باب (15): در مورد اين ارشاد خداوند كه ميفرمايد: ﴿ أَيُشۡرِكُونَ مَا لَا يَخۡلُقُ شَيۡٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ١٩١ وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ لَهُمۡ نَصۡرٗا وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ ١٩٢﴾ [الاعراف: 191-192].
«آيا موجوداتى را همتاى او قرارمىدهند كه چيزى را نمىآفرينند، و خودشان مخلوقند و نمىتوانند آنان را يارى كنند، و نه خودشان را يارى مىدهند»([1]).
همچنين خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ ١٤﴾ [فاطر: 13-14].
«و كسانى را كه جز او مىخوانيد (و مىپرستيد) حتى به اندازه پوست نازك هسته خرما مالك نيستند! اگر آنها را بخوانيد صداى شما را نمىشنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمىگويند; و روز قيامت، شرك (و پرستش) شما را منكر مىشوند، و هيچ كس مانند (خداوند آگاه و) خبير تو را (از حقايق) با خبر نمىسازد»([2]).
و از انس رضی الله عنه روايت است كه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم در احد زخميشد و دندانهاي پيشينش شهيد گرديد، فرمود: «كيف يفلح قوم شجوا نبيهم؟». «چگونه، ملتي كه پيامبر خود را زخمي بكند، رستگار خواهد شد؟». آنگاه خداوند، اين آيه را نازل فرمود ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ﴾ «تو مالك هيچ يك از امور نيستي». (بخاري).
و در روايتي از ابن عمر كه بخاري نقل كرده آمده است كه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم بعد از اينكه سر از ركوع دوم در نماز فجر بر ميداشت و «سمع الله لمن حمده» ميگفت، اسم افرادي را ميگرفت و ميگفت: «اللهم العن فلاناً وفلاناً» آنگاه اين آيه نازل شد: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ﴾ [آل عمران: 128].
و در روايتي ديگر آمده كه نام صفوان بن اميه و سهيل بن عمر و حارث بن هشام را ميگرفت و نفرين ميكرد([3]).
از ابوهريره رضی الله عنه روايت است كه وقتي آية: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾ نازل گرديد رسول الله صل الله علیه و آله و سلم به پا خاست. و فرمود: «يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ! أَوْ كَلِمَةً نَحْوَهَا اشْتَرُوا أَنْفُسَكُمْ لا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا يَا عَبَّاسُ بْنَ عَبْدِالْـمُطَّلِبِ! لا أُغْنِي عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَيَا صَفِيَّةُ عَمَّةَ رَسُولِ اللَّهِ! لا أُغْنِي عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَيَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ! سَلِينِي مِنْ مَالِي مَا شِئْتِ لا أُغْنِي عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا». (بخاري).
«اي جمع قريشيان، خويشتن را از عذاب خدا برهانيد، زيرا من نميتوانم شما را از مؤاخذة خدا، نجات بدهم. اي عباس بن عبدالمطلب، من نميتوانم تو را از عذاب خدا نجات دهم. اي صفيه؛ عمة رسول الله صل الله علیه و آله و سلم من نميتوانم تو را از عذاب خدا، نجات دهم. اي فاطمه دختر محمد، هر چه از مال من بطلبي به تو خواهم داد ولي نميتوانم تو را از عذاب خدا، نجات دهم»([4]).
خلاصه آنچه در اين باب بيان شد:
1ـ تفسير آيه 191، 192 سوره اعراف.
2ـ داستان جنگ احد.
3ـ قنوت خواندن رسول الله صل الله علیه و آله و سلم و آمين گفتن سادات مؤمنين پشت سر ايشان در نماز.
4ـ رسول الله صل الله علیه و آله و سلم عليه كفار دعا ميكردند.
5ـ آنها در جنگ احد، رسول الله صل الله علیه و آله و سلم را زخمي و تلاش نمودند ايشان را به قتل برسانند و علاوه بر آن، شهدا را در حالي كه آنها خويشاوندانشان بودند، مثله كردند.
6ـ آيه: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ﴾ در همين مورد نازل گرديد.
7ـ فرمود: ﴿أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ أَوۡ يُعَذِّبَهُم﴾ يعني: الله چه بخواهد به آنها برگردد و توفيق توبه دهد و چه عذابشان دهد. و ايمان آوردند چنانكه خداوند بعداً به آنها توفيق توبه داد.
8ـ خواندن قنوت نازله.
9ـ نام گرفتن دشمن در نماز.
10ـ جواز نفرين افراد خاص در قنوت.
11ـ عملكرد رسول الله صل الله علیه و آله و سلم پس از اينكه آية: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾ نازل شد.
12ـ جديّت و تلاش ايشان در اين باره، تا جائي كه به ديوانگي منسوب شد. و اگر امروز هم، مسلماني بخواهد با جديت، كار دعوت را انجام بدهد، نيز او را ديوانه مينامند.
13ـ به خويشاوندان درجه يك و همچنين خويشاوندان دورتر فرمود: «من نميتوانم در مقابل عذاب خدا براي شما كاري انجام بدهم».
پس وقتي سيد و سالار پيامبران به سرور زنان عالم؛ فاطمه، ميگويد: من نميتوانم براي تو كاري انجام بدهم.
و ما ميدانيم كه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم سخن حق را گفته است و سپس نظري به زمان خود و مشايخ و خواص عصر حاضر بيفكنيم، به حقيقت توحيد وهمچنين به انحرافي كه دامنگير دين شده است پي ميبريم.
[1]- مطرح كردن اين بحث در اينجا پس از بحثهاي سابق، بيانگر دانش و علم وسيع مؤلف است. زيرا بزرگترين برهان و دليل توحيد و يگانگي خداوند در استحقاق عبادت، فطري و عقلي است. فقط او خالق است نه كسي ديگر پس فقط او شايستة عبادت است نه كسي ديگر. فقط الله خالق است و هم او رازق است و فقط او مالك است و بس. و غير از او احدي در خلقت و روزي دادن و امر و نهي و ملكيت (حقيقي) بهرهاي ندارد. حتي سرور مخلوقات خدا كه محمد صل الله علیه و آله و سلم باشد اينگونه مورد خطاب قرار ميگيرد: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ﴾ [آلعمران: 128]. يعني: «تو در هيچ يك از امور، مالكيت نداري». پس چه كسي مالكيت تام دارد؟! يقيناً پاسخ اين سؤال جز خود الله كسي نميتواند باشد.
وقتي اين مسأله از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم منتفي ميشود پس از كساني كه مقامشان بمراتب از ايشان كمتر است بطريق اولي منتفي خواهد شد. با اين حال عدهاي را ميبيني كه به سوي مردگان و انسانهاي صالح و انبياء و اولياء متوجه ميشوند. و گمان ميكنند آنان اختياراتي دارند و ميتوانند روزي بدهند يا شفا بخشند و يا بدون اجازة خدا، سفارشي بكنند. در حالي كه آنها خود مخلوق و پروردة الله ميباشند، چيزي را نيافريدهاند بلكه خود آفريده شدهاند. و هرگز قادر نيستند به فرياد، فريادكنندگان رسيدگي بكنند و هيچ تصرّفي در ملك خدا ندارد.
قرآن مملو از دلايل و بياناتي است كه فقط الله را شايستة عبادت ميداند و نه كسي ديگر را.
ا ز جملة، آياتي است كه در آنها اعتراف مشركين به ربوبيت الله بيان شده است. و اين آيات اشاره به اين دارد كه معبود واقعي همان كسي است كه شما به ربوبيت وي اعتراف داريد. از جمله دلايل ديگر اينكه در قرآن آمده كه خداوند پيامبران و دوستانش را بر دشمنانش پيروز گردانيده است.
و ديگر اينكه مخلوق هر كه باشد بينهايت ضعيف و ناتوان است. او خود به دنيا نيامده بلكه خدا او را آورده است و هر گاه بخواهد باز هم بدون اختيارش او را از دنيا ميبرد. پس فقط خداوند است كه مرگ و زندگي بدست اوست و اين همان اعتراف فطري و دروني است كه همه به آن اعتراف ميكنند.
و ديگر اينكه خداوند داراي نامها نيك و صفات برجسته است. و در صفات خود نه تنها كامل است بلكه داراي كمال مطلق است به اين معني كه هيچ گاه در هيچ يك از نامها و صفتها دچار نقص نميگردد.
[2]- ﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ. كساني را كه جز خدا، ميپرستيديد، مالك قطمير نيستند. «قطمير» پردة نازكي كه روي هستة خرما قرار دارد يا نخ باريكي كه بر آن كشيده شده است. وقتي مالك چنين چيز حقيري نيستند پس چگونه مالك چيزهاي بزرگتر خواهند بود؟!.
﴿وَٱلَّذِينَ﴾. اسم موصول و عام است شامل همة كساني ميشود كه جز الله خوانده و پرستيده ميشوند. خواه فرشته باشند يا پيامبر و انسانهاي صالح و جن و غيره.
[3]- اين احاديث و امثال آن (حديث أنس و ابن عمر)، بيانگر اين مطلباند كه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ، هر گونه تصرف و اختيار خود را در امور، منتفي ميداند.
وقتي پيامبر بزرگ اسلام چنين چيزي را نسبت به خود منتفي اعلام ميكند، پس اين امر از باب اولي از ملائكه نيز نفي ميشود و أنبياء و صالحين هر قوم نيز چنين هستند.
ا ز اينرو ساير توجهاتي كه بشر در انواع عبادات و دعا و استغاثه و قرباني و نذر به سوي غير الله دارد، باطل ميباشد و بايد در همة اين موارد فقط بسوي خدا متوجه گرديد نه كسي ديگر.
[4]- در حديث ابوهريره رضی الله عنه آشكارا بيان گرديد كه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم به خويشاوندان خود بيش از اين كه آنها را به پذيرش توحيد و رسالتش فرا خوانده است سودي نميرساند و اما اينكه عذاب خدا را از آنان بر طرف سازد اين چيزي است كه نه ايشان، توانائي آنرا دارند و نه كسي ديگر از بندگان خدا.
بلكه در قدرت ملكوتي و جبروتي خود و همچنين در كمال و جمال و جلالش نيز يگانه است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر