توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ تیر ۲۱, دوشنبه

اِله

 

اِله

تحقیق لغوی

واژه‌ی (الإله) از مادّه‌ی همزه، لام و هاء (أ ل هـ)، در فرهنگ لغات با معانی گوناگونی به کار رفته است؛ به شرح زیر([1]):

[ألَهْتُ إِلى فلان]: به سوی فلانی رفتم و در نزد او آرامش یافتم.

[ألِهَ الرَّجُلَ يألَهُ]: به آن مرد پناه داد (هنگامی که به کار می‌رود که شخصی از چیزی ترسیده باشد و به فرد دیگری پناه ببرد و آن فرد هم به او پناه دهد).

[أَلِهَ الرَّجُلُ إِلى الرَّجُلِ]: آن مرد با اشتیاق فراوان به سوی آن مرد دیگر رفت.

[ألَهَ الفَصيلُ]: بچه شتر با حرص و ولع فراوان به سوی مادرش دوید (و خود را به او چسباند).

[ألِهَ إِلاهةً وأُلَوهَةً]: عبادت کرد.

همچنین گفته شده است که (الإله) مشتق از مادۀ (لاَهَ یَلِیه لَیهاً) به معنای پنهان‌شدن است.

***

با دقت در معانی گوناگون ماده‌ی (أ ل هـ) که در آن (أله یأله إِلهةً) به معنای عبادت (یعنی پرستش) و (الإله) در معنای معبود به کار رفته است، کاملاً آشکار می‌شود که:

1-   فقر و نیازمندی انسان نخستین عامل تحریک‌کننده‌ی او برای عبادت و پرستش است. بنابراین، انسان مادام که گمان نکند فرد به خصوصی قادر است نیازش را برطرف سازد و در برابر مصایب یاریگرش باشد و در سختی‌ها پناهش دهد و به هنگام ناراحتی و اضطراب تسکینش دهد و از ترسش بکاهد، هیچگاه فکر پرستش آن شخص به ذهنش خطور نخواهد کرد.

2-   اگر انسان معتقد باشد که شخصی توانایی این را دارد که نیازها را برطرف و دعاها را استجابت کند، حتماً او را والا مقام‌تر و بلندمرتبه‌تر از خود می‌داند و نه تنها به جایگاه بزرگش اعتراف می‌کند، بلکه حتی به قدرت و توانایی فراوان او هم اقرار می‌کند.

3-   بدون شک بسیاری از نیازهای انسان در این دنیا بر اساس قانون اسباب و مسبّبات رفع خواهد شد و بیشترین تلاش انسان برای رفع نیازهایش، در برابر دیدگانش صورت می‌گیرد و از دایره‌ی معلوماتش خارج نیست. از این رو هیچگاه در وجود انسان کوچکترین تمایلی برای پرستش این اسباب به وجود نمی‌آید. برای مثال فرض کنید شخصی برای برطرف ساختن نیازش احتیاج به پول دارد تا آن را در این راه هزینه کند و به همین منظور نزد فرد دیگری می‌رود و از او می‌خواهد که کار خاصّی برایش دست و پا کند. آن مرد هم خواسته‌اش را می‌پذیرد و کاری به او محوّل می‌کند و در پایانِ عملش اجرتی به او می‌دهد. اکنون آن کارگر هرگز به ذهنش نمی‌رسد (تا چه برسد به اینکه اعتقاد داشته باشد) که کار فرمایش شایستگی پرستش را از جانب او داراست؛ زیرا با چشمان خود تمام راهی را که از طریق آن به هدفش رسیده، مشاهده کرده‌است و به خوبی می‌داند که آن مرد چگونه نیازش را برآورده کرده است. بنابراین، تصور عبادت هنگامی به ذهن انسان می‌رسد که معبود او در پشت پرده‌ی غیب و قدرتش در برطرف‌ساختن حاجات از دیده‌ها نهان باشد. از این رو برای معبود واژه‌ای انتخاب شده است که علاوه بر معنای پنهان‌شدن، حیرت و سرگشتگی، متضمّن معانی رفعت و بلندمرتبه‌ایی نیز باشد.

4-   بسیار طبیعی است که انسان بدون اختیار و با یک نوع شوق و ولع خاص، علاقه‌مند به کسی باشد که گمان می‌کند قادر است در موقع نیاز حاجتش را برآورده سازد و به هنگام مصیبت پناهش دهد و در هنگام اضطراب و ناراحتی خیالش را راحت و اعصابش را آرام کند.

با عنایت به چهار مطلب فوق، کاملاً معلوم می‌شود که براساس چه نوع تصوراتی کلمه‌ی (الإله) بر معبود اطلاق شده است؛ تصوراتی از قبیل رفع نیازهای انسان، پناه‌دادن، آرامش بخشیدن، بلندمرتبگی، جبروت و همچنین تصوری که انسان از معبود خویش دارد و امیدوار است که با در دست‌داشتن نیروها و قدرت‌ها، حاجاتش را برآورده سازد و در مصایب و سختی‌ها پناهش دهد و در همان حال از دیده‌ها نهان و همانند سرّی از اسرار باشد که مردم نتوانند کُنه ذاتش را درک کنند تا انسان شور و شوق فراوانی برای وصال او داشته باشد.

تصور اله نزد مردمان عصر جاهلیت

پس از این بحثی که در مورد ریشه‌ی کلمه (الإله) داشتیم، زیباست که بنگریم عرب‌ها و اقوام پیشین چه تصوراتی در باب الوهیت داشتند که قرآن کریم در رد و ابطال آن‌ها نازل شد. خدای سبحان می‌فرماید:

1-   ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا ٨١ [مریم: 81].

«و (آن‌ها) به جای الله معبودانی را (برای خود) بر گزیدند، تا سبب عزت‌شان باشد».

﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يُنصَرُونَ ٧٤ [یس: 74].

«و آن‌ها غیر از الله معبودانی (برای خود) بر گزیدند، (به این امید) شاید که یاری شوند».

از این دو آیه‌ی کریمه روشن می‌شود که اهل جاهلیت کسانی را به عنوان معبودهای خویش برمی‌گزیدند که به گمان‌شان در مواقع سختی و مصیبت، دوستداران و یاوران‌شان هستند و به هنگام ترس یا متضررشدن، قادرند که مأمن و پناه‌گاهشان باشند.

2-   ﴿فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ ءَالِهَتُهُمُ ٱلَّتِي يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ لَّمَّا جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَمَا زَادُوهُمۡ غَيۡرَ تَتۡبِيبٖ ١٠١ [هود: 101].

«پس هنگامی‌که فرمان پروردگارت فرا رسید، معبودان‌شان که به جای الله می‌خواندند؛ پس چیزی از آنان دفع نکردند (و یاری‌شان ندادند) و آن‌ها را جز هلاکت (و نابودی) نیفزودند».

﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ [النحل: 20-22].

«و آن‌هایی را که به جای الله (به معبودیت) می‌خوانند، چیزی را نمی‌آفرینند، و خودشان (نیز) آفریده می‌شوند. (آن‌ها) مرده‌گانی هستند غیر زنده، و نمی‌دانند در چه زمانی برانگیخته می‌شوند. معبود شما، معبودی یگانه است».

﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ([2]) [القصص: 88].

«و معبود دیگری با الله مخوان، هیچ معبودی (به حق) جز او نیست».

﴿وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا يَخۡرُصُونَ ٦٦ [یونس: 66].

«آگاه باشید، هر که در آسمان‌ها و هر که در زمین است، از آن الله است، و کسانی‌که غیر الله؛ شریکان را می‌خوانند، پیروی (از دلیلی) نمی‌کنند، آن‌ها تنها از گمان پیروی می‌کنند، و آن‌ها فقط دروغ می‌گویند».

از این آیات چند نکته‌ی مهم بروز می‌یابد:

1-   مردمان عصر جاهلیت، معبودهایشان را در هنگام سختی‌ها و مصایب به دعا می‌خواندند و از آن‌ها طلب یاری می‌کردند.

2-   معبودهای مشرکان فقط از جنیان، فرشتگان یا بت‌ها نبود، بلکه شامل افرادی نیز می‌شد که مدت‌ها قبل از دنیا رفته بودند؛ چنان‌که این فرموده‌ی الهی: ﴿أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١ [النحل: 21]

«(آن‌ها) مرده‌گانی هستند غیر زنده، و نمی‌دانند در چه زمانی برانگیخته می‌شوند».

دلیل کاملاً واضحی بر این ادعاست.

3-   مردمان عصر جاهلیت گمان می‌کردند که معبودهایشان دعاهای آنان را می‌شنوند و قادر به یاریشان هستند.

***

در اینجا لازم است که خواننده‌ی گرامی مفهوم دعا و همچنین شرایط تحقق مددی که انسان، انتظارش را از معبود خویش دارد، کاملاً به یاد داشته باشد؛ به مثالی در این زمینه توجه کنید:

هرگاه انسان در موقع تشنگی خادمش را صدا زند و از او مقداری آب بخواهد و یا به هنگام بیماری از پزشک طلب مداوا کند، صحیح نیست که این درخواست فرد از خادم یا پزشک را دعا بنامیم و به همین شکل نیز این خواسته‌ی انسان به این معنا نیست که او خادم یا پزشک را معبود و اله خویش گرفته است؛ زیرا هرآنچه را که این فرد انجام داده است تماماً براساس قانون اسباب و مسبّبات صورت گرفته و از دایره‌ی این قانون خارج نبوده است؛ اما اگر همین شخص در هنگام تشنگی یا بیماری به جای فراخواندن خادم یا پزشک از یک بت یا ولی طلب یاری کند، بی‌شک آن‌ها را برای برطرف‌ساختن سختی‌اش دعا نموده و اله و معبود خویش گرفته است؛ زیرا این فرد شخصی را دعا نموده است کیلومترها دورتر از او در خاک آرمیده است؛ آن هم به گمان اینکه آن ولی با چشم خود او را می‌بیند و با گوش خود دعایش را می‌شنود و نیز می‌پندارد که او دارای یک نوع سلطه‌ی خاص بر عالم اسباب و مسبّبات است؛ به گونه‌ای که آن سلطه و قدرت قادرش می‌سازد آب به انسان برساند و بیماریش را شفا دهد.

به همین ترتیب نیز اگر در چنین حالتی بتی را به دعا بخواند و از او التماس آب یا شفای بیماری کند، به منزله‌ی آن است که اعتقاد دارد دستور بت بر رساندن آب، تأمین سلامتی و دورساختن بیماری از او نافذ است؛ به گونه‌ای که آن بت قادر است برای رفع نیاز آن فرد، در قانون اسباب و مسبّبات، تصرفی غیبی و خارج از قوانین طبیعی بنماید.

خلاصه‌ی کلام آنکه: تصوری که انسان به سبب آن معبود خویش را به دعا می‌خواند و از او طلب یاری می‌کند و در درگاهش به تضرّع و زاری می‌پردازد، تصور شخصی است که بسیار قدرتمند و مسلط بر قوانین طبیعی که دارای نیروهای خارج از چارچوب این قوانین است.

3-   ﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَكۡنَا مَا حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡقُرَىٰ وَصَرَّفۡنَا ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٢٧ فَلَوۡلَا نَصَرَهُمُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ قُرۡبَانًا ءَالِهَةَۢۖ بَلۡ ضَلُّواْ عَنۡهُمۡۚ وَذَٰلِكَ إِفۡكُهُمۡ وَمَا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ ٢٨ [الأحقاف: 27-28].

«و به راستی ما قریه‌ها (و آبادی‌ها)یی را که اطراف شما بوده‌اند هلاک کردیم، و آیات (خود) را (به صورت‌های) گوناگون (برای آن‌ها) بیان کردیم، تا شاید باز گردند. پس چرا کسانی را که آن‌ها به جای الله برای (قصد) تقرب (به خدا) معبود (خود) گرفتند، یاریشان نکردند؟ بلکه از نظرشان گم شدند، و این بود (نتیجۀ) دروغشان، و آنچه را افترا می‌بستند».

﴿وَمَا لِيَ لَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٢ ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً إِن يُرِدۡنِ ٱلرَّحۡمَٰنُ بِضُرّٖ لَّا تُغۡنِ عَنِّي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يُنقِذُونِ ٢٣ [یس: 22-23].

«و چه شده است مرا که پرستش نکنم کسی را که مرا آفریده است، (همه) به سوی او باز گردانده می‌شوید؟ آیا غیر از او معبود‌هایی را بر گزینم که اگر (الله) رحمان بخواهد به من زیانی برساند، شفاعت آن‌ها چیزی را از من دفع نمی‌کند (و کمترین فایده برایم ندارد) و مرا نجات نخواهند داد؟!».

﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ [الزمر: 3].

«و کسانی‌که به جای او معبودان (و اولیای) گرفتند (و گفتند) این‌ها را نمی‌پرستیم جز برای این‌که ما را به الله نزدیک کنند بی‌گمان الله (روز قیامت) میان آن‌ها در آنچه اختلاف داشتند، داوری می‌کند».

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ [یونس: 18].

«و غیر از الله چیزهای را می‌پرستند که نه به آن‌ها زیانی می‌‌رساند و نه سودشان می‌بخشد، و می‌گویند: این‌ها (= بت‌ها) شفیعان ما نزد الله هستند».

در این آیات چند نکته‌ی قابل توجه آشکار می‌شود:

1-   مردمان عصر جاهلیت معتقد نبودند که الوهیت در بین معبودهایشان تقسیم شده است و دیگر مافوق آن‌ها هیچ معبود برتری وجود ندارد، بلکه تصویر واضحی از یک اله برتر در ذهن داشتند که در کلام خود با نام الله از او نام می‌بردند و عقیده‌ی حقیقی آنان در مورد معبودهایشان این بود که می‌گفتند: معبودهایمان در الوهیت آن اله برتر، دخیل و صاحب نفوذاند به گونه‌ای که سخنان‌شان در نزد او قابل قبول و خواسته‌های ما به واسطه‌ی آن‌ها قابل تحقق است و ما با طلب شفاعت از آن‌ها جلب منفعت و دفع ضرر می‌کنیم.

به سبب چنین گمان‌هایی بود که مردمان عصر جاهلیت معبودهایشان را شریک خداوند در الوهیت قرار می‌دادند و از این لحاظ روشن می‌شود که هرگاه انسان یکی را شفیع خود در نزد خداوند بداند و او را دعا کند و از وی کمک بخواهد و برای او آداب تعظیم و احترام را کاملاً به جای بیاورد و برایش نذر کند و قربانی بدهد در این صورت – در اصطلاح مردمان جاهلیت – آن شفیع را معبود و اله خویش گرفته است([3]).

4-   ﴿۞وَقَالَ ٱللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِ ٥١ [النحل: 51].

«و الله فرمود: دو معبود را نگیرید، فقط او معبود یگانه است، پس (تنها) از من بترسید».

﴿وَلَآ أَخَافُ مَا تُشۡرِكُونَ بِهِۦٓ إِلَّآ أَن يَشَآءَ رَبِّي شَيۡ‍ٔٗا [الأنعام: 80].

«و من از آنچه با او شریک قرار می‌دهید، نمی‌ترسم، مگر پروردگارم چیزی را بخواهد».

﴿إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰكَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖ [هود: 54].

«ما (چیزی) جز این نمی‌گویم که: بعضی از معبودان‌مان آسیبی به تو رسانده‌اند».

آیات فوق به درستی نشان می‌دهد که مردمان عصر جاهلیت از معبودهایشان خوف و هراس داشتند و می‌ترسیدند که اگر به هر علتی موجبات خشم و غضب آن‌ها را فراهم کنند و یا اینکه از لطف و عنایت‌شان محروم شوند، مصیبت‌هایی همچون بیماری، خشکسالی، ضرر مالی، زیان جسمی و... دامنگیرشان خواهد شد.

﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ [التوبة: 31].

«(آن‌ها) دانشمندان و رهبان خویش، و (همچنین) مسیح پسر مریم را معبودانی بجای الله گرفتند؛ در حالی‌که دستور نداشتند جز الله یکتایی را که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، بپرستند».

﴿أَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيۡهِ وَكِيلًا ٤٣ [الفرقان: 43].

«آیا دیدی کسی را که هوای (نفس) خود را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو می‌توانی بر او (وکیل و) نگهبان باشی؟!».

﴿وَكَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ قَتۡلَ أَوۡلَٰدِهِمۡ شُرَكَآؤُهُمۡ [الأنعام: 137].

«و اين چنين شريکان‌شان برای بسياری از مشرکان؛ کشتن فرزندان‌شان را آراسته جلوه دادند».

﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ [الشوری: 21].

«آیا (مشرکان) معبودانی دارند که بدون اجازۀ الله آیینی برای آن‌ها مقرر داشته‌اند؟!».

یک شخص نکته‌سنج در این آیات متوجه معنای دیگری از واژه (الإله) می‌گردد که با معانی گذشته‌ی آن کاملاً تفاوت دارد. در اینجا دیگر تصور آن معبودی که قدرت او چیره و مسلط بر قوانین طبیعی است، وجود ندارد، بلکه آن چیزی که به عنوان معبود و اله گرفته شده است، یا یک فرد خاص و یا نفس خود انسان است؛ آن هم نه به این دلیل که مردم وی را دعا کنند و یا معتقد باشند که آن معبود برایشان جلب منفعت و دفع مضرت می‌کند و در سختی‌ها پناه‌شان است؛ بلکه از این جهت او را معبود خویش گرفته‌اند که امرش را به عنوان قانون و شریعت خویش پذیرفته‌اند؛ از دستوراتش اطاعت محض می‌کنند و نهی او را با جان و دل پذیرفته‌اند؛ حلال او را حلال و حرامش را حرام تلقی کرده‌اند و پنداشته‌اند که آن معبود دارای حق امر و نهی است و بالاتر از او قدرت برتری وجود ندارد که لازم باشد در امر و نهی به او رجوع و استناد کرد.

نخستین آیه به خوبی نشان می‌دهد که چگونه یهودیان و مسیحیان، علمای دینی و پارسایان خود را به خدایی گرفته بودند؛ هم چنان‌که حدیث شریف نبوی این مطلب را کاملاً روشن می‌گرداند:

ترمذی، محدث مشهور و ابن جریر طبری از عدی بن حاتم رضی الله عنه  نقل می‌کنند که: روزی بر پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  وارد شدم درحالی که یک صلیب طلایی در گردنم بود([4]) و پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  این آیه را می‌خواند: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ در جواب گفتم: یهودیان و مسیحیان که هرگز علمای دینی و پارسایان خود را نپرستیده‌اند. رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: چرا پرستیده‌اند! آن علما و پارسایان، حلال را حرام و حرام را حلال کردند و پیروان‌شان نیز از آن‌ها تبعیت می‌کردند و عبادت آنان به این شکل بوده است.

اما معنای آیه‌ی دوم، کاملاً واضح است؛ هرکسی که از هوای نفس خود پیروی کند و امر خود را بالاتر از هر امری بداند، در واقع نفس خود را معبود خویش گرفته است. در دو آیه‌ی بعدی نیز هرچند کلمه‌ی (الشرکاء) به جای کلمه‌ی (الإله) به کار رفته است، اما مراد از شرک در اینجا، شریک قائل‌شدن برای خداوند در الوهیت اوست و دلیل روشنی است بر این مطلب که هرآنچه را یک فرد یا گروهِ خاص به عنوان شرع یا قانون، برای دیگران وضع کند و بدون استناد به امر الهی آن را قانونی و شرعی تلقی کنند، پیروان چنین قانون و شریعتی، شارعان و قانونگذاران آن را شریک خداوند در الوهیت مخصوص به او قرار داده‌اند.

ضابطه‌ی تشخیص در باب الوهیت

در بین تمام معانی مختلفی که (در قسمت‌های گذشته) برای واژه‌ی (الإله) ذکر شد، ارتباطی منطقی وجود دارد که بر یک انسان دقیق و تیزبین پوشیده نیست؛ به این ترتیب که اگر کسی یک موجود خاص را (البته با معانی خارج از چارچوب قوانین حاکم بر جهان طبیعت) دوستدار، یاریگر، برطرف‌کننده‌ی بلاها و گرفتاری‌ها و همچنین رفع‌کننده‌ی نیازها و اجابت‌کننده‌ی دعاها بداند و او را بر رساندن نفع و دفع ضرر از خود توانا ببیند، در این صورت عاملی که باعث به وجودآمدن چنین اعتقادی در او شده است همانا ظن و گمانی است که در مورد آن فرد دارد؛ زیرا با خود می‌پندارد که او دارای یک نوع سلطه‌ی خاص بر نظام کاینات است.

به همین شکل نیز اگر کسی از شخصی بترسد و از او حذر کند و اعتقاد داشته باشد که خشم وی باعث رسیدن ضرر و آسیب به او شده‌است و خشنودی او منفعت را برایش در پی دارد، در این صورت بازهم منشأ چنین اعتقادی تصوری است که در مورد آن فرد در ذهن دارد؛ چون گمان می‌کند او دارای سلطه‌ای خاص بر این کاینات است. در نتیجه کسی که با وجود ایمان به خدای بزرگ، غیر او را به دعا بخواند و به جای خداوند به او پناه ببرد، تنها عاملی که او را وادار به چنین کاری می‌کند، اعتقادی است که در مورد آن موجود خاص دارد؛ زیرا این تصور را از او در ذهن دارد که او در گوشه‌ای (هرچند کوچک) از سلطه‌ی الوهیت با خدای متعال شریک است. بنابراین، کسی هم که حکم و دستور غیر خدا را قانون بداند و همچنین اوامر و نواهی او را شریعتی تلقی کند که پیروی از آن واجب است، در این حالت بازهم به سلطه‌ی حاکم غیر خدا گردن نهاده است.

خلاصه‌ی کلام آنکه: اصل و جوهره‌ی الوهیت، سلطه است؛ خواه مردم معتقد باشد که سلطه‌ی آن فرد بر قوانین و سنت‌های این جهان حاکم است و یا خواه در زندگی دنیوی خود مطیع اوامر و ارشادات او باشند و دستوراتش را لازم الاجرا بپندارند.

استدلال قرآن

قرآن کریم نیز چنین تصوری از سلطه دارد که آن را پایه و اساس استدلال‌ها و برهان‌های خود در انکار الوهیت غیر خدا و اثبات آن برای خدای متعال قرار داده است: قرآن استدلال‌های خود را در این زمینه به این ترتیب مطرح می‌کند:

تمام نیروها، قدرت‌ها و شایستگی‌ها در آسمان‌ها و زمین فقط از آنِ خدای متعال است؛ لذا آفریدن همانا مختص او، گنجینه‌ی نعمات در دست او، امرکردن فقط حق او، تمام نیروها و قدرت‌ها در قبضه‌ی او و تمامی آنچه که در آسمان‌ها و زمین است، از سر اختیار یا از روی اجبار، همه فرمانبردار و مطیع او هستند. غیر او بر هیچ چیز سلطه‌ای ندارد و این فقط حکم اوست که در آسمان‌ها و زمین جاری است. کسی هم به جز او وجود ندارد که از اسرار موجودات و شیوه‌ی نظم و تدبیر آن‌ها آگاه باشد و یا اینکه در صدور حکم، شریک خدای بزرگ باشد. پس با این توصیف، هیچ معبود به حقی جز او وجود ندارد.

مادام که هیچ اله و معبودی غیر از خداوند وجود ندارد، هر کار انجام‌شده‌ای با این اعتقاد که غیر او هم می‌تواند اِله باشد، از اساس پوچ و باطل است؛ فرقی هم نمی‌کند؛ چه آن معبود را دعا کنید و از او پناه جسته و نسبت به وی خوف و رجا داشته باشید و چه او را شفیع خود در نزد خداوند بدانید و از او اطاعت و فرمانش را اجرا کنید؛ در نتیجه، تمام این پیوندها و رابطه‌هایی که با غیر خدا برقرار ساخته‌اید، در واقع باید فقط مختص خدای سبحان باشد؛ زیرا غیر از او هیچکس وجود ندارد که سلطه‌ای در دست داشته باشد.

اکنون به اسلوب زیبایی که قرآن کریم در آیات بلیغ و اعجازانگیز خویش در این باب (برای بیان استدلال‌ها و براهین دالّ بر الوهیت مطلق الهی) به کار می‌گیرد، توجه فرمایید:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي فِي ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٞۚ وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡعَلِيمُ ٨٤ [الزخرف: 84].

«و او کسی است که در آسمان معبود است، و در زمین (نیز) معبود است، و او حکیم داناست».

﴿أَفَمَن يَخۡلُقُ كَمَن لَّا يَخۡلُقُۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ١٧ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٨ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ ١٩ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ [النحل: 17-22].

«آیا کسی‌که می‌آفریند، مانند کسی است که نمی‌آفریند؟! آیا پند نمی‌گیرید؟! و اگر (بخواهید) نعمت (های) الله را بشمارید، نمی‌توانید آن را بشمارید، بی‌تردید الله آمرزنده‌ی مهربان است. و الله آنچه را پنهان می‌دارید، و آنچه را آشکار می‌کنید؛ می‌داند. و آن‌هایی را که به جای الله (به معبودیت) می‌خوانند؛ چیزی را نمی‌آفرینند، و خودشان (نیز) آفریده می‌شوند. (آن‌ها) مرده‌گانی هستند غیر زنده، و نمی‌دانند در چه زمانی برانگیخته می‌شوند. معبود شما، معبودی یگانه است».

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡۚ هَلۡ مِنۡ خَٰلِقٍ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَكُونَ ٣ [فاطر: 3].

«ای مردم! نعمت الله را بر خود به یاد آورید، آیا آفریننده‌ای جز الله هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟! هیچ معبودی جز او نیست، پس چگونه (از حق) منحرف می‌شوید؟!».

﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِنۡ أَخَذَ ٱللَّهُ سَمۡعَكُمۡ وَأَبۡصَٰرَكُمۡ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِكُم مَّنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِهِۗ [الأنعام: 46].

«بگو: به من خبر دهید، اگر الله، گوش شما و چشم‌هایتان را بگیرد، و بر دل‌های شما مهر بزند کدام معبود جز الله (می‌تواند) آن‌ها را به شما بازگرداند؟!».

﴿وَهُوَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٧٠ قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلَّيۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِضِيَآءٍۚ أَفَلَا تَسۡمَعُونَ ٧١ قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِلَيۡلٖ تَسۡكُنُونَ فِيهِۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٧٢ [القصص:70-72].

«و او ذاتی است که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، ستایش در دنیا و آخرت برای اوست، و حکم (و فرمانروایی) از آن اوست، و (همه‌ی شما) به سوی او باز گردانده می‌شوید. (ای پیامبر!) بگو: به من خبر دهید اگر الله شب را تا روز قیامت بر شما پایدار سازد، کیست معبودی جز الله که برای شما روشنی آورد؟! آیا نمی‌شنوید؟ بگو: به من خبر دهید اگر الله روز را تا روز قیامت بر شما پایدار گرداند، کیست معبودی جز الله که برای شما شبی آورد که در آن آرام بگیرید؟! آیا نمی‌بینید؟!».

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِيهِمَا مِن شِرۡكٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ [سبأ: 22-23].

«(ای پیامبر!) بگو: کسانی را که غیر از الله (معبود خود) می‌پندارید، (به فریاد) بخوانید، (آن‌ها) هم‌وزن ذره‌ای در آسمان‌ها و در زمین مالک نیستند، و در (آفرینش و تدبیر) آن دو هیچ شرکتی ندارند، و او (= الله) از میان آن‌ها یاور و پشتیبانی ندارد و شفاعت نزد او سود نبخشد؛ مگر برای کسی‌که (او خود) برایش اجازت داده باشد».

﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۖ يُكَوِّرُ ٱلَّيۡلَ عَلَى ٱلنَّهَارِ وَيُكَوِّرُ ٱلنَّهَارَ عَلَى ٱلَّيۡلِۖ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ يَجۡرِي لِأَجَلٖ مُّسَمًّىۗ [الزمر: 5].

«آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید، شب را بر روز می‌پیچد، و روز را بر شب می‌پیچد، و خورشید و ماه را مسخر (و رام) گردانید، هر کدام تا زمانی معین در حرکتند».

﴿خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ ثَمَٰنِيَةَ أَزۡوَٰجٖۚ يَخۡلُقُكُمۡ فِي بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ خَلۡقٗا مِّنۢ بَعۡدِ خَلۡقٖ فِي ظُلُمَٰتٖ ثَلَٰثٖۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ لَهُ ٱلۡمُلۡكُۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ ٦ [الزمر: 6].

«(او) شما را از یک تن آفرید، سپس همسرش را از آن پدید آورد، و از چهار پایان برای شما هشت جفت فرو فرستاد، و شما را در شکم‌های مادران‌تان آفرینشی بعد از آفرینش دیگر، در تاریکی‌های سه‌گانه، می‌آفریند، این الله، پروردگار شماست که فرمانروایی از آنِ اوست، و جز او معبودی (به حق) نیست، پس چگونه (از حق) منحرف (و روی گردان) می‌شوید؟!».

﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ ٦٠ أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِيَ وَجَعَلَ بَيۡنَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ حَاجِزًاۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٦١ أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٦٢ أَمَّن يَهۡدِيكُمۡ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَمَن يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦٓۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٦٣ أَمَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَمَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٦٤ [النمل: 60-64].

«(آیا این معبودان باطل شما بهتر اند) یا کسی‌که آسمان‌ها و زمین را آفرید، و از آسمان برای شما آبی نازل کرد، پس با آن باغ‌های خرم (و زیبا) رویاندیم، که شما هرگز توان رویاندن درختان آن را نداشتید، آیا معبودی دیگری با الله است؟! (نه) بلکه آن‌ها گروهی هستند که (از حق منحرف می‌شوند و بت‌ها را) هم‌طراز (الله) قرار می‌دهند. (آیا این بت‌ها بهتر اند) یا کسی‌که زمین را قرارگاه ساخت، و میان آن نهر‌هایی قرار داد، و برای آن کوه‌‌های (ثابت و استوار) پدید آورد، و میان دو دریا مانعی قرار داد، آیا معبود دیگری با الله است؟! (نه) بلکه بیشتر‌شان نمی‌دانند. (آیا این بت‌ها بهتر اند) یا کسی‌که (دعای) مضطر (= درمانده) را اجابت می‌کند؛ چون او را بخواند، و گرفتاری را بر طرف می‌سازد، و شما را جانشینان زمین قرار می‌دهد، آیا معبودی دیگری با الله است؟! چه اندک پند می‌گیرید. (آیا این بت‌ها بهتر اند) یا کسی‌که شما را در تاریکی‌های بیابان و دریا هدایت می‌کند، و کسی‌که پیش از (باران) رحمت خود باد‌ها را به مژده می‌فرستد، آیا معبودی دیگر با الله است؟! الله برتر است از آنچه برای او شریک قرار می‌دهند. (آیا این معبودان باطل بهتر اند) یا کسی‌که آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را (بار دیگر) باز می‌گرداند، و کسی‌که شما را از آسمان و زمین روزی می‌دهد، آیا معبود دیگری با الله است؟! (ای پیامبر!) بگو: اگر راست می‌گویید دلیل‌تان را بیاورید».

﴿ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِيرٗا ٢ وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ وَلَا يَمۡلِكُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا يَمۡلِكُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَيَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا ٣ [الفرقان: 2-3].

«(همان) کسی‌که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست، و فرزندی (برای خود) بر نگزیده است، و در فرمانروایی هیچ شریکی ندارد، و همه چیز را آفرید، پس انداز‌ه‌ی هر چیز را چنان که می‌باید؛ معین کرده است. و (مشرکان) به جای او معبودانی (برای خود) بر گزیدند که چیزی نمی‌آفرینند، و خود‌شان مخلوقند، و مالک زیان و سود خود نیستند، و (نیز) مالک مرگ و حیات و برانگیختن نیستند».

﴿بَدِيعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُۥ وَلَدٞ وَلَمۡ تَكُن لَّهُۥ صَٰحِبَةٞۖ وَخَلَقَ كُلَّ شَيۡءٖۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ ١٠١ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ ١٠٢ [الأنعام: 101-102].

«(او) پدید آورنده‌ی آسمان‌ها و زمین است، چگونه ممکن است فرزندی داشته باشد؟! در حالی‌که همسری ندارد؟ و همه چیز را آفریده، و او به هر چیز داناست. این است الله، پروردگار شما، هیچ معبودی (بحق) جز او نیست، آفریننده‌ی همه چیز است، پس او را بپرستید، و او بر همه چیز (کار ساز و) نگهبان است».

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ وَلَوۡ يَرَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِذۡ يَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعٗا [البقرة: 165].

«و از مردم کسانی هستند غیر از الله همتایانی را انتخاب می‌کنند، و آن‌ها را مانند دوست داشتن الله دوست می‌دارند، و کسانی‌که ایمان آورده‌اند الله را بیشتر دوست می‌دارند، و کسانی‌که ستم کردند اگر می‌دیدند هنگامی‌که عذاب (روز قیامت) را مشاهده می‌کنند (خواهند دانست) که تمام قدرت از آنِ الله است».

﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡكٞ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِۖ ٱئۡتُونِي بِكِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ هَٰذَآ أَوۡ أَثَٰرَةٖ مِّنۡ عِلۡمٍ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٤ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ... [الأحقاف: 4-5].

«(ای پیامبر، به آن‌ها) بگو: آیا دیده‌اید آنچه را که جز الله می‌خوانید، به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریده‌اند؟ یا اینکه آن‌ها در (آفرینش) آسمان‌ها شرکت داشته‌اند؟! اگر راست می‌گویید کتابی (آسمانی) پیش از این (قرآن)، یا اثری از علم (گذشتگان، بر صدق ادعای خود) برای من بیاورید. و چه کسی گمراه‌تراست از آن که (معبودی) غیر از الله را می‌خواند که تا روز قیامت (هم دعای) او را اجابت نکند».

﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ ٢٢ لَا يُسۡ‍َٔلُ عَمَّا يَفۡعَلُ وَهُمۡ يُسۡ‍َٔلُونَ ٢٣ [الأنبیاء: 22-23].

«اگر در این دو (= آسمان و زمین) معبودانی جز «الله» بود، مسلماً هر دو (= آسمان و زمین) تباه می‌شدند (و نظام هستی به هم می‌خورد) پس منزه است الله، پروردگار عرش، از آنچه آن‌ها توصیف می‌کنند. (او) از آنچه می‌کند، باز خواست نمی‌شود، و آنان باز خواست می‌شوند.».

﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ [المؤمنون: 91].

«الله هرگز فرزندی بر نگزیده است، و هیچ معبود (دیگری) با او نیست، (اگر چنین بود) آنگاه هر معبودی آنچه را که آفریده بود؛ می‌برد، و مسلماً بعضی بر بعضی دیگر برتری می‌جستند».

﴿قُل لَّوۡ كَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ كَمَا يَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗا ٤٢ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّٗا كَبِيرٗا ٤٣ [الإسراء: 42-43].

«(ای پیامبر!) بگو: اگر آن چنان که آن‌ها (= مشرکان) می‌گویند با او معبودانی بود، در این صورت، (معبودان) سعی می‌کردند راهی به سوی (الله) صاحب عرش پیدا کنند. او منزه و پاک است، و از آنچه آن‌ها می‌گویند بسا برتر است».

در تمامی این آیات یک محور اصلی و کلی وجود دارد و آن این است که الوهیت و سلطه، لازمه‌ی یکدیگرند و از حیث معنا و روح کلمه، هیچ تفاوتی باهم ندارند؛ زیرا کسی که سلطه و نفوذ ندارد نه ممکن است و نه سزاوار است که اله و معبود باشد؛ اما کسی که دارای قدرت و سلطه است، فقط اوست که جایز است اله باشد و شایستگی معبودبودن را نیز داشته باشد؛ زیرا هیچیک از نیازهایی که انسان برای رفع‌نمودن آن‌ها ناچار است کسی را اله و فریادرس خویش بگیرد، بدون وجود سلطه قابل رفع‌شدن نیست. به همین دلیل در صورت نبودِ سلطه و نفوذ، الوهیت هم معنا نخواهد داشت و رفتن انسان به نزد آن معبود برای رفع مشکلاتش و امید داشتن به او کاری عبث و بیهوده است.

شیوه‌ای که قرآن کریم با در نظرگرفتن این اندیشه‌ی محوری (یعنی استلزام دو جانبه‌ی سلطه و الوهیت) استدلال‌های خود را براساس آن مطرح می‌سازد، این زمینه را برای خواننده‌ی آیات قرآن فراهم می‌سازد که مقدمات و نتایج این استدلال‌ها را به خوبی درک کند و بفهمد؛ به ترتیب زیر:

1-   تحقّق کارهایی از قبیل برطرف‌کردن مشکلات و گرفتاری‌ها، رفع نیازها، پناه‌دادن، توفیق عنایت‌کردن، یاری‌رساندن، مراقبت‌کردن، پشت و پناه‌بودن و استجابت دعاها که شما (مخاطب قرآن) آن‌ها را کارهایی ساده و کم اهمیت می‌پندارید، در حقیقت به این سادگی نیست، بلکه چنین اموری ارتباط بسیار محکمی با نیروها و قدرت‌هایی دارند که متولّی تدبیر امورات موجودات این جهان هستند؛ زیرا اگر شما به راهی که از طریق آن نیازهای بسیار کوچک‌تان برآورده می‌شود دقت کنید، متوجه خواهید شد که برطرف‌شدن این حوائج جز با حرکت عوامل غیر قابل شمارشی در ملکوت آسمان‌ها و زمین محال است؛ برای مثال لیوان آبی را فرض کنید که می‌خواهید آن را بنوشید و یا دانه‌ی گندمی را تصور کنید که (با آسیاب‌کردن و پختن) آن را می‌خورید. شما چه می‌دانید قبل از اینکه این‌ها برایتان آماده شود و به دست شما برسد، خورشید و زمین و بادها و دریا چه کارهایی که نکرده‌اند. بله! استجابت دعاهای شما و رفع نیازهایتان مستلزم وجود یک قدرت و سلطه‌ی کم‌اهمیت نیست، بلکه در واقع لازمه‌ی آن، آفرینش آسمان‌ها و زمین، چرخش سیارات، حرکت بادها و فرودآمدن باران است. در یک کلام برآورده‌شدن حاجات، مستلزم تدبیر تمام کاینات است.

2-   چنین سلطه‌ی عظیمی غیر قابل تجزیه است؛ یعنی هرگز امکان ندارد که سلطه‌ی آفرینش موجودات در دست یک نفر و امورات مربوط به رزق‌شان در دست یک نفر دیگر باشد و یا اینکه خورشید، مسخّر فلان کس بوده و زمین فرمانبردار شخص دیگری باشد؛ هم چنان‌که امکان ندارد موجودات را یک نفر آفریده باشد و مریض‌شدن و شفادادن آنان در دست فرد دیگر و مرگ و زندگیشان در اختیار شخص سومی باشد؛ زیرا در این صورت محال است که نظام این جهان استوار شود؛ لذا باید تمامی قدرت‌ها، سلطه‌ها و شایستگی‌ها در دست یک حاکم واحد باشد که امورات کل آسمان‌ها و زمین به او ارجاع داده می‌شود. در حقیقت نظام این جهان مقتضی چنین امری است و این‌چنین نیز هست (زیرا در غیر این صورت سنگ روی سنگ بند نمی‌شود).

3-   هرگاه تمام سلطه‌ها و قدرت‌ها در انحصار یک حاکم واحد باشد و غیر او حتی به اندازه‌ی یک ذره‌ی بسیار کوچک و بی‌ارزش مالک هیچ چیز نباشد، بدون شک الوهیت نیز کاملاً حقّ او خواهد بود و در آن شریکی نخواهد داشت. بنابراین، احدی غیر از خدای بزرگ نمی‌تواند (شما را ای مخاطب قرآن) کمک کند، دعایتان را استجابت نماید، پناه‌تان دهد و نیز پشتیبان، یاریگر، دوستدار و وکیل‌تان باشد و برایتان جلب منفعت و دفع ضرر کند.

(حال که اینگونه است بدانید که) هیچ فریادرسی جز خدای متعال ندارید و حتی ممکن نیست الهی داشته باشید که با خداوند جهانیان دوست باشد و به دلیل قربتی که با او دارد شفاعتش در نزد خداوند قابل قبول باشد؛ بله! در توانایی هیچکس نیست که حتی گوشه‌ای کوچک از امورات در دست او باشد و در کوچکترین مسأله‌ای دخیل باشد. پذیرش شفاعت و یا رد آن نیز به همین شکل منوط به مشیت و اراده‌ی خداوند است و هیچکس قدرت و نفوذ آن را ندارد که بتواند شفاعت خود را به خدای سبحان بقبولاند.

4-   یکپارچه‌بودن این سلطه‌ی برتر می‌طلبد که مصدر تمامی احکام و دستورات فقط و فقط یک حاکم چیره و مسلط بر امور باشد و حتی کوچکترین جزئی از آن سلطه به غیر منتقل نشود؛ زیرا مادامی که آفرینش فقط مختص خدای متعال است و در آن هیچ شریکی ندارد و این همواره اوست که مردمان را رزق و روزی می‌دهد و غیر او کوچکترین نقشی در آن ندارد و فقط او است که مسئول تدبیر و گردش امورات این کائنات است و در آن نیز شریکی ندارد، عقل حکم می‌کند که حکومت‌کردن، امرکردن، تشریع و قانونگذاری هم فقط در دست او باشد و در این مورد بازهم وجود شریک برای خداوند غیر قابل توجیه باشد. و هم چنان‌که اشتباه است گمان کنیم که غیر خدا می‌تواند استجابت‌کننده‌ی دعاها، برآورده‌کننده‌ی حاجت حاجتمند و پناه‌دهنده‌ی بی‌پناه در دایره‌ی ملکوت خداوند باشد، به همین صورت نیز اشتباه و باطل است اگر بپنداریم غیر او شایستگی این را دارد که حاکمی مستقل، فرمانروایی مطلق و قانونگذاری تام الاختیار در وضع قوانین باشد؛ زیرا آفریدن، رزق‌دادن، زنده‌کردن مردگان و میراندن آنان و نیز مسخرساختن خورشید و ماه، درهم‌پیچاندن شب و روز، قضا و قدر، فرمانروایی آسمان‌ها و زمین، قانونگذاری و همه و همه مظاهر و تجلی‌های گوناگونی از یک حکومت و سلطه‌ی واحدند؛ البته حکومت و سلطه‌ای که به هیچ وجه قابل تجزیه و تقسیم نیست. لذا معتقد به اینکه اطاعت از حکم و فرمان غیر خدا واجب و اجرای دستوراتش لازم است – درحالی که خداوند هیچ دلیل بر صحّت آن نازل نفرموده است – دچار همان شرکی می‌شود که فردی غیر خدا را به دعا می‌خواند و از او کمک می‌طلبد.

به همین شکل نیز اگر کسی ادعا کند که در مقام سیاسی، مالک تمام یک کشور و نیز چیره و مسلط بر امور و حاکم مطلق آن است، همانند ادعای کسی است که در میان مردم اعلام می‌کند: «(ای مردم!) من مولای شما، متکفل امورات و نیز پشتیبان و یاریگر شما هستم» و منظور او از این سخن، تمام معانی خارج از چارچوب سنت‌های حاکم بر جهان طبیعت باشد([5]). آیا ندیده‌اند زمانی که قرآن کریم بحث بی‌شریک‌بودن خداوند را در خلق، اداره‌کردن و تدبیر نظام این عالم مطرح می‌کند، به موازات آن بحث بی‌شریک‌بودن خداوند را در حکومت‌کردن و فرمانروایی نیز بیان می‌کند؟! این خود از یک سو گواهی است واضح بر این مطلب که الوهیت مشتمل بر معانی حکومت و فرمانروایی است و از دیگر سو لازمه‌ی توحید الوهیت خداوند آن است که ذات مبارک او در این مورد نیز شریکی نداشته باشد. در آیات نیز مطالب فوق بسیار مفصل‌تر از آنچه گفته شد، بیان شده است:

﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ [آل عمران: 26].

«بگو: بارالها! ای دارنده پادشاهی و (هستی) به هر کس که بخواهی، پادشاهی (و فرمانروایی) می‌بخشی، و از هر کس بخواهی پادشاهی (و فرمانروایی) را می‌گیری، و هر کس را بخواهی عزت مى دهى، و هر كه را بخواهى خوار می‌کنی».

﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١ مَلِكِ ٱلنَّاسِ ٢ إِلَٰهِ ٱلنَّاسِ ٣ [الناس: 1-3].

«(ای پیامبر) بگو: به پروردگار مردم پناه می‌برم، فرمانروای مردم، (إله و) معبود مردم».

قرآن کریم در سوره‌ی غافر با صراحت بیشتری این امر را بیان می‌دارد:

﴿يَوۡمَ هُم بَٰرِزُونَۖ لَا يَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِنۡهُمۡ شَيۡءٞۚ لِّمَنِ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَۖ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ ١٦ [غافر: 16].

«روزی‌که (همه) آنان آشکار شوند چیزی از آن‌ها بر الله پوشیده نخواهد ماند، (الله می‌فرماید:) «امروز فرمانروایی از آن کیست؟» ([6]) (آنگاه خود می‌فرماید:) از آن الله یگانه قهّار است».

زیباترین تفسیر این آیه، حدیثی است که امام احمد بن حنبل رحمه الله  از حضرت عبدالله‌بن عمر رضی الله عنهما  روایت کرده است که([7]) پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  روزی آیه ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٦٧([8]) را بر روی منبر می‌خواندند و در همان حال دستان مبارک‌شان را تکان داده و پشت و رو می‌کردند و (به جماعت) می‌گفتند: (در روز قیامت) پروردگار متعال خود را تمجید می‌کند و می‌گوید: منم جبّار؛ منم متکبّر؛ منم عزیز؛ منم کریم.

عبدالله بن عمر رضی الله عنهما  در ادامه‌ی حدیث می‌گوید:

درحالی که پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  این را می‌فرمودند منبر به شدّت تکان می‌خورد به حدی که با خود گفتیم، الان پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  را به زمین خواهد انداخت[9].




[1]- نگاه کنید به تفسیر ابن کثیر (1/19-20) و تفسیر نیشابوری بر حاشیۀ تفسیر طبری (1/65-66).

[2]- نکته‌ای که در اینجا لازم است مد نظر قرار گیرد این است که واژۀ اله در قرآن کریم با دو معنا به کار رفته است؛ یکی صرفاً به معنای معبودی است که مردم در حقیقت آن را عبادت می‌کنند و فرقی نمی‌کند چه حق باشد یا باطل و دومی به معنای معبودی است که حقیقتاً شایستگی عبادت را دارد. در این آیه، اله با هردو معنا به کار رفته است.

[3]- نکته‌ای که در اینجا لازم است خوانندۀ محترم به آن توجه کند، این است که شفاعت بر دو قسم است: نخست شفاعتی که در ماورای آن یک نوع قدرت و اِعمال نفوذ وجود دارد و شفاعت شفیع حتماً مورد قبول واقع می‌شود و دوم شفاعتی است که درخواست‌ها با نهایت خشوع و فروتنی مطرح می‌شود و در ورای آن هیچ اجباری برای پذیرش وجود ندارد. بنابراین، اگر کسی گمان ببرد که یک نفر خاص با معنای اول در نزد خداوند شفیع است، بی‌شک وی را اله و معبود خود گرفته است و در الوهیت او را شریک خداوند قرار داده است و این همان شفاعتی است که قرآن کریم آن را رد و باطل می‌داند؛ اما در شفاعت با معنای دوم جایز است که در آن شفیع، هریک از انبیاء، فرشتگان، صالحین و بندگان خدای متعال باشد و خداوند هم در رد یا پذیرش شفاعت آنان اختیار کامل دارد.

[4]- البته این مربوط به زمانی است که عدی بن حاتم مسلمان نشده بود (مترجم).

[5]- برای تحقیق بیشتر به کتاب «دیدگاه سیاسی اسلام» تألیف استاد مودودی مراجعه کنید.

([6])- در حدیث «صور» آمده: «الله ارواح همة خلایق را قبض می‌کند، و جز ذات اقدسش کسی باقی نمی‌ماند، آنگاه می‌فرماید: «امروز پادشاهی از آن کیست؟» سه بار تکرار می‌فرماید، آنگاه خود پاسخ می‌دهد: «لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»». (تفسیر ابن کثیر)

[7]- تخریج این حدیث در ضمیمه نامه‌ی پایان کتاب آمده است.

[8]- و آن‌ها (= مشرکان) الله را چنانکه سزاوار بزرگی اوست نشناختند در حالی‌که روز قیامت تمام زمین در مشت اوست و آسمان‌ها درهم پیچیده در دست راست اوست، او منزه و برتر است از آنچه شریک او می‌پندارند. [الزمر: 67].

[9]- این حدیث با شماره‌ی (5414) در مسند احمد بن حنبل چاپ احمد محمد شاکر آمده است و اسناد آن نیز صحیح است؛ لفظ حدیث در جای دیگری از مسند با شماره‌ی (5608) به شکل زیر است: «قَرَأَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هَذِهِ الْآيَةَ وَهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ: ﴿وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٦٧([9])، قَالَ: يَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: أَنَا الْجَبَّارُ، أَنَا الْمُتَكَبِّرُ، أَنَا الْمَلِكُ، أَنَا الْمُتَعَالِي». پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  درحالی که بر روی منبر بود این آیه را می‌خواندند که «آسمان‌ها با دست راست او در هم پیچیده می‌شود. خدا پاک و منزه از شرک آنان است» و در ادامه فرمودند: «خدای متعال در روز قیامت می‌گوید: [منم جبار؛ منم متکبر؛ منم مَلِک؛ منم متعال؛...]».

امام مسلم در صحیح خود (8/126) این حدیث را به طریق دیگری از ابن عمر رضی الله عنهما  روایت کرده است که لفظ آن نزدیک‌تر به لفظ کتاب است؛ به این شکل که:

«يَطْوِي اللَّهُ السَّمَاوَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، ثُمَّ يَأْخُذُهُنَّ بِيَدِهِ الْيُمْنَى، ثُمَّ يَقُولُ: أَنَا الْمَلِكُ، أَيْنَ الْجَبَّارُونَ؟ أَيْنَ الْمُتَكَبِّرُونَ؟ ثُمَّ يَطْوِي الْأَرَضَ بِشِمالِهِ، ثُمَّ يَقُولُ: أَنَا الْمَلِكُ، أَيْنَ الْجَبَّارُونَ؟ أَيْنَ الْمُتَكَبِّرُونَ؟».

«خداوند  عزوجل  در روز قیامت آسمان‌ها را در هم می‌پیچید سپس آن‌ها را با دست راست می‌گیرد و می‌گوید: منم مَلِک! کجا هستند جباران؟ کجا هستند متکبران؟! بعد زمین را با دست چپش در هم می‌پیچید و می‌گوید: منم مَلِک! کجا هستند جباران؟ کجا هستند متکبران؟!».

امام بخاری (13/337 فتح الباری) حدیث فوق را از طریق سومی به صورت مختصر از ابن‌عمر رضی الله عنهما  روایت کرده است. امام ابوداود نیز (2/278) این حدیث را تماماً نقل کرده است؛ جز اینکه به جای لفظ «بشماله» (دست چپش) لفظ «بيده الأخرى» (دست دیگرش) را روایت کرده و این موافق با احادیث دیگری است که می‌گوید: «وكلتا يديه يمين» یعنی هردو دست خداوند راست است و به همین دلیل بیهقی و حافظ اشاره کرده‌اند که لفظ «بشماله» شاذ و نادرست است؛ والله اعلم.

[این حدیث و دیگر احادیث کتاب را شیخ آلبانی رحمه الله تخریج کرده‌اند که در نسخه‌های عربی و فارسی کتاب، به عنوان ضمیمه، در آخر کتاب قرار داشت، مناسب دیدیم که آنها را در پاورقی در زیر هر حدیث نقل نماییم. (مصحح)]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...