری دیگر از صالحان امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم مورد ستم قرار گرفته اند.
ظلم و ستم و بلا چیزی است که پیامبران و صالحان بعد از آنان به آن گرفتار آمدهاند، حضرت دانیال علیه السلام به سختترین بلاها و ستمها گرفتار شد، بختنصر پادشاه ستمگر او را زندانی کرد و دو شیر را در اتاق او رها کرد، اما خداوند دانیال را از آن حیوانات درنده سالم نگاه داشت([32]).
و همچنین یعقوب پیامبر فرزندش را گم کرد، و پیامبر خدا زکریا علیه السلام و پیامبر خدا موسی علیه السلام در برابر طاغوت سرکش فرعون، و پیامبر خدا عیسی علیه السلام در مقابل یهودیان، و ستمهایی که بر پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم از سوی قریش و کفار مکه وارد گردید که داستان هر یک معروف است.
و بعد از آنان اصحاب پیامبر به سختیها دچار شدند، آنان سرزمین خویش را ترک کردند و اموال و خانوادههایشان از آنان گرفته شد، و به صورتهای گوناگونی مورد شکنجه قرار گرفتند، و حتی بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مشکلاتی گرفتار شدند که بزرگان پیش از آنان بدان مبتلا شدهاند، عمر فاروق رضی الله عنه را در حالی که نماز میخواند در محراب با خنجر کینه و مکر به شهادت رسانیدند، و همچنین عثمان رضی الله عنه را در خانهاش در حالی که قرآن میخواند به شهادت رسانیدند و همچنین علی رضی الله عنه در حالی به شهادت رسید که فریاد میزد: ای مردم! نماز نماز، و دیگر صحابهی بزرگوار رضی الله عنهم ، و همچنین بسیاری از علما و بزرگان به ستمها و بلاهای زیادی گرفتار شده اند.
امام اوزاعی از سوی یکی از طاغوتیان به بلای بزرگی گرفتار شد و نزدیک بود آن طاغوت او را به قتل برساند.
و داستان امام اهل سنت امام احمد بن حنبل رحمه الله با خلیفه معتصم معروف است، خلیفه، امام احمد را شکنجه کرد و شلاق زد تا جایی که پشتش شکاف برداشت، و او را زندانی کرد([33]). و داستان امام عز بن عبدالسلام سلطان العلماء با امیر اسماعیل که او را زندانی کرده بود معروف است.
و وقتی فاطمیها در مصر به قدرت رسیدند علما را مورد ستم قرار دادند، از آن جمله امام ابوبکر نابلسی که روز اول دستور دادند او را بزنند و روز دوّم دستور دادند او را در انظار مردم آویزان کنند و سپس روز سوّم دستور سلّاخی بدن او و کشیدن پوست و جداکردن آن از گوشتش را با کارد یهودی صادر کردند([34]).
و امام نعیم بن حماد در حالی که در زندان دست و پایش زنجیر بود وفات یافت، و جسد او را کشان کشان بردند و همچنان که دست و پایش زنجیر بود در چالهای انداختند و او را غسل ندادند([35]).
و امام هروی انصاری میگوید: پنج بار زیر تیغ شمشیر قرار گرفتم، به من نمیگفتند: از مذهبت برگرد، بلکه به من میگفتند: در برابر مخالفان خود سکوت کن، اما میگفتم: ساکت نمینشینم»([36]).
و نمونههای زیادی هست، مقصود این که اهل سنت و علمایشان مورد ستمهای فراوان قرار گرفتهاند، همانطور که دیگران نیز در معرض ظلم و ستم قرار گرفتهاند. آری، مردان بزرگ گرفتار بلا میشوند، و همواره چنین است.
[1]- بحار الأنوار مجلسی 2 / 246.
[2]- جامع الرواة. محمد اردبیلی 2 / 221 و کلیات فی علم الرجال جعفر سبحانی ص 26.
