نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم راجع به فضیلت حضرت حسن رضی الله عنه چنین فرمودند: ابني هذا سيِّدٌ وَلَعَلَّ الله يُصلِحُ به بين فئَتَينِ عظيمتين من المسلمين (رواه البخاری) «فرزندم حسن آقا است. امید است خداوند بواسطه وی بین دو دسته بزرگ از مسلمین صلح ایجاد کند». این حدیث نزد محدثین شیعه و سنی معتبر و از درجه صحت برخوردار است و مؤرخین طرفین اتفاق نظر دارند که حضرت حسن رضی الله عنه بعد از شهادت والد محترمش زمام خلافت را بدست گرفته و تا مدت شش ماه قیادت و رهبری امت را عهده دار شدند، اما پس از گذشت شش ماه از مدت خلافت امام با وجود قدرت کامل و برخورداری از سپاه مجهز و جانبداری مردم بدون داشتن هیچگونه ترس و واهمهای بدست معاویه رضی الله عنه بیعت کرد و در خطبه اش چنانچه مرتضی و صاحب فصول از علمای امامیه آن خطبه را ذکر کردهاند اعلان داشت که هرچند من راجع به گرداندن چرخ خلافت نسبت به هر احدی حقدارترم، لاکن خیر و صلاح مسلمین و راه سد باب فتنه و خونریزی در این است که صلح و مدارا را بر جنگ و درگیری ترجیح دهم تا آبروی مسلمین حفظ شود و شیرازه وحدت مسلمین از هم نپاشد و تمام قوایشان در یک نکته و محور متمرکز بماند تا کفار و بیدینان فرصتی برای توطئه علیه مسلمین نداشته باشند.
حضرت حسن رضی الله عنه خلافت امیر معاویه رضی الله عنه را تسلیم کرد. روشن است که تسلیم در برابر خلافت یک فرد کافر و بیدین برای عموم مسلمین گوارا نیست چه برسد به امام معصوم که حتی تسلیم در برابر خلافت یک شخص فاسق و فاجر بر وی قطعاً حرام و ناجائز است، کجاست پذیرفتن خلافت یک فرد کافر؟! حضرت حسن رضی الله عنه نه تنها شخصاً به بیعت با معاویه رضی الله عنه تن در داد بلکه عدۀ کثیری از مهاجرین و انصار را برای این کار واداشت. حالا چطور ممکن است گمان برده شود که امام گناه این افراد را بر دوش خود بیندازد ؟! با برقراری صلح، اسلام و عدالت امیر معاویه رضی الله عنه ثابت شد. بالاخص موقعی که امام با میل و رغبت خاطر با وی بیعت نمود. از حدیث فوق چنین برداشت کرده میشود که جریان وقوع درگیری مربوط به این دو دسته از مسلمین در حیات نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم بدیشان وحی شده بود و لذا حضرت پیشگویی کرده و راجع به این قضیه خودشان داوری کردند تا دیگر برای بعدی ها محل قضاوتگری و فیصله نداشته نداشته باشد و قبل از وقوع حادثه تفرقه و دو دستگی بین مسلمین، فتوای مسلمان بودن هردو فریق از مسلمانان را صادر فرمودند. البته خطای اجتهادی، یک مسأله جداگانه است که نه تنها مجتهدِ مخطی به موجب ارتکاب خطا در اجتهاد کافر و فاسق قرار نمیگیرد، بلکه با یک اجر عند الله مأجور میگردد. در کشور ما_ ایران _ پس از انقلاب وقتی که اعضای دولت احساس کردند «بنی صدر» خائن است، حتی یک شب هم او را مهلت ندادند. پس چگونه تصور میرود که امام معصوم، با یک شخص «خائن» بدون هیچگونه جبر و اکراه، بلکه با میل و رغبت خویش کنار بیاید و به دادن زمام خلافت در دست او توافق کند؟! آیا اگر تقیه برای یک فرد معصوم تا این حد گنجایش دارد؟! در مجموع اگر مسأله را عمیقاً بررسی کنیم، درمی یابیم که انکار خلافت معاویه رضی الله عنه و طعن و لعن در حق آن بزرگوار طعن و لعن در حق امام حسن رضی الله عنه است و روشن است در صورتی که شخص امام متهم گردد، اثرات این اتهامات و طعنها (معاذ الله) به امام علی رضی الله عنه نیز سرایت میکند، زیرا ایشان بر اساس عقیده اهل تشیع علم ما کان و ما یکون (علم امور گذشته و آینده) را داشته است. لذا در اینجا این سؤال وجود دارد که حضرت علی رضی الله عنه با توجه به داشتن علم ماکان و ما یکون، چرا فرزندش را که ممکن بود در آینده (معاذ الله) از وی اعمالی سر بزند که منجر به زیر سؤال رفتن شخصیت و مقام والای او گردد، به عنوان خلیفه در نظر بگیرد؟! بنابر این جداً باید متوجه بود که طعن و لعن و فحش گویی نسبت به معاویه رضی الله عنه پیامدهای بس خطرناکی در بر دارد و موجب سقوط انسان در گرداب ضلالت و گمراهی است.
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی |
گو مشت خاک ما نیز بر باد رفته باشد |
رفتم که خار از پا کشم |
محمل نهان شد از نظر |
یک لحظه غافل گشتم و |
صد ساله راهم دور شد |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر