توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ آذر ۹, سه‌شنبه

باب (50): در مورد سخن پرودگار كه مي‌فرمايد: ﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗا جَعَلَا لَهُۥ شُرَكَآءَ فِيمَآ ءَاتَىٰهُمَاۚ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٩٠﴾ [الاعراف: 190].

 

باب (50): در مورد سخن پرودگار كه مي‌فرمايد: ﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗا جَعَلَا لَهُۥ شُرَكَآءَ فِيمَآ ءَاتَىٰهُمَاۚ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٩٠[الاعراف: 190].

«اما هنگامى كه خداوند فرزند صالحى به آنها داد، (موجودات ديگر را در اين موهبت مؤثر دانستند; و) براى خدا، در اين نعمت كه به آنها بخشيده بود، همتايانى قائل شدند; خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‏دهند».

ابن حزم گفته است: علماء اتفاق نظر دارند كه نامگذاري با كلمة «عبد» وقتي نسبت آن به غير الله باشد حرام است. جز نام عبدالمطلب([1]).

و از ابن عباس در تفسير اين آيه، آمده است كه وقتي «حوا» حامله گرديد، ابليس نزد آنان آمد و گفت: من همان كسي هستم كه شما را از بهشت اخراج كردم. اكنون نيز سخن مرا بپذيريد و اسم فرزندتان را «عبد الحارث» بگذاريد و گرنه براي او شاخهائي همچون شاخهاي بز كوهي، درست مي‌كنم كه شكمت را پاره بكند و چنين و چنان مي‌كنم و تهديد كرد. آنها نپذيرفتند. فرزندشان مرده بدنيا آمد. بار ديگر حامله شد. شيطان دوباره نزد آنان آمد و پيشنهاد خود را تكرار كرد. باز هم نپذيرفتند. فرزندشان مرده بدنيا آمد. بار سوم حامله گرديد. شيطان باز هم آمد و تهديد خود را تكرار كرد. محبت فرزند بر آنها غالب گرديد و پذيرفتند و نام او را عبدالحارث گذاشتند. بخاطر همين است كه خداوند، فرمود: ﴿جَعَلَا لَهُۥ شُرَكَآءَ فِيمَآ آنها براي الله در چيزي كه به آنها داده بود، شركائي، ساختند. (ابن ابي حاتم با سند صحيح).

همچنين ابن ابي حاتم با سند صحيح، تفسير قتاده را در مورد اين آيه چنين نوشته است: اينجا شريك ساختن در حرف شنوي بود نه در عبادت.

همچنين نظر مجاهد را در مورد ﴿لَئِنۡ ءَاتَيۡتَنَا صَٰلِحٗا [الأعراف: 189] آورده كه گفته است: آنها بيم داشتند كه نوزادشان بجاي انسان، در شكل چيزي ديگر متولد شود. نظير همين مطلب از حسن بصري و سعيد و ديگران بيان شده است([2]).

خلاصه آنچه در اين باب بيان شد:

1ـ حرمت اضافه كردن كلمة عبد، در نامها به غير الله.

2ـ تفسير آية سورة اعراف.

3ـ همين نام گذاري بدون، قصد، شرك ناميده است.

4ـ داشتن فرزند سالم، چه پسر و چه دختر، از جانب خداوند نعمتي است.

5ـ گذشتگان نيك، فرق ميان شرك در طاعت و فرمانبرداري و شرك در عبادت را بيان داشتهاند.




[1]- ابن حزم مي‌گويد: علما اتفاق نظر دارند كه استفاده از كلمة عبد، در نامها، بصورت اضافه كردن آن به غير الله، حرام است. زيرا در آن ضمن اينكه خلاف واقع گفته شده است، نوعي بي‏ادبي نسبت به الله مي‌باشد. زيرا فقط او رب و معبود است.

اما اينكه ابن حزم گفت: «حاشا عبدالـمطلب» و اين سخن بعضي از علما است، سخني غير صحيح و استدلالي بي موجه است. زيرا فرمايش رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  كه فرمود: «أنا ابن عبدالـمطلب» تأييد اين نام نيست بلكه جنبة اخباري دارد كه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم ، به مخاطب گفت: كه من فرزند كسي هستم كه نامش عبد المطلب است. و در خبر رساني، مجال اين چيزها وجود دارد. و اما اينكه برخي از اصحاب نيز، عبد المطلب نام داشتند، بايد گفت نام آنها المطلب بود، اما از آنجا كه «عبد المطلب» نامي معروف بود، آنها را نيز به خطا، عبد المطلب، گفته‏اند.

اما در مورد داستان آدم و حوا بايد بگوييم: كه اكثر علماي سلف، همين عقيده را دارند كه اين داستان مربوط به آدم وحوا مي‌باشد.

«صالحا» يعني از نظر خلقت سالم باشد و هم اينكه در آينده، باعث نفع رساني به آنها بشود.

[2]- مراد از «شركا» اينست كه آنها سخن شيطان را پذيرفتند و اسم فرزند شان را،‌ عبد الحارث گذاشتند. و مراد از حارث، ‌شيطان است. و اينبار نيز آنها را فريب داد. چنانكه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «خَدَعَهُمَا مَرَّتَين» يعني: شيطان آنها را دو بار فريب داد. و بدينصورت آدم و حوا كه قرار بود فقط از خدا اطاعت بكنند، حرف شيطان را قبول كردند. و اين در اصطلاح قرآن، شراكت ناميده شد. البته اين نه شرك اكبر است و نه اصغر بلكه گناه صغيره ايست، كه از آنها انجام گرفت. و از پيامبران چنين گناهان صغيره، سر مي‏زد ولي آنها، متوجه شده و به خدا پناه بردند. جايگاهشان، بعد از رجوع به خدا، از آنچه كه بود بالاتر مي‏رفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...