و: محمّد عَوفی (572- 635 هـ ق)
سدیدالدین محمد بن محمد بخاری، نویسنده و دانشمند معروف ایرانی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری و از اعقاب عبدالرحمن بن عوف صحابی معروف است. جدّ عوفی امام ابوطاهر یحیی بن طاهر ابن عثمان از علمای حدیث و معرفت أنساب عرب بود.
عوفی در بخارا به دنیا آمد و تحصیلات خود را در همان شهر به انجام رسانید. پس از آن مدتها در بلاد ماوراءالنهر و سیستان و خراسان به سیر و سیاحت و دیدار فضلا پرداخت، مدتی هم صاحب دیوان قلج ارسلان خاقان نصرة الدین عثمان بن ابراهیم بود. مقارن حملۀ مغول به سند گریخت و به خدمت ملک ناصرالدین قباجه غوری در آمد و کتاب لُبابُ الألباب را به نام عینالملک وزیر این پادشاه تألیف کرد و سپس تألیف جامع الحکایات را به نام ناصرالدین قباجه آغاز نمود. ناصرالدین درسال 625 هـ ق. از شمسالدینالتتمش شکست خورد و خود را به رود سند انداخت و غرق شد. جمیع خدم و حشم وی به التتمش پیوستند، از آن جمله عوفی بود که به خدمت وزیر التتمش ابوسعد جنیدی مخصوص گردید و جوامع الحکایات را که نخست میخواست به نام ناصرالدین قباجه تألیف کند، به نام این وزیر به رشته تحریر درآورد.
عوفی «فرج بعد از شدت» تألیف تنوخی را هم از عربی به فارسی ترجمه کرده است[1]. این دانشمند بزرگ و نویسنده توانا در «لباب الألباب» در باره خلفای راشدین چنین مینویسد:
1- ستایش ابوبکر صدیق و علی مرتضی
در باب دهم، شعراء آل سلجوق (غزنه و لوهور) قصیدهای را با مطلع زیر سنائی غزنوی نقل میکند که در دو بیت آن به ابوبکر صدیق و علی مرتضی اشاره میکند[2].
ای
سنائی گر همی ازلطف حق جوئی سنا[3]
|
|
عقل را قربان کن اندر بارگاه مصطفی |
|
||
|
||
|
||
|
||
|
2- ستایش مجدالدین بن الرشید به علم علی و عدل عمر
در باب ششم در قصیدهای از مجدالدین بن الرشید العزیزی در وصف علاء الملک بوبکر بن احمد، ممدوحش را به علم علی و عدل عمر میستاید[4].
از ین پیشم دلی بودی کنون با خود نمیبینم
مگر منزل بدرگاه وزیر دادگر دارد
ضیاء الدین علاء الملک بوبکر بنِ احمد آن که هم علم علی خواندست و هم عدل عمر دارد
3- حلم عثمان در ذکر فضلاء خراسان
در فصل دوم شمس الدین محمود البلخی، حلم عثمان چنین توصیف میشود[5].
کس
مبادا کش زنی بیند بچشم |
|
آنچه یوسف از زلیخا میکشد |
|
||
|
4- ستایش ممدوح به حیدر در لطایف اشعار وزراء و صدور
در باب ششم، در لطایف اشعار وزرا و صدور، در قصیدهای از رشید الدین وطواط ممدوح را در میدان نبرد به حیدر تشبیه میکند[6]:
در هنر وقت مجارات[7] چو صاحب[8] بوده در وغا روز ملاقات چو حیدر گشته
در اشعار دیگری علی رضی الله عنه را چنین میستاید:
خورشید خسروان ملک اتسز که ذات او |
|
در علم چون علی شد و در عقل چون عقیل[9] |
|
تازیانه عدالت عمر ناموس کفر را در هم شکست، در قصیدهای بلند از عماد الدین غزنوی ممدوحش را چنین به عدالت ستایش میکند[11]:
گرچه محمّد آلت دعوی تمام داشت ناموس کفر درّه[12] سهم[13] عُمَر شکست
در قصیدهای از لطف الدین زکی مراغه، ممدوح به عدل عمر و شجاعت حیدر ستایش میشود[14]:
ای خداوندی کاندرگه انصاف و مصاف از تو عدل عُمَر و پر دلی حیدر خاست
[1] - فرهنگ فارسی – دکتر محمد معین 5 اعلام آ- عُمَر-1221.
[2] - تذکرة لباب الألباب- محمّد عوفی- از روی چاپ پرفسور براون با مقدمه و تعلیقات علامه محمد قزوینی و نخبۀ تحقیقات استاد سعید نفیسی و ترجمه دیباچه انگلیسی به فارسی به قلم محمد عباسی. کتابفروشی فخر رازی- چاپ اول – بهار 61- نیمۀ دوم/254،253.
[3] - سنا: سناء – روشنی، فروغ – رفعت.
[4] - لباب الألباب – نیمه اول/162،161.
[5] - لباب الألباب – نیمه اول/201.
[6] - لباب الألباب – نیمه اول/85.
[7] - با یکدیگر برابری کردن- همقدم شدن. هنرنمایی کرد.
[8] - صاحب بن عباد. وزیر دانشمند ایرانی (326-385 هـ ق).
[9] - لباب الألباب – نیمه دوم/118- عقیل برادر علی بن ابی طالب است.
[10] - لباب الألباب – نیمه دوم/313.
[11] - لباب الألباب – نیمه دوم/267.
[12] - تازیانه.
[13] - ترس.
[14] - لباب الألباب – نیمه دوم /376.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر