توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

مبحث ششم: خیانت قرامطه

 

مبحث ششم:
خیانت قرامطه

قرامطه ادعا می‌کنند که نسبشان به اسماعیل بن جعفر صادق می‌رسد و اولین بار در سال 278 هجری در دوره خلیفه عباسی المعتضد احمد بن الموفق طلحه ظهور کردند[1].

قرمطیان مناطق الإحساء و بحرین و عمان و بلاد شام را به زیر تصرف در آورده و تلاش کردند مصر را نیز تصرف کنند اما شکست خوردند و حکومت آن‌ها تا سال 466 هجری ادامه داشت تا این‌که عبیدالله بن علی محمد عبد القیسی به کمک ملک شاه سلجوقی این سلسله را نابود کرد[2].

قرمطیان شروع به مقابله با دولت عباسی کرده و تلاش کردند که آن را از بین ببرند و جنگ‌های زیادی را علیه آن به راه انداختند که گاهی با خیانت همراه بود و گاه چنان خلفای عباسی-که به شدت ضعیف شده بودند- را محاصره کرده و تحت فشار قرار دادند که آن‌ها سلطه‌ای عملی نداشتند، قرامطه حتی به مقدس ترین مکان‌ها یعنی حرم مکی دست درازی کرده و حجر الأسود را از کعبه به سرقت نموده و به سرزمین خود بردند و خلفا را تضعیف کردند به‌طوری‌که در خلافت الراضی بالله محمد ابن مقتدر عباسی، روم بر بیشتر مرزهای اسلامی مسلط شد و سپاهیان المعز لدین الله أبی تمیم فاطمی وارد مصر شده و دعوت عباسیه از مصر و شام منقطع شد[3].


از خیانت‌های قرمطیان:

در سال 294 هجری به حجاجی که بعد از ادای مناسک از مکه باز می‌گشتند حمله کرده و وقتی به قافله اول رسیدند آن‌ها به شدت جنگیده و مقاومت کردند، قرمطیان وقتی مقاومت قافله را دیدند گفتند: آیا نائب سلطان در میان شماست؟حجاج گفتند: چنین کسی با ما نیست، قرمطیان گفتند: پس ما را با شما کاری نیست. حجاج آرام شده و به سخن آن‌ها اطمینان کرده و به راه خود رفتند، اما قرمطیان آن‌ها را غافلگیر کرده و و همگیشان را تا آخرین نفر کشتند.

قافله‌های حجاج را یکی به یکی تعقیب کرده و تمامیشان را تا آخرین نفر قتل عام کردند و کشته شدگان را مانند تپه‌ای روی هم جمع کردند و به سوی حاجیانی که فرار کرده بودند کسانی را فرستاده و امان نامه به آنان دادند اما هنگامی که حاجیان طبق امان نامه برگشتند قرامطه همگی‌شان را قتل عام کردند، زنان قرامطه نیز میان مقتولان می‌گشتند و به آن‌ها آب نشان می‌دادند و هرکس که از آن‌ها سخن گفته و تقاضای آب می‌کرد می‌فهمیدند که زنده است و او را می‌کشتند، گفته شده که تعداد کشته شدگان در این حادثه به بیست هزار نفر رسید و قرامطه به کشتن آن‌ها اکتفا نکرده بلکه در مسیر حجاج چاه‌های آب را ویران کرده و آب آن‌ها را با مردار و خاک و سنگ فاسد می‌کردند و اموالی که از حجّاج به غارت بردند به دو میلیون دینار رسید[4].

خیانتی دیگر از قرامطه:

در سال 312 هجری ابوطاهر شیعی قرمطی به همراه لشکر عظیمی حرکت کرد تا با حجاج در هنگام بازگشت از مکه روبرو شود، ابتدا به قافله‌ای که بیشتر حجاج را با خود داشت حمله‌ور شد و در این قافله شمار زیادی از اهل بغداد وجود داشت، آن‌ها را غارت کرد، خبر به باقی حاجیان رسید اما فائده‌ای نداشت، قرمطیان به آن‌ها نیز حمله‌ور شده و آن‌ها را کشتند و حیواناتشان و هر چه که از کالا‌ها و اموال و زنان و کودکان خواستند به یغما بردند و تا آنجا که توانستند کشتند و باقی را در بیابان رها کردند که اکثرشان از گرسنگی و تشنگی زیر گرمای خورشید مردند، بغداد دگرگون شد و خانواده‌های مقتولان و اسیران جمع شده و فریاد می‌کردند که قرمطی کوچک "ابوطاهر" مسلمین را در راه مکه قتل عام کرد و قرمطی بزرگ "ابن فرات" مسلمین را در بغداد کشت، صحنه زشت و وحشتناکی بود، مردم از شدت خشم روز جمعه منابر را شکستند و محراب‌ها را سیاه پوش کردند، ابن فرات وزیر رافضی قرمطی نزد المقتدر خلیفه عباسی آمد تا از او مشورت بگیرد، زبان مقتدر علیه ابن فرات باز شد و بدو گفت: الآن می‌گویی که چه کار کنیم و مشورت چیست؟ بعد از این‌که ارکان حکومت را متزلزل کرده و آن را در معرض نابودی قرار دادی و به سوی هر دشمنی که قدرت گرفت تمایل کردی و دوستی و نامه‌نگاری کردی و مردان حکومتم را که شمیر دولتم بودند از من دور کردی و به زندان افکندی، حال چه کسی باید دفاع کند؟ چه کسی غیر از تو مردم را تسلیم قرمطی کرده است، شمایی که تشیع و رافضی‌گری میانتان اتحاد برقرار کرده است. و هنگامی که المقتدر خلیفه به سوی کوفه حرکت کرد تا قرامطه را ملاقات کند، محسن پسر ابن فرات شیعی تمام زندانیان مصادره شده خود را به قتل رساند زیرا از آن‌ها به زور اموالی را گرفته بود و به مقتدر نرسانده بود و ترسید که او را نزد خلیفه رسوا کنند[5].

به این ترتیب خیانت رافضیان خبیث را با مهمانان الله و حجاج بیت الله الحرام می‌بینی که چگونه کشتند و غارت کردند و به نوامیسشان تجاوز کردند و آن‌ها را گرسنه و تشنه کشتند و شبیه همین است خیانت ایرانیان در حادثه بمب گذاری در حرم مکی در اثنای ادای مناسک که چند سال پیش رخ داد.

و علت این اعمال جز این نیست که آن‌ها حرمتی برای مکه و وحتی کعبه قائل نیستند و در نظر آنان سرزمین کربلاء بهتر از سرزمین مکه، و بارگاه حسینی بهتر از کعبه است.

و این هم برخی از اقوالشان در این باره از کتب خودشان:

آیت عظمایشان محمد حسینی شیرازی در کتاب الفقه و العقائد ص370 (توزیع مکتبة جنان القدیر-کویت) سؤال می‌شود که: «گفته می‌شود که سرزمین کربلاء از سرزمین مکه افضل است و سجده بر تربت حسینی از سجده بر زمین حرم بهتر است، آیا این صحیح است؟ شیرازی در جواب می‌گوید: بله».

و این هم آیت و علامه‌شان سید العباسی الحسینی الکاشانی در کتاب مصابیح الجنان (ص360 چاپ شماره 59 دار الفقه ایران) بابی را با عنوان"افضلیت کربلاء بر سائر مناطق" باز کرده و می‌گوید: «در باره افضلیت کربلاء بر دیگر مناطق حتی کعبه، باید گفت که سرزمین کربلاء مقدس‌ترین مکان زمین است، در نصوص وارده بیشترین مزیت و شرف به کربلا داده شده است و صفاتی چون سرزمین مقدس الهی و سرزمین متواضع و خاضع الهی و سرزمین الله که در خاک آن شفا است بدان داده شده است، مجموعه این مزایا و امثال آن که برای کربلا وارد شده است برای هیچ نقطه‌ای زمین حتی کعبه وجود ندارد[6].

همچنین در نظر آن‌ها کسانی که برای حج کعبه می‌روند حرمتی ندارند چون در نظر آنان زیارت قبر حسین بهتر از حج است و آن را معادل یک حج می‌داننند:

در کتاب کامل الزیارات نوشته ابو القاسم جعفر ابن محمد شیعی (چاپ دار السرور-بیروت 1997) ابواب کاملی را به این مسئله اختصاص داده است:

باب63: زیارت حسین علیه السلام  معادل یک عمره است.

باب64: زیارت حسین علیه السلام  معادل یک حج است.

باب65: زیارت حسین علیه السلام  معادل یک حج و عمره است.

باب60: زیارت حسین و ائمه معادل زیارت قبر رسول الله صل الله علیه و آله و سلم  است.

باب59: کسی که حسین علیه السلام  را زیارت کند مانند آن است که الله را در عرشش زیارت نموده است[7].

مروری سریع بر خیانات شیعیان قرمطی در تاریخ:

صفحات تاریخ را به سرعت از دو کتاب البدایة و النهایة و الکامل فی التاریخ ورق می‌زنیم و به خیانات آن‌ها و ویران‌گری‌شان در زمین و تعقیب اهل سنت و خروج علیه دولتشان یعنی دولت عباسی که نماینده اهل سنت بود اشاراتی می‌کنیم:

«در سال 311 هجری ابوطاهر قرمطی به سوی بصره رفت و همراه هزار و هفتصد مرد جنگی شب هنگام وارد آن شد و شروع به کشتن مردم کردند، مردم به بیابان فرار کردند و ده روز با قرامطه جنگیدند اما قرامطه بر آنان غلبه کرده و شمار بسیاری از آنان را کشتند، مردم خود را به رودخانه می‌انداختند و بیشترشان غرق شدند و ابوطاهر هفده روز در بصره اقامت گزید و آن چه که توانست از اموال و کالا و زنان و کودکان را با خود جمع کرده و با خود برد»[8].

«در سال 312 هجری ابوطاهر قرمطی وارد کوفه شد. جعفر بن ورقاء الشیبانی به مقابله او رفت و با او جنگید و کمک‌هایی از سایر مناطق برایش آمد اما قرمطیان بر او غلبه کردند و آن‌ها را تا دروازه کوفه دنبال کردند و سپاه خلیفه نیز شکست خورد. ابوطاهر شش روز در آنجا اقامت گزید، روزها وارد شهر می‌شد و شب‌ها خارج شده و در میان لشکر به صبح می‌رسایند و تا آنجا که توانایی داشت از اموال و لباس و پارچه و... با خود برد»[9].

«در سال 315 هجری قرامطه باز به سوی کوفه حرکت کردند و تعدادشان هزار و پانصد نفر بود و گفته شده که هزار و هفتصد نفر بوده‌اند و خلیفه عباسی لشکر پرشماری را که غیر از نوجوانان حدود شش هزار نفر بودند برای مقابله با آنان فرستاد و میان آن‌ها در واسط و انبار جنگ‌هایی رخ داد و گاهی این لشکر و گاهی آن لشکر غلبه می‌کرد تا این‌که شمار زیادی از لشکر خلیفه کشته شده و شکست خوردند. مردم از قرامطه دچار وحشت شدند و وقتی مردم بغداد شنیدند که قرامطه به سوی آنان می‌روند با اموالشان از شهر بیرون رفتند»[10].

«در سال 316 هجری ابوطاهر قرمطی در زمین فساد به پا کرد، او وارد الرحبة شده و شماری از مردم آن را کشت، اهل قرقیسیا از او امان خواستند و او به آنان امان داد و گروهک‌های خود را به سوی اعراب اطراف آن فرستاد و شمار زیادی از آن‌ها را کشت تا این‌که مردم وقتی اسمش را می‌شنیدند فرار می‌کردند و بر مردم العراب خراج وضع کرد که در برابر هر نفر دو دینار هر سال به هجر-مقر قرامطه-بیاورند و در موصل و سنجار و نواحی آن فساد به پا کرده و آن سرزمین‌ها را ویران نمود و کشت و اسیر کرد و غارت نمود. و هنگامی که علی بن عیسی دید که قرامطه در بلاد اسلام چه می‌کنند و به خاطر ضعف خلیفه و ارتش او کسی نیست که جلوی آن‌ها را بگیرد استعفا داده و خود را برکنار نمود....»[11].

«در سال 317 هجری قرامطه در روز ترویه به سوی مکه حرکت کردند و به حجاج در داخل و اطراف مکه و در مسجد الحرام و در داخل خانه کعبه حمله‌ور شده و تعداد زیادی از آن‌ها را قتل عام کردند و امیرشان ابوطاهر لعنه الله بر در کعبه نشست در حالی که مردم در اطراف او کشته می‌شدند و شمشیرهای سپاهیانش حجاج بیت الله را درمسجد الحرام و در ماه حرام و در روز ترویه که از اشرف ایام است گردن می‌زدند، حجاج فرار کرده و از پرده‌های کعبه می‌گرفتند اما این کار نیز برایشان فایده ای نداشت بلکه در همان حالی که پرده کعبه را گرفته بودند کشته می‌شدند. و هنگامی که قرمطی ملعون کارش را تمام کرد و هربلایی را بر سر حجاج آورد دستور داد که چاه زمزم را با انداختن کشتگان در آن و ویران کردن قبه‌اش کثیف کنند و دستور داد که پرده کعبه را از آن بکنند و آن را میان یارانش پاره و تقسیم کرد. سپس به یکی از افرادش دستور داد که حجر الاسود را از جایش بکند، در آن هنگام مردی به سمت او آمد، او با وزنه‌ای که در دستش داشت او را زد و گفت: کجایند پرندگان ابابیل؟ کجایند سنگ‌های نشان‌دار؟

سپس حجر الاسود را از جایش کنده و هنگام بازگشت به سرزمینشان آن را با خود بردند و بیست و دو سال نزد آنان ماند تا این‌که در سال339 هجری آن را بازگرداندند، إنا لله وإنا إليه راجعون»[12].

بعد از این مرور سریع در جستجوی خیانات شیعیان قرمطی در دوره زمانی که بیشتر از شش سال نمی‌شود:

آیا دیدی که خیانت و ویرانگری آن‌ها در دیار مسلمین چگونه بوده است؟

دیدی که چگونه نام آن‌ها میان مردم رعب و وحشت ایجاد می‌کرد؟

دیدید که با حجاج بیت الله الحرام چه کردند؟ کاری که اهل جاهلیت نخستین نیز نکرده بودند، همان کسانی که اگر فردی از آنان قاتل پدرش را در حرم می‌دید جرأت نمی‌کرد که شمشیرش را از غلافش بیرون کشد چه برسد به این‌که به پرده کعبه درآویزد و به خانه خدا پناه برد.

اعمالی که ابرهه نصرانی نیز نتوانست بکند و حیوانات زبان بسته-فیل ها-حاضر به انجام آن نشدند به طوری‌که هرگاه ابرهه فیل‌ها را به نیت بد به سوی خانه کعبه می‌راند رویگردان شده و فرار می‌کردند، إنا لله وإنا إليه راجعون.

و برای آنکه خطر خیانت شیعه را دریابی حادثه بزرگ و مهمی را برایت ذکر می‌کنم تا برایت روشن شود که شیعه با کفار جهاد نمی‌کنند بلکه دشمنی و جنگ آن‌ها با اهل سنت است، با اهل سنت می‌جنگند و علیه آن‌ها همدست می‌شوند که نتیجه آن جرأت یافتن دشمنان اسلام بر مسلمین و دیارشان است، آن حادثه چنین است: «در همان سالی که قرامطه ویرانگری کرده و علیه خلافت عباسی شورش کردند یعنی در سال 315 هجری که شرح آن گذشت، رومیان به سوی دیار مسلمین آمده و وارد شهری به نام سمیساط شدند و مردمش را کشته و همه اموال آن را به یغما بردند و در تمام اوقات نماز ناقوس نواختند»[13].

آیا این قوم هیچ رابطه‌ای با اهل بیت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم  دارند؟

آن‌ها به الله سوگند، کفاری زندیق هستند که لباس اسلام را به تن کرده و زیر پوشش آن پنهان شده و شعار حب اهل بیت را بلند کرده و جنایت‌ها در حق اسلام و مسلمین روا داشتند.




[1]- ابن أثیر: الکامل فی التاریخ (6/363).

[2]- عبدالله محمد الغریب: وجاء دور المجوس (1/70، 71) ، لازم به تذکر است که نابود شدن قرامطه باید از جهت اعتقادی باشد، عقائد آنها با فرقه‌های باطنی مانند نصریه و درزیه مخلوط گشته و هنوز برخی از این افکار تا کنون در شام و ایران و هند و قطیف و نجران موجود است».

[3]- السلوک (1/17-19).

[4]- ابن اثیر: الکامل فی التاریخ (6/432، 433).

[5]- منبع قبل (7/312) با تصرف.

[6]- حقیقة الشیعة (ص143، 144)

[7]- حقیقة الشیعة ص140.

[8]- البدایة والنهایة (11/147)، الکامل في التاریخ (7/15).

[9]- الکامل في التاریخ (7/22، 23).

[10]- الکامل فی التاریخ (7/31-33) به اختصار.

[11]- البدایة والنهایة (11/157، 158).

[12]- البدایة والنهایة (11/160، 161) و الکامل فی التاریخ (7/53، 54).

[13]- الکامل فی التاریخ (7/31) ، البدایة والنهایة (11/154، 155).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...