1- فصل- در ذکر کرامات خلفاء راشدین([1])
کرامات امیر المؤمنین ابوبکر رضی الله عنه
هشام بن عروه روایت کند از عایشه رضی الله عنها که گفت: چون پدرم رنجور شد که در آن رنجوری وفات یافت، یک روز مرا گفت: یا عایشه! رسولالله صل الله علیه و آله و سلم در کدام روز وفات یافت؟ گفتم: در روز دوشنبه. گفت: امید میدارم که من نیز در روز دوشنبه وفات کنم، پس در روز دوشنبه وفات کرد. عایشه رضی الله عنها گفت: چون سکرات مرگ بر پدرم پدید آمد دیدم که پدرم دلتنگ شد و به یکبارگی دل ازین جهان برگرفت و به وقت خود مشغول شد، گفتم:
أَماوِيّ ما يُغْنِي الثَّراءُ عن الفَتَى إذا حَشْرَجَتْ يَوْماً وضاقَ بِها الصَّدْرُ
فریاد که مال هیچ سودی نکند چون مُرد دل و سینه شود روزی تنگ
ابوبکر دیده باز کرد و گفت: یا دختر من چنین مگوی؟ لیکن بگوی:
﴿وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِیدُ١٩﴾[ق: ۱۹] [۷۷]. ([2])
پس گفت: چون من درگذرم مرا شوی و هم بدین جامه که پوشیدهام دفن کن و جامۀ نو به من مکن، یعنی به کفن من مکن که جامۀ نو بزندگان اولی ترست از مردگان، و چون مرا بشوئید در کفن نهید و نماز کنید بر من پس مرا بر تخت نهید و گوشه تخت برگیرید و بر روضۀ مطّهر خواجه انبیا صل الله علیه و آله و سلم برید و سه بار بگوئید: یا ابا القاسم، یا محمّد! یا رسولَ اللهِ اینک یار غار تو بر دَر است اگر قفل گشوده شود و هر یک بجایی افتد، مرا در اندرون برید دفن کنید در پهلوی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و اگر قفل گشوده نشود مرا بگورستان بقیع برید و دفن کنید. عایشه رضی الله عنها گفت: چون پدرم وفات کرد او را بشستیم و بوی خوش کردیم و کفن کردیم هم بدان جامه که پوشیده بود و نماز کردیم بر وی. پس او را برداشتیم و بر تخت مردگان و بر در روضۀ مقدس پیغامبر صل الله علیه و آله و سلم آوردیم و سه بار گفتیم: یا اباالقاسم، یا محمّد، یا رسولَاللهِ! اینک صاحب تو بر دَر است در حال قفل گشوده شد و از همدیگر بیفتاد و آوازی شنیدیم از اندرون روضه که میگفت: «أدخِلُوا الحبیبَ إلی حبیبِه فإنَّ الحبیبَ إلی حبیبِه مشتقاقٌ»([3]). یعنی؛ درآورید دوست به بر دوست که دوست بدوست مشتاق است.
کرامات امیرالمؤمنین عُمَر رضی الله عنه
اَنَس بن مالک رضی الله عنه گفت: یک روز آدینه عُمَر رضی الله عنه بر منبر بود و خطبه میکرد و ما حاضر بودیم. در میان خطبه آواز داد و گفت: «یا ساریةُ إِلی الجَبَلِ یا ساریةُ إلی الجَبَلِ»([4]). یعنی یا ساریه بکوه رو. دو باره این کلمه بگفت. بعد از نماز مردمان پیش امیر المؤمنین علی رضی الله عنه شدند و گفتند: یابن عَمَّ رسولِاللهِ بدان که عُمَر در میان خطبه چنین سخن بگفت. امیر المؤمنین علی گفت: عُمَر نگوید إلاّ حق بدرستی که من شنیدم از رسولالله صل الله علیه و آله و سلم که گفت که: «إن اللهَ تعالی ضَرَبَ الحقَّ عَلی لِسانِ عُمَر، ویَدِهِ» یعنی؛ حق تعالی بدست و زبان عُمَر حق پدید میکند. بعد از آن برخاست و پیش عُمَر رفت و گفت: یا امیرالمومنین مردم میگویند که: تو در میان خطبه سخن گفتی. عُمَر رضی الله عنه گفت: نه، و لیکن حجاب از پیش من برداشتند از پیش منبر تا نهاوند و حوالی آن و بدیدم چهار فرسنگ. چنان دیدم که مشرکان کمین کرده بودند از پس کوه بر مسلمانان و مسلمانان دیدم که هزیمت بر ایشان افتاده بود و مشرکان در پس کوه کمین کرده بودند تا مسلمانان هلاک کنند پس آواز دادم بمهتر لشکر اسلام که ساریه بود و گفتم: یا ساریه بکوه رو و ساریه آواز من بشنید و بکوه شد و کمین بگشاد و ایشان بکشت و بر ایشان ظفر یافت. پس امیرالمومنین علی رضی الله عنه خطی نبشت که این خط امیرالمومنین عُمَر ست بساریه، باید که خبر باز نماید از آواز عُمَر خطّاب رضی الله عنه که شنیدی که گفت: یا ساریه بکوه رو. ساریه جواب باز کرد که این نامه در جواب امیرالمومنین از ساریه انصاری، امّا بعد بدان یا امیرالمومنین که آواز تو شنیدم در وقت نماز جمعه که گفتی: «یا ساریةُ إلی الجَبَلِ یا ساریةُ إلی الجَبَلِ» و گویی چنان بود که میان من و تو نبود إلاّ یک باع([5]). و این نامه بعد از دو ماه به مدینه آوردند.
کرامات امیرالمومنین عثمان رضی الله عنه
أَنَس بن مالک رضی الله عنه گفت: من به مجلس امیر المؤمنین عثمان رضی الله عنه میرفتم، در راه زنی دیدم جوان و او را نیک بنگریستم و محاسن وی تأمل کردم. پس نزدیک امیر المؤمنین عثمان در شدم. چون مرا بدید گفت: یکی از شما در آمد و اثر زنا در هر دو چشم وی ظاهرست. من عجب بماندم. گفت: تو ندانستی که زناء چشم، نگریستن است. اگر توبه کنی نیک و إلاّ ترا تأدیب کنم. من توبه کردم. بعد از آن به هیچ نامحرم ننگریستم. پس گفتم: یا امیرالمومنین بعد از پیغامبر صل الله علیه و آله و سلم وحی آمد بدیگری؟ گفت: نه. و ليکن من به بصیرت دل و برهان و فراست صادق بدانستم([6]).
کرامات امیرالمومنین علی رضی الله عنه
عُمَر بن ذی مرب الهمدانی گفت: آن هنگام بر سر امیرالمومین علی رضی الله عنه زده بودند من به نزدیک وی شدم. امیرالمومنین علی رضی الله عنه عِصابه([7]) بر سر بسته بود، گفتم: یا امیرالمومنین زخم خود بر من بنمای تا ببینم. عصابه از سر خود بگشاد تا بدیدم. گفتم: هیچ رنجی نباشد این خارشی است. امیرالمومنین دو بار گفت: بدرستی که من مفارقت خواهم کرد از شما. امّ کلثوم دختر وی از پس پرده بگریست. امیرالمومنین گفت: خاموش باش ای دختر من، اگر ترا می دیدی آنچه من میبینم نگریستی ترا. عُمَر گفت: من گفتم: یا امیرالمومنین ترا چه می بینی؟ گفت: اینک ملایک و پیغامبران و اینک محمّد رسولالله صل الله علیه و آله و سلم و میگوید: یا علی بشارت باد ترا که به جایی خواهی آمدن نیکوتر و خوشتر از آنجا که تو در آنی. و حال همچنان بود که وی فرموده بود».
2- اولیای خدا کسانی هستند که همیشه در راز و نیاز با خداوند، شب بیدار و همواره در روزهاند و چشمهایشان از خوف خداوند گریانست.
و امیرالمومنین ابوبکر رضی الله عنه در صفت ایشان گفت: «اولیای خدای تعالی رویهای ایشان زرد باشد از بی خوابی شب، و چشمهای ایشان آشفته باشد از گریستن، و شکم های ایشان به پشت باز خفته باشد از گرسنگی، و لبهای ایشان خشک باشد از تشنگی»([8]).
3- انسان مؤمن به ویژه فرمانروای مسلمانان نمی تواند همۀ مردم را راضی و خشنود کند زیرا ستمگر از قاضی دادگر متنفر است و توانگر درویش را به حقارت مینگرد:
امیرالمومنین عُمَر رضی الله عنه در زمان خلافت گفت: «هیچ شب نمی گذرد بر من إِلاّ که مردمان نیمۀ از من خشنودند و نیمۀ منکر و ناخشنودند. آنکس که داد او میدهم خشنودست، آنکس که داد از وی میستانم ناخشنود است. حق تعالی و تقدس همه را چشم اعتبار و گوش اختیار و زبان استغفار و دل بیدار کرامت کناد»([9]). آنکس که به رضایت خداوند میاندیشد، در اجرای وظایف و حرکت به سوی هدف به داوری خلق خدا، کاری ندارد و آنچه برایش مهم است خشنودی خالق میباشد.
4- زرق و برقها و دلبستگیها و ناز و نعمتهای دنیا، روح آدمی را به اسارت میکشند و دل سالم را از او میگیرند:
روایت است که امیرالمومنین عُمَر رضی الله عنه بر اسبی نشاندند و آن اسب تبختر میکرد و وی را میجنبانید، عُمَر رضی الله عنه گفت: «مرا بر اسبی نشاندند که چون بر آن نشستم دل خود را باز ندیدم»([10]).
5- کتاب وسنّت با آیات و احادیث فراوان، ریا و نفاق را به شدت محکوم نموده و آثار شوم آنها را بگونههای مختلف بیان کردهاند. صحابۀ کرام و صلحای امت نیز با عبارات و جملات گوناگونی در بارۀ ریاکاری و اوصاف ذمیمه سخن گفتهاند:
در وصیّت امیرالمومنین علی رضی الله عنه و کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ فرموده است: «المرآةُ فی الدّین أَخفی عَلی أُمّتی مِن دَبیبِ النملِ علی الصفاء فی اللیلةِ الظلماء»، یعنی «ریا در دین بر امتان چنان پوشیده تر است از رفتن مورچه بر سنگ ساده در شب تاریک»([11]).
6- خطیب امام ابوبکر([12]) رحمه الله گفت: شیخ مرشد([13]) قَدَّسَاللهُ روحَه العزیزَ فرمود: «که چون مسجد جامع سه صف تمام کرده بودم، شبی مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را به خواب دیدم و امیرالمومنین ابوبکر صدّیق رضی الله عنه با وی بود و پارهای سفال در دست داشت و خاکستر در آن بود و مصطفی صل الله علیه و آله و سلم آن خاکستر به دست مبارک خود بر میگرفت و طرح مسجد بیشتر از آنکه بود میانداخت. چون بیدار شدم روز دیگر بیامدم و آن موضوع که رسول صل الله علیه و آله و سلم خاک انداخته بود و نگاه کردم و آن خاکستر بدیدم و بنای مسجد بدان نشانه نهادم و چهار صف بساختم»([14]).
7- و اعتقاد کنیم که امیرالمومنین ابوبکر رضی الله عنه بعد از رسول صل الله علیه و آله و سلم خلیفه بود بحق و فاضلترین همۀ صحابه بود و بعد از امیرالمومنین عُمَر رضی الله عنه بود و بعد از وی امیرالمومنین عثمان رضی الله عنه بود، و بعد از وی امیرالمومنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه بود، و ایشان هر چهار خلفای راشدین بودند رِضوانُ اللهِ عَلَیهِم أَجمَعِینَ»([15]).
[1]- فردوس المرشدیّة فی أسرار الصمدیّة به انضمام روایت ملخّص آن موسوم به أنوار المرشدیّة فی أسرار الصمدیّة تألیف محمد بن
عثمان به کوشش ایرج افشار، انتشارات انجمن آثار ملی شماره 148- صفحات 72-73-74.
[2]- ترجمه: هنگام بیهوشی و سختی مرگ ـ سکرات مرگ ـ به حقیقت فرا رسید.
[3]- أخرجه ابن عساكر (30/436) وقال: منكر، وأبو الطاهر كذاب، وعبد الجليل مجهول) [كنز العمال (35729)]. مُصحح.
[4]- طبری و شیخ شهاب الدین عمر سهروردی و دیگران به این صورت نقل کرده اند: «یا ساریةُ الجَبَلِ- الجَبَلَ».
[5]- باع: اندازه ای از سر انگشت دست راست تا سر انگشت دست چپ وقتی که دستها را افقی به طرفین باز کنند.
[6]- در همین کتاب در بحث رسالۀ قشیریه به نقل از صفحات 380-381 به موضوع اشاره شده است.
[7]- عصابة: دستمال، سربند، عمّامه.
[8]- فردوس المرشیدیّه فی اسرار الصمدیّة /77.
[9]- منبع مذکور/ 311.
[10]- منبع مذکور/340.
[11]- منبع مذکور/697.
[12]- ابوبکر محمد بن عبدالکریم بن علی بن سعد سومین جانشین شیخ ابواسحاق و مؤلف متن عربی فردوس المرشدیّة می باشد.
[13]- شیخ ابواسحاق کازرونی است.
[14]- فردوس المرشدیّه/498.
[15]- منبع مذکور/361-362.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر