توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ آذر ۶, پنجشنبه

مراتب و درجات اصحاب رسول الله

 

مراتب و درجات اصحاب رسول الله ج

اصحاب رسول الله ج برگزیدۀ مؤمنان هستند چنان­که در حدیث صحیح ثابت است که فرمود: «خَيْرُ أُمَّتِي الْقَرْنُ الَّذِينَ بُعِثْتُ فِيهِمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ»:[1] «بهترین­های امت من در دوره­ای قرار دارند که من در آن مبعوث شده­ام، سپس کسانی که به دنبال آن­ها می­آیند و بعد از ایشان کسانی دیگر که به دنبال آن­ها خواهند آمد.» بهترین افراد در تمام زمان­ها، دوران اصحاب، تابعین و تابع تابعین می­باشد. هرکس پیامبر را دیده و در همان حال به او ایمان داشته است، به همان اندازهِ مصاحبت، از رتبۀ صحابی بودن برخوردار است. چنان­که در حدیث صحیح از رسول الله ج ثابت است که فرموده: «يغزو جيش، فيقول، هل لكم من صحب رسول الله؟ فيقولون: نعم. فيفتح لهم. ثم يغزو جيش فيقول: هل فيكم من رأي رسول الله؟ فيقولون: نعم. فيفتح لهم. ذكر الطبقة الثالثة»:[2] «لشکر مؤمنان جهاد می­کند. به آنها می­گویند: آیا در میان شما کسی هست که صحابی رسول الله ج باشد؟ جواب می­دهند: بله. سپس فاتح خواهند شد. بعد لشکر مؤمنان به جهاد می­پردازد. می­گویند: آیا در میان شما کسی هست که رسول الله ج را دیده باشد؟ جواب می‌دهند: آری. پس دوباره پیروز خواهند شد و در ادامه به ذکر طبقه سوم می­پردازد.» بنابراین ضمن این­که حکم را به صحابی بودن نسبت داده است به دیدار و رؤیت نیز منوط کرده است. از آن­جا که لفظ صحابی، لفظی است که در آن عموم و خصوص وجود دارد، به همان خاطر افراد در یک مرتبه از صحابی بودن قرار ندارند. مرتبه­ای که عشره مبشره واجد آنند، دیگران فاقد آن مرتبۀ صحابی بوده­اند. چنان­که در جریان ناراحتی و نزاعی که میان خالد بن ولید و عبدالرحمن بن عوف پیش آمد، رسول الله ج خطاب به خالد فرمود: «يا خالد لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِي فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا أَدْرَكَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلَا نَصِيفَهُ»[3] «ای خالد به اصحاب من ناسزا مگویید، سوگند به کسی که جانم در دست اوست اگر یکی از شما به اندازه­ی کوه احد طلا انفاق کند به یک مد (مشت) یا نصف آن مقدار که اصحاب من انفاق کرد­اند، نمی­رسد.» چون عبدالرحمن بن عوف و امثال ایشان از جمله کسانی هستند که در آغاز بر دیگران سبقت جستند و از جملۀ افرادی هستند که قبل از فتح حدیبیه انفاق کرده­اند؛ خالد بن ولید و افرادی چون او بعد از فتح حدیبیه تسلیم شدند، ایمان آوردند، انفاق کردند و جهاد نمودند. بنابراین در یک درجه نیستند. همچنان­که قرآن می­فرماید: ﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ [الحديد: 10] «کسانی از شما که پیش از فتح از اموال خود بخشیده­اند و در راه خدا جنگیده­اند، با دیگران برابر و یکسان نیستند. آنان درجه و مقام­شان فراتر و برتر از درجه و مقام کسانی است که بعد از فتح بذل و بخشش نموده و جنگیده­اند. و خداوند به همه وعده­ی نیکو داده است.» منظور از فتح، صلح حدیبیه است که رسول الله ج زیر درختی در همان محل با اصحابش پیمان بست و آن­ها که با رسول الله ج در آن مکان بیعت کردند بیش از 1400 نفر بودند و همان­ها فاتحان خیبر شدند. در حدیث صحیح آمده است که پیامبر ج فرمود: «لَا يَدْخُلُ النَّارَ أَحَدٌ مِمَّنْ بَايَعَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»:[4] «هیچ‌کدام از آن­هایی که در زیر آن درخت بیعت کردند وارد جهنم نمی‌شوند.» سوره­ی فتح که این آیه در آن قرار دارد قبل از فتح مکه حتی قبل از این­که رسول الله ج عمره را به جای آورد، نازل شده است و حال آن­که رسول الله ج با اصحابش در صلح حدیبیه که سال ششم هجری بود زیر آن درخت، بیعت بستند و در آن سال، صلح مشهور به صلح حدیبیه را با مشرکین منعقد نمودند، که به واسطۀ آن صلح، فتوحاتی که جز الله نمی‌دانست، برای مسلمین پیش آمد، علی­رغم این­که جمعی از مسلمین نسبت به آن صلح، کراهت داشتند و به عاقبت پسندیدۀ آن واقف نبودند تا جایی که سهیل بن حنیف می­گوید: ای مردم آرای خویش را مورد اتهام قرار دهید، در روز حدیبیه با مشرکین قرارداد صلح امضاء شد ابوجندل را دیدم که به مسلمین پناه آورد[5] . اگر می‌توانستم در آن روز امر رسول الله ج را قبول نکنم، رد می­کردم. که این جریان را بخاری و دیگران روایت کرده­اند. در سال بعد از صلح حدیبیه رسول اکرم ج همراه مؤمنانی که با او خارج شده بودند، برای حج عمره وارد مکه گردیدند. در آن هنگام اهل مکه با مشرکان بودند. در سال هشتم، در ماه رمضان مکه فتح شد و حال آن­که در سورۀ فتح، الله تعالی می­فرماید: ﴿لَتَدۡخُلُنَّ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمۡ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَۖ فَعَلِمَ مَا لَمۡ تَعۡلَمُواْ فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِكَ فَتۡحٗا قَرِيبًا٢٧ [الفتح: 27] «به خواست خدا همۀ شما در امن و امان و سرتراشیده، مو کوتاه کرده و بدون ترس، داخل مسجد الحرام خواهید شد. ولی خداوند چیزهایی را می­دانست که شما نمی­دانستید. و به همین جهت فتح نزدیکی (که صلح حدیبیه است) را پیش آورد».

سورۀ فتح به آن­ها وعده می­دهد که با حالت امن وارد مکه می­شوند و وعده­اش را در سال بعد تحقق بخشید و در این مورد آیۀ 194 سورۀ بقره نازل گردید که می‌فرماید: ﴿ٱلشَّهۡرُ ٱلۡحَرَامُ بِٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞۚ [البقرة: 194] «ماه حرام در مقابل ماه حرام است و (شکستن) مقدسات دارای قصاص است». این­ها همگی قبل از فتح مکه بود، بنابراین کسی که خیال کند سوره­ی فتح بعد از فتح مکه نازل شده است، دچار اشتباه آشکاری گشته است. در هر حال هدف این است که آن­هایی که قبل از فتح مصاحب و همدم پیامبر بودند استحقاق فضیلت بیشتری دارند تا جایی که به خالد بن ولید فرمود: «لاتسبوا اصحابى». چون آن­ها قبل از این‌که خالد و امثال او صحابه شوند، اصحاب رسول الله ج بودند.



[1]- بخاری، مسلم، ترمذی، نسایی، ابوداود و امام احمد روایت کرده‌اند.

[2]- بخاری در المناقب و مسلم در فضائل الصحابه و احمد در مسندش آن را آورده است.

[3]- بخاری و مسلم در صحیح خویش آن را آورده­اند و ترمذی، ابوداود و ابن ماجه در سنن و احمد در مسندش آن را ذکر کرده­اند.

بنده لفظ یا خالد را در احادیث مشاهده نکردم.(مصحح)

[4]- به روایت ترمذی و گفته است: حدیثی حسن صحیح است.

[5]- بنا به مفاد عهدنامه در صورت پناه آوردن مشرکانی که ایمان می­آوردند و به مسلمین می­پیوستند، مسلمانان وظیفه داشتند آن­ها را تحویل دهند، که عمل شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...