هـ: تاج الدین حسین بن حسن خوارزمی (سدۀ هشتم و نهم هجری)
تاج الدین حسین بن حسن خوارزمی کُبرَوی[1] یکی از شارحان کتاب «فصوص الحِکَم» محی الدین ابن عربی صوفی و وحدت وجودی معروف قرن ششم و هفتم هجری است. در این اثر عرفانی که اصل آن به زبان عربی و ترجمه آن به زبان فارسی میباشد، مقام خلفای راشدین را از برگردان فارسی[2] نقل میکنیم:
1- عجز انبیای الهی و وارستگان از شناخت خداوند
همۀ انبیای الهی و وارستگان بارگاه قدس از شناخت خداوند عاجز و ناتوان بودهاند:
و امّا ذات جمیع انبیا و اولیا در وی حیراناند. چنانکه خیر البشر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ وَماعَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ»[3]. و صدّیق رضی الله عنه میفرماید: «اَلْعَجْزُ عَنِ الإِدْراکِ إدْراکٌ»[4].
ناتوانی در اِدراک (خود) ادراک است.
2- مشورت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم با صحابه در باره اسیران بدر
در جریان اسیران بدر حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم با صحابه مشورت کرد؛ ابوبکر صدّیق گفت: صلاح در این است که آنان را نکشیم، چون خویشان ما هستند و با گرفتن دِیَه آزادشان کنیم. و عُمَر رضی الله عنه گفت: باید هر یک از ما نزدیکش را گردن زند تا اختلاف پیش نیاید و برای همه روشن شود که اسلام از هر چیزی بر ما عزیزتر است، رسول گرامی نظر ابوبکر را پذیرفت. «صدّیق رضی الله عنه با اخذ فدا اشارت فرمود. و عُمَر رضی الله عنه به قتل، صواب دید و گفت: بفرمای تا هر یکی از ما به ضرب أعناق[5] أقارب[6] خویش قیام نمائیم. خواجهص میل به قول صدیق فرمود از برای امید داشتن ایمان از ایشان، و رجای زیادتی عدّت و عدد اهل اسلام. و هم از برای آنکه عبّاس[7] رضی الله عنه در میان اُساری[8] بود. پس هر اسیری را به چهل اَوقیه[9] فروختند، و رسول صل الله علیه و آله و سلم بر عبّاس رضی الله عنه فدای او و فدای جعفر طیّار[10] الزام کرد. عبّاس رضی الله عنه ایمان آورد و حسن اسلام و توفیق دوام دریافت. پس این آیه کریمه نازل شد:
﴿مَا كَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ یُثۡخِنَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ﴾[الأنفال: ۶۷].یعنی: «پیش از تو هیچ پیغمبری را اسیر کردن یا فدا گرفتن نبود تا غالب شود در زمین». ﴿تُرِیدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡیَا﴾[الأنفال: ۶۷]. «(بیع اُساری ـ فدیه گرفتن از اسیران یا) مال و منال دنیا میخواهید». ﴿وَٱللَّهُ یُرِیدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ﴾[الأنفال: ۶۷] «و حقّ- سبحانَهُ و تعالی– آخرت را میخواهد (یعنی قوّت اسلام را به قهر کفّار)».
چون این عتاب آمد، رسول صل الله علیه و آله و سلم میگریست و اصحاب در گریه بودند که عُمَر رضی الله عنه آمد و گفت: سبب گریستن چیست؟ مرا نیز خبردار سازید تا به موافقت شما من نیز گریه کنم. رسول صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «لَو نَزَلَ فینا العذابُ لَما نَجى إلاّ أنْتَ»[11].
پس رسول صل الله علیه و آله و سلم در این حکم فضیلت عُمَر را اثبات کرد، با آنکه سیّد اوّلین و آخرین است»[12].
3- خداوند، ذات بیچون و مانند
خداوند، ذات بیچون و بیمانند و دارای تمام صفات جمالیّه و جلالیّه است و انسان بر حسب مشیّت الهی و قوانین هستی به تناسب معیّنی از این صفات بهرهمند میشود. «هرچه تعلّق به لطف و رحمت دارد جمالی است و آنچه تعلّق به قهر و نِقمت[13] دارد جلالی است و هر جمالی را جلالی و هر جلالی را جمالی چنانکه امیرالمؤمنین علی کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ میفرماید:
«سُبحانَ مَن اتَّسَعَت رَحمَتُهَ لأولِیائهِ فی شِدَّةِ نِقمَتِه واشتَدَّت نِقمَتُهُ لِآعدائهِ فی سِعَةِ رَحمَتِهِ»[14].
مثنوی:
پاره
کردۀ وسوسه باشی دلا |
|
گر بلا را باز دانی از ولا |
|
||
|
||
|
||
|
4- عالم و انسان دو موجود شگفت انگیز آفرینش
عالم و انسان دو موجود شگفت انگیز آفرینش خداوندند! انسان از نظر خلقت و صورت، عالَم صغیر و جهان، عالم کبیر است؛ صوفیان انسان را از جهت مقام و معنویت، عالم کبیر و جهان را با آن همه وسعت و گسترش، عالم صغیر میدانند:
«پس انسان، عالَم صغیر مُجمَل است از روی صورت، و عالَم، انسان کبیر مفصّل از روی معنی. اما از روی مرتبه، انسان عالم کبیر است، از روی درجه، عالم، انسان صغیر. از آنکه خلیفه را استعلاست بر مستخلف علیه. بیت:
ای آنکه تراست ملک اسکندر وجم از حرص مباش در پی نیم دِرَم
عالم همه در تست و لیکن از جهل پنداشته تو خویش را در عالم
قالَ أمیرُ المؤمنین کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ و رضِیَعَنهُ:
دواءُکَ فیکَ وَما تَشعُرُ وَداءُکَ مِنکَ وَما تُبصِرُ[15]
وَتَزعَمُ أَنَّکَ جِرمٌ صَغیرٌ وفیک انطَوی العالمُ الأَکبَرُ[16]
وَأَنْتَ کِتابُ المُبینُ الّذِی بِـأحرُفِـهِ یَظهَرُ المُضمَرُ[17].
در اندیشه علی، جهان برتر و عالَم معنی در قلب آدمی است. این نوع تفکّر در عرفا فراوان به نظر میرسد، چنانکه مولانای بلخ نیز میگوید:
جوهر است انسان و چرخ او را عَرَض جمله فرع و سایهاند و تو غرَض
(مثنوی)
حرکت قطره بسوی دریا، باز یافتن هویّت اصلی و اتّصال به امواج عالم معناست.
5- علم تعبیرخواب، آگاهی از مناسبات میان صُوَر و معانی
علم تعبیرخواب، آگاهی از مناسبات میان صُوَر و معانی آنها، و تشخیص مراتب نفوس و صورتهای خیالی است. و از این نظر قوّه خیال در رویا نقشی اساسی دارد! و احکام صورت واحده در اشخاص مختلف یکسان نیست بلکه مراتبی متناسب با حالات نفوس دارند و کشف آنها جز به عنایت و تفضل و تجلی الهی امکان نخواهد داشت.
چنانکه: «صاحب شرح السُنّة از ابن عباس رضی الله عنهما نقل میکند که میگفت:
ابوهُرَیرَه رضی الله عنه تَحدّث میکرد که مردی آمد و رسول صل الله علیه و آله و سلم را گفت که: من شب ظلّه[18] یعنی سحابهای[19] دیدم که از او روغن و عسل میبارید و خلق را میدیدم که به کفها از او میستاندند. بعضی بیش و بعضی کم، و ریسمانی را دیدم از آسمان تا زمین آویخته، و چنان مشاهده کردم یا رسولالله که تو دست در آن ریسمان زدی و به سوی آسمان برآمدی، و بعد از تو دیگری بگرفت و برآمد، و بعد از او دیگری بگرفت و بر آمد، و بعد از او دیگری بگرفت و ریسمان منقطع شد و از برای او وصل کردند، پس نیز برآمد، ابوبکر رضی الله عنه گفت: یا رسولالله پدر و مادر من فدای تو باد، رخصت میدهی که تعبیر این رؤیا من بکنم؟ رسول صل الله علیه و آله و سلم اجازت داد، صدّیق گفت: امّا آن ظُلّه، ظُلّه اسلام است و روغن و عسل، دین، و حلاوت، قرآن و خلق در اخذ حقایق و عرفان دقایق آن متفاوت الدرجات. اما سبب واصل آسمان تا زمین حق است که بر آنی یا رسولالله. لاجرم تو آن را برگیری و خدای ترا عالی گرداند و بعد از تو دیگری و دیگری و دیگری بگیرد و برآید و بر ثالث منقطع شود. اما وصل کنند و او نیز برآید و گفت: بگوی یا رسولالله که در این تعبیر صواب را دریافتم یا خطا کردم. رسول صل الله علیه و آله و سلم گفت: «أَصَبْتَ بَعضاً وأَخطأتَ بَعضاًَ»[20].
و ابوبکر سوگند داد که یا رسولالله مرا خبردار ساز که خطای من در این تعبیر کدام است. رسول صل الله علیه و آله و سلم گفت: لا تُقسِم[21] و اشتغال به بیان نکرد و بر صحت این حدیث اتّفاق هست[22].
در زمینه رؤیا و اقسام آن از نظر اسلام و روانشناسی، تحقیقات مفصلی انجام گرفته که نگارنده در کتاب «پژوهشی دربارۀ روح و شبح» در بارۀ آن توضیح کافی داده است[23].
6- رؤیای صادقانه، انعکاسی واقعی یا تمثیلی از آئینه قلب
رؤیای صادقانه، انعکاسی واقعی یا تمثیلی از آئینه قلب است و ظرف پیکر به تناسب استعداد و شفافیّت روح، حقایقی را در قالب خواب دریافت میکند. پیامبران الهی با توجه به شرایط خاص معنوی خویش بسیاری از وقایعی را که بعداً اتفاق افتاده در رؤیا، دیدهاند چنانکه: رسول صل الله علیه و آله و سلم را در خواب قدحی شیر آوردند، گفت: خوردم و آنچه باقی ماند به عُمَر رضی الله عنه دادم. گفتند: چه تأویل کردی یا رسولالله؟ گفت: علم، تأویل کردم»[24].
7- قرآن مجید و تسبیح کردن همه اشیاء
قرآن مجید همه اشیاء جهان را تسبیح کننده ذات حق میداند. و میگوید: ﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡۚ﴾[الإسراء: ۴۴]. و در پهنه جهان، هر شیئی، به نیایش الهی مشغول است و ما انسانها از چگونگی آن آگاهی نداریم. همچنانکه در درون اتم الکترون حرکت میکند و گلبولها در خون به وظایف خود عمل مینمایند، هر ذرّه نیز زبان مخصوص تکوینی دارد که با آن خالقش را میستاید و شاید خش خش برگها، شُرشُر آبها، صدای رعد و نغمۀ پرندگان، گونههایی از این ستایشند. و حضرت امیرالمؤمنین – کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ – میگوید: «با رسول صل الله علیه و آله و سلم به بعضی نواحی مکه بیرون آمدیم، به هیچ شجری و حَجَری پیش نیامد که، السّلامُ عَلَیکَ یا رسولَ اللهِ نگفته باشد». و امثال این در احادیث صحیحه بسیار است»[25].
مولانای بلخ میگوید:
اندکی جنبش بکن همچون جنین تا ببخشندت حواس نور بین
نشنود این نغمهها را گوش حس کز سخنها گوشها گردد نجس
(مثنوی)
[1] - آقای نجیب مایل هروی می گوید: شرح فصوص الحِکَم حسین بن حسن خوارزمی که اینک در دست دارید، شوشتری به شیخ کمال الدین حسین خوارزمی – بانی سلسله حسینیه همدانیه کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ نگارنده ارشاد المریدین نسبت داده است درست نیست. شرح فصوص الحکم -15 یاد داشت مصحح.
[2] - شرح فصوص الحکم- محی الدین بن عربی- نگاشته تاج الدین حسین بن حسن خوارزمی بین سالهای 835 -838 هجری – جلد اول و دوم – به اهتمام نجیب مایل هروی تهران 1364 – انتشارات مولی.
[3] - آنگونه که حق شناختن تو است تو را نشناختیم و آنگونه که حق پرستش تو است تو را عبادت نکردیم.
[4] - منبع مذکور/66.
[5] - جمع عُنُق، گردنها.
[6] - جمع أقرب، نزدیکتران- خویشاوندان
[7] - عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر و برادر حمزه سیّد الشهداء است.
[8] - جمع اسیر.
[9] - جزئی از رطل، یک دوازدهم رطل، قریب هفت مثقال جمع أواقی.
[10] - این نقطه گویا اشتباهی است از نویسنده، چون جعفر قبل از هجرت ایمان آورده، به حبشه هجرت نموده بود. و پس از فتح خیبر بدستور پیامبر اکرم همراه با سایر مهاجران از حبشه بازگشت. و در غزوه بدر شرکت نداشت. (ب)
[11] - اگر عذاب بر ما نازل میشد جز تو _ (کسی) نجات نمییافت.
[12] - شرح فصوص الحکم – تاج الدین حسین بن حسن خوارزمی جلد اول- 132.
[13] - عذاب، عقوبت، رنج و سختی، پاداش بد، نِقَم، نقمات جمع آن است.
[14] - منبع مذکور-22 (منزه است کسی (خدایی) که رحمتش در شدت عذابش برای دوستانش گسترده و عذابش در رحمت وسیعش برای دشمنانش شدت می یابد).
[15] - دوای تو در تو است و احساس نمی کنی و دردت از تو است و نمی بینی!
[16] - و گمان می کنی که جِرمِ کوچکی هستی در حالیکه جهان بزرگتر در تو پیچیده است.
[17] - و تو کتاب آشکاری هستی که پوشیده با حرفهایش آشکار می شود. منبع مذکور/116.
[18] - ظُلّه: سایبان- ﴿یَوْمَ الظُّلّةِ﴾ /171 الأعراف.
[19] - سحابة: ابری- ابرکوچکی.
[20] - پاره ای را درست گفتی و پاره ای را غلط.
[21] - لاتُقسِم: سوگند نده.
[22] - منبع مذکور-270-271.
[23] - پژوهشی درباره روح و شبح از دیدگاه ادیان، علما، فلاسفه، عرفا، شعرا و دانشمندان روحی تألیف فریدون سپهری، نشر احسان 1376/336،362،363
[24] - شرح فصوص الحکم –جلد اول/273.
[25] - شرح فصوص الحِکم -174.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر