توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ مرداد ۳, یکشنبه

فصل اول: اسباب کوتاهی ورزیدن در خواندن تاریخ اسلامی

 

فصل اول:
اسباب کوتاهی ورزیدن در خواندن تاریخ اسلامی

کاستی‌های موجود در بسیاری از پژوهش‌ها و بررسی‌های تاریخی معاصر را می‌توان برخاسته از سه علّت دانست که عبارتند از([1]):

عامل اول

.. علت اول این است که بسیاری از فرزندان مسلمانان قربانی نوشته‌های بعضی از مستشرقین و یا کسانی از هم‌کیشان ما شده‌اند که از خاورشناسان متأثرند، و یا قربانی کسانی دیگر از نویسنده‌های مزدور شده‌اند، آنان دروغ‌ها و خرافات ساختگی که در تاریخ ما جای داده شده را به طور عام می‌پذیرند و به خصوص اگر این دروغ‌ها و یاوه‌ها در مورد اهل بیت باشد. سپس این یاوه‌ها را اساس نوشته‌های خود قرار می‌دهند و چنان به آن توجه دارند گویا که اموری مسلّم و قطعی می‌باشند و اینگونه کالای خویش را در میان خوانندگان ساده‌لوح و عوام ترویج می‌دهند و با استناد به این که این مطالب در لابلای کتاب‌های تاریخی ثبت شده است آن را به خورد مردم می‌دهند، گویا وجود این مطالب در کتاب‌ها برای اثبات این دروغ‌ها و راست‌بودن آن کفایت می‌کند، و آنان قواعد پژوهش علمی و تحقیق را که شب و روز از آن دم می‌زنند به کار نمی‌برند!.

و بسیاری از مطالبی که آنان نقل و بیان می‌کنند، یا سندش ضعیف است یا جعلی و دروغ است، یا به کلی اصلی ندارد([2]).

بسیاری این حقیقت را می‌دانند اما خود را به بی‌خبری می‌زنند، تا اینگونه تاریخ بزرگ ما را مورد عیب‌جویی قرار دهند و آن را بی ارزش جلوه دهند، آنان با نیت‌های بد و از روی دشمنی دست به قلم می‌برند و می‌خواهند مردم را در مورد بهترین افراد این امت متردّد نمایند، و فتنه به پاکنند و بین فرزندان امت دشمنی ایجاد نمایند، پس چگونه جایز است که مسلمانی اینان را بین خود و تاریخ و دین و فرهنگش واسطه قرار دهد؟ این به معنای آن نیست که همه خاورشناسان برابرند، نه بلکه آنان گروه‌های مختلفی هستند، بعضی از آنان عمداً از روی کینه و دشمنی حقایق را تحریف کرده و به عیب‌جویی و ایجاد شک و تردید دست زده‌اند، این گروه از روی دشمنی و با انگیزه‌ی اشغال کشورها برای سرقت‌بردن سرمایه‌های آن و کشتن مردم و جلوگیری از گسترش تمدن اسلامی دست به چنین اقدامی زده اند([3]).

و بعضی که اندک هستند با نوعی بی‌طرفی و به صورت حرفه آکادمیکی و منطقی به سراغ تاریخ ما رفته‌اند، اما اگر اندکی در کار آنان تأمل و دقت شود می‌بینیم که با تهی‌دستی و کاستی به این مهم پرداخته‌اند، و علت ضعف و عدم موفقیت آنان این است که با دین بیگانه‌اند و زبان این دین که اساس و محور تاریخ آن است را بلد نیستند، از جمله این کارها می‌توان به چاپ کتاب «الوافی بالوفیات» صلاح الدین صفدی و تألیف «المعجم المفهرس لألفاظ الحدیث النبوی الشریف» اشاره کرد([4]).

عامل دوم

نبود علم شرعی و کمبود آگاهی و معرفت، و ندانستن شیوه‌های علمای تاریخ در نگارش تاریخ و قواعدی که آنان با توجه به آن تاریخ را تدوین و روایت‌ها را ذکر کرده اند.

دومین عامل کوتاهی‌ورزیدن در مطالعه‌ی تاریخ است.

به عنوان مثال بعضی از علما مانند امام طبری و حافظ ابن کثیر خود را به این که فقط روایت‌ها و داستان‌های صحیح را در کتاب‌هایشان ذکر کنند ملزم ندانسته‌اند، بلکه در نگارش تاریخ شیوۀ مشخصی را در پیش گرفته‌اند که هریک در مقدمه‌ی کتاب خود به آن اشاره کرده تا خواننده متوجه شود. اما بسیاری از متفکران و نویسندگان و به طور کلّی فرهنگیان همواره این قواعد و مقدّمه‌ها را مد نظر قرار نداده و از آن فاصله داشته‌اند، و بی‌توجهی به این قواعد و مقدمات و ندانستن آن سبب شده که بسیاری از کتاب‌ها و پژوهش‌هایشان فاقد منطق و واقع‌گرایی و حقیقت باشند.

از این رو باید قبل از مطالعه‌ی هر کتابی مقدمه‌اش را بخوانیم تا روش و شیوۀ نویسنده‌‌ی کتاب برای ما روشن شود.

و برای بیان حقیقت آنچه پیش‌تر گفتیم برای خواننده‌ی محترم مثالی در مورد اهمیت توجه به قواعد و شیوه‌های مورخین ارائه می‌کنیم، شیوه‌ی امام ابن جریر طبری رحمه الله  را در جمع‌آوری تاریخ مثال می‌زنیم.

 

 

 

شیوه‌ی امام طبری([5]) در نوشتن کتاب تاریخ الأمم والملوک

امام ابن جریر طبری در مقدمه‌ی کتابش شیوه و روش خود را در کتابت تاریخ برای ما توضیح می‌دهد و می‌گوید: «... خبرهایی که در این کتاب در مورد بعضی از گذشتگان ذکر کرده‌ایم و اگر خواننده یا شنونده آن را به خاطر عدم صحت و غیر واقعی‌بودن آن نپسندد، بداند که ما این خبر را نیاورده‌ایم و بلکه این خبر از ناقلان آن به دست ما رسیده است، و به همان صورت که آنان به ما رسانیده‌اند ما نیز به همان صورت ذکر کرده ایم»([6]).

پس امام طبری رحمه الله  به روشنی برای خواننده بیان می‌کند که روایاتی که در کتاب او ذکر شده‌اند همه صحت ندارند، و عهده‌ی آن بر کسانی است که آن را نقل کرده‌اند، و او فقط به عنوان ناقلی امانتدار از راویان این روایت‌ها را نقل کرده و نقل او به صورت تحقیق و بررسی نبوده است. از این رو بعضی از کسانی که طبری از آن‌ها نقل کرده است دروغگو هستند و در ضمن زیاد روایت نموده‌اند، از آن جمله:

1-   محمد بن حمید رازی شیخ و استاد طبری: طبری در هردو کتاب تفسیر و تاریخ خود از فرد مذکور زیاد روایت نقل کرده است با وجود این که این محمد به دروغگویی و جَعل روایت متهم است، و اکثریت علمای جرح و تعدیل او را ضعیف و بی‌اعتبار می‌دانند.

2-   لوط بن یحیی ابومخنف: روایات زیادی در تاریخ طبری که تعداد آن به 585 روایت می‌رسد از لوط بن یحیی نقل شده است، و او در این روایات به بیان وقائع و رویدادهای مهم تاریخ اسلامی از وفات پیامبر گرفته تا سقوط دولت اموی پرداخته است. اما علمای حدیث لوط را معتبر نمی‌دانند.

ابن معین می‌گوید: «چیزی نیست».

و ابن حبان می‌گوید: «روایت‌های ساختگی و جعلی را از افراد ثقه و مورد اعتماد نقل می‌کند».

و ذهبی می‌گوید: «اخباری بی‌ارزشی است»([7]).

با مثالی که ذکر شد روشن گردید که اطلاع‌داشتن از شیوه و شرایطی که علما در نوشتن تاریخ و فهم آن خود را بدان ملزم می‌دانسته‌اند، بسیار مهم است و باید به هنگام مطالعه‌ی کتاب این امام یا دیگر نویسندگان آن شرایط و شیوه‌نگارشی که آن بزرگان در چارچوب آن اقدام به نوشتن تاریخ نموده‌اند را به خاطر داشت.

همچنین هنگام مطالعه‌ی بقیه کتاب‌های تاریخ و سایر کتاب‌هایی که به گذشته می‌پردازد باید این امر مهم را مد نظر داشت.

و روش بعضی از این مؤرخین به گونه‌ای بوده که این روایت‌ها را به صورت مسند نقل کرده‌اند قطع نظر از وضعیت افراد اسانید روایت. و شاید این کارشان بر اساس مقوله‌ای باشد که «هرکس سند گفته‌اش را بیان کرد او حواله داده است» و اینگونه از عده‌ای از علمای حدیث تقلید نموده‌اند که در تدوین حدیث از این شیوه استفاده کرده‌اند که آنان در مرحلۀ اول همه روایت‌ها را با بیان اسناد آن می‌نویسند، سپس در مرحلۀ دوم که این مرحلۀ وجه تمایز و تفاوت مؤرخین با محدثین است به بررسی و پالایش و تحقیق و جداکردن صحیح از ضعیف می‌پردازند.

حافظ ابن حجر رحمه الله  به این منهج اشاره نموده و روش خود و اسلوب بیشتر متقدمین را در برخورد با روایت‌ها را توضیح داده، و می‌گوید: «اکثر محدثین در عصرهای گذشته و از سال 200 هجری تا کنون، آنگاه که حدیثی را با سند آن می‌آورند گمان می‌کنند دیگر در قبال آن حدیث مسئولیتی ندارند» ([8]).

پرواضح است منظور حافظ ابن حجر راوایانی بوده که ناقل روایت‌ها بوده‌اند و قطعا منظورش ائمه‌ی جرح و تعدیل و پاسداران دین از انحرافات نبوده است، بزرگانی که قواعد و قوانین برّنده و قطعی که برای پذیرفتن و رد روایت در نظر گرفته شده را بر هر روایت و روایت‌کننده‌ای اجرا می‌کنند، قواعدی که در تجربه‌ی بشر و ادوار تمدن آن شبیه و همانندی ندارند.

پس باید خواننده‌ی گرامی توانایی آن رت داشته باشد کهروایت‌های هر کتابی را در پرتو قواعد محدثین نقّاد مورد بررسی و تحقیق قرار دهد. به این قوعد علم «مصطلح الحدیث» گفته می‌شود که به وسیله‌ی آن وضعیت و حالت روایت‌ها از لحاظ این که پذیرفته شوند یا رد شوند با دو چیز مشخص می‌گردد که عبارتند از:

نخست: براساس اقوال علمای بزرگ([9]) جرح وتعدیل وضعیت و حالت راویان این روایت‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد، و هرکس صالح و معتمد باشد روایت‌هایش مورد قبول است و هرکس ناصالح و ضعیف باشد روایت‌هایش پذیرفته نمی‌شود.

دوم: نگاه‌کردن و توجه به متن روایت‌ها و نقد آن با مطابقت‌دادن آن با قرآن و سنت صحیح پیامبر و اصول کلی که از قرآن و سنت استنباط شده است. و اینگونه، روایت منکر و معروف و ناسخ و منسوخ از هم متمایز و جدا می‌گردند.

این در صورتی است که خواننده توانایی انجام این پژوهش و تحقیق را داشته، و از این دانش آگاه باشد، و گرنه باید کار را به صاحب آن یعنی متخصصان از اهل بحث و شناخت بسپارد.

عامل سوم

عامل سوم کوتاهی در مطالعه‌ی تاریخ این است که بعضی از نویسندگان می‌گویند: می‌توان در روایت تاریخ به خصوص در آنچه به دوره‌های نخست تاریخ اسلام مربوط می‌شود، تساهل و چشم‌پوشی کرد، در صورتی که این از بزرگترین اشتباهات فرهنگیان ماست، چون این نوعی متأثرشدن از شیوه‌ی تاریخی غربی است که در تاریخ‌نگاری غربی به نقل اسانید اهمیتی داده نمی‌شود، و بزرگترین نمونه در این مورد این است که اسانید بین آنان و انجیل که کتاب مقدس آن‌هاست صدها سال است که قطع گردیده چه رسد به دیگر کتاب‌ها!.

تاریخ اهل بیت و صحابه رضی الله عنهم  بخشی از دین ماست و به هیچ صورتی درست نیست که آن را با تاریخی دیگر برابر قرار دهیم و یا در گرفتن روایت آن تساهل نمائیم، و رواداشتن هرگونه ستم یا تساهل در مورد این تاریخ قطعاً تأثیری بد بر دین گذاشته، و بر صحت و سلامت احادیث از تحریف و تغییر اثر منفی خواهد گذاشت.

عیب‌جویی و حمله‌ورشدن عده‌ای مغرض و کینه‌جو به ابوهریره[10] رضی الله عنه ؛ راوی اسلام و آن صحابی بزرگ، روشن‌ترین مثال و نمونه در این مورد است.

بعضی از پژوهشگران به مناقشه و بررسی پاره‌ای از رخدادهای تاریخی قدیم و فعلی می‌پردازند که بعضی از آنان آن را اثبات و برخی آن را نفی می‌کنند، و هر کدام برای دیدگاه خود دلیل و حجت می‌آورد، با این که بعضی از حوادث و پردازش به آن سود زیادی ندارد، پس چه فکر می‌کنید در مورد تاریخ آل بیت و صحابه که حاملان شریعت و دژهای محکم آن بوده‌اند؟!

این به معنای آن نیست که باید با همه اخبار و روایت‌های دورۀ نخست تاریخ خود از لحاظ قبول و عدم قبول تعامل و رفتاری داشته باشیم که در مورد احادیث آن را انجام می‌دهیم، بلکه باید بین اخبار تاریخی و احادیث فرق گذاشت.

اگر این روایت‌ها و اخبار که از آل و اصحاب نقل می‌شود از زهد و شجاعت و سخاوت و جانفدایی و خوش‌اخلاقی و نیک‌سرشتی آنان حکایت می‌کنند و با اصول کلی شریعت تضادّی ندارند و از اموری نیستند که فطرت سالم آن را نمی‌پذیرد؛ در این صورت ذکر و روایت و نوشتن این روایت‌ها مانعی ندارد؛ چون بیان آن هیچ اصلی شرعی را مخدوش نمی‌کند و اگر این روایت‌ها بیان گردد به مقام آل و اصحاب زیان و آسیبی وارد نمی‌شود. اما اگر چنین روایت‌هایی به بررسی فتنه‌ها یا پاره‌ای از مواضع حساس می‌پردازد یا به مقام آل و اصحاب اهانت می‌کند، یا با اصول کلّی شریعت مخالف است و به اموری آغشته است که فطرت سالم نمی‌پذیرد، چنین روایت‌هایی باید مورد بررسی قرار گیرد و سند آن به دقت بررسی شود، و چنین روایت‌هایی عادلانه مورد دادرسی علمی قرار گیرند.

این‌ها سه عامل جوهری و اساسی بود که از خلال آن کوتاهی‌ورزیدن در خواندن و ارائه و نقل تاریخ اسلامی وارد گردیده است.




[1]- این عوامل و اسباب را دکتور عبد العزیز دخان در کتاب شیرین و مفید خود به نام"احداث و احادیث فتنه الهرج" در صفحه 73-74 ذکر کرده است. ما نیز چند دلیل و اطلاعات مهم به آن اضافه کردیم.

[2]- این سه نوع روایت اصلاً نمی‌توانند دلیل و حجت قرار بگیرند:

خطرناک‌ترین این نوع روایات روایت‌هایی است که اصلی ندارند، یعنی اصلاً سند ندارند و بلکه فقط قول و سخنی است که ذکر می‌شود یا به کسی نسبت داده می‌شود و مردم عوام آن را می‌پذیرند و بین یکدیگر دست به دست می‌نمایند.

بعد از این نوع روایت موضوع و جعلی قرار دارد. روایات موضوع و ساختگی روایت‌هایی‌اند که یکی از راویان آن دروغگوست که اسانید را ترتیب می‌دهد و به دروغ احادیث و اخبار و داستان درست می‌کند، یا در میان راویان فردی باشد که متروک و متهم به دروغ باشد، روایت‌های این دو گروه مخالف قرآن و سنت صحیح هستند و این‌ها این احادیث و روایات را به تنهایی روایت کرده‌اند، بدون این که کسی از راویان ثقه و عادل آن را روایت کرده باشد، و همچنین اینان بدعت‌گذار و خرافاتی‌اند. سپس روایات ضعیف قرار دارند و آن‌ها روایت‌هایی‌اند که یکی از راویان آن به علت عواملی که نزد ائمه‌‌ی جرح و تعدیل معروف است دارای ضعف باشد و این علت مانع تصدیق روایت می‌باشد.

[3]- علامه بکر بن عبدالله ابوزید صورت‌های بازی‌کردن با تاریخ را در کتاب بی‌نظیرش «الرقابة علی التراث دعوة إلی حمایته من الجنایة علیه» برشمرده است و می‌گوید: پیروی از کفار (خاورشناسان) با چاپ کتاب‌های جادو و کهانت و نجوم و داستان‌های دروغین و کتاب‌های ادبی گمراه‌کننده و کتاب‌های اهل بدعت و هواپرستان، دعوت‌دادن به گمراهی است و موجبات نارضایتی خداوند را فراهم می‌نماید، چنان‌که در حدیث آمده است: «هرکس به هدایتی فرا خواند او را به اندازه‌ی پاداش کسانی که از او پیروی کرده‌اند پاداش می‌رسد بدون از این که از پاداش آنان کم شود و هرکسی به گمراهی دعوت دهد به اندازه‌‌ی گناه کسانی که از او پیروی کرده‌اند به او گناه می‌رسد و از گناهان پیروانش کاسته نمی‌شود». روایت امام احمد و امام مسلم. ص 16 – 17 چاپ دارالعاصمة.

شیخ بکر در حاشیه‌ی کتابش به بخشی از توطئه‌های مستشرقین اشاره نموده، چنان‌که دانشگاه سوربون چاپ کتاب «الفتوحات المکیه» اثر ابن عربی ملحد را به عهده گرفته است.

[4]- برخی احادیثی که متعلق به فریضه‌ی جهاد در راه خدا بوده، را از این کتاب حذف کرده‌اند؟!.

[5]- محمد بن جریر بن یزید ابوجعفر طبری مفسّر و محدّث و فقیه و اصولی و امامی مجتهد بود. ایشان در آمل طبرستان در سال 224 هـ به دنیا آمد و در سال 310 هـ از جهان دیده فرو بست، از جمله تالیفات ایشان تاریخ الأمم والملوک و جامع البیان فی تأویل القرآن است.

[6]- تاریخ الأمم والملوک 1 / 52.

[7]- نگا: کتاب مرویات ابی‌مخنف (لوط بن یحی ازدی) فی تاریخ الطبری: عصر الخلافة الراشدة ص (487). اثر دکتر یحیی بن ابراهیم الیحیی - چاپ دارالعاصمة ریاض. 1410هـ.

[8]- لسان المیزان 3 / 75 چاپ المعارف النظامیه. شرح حال امام سلیمان بن احمد طبرانی صاحب معاجم سه‌گانه: الکبیر والأوسط والصغیر.

[9]- بزرگان و امامانی مانند امام احمد و ابن معین و امام بخاری و امام مسلم و شعبه و ابن مبارک و رازی و ابن حجر و ذهبی و دیگر بزرگمردان این میدان، اقوال این ائمه در کتاب‌های مخصوص که کتب رجال نامیده می‌شود ذکر شده است، مانند کتاب الجرح و التعدیل رازی و تهذیب الکمال مزی که ابن حجر آن را مختصر نموده و آن را تهذیب التهذیب نامیده و سپس این را مختصر و تقریب التهذیب نامیده است، و ذهبی کتاب‌های زیادی دارد که مهم‌ترین آن میزان الاعتدال است، و کتاب‌های زیاد دیگری هست که بعضی به بیان راویان ضعیف اهتمام ورزیده و بعضی مختص ذکر راویان ثقه هست.

[10] - ابوهریره بن عامر بن عبد ذی الشری، صحابی جلیل، از قبیله‌ی اوس، در نامش اختلاف شده، او نشانه‌ی از نشانه‌های خداوند در حفظ بوده است، و از پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  روایت‌های بسیاری دارد، پیامبر مهربان برای او و مادرش دعای خیر نموده، در سال: 57 هـ وفات یافت، در کتب حدیثی 5374 حدیث از او روایت شده چنان‌که امام ابن حزم در کتابش «جوامع السیرة» ذکر کرده است. سوانح این صحابی جلیل را در «الإصابة فی تمییز الصحابة» اثر حافظ ابن حجر ملاحظه نمائید.

اما گمراهان و بدعت‌گرایان تیرهای انتقاد خویش را متوجه این صحابی مظلوم نموده و ابراز تعجب کرده‌اند که چرا از پیامبر این همه روایت داشته است، محمود ابوریه کتابی به اسم «ابوهریرة شیخ المضیرة» تصنیف نموده و به این صحابی محترم تاخته است. و عبدالحسین شرف الدین عاملی کتابی به اسم «ابوهریره» تصنیف کرده است، در حالی که راویانی وجود دارند که ده‌ها برابر روایات ابوهریره رضی الله عنه  از آنان روایت شده است، بطور مثال عبدالحسین شرف الدین عاملی در کتاب المراجعات خویش (صفحه‌ی: 308، طبع مکتبة الألفین) می‌نویسد: او علیه السلام به ابان بن عثمان گفته: ابان بن تغلب سی هزار حدیث از من روایت نموده، تو نیز آن را از من روایت کن. و این نص در رجال النجاشی (1/ 78- 79، ط: 1، دارالأضواء، تحقیق محمد جواد النائینی) آمده است. و هم چنین جابر جعفی یکی از راویانی که صاحب المراجعات او را بسیار بزرگ می‌شمارد، روایاتش به 210 هزار روایت رسیده است، یعنی نزدیک به ربع ملیون روایت! آیا این تعداد زیاد روایت انسان را به تعجب و دهشت وادار نمی‌کند؟ در حالی که دکتور محمد اعظمی گفته: تعداد احادیث ابوهریره رضی الله عنه  پس از حذف مکررات آن- صرف به (1336) حدیث می‌رسد. برای تفصیل بیشتر به کتاب «ابوهریرة فی ضوء مرویاته، صفحه‌ی: 76» مراجعه شود.

و هم چنین اهل‌علم و دانشمندان گرامی به خوبی در جریان هستند که این صحابی جلیل فقط تعداد اندکی از روایات را به تنهائی روایت نموده، اما بقیه‌ی روایاتش از طریق دیگر صحابه رضی الله عنهم  نیز روایت شده است.

برخی از علمای کرام از جمله: علامه معلمی: در کتابش «الأنوار الکاشفة» و دکتور محمد ابوشهبه: در کتابش «دفاع عن السنة» و عبدالمنعم عزی در کتاب «دفاع عن أبی هریره رضی الله عنه » به شبهات ابوریه پاسخ گفته اند.

 و اما در رابطه با رد شبهات وارده از طرف عبدالحسین شرف الدین عاملی، شیخ فاضل علامه عبدالله الناصر کتابی زیبا و علمی به اسم «البرهان فی تبرئة أبی هریرة من البهتان» نگاشته و هرزه‌سرائی‌های او را مدلل پاسخ گفته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...