توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ آذر ۹, سه‌شنبه

باب (39): پيرامون ارشاد باريتعالي كه مي‌فرمايد: ﴿ أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا ٦٠﴾ [النساء: 60].

 

باب (39): پيرامون ارشاد باريتعالي كه مي‌فرمايد: ﴿ أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا ٦٠ [النساء: 60].

«آيا نديدى كسانى را كه گمان مى‏كنند به آنچه (از كتابهاى آسمانى كه) بر تو و بر پيشينيان نازل شده، ايمان آورده‏اند، ولى مى‏خواهند براى داورى نزد طاغوت و حكام باطل بروند؟! با اينكه به آنها دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند. اما شيطان مى‏خواهد آنان را گمراه كند، و به بيراهه‏هاى دور دستى بيفكند»([1]).

در سورة بقره مي‌فرمايد: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ قَالُوٓاْ إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ ١١ [البقرة: 11].

«و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مى‏گويند: «ما فقط اصلاح‏كننده‏ايم»([2]).

و در جائي مي‌فرمايد: ﴿وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَا [الاعراف: 56].

«و در زمين پس از اصلاح آن فساد نكنيد».

و در جاي ديگر مي‌فرمايد: ﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ ٥٠ [المائدة:50].

«آيا آنها حكم جاهليت را (از تو) مى‏خواهند؟! و چه كسى بهتر از خدا، براى قومى كه اهل يقين هستند، حكم مى‏كند؟!»([3]).

و از عبد الله بن عمر روايت است كه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «لا يؤمِن أحَدُكُم حَتَّى يَكون هَواه تَبعاً لِما جِئت به». (نووي مي‌گويد: اين حديث صحيح مي‌باشد و آنرا در كتاب الحجه با اسناد صحيح روايت كرده‌ايم).

هيچ يك از شما، مؤمن نمي‌شود اگر خواسته‌هايتان تابع شريعت من نباشد.

شعبي مي‌گويد: در ميان دو نفر كه يكي منافق و ديگري يهودي بود، مسأله‌اي رخ داد. يهودي براي اينكه مي‌دانست رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  رشوه نمي‌گيرد, گفت: نزد محمد  صل الله علیه و آله و سلم  برويم تا بين من و تو داوري بكند، اما منافق قبول نكرد و چون مي‌دانست كه علماي يهود، رشوه مي‌گيرند، گفت: نزد يكي از علماي يهود برويم و هر دو اتفاق كردند نزد كاهني كه در منطقة جوينه زندگي مي‌كرد، بروند آنگاه خداوند، آيه فوق را نازل فرمود: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا ٦٠ [النساء:60].

و بر اساس روايت ديگري، گفته‌اند: اين آيه در مورد دو نفري كه با هم درگير بودند، نازل گرديد. يكي از آنان گفت: نزد رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  برويم. ديگري گفت: نزد كعب اشرف يهودي برويم. سپس نزد عمر  رضی الله عنه  رفتند و يكي از آنان گفت كه ما چنين كرديم يا قصد داشتيم كه چنين بكنيم. عمر رضی الله عنه  از كسيكه به فيصلة رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم ، راضي نشده بود، پرسيد: رفيقت، راست مي‌گويد. گفت: بلي. عمر  رضی الله عنه  شمشير را در آورد و سرش را قطع نمود.

خلاصه آنچه در اين باب بيان شد:

1ـ تفسير آية سورة نساء و تفسير كلمة طاغوت در آيه.

2ـ تفسير آية11 سورة بقره.

3ـ تفسير آية56 سورة اعراف.

4ـ تفسير اين ارشاد باريتعالي كه فرمود: ﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَ [المائدة:50].

5ـ سخن شعبي در مورد سبب نزول آية اولي.

6ـ تفسير ايمان صادقانه و كاذبانه.

7ـ داستان عمر  رضی الله عنه  با آن منافق.

8ـ ايمان بدست نمي‌آيد مگر بعد از اينكه خواهشات انسان، پيرو آن دستوارتي باشد كه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  آورده است.




[1]- اينكه ما ايمان داريم كه ربوبيت و الوهيت، مختص الله مي‌باشند، مستلزم اينست كه الله را درحكم و قانونگذاري نيز يگانه بداينم.

از اينرو توحيد و تحقق «لا إله إلا الله» وقتي صدق پيدا مي‌كند كه بندگان، در تحكيم نيز، به آنچه خدا نازل كرده و رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است، روي بياورند وتسليم بشوند. زيرا ترك كردن حكم خدا و روي آوردن به قانون بشري و عرف بدوي، كفر به خدا و معارض با توحيد، محسوب مي‌شود. شيخ محمد بن ابراهيم در كتاب «تحكيم القوانين» مي‌نويسد: كفر بزرگ و آشكار، اين است كه قانون بشري جاي وحي الهي را كه بر قلب سيد المرسلين نازل شده تا بعنوان قانون الهي براي بندگان بماند، بگيرد. و اين مقابله با وحي و منافي با اسلام است.

و در آية 60 سورة نساء، مي‌فرمايد: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ يعني بزعم خودشان، مؤمن‌اند، در حالي كه دروغ مي‌گويند زيرا: ﴿يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ مي‌خواهند (و هيچ اجباري بر آنان نيست) كه براي فيصله و حكميت، نزد طاغوت بروند. ﴿وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ در حالي كه به آنان امر شده و بر آنان واجب است كه به طاغوت كفر بورزند و اين از مقتضيات ايمان و توحيد است.

[2]- ﴿وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بزرگترين فساد زمين عبارت است از شرك و نفاذ قانون غير خدا بر روي آن. و اصلاح آن نيز عبارت است از توحيد و نفاذ شريعت الله بر آن. و اين آيه بيانگر خصلتهاي منافقين است كه خود را مصلح مي‌دانستند.

[3]- ﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ قانون جاهلي، عبارت است از آنچه اهل جاهليت بر يكديگر حكم مي‌كردند. قانون جاهلي، ساختة دست بشر. و نفاذ آن بمعني اطاعت از بشر و شرك محسوب مي‌شود. و در عبادت اطاعت و حرف و شنوي دچار شرك شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...