[3]- رجال الکشی ص 208 – 209 و بحارالأنوار، مجلسی 25 / 302 – 303.
[4]- الحدائق الناضرة، یوسف بحرانی 1 / 50، بحار الأنوار، مجلسی 2 / 250.
[5]- حوارٌ مع فضل الله، اثر هاشم هاشمی 116 و «امام مهدی» محمد کاظم قزوینی 527.
[6]- متفق علیه: صحیح بخاری 2942، صحیح مسلم 4 / 1872، 2406 / 34.
[7]- آیه تطهیر، عبدالهادی حسینی 20.
[8]- صحیح مسلم، باب فضل الاجتماع علی تلاوة القرآن، حدیث شماره: 2699.
[9]- مستدرک حاکم 2 / 120 والسلسلة الصحیحة آلبانی 1 / 716 ش 374.
[10]- ترمذی 3759 و نسائی 8 / 33 و مستدرک حاکم 3 / 325. و سیر أعلام النبلاء 2 / 99 و میگوید: اسنادش قوی نیست و همچنین شیخ آلبانی در السلسة الضعیفه 5 / 340 ش 2315 آن را ضعیف دانسته. اما معنای حدیث درست است.
[11]- ترمذی 3758 و میگوید: حدیث حسن صحیح است، مسند احمد 4 / 165 و آلبانی در السلسة الصحیحة 2 / 446 ش 806 آن را صحیح دانسته است.
[12]- صحیح بخاری 2699.
[13]- السنن الکبری بیهقی 7 / 101.
[14]- مستدرک حاکم 3 / 196، 209) و میگوید: «اسنادش صحیح است». و ضیاء در المختاره آن را صحیح دانسته است و شیخ آلبانی در صحیح الجامع 3358 آن را صحیح دانسته، نگا: السلسة الصحیحة 3 / 227 ش 1226.
[15]- مستدرک حاکم 3 / 212 والسلسة الصحیحة 3 / 228 شماره: 1226.
[16]- متفق علیه.
[17]- نگا: آل بیت و حقوق شرعی آنان، صالح درویش ص 9 – 12.
[18]- مناقب امیرالمؤمنین 2 / 116 و اربلی در کشف الغمه به همین اشاره کرده است، و نگا: بحار الأنوار، مجلسی 25 / 237.
[19]- عمدة عیون صحاح الأخبار، حلی 6 – 7.
[20]- امالی الطوسی ص 191 و بحارالأنوار مجلسی 22 / 288، 44 / 287.
[21]- صحیح مسلم 2424.
[22]- مجموع الفتاوی 4 / 487.
[23]- صحیح بخاری (3713) باب مناقب الحسن والحسین.
[24]- صحیح بخاری (3712) و نگا: بحارالأنوار 43 / 301.
[25]- السنن الکبری، بیهقی 6 / 301 و البدایه والنهایه، ابن کثیر 5 / 253.
[26]- الاستیعاب، ابن عبدالبر 4 / 378 و اسمی المطالب، صلابی 160.
[27]- مصنف ابن ابی شیبه 14 / 567 و اسنادش صحیح است.
[28]- تاریخ دمشق، ابن عساکر 1 / 402 و طبقات ابن سعد 8 / 128.
[29]- تاریخ الخلفاء، سیوطی ص 293.
[30]- الطبقات الکبری، ابن سعد 5 / 388.
[31]- سیرة عمر، ابن جوزی به نقل از کتاب الدولة الأمویه، صلابی.
[32]- البدایه والنهایه 1 / 428.
[33]- سیرة الإمام احمد، ابن جوزی، ص 158.
[34]- حاشیه البدایة والنهایه 11 / 284 و «العبر فی خبر من غبر» ذهبی 2 / 336.
[35]- نگا:: «سیر أعلام النبلاء» ذهبی 10 / 610.
[36]- سیر أعلام النبلاء، ذهبی 18 / 509.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر