ح: سعدی شیرازی (وفات -691 ، 695)
شیخ مشرفالدین مصلحبنعبدالله شیرازی، شاعر و نویسنده نامدار قرن هفتم هجری یکی از بزرگترین متفکران و شاعران و ادیبان ایران است که در تمام خطه ایران زمین یکّه تاز میدانهای فصاحت و بلاغت و سخنوری میباشد. این شاعر بلند پایه، استاد مسلّم غزلِ سبک عراقی و نثر مسجّع یعنی نوشته آهنگدار و موزون است. و غزلیات، قصائد، قطعات و ترکیب بندهایش به روانی آب زلالند دو اثر جاویدانش گلستان و بوستان قرنها بر عقول و قلوب ایرانیان حکومت میکنند.
گلستان دارای نثری مسجّع آمیخته با شعر، و بوستان شعری است در قالب مثنوی در بحر متقارب[1] (هم وزن با شاهنامه فردوسی) که در زمینههای اجتماعی، اخلاقی، عرفانی، دینی و... سروده شده است.
سعدی در نظامیه بغداد از محضر جمال الدین عبدالرحمن ابوالفرج بن جوزی دوم (درگذشته به سال 636) مدّرس مدرسه مستنصریّه، و عارف معروف شیخ شهابالدین ابوحفص عمر بن محمّد سهروردی صاحب «عوارف المعارف» (درگذشته به سال 632) تلمذ نمود[2]. و از علم و دانش و عرفان هر دو نهایت استفاده کرده است.
اینک در باغ کلیات[3] سعدی که شامل دیوان اشعار، بوستان و گلستان است به گشت و گذار میپردازیم:
1- ابیاتی در وصف پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و خلفای راشدین رضی الله عنهم
در ابیاتی در وصف پیامبر صل الله علیه و آله و سلم خلفای راشدین را چنین نیکو میستاید.
چه
نعت پسندیده گویم ترا؟ |
|
علیک السّلام ای نبیّ الورا[4] |
|
||
|
||
|
||
|
||
|
(بوستان- 209)
سعدی عارفی است که از قید و بند قشری گری گذشته و در سایۀ سلوک و مصاحبت با عارف آزاد مردی چون شهاب الدین سهروردی به کمالات معنوی رسیده است.
2- عجز ابوبکر صدیق از معرفت الهی
سعدی، ادیب نکته پرور و قافیه پرداز دفتر معانی در «رساله در عقل و عشق» کمال معرفت صدّیقان را در شناخت کمال الهی ناتوان میداند:
«امیرالمؤمنین ابوبکر صدیق رضی الله عنه نکو گفته است که «یا مَن عَجَزَ عَن مَعرِفَتِهِ کمالُ مَعرِفَةِ الصدّیقینَ»، معلوم شد که غایت معرفت هرکس مقام انقطاع اوست به وجد از ترقی»[6].
قطعات دلنشین بوستان به انسان درس آزادگی و فضیلت و شرف میدهند، و رنگ آمیزی صحنهها چنان است که بهتر از آن نمیتوان سرود. این معمار کاخ رفیعِ اخلاق و کرامت انسانی سالار عادل عُمَر را اینگونه میستاید:
گدائی
شنیدم که در تنکجای |
|
نهادش عُمَر پای بر پشتِ پای |
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
(بوستان – 338، 339)
شاه مردان، علی مرتضی نمونه و فصل الخطاب جوانمردی و کرم است. در حکایتی پند آموز، راه آزادگی و گرفتن دست افتاده چنین ترسیم میشود.
بزارید
وقتی زنی پیش شوی |
|
که دیگر مخر نان، ز بقّال کوی |
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
(بوستان – 272)
5- قصیدهای غرّا و بلیغ در مدح خلفا
در قصیدهای غرّا و بلیغ در ستایش خداوند و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و یارانش چنان به سلاست و روانی دُر افشانی میکند که بلندای قصیده را با لطافت و نرمی حریر گونۀ غَزَل میآراید:
یا
رب به دست او که قمر زان دو نیم شد |
|
تسبیح گفت در کف میمون او حصا[10] |
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
(قصائد فارسی – 882-883)
6- تشبیه علاءالدین عطا ملک جوینی به مسیح و عمر بدعت شکن
در قصیدهای در ستایش علاء الدین عطا ملک جوینی، او را به مسیح و عُمَر بدعت شکن تشبیه میکند:
چنان رمند و دوند اهل بدعت از نظرش |
|
که از مسیحا دجّال و از عُمَر، شیطان |
(قصائد فارسی – 932)
علی زاهد شب و پیکارگر روز، در نهایت فروتنی و عظمت روحی، نظرِ مخالف عقیده خود را در مجلس میپذیرد:
کسی
مشکلی برد پیش علی |
|
مگر مشکلش را کند منجلی |
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
(بوستان -337، 338)
8- قصیدهای در ناپایداری دنیا
سعدی در قصیدهای که با خود سخن میگوید بی ارزشی و ناپایداری دنیا را با بلاغت شگفت انگیزی توصیف میکند و آدمی را در رویاروئی با مرگ، ضعیف و ناتوان میشمارد:
ای
که پنجاه رفت و در خوابی |
|
مگر این پنج روزه دریابی |
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
(بوستان – 945)
9- ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام
سعدی، درحکایتی میگوید: تصمیم گرفتم که گوشه نشینی کنم و لب از سخن بر بندم، دوستی بر من وارد شد. و با من چنین گفت:
گفتا: به عزت عظیم و صحبت قدیم که دم بر نیارم و قدم برندارم مگر آنگه که سخن گفته شود به عادت مألوف و طریق معروف که آزردن دوستان جهلست و کفّارت یمین سهل و خلاف راه صوابست و نقض رأی أولوالألباب، ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام[17].
[1] - بحر متقارب: فعولن، فعولن فعولن فعول (محذوف).
[2] - گلستان سعدی- به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر استاد دانشگاه تهران- ناشر بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه – ب.
[3] - کلیات سعدی – از روی نسخه تصحیح شده مرحوم محمد علی فروغی – انتشارات ققنوس 1374.
[4] - نبی الورا: پیامبر بر مردم.
[5] - در نوشته ها و ابیات زیادی به این موضوع اشاره شده است.
[6] - کلیات سعدی- محمد علی فروغی رساله در عقل و جان /1141.
[7] - زحام: انبوهی و فشار آوردن و جا تنگ کردن.
[8] - تریاق: ماده ضد زهر، پادزهر
[9] - صدّیق: ابوبکر.
[10] - حصا: سنگریزه.
[11] - به کسی که در گناه زیاده روی کرده ست رفق و عنایت بفرما و گناهکار را ببخش.
[12] - عَنا: مخفف عَناء – رنج کشیدن – سختی دیدن.
[13] - الإنسان /1
[14] - لافَتی إِلاّ علی، و لاسَیفَ اِلاّ ذوالفقار.
[15] - غزا: نبرد در راه خدا و دین اسلام (کشتن کافران).
[16] - وغا: جنگ.
[17] - کلیات سعدی- دیباچه گلستان – 18.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر