توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ آذر ۹, سه‌شنبه

باب (36): بحث ريا و تظاهر

 

باب (36): بحث ريا و تظاهر([1]).

ارشاد باريتعالي است: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠ [الكهف:110].

«بگو: من فقط بشرى هستم مثل شما; (امتيازم اين است كه) به من وحى مى‏شود كه تنها معبودتان معبود يگانه است; پس هر كه به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد، و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند»([2]).

و از ابوهريره  رضی الله عنه  در حديث قدسي روايت است كه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: خداوند مي‌فرمايد: «من نيازي به شريك داشتن ندارم، هر كس كه عملي انجام بدهد و در آن، كس ديگري را با من شريك سازد، من آنرا با شركش رها مي‌كنم». (مسلم)([3]).

و از ابو سعيد  رضی الله عنه  روايت است كه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «أَلا أُخْبِرُكُمْ بِمَا هُوَ أَخْوَفُ عَلَيْكُمْ عِنْدِي مِنَ الْـمَسِيحِ الدَّجَّال؟ِ قَالَوا: قُلْنَا بَلَى, َقَال:َ الشِّرْكُ الْخَفِيُّ, يَقُوم الرَّجُلُ فيُصَلِّي فَيُزَيِّنُ صَلاتَهُ لِمَا يَرَى مِنْ نَظَرِ رَجُلٍ». (احمد).

«آيا به شما اطلاع بدهم از چيزي كه من براي شما از آن بقدري هراس دارم كه از دجال برايتان آنقدر هراس ندارم. و آن شرك خفي است. مردي براي نماز مي‌ايستد، وقتي متوجه مي‌شود كه كسي او را مي‌بيند، نمازش را مي‌آرايد و بهتر مي‌گزارد»([4]).

خلاصه آنچه در اين باب بيان شد:

1ـ تفسير آية سورة كهف.

2ـ مردود بودن عمل نيك وقتي كه در آن خشنودي غير الله نيز اراده بشود.

3ـ بي‌نيازي مطلق الله از اينگونه شراكتها.

4 ـ خداوند بهترين شريك و بلندمرتبه است.

5 ـ ترس و هراس رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  براي امتش از ريا.

6 ـ تفسير ريا به اينكه: شخص، نمازش در بخاطر الله مي‌خواند, ولي نماز خود را بخاطر كساني كه او را مي بينند طولاني و يا منظم مي‌خواند.

 




[1]- ريا از رؤيت گرفته شده يعني، نشان دادن. و بدينصورت ريا اينست كه عبادتي را بگونه‌اي بجا آوردن كه مردم او را ببينند و تحسين بكنند. ريا و تظاهر بر دو قسم است:

1ـ ريائي كه منافقان مرتكب آن مي‌شدند و عبارت بود از تظاهر به اسلام در حالي كه هنوز قلباً كافر بودند. اين نوع ريا كفر اكبر و منافي با ايمان و توحيد است.

2ـ نوع دوم ريا آنست كه انسان مسلمان در برخي از اعمال و عباداتش از آن كار مي‌گيرد. و اين نوع ريا، شرك خفي و منافي با كمال توحيد مي‌باشد.

[2]- در آية 110 سورة كهف آمده است كه ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠يعني: «كسيكه انتظار ملاقات با پروردگار را دارد، عمل نيك انجام دهد و در اعمال نيك و عبادات خود، كسي را با پرودگارش شريك نسازد».

اين نهي از شرك، شامل تمامي انواع شرك از جمله شامل ريا نيز مي‌باشد چنانكه بسياري از علماي سلف، از اين آيه در رد ريا، استدلال كرده‌اند. و شيخ نيز بخاطر همين آنرا در اينجا ذكر نمود.

[3]- حديث ابوهريره  رضی الله عنه  بيانگر آنست كه هر عملي كه توأم با ريا و تظاهر باشد، مردود است. با اين تفصيل كه اگر عمل از ريشه و اساس براي ريا بوده، پس عملش باطل و بي‌فايده و عمل كننده، گناهكار و مرتكب شرك خفي شده است. و اما اگر عمل را بخاطر خدا شروع نموده ولي در اثناي آن، مرتكب ريا و تظاهر شده بدينصورت كه مثلاً ركوع نماز يا قرائت را طولاني‌تر كرده‌است، پس عبادتش باطل نيست و فقط پاداش همان مقدار اضافي، كم مي‌شود و به همان اندازه گنهكار مي‌گردد.

يقينا خدا بي‌نيازترين فرد از شراكت است و عملي را مي‌پذيرد كه خالصاً براي او انجام گرفته باشد و هر عملي را كه در آن شائبه‌اي از شرك و ريا و تظاهر باشد، مردود مي‌داند و نمي‌پذيرد.

[4]- در حديث ابو سعيد آمده كه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: من براي شما آنقدر از دجال، هراس ندارم كه از شرك خفي هراس دارم.

حقا كه چنين است زيرا كه مسالة دجال مسأله‌اي است واضح و روشن.

اما ريا همانطور كه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  آنرا شرك خفي ناميده، بگونه‌اي در اعمال و قلوب نفوذ مي‌كند كه انسان متوجه نمي‌شود و به تدريج، جاي مراقبت الله را مراقبت مخلوق مي‌گيرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...