توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ اسفند ۸, یکشنبه

ب- شهاب الدّین ابوالقاسم احمد سمعانی (487- 534- هـ ق)

 

ب- شهاب الدّین ابوالقاسم احمد سمعانی (487- 534- هـ ق)

شهاب الدین ابوالقاسم احمد بن ابی المظفّر منصورالسمعانی به گفتۀ علامۀ «سُبُکی» در «طبقات الشافعیة» از فقهاء و مفتیان و واعظان و شاعران قرن چهارم و اوائل قرن پنجم هجری است و کتاب «رَوحُ الأرواح فی شَرحِ أَسماء الَملِکِ الفتّاحِِ»[1]. اثر جاویدان این فقیه و دانشمند شافعی مذهب است که ما خلاصهای از آن را دربارۀ خلفای راشدین رضی الله عنهم  نقل میکنیم:

1- نگهداری عنکبوت در غار از رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  و ابوبکر صدیق  رضی الله عنه

خداوند اگر بخواهد از کسی محافظت کند، وسائل نجات و حراست او را فراهم می‌کند چنانکه عنکبوتی در غار از رسول اکرم و ابوبکر صدّیق نگهداری کرد:

«و دوست ما با صدّیق در غار غیرت رفته، ما عنکبوتی را به شحنگیِ[2] وی فرستادیم تا دستِ دعاوی و اباطیلِ شما فرو بندد و سیاست قهر ربّانی بر سر شما براند»[3].

2- سنگریزه در دست پیامبر و ابوبکر و عمر تسبیح میکند

«و آن سنگریزه که رسول صل الله علیه و آله و سلم  برگرفت و بر دست خود نهاد، چون آن سنگریزه خود را آن خلعت و رفعت بدید، برق سکوت از چهرۀ عهد فرو گشاد و به زَفانِ[4] شکر پیش آمد، گفت: سبحانَاللهِ، ما در حجاب گنگی بودیم لیکن بر دستِ مهتر گویا شدیم. چون در دست ابوبکر و عُمَر نهادند همچنان گویا بود، چون بر دستِ دیگران نهادندگنگ شد به حال خود، و آن سّر متواری گشت»[5].

تسبیح و ذکر سنگریزه، معجزه حضرت رسالت است. ذرهای که خدا را نیایش می‌کند در کف دست آن حضرت نیز ستایشگر ذات اقدس الهی است ولی حضرت رسول با گوش معنا آن تسبیح را شنیده است.

امروزه دانشمندان بزرگ توانستهاند بسیاری از رازهای تله پاتی (ارتباط فکری) و روشن بینی را کشف کنند و راههایی را بیابند که برای پسی کوکی نه سیس یعنی تأثیر فکر در ماده  (pk) تحلیل و تعلیل علمی نمایند گرچه تاکنون موفقیت چندانی بدست نیاوردهاند[6] با توجه به تحقیقات روحی ویلیام کروکس، پل ژیبیه، آلفرد روسل والاس، دکتر اوژن اوستی و دکتر راین قبول کردن شنیدن صدای تسبیح سنگریزه به صورت معجزه و نیروی گیرنده باطن استبعادی ندارد»[7].

3- حدیث نبوی در باره عمر  رضی الله عنه

عُمَر می‌آمد و تیغ حمایل کرده، و از غیب ندا میآمد که: «طَرِّقُوا لِعَبدِ رَبِّ العالَمینَ» برای بنده پروردگار جهانیان راه باز کنید.

                   ای بر آب زندگانی آتشی افروخته

                   و اندران، ایمان و کفر عاشقان را سوخته

                   ای کمالت کم زنان را صُرّهها[8] پرداخته

                   وی جمالت مفلسان را کیسهها بر دوخته

                   گه به قهر از جزع[9] مشکین تیغها افروخته

                   گه به لطف از لعل نوشین شمعها افروخته

                   ای کف عشقت به یک ساعت به چاه انداخته  

                   هرچه درصد سال عقل ما ز جاه اندوخته

4- چشم حقیقت بین، حقایق معنوی را درمییابد

چشم حقیقت بین، حقایق معنوی را در می‌یابد چنانکه خلفای راشدین و مشرکان هر دو طرف می‌نگریستند، ولی مشرکان از پذیرفتن حق و دیدن شخصیت حقیقی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  خودداری می‌کردند. در نحوه نگاه کردن است که ارزشها و ضد ارزشها به میان میآیند:

«به همان دیده که ابوبکر و عُمَر و عثمان و علی رضی الله عنهم  مینگریستند بوجهل و عُتبه و شیبه و عقبه می‌نگریستند لیکن دیده بوجهل خیره شدۀ انکار بود. و دیده صدیق زدودۀ استغفار بود. دیده عقبه حجاب افگنده شب رِدَّ[10] ازل بود، و دیده عُمَر روشن کرده صبح قبول ازل بود. دیده شیبه عصابه بستۀ ناخواست غیب بود، دیده عثمان باز کردۀ اقبال غیب بود. دیده عقبه بن ابی مُحبط کور کرده علم حق بود، دیده علی سرمه کشیده حکم حق بود»[11].

5- توانگران باید نسبت به فقیران مهر و شفقت ورزند

توانگران باید نسبت به فقیران مهر و شفقت ورزند و بالاتر از آن، تکبّر تهی‌دستان بر ثروتمندان و اغنیاست:

«و آوردهاند از بِشرِ حافی[12] -قَدَّسَ اللهُ روحَهُ- که او گفت: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را  رضی الله عنه  به خواب دیدم گفتم: مرا پندی ده، فَقالَ: ما أحسَنَ عَطفَ الأغنیاء عَلیَ الفُقَراء طَلَباً لِثَوابِ اللهِ، وأَحسَنُ مِن ذلِکَ تِیهُ الفُقَراء عَلَی الأغنیاءِ ثِقَةً باللهِ چون نیکوست شفقت توانگران بر درویشان برای طلب ثواب را، و از آن نیکوتر تکبّر درویشان بر توانگران از غایب اعتماد بر کرم حقّ عزوجل »[13].

آدمی آنگاه که دل به خداوند بندد، شکوه و قدرت خلق را ناچیز می‌داند چنانکه علی رضی الله عنه  گفته است: «إذا عَظُمَ الرَّبُ فی القَلبِ صَغُرَ الخَلقُ فی العَینِ» چون جلال و عظمت حق در سینهای رخت افگند نشانش آن بُوَد که قدر خلق از آنجا برگیرد.[14]

6- خلوص نیت ابوبکر صدیق  رضی الله عنه

خلوص نیّت به معنی تخلیه وجود از منیّتها و ادراک عجز و ناتوانی آدمی است چنانکه ابوبکر صدیق در اخلاص مرکز صدق شد:

«پس چون عجز پیدا آمد همه کارها خود روی به تو نهد. «اَلعجزُ عَن دَرکِ الإدراک إدراکٌ». صدّیق همه در میان نهاد تا بدان نقطه دایره رسید که چشمۀ صدق بود تا چنان گشت که صد هزار و بیست و اندر نقطه عصمت و ملایکه ملکوت گواهی دادند که منبع صدق ابوبکر است»[15].

7- دوری بزرگان وادی معرفت از تکبر

بزرگان وادی معرفت و سالکان طریق معدلت با تمام وجود از تکبّر و خودپسندی دوری کرده و خود را بی ارزش و ناچیز شمردهاند: عُمَر خطّاب با این خلعت رفعت که «لَو کان بَعدِی نَبیّاً لَکانَ عُمَر»[16]- در راهی میرفت، دست دراز کرد و کاه برگی برداشت و گفت: «لَیتَنی کُنتُ هذِهِ التبنة» ای کاش این کاه بودم.

8- شب زنده داری علی

بهترین شب امیرالمؤمنین علی شبی است که در آن بیدار باشد و خداوند را عبادت کند و بدترین شب او، گذراندن عمر در خواب و غفلت است «آوردهاند که: شبی مهمانی آمد به خانه امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  او را به نواخت و طعامی بداد و جامۀ خواب فرو کرد، و آن مرد غافلوار تاروز بر آن جامه ببود، آن مرد گفت: «ما کانَت لی فی عُمری لَیلَةٌ مِثلَ لَیْلَتِکَ فی التَّیَقُّظِ والعبادةِ. فَقالَ عَلِیٌّ: وَما کانَت لی فی عمری لَیلَةٌ مِثلَ لَیلَتِکَ فی النّومِ والغَفلَةِ». گفت: مرا هرگز شبی چون شب تو نبوده است در طاعت و عبادت. علی گفت: و مرا هرگز شبی چون شب تو نبوده است در غفلت»[17].

9- سینۀ صدیق خزانۀ اسرار الهی بود

 عُمَر رضی الله عنه  میگوید: چون خزانه دُرّ در سینه ابوبکر نهادند کاشکی ما را پاسبانی کوی صدیق دهند تا بر سطح سینه او چوبچۀ درد می‌زنیم. امروز صدیق را غار غیرت بود فردا یار خلوت. «إِنّ اللهَ تَعالی یَتَجلّی لِلنّاس عامَّةً ولأبی بِکرٍ خاصَّةً»[18]. «خداوند متعال به صورت عمومی برای مردم تجلّی می‌فرماید و برای ابوبکر به صورت خصوصی».

10- حیای عثمان بن عفان

عثمان چنان حیایی داشت که فرشتگان از او شرم داشتند: «أَلا أَستَحیِی مِن رَجُلٍ یَسْتَحْیِی مِنهُ الْمَلائکَةُ» مردی که معصومان عالم عِلوی از حیای او سر در می کشیدند من از او شرم ندارم؟[19].

11- شریح قاضی و علی

آوردهاند که شُریح قاضی رحمه الله  خانهای خرید به کوفه، چون خبر به امیرالمؤمنین علی رسید رضی الله عنه  شُریح را گفت: شنیدم که خانهای خریدهای، و عدول را گواه کردهای؟ شُریح گفت: بلی خریدهام. علی گفت: «اتَّقِ اللهَ فَإنَّهُ سَیَأتیکَ یَومٌ لا یُنظَرُ فی کِتابِکَ وَلا یُسأَلُ عَن بَیِّنَتِکَ». «یا شُریح از خدای بترس و بپرهیز که زود خواهد بود که به تو آید که در قباله تو ننگرند و از گواهان تو نپرسند..»[20].

داستان شُریح درسی است برای همۀ قاضیان و حاکمان مسلمان.




[1] - تالیف شهاب الدین ابوالقاسم احمد بن ابی المظفر منصور السمعانی به تصحیح و توضیح نجیب مایل هروی شرکت انتشارات علمی و فرهنگی چاپ اول 1368.

[2] - پاسبانی. (ب)

[3] - روح الأرواح/95.

[4] - زبان.

[5] - روح الأرواح /260-261.

[6] - پژوهشی درباره روح و شبح اثر نویسنده. نشر احسان. چاپ اول 1377/508.

[7] - رک به منبع فوق در بحثهای مربوطه.

[8] - صُرّه: کیسه زر.

[9] - جزع: تنه، شاخه درخت.

[10] - مردود، هلاکت.

[11] - روح الأرواح/523.

[12] - یکی از عرفای اسلامی است.

[13] - رَوح الأرواح /100.

[14] - منبع مذکور/101-100.

[15] - منبع مذکور/ 493.

[16] - اگر پس از من پیامبری باشد هر آینه عُمَر است.

[17] - منبع مذکور/196- 197.

[18] - منبع مذکور/617-618.

[19] - منبع مذکور/618.

[20] - منبع مذکور/438.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...