باب (9): تبرك جستن به درخت و سنگ و غيره([1]).
همچنين خداوند ميفرمايد: ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠﴾ [النجم: 19-20].
«(اى مشركان) به من خبر دهيد آيا بتهاى (كه آنها را عبادت مىكنيد) «لات» و «عزى» و «منات» كه سومين آنهاست (به شما نفع و ضررى رسانيدهاند تا شريك خدا باشد)؟!»([2]).
از ابو واقد ليثي روايت است: «خرجنا مع رسول الله صل الله علیه و آله و سلم إِلَى حُنَيْنٍ ونحن حدثاء عهدٍ بكفر وللمشركين سِدْرَةٌ يَعْكُفُونَ عِنْدَهَا وينوطون بِهَا أَسْلِحَتَهُمْ يُقَالُ لَهَا ذَاتُ أَنْوَاطٍ فَمَرَرْنَا بِسِدْرَةٍ فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ! اجْعَلْ لَنَا ذَاتَ أَنْوَاطٍ كمالهم ذات أنواط. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم «الله اكبر! إنها السُّنن!، قلتم وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ كَمَا قَالت بنو إسرائيل لمُوسَى: ﴿ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞۚ قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ﴾ [الأعراف: 138]. لتركبن سُنَنَ من كان قبلَكم». (ترمذي با تصحيح).
«ما در حالي كه تازه مسلمان شده بوديم با رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ، به سوي حنين ميرفتيم. مشركين آن ديار، درخت سدري داشتند كه آنرا عبادت ميكردند و سلاحهاي خود را بخاطر تبرك به آن آويزان مينمودند. آن درخت، معروف به ذات انواط بود. ما به رسول الله صل الله علیه و آله و سلم گفتيم: براي ما نيز ذات انواط، مقرر كنيد. رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: الله اكبر! اينگونه خواستهها، روش پيشينيان است و شما بخدا سوگند همان سخني را گفتيد كه بني إسرائيل به موسي گفتند. آنها به موسي گفتند: براي ما نيز، معبودي مقرر كن همانطور كه آنها (مشركين) معبود دارند. موسي گفت: شما نادان هستيد. آنگاه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم افزود: شما نيز از روشهاي آنان پيروي خواهيد كرد»([3]).
خلاصه آنچه در اين باب بيان شد:
1ـ تفسير آية سورة نجم.
2ـ آشنائي با درخواست اصحاب از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم .
3ـ آنچه درخواست كردند انجام نداده بودند.
4ـ هدفشان از اين درخواست، تقرب الي الله بود چون فكر ميكردند خدا اين كار را دوست ميدارد.
5ـ وقتي اين مسأله براي اصحاب مشتبه باشد براي ديگران بطريق اولي مشتبه خواهد بود.
6ـ در حالي كه آنها از ديگر افراد امت نيكيهاي بيشتري كسب نمودهاند و به آنان وعدة مغفرت نيز داده شده است.
7ـ رسول الله صل الله علیه و آله و سلم آنها را معذور نپنداشت بلكه شديداً سخن آنان را رد كرد و فرمود: الله اكبر! اين روش پيشينيان است. شما كاملاً از روش قبليها پيروي ميكنيد.
8ـ اين درخواست بقدري خطرناك بود كه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم آنرا برابر با درخواست قوم موسي دانست كه گفته بودند: براي ما نيز معبودي همچون معبودان آنها مقرر كن.
9ـ ممنوعيت اينگونه موارد از مطالبات «لا إله إلا الله» ميباشد ولي باز هم براي آنان غير قابل تشخيص و مشتبه بود.
10ـ سوگند خوردن رسول الله صل الله علیه و آله و سلم بر اين مطلب. فقط بوقت مصلحتهاي بزرگ سوگند ياد ميكرد.
11ـ اين درخواست آنان شرك اصغر تلقي شد و مرتد شناخته نشدند.
12ـ اين سخن راوي كه ما تازه مسلمان بوديم، بيانگر آنست كه درخواست كنندگان از مسلمانان كهنه كار نبودند چون آنها ميدانستند كه اين از اعمال شركيه ميباشد.
13ـ تكبير گفتن بوقت تعجب از چيزي. بر خلاف كسيكه آنرا مكروه دانسته است.
14ـ بستن راههائي كه به شرك ميانجامد.
15ـ ممنوعيت تشابه با اهل جاهليت.
16ـعصباني شدن هنگام آموزش دادن مطلبي.
17ـ بيان يك اصل قانون كلي كه فرمود: «إنها السنن». يعني: يعني اين راه و روش پيشينيان است.
18ـ اين از علامتهاي نبوت ايشان بود. زيرا بعداً همانطور كه فرموده بود، اتفاق افتاد.
19ـ هر آنچيزي كه در قرآن، يهود و نصارا بخاطر آن نكوهش شدهاند براي ما نيز هست.
20ـ اين اصل شناخته شدهاي نزد اصحاب بود كه اساس مسايل عبادي به دستور شارع مربوط ميشود.
و از اينجا ميتوان پرسشهاي سه گانه را كه در قبر ميپرسند استنباط كرد: 1ـ من ربك؟(پروردگارت كيست؟) كه پرودگار مشخص است. 2ـ من نبيك؟ (پيامبرت كيست؟)يقيناً كسي كه از غيب خبر ميآورد نبي است. 3ـ من دينك (دينت چيست؟ ) جواب اين سؤال در ضمن اين فرمايش خداوند است كه فرمود: ﴿ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا﴾ يعني معبود و عبادت معبود يعني دين.
21ـ روش پيشينيان(يهود و نصاري) مانند راه و روش مشركين ناپسنديده است.
22ـ كسيكه تازه از باطلي كه بر آن خو گرفته برگشته باشد، احتمال دارد هنوز بقايائي از آن در وجودش نهفته باشد. چنانكه آنها گفتند: ما هنوز تازه مسلمان بوديم.
[1]- حكم افرادي كه چنين ميكنند چيست؟ جواب اينكه آنها مشرك ميشوند.
تبرك: يعني طلب خير فراوان و دائمي كه طبق تصريح نصوص قرآن و سنت، فقط خداوند ميتواند خير و بركت عطا كند نه كسي ديگر چنانكه ميفرمايد: ﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ ﴾ [الفرقان: 1]. يعني «كسيكه قرآن را بر بندهاش نازل كرد، داراي خير فراوان و دائم است». همچنين ميفرمايد: ﴿وَبَٰرَكۡنَا عَلَيۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَ﴾ [الصافات: 13]. «و ما به او و اسحاق بركت داديم».
﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا﴾ [مریم: 31]. «و مرا - هر جا كه باشم - وجودى پربركت قرار داده».
پس روشن شد كه بخشيدن خير و بركت كار ويژة پرودگار عالم است. از اينرو براي احدي از مخلوق، روا نخواهد بود كه بگويد: من به فلاني بركت دادم، يا بركت خواهم داد يا قدوم شما با بركت بود. چون كلمة بركت بمعني خير كثير و دايم است كه فقط به ذات يكتاي الله اختصاص دارد. نصوص كتاب و سنت دلالت بر اين دارد, چيزهايي كه در آنها بركت قرار داده شده, سه نوع ميباشد: 1ـ بعضي از مكانها. 2ـ بعضي از زمانها. 3ـ بعضي از انسانها در روشني آيات و احاديث در مييابيم كه خداوند، بيت الله الحرام و اطراف بيت المقدس و ... را بركت دادهاست. يعني خداوند آنها را مبروك قرار داده و در آنجا خير فراوان و ثابت و دايم نازل كردهاست. اين چيز، در مردم انگيزه بوجود بياورد كه به زيارت آنجا بروند و همواره آن مكانها را زنده نگه بدارند. البته اين بركت، مسالة معنوي است و قابل انتقال نيست. به اين معني كه شما بوسيله دست زدن و بوسه گرفتن و با دفن شدن در آنجا، متبرك نميشويد. وقتي ميگوئيم اين مكان مباركي است يعني شما قلباً وابسته به آنجا باشيد و آنجا اعمال با بركتي وجود دارد كه شما با انجام آن ميتوانيد از بركت و خير فراوان بهرهمند شويد. مانند طواف بيت الله و عبادت در آن و سلام كردن حجرالأسود كه سنگ مباركي است چون رسول الله صل الله علیه و آله و سلم آنرا بوسه زده است ما نيز به پيروي از ايشان آنرا بوسه ميزنيم. و از بركت پيروي رسول الله صل الله علیه و آله و سلم بهرهمند ميشويم. از اينرو وقتي عمر رضی الله عنه حجر الأسود را بوسه زد گفت: ميدانم كه سنگي بيش نيستي و ضرر و فايدهاي نميرساني.
زمانهاي مباركي مانند رمضان و بعضي ديگر از روزهاي سال كه اگر كسي آنها را گرامي بدارد به اين معني كه در آنها عبادتي را كه شرعاً منقول است، انجام دهد، از خير فراوان آن عبادتها بهرهمند ميگردد كه آن خير را در ايام ديگر نميتواند بدست بياورد.
و اما انسانهاي مبروك مانند انبياء و پيامبران الهي كه خداوند ذات آنها را مبروك و مبارك قرار دادهاست، كه ميتوان با دست زدن به جسم مبارك يا عرق و موهايشان تبرك جست. چنانكه اصحاب رسول الله صل الله علیه و آله و سلم به عرق و مو و آب وضوي ايشان تبرك ميجستند. و اين بركتي است ذاتي و قابل انتقال نيست و فقط مخصوص پيامبران و انبياء است.
و اما تبرك جستن به آثار ديگران غير از پيامبران و انبياء چيزي است كه هيچگونه دليلي براي اثبات آن وجود ندارد. چنانكه از اصحاب و تابعين و مخضرمين ثابت نيست كه به آثار برجستهترين افراد اين امت كه ابوبكر و عمر و عثمان و علي ميباشند، تبرك بجويند.
يقيناً اينها بذاته انسانهاي مباركي نبوده اند بلكه بوسيلة اعمال مباركي، مبروك شدهاند. بنابراين ميگويئم: هر انسان مسلماني مبارك است ولي نه اينكه وجودش داراي بركت است بلكه اسلام و ايمان و عظمت الله كه در قلبش وجود دارد و پيروي از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم و علم و عمل و اخلاص، اينها همه بركاتي هستند كه صاحب خود را مبارك ميكنند. و تبرك جستن به اينگونه انسانهاي صالح، به پيروي وحرف شنوي واستفاده از علم، آنان است وگرنه بركتي كه به سبب اعمال خود بدست آوردهاند، قابل انتقال به شما نيست.
يقيناً دست زدن آنان به نيت تبرك و يا استفاده از آب دهن و ديگر آثار وجودشان، جايز نخواهد بود زيرا بطور قطع برجستهترين افراد اين امت با خلفاي راشدين و ديگر اصحاب رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ، چنين كاري نكردهاند.
اما تبرك جستن مشركين عبارت بود از طلب خير كثير و ثابت و دايم از معبودانشان؛ از درختان و سنگها و گنبدها و غارهاي معين و قبرها و چشمههاي مخصوص و ديگر چيزها.
حال اگر كسي معتقد باشد كه اين چيزها بين او و بين خدا وسيله قرار ميگيرند و مشكلش حل خواهد شد، چنين اعتقادي، شرك اكبر است. زيرا بمعني شريك گرفتن با خدا است. و مشركين زمان جاهليت همين اعتقاد را نسبت به بتها و درختان و سنگهائي كه به آنان تبرك ميجستند و آنها را صدا ميكردند، داشتند. آنها گمان ميكردند كه ايشان خواستههاي اينان را به خدا منتقل ميكنند. قبرهايي كه جاهلان به آنها تبرك ميجويند, اعتقاد جاهلان بر اين است كه اگر نزد اين قبر بنشينند و آن را مسح كنند يا خاك آن را بر خود بريزند, صاحب اين قبر براي ايشان نزد خداوند شفاعت خواهد كرد.
چنانكه خداوند ميفرمايد: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾ [الزمر: 3]. «و آنها كه غير خدا را اولياى خود قرار دادند و دليلشان اين بود كه: اينها را نمىپرستيم مگر بخاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند».
اما اگر خاك قبر را به سر و صورت پاشيد يا بر آن غلط زدن به نيت اينكه اين خاك مباركي است و او را مبارك ميگرداند، چنين اعتقادي شرك اصغر محسوب ميشود.
[2]- خداوند ميفرمايد: ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠﴾ [النجم: 19-20].
﴿ٱللَّٰتَ﴾ تخته سنگ سفيدي بود در طائف. رسول الله صل الله علیه و آله و سلم پس از اينكه ثقيفيان مسلمان شدند، مغيره بن شعبه را فرستاد كه آنرا ويران كند. در آنجا اطاقي بود و پرده دار و خدمتگذاراني.
﴿وَٱلۡعُزَّىٰ﴾ درختي بود در فاصلة مكه و طائف. بعداً در آنجا بنائي در جوار سه درخت ساخته شد و زني جادوگر پردهدار آنجا بود.
رسول الله صل الله علیه و آله و سلم بعد از فتح مكه، خالد بن وليد را فرستاد. و آن سه درخت را قطع نمود و زن جادوگر را كه جنيان را احضار ميكرد و مردم را گمراه ميساخت، به قتل رسانيد. و در حقيقت وابستگي مردم به آن درخت و زني بود كه خادم آن مكان شركي بود.
﴿وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠﴾ منات نيز تخته سنگي بود. آنرا منات ناميدند بخاطر خونهاي زياد حيوانات كه در آنجا ذبح ميشدند.
وجه مناسبت اين آيه با عنوان بحث، اينست كه لات و منات دو تخته سنگ بودند و عزا درختي بود و آنچه مشركين آنزمان نزد آنها انجام ميدادند، عيناً همان چيزي است كه مشركين مسلماننماي زمان ما نزد بسياري از درختان و سنگها بويژه قبرها انجام ميدهند. اينها روي به قبرها ميكنند و آنها را ميپرستند.
[3]- اين حديث، حديثي صحيح و با عظمت است. مشركين درختي داشتند و اعتقاداتشان به آن درخت عبارت بود از:
1ـ آنرا تعظيم ميكردند.
2ـ نزد آن اعتكاف مينشستند, بخاطر تعظيم و قرب.
3ـ سلاحهاي خود را بقصد تبرك به آن آويزان ميكردند.
آنها با اين اعتقادات مرتكب شرك اكبر ميشدند.
بعضي از ياران رسول الله صل الله علیه و آله و سلم كه تازه مسلمان شده بودند گمان ميكردند اين كار با توحيد، تضادي ندارد، بخاطر همين از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ، درخواست نمودند كه براي آنها نيز چنين چيزي مقرر بكند.
از اينرو علما ميگويند: چه بسا بعضي از انواع شرك بر فضلا نيز مشتبه ميشود. همانطور كه بر عدهاي از اصحاب پيامبر كه تازه مسلمان شده بودند بخشهائي از توحيد عبوديت، هنوز مشتبه بود در حالي كه آشنائي آنها نسبت به لغت عرب از ديگران بيشتر بود.
رسول الله صل الله علیه و آله و سلم با شنيدن اين سخن تعجب كرد و گفت: الله اكبر! آنگاه اين سخن آنان را به سخن قوم موسي تشبيه كرد كه از او خواسته بودند براي آنها معبودي قرار بـدهـد همانطور كه ديگر اقوام معبوداني باطل داشتند. وقتي رسول الله صل الله علیه و آله و سلم با اين شدت به آنها پاسخ داد، آنها خواستة خويش را پس گرفتند. چون اگر اين خواستة آنان عملي ميشد مرتكب شرك اكبر ميشدند ولي چون خواستهاي بيش نبود، شرك اصغر بحساب ميرفت. زيرا آنها ابراز علاقه به عبادت غير الله نشان دادند. و چون شرك اكبر نبود، رسول الله صل الله علیه و آله و سلم آنها را به تجديد اسلام، وادار نساخت.
اما آنچه در كنار ذات انواط انجام ميدادند طبيعي است كه شرك اكبر بود و هر كس به درخت، سنگ و چيز ديگري به نيت اينكه آن چيز او را به خدا نزديك ميگرداند، تبرك جويد يا نيازهاي خود را بر آن عرضه نمايد، يا گمان كند كه با تبرك جستن به اينجا مشكلاتشان بهتر حل خواهد شد، و يا اينكه دعاهايشان در آنجا بهتر اجابت خواهد شد, چنين شخصي مرتكب شرك اكبر شده است.
و اگر به آنچه قبرپرستان در زمان حاضر انجام ميدهند، توجه بكنيد متوجه خواهيد شد كه آنها نسبت به صاحب قبر، عيناً همان اعتقادي را دارند كه مشركين سابق، به لات و عزي و منات و ذات انواط داشتند. حتي نسبت به حصار آهني قبر، اعتقاداتي دارند. شما اگر به زيارتگاههاي شهرهايي كه شرك به خدا، در آنجا شايع است، سر بزنيد خواهيد ديد كه آنها ديوار و نردههاي آهني قبر را مقدس ميشمارند و به نيت تبرك به آنها دست ميزنند. و دست زدن به در و ديوار ضريح بمنزله دست زدن به خود شخصي است كه در آنجا مدفون است. و معتقداند كه او به خواستههايشان پاسخ ميدهد يا حداقل خواستههايشان را به خدا منعكس ميكند كه چنين اعتقادي، شرك اكبر محسوب ميشود. زيرا آنان يكي از بندگان خدا را صدا ميكنند و معتقداند كه او در نفع و ضرر متصرف است. يا اينكه وسيله و رابطي بين آنها و بين الله ميباشند كه اين هم بهانة مشركين سابق بود چنانكه قرآن به نقل از آنان ميگويد: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾.
«اينها را نمىپرستيم مگر بخاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند».
اما اينكه بعضي از انسانهاي نادان، درب و ديوار و ستونهاي مسجد الحرام و ديگر اماكن مقدس را بقصد تبرك دست ميكشند از دو حال خارج نيست يا معتقداند كه در اينجا فرشته و يا روح فلان پيامبر يا ولي نهفته است و شفاعت آنان را خواهند كرد، اگر چنين اعتقادي داشته باشند. مرتكب شرك اكبر شدهاند.
اما اگر فقط بخاطر اينكه اينها اماكن مقدس و مباركي هستند و به نيت شفا يافتن چنين بكنند، مرتكب شرك اصغر شدهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر