توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ آذر ۶, پنجشنبه

آیا ابوبکر و عمرب منافقی را در کار حکومتی بکار گماشتند؟

 

آیا ابوبکر و عمرب منافقی را در کار حکومتی بکار گماشتند؟

اما معاویه پسر ابوسفیانب و امثال او از آزادشدگانی هستند که بعد از فتح مکه مسلمان شدند و عکرمه پسر ابوجهل، حارث پسر هشام، سهیل پسر عمرو، صفوان پسر امیه، ابوسفیان پسر حارث نوه عبدالمطلب و کسانی غیر از آن­ها که به اتفاق مسلمین، مسلمان شدن­شان بسیار عالی بود، از آن جمله­اند. که بعد از آن احدی از آن­ها متهم به نفاق نگردید.

رسول الله ج مأموریت کتابت وحی را به معاویه پسر ابوسفیان ب داد و در موردش فرمود: «اللهم علّمه الكتاب والحساب وقه العذاب»:[1] «بار الها به او کتاب و حساب بیاموز و از عذاب محفوظش بدار.» یزید پسر ابوسفیان برادر معاویه از او بهتر و افضل­ می­باشد. او یکی از فرماندهانی است که ابوبکر صدیق س در جریان فتح شام به کار گمارد و او را به وصیتی معروف سفارش نمود. ابوبکر راه می­رفت و یزید سوار بر اسب بود. در آن حال گفت: ای خلیفۀ رسول خدا یا تو نیز سوار می­شوی و یا من هم پیاده می­گردم. ابوبکر گفت: نه من سوار می­شوم و نه تو پیاده می­گردی بلکه من می­خواهم با برداشتن گام­هایی در راه خدا، مأجور گردم. عمرو بن عاص یکی دیگر از فرماندهان و سومی شرحبیل پسر حسنه و چهارمی که سمت فرماندهی کل را هم داشت خالد بن ولید بود که عمر او را عزل و فرماندهی را به ابوعبیده عامر پسر جراح سپرد، همان کسی که در حدیث صحیح از پیامبر روایت شده که او امین این امت است. شام به فرماندهی او و عراق نیز به فرماندهی سعد پسر وقاص فتح گردید.

هنگامی که در خلافت عمر س، یزید پسر ابوسفیان ب وفات نمود، برادرش معاویه را به جای او به کار گمارد. عمر س تیزبین­ترین مردم و آگاه­ترین آن­ها به احوال مردمان و پایدارترین و عالم­ترین­شان به حق بود تا جایی که علی بن ابی طالب س در موردش می­گفت: ما همواره می­گفتیم که گویا اطمینان و آرامش بر زبان عمر جاری گشته است و رسول الله ج در موردش فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ وَقَلْبِهِ»: «همانا الله جل جلاله حق را بر قلب و زبان عمر قرار داده است.» و همچنین فرموده است: «لو لكم ابعث فيكم لبعث فيكم عمر»[2]: «اگر من در میان شما مبعوث نمی­شدم، عمر در بین شما مبعوث به رسالت می­شد».

عبدالله بن عمرب می­گوید: نشنیده­ام که عمر بگوید نظر من بدانگونه است جز این­که به همان­گونه که نظر داده بود حاصل می­گشت. رسول الله به او فرمود: «مَا لَقِيَكَ الشَّيْطَانُ قَطُّ سَالِكًا فَجًّا إِلَّا سَلَكَ فَجًّا غَيْرَ فَجِّكَ»: «نشد که شیطان تو را در حین عبور از گذری ببیند جز این­که برای عبور خویش گذرگاهی دیگر برگزیند.» نه ابوبکر و نه عمر هیچ وقت منافقی را بر امور مردم به کار نگماردند و هیچ­کدام از آن دو اقوام و نزدیکان خویش را برای امورات مردمی استفاده نکردند و هرگز در راه خدا سرزنش سرزنش کنندگان نتوانست آن­ها را باز دارد بلکه هنگامی که با اهل ارتداد جنگیدند و آن­ها را به اسلام برگرداندند، آن­ها را از سوار اسب و حمل سلاح بازداشتند تا این­که صحت توبه­ی آن­ها آشکار گردد. عمر س به سعد بن وقاص س که امیر عراق بود، فرمود: هیچ­کدام از آن­ها را به سرپرستی امورات مردم مگمار و در امورات جنگی با آن­ها مشورت مکن. در حالی که در بین آن­ها فرماندهان بزرگی چون طلیحه­ی اسدی، اقرع بن حابس، عیینه بن حصن، اشعث بن قیس کندی و امثال آن­ها بودند ولی چون ابوبکر و عمر ب از ایشان به خاطر نفاق بیمناک بودند، امورات مسلمین را به آن­ها واگذار نکردند. اگر عمرو بن عاص و معاویه بن ابوسفیان و امثال آن­ها از جمله کسانی بودند که از نفاقشان می­ترسیدند، ولایت امور مسلمین را به آن­ها نمی­سپردند. جدای از این، عمرو بن عاص کسی بود که نبی اکرم ج در غزوه­ی ذات السلاسل فرماندهی را به وی سپرد و پیامبر هرگز منافقی را بر مسلمین به کار نمی­گمارد. رسول الله ج ابوسفیان بن حرب پدر معاویه را بر نجران به کار گمارد و این امر هنگام وفات رسول الله ج نیز بر دوام بود. آری رسول الله ج وفات یافت در حالی که ابوسفیان نائب او بود و حال آنکه جملگی مؤمنان اتفاق دارند که اسلام معاویه از اسلام پدرش بهتر بود. پس چگونه ممکن است این­ها منافق باشند در حالی که رسول الله ج در امور مربوط به مسلمانان در علم و عمل به آن­ها اطمینان و اعتماد نماید؟!

معلوم است که معاویه و عمرو بن عاص و غیر آن­ها در بین­شان فتنه‌هایی واقع گشته است اما علی­رغم این مسائل، هیچ­کدام از دوستان و هیچ­کدام از دشمنان­شان چه آن­ها که در حال جنگ بودند و چه آن­ها که در بین­شان جنگ حاکم نبود، آن­ها را متهم به دروغ بستن به رسول الله ج نکرده­اند. بلکه همه­ی دانشمندان اسلامی از صحابه و تابعین و بعد از آن­ها نیز بر راست­گویی و صداقت­شان نسبت به رسول الله ج اتفاق دارند و در روایت و اخبار رسول الله ج از آن­ها، امین هستند، در حالی که اگر منافق چیزی را از رسول الله ج نقل کند، قابل اعتماد نیست؛ بلکه کذاب است و بر رسول الله ج دروغ بسته است. حال که مؤمن هستند و الله و رسولش را دوست دارند، هرکس آن­ها را لعن کند، الله و رسولش را معصیت و نافرمانی کرده است.



[1]- طبرانی این حدیث را روایت کرده اما به قول هیثمی، مرسل است. (مصحح)

[2]- این روایت صحیح نمی­باشد و ابن جوزی نیز آن را در کتاب الموضوعات خویش آورده است. (مصحح)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...