توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ اسفند ۸, یکشنبه

ز- رشید الدین وطواط (476-573 هـ. ق)

 

ز- رشید الدین وطواط (476-573 هـ. ق)

سعد الملک رشید الدین محمّد بن عبدالجلیل عُمَری بلخی شاعر قرن ششم هجری است که به گفته یاقوت حَمَوی در معجم الأدباء: «از نوادر و شگفتیهای روزگار و یگانه دهر و غرائب آن بود، در نظم و نثر فاضلترین روزگار خود و داناترین مردم به دقایق زبان تازی و اسرار نحو و ادب، آوازه وی در آفاق پیچید و در اقلیمها نام بردار شد» رشید کتابهای متعددی به زبان فارسی و عربی نوشته است که قدرت او را در نویسندگی و شاعری نشان میدهد و از آن جمله است:

«حدائق السحر فی دقایق الشعر» به زبان فارسی، «دیوان شعر عربی»، «دیوان رسائل عربی»، «دیوان شعر فارسی»[1]، و چهار کتاب مهم درباره خلفای راشدین به نامهای «تحفةُ الصدیقِ مِن کلامِ أبی بکرٍ الصدّیقِ»، «فَصلُ الخطابِ مِن کلامِ عُمَرَبنِ الخطّابِ»، «أنسُ اللهفانِ مِن کلامِ عثمانَ بنِ عفّان» و «مطلوبُ کُلِّ طالبٍ مِن کلامِ علی بنِ أبی طالبٍ».

اینک بطور مختصر درباره هر یک از کتابهای خلفاء توضیح مختصری خواهیم داد:

1- تحفة الصدّیق من کلام امیرالمؤمنین ابی بکر الصدیق  رضی الله عنه

رشید الدین در باره این کتاب چنین میگوید:

«چون کتاب «فصل الخطاب مِن کلام امیرالمؤمنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه » بساختم و کتاب «مطلوب کُلّ طالبٍ مِن کلامِ علی بن أبی طالب» بپرداختم، ارکان دین و دولت و اعیان ملک و ملت، صانَهُمُ اللهُ تعالی مِنَ الآفات وعصَمَهُم مِنَ المخافاتِ[2] این هر دو کتاب بدیدند و از شجرات فراید آن ثمرات فواید بچیدند فرمودند که: صدّیق اکبر ابن أبی قحافه رضی الله عنه  پیغمبر را صل الله علیه و آله و سلم  در حال حیات صاحب غار بود و در حال ممات نایب کار... کلمات آن نامدار مهمل گذاشتن و الفاظ آن بزرگوار معطّل، بدرستی مصلحت نباشد.. من به حکم نصیحت شریفشان صد کلمه از کلمات صدّیق اکبر ابن أبی قحافه رضی الله عنه  فراهم آوردم و در این کتاب آنرا به پارسی بر سبیل ایجاز شرح کردم و کتاب را «تحفة الصدّیق مِن کلامِ امیرالمؤمنین ابی بکر الصدّیق» نام نهادم»[3].

2- فصل الخطاب من کلام امیرالمؤمنین عمربن الخطاب  رضی الله عنه

به گفتۀ رشید الدین پس از نوشتن صد کلمه دربارۀ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه  عدهای از اکابر مملکت و اعاظم دین به او میگویند که «در شرح کلمات امیرالمؤمنین عمر بن الخطّاب رضی الله عنه  که بر افرازندۀ اسلام و بر آورندۀ اصنامست نیز چیزی بباید پرداخت تا ذکر جمیل، مترادف تر و أجر جزیل، متضاعف تر شود و هیچ بد گوینده عیب جوینده را مجال مقال نباشد، من بر موجب فرمان ایشان صد کلمه از امیرالمؤمنین عُمَر بن الخطّاب رضی الله عنه  که غُرَرِ اقوال و دُرَرِ امثالست[4] معین کردم و در شرح آن صد کلمه این کتاب فراهم آوردم و کتاب را «فصل الخطاب مِن کلامِ عُمَر بنِ الخطاب» نام نهادم»[5].

3- أنس اللهفان من کلام امیرالمؤمنین عثمان بن عفان[6]   رضی الله عنه

رشید در مقدمۀ کتاب میگوید: «چون از شرح کلمات آن سه امام، که امنای دین و خلفای راشدینند رضوان الله علیهم اجمعین فارغ شدم، بزرگان دین خواستند تا صد کلمۀ دیگر از کلمات ذی النورین رضی الله عنه  نیز حاصل آورم و خاطر بر شرح آن گمارم، هر چند کلمات او رضی الله عنه  عزیز الوجود[7] بود به حکم اشارتی که فرموده بودست چه در حال حیات و چه در حال ممات[8] او با این هم جهد کردم و صد کلمه از کلمات ذی النورین رضی الله عنه  به دست آوردم. و شرح آن به پارسی بر سبیل اختصار نوشتم و این کتاب را «أنس اللهفان مِن امامِ المؤمنین عثمان بن عفّان رضی الله عنه » نهادم»[9].

4- مطلوب کُلَّ طالبٍ من کلام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب  رضی الله عنه

اولین کتاب از این سلسله است و در مقدمه می‌گوید:

«امیرالمومنین و امام المتّقین علی بن ابی طالب رضی الله عنه  با آنکه امام اخیار و قُدوۀ ابرار[10] و سیّد فتیان[11] و مقدّم شجعان بود، فصاحتی داشت که عقود جواهر از انفاس او در غیرتند و نجوم زواهر[12] از الفاظ او در حیرت و عمرو بن بحر جاحظ، که در کمال براعَت[13] و وفور بلاغت نادرۀ این امت و اعجوبۀ این ملّت بود، از مجموع کلام امیر المؤمنین علی سلام الله علیه و علی آله، که جمع بدایع غُرَر و روایع[14] دُرَرست، صد کلمه اختیار کرده است و هر کلمه از آن برابر هزار داشته و به خط خود نبشته و خلق را یادگار گذاشته. واجب دید آن صد کلمه را به دو عبارت نظم و نثر پارسی تفسیر کردن و در تفسیر هر کلمه دو بیت شعر از منشآت خود که مناسب آن کلمه بود آوردن، تا فایدۀ آن عالم تر بُوَد و منفعت آن تمام تر و هر دو فریق، هم ارباب نظم و هم اصحاب نثر، در مطالعۀ آن رغبت نمایند»[15].

5- ستودن ممدوحان به صفات خلفای راشدین

رشید الدین ممدوحانش را به صفات خلفای راشدین میستاید[16]:

در فتوح بلاد بد کیشان                    ملک او چون خلافت عُمرست

(94)

2- شهاب الدین صابر، از نظر علم به حیدر و از جهت شرم به عثمان تشبیه شده است.

زهی در فطرت تو علم حیدر                      زهی! در طینت تو شرم عثمان

(600)

3- سیّد تاج الدین ابوالغنائم رافعی شیبانی، هنر علی گونه دارد.

مثل علی خلیفه یزدانی از هنر               فرع علی، خلیفۀ سلطانی از نسب

(37)

4- در قصیدۀ ذوبحرین[17] در مدح علاء الدولة اتسز تقارنی میان علم علی و عدل عمر را در ممدوح میبیند.

در دل تو مایه علم علی                       بر در تو سایۀ عدل عُمَر

(174)

5- در قصیدهای ذوقافیتین[18] باز سخن از علم علی وعدل عُمَر است.

در علم او ز مایه علم علی اثر                  در عدل او ز سایه عدل عمر نشان

(378)

و باز هم، علم علی و عدل عمر دو ارزش ویژه ممدوحند.

در علم، خاطر تو نهاد علی نهاد                در عدل، سیرت تو طریق عُمَر گرفت

(524)

ممدوح عُمَر وار مجری عدالت و دشمن و نابود کننده ستمگر است.

در بسط عدل و رفع ستم عهد ملک او                 ایام را قرینه عدل عُمَر شده

 (436)

6- تیر ممدوح مانند صلابت فاروق کافران را متفرق می‌کند.

سهم تو چون صلابت فاروق                         جمع کفّار را کند تفریق

(301)

7- صدق ابوبکر صدیق و زهد فاروق، وقف وارثی برای ممدوح است.

هم وقف گشته بر تو ز صدّیق صدق و زهد        هم ارث مانده ز فاروق زهد و نام

(333)

8- ذوالفقار و علی دو نام وابسته به هم حتی در مدح ممدوح.

تو به حرب اندر خرامیده، بکردار علی
      

 

در کف میمون تو تیغی بسان ذوالفقار

(216)

فرزند حیدری تو و در نوک کلک تو
       

 

یزدان نهاده معجزه[19] صد چو ذوالفقار

(240)

تو حیدر رزمی و خنجر تو
     

 

در دین عمل ذوالفقار کرده

(431)

شاهی، که وقف کرد بر اشخاص مشرکان
    

 

تیغ چو ذوالفقار ز بازوی حیدری

(456)

در تمام دیوان اشعار رشید، عدل عُمَر و علم و قدرت علی سایه گستر است.

 




[1] - دیوان رشید الدین وطواط- با مقدمه و مقابله و تصحیح سعید نفیسی- ناشر کتابفروشی بارانی شاه آباد 1339.

[2] - خداوند متعال آنان را از آفتها نگهدارد و از مخافتها حفظ کند.

[3] - دیوان رشید الدین وطواط /31،30. 

[4] - غُرَر جمع غُرّه: پسندیده- برگزیده. غُرَر اقوال: سخنان نیکو و پسندیده، دُرَر جمع دُرّة: مروارید درشت. دُرّه امثال مثلهای نیکو و مروارید گونه

[5] - دیوان رشید الدین وطواط/31،32.

[6]  - اللهُفان: ستمدیده درمانده.

[7] - نایاب و کم یاب.

[8] - شاید از راه خواب بوده باشد.

[9] - دیوان رشید الدین وطواط /32،33.

[10] - ابرار جمع بُرّ: نیکوکاران. قدوۀ ابرار: پیشوای نیکوکاران.

[11] - فِتیان جمع فتی: جوانان جوانمردان.

[12] - زواهر جمع زاهره: درخشانها.

[13] - براعت: برتری، تفوق و بزرگواری.

[14] - روایع جمع رایعه، رایعه مونث رایع است: کسی که مردم را به واسطه زیبایی و خوبی خود به شگفتی بیاورد.

[15] - دیوان رشید الدین وطواط/33.

[16]  - کلیه اشعار از دیوان رشید الدین وطواط مورد استفاده قرار گرفته است و شماره های پایین ابیات شماره های صفحه های کتاب است.

[17] - ذوبحرین شعری است که در دو وزن عروضی خوانده می شود.

[18] - شعری است که مصراع بیت ها دو قافیه دارند.

[19] - متأسفانه در مدایح، اغراقها و مبالغه گوئیها فراوان است چنانکه در این بیت نوک قلم ممدوح از صد ذوالفقار معجزه گر تر است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...