هـ ابوالقاسم قُشَیری (386، 376 - 465)
ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن از بزرگان، دانشمندان و صوفیان قرن پنجم هجری است. از این عارف کتابهای متعدّدی به جا مانده که زینت بخش تاریخ زرّین اسلام شده است. از جمله «نحو القلوب»، «لطائف الاشارات»، «ترتیب السلوک»، «رسالهی قُشَیریّة» را میتوان نام برد.
از رسالهی قُشَیریّه دو ترجمه فارسی در دست است که مرحوم استاد بزرگوار بدیع الزمان فروزانفر ترجمۀ دوم را انتخاب کرده و موارد اختلاف با ترجمۀ اول را در حواشی آورده است.
اینک در دریای پر امواج رسالۀ قشیریّه صدفهای دُرّ و گوهر را می چینیم:
ابوبکر صدّیق رضی الله عنه
1- ورع از دیدگاه ابوبکر رضی الله عنه
بزرگان دین و صلحا کوشیدهاند که از شُبهات خود را دور نمایند تا در حرام نیفتند و این دوری از شبهه را «وَرع» گویند.
ابوبکر صدّیق رضی الله عنه گفت: «ما هفتاد گونه حلال دست بداشتهایم از بیم آنک در حرام افتیم»([1]).
2- استقامت و پایداری از نظر ابوبکر رضی الله عنه
استقامت و پایداری یکی از ویژگیهای انسان با ایمان است، خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی كُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠﴾[فصلت: ۳۰]. (فصلت: 30)
«كسانى كه گفتند: پروردگارمان خداست، آن گاه استوار ماندند. فرشتگان [با اين پيام] بر آنان فرو مىآيند كه نترسيد و اندوهگين نباشيد و به بهشتى كه وعده داده مىشديد خوش باشيد».
ابوبکر صدّیق رضی الله عنه گوید: اندر معنی خدای عزّ وجّل که گفت: ﴿ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ﴾ اینکه شرک نیارند»([2]).
ابوبکر صدیق استقامت را شرک نورزیدن میداند، زیرا اگر شرک با توحید آمیخته شود همه ارزشها را از آدمی میگیرد.
عمر رضی الله عنه گوید: ﴿ٱسۡتَقَٰمُواْ﴾ یعنی که روباه بازی نکنند»([3]).
3- آمدن عثمان بن عفان به خدمت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
در ادب، سخن فراوان گفته شده است و شیخ قشیری در باب چهل و سیم در آداب به روایت زیر اشاره میکند:
روایت کنند از پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم که ابوبکر و عُمَر رضی الله عنهما نزدیک او بودند، پای دراز کرده بود، عثمان در آمد پای بر کشید و بپوشید و گفت: «شرم دارم از مردی که فرشتگان آسمان از وی شرم دارند و این تنبیهی بود بدین حدیث که حشمت عثمان اگر چه بزرگ بود نزدیک او حالتی که میان او و ابوبکر و عُمَر رضی الله عنهما بود صافی تر بود»([4]).
ابوبکر صدّیق، یار غار و صاحب و همراه رسول گرامی بوده است جاذبه و معنویت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چنان میدان مغناطیسی قوی داشت که همۀ یارانش را به فرا خور اخلاص و ایمانی که داشتند در بر میگرفتند و ابوبکر که یکی از اکابر اصحاب آن حضرت بود از امواج دایره معنوی بسیار زیادی مستفید میگردید:
«چون خداوند تعالی صدّیق را رضی الله عنه صحبت اثبات کرد که رسول صل الله علیه و آله و سلم بر وی شفقت چنانکه خبر داد ﴿إِذۡ یَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾[التوبة: ۴۰] [۱۱۰]. ([5]) و آزاد مرد، مشفق باشد بر آنکس که با وی صحبت دارد»([6]).
عُمَر بن خطّاب رضی الله عنه
1- راه رفتن عمر رضی الله عنه
عُمَر، مرد میدان عمل و عدالت با شتاب راه میرفت تا نیازش را زودتر بر آورد و از کبر و خودپسندی دورتر شود:
«عمر خطّاب رضی الله عنه بشتاب رفتی براه، گفتی چنین رفتن به راه حاجت زودتر برآید و از کبر دورتر بُوَد»([7]).
2- فروتنی عمر رضی الله عنه
مسلمانان به ویژه زمامدار و حاکم اسلامی باید با خضوع و خشوع در عبادت و کار، نفس سرکش و نیروی منفی تکبّر را رام نماید.
عُروة بن زُبیر گوید: «عمر بن الخطّاب را رضی الله عنه دیدم مَشکی آب بر گردن. گفتم: یا امیرالمؤمنین چرا کردی این؟ گفت: زیرا که وَفد([8]) بسیار آمده بودند از هرجای، به سمع و طاعت من، تکبر اندر من آمد من خواستم که آن بر خویشتن بشکنم، و برفت و همچنان آن مشک به خانه زنی انصاری برد و خنبهای([9]) وی پر کرد»([10]).
3- صبر عمر رضی الله عنه
صبر گرچه تلخ و سخت است اما میوۀ شیرین دارد. شکیبایان، فاتحان قلّههای سختیها و مصاعب روزگارند چنانکه خداوند نیز با صابران است:
عمر خطاب رضی الله عنه گوید: «اگر صبر و شکر دو مرکب بودندی([11]) بر هرکدام که نشستمی باک نداشتمی»([12]).
4- کلید بهشت؛ دوستی با بینوایان است
عمربنخطاب رضی الله عنه گوید که: «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت: هر چیزی را کلیدی است و کلید بهشت، دوستی درویشان([13]) است و درویشان صابر همنشینان خدای تعالی باشند روز قیامت»([14]).
هرکس که به بینوایان و مستمندان توجه نکند از شخصیّت والایی برخوردار نخواهد بود.
5- بانگ برآوردن عمر به هنگام خطبه نماز جمعه
عمر در میان خطبۀ روز جمعه بانگ بر میآورد: «یا ساریةُ الجبلَ» یعنی ای ساریه (فرمانده سپاه اسلام در ایران) به کوه توجّه کن و ساریه متوجّه میشود که سپاه ایران میخواهد از پشت کوه به آنان حمله کند و نقشه دشمن خنثی میگردد. «از امیرالمومنین عمر رضی الله عنه درست است که او گفت: یا ساریةُ الجبل در میان خطبه روز جمعه و رسیدن آواز عمر به ساریه در آن وقت تا از عدو پرهیز کرد و بر کوه شد در آن ساعت»([15]).
عثمان بن عفّان رضی الله عنه
1- روایت أنس بن مالک در شأن عثمان رضی الله عنه
مؤمن، دارای قوّۀ فراست و تیز هوشی است و در لابلای قضایا و رخدادها حقایق را در مییابد:
از أَنَس بن مالک رضی الله عنه روایت کنند که گفت: اندر نزدیک عثمان بن عفّان رضی الله عنه شدم رضی الله عنه [16]، و اندر راه زنی دیده بودم، اندر وی نگریستم. عثمان رضی الله عنه گفت: از شما کس بُوَد که درآید و آثار زنا بر وی پیدا باشد؟ من گفتم: وحی به تو آمد از پسِ پیغامبر صل الله علیه و آله و سلم ؟گفت: نه و لیکن بدانند به برهان و فراست راست[17].
مالک بن أَنس را به خواب دیدند گفتند: خدای با تو چه کرد؟ گفت: خدای مرا بیامرزید به آن کلمه که عثمانِ بن عفّان رضی الله عنه گفتی چون جنازۀ دیدی، سبحانَ الحَي الذّی لا یموتُ»([18]).
3- احترام عثمان بن عفان نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
روایت کنند از پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم که ابوبکر و عمر رضی الله عنهما نزدیک او بودند پای دراز کرده بود عثمان در آمد پای بر کشید بپوشید و گفت: شرم نداری از مردی که فرشتگان آسمان از وی شرم دارند»([19]).
علی بن ابی طالب رضی الله عنه
1- سادات مردمان اندر دنیا جوانمردانند
امیرالمؤمنین علی کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ گوید: «سادات مردمان اندر دنیا جوانمردانند، و سادات مردمان اندر آخرت پرهیزگارانند»[20]. آری تنها ملاک رستگاری در قیامت پرهیزگاری و تقوا است.
آدمی باید در تمام لحظات زندگی سپاسگذار نعمتهای الهی باشد و در برابر ناملایمات و سختیهای روزگار صبر پیش گیرد:
گویند علیّ مرتضی کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ گفت: «الهی مرا نعمت دادی شکر تو نکردم و بلا بر من نهادی صبر نکردم، بلا دائم نکردی، الهی از کریم چه آید مگر کرم»[21].
علی بن ابی طالب رضی الله عنه گفت: «صبر از ایمان به جای سرشت از تن»[22].
3- بخشش و جوانمردی علی رضی الله عنه
روایت کنند که امیرالمومنین علی کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ غلامی را بخواند نیامد، دیگر بار بخواند، هم نیامد دیگر را بخواند، نیامد، علی بر پای خاست آمد او را دید، پشت باز گذاشته گفت: «ای غلام آواز من نشنیدی که چندین بار ترا خواندم؟ گفت: شنیدم، گفت: پس چرا نیامدی؟ گفت: کریمی تو دانستم، ایمن بودم از عقوبت تو، کاهلی کردم نیامدم، گفت: برو که ترا آزاد کردم از بهرِ خدای عزّو جلّ»[23].
4- جود و سخای علی رضی الله عنه
روزی امیرالمؤمنین علی مرتضی کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ بگریست گفتند: چراست این گریستن؟ گفت: هفت روز است تا هیچ مهمان به خانه من نیامده است ترسم که خدای عزّ وجلّ مرا خوار بکردست»[24].
واندر خبر همی آید که بهشت مشتاق است به سه کس: به علی و عمّار و سلمان رضی الله عنهم اجمعین[25].
6- ادراک و بینش معنوی علی رضی الله عنه
از رُوَیم حکایت کنند که گفت: «از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه حکایت کنند که آواز ناقوس[26] به گوش وی آمد، یاران را گفت: دانید که این ناقوس چه میگوید؟ گفتند: ندانیم، گفت: میگوید: سبحانَ اللهِ حَقّاً أنَّ المَولی صَمَدٌ یَبقی»[27].
7- پند دادن علی در خواب به بشر بن الحارث
بِشر بن الحارث گوید که: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه را به خواب دیدم گفتم: یا امیرالمؤمنین مرا پندی ده، گفت: چه بود شفقت نمودن توانگران بر درویشان برای خدای و نیکوتر از آن تکبّر درویشان بر توانگران به ایمنی به خدای، گفتم: یا امیرالمؤمنین زیادت کن، این بیتها بگفت:
قَدْ کُنْتَ مَیْتاً فَصِرْتَ حیّا |
|
و عَنْ قَرِیْبٍ تصیرُ
میتاً |
|
[1]- ترجمۀ رساله قشیریّه. با تصحیحات و استدراکات بدیع الزمان فروزانفر. مرکز انتشارات علمی و فرهنگی. 1361-166.
[2]- رساله قشیریُه /318.
[3]- منبع مذکور/319.
[4]- منبع مذکور/483.
[5]- آنگاه که به همراهش (ابوبکر) می گوید: اندوه مخور که خدا با ماست.
[6]- رسالۀ قشیریّه/501.
[7]- منبع مذکور/219.
[8]- جمع وافد گروه و هیئت اعزامی به نزد پادشاه و فرمانروا.
[9]- ظرف سفالی بزرگی که در آن آب یا سرکه یا چیز دیگر بریزند.
[10]- منبع مذکور/221.
[11]- (ی) در بودندی نشانه ماضی استمراری است یعنی می بودند.
[12]- منبع مذکور/285.
[13]- بی نوایان و تهیدستان.
[14]- منبع مذکور/453.
[15]- منبع مذکور/628-629.
[16] - رفتم.
[17] - منبع مذکور/380-381.
[18]- منبع مذکور/708.
[19]- منبع مذکور/483.
[20] - منبع مذکور/164.
[21] - منبع مذکور/266.
[22] - منبع مذکور/279.
[23] - منبع مذکور/394.
[24] - منبع مذکور/414.
[25] - منبع مذکور/582.
[26] - زنگ بزرگ کلیسا، نواقیس جمع آن است.
[27] - در حقیقت خداوند پاک است ومولی بی نیازی است جاویدان. منبع مذکور/616.
[28]- منبع مذکور/706. مرده ای بودی و زنده شدی و بزودی می میری. در جهانی فانی خانه ای ارجمند شد پس خانه ای را در دار آخرت بساز.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر