توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ آذر ۹, سه‌شنبه

باب (67): تفسير اين ارشاد باريتعالي كه مي‌فرمايد: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٦٧﴾ [الزمر: 67].

 

باب (67): تفسير اين ارشاد باريتعالي كه مي‌فرمايد: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٦٧ [الزمر: 67].

«آنها خدا را آن گونه كه شايسته است نشناختند، در حالى كه تمام زمين در روز قيامت در قبضه اوست و آسمانها پيچيده در دست راست او; خداوند منزه و بلندمقام است از شريكيهايى كه براى او مى‏پندارند». در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ بخاري‌ و مسلم‌ از ابوهريره‌ آمده‌ است‌: خداوند در روز قيامت‌ زمين‌ را قبضه‌ مي‌كند و آسمانها را با دست‌ راست ‌خود در هم‌ مي‌پيچد، سپس‌ مي‌گويد: انا الملك‌ اين‌ ملوك‌ الارض‌؟ منم‌ فرمانروا پس‌ كجايند فرمانروايان‌ زمين‌؟ البته بيان‌ و اعتقاد اين به‌ همان‌ صورتي‌ است‌ كه‌ آمده‌ است، بدون‌ قائل‌شدن‌ به‌ كيفيت، يا دست‌ بردن‌ به‌ تحريف‌ آنها. (مترجم).

از ابن مسعود  رضی الله عنه  روايت است كه يكي از علماي يهود، نزد رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: ما در تورات اين مطلب را مي‌بينيم كه خدا، آسمانها را بر روي يك انگشت و زمينها را روي انگشت ديگر و درختان را روي يك انگشت و آب را روي يك انگشت و خاك را روي انگشت ديگر و ساير مخلوقات را روي يك انگشت خود قرار مي‌دهد، آنگاه مي‌گويد: منم پادشاه. رسول الله در حالي كه سخنان آن يهودي را تأييد مي‌كرد، طوري تبسم كرد كه دندانهايش، آشكار گرديد و اين آيه را تلاوت كرد: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ (بخاري ومسلم).

و در روايت مسلم، چنين آمده است كه كوه‌ها و درختان را روي يك انگشت قرار مي‌دهد و آنها را محكم مي‌جنباند و مي‌گويد: منم پادشاه, منم الله.

و در مسلم و بخاري چنين آمده كه آسمانها را روي يك انگشت و آب و خاك را روي انگشت ديگر و بقية مخلوقات را روي انگشت ديگر، قرار مي‌دهد. و از ابن عمر رضی الله عنه  در صحيح مسلم روايت است كه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «يَطْوِي اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ السَّمَاوَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ يَأْخُذُهُنَّ بِيَدِهِ الْيُمْنَي ثُمَّ يَقُولُ أَنَا الْـمَلِكُ, أَيْنَ الْجَبَّارُونَ؟ أَيْنَ الْمُتَكَبِّرُونَ؟ ثُمَّ يَطْوِي الأَرَضِينَ السبع, ثم يأخذهن بِشِمَالِهِ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا الْـمَلِكُ, أَيْنَ الْجَبَّارُونَ؟ أَيْنَ الْـمُتَكَبِّرُونَ؟» (مسلم).

«خداوند، روز قيامت، آسمانها را مي‌پيچاند و آنها را در دست راست خود مي‌گيرد. و مي‌گويد: منم پادشاه. كجايند پادشاهان ستمگر؟ كجايند متكبران؟ سپس زمينهاي هفتگانه را در دست ديگرش مي‌گيرد و مي‌گويد: منم پادشاه. كجايند پادشاهان ستمگر؟ كجايند متكبران؟».

(توضيح: برخي از راويان، معتقدند كه كلمة «شمال» شاذ است زيرا در روايات صحيح آمده كه هر دو دست الله موصوف به يمين مي‌باشند).

و از ابن عباس روايت است كه گفت: آسمانها و زمينهاي هفتگانه در دست الله، مانند دانة خردل در دست يكي از شما مي‌باشد. (ابن جرير و غيره).

در حديثي ديگر، ابن جرير مي‌گويد: حدثني يونس, ابن وهب به ما خبر داد, گفت: ابن زيد گفته است كه پدرم به من خبر داد كه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم  مي‌فرمايد: «مَا السَّمَاواتُ السَّبْعُ فِي الْكُرْسيّ إِلا كَدَراهِم سبعة اُلقِيت فِي تُرْسٍ».

«آسمانهاي هفتگانه در مقابل كرسي خدا، مانند چند درهم است كه در داخل سپري قرار داده شوند».

ابن جرير مي‌گويد: ابوذر  رضی الله عنه  گفت: از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم  شنيدم كه گويد: «ما الكرسِيُّ في العَرْشِ إِلا كحلقةٍ من حديدٍ اُلقيت بين ظَهْرَيْ فلاةٍ من الأرض». يعني: «كرسي در مقابل عرش مانند حلقة آهنيني است كه در ميان دشت بزرگي افتاده باشد». و از ابن مسعود  رضی الله عنه  نقل شده است: فاصلة آسمان اول تا آسمان بعدي، به اندازة مسافت(500) سال مي‌باشد. و فاصلة هر آسمان تا ديگري، همين قدر است. و از آسمان هفتم تا كرسي نيز همين مقدار فاصله است و از كرسي تا آب نيز پانصد سال فاصله است و عرش خدا بر روي آب، و خدا بر روي عرش است. و هيچ يك از اعمالتان بر او پوشيده نيست. (أخرجه ابن مهدي عن حماد بن سلمه عن عاصم عن زرٍّ عن عبدالله. و رواه بنحوه الـمسعودي عن عاصم عن أبي وائل عن عبدالله. قاله الحافظ الذهبي رحمه الله تعالى, قال: «وله طرق»).

و از عباس بن عبدالمطلب روايت است كه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «هَلْ تَدْرُونَ كَمْ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ؟ قُلْنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ:بَيْنَهُمَا مَسِيرَةُ خَمْسِ مِائَةِ سَنَةٍ وَمِنْ كُلِّ سَمَاءٍ إِلَي سَمَاءٍ مَسِيرَةُ خَمْسِ مِائَةِ سَنَةٍ وَكِثَفُ كُلِّ سَمَاءٍ مَسِيرَةُ خَمْسِ مِائَةِ سَنَةٍ وبين السَّمَاءِ السَّابِعَةِ والعرش بَحْرٌ بَيْنَ أَسْفَلِهِ وَأَعْلاهُ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْض, والله تَبَارَكَ وَتَعَالَى فَوْقَ ذَلِكَ وَلَيْسَ يَخْفَى عَلَيْهِ مِنْ أَعْمَالِ بَنِي آدَمَ». (ابوداود وغيره).

«آيا مي‌دانيد فاصلة بين زمين و آسمان چقدر است؟ گفتيم: خدا و رسولش بهتر مي‌دانند، فرمود: بين زمين و آسمان مسافتي به اندازة (500) سال مي‌باشد.

و از هر آسمان تا آسمان ديگر نيز همين فاصله وجود دارد. و ضخامت هر آسمان نيز (500) سال راه مي‌باشد. و حد فاصل آسمان هفتم و عرش خدا، دريائي وجود دارد كه عمق آن به اندازة فاصلة آسمان و زمين مي‌باشد. و خداوند متعال فوق آنست و هيچ يك از اعمال بني‌آدم بر او پوشيده نيست»([1]).

خلاصه آنچه در اين باب بيان شد:

1ـ تفسير اين سخن پروردگار كه فرمود: ﴿وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ [الزمر: 67].

2ـ اين مسايل نزد يهود زمان پيغمبر، باقي مانده بودند و آنان نه آنها را انكار و نه تأويل مي‌كردند.

3ـ رسول الله، سخن آن عالم يهودي را تأييد كرد و آيه‌اي نيز به تأييد او، نازل گرديد.

4ـ خنديدن رسول الله به خاطر آشكار ساختن اين علم، توسط آن يهودي بود.

5ـ تصريح به اينكه خدا، داراي دو دست مي‌باشد كه آسمانها روي يك دست و زمينها روي دست ديگرش قرار خواهند گرفت.

6ـ تصريح به اينكه دست ديگرش«چپ» است. (البته اين روايت را، شاذ قرار داده‌اند زيرا در روايات صحيح آمده كه هر دو دست خدا، راست مي‌باشد).

7ـ در آنجا «جباران و متكبران» را خطاب مي‌كند.

8 ـ زمين و آسمان در دست خدا، مانند دانة خردلي در دست انسان خواهند بود.

9ـ ميزان بزرگي كرسي، در مقابل آسمانها.

10ـ ميزان بزرگي عرش، در مقابل كرسي.

11ـ عرش و كرسي و آب، چيزهاي جداگانه‌اي مي‌باشد.

12ـ فاصلة بين آسمانها.

13ـ حدفاصل آسمان هفتم و كرسي.

14ـ حدفاصل كرسي و آب.

15ـ عرش بالاي آب است.

16ـ خدا، بالاي عرش است.

17ـ حد فاصل زمين و آسمان.

18ـ ضخامت هر آسمان به اندازة مسافت500 سال مي‌باشد.

19ـ عمق دريائي كه برفراز آسمانهاست، پانصد سال راه مي‌باشد. والله أعلم.

سپاس خداي را كه پروردگار جهانيان است و درود بر سيّد ما؛ محمد و ساير آل و اصحابش.




[1]- ختم اين كتاب توسط شيخ، با اين باب، كاري بسيار عظيم است. زيرا اگر واقعاً خواننده متوجه اوصاف باريتعالي بشود كه در اين باب بيان شده‌اند، چاره‌اي جز اينكه در مقابل عظمت پروردگار، سر تسليم، فرود آورد نخواهد داشت.

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦيعني: خدا را آنگونه كه شايستة عظمت ايشان است، عظيم نپنداشته‌اند. و گر نه كسي جز او را نمي‌پرستيدند. پس شايسته است كه در مورد الله بينديشيم؛ پروردگار غالب و با حكمتي كه داراي تمامي صفات جلال است. بالاي عرش است. در املاك وسيع خويش كه زمين ذره‌اي از آنهاست، امر و نهي مي‌كند. رحمتها و نعمتهايش را به هر كه بخواهد، مي‌بخشد و از هر كه بخواهد، بلا و مصيبت را برطرف مي‌سازد. او ولي نعمت همگان، و اهل فضل و بخشش است. ببين چه خالق عظيمي! آسمانها تحت فرمان و در تصرف او مي‌باشند، و فرشتگان بفرمان او و در عبادت او مشغول‌اند. اين خالق عظيم و پادشاه بزرگ، به بندة حقير و ناچيزي مثل تو، رو مي‌كند و تو را به عبادت خود فرا مي‌خواند! و تو را به رعايت تقوا و به پيروي خود مي‌خواند! كه اينها در واقع به خير و عزت و سربلندي خودت تمام مي‌شوند ـ اگر بداني و بر سر عقل بيايي ـ اگر واقعاً خدا را بشناسي و حقوق و صفاتش را بداني كه چگونه در ذات و صفات، داراي علوِّ مطلق است، خواهي ديد كه بي‌اختيار، در مقابلش سر تسليم فرود آورده، و از فرمايشاتش اطاعت مي‌كني. آنگاه بوسيلة آنچه دوست مي‌دارد، به او تقرب خواهي جست. و چون كلامش را تلاوت كني بگونه‌اي تلاوت خواهي كرد كه او مستقيماً با تو سخن مي‌گويد و امر و نهيت مي‌كند. آنگاه تجليل و تعظيم تو از خدا، غير از تجليل و تعظيم كنوني خواهد بود. از اينرو يكي از اسباب رسوخ ايمان در قلب و ايجاد عظمت باريتعالي، اين است كه بنده در ملكوت آسمانها و زمين به تفكر و تدبر بنشيند. چنانكه خدا نيز همين دستور را داده‌‌است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...