الف- مسعود سعد سلمان (438- 440- 515)
مسعود سعد سلمان شاعر قصیده سرای بلند آوازه نیمه دوم قرن پنجم و اوائل قرن ششم هجری است که قصائد «حبسیات» او به علت احساسها و عواطف زیاد و کششهای روحی و روانی منبعث از تحمّل زجر و فشار در زندانهای مخوف سه قلعه دهک، سور و نای از جاذبههای مخصوصی برخوردارند، خلفای راشدین را پیشتازان عدالت و سنگر سازان میدانهای معرفت میداند:
1- ستایش (منصور بن سعید) به صدق ابوبکر و علم علی
در مدح (منصور بن سعید) چهره ممدوح را این چنین میآراید:
بزرگا
سزد گر کنی افتخار |
|
که بی شک جهان را تویی مُفتخَر |
|
||
|
(قصائد/201)
2- ستایش (امیر محمود غزنوی) به شجاعت علی و سیره عمر
در ستایش «امیر محمود غزنوی» که به سلطان غازی مشهور بود شجاعت او را به علی، و سیره و روش او را به عمر تشبیه میکند و الحق در بیان سخن و بکار گیری مفاهیم و معانی چیره دست و استاد است:
مطلع قصیده:
هوای دوست مرا در جهان سمر دارد |
|
به هر دیار ز من
قصّه دگر دارد |
|
||
|
||
|
قصيده: (88)
در مدح «علاء الدولة سلطان مسعود» مسعود را تمثیلی گویای خردی از قدرت حیدر و عدل عُمَر میداند:
مسعود خسروی که سعادت به پیش او هر گه که قصد عزم کند راهبر شود
شاهی که گر بیان دهد اخلاق او خرد فهرست بأس حیدر و عدل عمر شود
قصيده: (126)
مسعود که سالها، تازیانۀ بی عدالتی و حبس و نفی بلد را آزموده است به آزادگان و انسان دوستان مهر میورزد و آزاد شدن خود را از زندان، تازه شدن «عدل عمر» به حساب میآورد:
بریده نیست امید خلاصی و راحت من در این زمانه که تازه شدهست عدل عُمَر
قصيده: (158)
3- شعر زیبای حکیم سنائی و قرآن گزیده عثمان
در قصیدۀ با شکوه و زیبایی به روانی آب زلال و به درخشندگی مروارید صدف که در ستایش حکیم «سنائی غزنوی» سروده است شعر زیبا و بلیغ او را در خط السیر راهنمایی و ارشاد، چون قرآن (نُبی) گزیده عثمان میداند:
آنچه در طبع خلق، طبع تو
کرد |
|
در چمن
ابرهای نیسان کرد |
|
||
|
||
|
(قصيده: 732)
4- صولت ممدوح، حیدری و خنجرش ذوالفقار است
در قصیدۀ دل انگیزی صولت ممدوح را حیدری و شیوۀ شکافتن خنجرش را عادت و رسم ذوالفقار میشمارد:
ای بزرگی که باغ را دی را شاخ بأس[4] تو فتح بار آوَرد
تیغ تیز تو در مصاف عدو شرک را تا به حشر کار آورد
حیدری صولتی و خنجرتو عادت و رسم ذوالفقار آورد
(قصيده: 589)
در ادبیات فارسی هرجا اسمی از رستم است، رخش تداعی میشود و هرجا نام علی است، ذوالفقار به یاد میآید و بالعکس! در قصیدهای در مدح سلطان مسعود در بیتی، صنعت مراعات نظیر[5] زیبا به کار برده شده است:
ای رستم نبرد بران سوی رزم رخش وی حیدر زمانه بر آهنج[6]ذوالفقار
باز گوید:
تو حیدری نبردی و در صف کارزار اندر کف تو خنجر تو ذوالفقار باد
(قصيده: 87)
5- علی قهرمان فتح، خیبر گیر و علمدار نصرت
علی قهرمان فتح خیبر و علمدار نصرت وپیروزی است، مسعود سعد در ابیات زیادی ممدوح خود را به فاتح خیبر تشبیه میکند.
دست او تیغی کشید اندر
مصاف |
|
کان به خیبر قبضۀ حیدر
کشید |
|
(قصيده: 115)
در قصیدهای در مدح «بهرام شاه» این چنین ممدوحش را میستاید:
شاه را مانست روز رزم تفّ نبرد اندر آن ساعت که حیدر قلعه خیبر گرفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر