توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ آذر ۸, شنبه

بخش دهم: آل نبى و اولاد على

 

بخش دهم:
آل نبى
ج و اولاد علىt

زندگى و سیره‏ى فرزندان علىس بعد از حادثه‏ى کربلا ـ غیرت در نسب نبوى ـ بیزارى از مداحى و افراط در محبّت ـ اعتراف به فضایل خلفاى سه گانه و دفاع از آن‌ها ـ قهرمانان و مبارزان میدان جهاد ـ نقش آل رسول ج در گسترش اسلام و تربیت و اصلاح جامعه ـ مصلحان و مجاهدان شبه قارّه‏ى هند ـ رهبران و مجاهدان کشورهاى عربى.


آل نبی و اولاد علیس

زندگى و سیره‏ى فرزندان علىس بعد از حادثه‏ى کربلا

فاجعه‏ى کربلا، با رسوایى‏هایى که براى حکومت وقت و هواداران آن به بار آورد، به پایان رسید و جریان زندگى به حالت عادى خود بازگشت. آل و اولاد حضرت علىس و فرزندان حسن و حسین، به زندگى الگویى سابق خود ادامه دادند؛ زندگى‏اى که سراسر عفّت و پاکى، اشتغال به عبادت، دل نبستن به دنیا، توجّه به آخرت، خودسازى، بزرگ‏منشى و خیر خواهى براى اسلام و مسلمانان بود، زندگى‏اى که شایسته و سزاواراولاد رسول ج و جانشینان او بود. این سیره و زندگى، مدرسه‌ی اخلاقى الگویى است که فرزندان هر نسل مى‏توانند در آن، اخلاقِ پسندیده، مروّت و سخاوت و نیکى با بدان را بیاموزند.

در این‌جا چند نمونه از دریاى بیکران تاریخ مى‏آوریم:

حضرت سعید بن مسیب مى‏گوید:

«کسى را پرهیزگارتر از على بن حسین [زین العابدین] ندیدم»([1]). امام زهرى مى‏گوید:

«هیچ یک از قریشیان را ندیدم که از على بن حسینس بهتر باشد. هرگاه نام او برده مى‏شد (امام زهرى) گریه مى‏کرد و مى‏گفت: زین‏العابدین! (زینت عبادت‏گزاران)»([2]) زین العابدین، هنگام شب کیسه‏هاى نان را بر پشت خود مى‏گذاشت و به مستمندان صدقه مى‏داد([3]). جریر مى‏گوید:

«هنگامى که او رحلت کرد، دیدند که آثار کیسه‏هایى که بر دوش مى‏گذاشت و به خانه‏هاى مستمندان مى‏رسانید، بر پشت او نمایان است»([4]). شیبه مى‏گوید: «پس از وفات على بن حسین معلوم شد که او در زندگى خود مراقبت و سرپرستى مخارج یکصد خانوار از مردم مدینه را به عهده داشته است.»

محمد بن اسحاق مى‏گوید: «بسیارى از مردم مدینه طورى زندگى مى‏کردند که نمى‏دانستند مخارج زندگیشان از کجا فراهم مى‏شود، وقتى که على بن حسین درگذشت، آنچه شبانه به در خانه‏هایشان مى‏رسید قطع شد»([5]). او در شبانه روز هزار رکعت نماز مى‏خواند (و طورى خسته مى‏شد که) هرگاه باد تندى مى‏وزید بى‏هوش مى‏شد و بر زمین مى‏افتاد([6]). عبدالغفّار بن قاسم مى‏گوید: روزى زین‏العابدینس از مسجد خارج شد، شخصى او را دشنام داد، خدمتکاران و همراهان او خواستند آن شخص را مورد حمله قرار دهند، اما زین‏العابدین آن‌ها را بازداشت و به آن مرد گفت: «عیوب ما بیش از آن است که تو مى‏دانى.» سپس به او گفت: آیا به کمک و مساعدت ما نیاز دارى؟ مرد شرمنده شد، آنگاه زین‏العابدین عباى خود را بر دوش او انداخت و یک هزار درهم به او بخشید. از آن پس آن مرد مى‏گفت: گواهى مى‏دهم که از اولاد رسول هستى([7]). یک بار زین‏العابدین مهمان داشت، به خدمتگزار گفت که زود از مهمانان پذیرایى کند، غلام با عجله سیخ کبابى را که در تنور گذاشته بود برداشت و از پلّه‏ها بالا رفت، در این هنگام سیخ از دستش رها شد و بالاى سر یکى از کودکان زین‏العابدین افتاد و بر اثر ضربه‏اى که بر سرش وارد آمده بود جان داد، زین‏العابدین نخست آن غلام را آزاد کرد و به او گفت: تو قصدى نداشتى، بعد از آن به مراسم کفن و تشییع جنازه‏ى فرزندش مشغول شد([8]). زین‏العابدین در سال سى و هشت هجرى به دنیا آمد. مادرش، سلافه معروف به شهربانو (دختر یزدگرد، آخرین پادشاه ایران) بود. ایشان در سال 94 هـ. ق. در شهر مدینه دار فانى را وداع گفت و در کنار قبر عمویش، حسن بن علىب مدفون گردید([9]). نسل حضرت حسینس، فقط از زین‏العابدین تداوم یافت. فرزندش، محمد باقر و فرزند او، جعفر صادق و فرزند او، موسى بن جعفر (موسى کاظم) و فرزندش، على الرضا همگى در بردبارى، سخاوت، پاک‏دامنى، بزرگ منشى و کرامت نفس مانند پدران و اجداد خود اسوه و نمونه بودند.

عمرو بن مقدام مى‏گفت: هرگاه ابوجعفر محمّدباقر را مى‏بینم، یقین مى‏کنم که او از نسل و خاندان نبوّت است([10]). اما فرزندش، جعفر (صادق) بن محمّد؛ وى به عبادت خدا و یاد او اشتغال داشت و گوشه‏نشینى و بى‏رغبتى به دنیا و منصب دنیوى را بر ریاست و حکومت ترجیح مى‏داد([11]). امام مالک در شرح احوال او مى‏گوید: من همواره نزد جعفر بن محمّد رفت و آمد داشتم، مردى خوش‏برخورد و خنده‏رو بود، هرگاه نام پیامبر ج برده مى‏شد چهره‏اش برافروخته مى‏شد، هربار که پیش او مى‏رفتم وى را در یکى از سه حال مى‏دیدم؛ یا نماز مى‏خواند، یا روزه دار بود و یا قرآن تلاوت مى‏کرد. هیچ گاه ندیدم که بدون طهارت روایتى از پیامبر ج نقل کند. سخن بیهوده نمى‏گفت و از عابدان و زاهدان خدا ترس و متّقى بود([12]). موسى بن جعفر بن محمد بن على (موسى کاظم) مردى سخى و بردبار بود. اگر اطّلاع مى‏یافت که کسى در حق او بدى مى‏کند، برایش مبلغى پول مى‏فرستاد، چه بسا که این مبلغ هزار دینار بود([13])، بسته‏هاى 400 یا 300 یا 200 دینارى درست مى‏کرد و بین فقراى مدینه تقسیم مى‏نمود. مأمون، ابوالحسن على الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر صادق را به ولیعهدى خود منصوب کرد. او در سال 153 متولد و در آخرین روز صفر سال 202 هـ. ق. دار فانى را وداع گفت. نماز جنازه‏اش به امامت مأمون خوانده شد و مأمون او را کنار قبر پدرش، هارون الرشید در شهر طوس، (مشهد کنونى) دفن کرد.

اولاد حضرت حسن بن على نیز چنین بودند. ابن عساکر شرح زندگانى حسن بن حسن بن على معروف به حسن مثنّى را بیان کرده و صفاتى را از وى یادآور شده که دلالت بر بزرگى و کرامت او دارند([14]). اما عبداللّه‏ بن حسن بن على بن ابى‏طالب (معروف به عبداللّه‏ محض)([15])؛ وى یکى از تابعین و محدّثین مدینه بود. واقدى مى‏گوید: عبداللّه‏ یکى از عابدان بلندپایه بود، او شرف و جایگاه خاصّى نزد مردم داشت و داراى هیبت و عظمت و قدرت سخنورى بود. مصعب بن عبداللّه‏ مى‏گفت: هیچ یک از علما را ندیدم که کسى را بیشتر از عبداللّه‏ بن حسن مورد احترام قرار دهند.

ربیعه پس از این که گفتار عبداللّه‏ را شنیده بود گفت: گواهى مى‏دهم که این گفتار، گفتار فرزندان انبیاست. یک بار در مکه، محدّث معروف، ایوب، در جلسه‏اى نشسته بود، شخصى از پشت سر به او سلام گفت: وى کاملاً روى خود را به طرف او گردانید و با صدایى آهسته جواب سلام را گفت، چون دوباره روى خود را به سوى مردم برگردانید، چشم‏هایش پر از اشک بود، پرسیدند: مگر این شخص کیست؟ گفت: فرزند پیامبر، عبداللّه‏ بن حسن([16]). ابن‏کثیر مى‏گوید: علماء براى عبداللّه‏ محض بن حسن مثنّى احترام زیادى قایل بودند و او عابدى گرانمایه بود. یحیى بن معین مى‏گوید: عبداللّه‏ مردى راستگو و مورد اعتماد مردم بود. عدّه‏ى زیادى از جمله سفیان ثورى، دراوردى و مالک از او حدیث نقل کرده‏اند. او تقریبا در سال 145 هـ. ق. رحلت کرد([17]). فرزند دیگرش، محمّد که علیه حکومت وقت (عباسى) قیام کرد، مردى بلند همّت و قهرمانى شجاع بود([18])، بسیار نماز مى‏خواند و روزه مى‏گرفت و به لقب مهدى و النفس الزّکیه خوانده مى‏شد([19]). خصوصیات اخلاقى و صفات ویژه‏ى اهل بیت و بنى‏هاشم در او نیز نمایان بود؛ از قبیل جوانمردى و مهربانى، گذشت و انتقام نگرفتن. هنگامى که با لشکر منصور به نبرد پرداخت و به مرگ خود یقین نمود، دفترى را که اسامى هواداران و کسانى که با او بیعت کرده بودند در آن نوشته بود، در آتش سوخت، تا بعد از مرگ او آن‌ها به جرم یارى با او مورد شکنجه و آزار کارگزارانِ حکومت قرار نگیرند([20]).

غیرت در نسب نبوى

خاندان رسول اللّه‏ ج نسبت به نسبى که آن‌ها را با رسول اللّه‏ ج پیوند مى‏داد، بسیار غیور و محتاط بودند و این نسب را هرگز در منافع دنیوى به کار نمى‏بردند، آن گونه که فرزندان رهبران مذهبى ادیان و ملل دیگر از این نسب بهره‏بردارى مى‏کنند و خود را از سایر بشر برتر مى‏دانند و پیروان آن‌ها، آنان را مردانى مقدّس مى‏شمارند. آنچه در کتاب‏هاى تاریخ و سیره در مورد استغنا و کرامت نفس اولاد رسول ج آمده است، کاملاً با شیوه‏ى عمل و زندگى رهبران دینى مذاهب و ملل دیگر (از قبیل برهمایى، مسیحى و ...) متفاوت است؛ زیرا آن‌ها قایل به نوعى قداست و برترى نسبى از طریق آفرینش براى خود هستند و این گروه نیازى به کسب معاش و کوشش براى فراهم آوردن لوازم زندگى احساس نمى‏کنند، بلکه سربار جامعه هستند.

روزى حضرت حسن بن علىب براى خرید به بازار رفت، کالایى را قیمت کرد، صاحب مغازه ابتدا نرخ عمومى را گفت، ولى وقتى فهمید که او حسن بن على، نوه‏ى رسول اللّه‏ ج است به خاطر احترام او قیمت کالا را کم کرد، اما حسنس قبول نکرد و از خریدن آن کالا صرف‏نظر کرد و گفت: «دوست ندارم در برابر چیز بى‏ارزشى از موقعیت خود و خویشاوندى با رسول اللّه‏ ج سوء استفاده کنم.»

جویریه بن اسماء که خدمتگزار خاص زین العابدین : بود مى‏گوید: «حضرت زین العابدین از راه قرابت و خویشاوندى با رسول اللّه‏ ج حتى یک درهم سود نبرد»([21]). وقتى به مسافرت مى‏رفت، به صورت ناشناس سفر مى‏کرد. علّت این کار را از او پرسیدند، گفت: ناپسند مى‏دانم که به خاطر خویشاوندى پیامبر ج بهره‏اى حاصل کنم که (به علت مسافرت) نتوانم آن را جبران کنم([22]). همچنین نسبت به على‏الرضا بن موسى کاظم نیز روایتى به همین مضمون نقل شده است([23]).

بیزارى از مداحى و افراط در محبّت

این سروران به خاطر انتساب با پیامبر ج فخرفروشى نمى‏کردند و دوست نداشتند مانند پیروان ادیان یهودى، مسیحى و برهمایى در محبّت آن‌ها غلو و افراط شود.

یحیى بن سعید مى‏گوید: روزى در مجلسى حضرت زین‏العابدین را مورد مدح و ثنا قرار دادند، ایشان خطاب به آنان گفتند: «ما را به خاطر اسلام و خشنودى خدا دوست داشته باشید، اظهار محبت شما به گونه‏اى است که موجب شرمندگى ما شده است»([24]). همچنین خلف بن حوشب از على بن حسین (زین العابدین) نقل مى‏کند که ایشان فرمودند: «اى مردم عراق! با ما به خاطر اسلام محبت داشته باشید و ما را بیشتر از آنچه حقّ ماست بالا نبرید»([25]). همچنین از وى نقل شده است که گفت: «هرگاه براى ما اهل بیت، امر خوشحال‏کننده‏اى پیش آید خدا را اطاعت مى‏کنیم و هرگاه امر ناگوارى رخ دهد باز هم خدا را سپاس مى‏گوییم»([26]). همچنین حسن مثنى بن حسن بن على به مردى که در مدح او غلو مى‏کرد، گفت: «واى بر تو! ما را به خاطر خدا دوست داشته باشید، اگر از خدا اطاعت کردیم ما را دوست بدارید وگرنه، با ما دوستى نکنید. اگر خداوند کسى را به خاطر خویشاوندى با پیامبر ج بدون اطاعت بهره‏اى مى‏داد پس پدر و مادرش سزاوارتر بودند. در مورد ما جز حق چیزى نگویید؛ زیرا از این راه زودتر به مقصد خواهید رسید و ما به همین مقدار از شما راضى خواهیم شد»([27]). اهل بیت بسیار مشتاق وحدت و همبستگى مسلمانان بودند؛ عبداللّه‏ بن مسلم بن بابک معروف به بابکى که یکى از اصحاب زید بن علىِ شهید بود مى‏گوید:

«به اتّفاق زید بن على به سوى مکه حرکت کردیم، چون نصف شب فرا رسید و ستاره‏ى ثریا ظاهر گشت، گفت: اى بابکى! آیا کسى به آن ستاره دسترسى دارد؟ گفتم: خیر، گفت: به خدا سوگند! دوست دارم که دستم به آنجا مى‏رسید و از آنجا به زمین پرت مى‏شدم و تکه تکه مى‏شدم، ولى در عوض، خدا میان امّت محمّد، صلح و آرامش ایجاد مى‏نمود»([28]).

 

اعتراف به فضایل خلفاى سه گانه و دفاع از آن‌ها

اهل بیت همواره فضیلت و خدمات اسلامى سه خلیفه‏ى راشد را یادآور مى‏شدند و معترف به حقّ آن‌ها بر مسلمانان بودند و این مطلب را علنا در مجامع عمومى بیان مى‏نمودند. یحیى بن سعید مى‏گوید: عدّه‏اى از مردم عراق نزد على بن حسین (زین العابدین) آمدند و نسبت به ابوبکر و عمر و عثمان کلمات ناشایسته‏اى گفتند، حضرت زین العابدینس به آن‌ها گفت: من گواهى مى‏دهم که شما از کسانى نیستید که خداوند در حقّ آن‌ها مى‏فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠ [الحشر: 10].

«کسانى که بعد از مهاجران و انصار آمدند مى‏گویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند، بیامرز و در دل‏هایمان حسد و کینه‏اى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمى.»

آنگاه حضرت زین العابدینس آن‌ها را از نزد خود راند و گفت: خارج شوید، خدا به سزایتان برسد!([29]) عروة بن عبداللّه‏ مى‏گوید: از محمّدباقر درباره‏ى تزیین شمشیر پرسیدم، در پاسخ گفت: آراستن شمشیر اشکالى ندارد؛ زیرا ابوبکر صدّیق شمشیرش را با زیور آلات آراسته بود، گفتم: شما نیز او را «صدّیق» مى‏گویید؟ با شنیدن این سخن بر آشفت و روبه قبله نشست و گفت: آرى، او صدّیق است، هر کس او را «صدّیق» نگوید، خداوند در دنیا و آخرت گفته‏اش را راست نگرداند؛ (فَمَنْ لَمْ يَقُلْ لَهُ الصّديقَ فَلا صَدَقَ اللّه‏ُ لَهُ قَوْلاً فِى الدُّنْيا وَالاْآخِرَةِ)([30]) مولاى جابر جعفى مى‏گوید: محمّدباقر هنگامى که با او خداحافظى کردم گفت: «پیغام مرا به اهل کوفه برسان و به آن‌ها بگو هر کس از ابوبکر و عمرب اظهار برائت کند، من از او بیزارم؛ (أبْلِغْ أهْلَ الْكُوفَةِ أنّى بَرىءٌ مِمَّنْ تَبَرَّأ([31]) مِنْ أبى بَكْرٍ وَعُمَرَب وَأرْضاهُما)»([32]) محمّد بن اسحاق روایت مى‏کند که محمّد باقر گفت: «هر کس فضیلت ابوبکر و عمرب را نداند، از سنّت چیزى نمى‏داند»([33]). ابوخالد احمر نقل مى‏کند که در مورد ابوبکر و عمرب از عبداللّه‏ محض فرزند حسن مثنّى پرسیدم، در پاسخ گفت: درود و رحمت خدا بر آن‌ها باد و هر کس در حقّ آن‌ها این گونه دعا نکند، از رحمتِ خدا محروم باد! من نسبت به کسى که ابوبکر و عمرب را بد بگوید، امید ندارم که توفیق توبه یافته باشد. سپس روزِ شهادتِ عثمانس را یادآور شد و تا جایى گریست که محاسن و لباسش تر شد([34]).

قهرمانان و مبارزان میدان جهاد

بزرگان اهل بیت و اولاد شیر خدا، حضرت علىس به زیور شهامت و شجاعت که شعار عترت نبوى و میراث حضرت علىس و شهید کربلا بوده، آراسته بودند، آنان عامل به «عزیمت» بودند و هر گونه آزار و اذیت در راه حقّ و هرگونه مشقّت در راه اصلاح مسلمانان را تحمل مى‏کردند.

پیش از این قیام زیدبن على بن حسین در برابر هشام بن عبدالملک؛ خلیفه‌ی اموى و قیام محمّد بن عبداللّه‏ محض، ذوالنّفس الزکیه و برادرش، ابراهیم را در برابر منصور، یادآور شدیم، شیوه‏ى همیشگى این سلاله در طول تاریخ، همین بوده است. در قاره‏ى آسیا و آفریقا همواره یکى از افراد این خاندان، در موضع رهبرى مجاهدان و مبارزان ضد حکومت‏ها و قدرت‏هاى استعمارى قرار داشته است. تاریخ، سرشار از قهرمانى‏ها و کارنامه‏ى درخشان آن‌هاست و مورّخى چیره دست، امین و با معلومات را مى‏طلبد تا آن‌ها را در یک کتاب یا در سلسله کتاب‌هایى جمع‏آورى کند([35]). این طرز زندگى، کاملاً خلاف تصویرى است که مدّعیان محبّت و به اصطلاح محبّان اهل بیت ارائه مى‏دهند؛ زیرا تصویرى که آنان از زندگى ائمّه و اهل بیت ارائه مى‏دهند این است که آنان از جرأت و شهامت بهره‏اى نداشتند و همواره در ذلّت و ترس به سر مى‏بردند و معتقدات خود را مخفى نگه مى‏داشتند، از سیاست محافظه کارى پیروى مى‏کردند و متکى به سلاح «تقیه» بودند؛ آن هم نه به عنوان یک وسیله‏ى موقّت و اسلحه‏ى شخصى، بلکه به عنوان یک عبادت و وسیله‏ى حصول قرب و نزدیکى خدا([36]) و با مناسبت و بدون مناسبت در هر جا این اسلحه را به کار مى‏بردند و امّت محمدى را از تعالیم حقیقى نبوّت محروم مى‏داشتند و دین را از عزّت و غلبه و یارى نمودن محروم مى‏کردند و حاضر نبودند در این راستا با خطرى مواجه شوند.

در کتاب‏هایى که در مورد فضایل‏و مناقب این امامان‏بزرگ تألیف شده است، تصویرى از آنان ارائه شده‏است که با چهره‏ى جنبش‏هاى فراماسونرى FEERAMASONS و جمعیت اخوان‏الصفا([37]) و سازمان‏هاى سرّى و پنهانى UNDERGROUND ORGANIZATIONS که در ادوار مختلف به وجود آمده و هم اینک در جهان وجود دارد، هیچ گونه تفاوتى ندارد. از مطالعه‏ى این نوشته‏ها در وجود انسان، روح شهامت و انگیزه‏ى شهادت در راه خدا و به مخاطره انداختن خویش براى نشر دعوت اسلام پدید نمى‏آید، انگیزه‏اى که در طول چهارده قرن از تاریخ اسلام، در عصرهاى تاریک و شرایط بحرانى بارها مسیر تاریخ را عوض کرد و امّت اسلام را از منجلاب گمراهى‏ها و ظلم ظالمان نجات بخشید.

نقش آل رسول در گسترش اسلام و تربیت و اصلاح جامعه

ما ادّعا نداریم که تمام کسانى که به سادات و اهل بیت منسوب بودند همگى معصوم و انسان‏هاى ایده‏آل بوده و همه بدون استثنا در راه دعوت و حمایت از اسلام و پایدارى بر معتقدات صحیح اسلامى پیشتاز بوده‏اند؛ زیرا در میان آن‌ها افرادى وجود داشته است که داراى این صفات نبوده‏اند و از شیوه‏ى پدران و نیاکان خویش منحرف شده‏اند و در مقابل، بین دیگر اقوام مسلمان، مجاهدان بزرگ، مصلحان و دعوتگرانى بوده‏اند که افراد خاندان نبوّت از وجود آن‌ها استفاده برده و به فضل و کمال آن‌ها اعتراف کرده‏اند. منظور ما در اینجا فقط اثبات این امر است که خصوصیات و کمالات سادات و اولاد رسول‏اللّه‏ ج، منحصر به سده‏ى اوّل یا دوّم نبوده بلکه سلسله‏ى این ویژگى‏ها تا قرن‏هاى بعدى نیز ادامه داشته و همواره امّت اسلام از وجود آن‌ها فیض برده است.

در کنار این امر، ثابت مى‏شود که اهل بیت نسبت به مسایل و احوال مسلمانان بى‏تفاوت نبوده و از مقتضیات زمان غافل نبوده‏اند (آن گونه که طرفداران افراطى و مدّعیان محبّت آن‌ها مى‏گویند)، ایشان همانند رهبران مذهبى انحصار طلب اقوام و مذاهب دیگر به زندگى مرفّه و تن پرورى روى نیاوردند، بلکه سعادت خود را در سعادت ملّت مى‏دانستند و در غم و شادى آن‌ها شریک بودند و در میدان جهاد و فداکارى پیشتاز بودند.

منتسبین به تبار علوى (چه از نسل حسن یا حسین) در میدان دعوت به اسلام پیوسته نقش برجسته‏اى داشته‏اند و به وسیله‏ى آن‌ها در نقاط دور دست جهان براى اولین‏بار نداى اسلام سر داده شد. این نداى ملکوتى در آن مناطق به اذن خدا به بار نشست و مردم زیادى به اسلام روى آوردند، از میان آن‌ها علماى بزرگ و مربّیان برجسته‏اى پیدا شد. بربریان مغرب دور به دست همین سادات به اسلام روى آوردند([38]). مسلمان شدن اکثریت قاطع مردم منطقه‏ى کشمیر در شبه قارّه‏ى هند (که هنوز هم این اکثریت به حمداللّه‏ باقى است) مرهون زحمات امیر سید على بن شهاب همدانى (م 786 هـ. ق.) بود([39]). همچنین بیشترین سهم در گسترش اسلام در جزایر جنوب شرق آسیا و جزایر هند «اندونزى» از آنِ سادات کرام است.

نویسنده ل، و، س فندن بیرخ در کتاب خود مى‏نویسد:

«تأثیر و جذّابیت اسلام به سببِ وجود سادات بود و به وسیله‏ى آن‌ها اسلام در میان سلاطین هندو مذهب در مناطق جاوا و غیره گسترش یافت، گرچه دعوتگران دیگر از اعراب «حضرموت» نیز بودند، اما در وجود آن‌ها این تأثیر وجود نداشت؛ زیرا سادات، اولاد پیغمبرى بودند که این دین را آورده است.»

در تاریخ سراواک([40]) آمده است که سلطان برکات از نسل حسین بن على بن ابى‏طالبس بوده است. سادات حسینى که تجارت دریایى داشتند از این طریق اسلام را در آن سرزمین گسترش دادند.

در قطعنامه‏ى سمینارى که 8 ذى الحجّه 1382 ق. برابر با 30 آوریل 1962 م. در اندونزى برگزار شد، آمده است که اسلام در اندونزى به وسیله سادات علوى شافعى مذهب گسترش یافت.

همچنین اسلام در فیلیپین به دستِ گروهى از سادات علوى که در نیمه‏ى دوم قرن چهاردهم میلادى به آنجا رفتند وارد شد. اینان پرچم دعوت اسلامى را در آنجا برافراشته و در رشد اقتصاد و رونق مؤسسات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى مساعدت و همکارى کردند. همچنین در جزایر قمر تا جزیره‏ى ماداگاسکار و موزامبیک و سرزمین «ملایو و سولو» این چنین بود([41]). گروهى از سادات، مربّیان بزرگى بودند که به تزکیه‏ى نفس و ایجاد ارتباط با خالق مشغول بودند و مردم را به پیروى از سنّت و روى آوردن به امور اُخروى و دورى از شهوات و خودپرستى فرا مى‏خواندند و پیشوایى علمى و معنوى را به عهده داشتند. مردم از مسافت‏هاى دور به قصد بهره‏گیرى از فیوضات آنان گرد مى‏آمدند. خداوند وجاهت و مقبولیتى به آنان داده بود که هیبت سلاطین در برابر هیبت آن‌ها هیچ بود. این بدان معنى نیست که همه‏ى منسوبین به عترت پیامبر داراى این ویژگى‏ها بودند، ولى معیار قضاوت اکثریت و مشهورترین‏هاست، بنابر این در این‌جا شمه‏اى از آن‏چه کتاب‏هاى معتبر تاریخ ثبت کرده است، مى‏آوریم:

از میان کاروان مصلحان پاک طینت (که ذکر نام یکایک آنان نه ممکن است و نه در این مختصر مى‏گنجد) نخست از امام عبدالقادر گیلانى([42]) (561 ـ 470) یاد مى‏کنیم؛ نامبرده در تاریخ دعوت به سوى خدا و تزکیه‏ى نفس و افروختن مشعل ایمان در قلب‏ها ممتاز بود، بر اثر مواعظ و برنامه‏هاى تربیتى ایشان نسیمى از ایمان و یقین که در سایه‏ى آن قلب‏هاى مرده و جان‏هاى پژمرده، زندگى و طراوت خود را باز یافتند، وزیدن گرفت و موجى از معنویت، اخلاق فاضله، توکل به خدا و توحید خالص، جهان اسلام را فرا گرفت.

شیخ عمر کیسانى مى‏گوید:

«هیچ مجلسى از مجالس شیخ عبدالقادر نبود که در آن گروهى از یهود و نصارى مشرف به اسلام نشوند یا عدّه‏اى از راهزنان، منحرفان و فاسقان توبه نکنند و یا گروهى از معتقدات باطل خود رجوع نکنند. بیش از پنج‏هزار یهودى و مسیحى به دست او مسلمان شده و بیش از یکصد هزار نفر، از فسادهاى اخلاقى، اجتماعى و ... توبه کردند»([43]). شاگردان تربیت یافته‏ى شیخ به مناطق دور دست آفریقا پراکنده شده و به طور گسترده به دعوت اسلامى پرداختند([44])، این علاوه بر خدمات علمى و حمایت از سنّت نبوى و عقاید صحیح و مبارزه با بدعت‏گذارى بود([45]).

 

مصلحان و مجاهدان شبه قارّه‏ى هند

در شبه قاره‏ى هند، مربیان بزرگ و مصلحان بیشمارى از اولاد رسول ج بوده‏اند که به تزکیه‏ى نفس و پاکسازى آن از انواع بیمارى‏هاى باطنى و رذایل اخلاقى پرداخته‏اند و ارتباط انسان‏ها را با خداوند و شریعت و سنّت نبوى مستحکم کرده‏اند. ذکر نام یکایک آن‌ها مقدور نیست تا چه رسد به بیان کارنامه و احوال آن‌ها. در اینجا به ذکر مربى کبیر شیخ نظام‏الدّین محمّد بن احمد بدایونى دهلوى و خلیفه‏هاى وى، محمود بن یحیى معروف به نصیرالدین اودى دهلوى و سید محمّد بن یوسف حسینى گلبرگى([46]) اکتفا مى‏کنیم؛ همه‏ى این بزرگان از سادات آل رسول ج بودند که نسبشان ثابت و محرز است.

علامه على بن سلطان قارى در کتاب «الأثمار الجنيّة فى أسماء الحنفية» درباره‏ى شیخ نظام الدّین بدایونى (715 ـ 636) مى‏نویسد:

«کار دعوت به سوى بندگى خدا و آزادى از بندگى نفس و هوا و دورى از مظاهر فریبنده‏ى دنیا به وى منتهى مى‏شد، ایشان در علوم ظاهرى نیز تبحّر خاصّى داشت و به فضایل اخلاقى آراسته بود.»

علاّمه مجد الدّین فیروزآبادى، نویسنده‏ى کتاب قاموس در کتاب «الألطاف الخفية فى أشراف الحنفية» در مورد ایشان سخن گفته است([47])، همچنین مورّخ معروف آن عصر، ضیاء الدین برنى در کتاب «تاریخ فیروزشاهى» تأثیر شیخ نظام‏الدین بر جامعه و زندگى عمومى مردم را بر شمرده و مى‏گوید: «شیخ الاسلام نظام الدین، شیخ الاسلام علاءالدین و شیخ الاسلام رکن الدین از مربّیان روحى و مصلحان بزرگ زمان سلطان علاء الدین بودند. دنیایى بر اثر نفوس پاک آنان روشن شد و به سبب ارشاد آنان هزاران گناهکار و بدکار و بى‏نماز توبه کرده و از اعمال ناشایست دست کشیدند و براى همیشه پایبند نماز شدند و از صمیم قلب به مشاغل دینى اظهار علاقه نمودند. انجام عبادات عمومیت پیدا کرد، حرص و محبّت دنیا به سبب اخلاق ستوده و رفتار آن مشایخ کاهش یافت و به برکت عبادات و رفتار آن بزرگواران، صداقت و درستکارى در جامعه جاى پایى، باز کرد، در اثر مکارم اخلاقى و ریاضت و مجاهدت آنان در قلوب ملّت انگیزه‏ى تغییر و اصلاح اخلاق پدید آمد.

سلطان علاءالدین و اهل بیت او ارادت خاصّى به شیخ نظام‏الدین پیدا کرده بودند، در سال‏هاى آخر دوران سلطان علاء الدین، بازار شراب، قمار، فسق و فجور و فحّاشى و دیگر منکرات با کساد مواجه شد، اکثر مردم با نام این منکرات آشنایى نداشتند، گناهان کبیره در نظر مردم مانند کفر ورزیدن به خدا بود، مسلمانان نمى‏توانستند علنا مرتکب احتکار و رباخوارى شوند. دروغ‏گویى، کم فروشى و تقلّب و کلاهبردارى از میان بازاریان رخت بربسته بود»([48]). اما شیخ محمود بن یحیى اودى معروف به نصیرالدین محمود حسینى یزدى، (معروف به نصیرالدین چراغ دهلى) که در دهلى مدفون است، یکى از بزرگان اولیاى خدا بود که شدیدا پایبند سنّت نبوى بود. در زهد و توکل، ایثار و همدردى و دعوت به سوى خدا بى‏نظیر بود. وى در سال 757 هـ. ق. در دهلى درگذشت([49]). امّا شیخ محمّد بن یوسف؛ امام و عالم بزرگ، فقیه، زاهد و صاحب مقامات بلند و کرامات بود. وى محمّد بن یوسف بن على بن محمد بن یوسف، ابوالفتح صدرالدین محمّد دهلوى بود که سلسله‏ى نسبش به یحیى بن حسین بن زید شهید منتهى مى‏گردد. در سال 721 هـ. ق. متولّد شد و در 825 هـ. ق. درگذشت. در علم روایت و درایت و در تربیت نفوس و نشان دادنِ راه حق، مرجع بود و جامع شریعت و طریقت، غوّاص دریاى حقایق و معارف بود([50]). یکى از این سروران، علامه سید اشرف بن ابراهیم حسنى، حسینى معروف به جهانگیر بود، وى در شهر سمنان به دنیا آمد و در سایه‏ى پدر، تربیتى عالى یافت و از علماى معاصر خود علوم را فرا گرفت و به جاى پدر بر تخت حکومت نشست، وى در کنار انجام وظایف دولت از محضر پر فیض شیخ رکن الدین علاء الدوله سمنانى و علما و مشایخ دیگر مستفیض مى‏گشت. سرانجام اداره‏ى حکومت را به برادرش، محمّد سپرد و خود به هندوستان مهاجرت نمود و در شهر کچهوچهه([51]) به تربیت و ارشاد مردم پرداخت، خداوند جمع زیادى را به وسیله‏ى او نفع رسانید، وى عالم و عارفى برجسته بود. تألیفات زیادى در فقه، اصول فقه، تزکیه، کلام، علم انساب، سیره و تفسیر دارد و دیوان شعرى نیز از او به جاى مانده است. وى در 28 محرّم سال 808 هـ. ق. از دنیا رفت([52]). این مربّیان و امامان تزکیه و دعوت، فقط مشغول تزکیه‏ى خود و شاگردان خویش نبودند و از خطرهایى که آینده‏ى مسلمانان را تهدید مى‏کرد غافل و از جامعه‏ى اسلامى منزوى نبوده و نسبت به تحوّلات و دگرگونى‏هایى که در نظام حکومت پدید مى‏آمد و نقش مهمّى در تاریخ اصلاحى اسلام در آینده‏ى نزدیک داشت، بى‏تفاوت نبودند. در این‌جا به دو نمونه اکتفا مى‏کنیم:

1-    تواریخ اسلامى داستان بر مسند حکومت نشستن پادشاه صالح و عادل، سلطان فیروزشاه تغلق را که به شجاعت و نشر اسلام در سرزمین هند معروف است، ذکر کرده‏اند، سلطان محمد تغلق، دور از پایتخت حکومتش (دهلى) در حالى از دنیا رفت که با سپاهیان خود در برابر لشکر مغول که بر ساحل رود سند بودند به مبارزه مى‏پرداخت. با مرگ او سپاه اسلام، بدون فرمانده و حکومت اسلامى و بدون فرمانروا ماند. این در حالى بود که پسر عموى سلطان فقید، فیروز تغلق از پذیرش مسئولیت‏هاى ادارى و حکومتى کناره‏گیرى کرده بود.

در این هنگام شیخ محمود بن یحیى اودى معروف به چراغ دهلى، مصرّانه از وى خواست تا مسئولیت اداره‏ى حکومت را بپذیرد و حکومتى عادل تشکیل دهد و جهاد با دشمنان اسلام را ادامه دهد و خود به او وعده داد که براى پیروزى او دعا کند، بنابراین فیروز خواسته‏ى شیخ را اجابت کرد و اداره‏ى حکومت را به عهده گرفت. فیروز چهل سال حکومت کرد که از نظر امنیت و رفاه و نزول برکات از آسمان و کاهش فساد، در تاریخ پادشاهى مسلمانان از بهترین حکومت‏ها محسوب مى‏شود([53]).

2-    هنگامى که فرمانرواى هندو مذهب، «راجه کش» بر حکومت بنگال چیره شد و حکومت اسلامى در معرض زوال و انقراض قرار گرفت و خطر متأثّر شدن مسلمانان از هندوها افزایش یافت، یکى از مشایخ به نام شیخ نور و دیگرى به نام سید اشرف جهانگیر سمنانى، توجه سلطان ابراهیم الشرقى، زمامدار حکومت شرق را که پایتختش «جونفور» بود، به رفع این خطر معطوف داشتند. چنان که سلطان با سپاهش در میدان قدم نهادند، بدین طریق خطر رفع شد و «راجه‏کش» با لشکرش عقب‏نشینى کرد و مسلمانان از انحراف اعتقادى و دینى مصون ماندند([54]). یکى دیگر از مربیان و دعوتگران سادات، شیخ آدم بن اسماعیل حسینى کاظمى بنّورى بود که عده‏ى زیادى از او کسب فیض نمودند، حتّى گفته شده که چهارصد هزار نفر به دست او، براتباع از آیینِ محمّدى و سنّت نبوى، بیعت و پیمان بستند و هزار نفر به وسیله‏ى او به علم و معرفت نایل آمدند. در تربیتگاه او روزانه از هزار نفر کمتر نبود، همگى غذا را بر سفره‏ى او صرف مى‏کردند. در سال 1052 هـ. ق. با ده هزار نفر از سادات و مشایخ هر طبقه به لاهور رفت، پادشاه هند (شاه جهان) از این منظر احساس خطر نمود، لذا دست به حیله زد و شیخ را به سفر حج فرستاد، وى بعد از پایان مراسم حج در مدینه‏ى منوّره اقامت گزید و در سال 1053 هـ. ق. در همان‏جا دار فانى را وداع گفت([55]). با پشت سر گذاشتن قرن‏هاى زیاد و پیمودن مسافت‏هاى مکانى پهناور به دعوتگر و مربى بزرگ، امام سید احمد بن عرفان شهید (1246 ـ 1201 هـ. ق.)([56]) مى‏رسیم که بسیارى از اهل معرفت و صاحب‏نظران او را مجدّد قرن سیزده هجرى دانسته‏اند. به برکت وجود ایشان و به یمن دعوت او نسیم ایمان و توحید خالص و اتباع از سنّت نبوى و شوق جهاد و شهادت، عمل بر فضایل و دورى از خودخواهى و امیالِ نفسانى و استحکام شریعت مطهّر در زندگى فردى و اجتماعى وزیدن گرفت. ایشان نهایت تلاش خود را براى تأسیس حکومت دینى به روش خلافت راشده به کار برد و جان و مال خود را در راه مبارزه با قدرت‏هاى بیگانه و بیرون راندن انگلیس از هند فدا کرد و کوشید تا شبه قارّه‏ى هند را از تسلط و وجود غاصبان انگلیسى که خطر بزرگى براى جهان اسلام بودند، پاک کند؛ حتّى مورّخان انگلیسى، او را بزرگ‏ترین خطر که آینده‏ى انگلیس را تهدید مى‏کرد، به حساب آورده‏اند([57]). این نسیم مبارک ایمانى، با قدرت و سرعتى وزید که تاریخ دعوت و مبارزه‏ى اسلامى در قرون اخیر، مثل آن را سراغ ندارد([58]). سید صدیق‏حسن قنّوجى امیر«بوفال» و مورّخ ونویسنده‏ى معروف هند (م 1307 هـ. ق.) که شخصا شاگردان و آثار تعلیم و تربیت حضرت سید را دیده بود، در کتاب «تقصار جیود الأحرار» مى‏نویسد:

«ایشان در زمینه‏ى هدایت مردم و بازگرداندن آن‌ها به سوى خدا از نشانه‏هاى بزرگ قدرت الهى بود، جهانى بزرگ و خلقى بى‏شمار در نتیجه‏ى تربیت روحى و جسمى ایشان به مقام تقوا و ولایت رسیدند. مواعظ و سخنرانى‏هاى خلفاى ایشان، سرزمین هند را از آلودگى بدعت‏گذارى‏ها و شرک پاک گردانید و به شاهراه کتاب و سنّت سوق داد و هنوز هم تأثیر وعظ و نصایح ایشان ادامه دارد.»

سپس مى‏افزاید:

«کوتاه سخن این‏که ما هیچ فردى‏را در هیچ نقطه‏ى جهان‏معاصر، هم‏پایه‏ى این شخصیت بزرگ سراغ نداریم، و به راستى خلق خدا آن‏قدر از این گروه حق، استفاده‏ى ایمانى و روحى بردند که یک صدم آن توسط علما و مشایخ دیگر آن دوره دیده نشده است»([59]). یکى از علماى آگاه و موثق معاصر هند به نام شیخ عبدالاحد مى‏نویسد:

بیش از چهل هزار نفر هندومذهب و غیره به دست حضرت سید مشرف به اسلام شدند([60]).

سید یک حرکت اصلاحى و جهادى را بنیان گذاشت که کشور هند حرکتى گسترده‏تر و مؤثّرتر از آن ندیده است. یکى از مهاجمان و دشمنان سرسخت این حرکت به نام دکتر سر ویلیام هنتر (W.W.HUNTER) در کتاب «مسلمانان هند» مى‏نویسد:

«فرمانده‏ى پلیس «بنگال» در آن وقت تصریح و اعتراف کرد که تعداد پیروان هر یک از مبلّغان این گروه، هشت هزار نفر مى‏باشد و در بین آن‌ها مساوات و برابرى به طور کامل برقرار است. هر کس کار و مصلحت رفیقش را مانند کار شخصى خود مى‏داند و هنگام مصیبت هیچ عذرى او را از همکارى و کمک باز نمى‏دارد»([61]).

رهبران و مجاهدان کشورهاى عربى

در کشورهاى عربى نیز دعوتگران، مصلحان و مجاهدانى به پا خاسته‏اند که با شجاعت کم‏نظیر و کاردانى فوق‏العاده در برابر قدرت‏هاى بزرگ غربى به مبارزه پرداخته‏اند، بر اثر فداکارى‏هاى آن‌ها کشورشان از یوغ استعمار و تسلّط بیگانگان آزاد شده و توانسته‏اند حکومت آزاد اسلامى تشکیل دهند. در اینجا به ذکر دو شخصیت (سید امیر عبدالقادر الجزایرى و سیدى احمد شریف سنوسى) اکتفا مى‏کنیم و تأثرات امیر بیان، شکیب ارسلان را از حواشى کتاب «حاضر العالم الإسلامى»، تألیف نویسنده‏ى امریکایى لوتروب ستودارد (LOTHROP STODDARD) ترجمه‏ى عربى استاد عجّاج نویهض، نقل مى‏کنیم. وى درباره‏ى امیر عبدالقادر الجزایرى مى‏نویسد:

«امیر عبدالقادر بن محى الدین حسنى از سادات بود، اصل اجداد او از مغرب اقصى (دور) هستند، وى در سال 1223 هـ. ق. برابر با 1808 م. به دنیا آمد و در مهد علم و تقوا بزرگ شد، توجّه خاصّى به فراگیرى علوم مبذول داشت تا این که در علم فقه، ادب، توحید و فلسفه و علوم عقلى مهارت خاصى پیدا کرد و در آموزش فنون جنگى نیز مهارت‏هایى کسب کرد؛ بنابراین او از یک نظر عالمى برجسته و از جنبه‏ى دیگر قهرمانى سلحشور بود که شمشیر و قلم را یک‏جا جمع داشت، در میان مردم از مقام و وجهه‌ی بلندى برخوردار بود. بعد از وفات پدرش به عنوان حاکم و امیر رسمى تمام مناطق غربى مغرب وسطى پذیرفته شد، سپس دامنه‏ى سلطه‏اش گسترده‏تر گردید و مناطق دیگرى به آن افزوده شد. در واقعه‏ى «یوم المقطع» (26 ژوئن 1835م.) بر سپاه فرانسه پیروز شد، سپس در جنگ با ژنرال فرانسوى «بوجو» شکست خورد؛ اما در عزم و قوّت او سستى راه نیافت. فرانسه در معاهده‏ى «تفنه» به دلاورى او اعتراف کرد و براساس این معاهده، همه‏ى ولایت وهران و بخش بزرگى از ولایت الجزائر تحت سلطه‏ى او قرار گرفت.

او در تمام احوال از هیچ کوششى براى تأسیس حکومت اسلامى دریغ نورزید، در تاریخ 20 نوامبر سال 1839 م. علیه فرانسوى‏ها اعلان جهاد کرد، از آن تاریخ تا سال 1843 م. جنگ به طور مستمر ادامه داشت. امیر عبدالقادر مردانه در برابر دشمن مقاومت کرد، ولى سرانجام دشمن به سبب برترى نظامى‏اش بر اغلب شهرها چیره گشت و از سوى دیگر، سربازانش دست از مقاومت کشیدند و او را تنها گذاشتند، وى ناچار به مغرب (مراکش) پناهنده شد. براى بار دوم نیز به فرانسویان حمله کرد تا اینکه آن‌ها را از الجزایر بیرون راند و تا شهرهاى بربر پیشروى کرد، اما دیگر دیر شده بود و پایه‏هاى قدرت فرانسوى‏ها محکم گشته بود، بنابراین به شام رفت و بقیه‏ى عمر خود را در دمشق به همنشینى با علما و شرکت در امور خیر گذرانید. تا زنده بود در نیکوکارى، تقوا و اخلاق پسندیده، نمونه و الگو بود. در سال 1883 م. دار فانى را وداع گفت و در محله‏ى «صالحیه» به خاک سپرده شد»([62]). امیر شکیب ارسلان درباره سیدى احمد شریف سنوسى که از سادات حسنى است و به همین سبب به لقب شریف یاد مى‏شد، چنین مى‏نویسد:

«در وجود سیدى احمد الشریف نمونه‏ى یک دانشمند برجسته و سید نامور و استاد مهربان را مشاهده کردم، در طول عمرم کسى را ندیدم که در عظمت، تیزهوشى، حسن خلق، سخاوت، استغناء، درست‏اندیشى، سرعت فهم و قوّت حافظه از او برتر باشد. با وجود نرم‏خویى، و فروتنى و پرهیزگارى شدید و دورى از ریا و شهرت طلبى، داراى هیبت و وقار بود.

در او صبر و شکیبایى و عزم راسخى مشاهده کردم که در دیگران خیلى کم یافتم، نور صفات نیکو در سیمایش مى‏درخشید، او در عین حال که از نظر تقوا در صف پرهیزگاران بود، از نظر شجاعت در ردیف قهرمانان به شمار مى‏آمد. از منابع موثق خبر یافتم که وى شخصا در جبهه‏ى جنگ طرابلس شرکت مى‏کرد و ساعت‏ها پشت اسب سوار بود، بدون این که اظهار خستگى کند. بى‏باکانه خود را در وسط سپاه دشمن مى‏انداخت و همواره در خط مقدم جبهه قرار داشت و همانند رهبران و فرماندهان نظامى نبود که از میدان جنگ به حد کافى فاصله مى‏گیرند تا در صورت شکست، دشمن به آن‌ها دسترسى نداشته باشد»([63]).

* * *

پایان ترجمه 25 شعبان 1415 هجرى قمرى


فهرست‏هاى عمومى

(INDEX)

1-    فهرست اسامى اشخاص، قبایل و ...

2-    فهرست اسامى اماکن

3-    فهرست منابع


(1) فهرست اسامى اشخاص، قبایل

(آ)

آجرى، 281، 282

آدم بن اسماعیل حسینى کاظمى، 332

آرنولد، 328

آل ابوسفیان، 308

(ا)

ابان بن سعید بن عاص، 181

اَبّان بن عثمان، 289

ابراهیم الشرقى، 331

ابرهه، 57

ابن ابى الحدید، 62، 67، 125، 133، 135، 141، 189

ابن ابى شیبه، 269

ابن اثیر، 74، 93، 112، 151، 157، 158، 168، 181، 212، 255، 312، 320

ابن اسحاق، 66، 68، 69، 77، 104، 153

ابن اعثم کوفى، 119

ابن امیر الحاج، 200

(شیخ الإسلام) ابن تیمیه، 135، 217، 221، 309، 310

ابن جریج، 139

ابن جریر، 193، 203، 221، 223، 240، 252، 255، 284

ابن جوزى، 151، 154، 163، 224، 266، 283

ابن حبّان، 194

ابن حجر، 59، 103، 139، 207، 208، 221، 254

ابن حضرمى، 252

ابن خلدون، 216

ابن خلّکان، 255

ابن دیصان، 239

ابن رجب، 328

ابن زبیر، 279

ابن زیاد، 301، 303، 304، 305، 307

ابن سعد، 58، 61، 62، 66، 68، 73، 77، 83، 139، 164، 165، 169، 170، 209، 211، 295، 305، 306

ابن سمان، 139

ابن سوداء، 210، 228، 230

ابن شاهین، 137

ابن طقطقى، 280

ابن عباس، 62، 63، 68، 70، 81، 116، 117، 279، 288، 289، 298، 303

ابن عبدالبر القرطبى، 137

ابن عبدربه، 257

ابن عساکر، 78، 81، 83، 141، 165، 289، 319، 320، 322، 324

ابن عمر، 63، 137، 142، 175، 198، 224، 279

ابن عیینه، 297

ابن قحطبه، 312

ابن قدامه، 252

ابن کثیر، 61، 66، 68، 77، 84، 88، 93، 94، 95، 103، 105، 111، 117، 140، 142، 167، 178، 184، 191، 192، 193، 196، 197، 209، 210، 221، 242، 244، 280، 284، 291، 292، 293، 299، 308

ابن ماجه، 71، 136، 138، 198

ابن مطهّر حلّى، 103

ابن ملجم، 227، 243، 244، 248، 291

ابن هشام، 55، 57، 58، 59، 60، 61، 64، 65، 70، 73، 82، 88، 89، 92، 93، 105، 106، 179، 260

ابو احمد العسکرى، 65

ابوالاسود، 249

ابوالاسود دوئلى، 249

ابوالاعرج، 109

ابوالبخترى، 215

ابوالحسن الندوى، 17، 26، 31، 32، 33، 36، 38، 41

ابوالحسن مازنى، 210

ابوحفص، 171

ابوالفتح صدرالدین محمّد دهلوى، 330

ابوالفرج اصفهانى، 323

ابوالقاسم بغوى، 248

ابوالقاسم زجاجى، 249

ابوالقاسم قمى، 159

ابوالهیاج اسدى، 245

ابوایوب انصارى، 279، 296

ابوبکر (صدیق)، 69، 72، 78، 95، 97، 103، 105، 120، 106، 108، 109، 111، 112، 118، 125، 133، 134، 135، 141، 170، 185، 281

ابوبکر بن عربى، 224

ابوبکره، 288

ابوجحیفه، 171

ابوجعفر، 295، 312

ابوجعفر باقر، 88، 136، 319

ابوجعفر طوسى، 136، 228

ابوجهم، 62

ابوحمزه خارجى، 227

ابوحنیفه (امام)، 233، 312

ابوخالد احمر، 324

ابوداود، 79، 129، 130، 137، 138، 281

ابوداود طیالسى، 294

ابوذر غفارى، 70

ابورافع، 89

ابوزهره، 93

ابوسعد سهل بن حنیف بن وهب الانصارى، 210

ابوسعید خدرى، 136، 281، 288، 303

ابوسعید واعظ، 104

ابوسفیان، 127، 141، 178، 237

ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب، 66، 251

ابوسفیان بن حرب، 181

ابوصادق، 231

ابوصالح، 265

ابوطالب، 58، 59، 60، 61، 62، 65، 66، 67، 68، 69، 72، 73

ابوطفیل، 247، 253

ابوعامر، 293

ابوعبیده، 152، 153، 155، 161، 162، 267، 268

ابوعثمان النهدى، 155

ابوعمر، 59، 65، 136، 139، 246، 247

ابولهب، 141، 142، 310

ابولؤلؤ، 167، 168، 170

ابومحمد الهذلى، 245

ابومحمد انصارى، 197

ابومخنف، 307

ابومنصور محمّدبن احمد الازهرى، 259

ابوموسى اشعرى، 222، 224، 225

ابونعیم، 267، 269

ابونعیم اصفهانى، 283

ابوهریره، 63، 109، 126، 129، 180، 195، 250، 289

ابویوسف، 153، 165

ابى ثعلبه الخشنى، 137

ابى عبید، 292

احمد امین، 231، 239

احمد بن تیمیه، 217

احمد بن حنبل (امام)، 54، 64، 71، 78، 79، 80، 128، 132،171، 245، 246، 309

احمد بن عبدالرحیم معروف به شاه ولى اللّه‏ دهلوى، 77، 261، 279

احمد بن عرفان شهید، 23، 332

احمد حسن زیات، 239، 256

احمد زینى دحلان، 171

احمد سرهندى، 310

احمد سعید، 21

احمد شریف سنوسى، 334، 335

احمد شهید، 19

احمد على لاهورى، 21

احمد کفتارو، 36

احمد مدنى، 21

ادریس بن عبداللّه‏ بن حسن (معروف به ادریس اکبر)، 326

اسامه، 108، 109

اسد بن عبدالعزى، 67

اسد بن هاشم، 59

اسماعیل بن على بن محمد، 327

اشتر نخعى، 220، 221

اشرف بن ابراهیم حسنى، 330

اشرف جهانگیر سمنانى، 331

اشعث بن قیس، 223

اصمعى، 239

اعراب، 56، 90، 109، 124

اکرم ضیاء العمرى، 137

اکلیروس، 114، 126

الامام الصادق للعلاّمه ابوزهره، 319

الجامعة السوریة، 22

الفجأة، 110

امپراتور روم، 163

امپراتور مغول، 124

امپراطور بیزانس روم، 127، 114، 238

امّ حرّام، 281

ام سلمه، 136

ام کلثوم، 136، 139، 140، 159، 178، 254

امویان، 111

ام هانى، 61، 65

امیر على، 70، 124، 125، 135، 155، 166، 170، 175، 183، 196، 279

انبیا، 94، 100، 102، 108، 117، 118، 132، 134، 272، 320

اندلس، 191

انس، 180، 287

انصار، 77، 82، 119، 120، 121، 122، 151، 161، 177، 185، 195، 219، 237، 323

انوشیروان، 238

اوس، 72، 120، 121

اولیجا خدابنده خان، 103

اهل بیت، 42، 48، 64، 69، 78، 90، 96، 116، 118، 126، 127، 128، 129، 130، 134، 135، 137، 138، 143، 231، 300، 304، 307، 320، 322، 323، 324، 325، 326، 330

اهل جمل، 212

اهل ردّه، 107، 109، 110

ایوب (محدث)، 320

(ب)

باب، 159

باقر، 135، 143

بخارى (امام)، 63، 65، 70، 71، 80، 81، 84، 88، 90، 91، 95، 96، 106، 116، 117، 126، 127، 129، 131، 132، 137، 139، 143، 144، 237، 288، 297

بدرالدین محمد بن عبداللّه‏ الزرکشى، 184

براء بن عازب، 63

بربر، 191، 279، 326، 335

بُرک بن عبداللّه‏ التمیمى، 243

برهمایى، 99، 100، 101، 115، 126، 321، 322

بُریده، 288

بستانى، 114

بصرى، 139

بغوى، 63، 155، 248

بکیر بن عمران، 303

بلاذرى، 58، 91، 157، 159، 196، 197، 252، 253

بلال، 137

بنوالحسن، 317

بنوضبه، 210

بنو عبد مناف، 72

بنو عقیل، 306

بنى ازد، 210

بنى‏المطلب، 126

بنى‏امیه، 165، 181، 189، 196، 237، 254

بنى تمیم، 110، 128، 141، 223

بنى ساعده، 120، 122

بنى سعد، 54

بنى عامر، 181

بنى‏عبّاس، 308

بنى‏عبدالمطّلب، 69

بنى عدى، 128، 165

بنى قریظه، 86

بنى مخزوم، 65

بنى مروان بن حکم، 308

بنى‏مطلب، 131

بنى‏هاشم، 55، 56، 60، 61، 65، 67، 70، 72، 125، 126، 127، 129، 131، 142، 165، 196

بوجو (ژنرال فرانسوى)، 335

بودا، 99

بولایى، 309

بیهقى، 117، 257

(پ)

پادشاه تاتارى «اولیجا خدابنده خان»، 103

پطرس بستانى، 114، 170

پوران دختر خسرو پرویز بن هرمز، 238

پولس راهب SANT PAUL، 100

(ت)

ترمذى (محدّث)، 63، 64، 65، 77، 179، 180، 198، 250، 277

تقى الدین سبکى (حافظ)، 200

تقى‏الدین هلالى مراکشى، 20

(ث)

ثعلبه بن ابى مالک، 295

ثوبان، 138

(ج)

جابر، 88، 89، 144

جابر بن عبداللّه‏، 130، 303

جابر جعفى، 323

جابر مزنى، 181

جاحظ، 257

جرجى زیدان، 279

جریر، 193، 203، 221، 223، 240، 317

جریر بن حبان، 245

جریربن عبداللّه‏، 219

جریر طبرى، 194

جعدة بن هبیره، 181، 243

جعفربن ابى‏سفیان، 66

جعفر بن ابى‏طالب، 62، 72، 212

جعفر بن محمّد، 307، 319

جفینه، 168

جلولا، 159

جُمانه دختر ابوطالب، 61، 65

جمیل عبداللّه‏ مصرى، 107، 110، 192، 198، 306

جندب بن عبداللّه‏، 244

جواد على، 57

جیش عسره، 180

(ح)

حارث، 297

حارث بن حصیره، 231

حارث بن مرّه عبدى، 252

حاطب ابن ابى بلتعه، 89

حافظ ابوبکر بیهقى، 140

حافظ ابى نعیم اصفهانى، 289

حافظ خلیفه بن خیاط، 297

حاکم، 59، 67، 71، 180، 215، 269، 295

حذیفه، 131، 288

حرّبن یزید تمیمى، 304

حرّبن یزید ریاحى، 306

حسّان بن حسّان،66، 241

حسن بن زید، 68

حسن بن صالح، 266

حسن بن على، 19، 61، 112، 126، 127، 196، 197، 210، 269، 281، 287، 288، 289، 292، 293، 294، 295، 298، 312، 319، 321، 328

حسن بن قحطبه، 312

حسن زیات، 256

حسن مثنى بن حسن بن على، 322

حسین احمد مدنى، 21

حسین بن على، 164، 197، 296، 297، 298، 304، 306، 312، 320

حسین بن على بن ابى‏طالب، 327

حسین دیار بکرى، 144

حضرت ابوبکر، 69، 78، 91، 92، 95، 103، 104، 105، 106، 107، 108، 109، 110، 111، 112، 119، 121، 122، 124، 132، 133، 134، 136، 139، 142، 143، 144، 145، 151، 185، 232، 278

حضرت حسین، 62، 296، 297، 300، 302، 303، 304، 305، 306، 307، 309

حضرموت، 327

حُطَیئه، 54

حکیم بن حزام، 67

حماد بن ابراهیم، 139

حماد بن اسحاق بن اسماعیل، 137

حمزه، 72، 82، 129، 130

حنین، 61

حویطب، 62

حیدر آباد،17، 74، 139

(خ)

خالد، 153

خالد الانصارى، 58

خالد بن سعید بن العاص، 181

خالدبن ولید، 91، 111، 130، 152

خالد حذاء، 62

خدیجه، 60، 68، 69، 72

خزرج، 72، 120، 121

خضرى بک، 210، 213

خطابى، 106، 109

خلف بن حوشب، 322

خلیفه بن خیاط، 297

خلیق احمد نظامى، 332

خمینى، 129

خوارج، 222، 223، 225، 226، 231، 237، 239، 240، 242، 244، 254

خوارزم، 182

خولى، 307

خویلد بن اسد، 67

(د)

دارقطنى، 66، 142

داود، 228

دراوردى، 320

دیلمى، 281

(ذ)

ذوقار، 210

ذهبى، 59، 127، 135، 210، 254، 297

(ر)

راجه کش، 331

رازى، 257

ربیعه، 82، 109، 239، 255، 320

ربیعه باهلى، 182

ربیعه بن الحارث، 126، 130

ربیعه بن ناجد، 231

رَزین، 106

رشید احمد گنگوهى، 311

رقیه (بنت على)، 139، 178، 255

رکن الدین علاء الدوله سمنانى، 329، 330

رومیان، 109، 152، 161، 163، 166، 168، 180، 182

(ز)

زبیر، 90، 139، 176، 195، 197، 209، 210، 212، 213، 214، 215

زبیر بن بکار، 61، 66

زبیر بن عوام، 175

زرعه بن شریک تمیمى، 306

زِرکلى، 210

زکریا، 21

زکریا الساجى، 142

زهرى، 122، 142، 287، 317

زهیربن نفیر حضرمى، 294

زیاد، 252

زید، 93، 108، 212

زید بن ارقم، 68

زید بن ثابت انصارى، 181

زید بن حصین طائى سبائى، 222

زید بن على بن حسین، 134، 312، 324

زید بن على شهید، 135، 322

زید بن وهب، 212، 268

زین‏العابدین، 144، 317، 318، 319، 322

زینب (بنت رسول‏اللّه‏)، 139

زینب (بنت على)، 136، 254

(س)

ساسانى، 151، 159، 238، 302

سالم بن عبداللّه‏، 184

سبائیه، 210، 226، 228، 229، 231

سباع، 213

سبأ، 192

سراواک، 327

سرخسى، 233

سعد، 176، 292

سعد بن ابى‏سرح، 181

سعدبن ابى وقاص، 159، 175، 208

سعد بن عباده، 123

سعد بن مسعود، 292

سعید بن جمهان، 277

سعید بن زید بن عمرو بن نفیل، 175

سعید بن مسیب، 142، 246، 303، 317

سفیان بن عوف، 241

سفیان بن عُیینه، 232

سفیان ثورى، 320

سفینه، 277

سقیفه بنى ساعده، 120

سلافه، 318

سلطان برکات، 327

سلمان فارسى، 85

سلیمان ندوى، 213

سمّاک انصارى، 181

سنان بن انس نخعى، 306

سنوسى، 325

سوید بن غَفَله، 141، 185

سهل بن حنیف، 77، 252، 210، 218

سهل بن سعد، 79، 84

سهیل بن عمرو، 86

سیدنا ابوبکر، 111، 128، 135، 142، 143

سیدنا عمر، 155، 168

سیوطى، 112، 119، 139، 143، 248

(ش)

شاه جهان (پادشاه هند)، 332

شبلى نعمانى، 122، 157، 165، 279

شبه قارّه‏ى هند، 326

شریح بن هانى، 247

شریح (قاضى)، 269

شریف رضى، 256، 257

شعبى، 79، 252، 269

شکیب ارسلان، 328، 334، 325، 335

شمر، 306

شَمِربن ذى الجوشن، 305، 306، 308

شیبه، 58، 82، 318

شیرویه، 238

شیعه، 67، 70، 78، 103، 124، 125، 129، 131، 135، 140، 142، 151، 155، 157، 159، 166، 170، 175، 179، 196، 228، 229، 256، 277، 279، 280

شیعه معتزلى، 141

(ص)

صالح فرزند امام احمد بن حنبل، 309

صالحیه، 335

صدیق‏حسن قنّوجى «امیر بوفال»، 333

صر، 198

صفى الدین بغدادى، 219، 253

صفى الدین عبدالمومن بن عبدالحق بغدادى، 131

صفین، 42، 208، 210، 217، 219، 221، 269، 310

صقلیه، 284

صهباء بنت ربیعه (ام‏ولد)، 255

صهیب رومى، 176

(ض)

ضراره، 265، 266

ضراره بن ضمره، 265

ضیاء الدین برنى، 329

(ط)

طارق بن شهاب، 154

طبرانى، 63، 79، 136، 297، 298

طبرى، 59، 67، 68، 88، 123، 153، 154، 163، 164، 168، 169، 181، 184، 189، 193، 194، 197، 200، 207، 210، 212، 228، 252، 280، 284

طبرى (محب طبرى)، 143، 146

طحاوى، 212، 253

طلحه، 176، 209، 210، 212، 213، 214، 215، 216، 248

طلحة بن عبیداللّه‏، 84، 160، 175

(ع)

عائذ بن عبد، 58

عائذ مخزومى، 65

عامر، 133

عامر بن ربیعه بن الحارث، 130

عایشه (ام‌المؤمنین)، 64، 80، 94، 95، 104، 105، 112، 117، 129، 131، 132، 134، 136، 137، 142، 169، 209، 210، 212، 213، 219، 247

عباس بن عبدالمطلب، 62، 67، 95، 130، 131، 134، 135، 136، 141، 165، 181

عبّاس بن على، 254، 255

عباس محمود العقاد، 47، 117، 118، 132، 187، 190، 198، 206، 238

عبّاسى، 271، 300، 311، 312، 320

عبدالاحد، 333

عبدالاعلى بن ابى مساور، 139

عبدالحق بخارى دهلوى، 310

عبدالحى حسنى، 46، 329

عبدالرحمان‏بن ابى نعیم، 136

عبدالرحمن، 176، 177، 178

عبدالرحمن احمد بن شعیب نسایى، 253

عبدالرحمن بن ابوبکر، 168، 298، 300

عبدالرحمن بن خبّاب، 179

عبدالرحمن بن ربیعه باهلى، 182

عبدالرحمن بن سمره، 180

عبدالرحمن بن عمرو، 243

عبدالرحمن بن عوف، 139، 161، 165، 169، 175، 176، 179

عبدالرحمن بن ملجم خارجى، 227

عبدالرحمن [بن محمد بن اشعث]، 302

عبدالرزاق، 139، 287

عبدالعزى بن قصى، 67

عبدالعلى حسنى، 46

عبدالغفّاربن قاسم، 318

عبدالقادر الجزایرى، 334

عبدالقادر بن محى الدین حسنى، 334

عبدالقادر گیلانى، 328

عبدالقاهر بغدادى، 210

عبدالقدوس انصارى، 180

عبداللّه‏، 169

عبداللّه‏ ابن زبیر، 300

عبداللّه‏ ابن عمر، 303

عبداللّه‏ بن ابى زید، 297

عبداللّه‏ بن ابى سفیان بن الحارث، 66

عبداللّه‏ بن جبیر، 83

عبداللّه‏ بن جعفر، 63، 64، 212، 293

عبداللّه‏ بن حسن، 89، 320

عبداللّه‏ بن حسن بن على ذوالنفس الزکیه، 312

عبداللّه‏ بن رزین، 268

عبداللّه‏ بن زبیر، 195، 197، 298، 303

عبداللّه‏ بن سبأ، 192، 198، 228، 229، 230

عبداللّه‏ بن سعد، 191

عبداللّه‏ بن سعد بن ابى سرح، 181، 190، 191، 194

عبداللّه‏ بن عباس، 212، 222، 226، 303

عبداللّه‏ بن عتبه، 116

عبداللّه‏ بن على، 254

عبداللّه‏ بن عمر، 137، 195، 298، 300

عبداللّه‏ بن عمر (ابن عمر)، 175

عبداللّه‏ بن قنفذ، 181

عبداللّه‏ بن مسعود، 246

عبداللّه‏ بن مسلم بن بابک معروف به بابکى، 322

عبداللّه‏ بن موسى الانصارى التلمسانى، 147

عبداللّه‏ بن وهب راسبى، 225

عبداللّه‏ (پدر رسول خدا)، 58

عبداللّه‏ فرزند جعفر، 63

عبدالمطّلب بن ربیعه بن الحارث، 57، 58، 126

عبدالملک بن عمیر، 281

عبدالوهاب النجار، 183

عبد مناف، 58

عبیداللّه‏ بن زیاد، 301، 308

عبیداللّه‏ بن سماک بن جعفر هاشمى، 78

عبیداللّه‏ بن عبداللّه‏ بن عتبه، 116

عبیداللّه‏ بن على، 254

عبیده، 82، 129

عبیده بن الحارث بن المطلب بن عبدمناف، 82، 130

عتبه بن ربیعه، 82

عتبه فرزند ابولهب، 142

عثمان بن حنیف انصارى، 272

عثمان بن سعید بن عاص، 181

عثمان بن عفان (ذوالنورین)، 111، 119، 128، 129، 139، 158، 160، 162، 175، 176، 177، 178، 179، 180، 181، 182، 183، 184، 185، 186، 187، 188، 189، 190، 191، 192، 193، 194، 195، 196، 197، 198، 199، 200، 203، 204، 205، 206، 207، 208، 209، 215، 216، 218، 222، 224، 255، 274، 276، 282، 290، 323، 324، 182، 321

عثمان بن على، 166

عجّاج نویهض، 334

عدنان، 109

عدنى، 79

عرب (جزیرة العرب)، 87، 102، 107، 110، 111، 119، 145، 238

عروه، 129، 223

عروه بن اُذینه، 223

عروه بن عبداللّه‏، 323

عزالدین ابى الحدید، 257

عطاء بن السائب، 79

عقبه بن حارث، 143

عقبه بن مریم، 136

عقبة بن عامر، 181

عقبة بن نافع، 279

عقیل بن ابى‏طالب، 61، 62

عکرمه، 63

علامه شیخ عبدالحق بخارى دهلوى، 310

علاءالدین، 329

على‏الرضا بن موسى کاظم، 319، 321

على بن ابى‏طالب، 3، 41، 42، 44، 46، 47، 48، 55، 57، 58، 59، 61، 62، 63، 65، 66، 67، 68، 69، 70، 77، 78، 80، 81، 84، 85، 86، 87، 88، 90، 91، 92، 93، 95، 104، 116، 117، 118، 119، 121، 122، 123، 124، 125، 127، 128، 129، 130، 131، 133، 135، 136، 137، 138، 139، 140، 141، 142، 144، 146، 151، 158، 159، 160، 161، 162، 164، 165، 166، 167، 171، 172، 173، 175، 176، 177، 178، 181، 185، 190، 191، 192، 193، 194، 195، 196، 197، 203، 204، 206، 207، 208، 209، 210، 211، 212، 213، 214، 215، 216، 217، 218، 219، 220، 221، 222، 223، 224، 225، 226، 227، 228، 229، 230، 231، 232، 233، 239، 240، 241، 242، 243، 244، 245، 246، 247، 248، 249، 250، 251، 252، 253، 254، 255، 256، 257، 260، 265، 266، 267، 268، 269، 271، 272، 273، 274، 275، 279، 281، 287، 291، 295، 296، 310، 317، 324

على بن برهان‏الدین حلبى، 71

على بن جعد، 266

على بن حسین (زین العابدین)، 164، 306، 317، 318، 322، 323

على بن سلطان قارى، 329

على بن شهاب همدانى، 327

على بن کثیر، 252

على بن مجاهد، 252

على‏رضا بن موسى کاظم، 319

على طنطاوى، 33، 157

عمار بن ابى معاویه دهنى، 253

عمّار بن یاسر، 210،221

عمان، 27، 110

عمران بن مخزوم، 58

عمربن خطاب (ابو حفض)، 72، 95، 105، 106، 111، 112، 117، 121، 122، 128، 131، 134، 135، 139، 146، 149، 151، 152، 153، 154، 155، 157، 158، 159، 160، 161، 162، 163، 164، 165، 166، 167، 168، 169، 171، 175، 176، 177، 178، 179، 181، 183، 185، 186، 188، 189، 195، 203، 219، 232، 246، 250، 254، 271، 278، 299، 323، 324

عمر بن سعد، 305، 308

عمر بن عبدالعزیز، 266

عمر بن على، 255

عمر کیسانى، 328

عمرو بن بکر تمیمى، 243

عمرو بن جرموز، 213

عمرو بن عاص، 153، 181، 221، 222، 224، 226، 243، 244

عمرو بن عبد ود، 85

عمرو بن عطاء، 297

عمرو بن عوف، 74

عمرو بن مقدام، 319

عمرو بن هبیره، 65

عمیر بن اسحاق، 294

عنتره، 267

عون بن جعده، 181

عون بن جعفر، 64

عیسى، 41، 229، 231

عیسى (مسیح)، 100

(غ)

غافقى بن حرب، 203

غامد، 241

غطفان، 85، 108

(ف)

فاروق اعظم، 166

فاطمه بنت اسد، 59، 61، 66، 67

فاطمه دختر عمر بن عائذ (والده‌ی ابوطالب)، 58

فاطمه‏ى صغرى دختر حسین بن على، 320

فاطمة الزهراء، 77، 78، 79، 80، 81، 84، 96، 118، 131، 132، 133، 134، 136، 137، 138، 139، 140، 164، 166، 254، 287، 297، 307

فتنى، 84

فخرالدین رازى، 257

فرزدق، 303

فضل فرزند عباس، 141

فضیل بن غزوان، 138

فندن بیرخ (ل، و، س)، 327

فیروزشاه تغلق (سلطان)، 331

فیلیپ حتى، 145، 280

(ق)

قباد (شیرویه)، 74، 238

قتاده، 83

قُثَم فرزند عباس، 181

قحطان، 72، 109، 120

قریش، 55، 56، 57، 58، 59، 60، 61، 62، 65، 66، 67، 71، 72، 73، 82، 85، 86، 89، 120، 127، 141، 178، 179، 242، 294

قسطنطین پسر هرقل، 284

قصى، 57

قطب الدین محمّد بن سید رشید الدین احمد، 332

قعقاع بن عمرو، 181، 210

قلوسى، 137

قموص، 87

قنبر (غلام حضرت على)، 197، 229، 269

قیس بن سعد، 123، 144، 274

قیس بن سعد بن عباده، 291

(ک)

کثیر النواء، 143

کراونر (J.H.Kraaner)، 367

کرد على، 189، 190

کعب الاحبار، 198

کلثوم بن الهدم، 74

کلینى، 129، 179

کهنوت، 126

(ل)

لاوى، 114

لوط، 178

لیث، 88، 89

(م)

مازنى (ابوالحسن المازنى)، 210

مالک، 122، 320

مالک بن انس (امام)، 129، 312

مالک بن سنان، 84

مالى، 78، 113

مأمون، 319

مبارک بن فضاله، 288

مبرّد، 66، 224، 242، 257

مجاهد، 66، 67، 68، 252

مجد الدّین فیروزآبادى، 329

مجمّع بن سمعان تیمى، 268

مجمّع بن عبیداللّه‏ عامرى، 304

مجوسى، 126، 167، 169، 326

مجوسیان، 168، 232

مجیب احمد گنجوى، 39

محبّ طبرى، 143، 146

محسن الملک، 166

محسن بن على، 139، 254

محمد الخضرى بک، 279

محمد باقر، 135،، 143، 164،228، 319، 323،324

محمد بن ابى‏بکر، 144، 191

محمّد بن ابى حذیفه، 191

محمد بن اسحاق، 89، 111، 318، 324

محمّد بن اشعث، 302

محمد بن جریر طبرى، 194

محمد بن حذیفه، 194

محمّد بن حنفیه، 181، 255، 307

محمد بن خلف بن حیان، 247

محمد بن عبدالرحمان بن زراره، 68

محمد بن عبداللّه‏ بن حسن (ذوالنفس الزکیه، محمد مهدى)، 312

محمد بن عبداللّه‏ بن حسن بن على ذوالنفس الزکیه، 312

محمّد بن عبداللّه‏ محض، 324

محمدبن عمرو، 153

محمد بن کعب القرظى، 79

محمد بن مسلمه، 90

محمد بن مسیلمه، 88

محمد بن یوسف، 330

محمد تغلق (سلطان)، 331

محمد جعفر تانیسرى، 333

محمد خضرى بک، 183، 210

محمّد رسول اللّه‏6، 79

محمد رواس قلعه‏جى، 248

محمد صالح احمد الغرسى، 208

محمّد عبده، 257

محمد عتیق بستوى، 49

محمّدعلى دیوان، 311

محمد فرید وجدى، 229

محمد منظور نعمانى، 24

محمد نافع، 136

محمد هارون ندوى، 49

محمود بن یحیى اودى (چراغ دهلى)، 329، 330، 331

محمود شکرى آلوسى، 56

محى الدین، 334

مختار بن ابى عبید، 292، 307

مخرمه، 62

مرتدان، 110، 111، 142، 232

مرحب (یهودى)، 88

مردان شاه پسر هرمز، 159

مروان، 194، 195

مروان بن حکم، 190، 193، 213

مریم بنت عمران، 136

مزدک، 239

مسعربن فدکى تمیمى، 222، 228

مسعودى، 213، 228، 277، 293

مسلم، 55، 63، 87، 88، 104، 126، 129، 130

مسلم بن عقبه، 308

مسلم بن عقیل، 62، 301، 302، 304

مسور بن مخرمه، 136

مسیحى، 96، 65، 107، 100، 111، 114، 117، 126، 162، 170، 198، 228، 239، 253، 284، 321، 322، 326، 328 231، 328

مسیلمه‏ى کذّاب، 110

مصرى، 34، 114، 153، 154، 192، 193، 194، 203، 325

مصطفى السباعى، 171

مصعب بن عبداللّه‏، 320

مصعب بن عمیر، 84

مضر، 109

مطرب شعبى، 79، 252

مطرف بن عبدالیسارى، 139

معاذبن جبل، 62

معاويه بن ابى‏سفیان، 42، 62، 66، 130، 177، 181، 182، 196، 197، 208، 210، 217، 218، 219، 220، 221، 222، 224، 238، 239، 241، 244، 265، 266، 272، 273، 274، 276، 278، 279، 280، 281، 282، 292، 293، 295، 296، 298

معقل بن قیس تیمى، 253

معین الدین ندوى، 280

مغان، 114

مغول، 124، 309، 331

مغیره بن شعبه، 168، 169

مقبرى (امام)، 63

مقداد بن اسود، 176

مقریزى، 68، 231

ملایو، 327

منذرى، 80

منصور، 312، 320، 324

منصور حسن بن قحطبه، 312

موسى7، 90، 114

موسى بن جعفر (موسى کاظم)، 166، 319

موصل، 267

موفق بن احمد المکى (صدر الائمه)، 233

مهاجر، 77، 151، 177

مهاجران، 119، 120، 121، 122، 161، 185، 195، 219، 323

میدیا، 114

(ن)

نائله همسر امیرالمؤمنین عثمان2، 198

نادر شاه خراسانى، 124

نافع عیثى، 158

نافع (مولى ابن عمر)، 198

نثار الحق ندوى، 49

نجاشى، 63، 64، 65

نسائى، 63، 71، 93، 128، 253

نظام‏الدّین محمّد بن احمد بدایونى دهلوى، 329، 330

نعمان بن بشیر، 301

نعمان بن مُقرّن مزنى، 160

نُعیم، 289

نورالدین على بن ابى‏بکر الهیثمى، 194

نوراللّه‏ شوسترى، 159

(و)

واقدى، 68، 136، 255، 295، 320

وکیع محمد بن خلف بن حیان، 247

ولى‏اللّه‏ دهلوى، 67، 77، 78، 136، 216، 246، 279، 310

ولیام میور WILLIAM MUIR، 145

ولید بن عتبه، 82، 190، 181

ویدیا، 101، 367

Draper، 367

(هـ)

هارون7، 90

هارون الرشید، 319

هاشم بن قاسم، 288

هاشم (جد رسول‏اللّه‏)، 57، 58، 141، 237

هانى بن عروه، 304

هبیره بن عمر ابن عائذ مخزومى، 183

هرقل (امپراتور روم)، 127، 128، 237، 238، 284

هرمزان (از سرداران فارسى)، 168

هرمز (فارسى)، 159، 238

هشام بن عبدالملک اموى، 312، 324

هشام بن کلبى، 62، 255، 307

همدان، 91، 159

هنّاد دینورى (امام)، 79

هنتر (W.W.HUNTER)، 333

هندو، 327

هندو مذهب، 331، 333

(ى)

یاقوت حموى، 260

یحیى بن حسین بن زید شهید، 330

یحیى بن سعید، 322، 323

یحیى بن على، 255

یحیى بن معین، 266، 320

یزدگرد سوم، 144، 159، 238، 318

یزید بن ابى زیاد، 297

یزید بن ابى‏سفیان، 237

یزید بن معاویه، 62، 209، 279، 295، 297، 298، 299، 300، 305، 307، 308، 309، 310، 311

یعقوبى، 142، 163، 166، 181، 280

یوسف7، 251

یوسف العش، 279

یهود، 87، 88، 96، 100، 107، 111، 117، 198، 231، 328

یهودى، 80، 81، 89، 100، 180، 228، 230، 239، 269، 322، 326، 328

 (2) فهرست اسامى اماکن،

(آ)

آذربایجان، 182

آستانه، 151، 276

آسیا، 183، 324، 327

آفریقا، 182، 183، 191، 279، 284، 324، 326، 328

(ا)

احد، 78، 83، 84، 130، 142، 210

اردن، 18، 27، 28، 29، 90، 104

ارمنستان، 182

اروپا، 28، 30، 284

اسپانیا، 28

استانبول، 30، 210، 310

اسکندریه، 183

اصفهان، 268

افریقا، 181

افغانستان، 28

امریکا، 28، 334

انبار، 66، 111، 241

اندلس، 191

اندونزى (جزایر هند)، 327

انگلستان، 17

انگلیس، 124، 332، 333

اهواز، 159

ایران، 28، 55، 114، 154، 157، 163، 183، 196، 228، 238، 318، 333

ایله، 164

(ب)

باب، 159

بابل، 100

بادیه، 109، 207، 304

بحرین، 110

بدخشان، 183

بدر، 42، 61، 75، 82، 83، 89، 101، 129، 130، 165، 184، 210، 212، 213، 219، 361

بربر، 326، 335

برقه، 183، 325

بریلى، 47

بصره، 125، 160، 181، 192، 193، 194، 198، 208، 209، 210، 211، 212، 213، 214، 218، 222، 272، 301

بغداد، 33، 125، 131، 208، 210، 219، 253، 365

بقیع، 255، 295

بلاد بربر، 191

بلخ، 182، 183

بمبئى، 49

بنگال، 331، 334

بیت‏المقدس، 27، 28، 154، 162، 163، 165

بیروت، 17، 57، 59، 64، 74، 78، 93، 94، 95، 114، 131، 139، 145، 208، 210، 220، 229، 247، 253، 257، 260، 267، 280، 302، 304، 319، 320، 323، 333، 360، 362، 363، 364، 365، 366

(پ)

پاکستان، 18، 37، 166، 269، 311

(ت)

تالیقلا، 182

تبوک، 90، 91، 137، 179، 218

تدمر، 241

تفلیس، 182

تفنه، 335

تنعیم، 66

تهران، 104، 108، 116، 119، 129، 166،

177، 179، 256

تیماء، 241

(ج)

جابیه، 163

جاوا، 327

جحفه، 191

جده، 30، 56، 327

جرف، 108

جزایر (الجزایر)، 28، 335

جزایر جنوب شرق آسیا، 327

جزایر قمر، 327

جزایر هند، 327

جزیره رودس، 279

جزیره عرب، 55

جزیره عربى، 239

جزیره قبرس، 183، 279

جزیره‌ی ماداگاسکار، 327

جزیره‌ی موزامبیک، 327

جزیره‏ى اندونزى «بورینو»، 327

جزیره‏ى فراتیه، 239

جزیره‏ى قبرص، 182

جزیرة العرب، 27، 87، 102، 107، 110، 111، 119، 145، 238، 273

جمل، 42، 201، 209، 210، 211، 212، 213، 215، 217، 218، 222، 255، 269

جوف کعبه، 67

جونفور، 331

(چ)

چاه بدر، 61

چاه رومه، 179، 180

چاه زمزم، 57

(ح)

حاجز، 304

حبشه، 57، 63، 64، 72، 178

حجاز، 18، 27، 35، 131، 164، 237، 294

حدیبیه، 61، 86، 87، 178

حروراء، 223

حره، 62، 209، 308

حضرموت، 327

حلوان، 159

حنین، 61

حیدر آباد، 74، 139

(خ)

خاورمیانه، 18، 28

خراسان، 159، 181، 253

خندق، 84، 85

خوارزم، 182

خَوَرنَق، 267

خیبر، 41، 63، 66، 87، 88، 131، 132، 135، 181

(د)

دابیل، 287

دارالاماره‏ى کوفه، 244

دارالعلوم ندوه، 21

دارالندوه، 72

داردانل، 279

دانشگاه مدینه، 38

درفش کاویانى، 159

دریاى احمر، 164

دریاى سیاه، 183

دمشق، 17، 18، 22، 24، 29، 32، 33، 36، 37، 78، 111، 153، 163، 218، 248، 253، 279، 290، 299، 309، 320، 335، 361، 365

دومة الجندل، 111، 224

دهلى، 330، 331، 332

دیوبند، 21، 25، 212

(ذ)

ذوالقصه، 108

ذوقار، 210

(ر)

راى بریلى، 21، 47

رقّه، 219

رودس (جزیره)، 279

روضه خاخ، 90

روم، 55، 85، 100، 103، 108، 109، 114، 127، 146، 151، 154، 157، 163، 181، 183، 237، 238، 280، 281

رومانى، 116

ریاض، 18، 36، 61، 309

(ز)

زغابه، 180

(ژ)

ژنو، 17، 29

(س)

ساباط مدائن، 229

ساحل رودخانه دُجیل، 292

ساحل رود سند، 331

ساحل غربى، 219

سبائیه، 210

سراواک، 327

سقیفه‌ی بنى ساعده، 120

سمنان، 330

سُنح، 145

سند، 253

سودان، 27، 279

سوریه، 17، 27، 28، 36، 183

سولو، 327

سیستان، 183

(ش)

شام، 28، 59، 63، 108، 111، 154، 156، 160، 161، 163، 164، 185، 195، 197، 198، 209، 210، 218، 219، 220، 221، 235، 237، 238، 239، 240، 242، 251، 260، 273، 274، 281، 284، 291، 292، 301، 310، 335

شبه قارّه‏ى هند، 326

شجره، 106

(ص)

صالحیه، 335

صِفِّین، 42، 201، 208، 210، 217، 219، 221، 269، 310

صقلیه، 284

(ط)

طائف، 72، 255

طخارستان، 182

طرابلس، 182، 183، 325، 335

طرابلس غرب، 183

طنجه، 182

(ع)

عراق، 28، 32، 78، 111، 152، 160، 185، 200، 206، 208، 209، 210، 220، 235، 237، 238، 239، 240، 241، 242، 251، 260، 261، 267، 285، 292، 293، 300، 302، 303، 305، 310، 322، 323

عربستان، 35، 154

عقبه، 72، 136، 143، 190، 308

عقبه‏ى اول، 72

عقبه‏ى دوم، 72

عقیق، 180

عکبرا، 267

عمان، 27،110

عین التمر، 241

(غ)

غدیر خم، 42، 92، 93

(ف)

فارس، 103، 114، 146، 151، 156، 159، 160، 181، 183، 209، 228، 231، 252

فدک، 131، 132، 135

فرات، 219

فسطاط، 194

(ق)

قادسیه، 159، 208

قاهره، 17، 18، 33، 56، 91، 105، 118، 239، 253، 254، 257، 321، 325

قباء، 74

قبرس، 279،182

قدس، 17، 159، 162

قسطنطنیه، 279، 284، 297

قطر، 19، 28، 196، 200، 206، 241

قموص، 87

قیروان، 279

قیقان، 253

(ک)

کابل، 183

کربلا، 42، 62، 254، 255، 285، 300، 305، 307، 308، 315، 317، 324

کرمان، 183، 252

کره، 17، 44، 72، 86، 138، 210، 221، 277، 278، 310، 332

کشمیر، 30، 326، 327

کعبه، 30، 56، 57، 60، 67، 71، 92، 136، 178

کنده، 56، 85، 86، 155، 160، 177، 181، 183، 241، 242، 255، 261، 282، 292، 301، 304، 328

کوفه، 62، 159، 167، 192، 193، 198، 201، 208، 209، 210، 211، 219، 222، 223، 229، 239، 240، 243، 244، 285، 300، 301، 302، 303، 304، 305، 312، 324

کوه طور، 90

کویت، 28، 33، 106

(ل)

لاهور، 21، 67، 280، 311، 332

لبنان، 28، 33، 78

لکنو، 6، 17، 20، 21، 22، 23، 47، 279، 310، 333

لندن، 30، 124، 145

(م)

مدائن، 225، 229، 292

مدیترانه، 183

مدینه، 17، 22، 25، 29، 33، 59، 61، 63، 72، 73، 74، 75، 77، 81، 85، 87، 90، 91، 92، 93، 103، 105، 108، 109، 119، 120، 122، 131، 135، 137، 138، 141، 142، 145، 153، 155، 157، 160، 161، 163، 164، 166، 167، 168، 175، 176، 178، 180، 181، 191، 192، 193، 194، 195، 198، 201، 203، 208، 209، 210، 218، 219، 245، 246، 267، 289، 291، 294، 298، 307، 308، 312، 318، 320، 332

مراکش، 28، 335

مرزى، 164

مرو، 62، 66، 67، 68، 146، 155، 157، 159، 166، 169، 181، 182، 188، 190، 193، 194، 195، 198، 199، 213، 251، 254، 266، 270، 272، 276، 278، 291، 293، 294، 308، 317، 365

مغرب، 191، 326، 334، 335

مغرب اقصى، 334

مغرب وسطى، 334

مصر، 17، 23، 26، 27، 30، 33، 34، 42، 55، 56، 57، 58، 66، 67، 89، 95، 107، 110، 112، 114، 123، 129، 132، 135، 144، 153، 154، 156، 165، 181، 183، 184، 191، 192، 193، 194، 198، 200، 203، 206، 208، 228، 274، 277، 279، 284، 325، 328، 331، 360، 361، 362، 363، 364، 365، 182

مکه، 17، 27، 28، 29، 33، 36، 51، 57، 58، 61، 65، 66، 69، 70، 71، 72، 73، 86، 89، 90، 91، 92، 93، 103، 104، 105، 120، 125، 167، 171، 178، 179، 181، 209، 219، 224، 237، 250، 251، 298، 300، 301، 302، 304، 320، 322

ملایو، 327

منا، 92

منى، 92

موته، 61، 63، 130

موصل، 267

مهره، 110

مؤته، 61، 63

(ن)

نجران، 65، 181

نجف، 78، 136

نخیله، 239

نهاوند، 159، 168

نهروان، 223، 227، 240، 243

نینوا، 305

نیویورک، 37، 101

(و)

وادى سباع، 213

وهران، 335

(هـ)

هرات، 183

همدان، 91، 159

هند، 6، 17، 18، 22، 24، 25، 26، 30، 31، 33، 42، 46، 47، 49، 55، 60، 65، 73، 88، 94، 105، 112، 115، 121، 124، 141، 147، 155، 159، 161، 164، 166، 167، 171، 176، 181، 186، 206، 207، 209، 210، 212، 221، 226، 227، 228، 233، 242، 244، 247، 254، 255، 268، 269، 271، 274، 281، 287، 288، 291، 300، 301، 303، 310، 315، 318، 320، 325، 326، 327، 329، 330، 331، 332، 333، 334، 335

(ی)

یرموک، 111، 152، 161

یمامه، 146

یمن، 28، 29، 75، 91، 92، 93، 110، 160، 164، 165، 181، 192، 209، 228، 237، 246، 259، 332

یونان، 279، 325

(3) فهرست منابع عربى

(أ)

1-  آثار المدينة المنورة: للأستاذ عبدالقدوس الأنصاري، المكتبة السلفية، المدينة المنورة.

2-   الأثمار الجنية فى أسماء الحنفية: للعلَّامة على بن السلطان القاري المكي.

3-  أخبار الأخيار: للشيخ عبدالحق البخاري الدهلوي.

4-   أخبار القضاء: لوكيع محمد بن خلف بن حيان، طبع عالم الكتب، بيروت.

5-   الإدارة الإسلامية: للأستاذ كردعلى.

6-   إذا هبت ريح الإيمان: للمؤلف، طبع بيروت و لكهنؤ (الهند).

7-   الأركان الأربعة: للمؤلف، طبع دار القلم - الكويت، والطبعة الثانية، دارالفتح.

8-  إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء: لحكيم الإسلام أحمد بن عبدالرحيم الشهير. بولي اللّه‏ الدهلوي، طبع مجمع سهيل، لاهور، الطبعة الأولى سنة 1976 م.

9-   الاستيعاب في معرفة الأصحاب: للعلَّامة الحافظ أبي عمر يوسف بن عبداللّه‏ المالكي الأندلسي المعروف بابن عبد البرالقرطبي، دار صادر - بيروت.

10-                         أسد الغابة: للعلَّامة عزالدين أبي الحسن علي بن محمد الجزري المعروف بابن الأثير الجزري.

11-                         الأسلام الممتحن: للسيد محمد الحسنى سنة 1399ه.

12-                        الإصابة في تمييز الصحابة: للعلامة الحافظ شهاب الدين أبي الفضل أحمد بن علي حجر العسقلاني، طبع دار صادر - بيروت.

13-                         أصول الكافي: لأبي جعفر محمد بن يعقوب الكليني الرازي، طبع فارس، سنة 1281ه.

14-                        الأعلام: لخير الدين الزركلي، طبع بيروت 1969م، الطبة الثالثة.

15-                         الألطاف الخفية فى أشراف الحنفية: لمحد الدين الفيروز آبادي.

16-                         الأمام الذي لم يوفَّ حقه من الأنصاف و الاعتراف: للمؤلف، طبع المجمع الأسلامي العلمي، ندوة العلماء، لكهنؤ - الهند.

17-                         الإمام الصادق: للعلامة محمد أبو زهرة، دار الندوة الجديدة - بيروت.

18-                         الأمالي: لأبى القاسم الزجاجى.

19-                         الأموال: لأبي عبيد قاسم بن سلام.

20-                         الانتقاد على تاريخ التمدن الإسلامي لجرجي زيدان: للعلامة شبلي النعماني، طبع مطبة آسي، لكهنؤ سنة 1913 م.

21-                         أنساب الأشراف: للعلامة أحمد بن يحيى بن جابر الشهير بالبلاذري، دارالمعارف -مصر 1959م.

22-                         إنسان العيون في سيرة الأمين المأمون، الشهير بالسيرة الحلبية: للشيخ علي بن برهان الدين الحلبي الشافعي، طبع مطبعة مصطفى البابي الحلبي - مصر، الطبعة الأولى 1964 م.

23-                        آيات بينات: للأمير محسن الملك، طبع مرزابور 1870 م.

(ب)

24-                        البداية والنهاية: للعلامة الحافظ عمادالدين ابن كثير، مكتبة المعارف - بيروت، و مكتبة النصر - الرياض، الطبعة الأولى 1966 م.

25-                         البرهان في علوم القرآن: للإمام بدر الدين محمد بن عبداللّه‏ الزركشي (م 794 ه) طبع دار إحياء الكتب العربية.

26-                         بروتوكولات حكماء صهيون.

27-                         بلوغ الأرب في معرفة أحوال العرب: للعلامة السيد محمود شكري الآلوسي البغدادي، الطبعة الثانية، طبع مطبع دار الكتاب العربي بمصر.

28-                         البيان والتبيين: لأبي عثمان عمرو بن بحر الجاحظ.

(ت - ث)

29-                        تاج العروس: لمحب الدين أبي الفيض السيد محمد مرتضى الحسيني الزبيدي الحنفي.

30-                         تارخ الأدب العربي: للأستاذ أحمد حسن الزيات، مطبعة الرسالة القاهرة، الطبعة الحادية عشرة.

31-                         تاريخ الأمم الإسلامية: للشيخ محمد خضري بك، المكتبة التجارية الكبرى، طبع سنة 1969 م.

32-                         تاريخ الاًمم و الملوك (تاريخ الطبري): للعلامة ابي جعفر محمد بن جرير الطبري، طبع المعارف.

33-                         تاريخ إيران في عهد الساسانيين: تاليف، آرتهر كرستين سين، ترجمة الدكتور محمد إقبال - الكلية الشرقية، لاهور.

34-                         تاريخ البخاري الصغير: للإمام أبی عبداللّه‏ محمدبن إسماعيل البخاري.

35-                         تاريخ الخلفاء: للعلامة جلال‏الدين محمد احمد السيوطي، طبع المطبعة الميمنية، مصر، 1305 هـ.

36-                         تاريخ الخميس: للقاضي حسين بن محمد ابن الحسن الديار بكري المالكي، طبع مطبعة عثمان عبدالرزاق، الطبعة الاًولى 1302 هـ.

37-                         تاريخ ابن عساكر (تاريخ دمشق): للحافظ أبي القاسم علي بن الحسن الشهير بابن عساكر.

38-                         تاريخ فيروز شاهي: للمؤرخ ضياء الدين البرنى.

39-                         تاريخ البخاري الاًصغر: للإمام ابي عبداللّه‏ محمدبن إسماعيل البخارى.

40-                         تاريخ مشايخ جشت: للاًستاذ خليق احمد نظامي، طبع دار أبيات دهلي، 1980 م.

41-                         تاريخ المغرب الأقصى.

42-                         تاريخ اليعقوبي: لاًحمد بن ابي يعقوب بن جعفر، المعروف باليعقوبي.

43-                         تذكرة الحفَّاظ: للعلامة الحافظ شمس الدين ابي عبداللّه‏ الذهبي.

44-                        الترغيب والترهيب: للحافظ زكي الدين عبدالعظيم بن عبدالقوي المنذري، طبع مصطفى البابي الحلبي - مصر، الطبعة الثانية 1954 م.

45-                         تركة النبى ص والسبل التي وجهها فيها: للإمام حماد بن إسحاق، طبع مطبعة الجامعة الإسلامية، بالمدينة المنورة، الطبعة الاًولى 1404هـ / 1984 م.

46-                         التقرير والتحبير: للعلامة ابن امير الحاج، طبع بولاق - مصر.

47-                         تقصار جيود الاًحرار من تذكار جنود الأبرار: للعلامة السيد صديق حسن القنوجي أمير بوفال، طبع المطبع الشاهجهاني - بوفال 1298 هـ.

48-                         تكميل الإيمان: للشيخ عبدالحق البخاري الدهلوي (م 1052هـ)، طبع مطبعة فخر المطابع - لكهنؤ 1905 م.

49-                         قرة العينين: للعلامة احمد بن عبدالرحيم المعروف بالشاه ولي اللّه‏ الدهلوي.

50-                         تهذيب تاريخ دمشق الكبير (تاريخ ابن عساكر): لابن بدران، طبع دار المسيرة، الطبعة الثانية 1979 م.

51- الثقافة الإسلامية في الهند: للعلامة السيد عبدالحي الحسنى.

(ج)

52-                        الجامع الصحيح للبخاري: للإمام ابى عبداللّه‏ محمد بن إسماعيل البخاري، طبع مطبعة مصطفى البابي الحلبي - مصر 1953 م.

53-                        الجامع الصحيح لمسلم: للإمام ابى الحسن مسلم بن الحجاج القشيري النيسابوري، طبع دار إحياء الكتب العربية، الطبعة الاًولى 1955 م.

54-                         الجامع الصحيح للترمذى: للإمام ابى عيسى محمد بن عيسى الترمذى.

55- الجوهرة فى نسب النبي واصحابه العشرة، للعلامة محمد بن ابي بكربن عبداللّه‏ بن موسى الاًنصاري التلمساني: الشهير بالبري (م 680هـ)، طبع دار الرفاعي - الرياض، الطبعة الاًولى 1983 م.

(ح)

55-                        حاضر العالم الإسلامي: تاليف: لوثروب ستوارد الأمريكى، تعريب الأستاذ عجاج نويهض مع تعليقات امير البيان العلامة شكيب أرسلان.

56-                         حجة اللّه‏ البالغة: لحكيم الإسلام أحمد بن عبدالرحيم المعروف بولي اللّه‏ الدهلوي، طبع المكتبة السلفية - لاهور، باكستان.

57-                         الحكومة الإسلامية: للخميني، طبع مكتبة بزرك الإسلامية - طهران.

58-                         حلية الأولياء و طبقات الاًصفياء: للعلامة ابى نعيم الاصبهانى، دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة الاًولى 1980 م.

59-                         حياة ابي طالب: للشيخ خالد الأنصارى، مطبعة علوى 1951 م.

60-                        حواشى حاضر العالم الإسلامي: لأمير البيان العلامة شكيب أرسلان، طبع مكتبة عيسى البابي الحلبي - القاهرة 1352 هـ.

(خ)

61-                        خالد بن الوليد: للأستاذ صادق عرجون، الدار السعودية، الطبعة الثالثة 1981 م.

62-                        الخلفاء الراشدون، للشيخ عبدالوهاب النجار.

(د)

63-                        دائرة المعارف للبستاني: للمعلم بطرس البستانى، طبعة بيروت 1976 هـ.

64-                         دائرة المعارف البريطانية: الطبعة الخامسة عشرة، 1985 م.

65-                         دائرة معارف القرن العشرين: للأستاذ محمد فريد وجدى، دار المعرفة - بيروت، الطبعة الثانية 1971 م.

66-                         دائرة المعارف اليهودية.

67-                         الدر المنثور: للعلامة جلال الدين محمد بن احمد السيوطي.

68-                        الدعوة إلى الإسلام، لأرنولد.

(ر)

69-                        رجال الفكر والدعوة فى الإسلام: للمؤلف، طع دار القلم - الكويت، الطبعة السادسة.

70-                         رجال كشي: محمد بن عمر بن عبدالعزيز الكشي (از کتابهای موثوق شیعه در اسماء الرجال).

71-                         رحماء بينهم: للشيخ محمد نافع، دار التصنيف، جامعة محمد شريف - باكستان.

72-                         رسائل الإمام الربَّانى: (الجزء الرابع من مكتوبات الإمام الرباني)، طبع المطبع المجددي - امرتسر 1329 هـ.

73-                         الرياض النضرة فى مناقب العشرة: للمحب الطبرى، دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الأولى 1984 م.

74-                        الروض الأنُف: للحافظ عبدالرحمن بن عبداللّه‏ السهيلي المغربي.

(ز)

75-                        الزوائد: للبزار.

76-                        زاد المعاد في هدي خير العباد: للعلامة شمس الدين بن قيم الجوزية (ابن القيم الحنبلي)، المطبعة الميمنية مصر.

(س)

77-                        سنن ابن ماجه: للعلامة أبي عبداللّه‏ محمد بن يزيدبن ماجه القزويني.

78-                         سنن أبي داود: للإمام أبي داود سليمان بن الأشعث السجستاني.

79-                         سنن النسائي: للقاضي أحمد بن شعيب بن علي النسائي.

80-                         سوانح أحمدي: للشيخ محمد التهانيسري، مطبع فاروقى، 1309 هـ.

81-                         سير أعلام النبلاء: للعلامة الحافظ شمس الدين أبي عبداللّه‏ الذهبى، طبع مؤسسة الرسالة - بيروت.

82-                         سيرة الإمام احمد بن عرفان الشهيد: للمؤلف، طبع المجمع الإسلامي العلمي - لكهنؤ.

83-                         سيرة عائشة: للعلامة السيد سليمان الندوي، تعريب الأستاذ محمد ناظم الندوي.

84-                         سيرة عمر بن الخطاب: للحافظ عبدالرحمن بن علي بن محمد الجوزي المعروف بابن الجوزي، طبع المطبعة المصرية بالأزهر (1231 هـ).

85-                         سيرة عمر بن عبدالعزيز: للحافظ ابن الجوزي (للحافظ عبدالرحمن ابن علي بن محمد الجوزي).

86-                         سيرة ابن كثير: للعلامة الحافظ عماد الدين بن كثير، طبع دار الفكر العربي - القاهرة و طبع مطبعة عيسى البابي الحلبي - القاهرة سنة 1964 م.

87-                         سيرة ابن هشام: للعلامة ابى محمد عبدالملك بن هشام، طبع مصطفى البابي - مصر، الطبعة الثانية 1955 م.

88-                        السيرة النبوية: للمؤلف، الطبعة السابعة، طبع دار الشروق - جدة.

(ش)

89-                        شرح أصول الكافي: للكلينى.

90-                         شرح معاني الآثار: للإمام أبي جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوي، طبع المكتبة الرحيمية - ديوبند (الهند).

91-                         شرح المواهب اللدنية: للعلامة محمد بن عبدالباقى الزرقاني.

92-                         شرح نهج البلاغة: لابن أبي الحديد المعروف بابن أبي الحديد، طبع دار الفكر - بيروت، الطبعة الثالثة 1979 م.

93-                        شمائل الترمذى: للإمام أبي عيسى محمد بن عيسى الترمذى.

(ص)

94-                        الصراع بين العلم والدين: لدرابر الأمريكى.

95-                        صفة الصفوة: للعلامة الحافظ عبدالرحمن بن على بن محمد الجوزى، طبع دائرة المعارف العثمانية - حيدرآباد، الطبعة الاًولى 1255 هـ.

(ط)

96-                        الطبقات الكبرى (طبقات ابن سعد): للعلامة محمد بن سعد كاتب الواقدي.

(ع)

97-                        العبقريات الإسلامية (مجموعة رسائل ومقالات): للأستاذ عباس محمود العقاد، طبع دار الفتوح - القاهرة.

98-                         عثمان بن عفان: للأستاذ محمد الصادق إبراهيم عرجون، طبع الدار السعودية، الطبعة الثانية 1981 م.

99-                         العرب تاريخ موجز: للدكتور فيليب حتّي، طبع دار العلم للملايين - بيروت سنة 1946 م.

100-                    العقد الفريد: للعلامة شهاب الدين أحمدالمعروف بابن عبد ربه الاًندلسي.

101-                    عمربن الخطاب: ترتيب الأستاذين: على الطنطاوي وناجي الطنطاوي.

102-                   العواصم من القواصم: للقاضي أبي بكر ابن العربي.

(ف)

103-                   الفاروق (باللغة الأردية): للعلامة شبلي النعمانى (1332هـ).

104-                    الفتاوى الرشيدية: للعالم المصلح الكبير الشيخ رشيد أحمد الكنكوهي (1323 هـ)، طبع المكتبة الرحيمية - ديوبند (الهند).

105-                    فتح الباري في شرح صحيح البخاري: للعلامة الحافظ أحمد بن محمد المعروف بابن حجر العسقلاني طبع المكتبة السلفية - القاهرة.

106-                    الفتوحات الإسلامية: الشيخ السيد احمد زيني دحلان، طبع المطبعة الميرية - مكة المكرمة، الطبعة الثانية 1311 هـ.

107-                    فتوح البلدان: للعلامة احمد بن يحيى بن جابر الشهير بالبلاذرى.

108-                    فجر الإسلام: للدكتور أحمد أمين، طبع مطبعة لجنة التأليف و الترجمة والنشر - القاهرة 1935 م.

109-                    فصل الخطاب في مواقف الاًصحاب: للأستاذ محمد صالح الغرسي.

110-                    فواتح الرحموت شرح مُسلَّم الثبوت: العلامة عبدالعلي بن العلامة نظام الدين الأنصاري.

111-                   الفوائد الرضوية: طبع إيران.

(ق)

112-                   القاموس: للعلامة الشيخ مجدالدين محمدبن يعقوب الفيروز آبادى.

113-                    القرن الخامس عشر الهجرى الجديد في ضوء التاريخ والواقع: للمؤلف، طبع المجمع الإسلامي العلمي، ندوة العلماء - لكهنؤ.

114-                    قلائد الجواهر: للأستاذ عمر الكيسانى، طبع المطبعة العثمانية - مصر، 1303 م.

(ك - ل)

115-                   الكامل: للعلامة عزالدين أبي الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد المعروف بابن الاًثير، طبع دار صادر - بيروت سنة 1399 ه.

116-                    الكامل للمبرد: للعلامة أبي العباس المبرد، طبع مؤسسة الرسالة - بيروت.

117-                    كتاب الأخوة: للإمام ابى الحسن الدار قطنى.

118-                    كتاب الأمالي: للشيخ ابي جعفر الطوسي، طبع نجف.

119-                    كتاب الخراج: للقاضي ابى يوسف، طبع المطبعة المنيرية - مصر، الطبعة الاًولى 1302 هـ.

120-                    كتاب الخصائص في مناقب علي بن أبي طالب رضي اللّه‏ عنه: للإمام أبي عبدالرحمن أحمد بن شعيب النسائي.

121-                    كتاب الشريعة: للآجرى (أبوبكر محمد بن الحسين).

122-                    كتاب مكة: للفاكهي.

123-                    كلزار ابرار: للشيخ محمد غوثى بن حسن بن موسى الشطاوى.

124-                    كنز العمال: للعلامة علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين البرهانبوري، طبع مطبعة دائرة المعارف العثمانية - حيدرآباد، الطبعة الاًولى 1312 هـ.

125-                    الكنى: للحافظ أبى عبداللّه‏ بن محمد بن عبداللّه‏ المعروف بالحاكم النيسابورى.

126-                    الكيهان: (الصحيفة الإيرانية).

127-                   لسان العرب: للعلامة أبى الفضل جمال الدين محمد المعروف بابن منظور المصري.

(م)

128-                   ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمين: للمؤلف، طبع دار القلم - الكويت، الطبعة الثالثة عشرة 1982 م.

129-                    المبسوط: لشمس الاًئمة أبى بكر محمدالسرخسي.

130-                    مجالس المؤمنين: للقاضى نور اللّه‏ الشوسترى.

131-                    مجمع بحار الأنوار: للعلامة طاهر الفتني.

132-                    مجموع فتاوى ابن تيمية: لشيخ الإسلام تقى الدين أحمد بن تيمية.

133-                    محاضرات تاريخ الأمم الإسلامية: للشيخ الخضرى بك.

134-                    المدخل إلى تاريخ الإسلام في الشرق الأقصى: للعلامة السيد علوي ابن طاهر الحداد، طبع عالم المعرفة - جدة 1405 ه.

135-                    مراصد الاطلاع على أسماء الأمكنة والبقاع: للعلامة صفي الدين عبدالمؤمن بن عبدالحق البغدادي، دار المعرفة - بيروت 1954 م.

136-                    مروج الذهب ومعادن الجوهر: للعلامة أبي الحسن المسعودى، طبع المطبعة الأزهرية المصرية، الطبعة الأولى 1303 هـ.

137-                    المسالك شرح الشرائع: لأبى القاسم القمي.

138-                    المستدرك: للحاكم، الحافظ أبي عبداللّه‏بن محمد بن عبداللّه‏ المعروف بالحاكم النيسابورى.

139-                    مسند الإمام أحمد: للإمام أبي عبداللّه‏ أحمد بن خليل الشيباني، تحقيق: للأستاذ أحمد محمد شاكر، طبع دار المعارف - مصر، وطبع دار الفكر العربي - القاهرة.

140-                    مسند فاطمة الزهراء: للعلامة جلال الدين محمد بن أحمد السيوطى، طبع المطبعة العزيزية - حيدرآباد 1406 هـ.

141-                    مشكاة المصابيح: للعلامة أبى محمد الحسين بن مسعود البغوي، والشيخ ولى الدين محمد الخطيب التبريزى.

142-                    مصنف ابن أبي شيبة: للحافظ أبى بكر عبداللّه‏ بن محمد بن أبي شيبة، طبع إدارة القرآن والعلوم الإسلامية - كراتشي (باكستان) 1987 م.

143-                    مصنف عبدالرزاق: للحافظ أبي بكر عبدالرزاق بن همان الصنعانى، طبع المجلس العلمي - دابيل (كجرات الهند) الطبعة الأولى 1970 م.

144-                    معالم السنن: للخطابي (محمد بن محمد البستى).

145-                    معاني الآثار: للإمام أبي جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوى.

146-                    معاوية: للأستاذ عباس محمود العقاد.

147-                    المعجم (المعجم الكبير): للعلامة سليمان بن أحمد بن أيوب الشامى الطبرانى.

148-                    معجم الأدباء: للإمام شهاب الدين أبي عبداللّه‏ ياقوت الحموي البغدادي، طبع دار إحياء التراث العربي - بيروت.

149-                    المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام: للدكتور جواد على، طبع دار العلم للملايين - بيروت، الطبعة الاًولى 1968 م.

150-                    مَقَاتل الطالبيين: لأبي الفرج الأصبهاني، نشر دار المعرفة للطباعة والنشر - بيروت.

151-                    مناقب الإمام الأعظم أبي حنيفة: لصدر الأئمة موفق بن أحمد المكى، طبع دائرة المعارف العثمانية - حيدرآباد 1321 هـ.

152-                    مناهج أهل الكرامة فى معرفة الإمامة: للعلامة حسن بن يوسف الحلى.

153-                    المنهج الإسلامي السليم: للسيد محمد الحسني 1399 هـ.

155- منوشاستر: (القانون المدني الاجتماعي الهندي)

156-                   مقدمة ابن خلدون: للعلامة عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، طبع المطبع المجددى، أمرتسر - الهند، 1229 هـ.

157-                   موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان: للحافظ نورالدين علي بن أبي بكرالهيثمى، طبع دار الكتب العلمية - بيروت.

158-                    موسوعة فقه على بن أبي طالب: للدكتور محمد رواس قلعه جى، طبع دار الفكر - دمشق، 1504 هـ - 1983 م.

159-                    موطأ الإمام مالك: للإمام مالك بن أنس بن مالك الأصبحي.

هـ)

160-                   ناسخ التواريخ: طبع إيران.

161-                    نزهة الخواطر و بهجة المسامع والنواظر: للعلامة السيد عبد الحي الحسني، طبع دائرة المعارف العثمانية - حيدرآباد.

162-                    نهج البلاغة (مجموع خطب أمير المؤمنين على بن أبى طالب وكتبه): طبع دار الكتاب اللبنانى - بيروت، سنة 1387 هـ.

163-                   الهند فى العهد الإسلامى: للعلامة السيد عبدالحي الحسني.

(و)

164-                   وفاء الوفا فى أخبار دار المصطفى: للعلامة على بن عبداللّه‏ بن أحمد السمهودى الشافعى (م 911هـ) طبع دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثالثة 1981 م.

165-                    وفيات الأعيان: للعلامة أحمد البرمكي الإربلى، المعروف بابن خلكان، طبع مطبعة النهضة - القاهرة 1948 م.

 

* * *


منابع لاتين

BIBLIOGRAPHY

(ENGLISH)

1-      Amir Ali, Syed, (I) Spirit of Islam, London, 1922;

(II) Ashort History of the Saracens, London, 1955.

2-      Arnold, T.W. the Preaching of Islam, London, 1935.

3-      Cambridge History of Iran, Cammbridge University Press, 1983.

4-      Christensen, Arthur, L, Iran Sous Les Sassanides, Paris, 1936.

5-      Draper ,Draper1, John William, Conflict Between Religion Science, London, 1910.

6-      Encyclopaedia, Britannica ×v ED., 1985.

7-      Gibb, H.A.R. ,(H.A.R. Gibb) K1 J.H.Kraaner ,(J.H.Kraaner) oAo1, Shorter Encyclopaedia of Islam, London, 1953.

8-      Hitti, Dr.Phillip, K.,History of the Arabs, London, 1953.

9-      Huges, Thomas Patrick, Dictionary of Islam, London, 1885.

10-   Hunter, W.W., The Indian Musulmans, London, 1876.

11-   Jewish Encyclopedia, 1916.

12-    Mohiuddin, Ahmad, Syed Saiyid Ahmad Shahid, Lucknow, 1975.

13-    Muir, Sir William, Annals of the Early Caliphate, London, 1882.

14-    O, Mally, L.S.S., Popular Hinduism, the Religion of the Masses, Cambridge, 1935.

15-    Vernin Mc Casland and others, Religions of the World, Newyork, 1969.

16-    Vaidya, C. V. ,(C. V. Vaidya) Bk1, History of Mediaeval Hindu India, Poona, 1924.



[1]- اصفهانى؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 3، ص 141.

[2]- همان، ج 3، ص 135.

[3]- همان منبع، ج 3، ص 136.

[4]- همان منبع.

[5]- همان منبع.

[6]- ابن جوزى، صفة الصفوة، ج 2، ص 56.

[7]- همان منبع.

[8]- صفة الصفوة، ابن جوزى، ج 2، ص 56.

[9]- براى اطّلاع بیشتر از زندگى و مناقب زین‏العابدین به البدایة والنهایة، ج 9، ص 115 ـ 103 مراجعه شود.

[10]- اصفهانى؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج 2، ص 193.

[11]- همان منبع.

[12]- ابوزهره، الإمام الصادق، ص 77، بیروت.

[13]- ابن جوزى، صفة الصفوة، ج 2، ص 103.

[14]- ابن عساکر، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج 4، ص 169 ـ 165، بیروت، 1979 م.

[15]- محض به این خاطر گفته مى‏شود که نسبش از جانب پدر و مادر هاشمى علوى خالص بود؛ زیرا پدرش، حسن (مثنى) بن حسن بن على و مادرش، فاطمه‏ى صغرى، دختر حسین بن على بود.

[16]- تاریخ ابن عساکر، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج 4، ص 366 ـ 357.

[17]- ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 9، ص 42.

[18]- همان، ج 10، ص 95.

[19]- ابن اثیر، الكامل، ج 5، ص 553.

[20]- همان منبع، ج 5، ص 548 ـ 547.

[21]- ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 9، ص 106.

[22]- ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 2، ص 434، قاهره، 1948م.

[23]- همان منبع.

[24]- اصفهانى؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج 3، ص 136.

[25]- همان منبع.

[26]- همان منبع.

[27]- ابن عساکر، ج 4، ص 169 ـ 165.

[28]- ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبین، ص 129، دارالمعرفة، بیروت.

[29]- ابن جوزى، صفة الصفوة، ج 2، ص 55.

[30]- همان منبع، ج 2، ص 185.

[31]- در یک نسخه کلمه‏ى (هزأ) آمده است؛ یعنى کسى که به آن‌ها تمسخر کند.

[32]- ابن جوزى، صفة الصفوة، ج 2، ص 185.

[33]- همان منبع، ج 3.

[34]- تاریخ ابن عساکر، ص 366 - 357.

[35]- به‏طور نمونه مراجعه شود به‏کتاب «سیره‏ى سید احمد شهید (ش 1246 هـ. ق.) به زبان اردو در 1176 صفحه به قلم مؤلّف، و کتاب «إذا هبّت ریح الإیمان» به‏زبان عربى به‏قلم مؤلّف، کتاب SYYED AHMAD SHAHEED به زبان انگلیسى به قلم سید غلام محیى الدین، همچنین حواشى «حاضر العالم الإسلامى» به زبان عربى، نوشته‏ى امیر شکیب ارسلان که نسبت به حرکت سنوسى در طرابلس و برقه و همچنین درباره‏ى جهاد امیر عبدالقادر در الجزائر مطالب ارزنده‏اى نوشته است (ج 2، ص 165 ـ 140 و ص 172 ـ 168) قاهره، 1352 هـ. ق.

[36]- روایت کرده‏اند که امام جعفر صادق به نقل از پدرش مى‏گوید: در روى زمین، چیزى وجود ندارد که نزد خدا از تقّیه محبوب‏تر باشد. رجوع شود اصول کافى، ج 2، ص 17، باب تقیه، حدیث شماره‏ى 4، چاپ سوم، 1388 هـ. ق، دارالکتب الاسلامیه. (مترجم)

[37]- گروهى آزاداندیش بودند که از فلسفه‏ى یونان متأثّر شده و زیر پرده کار مى‏کردند. براى تفصیل بیشتر رک: «تاریخ فلاسفة الإسلام فی المشرق والمغرب»، باب اخوان الصفاء، اثر نویسنده‏ى مصرى، محمّد لطفى جمعه ص 273 - 253، چاپ مصر، 1927 م.

[38]- اهل‏مطالعه مى‏دانند که مؤسّس دولت‏اسلامى در آفریقآیا ادریس بن عبداللّه‏ بن حسن (معروف به‏ادریس اکبر) بود هنگامى که قدرت را به دست گرفت به بربریان مغرب که مجوسى، یهودى و مسیحى بودند، تاخت و مردم آن سامان به اسلام روى آوردند. (مراجعه شود به کتاب‏هاى تاریخ مغرب دور)

[39]- مؤلّف کتاب «نزهة الخواطر» مى‏نویسد: امیر سید على از نسل اسماعیل بن على بن محمّد بن على بن حسین السبط بود که در سال 773 ق.، 780 به کشمیر آمد و اغلب مردم آنجا به دست او مسلمان شدند (نزهه، ج 2، ص 85). از نظر تاریخى به اثبات رسیده که رواج تمدن اسلامى در کشمیر و شکوفایى آداب و فنون و پرورش علماى بزرگ در این سرزمین مرهون خدمات امیرکبیر سید على همدانى است.

[40]- بخش شمالى جزیره‏ى «بورینو» اندونزى.

[41]- براى تفصیل و اطلاع از جزئیات رجوع شود به کتاب «المدخل إلى تاریخ الإسلام فى الشرق الأقصى»، تألیف علاّمه سید علوى بن طاهر حداد، تحت عنوان «ناشروا الإسلام فى الشرق الأقصى» (انتشار دهندگان اسلام در باختر دور) صفحه‏ى 304 ـ 199، چاپ عالم المعرفة، جدّه، 1405 هـ. ق.

[42]- نسب وى با ده واسطه به حسن بن علىب مى‏رسد.

[43]- کیسانى، عمر، قلائد الجوهر، چاپ مصر، 1303 هـ. ق.

[44]- رجوع کنید به کتاب «دعوت اسلام»، اثر پروفسور آرنولد (T.W.ARNOLD PREACHING OF ISLAM) باب یازدهم، انتشار اسلام در آفریقآیا همچنین حواشى شکیب ارسلان بر کتاب «حاضر العالم الإسلامى» تحت عنوان «الإسلام فى أفریقیة» ج 2، ص 367.

[45]- علامه ابن رجب مى‏گوید: شیخ عبدالقادر در عقیده و فروع، تابع امام احمد و محدّثین و سلف بود، در مسائل کلامى مانند صفات خدا و مسأله‏ى قدر و غیره به سنّت متمسک بود و مخالفان را به شدت رد مى‏نمود.

[46]- شرح زندگى این بزرگان را در جزء دوم و سوم کتاب «نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر»، تألیف علاّمه سید عبدالحى حسنى (م 1341 هـ. ق.) بخوانید.

[47]- حسنى؛ عبدالحى، نزهة الخواطر، ج 3، ص 164 ـ 160.

[48]- «نگرشى نوین بر عرفان و تصوف»، اثر همین مؤلّف و مترجم.

[49]- حسنى؛ عبدالحى، نزهة الخواطر، ج 2، ص 156 ـ 155.

[50]- همان منبع، ج 3، ص 164 ـ 160.

[51]- قریه‏اى است در ولایت شمال غربى هند.

[52]- حسنى؛ عبدالحى، نزهة الخواطر، ج 3 با اختصار.

[53]- برنى؛ ضیاء الدین، تاریخ فیروزشاهى، ص 28.

[54]- دهلوى، عبدالحق، اخبار الأخ،ر، ص 163 ـ 161 و گلزار ابرار ص 105 ـ 104. براى تفصیل بیشتر به «تاریخ مشایخ چشت»، ج 1، ص 257 ـ 253، تألیف استاد خلیق احمد نظامى، چاپ دهلى، 1980 م. مراجعه کنید.

[55]- حسنى؛ عبدالحى، نزهة الخواطر، ج 5، ص 2 ـ 1.

[56]- سلسله نسب وى به محمد ذى النفس الزکیه بن عبداللّه‏ محض بن حسن مثنى بن حسن بن على بن ابى‏طالبس مى‏رسد. جدش امیرکبیر شیخ الاسلام قطب الدین محمّد بن سید رشید الدین احمد در قرن هفتم هجرى به هند مهاجرت نمود، در راه خدا به جهاد پرداخت و شهرهاى زیادی به دست وى فتح شد. سرانجام در شهر (کره مانک پور) اقامت گزید و در سال 677 از جهان رخت بر بست. خداوند در نسل وى برکت نهاد و مصلحان و مجاهدان زیادی از فرزندان وى پیدا شد که مشهورترین آن‌ها امام سید احمد است.

[57]- مراجعه شود به کتاب: OUR INDIAN MUSALMANS W.W.HUNTER

و پرونده (قضیه‏ى بزرگ وهابیت) موسوم به WAHABI CASE THE GREAT

[58]- مراجعه شود به کتاب‏هاى دیگر نویسنده: «إذا هبت ریح الإیمان»، چاپ بیروت و لکنو، و امام سید احمد شهید در آینه‏ى تاریخ، چاپ ایران، 1370.

[59]- سید احمد شهید در آینه‏ى تاریخ، ص 46 و تقصار جیود الأحرار، ص 110 ـ 109، چاپ بوفال، 1298 هـ. ق.

[60]- سید احمد شهید، ص 48 به نقل از «سوانح احمدى»، اثر شیخ محمّد جعفر تانیسرى، ص 95، چاپ‏سال 1309 هـ. ق.

[61]- «مسلمانان هند»، نامه‏ى شماره‏ى: 100، سیزدهم مى، سال 1843 م.

[62]- حاضرالعالم الإسلامى، ج 2، حاشیه‏ى شکیب ارسلان، ص 172 ـ 168.

[63]- حاضر العالم الإسلامى، ج 2، ص 160 ـ 159. همچنین به کتاب‏ها و مقالات تحقیقى پیرامون جنبش سنوسى و شخصیت شیخ سنوسى مراجعه کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...