باب (26): در مورد كهانت و استخدام جن و غيره([1]).
به نقل بعضي از زنان رسول الله صل الله علیه و آله و سلم روايت است كه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَن أتى عرّافاً فسأله عن شيءٍ فصدَّقه؛ لم تُقبَل له صلاة أربعين يوماً». (مسلم).
«اگر كسي نزد كاهني برود و از او در مورد چيزي سوال بكند, سپس او را تصديق بنمايد، نماز چنين شخصي تا چهل روز پذيرفته نخواهد شد»([2]).
همچنين عمران بن حصين از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم نقل ميكند كه فرمود: «ليس منا من تَطير أو تُطير له، أو تَكهن أو تلحفن له أو سحر، أو سحر لهُ، ومن أتى كاهناً فصدَّقه بما يقول، فقد كفر بما أُنزل على محمَّد». (بزار با سند جيد).
«از من نيست كسيكه فال بگيرد و يا براي او فال گرفته شود يا كهانت بكند و يا براي او كهانت بشود يا جادو بكند و يا بخاطر او جادو بشود. و هر كس نزد كاهني برود، و او را در گفتههايش تصديق بكند، با اين كار، به آنچه بر محمد نازل شده كفر ورزيده است».
البته أيـن روايت طبراني با سند حسن از ابن عباس بدون جملهي «و من أتى ....إلى آخر» آمده است([3]).
بغوي ميگويد: عراف كسي است كه مدعي شناخت امور پوشيده است. مثلاً دزد را شناسايي ميكند و گمشده را پيدا ميكند و مانند اينها.
بعضي گفتهاند: عراف همان كاهن است و كاهن كسي است كه از اموري كه هنوز اتفاق نيفتاده است، خبر ميدهد. و گفتهاند: آنست كه به گمان خود، اسرار قلب را ميداند([4]).
ابن تيميه ميگويد: عراف به كاهن و منجم و ساير كساني كه از امور غيب و پوشيده سخن ميگويند، گفته ميشود([5]).
ابن عباس در مورد كساني كه از روي حروف ابجد و نگاه به ستارگان سخناني ميگويند گفته است: اينان نزد الله، هيچ بهرهاي ندارند([6]).
خلاصه آنچه در اين باب بيان شد:
1ـ ايمان به قرآن، و تصديق نمودن كاهن، نميتوانند در يك قلب جمع بشوند.
2ـ تصريح به اين كه اين عمل كفر است.
3ـ حكم كسي كه سخن كاهن را بپذيرد و نزد او برود.
4ـ حكم كسي كه براي او فال بزنند.
5ـ حكم كسي كه براي او سحر بكنند (يعني به نفع او سحر بكنند).
6 ـ حكم كسيكه حروف ابجد را فرا بگيرد.
7ـ فرق ميان كاهن و عراف.
[1]- كاهن: يعني غيبگو و منجم. كهانت متضاد با توحيد است و كاهن, مشرك محسوب ميشود. زيرا او با اختصاص دادن پارهاي از عبادات، به جنها، موفق ميشود، جني را به خدمت گمارد كه آن جن بعضي از اخبار پوشيده را به اطلاع وي ميرساند.
كهان در اصل لقب مرداني بود در زمان جاهليت كه مردم آنها را انسانهاي نيك و متدين ميدانستند و خيال ميكردند كه آنها غيب ميدانند، بدين خاطر از آنان ميترسيدند و آنها را مقدس پنداشته و تعظيم ميكردند.
راه دستيابي جنها به مسائل غيبي، عبارت است از استراق سمع، كه قبل از بعثت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم به كثرت اتفاق ميافتاد و در زمان بعثت ايشان به هيچ وجه، استراق سمعي صورت نگرفت تا كتاب خدا، كه در حال نزول تدريجي بود از هر گونه دستبرد و گزند، محفوظ بماند.
اما پس از درگذشت رسول الله مجدداً زمينهي استراق سمع براي جنها فراهم گرديد. با اين تفاوت كه در آسمان نگهبانان زيادي گماشته شد و شهابها براي پرتاب بسوي كساني كه قصد استراق سمع دارند، مهيا شدند، بنابراين اكنون آن استراق سمعي كه قبل از بعثت رخ مي داد، اتفاق نميافتد بلكه خيلي كمتر شده است.
پس كاهن و عراف دو كلمهي مترادف ميباشند همچنين منجم و كسيكه با ترسيم خطوط، روي زمين مدعي تشخيص امور است، نيز يكي هستند.
[2]- در حديثي كه به نقل از بعضي از زنان رسول الله صل الله علیه و آله و سلم نقل گرديد، آمده است كه هر كس نزد كاهن و عرافي برود و او را تصديق نمايد البته اين جمله «فصدقه» در روايت مسلم نيامده بلكه در مسند احمد، ذكر شده است كه مؤلف بنابر اصلي كه نزد محدثين مقرر است آنرا به مسلم نسبت داده و آن عبارت است از اينكه حديثي را كه توسط يكي از همنشينان صحيحين روايت شده باشد، به آنها نسبت ميدهند. البته بشرطي كه اصل حديث در آنها وجود داشته باشد.
«لم تقبل صلاته» يعني نمازش تا چهل روز قبول نميشود. البته اين بدان معني نيست كه بايد قضاي اين نمازها را بجاي آورد. بلكه هدف اينست كه در مقابل گناه سنگيني كه مرتكب شده است، ثواب نمازهاي چهل روزش باطل ميشود. و اين بيانگر خطر اين گناه بزرگ است. پس نبايد نزد كاهنان و غيبگويان رفت، حتي براي اطلاع نيز نبايد در مجلس آنان حضور پيدا كرد.
[3]- «بما أنزل على محمَّد» يعني قرآن. زيرا در قرآن و احاديث پيغمبر، تصريح شده است كه كاهن و ساحر و انسان غيبگو، موفق نميشوند و همواره دروغ ميگويند. پس كسيكه نزد اينها ميرود و تصديقشان ميكند در واقع به قرآن و سنت كفر ورزيده است.
جملهي «ليس منا» بيانگر حرمت و كبيره بودن، موردي است كه پس از آن ذكر ميشود.
«من تطير أو تطير له» در بحثهاي آينده ، به تفصيل از آن سخن خواهيم گفت. «أو تكهن» يعني مدعي علم غيب بشود و از غيب سخن بگويد. «أو تكهن له» يعني كسيكه نزد كاهن برود و از او در مورد مسائلي كه جز عالم الغيب كسي نميداند، بپرسد. هر كس مرتكب يكي از اين موارد بشود، به محمد صل الله علیه و آله و سلم و آنچه او آورده كفر ورزيده است. زيرا تصديق نمودن كاهن، او را در شرك به الله، كمك و تشويق ميكند و بدون ترديد كاهن مرتكب شرك اكبر شود و مشرك است.
[4]- بايد دانست كه كهانت بر چند نوع است كه در واقع همهي آنها به يك نوع ختم ميشوند و آن استفاده از جن در اطلاع رساني ميباشد.
البته كاهنان براي فريب دادن مردم، به برخي وسايل ظاهري مانند نگاه به ستارگان و به نگريستن در كف دست و غيره، روي ميآورند. تا مردم خيال بكنند اينها اولياء الله بوده و با علم وسيعي كه در اختيار دارند، اين مسايل را كشف ميكنند.
[5]- ابن تيميه ميگويد: عراف به كاهن و منجم و رمال گفته ميشود. «منجم» در آينده از آن، سخن خواهيم گفت. «رمال» يعني كسيكه با ترسيم خطوط روي زمين و ريگستان و يا بوسيله شمردن سنگريزهها از غيب سخن ميگويد.
و ساير كساني كه از اين روشها استفاده ميكنند و با مشاهده كف دست و فنجان از آينده سخن ميگويند، مشمول حكمي هستند كه در مورد عراف بيان گرديد.
[6]- ابن عباس ميگويد: كساني كه با حروف ابجد سر و كار دارند و به ستارگان مينگرند و از غيب سخن ميگويند، نزد خدا بهرهاي ندارند. زيرا آنها با اين كار معتقد به نوعي تاثير اين اشياء در روند كارها هستند و اين خود نوعي از كهانت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر