توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ آبان ۱۲, چهارشنبه

فصل دوم: حمایت از روابط خانوادگی

 

فصل دوم: حمایت از روابط خانوادگی

بحث اول: نیکی به پدر و مادر

سفارشات مؤکد قرآن به مراعات حقوق پدر و مادر، این مسأله را پس از توحید و یکتاپرستی در درجه‌ی دوم اهمیت قرار داده است:

﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًا [الاسراء: 23].

«(ای انسان) پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید».

﴿وَوَصَّيۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيۡهِ حُسۡنٗا [العنکبوت: 8].

«ما به انسان توصیه می‌کنیم که به پدر و مادرش‌کاملاً نیکی کند».

در حدیث زیر ارزش والای نیکوکاری با پدر و مادر بیان شده است. ابن مسعود می‌گوید: «به پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  عرض کردم: ای رسول خدا چه کاری بیشترین ارزش را دارد؟ فرمود: ادای نماز در وقت خود. عرض کردم: پس از آن چه؟ فرمود: نیکی به پدر و مادر. عرض کردم: پس از آن چه؟ فرمود: جهاد در راه خداوند...»([1]).

محمد مصطفی  صل الله علیه و آله و سلم  مادر و پس از او پدر را به عنوان کسانی معرفی نموده­است که بیشتر از همه‌ی مردم شایستگی این را دارند که به نیکویی با آنان نشست و برخاست شود، مورد احترام و نیکوکاری گیرند و از آنان اطاعت شود. «مردی نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، چه کسی شایسته‌تر است که با او رفتاری نیکو داشته باشم؟ فرمود: مادرت. عرض کرد: پس از او چه کسی؟ بازهم فرمود: مادرت. عرض کرد: پس از او چه کسی؟ بازهم فرمود: مادرت. عرض کرد: پس از او چه کسی؟ فرمود: پدرت»([2]).

از جمله آثاری که نیکی به پدر و مادر برای انسان دارد، دفع مصیبت‌ها، سهل شدن مقدرات و پاکیزه گشتن زندگی است. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «فقط دعا می‌تواند قضای پروردگار را برگرداند و فقط نیکی است که مایه‌ی طول عمر است»([3]).

ابوحاتم سجستانی معنی این حدیث را این‌گونه توضیح می‌دهد: «تداوم انسان در انجام دعا، بر خورد با مقدرات خدا را برایش به گونه‌ای مطلوب می‌سازد که گویا آنها را برگشت داده است. نیکوکاری هم باعث ایجاد یک زندگی پسندیده می‌گردد، گویا در عمر او برکت قرار گرفته است اما گناه باعث می‌شود که پاکی رزق و روزی تیره و تار شود و صاحب آن نعمت وقتی در سرانجام کار خود می‌نگرد، تصور می‌کند که از آن محروم شده است»([4]).

حارثه پسر نعمان که جزو اصحاب پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  است بیشتر از همه مردم به مادرش نیکی می‌کرد. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از طریق خواب خبرداد شد که او بهشتی است و این خبر را به حارث اعلام نمود. عایشه  رضی الله عنها  می‌گوید که از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که فرمود: «وارد بهشت شدم، شنیدم کسی قرآن تلاوت می‌کند. پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او حارثه پسر نعمان است. آری نیکی این چنین است و چنین تأثیری دارد»([5]).

خدای متعال رضایت خود را از بنده، مقرون به رضایت والدین کرده است... پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرموده­است: «خشنودی خدا در خشنودی والدین و خشم او در خشم آن‌هاست»([6]). مردی سراغ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و عرض کرد: ای رسول خدا من گناهان بزرگی مرتکب شده‌ام، آیا راهی برای توبه‌ی من هست؟ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: آیا پدر و مادرت در قید حیات هستند؟ گفت: خیر، فرمود: آیا خاله‌ای داری؟ گفت: آری. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: پس با او نیکویی کن»([7]). به همین خاطر است که فقیه مشهور مکحول دمشقی گفته است: نیکی به پدر و مادر حکم کفاره‌ی گناهان کبیره را دارد و تا زمانی که در نسل و طایفه‌ی او افرادی بزرگ‌تر باشد، او می‌تواند با آنان نیکویی کند»([8]).

از حسن بصری سؤال شد که «نیکی به پدر و مادر چیست؟ فرمود: آن است که دارائی‌های خود را به پای‌شان بریزی و اگر تو را به کاری امر کردند مادامی که گناه نباشد([9])، از آنان اطاعت کنی. سؤال شد: پس عقوق یعنی چه؟ گفت: دوری از آنان و محروم نمودن‌شان، آیا به این مسأله توجه نمی‌کنی که نگریستن به چهره‌ی آنان عبادت محسوب می‌شود، حال نیکی کردن به آنان چه پاداش بزرگی خواهد داشت؟!([10]).

ابن ابی شبیه از حسن بصری روایت کرده­است که به او گفتند: حقوق والدین چگونه است؟ گفت: به آنان بی‌توجهی می‌کند. رهایشان می‌نماید و به تندی و خشونت به آنان می‌نگرد([11]).

عروه بن زبیر گفته است: «کسی که به تندی به والدینش بنگرد با آنان نیکی ننموده است»([12]). ابوهریره  رضی الله عنه  هنگام توصیه به یک شخص برای نیکی به والدینش چنین گفت: «در برابر پدرت راه نرو، قبل از او منشین و با نامش او را صدا نزن»([13]). عبداللّه بن محیریز گفته است: «هرکس که جلوتر از پدرش راه برود با او بدرفتاری نموده مگر این که قصد پاک کردن راه با برایش داشته باشد اگر فرزندی پدرش را با کینه یا نام کوچکش صدا بزند بازهم نافرمانی محسوب می‌شود. مگر این که هنگام صدا زدن او بگوید: ای پدرم»([14]).

طاووس هم گفته­است که: «گرامی­داشت چهار نفر سنت است: انسان عالم، کسی که پیر شده، حاکم مسلمانان و پدر و اگر شخصی پدر خویش را با نامش صدا بزند به او جفا نموده است»([15]).

خدای متعال نافرمانی والدین را حرام نموده و فرموده­است:

﴿فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا [الاسراء: 23].

«اف به آنان مگو! و بر ایشان فریاد مزن».

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  هم فرموده است: «آیا شما را از بزرگ‌ترین گناهان کبیره مطلع نسازم؟ آن گاه فرمود: شریک قائل شدن برای خدا، نافرمانی از پدر و مادر و گواهی دروغ بر یک امر»([16]).

عطاء بن ابی رباح گفته است: «شایسته نیست که دستت را بر والدینت بلند کنی یا دست را به‌سوی آنها دراز کنی و این به خاطر تعظیم آنان است»([17]).

عروه گفته است که: «از چیزی که در خواست می‌کنند نباید خودداری کنی»([18]).

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از این­که شخصی پدر و مادر خود را در معرض دشنام قرار دهد نهی فرموده است: «یکی از بزرگ‌ترین گناهان کبیره آن است که شخصی والدین خود را لعن نماید. گفته شد: ای رسول خدا چگونه انسان پدر و مادر خود را لعن می‌کند؟ فرمود: به این شیوه که شخصی پدر و مادر فرد دیگری را دشنام دهد و شخص مقابل هم به پدر و مادر او دشنام گوید»([19]).

نیکی به پدر و مادر نشان از وفاداری و اخلاق نیکوست. زیرا پدر و مادر در مسیر تربیت فرزندان از جان و مال خویش مایه می‌گذارند، اگر بیمار باشد شب را بیدار می‌مانند، برای فراهم نمودن یک زندگی نیکو رنج‌ها تحمل می‌کنند و از جان عزیز خویش برایش هزینه می‌نمایند. ناتوانی و ضعف و نجاست‌های والدین پیر، نباید مانع خدمت به آن‌ها باشد، زیرا شرط وفا آن است که آنان را در هنگام پیری به نیکویی خدمت‌گذاری کند و همنشین خوبی برایشان باشد. نباید از پیری یا برخی امور ناخوشایند آنان شکایت کند و به یاد داشته باشد که خود نیز چنان سرانجامی خواهد داشت و محتاج نیکی فرزندانش خواهد گشت و اگر اکنون به پدر و مادر خود نیکی نکند، فرزندانش نیز در آینده با او نیکی نمی‌کنند.

آنچه بیان شد نمونه‌ای از تعالیم اسلامی است که از برتری و والایی روابط انسانی در این دین پرده برمی‌دارد و اگر با فلسفه‌های مادی و تمدن‌های غربی تطبیق داده شود دچار شگفتی خواهیم شد. چه بسیارند پدران و مادران آواره‌ای که صندلی‌های پارک‌ها را به عنوان فرش و فضای آسمانی را به عنوان سقف برمی‌گزینند و حتی به هنگام شدت باران و بارش برف نیز غیر از آن­جا جایی برای استراحت ندارند. امثال چنین پدران و مادران آواره‌ای در اروپا بسیارند و به ناچار به خانه‌های سالمندان و پناهگاه پیران می‌پیوندند و فرزندان آنان از سرنوشت‌شان بی‌خبرند و حتی یک کلام را برای دلگرمی یا اشتیاق یا به عنوان رابطه‌ی پدر و فرزندی به آنان منتقل نمی‌کنند... این تعالیم اسلامی والا در باب احترام به والدین کجا و آن اخباری که ما هر روزه از وسایل ارتباطی مختلف درباره‌ی جرائم قتلی که پدران و مادران در مورد فرزندان خود مرتکب می‌شوند کجا؟ آنان این قتل‌ها را مرتکب می‌شوند تا داد و فریاد بچه‌ها مزاحم کام جویی‌ها یا گردش و یا مال اندوزی آنان نگردد. صورت دیگر قضیه هم واقع می‌شود و آن انتقام فرزندان از والدین است و می‌بینیم که جفا و دشمنی به حدی می‌رسد که فرزند به کشتن پدرش اقدام می‌کند یا از مادرش دزدی می‌کند تا چه رسد به این­که احترام آن‌ها را نگه دارد. اسلام تربیت افراد را در مرحله‌ی ارائه توجیهات اخلاقی رها نکرده­ بلکه به قانون‌گذاری در این زمینه پرداخته و بر فرزند بالغ خانواده واجب کرده‌است که نفقه‌ی پدر و مادرش را تأمین نماید، همان‌گونه که بر آنان واجب کرده است که در دوران کودکی نفقه فرزند را تهیه نمایند. اسلام به والدین اجازه داده­است که بدون اجازه‌ی فرزندان از دارائی‌های آنان بردارند و رضایت فرزند در این زمینه شرط نیست. حدیث جابر دلیل این مطلب است: «مردی به پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  عرض کرد: من اموال و فرزندانی دارم و پدرم می‌خواهد اموال مرا بگیرد، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «أَنْتَ وَمَالُكَ لأَبِيكَ»([20]). حرف «لام» در «لِأبیكَ» برای اباحه است نه تملیک، پس معنی چنین می‌شود: «تو با اموالت برای پدرت مباح هستی». طبق رأی امام مالک و امام ابوحنیفه و امام شافعی، پدر فقط در هنگام نیاز حق دخل و تصرف در اموال فرزندان را دارد، اما طبق نظر امام احمد او در هر حالی قادر به تصرف در اموال اولاد است، زیرا تصرف پدر به نسبت فرزندی همیشه نیکو خواهد بود. عمه‌ی عماره بن عمیر از عایشه  رضی الله عنها  پرسید: در دامان من یتیمی وجود دارد، آیا می‌توانم از اموال او بخورم؟ عایشه  رضی الله عنها  فرمود: رسول اللّه  صل الله علیه و آله و سلم  فرموده است که: «پاک‌ترین روزی برای مرد آن است که از دست‌رنج خویش بخورد و فرزند آدمی، حاصل زحمات و تلاش‌های اوست پس او هم دست رنج پدر است»([21]).

بدین شیوه اسلام علاوه بر این که فرزندان را به نیک رفتاری با پدر و مادر ترغیب نموده و آنان را به همنشینی نیکو سفارش کرده، یک حصار قانونی را نیز برای حمایت از والدین قرار داده است.

بحث دوم: صله رحم

خدای متعال فرموده است:

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَ [النساء: 1].

«و از خشم خدایی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند می‌دهید، و بپرهیزید از این که پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید (و صله رحم را نادیده گیرید)».

این سفارش به خاطر اهمیت صله‌ی رحم در اسلام است، زیرا اسلام دینی است مبتنی بر روابط و رحمت و مهربانی و ضمانت میان افراد. کسی که به ایجاد و تداوم روابط فامیلی اهتمام نمی‌ورزد به طریق اولی نسبت به حفظ این روابط با دیگران نیز بی‌توجه خواهد بود. محمد مصطفی  صل الله علیه و آله و سلم  در احادیث فراوانی بر حفظ صله‌ی رحم با اطرافیان تأکید فرموده و تأثیرات آن را بر زندگی، مقدرات و روزی انسان‌ها بیان فرموده­است تا از این طریق این خصلت پسندیده را در روان مسلمانان ریشه‌دار سازد. ایشان یک بار به اصحاب والامقام خود فرمودند: «هرکس که می‌خواهد روزی‌اش زیاد گردد و عمرش طولانی شود باید صله رحم را برقرار نماید»([22]). پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برای تقویت این اخلاق، مسلمانان را به شناخت نسب و سلسله‌ی خانوادگی خود تشویق می‌فرمود اما در کنار آن از فخرفروشی و شایع نمودن تعصبات قومی نهی می‌کرد. از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت است که فرمود: ابوضمره روایتی نقل کرد که من آن را فقط از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  شنیده‌ام، او گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «درباره‌ی نسب و شجره‌ی خانوادگی خود در جهت برقراری روابط خانوادگی، آگاهی کسب کنید، زیرا صله‌ی رحم باعث ایجاد محبت در خانواده، افزونی مال و طولانی شدن عمر است»([23]).

پیامبر در حدیث قدسی از خدای  عزوجل  روایت می‌کند که فرمود: «من الله هستم، من رحمانم که (رحم) را خلق کردم و برای آن از نام خویش اسمی را مشتق نمودم، پس هرکس، روابط خویشاوندی را برقرار سازد، با او رابطه برقرار خواهم نمود و هرکس این روابط را قطع کند با او قطع رابطه خواهم کرد»([24])، در حدیث ابوهریره  رضی الله عنه  آمده­است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «خداوند مخلوقات را آفرید، پس از فراغت از این کار، خویشاوندی برخواست و دامن خدای رحمان را گرفت. خداوند فرمود: چه می‌خواهی؟ گفت: این جایگاه کسی است که از قطع رحم به تو پناه می‌آورد. خداوند فرمود: آیا به این راضی می‌شوی که با هرکس که تو را وصل و برقرار سازد، با او رابطه برقرار کنم و هرکس که تو را قطع کند با او قطع رابطه کنم؟ رحم گفت: به این راضی هستم ای پروردگار. خداوند فرمود: پس این‌گونه خواهم کرد». ابوهریره می‌گوید:  [اگر می‌خواهید اطمینان حاصل کنید] این آیه را بخوانید:

﴿فَهَلۡ عَسَيۡتُمۡ إِن تَوَلَّيۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَكُمۡ ٢٢ [محمد: 22]([25]).

«آیا اگر (از قرآن و برنامه اسلام) روی گردان شوید، جز این انتظار دارید که در زمین فساد کنید و پیوند خویشاوندی میان خویش را بگسلید؟».

صله‌ی رحم از اسباب ورود به بهشت است. در حدیث آمده است: «کسی که صله‌ی رحم را قطع می‌کند وارد بهشت نمی‌شود»([26]). قطع رحم جزو گناهانی است که علاوه بر عذاب اخروی شایسته است که در همین دنیا عقوبتش به انسان برسد، در حدیث پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمده است که فرمود: «هیچ گناهی مانند قطع رحم و ظلم به دیگران شایسته‌ی آن نیست که عقوبتش در همین دنیا به صاحب آن برسد و خداوند، مجازات اخروی آن را نیز برایش نگه بدارد»([27]).

ابوهریره  رضی الله عنه  روایت کرده که مردی به پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  عرض کرد: ای رسول خدا من خویشاوندانی دارم که با آنان رابطه برقرار می‌کنم اما آنان به این رابطه پایبند نیستند، من با آنان نیکی می‌کنم، اما آنان با بدی پاسخم می‌دهند. من در آرزوی دیدارشان هستم اما آنان خود را ناآشنا نشان می‌دهند. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «اگر آنگونه باشی که می‌گویی، با عمل نیک خود به آنان، سنگریزه‌ی داغ می‌خورانی و اگر رفتار پسندیده‌ی خود را ادامه دهی، پیوسته از طرف خداوند، یاری خواهی شد»([28]).

معنی حدیث این است که آنچه تو به آنان بخشیده‌ای بر آن‌ها حرام است و به آتشی در شکم‌های آنان تبدیل می‌گردد. این صحابی بزرگوار پس از آن هم صله‌ی رحم را نسبت به آنان برقرار می‌نمود، اما آنان همچنان آن را قطع می‌کردند. او به آنان صدقه می‌داد اما آنان سپاسگذاری نمی‌کردند، او همچنان به رستگاری نزدیک می‌شد و آنان هم زیان می‌کردند و صدقه‌های او به عنوان آتشی در شکم‌شان قرار می‌گرفت.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  عنوان «الواصل للرحم» را برای افرادی به‌کار می‌برد که با وجود قطع روابط خویشاوندی از جانب دیگران بازهم به تداوم ارتباط اقدام می‌کردند، و فرمود: «رحم به عرش خداوند متصل است، واصل آن کسی نیست که در مقابل ارتباط دیگران، ارتباط برقرار کند، بلکه واصل کسی است که در مقابل قطع رحم اطرافیان با خویشان خود ارتباط داشته باشد([29]).

رسول گرامی  صل الله علیه و آله و سلم  «صله‌ی رحم» را جزو بالاترین مسائل اخلاقی اهل دنیا و آخرت برشمرده است. عقبه بن عامر می‌گوید: روزی رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را دیدم به نزد او شتافتم و دستش را گرفتم، ایشان نیز به من توجه کرد و دستم را گرفت و فرمود: «ای عقبه آیا تو را از برترین رفتارهای اهل دنیا و آخرت آگاه سازم؟ سپس فرمود: با آنان که رابطه‌ی خود را با تو قطع نموده‌اند، رابطه برقرار کنی و به کسی که بخشش خود را از تو منع کرده­است، ببخشایی و از کسی که به تو ظلم نموده درگذری، به حقیقت اگر کسی خواهان طول عمر و گشایش در رزق و روزی است باید با خویشان خود رابطه برقرار کند»([30]).

اصحاب پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  اهمیت صله‌ی رحم را درک کرده و به آیات و احادیثی که در این مورد وارد شده عمل نموده‌اند. اسحاق بن سعید از پدرش، چنین نقل کرده است: من نزد ابن عباس بودم، مردی پیش او آمد. ابن عباس با بیان شجره‌ای طولانی از خانواده‌اش خود را به او نسبت داد و گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «سلسله نسب خود را بشناسید و از آن طریق رابطه‌ی خویشاوندی برقرار کنید، زیرا رابطه‌ی خویشاوندی اگر بدون ارتباط باشد، معنی نخواهد داشت، هرچند که از لحاظ نسبی، بسیار به هم نزدیک باشید، و اگر این رابطه برقرار باشد، فامیل‌های دور هم، نزدیک و صمیمی محسوب می‌شوند»([31]).

این همه تأکید برای ایجاد صله‌ی رحم با هدف ایجاد واحدهای اجتماعی کوچک و مبتنی براساس هماهنگی و عطوفت و محبت صورت گرفته است و در نهایت باعث می‌شود که خانواده و طایفه در ارتباط کامل و مستحکم باهم به سر برند.

با توجه به این نکته که اسلام از تعصب قومی نهی نموده و افراد جامعه را به همیاری در مسیر حق دعوت کرده است، صله‌ی رحم باعث می‌شود که خانواده‌ها و عشیره‌های قومی، ارتباط تنگاتنگی باهم داشته باشند و جامعه‌ای تشکیل دهند که افرادش نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند و برای بستن شکاف‌ها و خلل‌های جدایی آفرین در تلاش باشند. و این کار را با فریادرسی از ورشکستگان، اطعام گرسنگان و پوشاندن لباس بر فقرا به انجام می‌رسانند. بر همین اساس، اسلام به برجسته کردن حقوق و وظایف افراد خانواده نسبت به یکدیگر و توضیح وظایف اعضای طایفه در زمینه‌ی دیه و مسئولیت و حقوق همسایگان و اهالی یک منطقه اهتمام ورزیده است. اهمیت این مسأله با تأمل در این نکته روشن می‌گردد که تقویت پایه‌های تعاون و توجه به همگرایی جامعه در واحدهای اجتماعی کوچک، همبستگی عمومی را در میان کل جوامع اسلامی ایجاد می‌کند و تا زمانی که تعصب قومی حرام باشد، نتایج منفی طایفه‌گری از جامعه دور خواهد بود، مخصوصاً اگر اعتقاد به حرمت ظلم در میان باشد. و گروه‌های کوچک جامعه، مسئولیت خود را در قبال جامعه‌ی بزرگ اسلامی احساس کنند و این شعار را سرلوحه قرار دهند.

﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ [المائدة: 2].

«در راه نیکی و پرهیزگاری همدیگر را یاری و پشتیبانی نمایید و همدیگر را در راه تجاوز و ستم‌کاری یاری و پشتیبانی مکنید».

«مثل الـمومین في توادهم وتراحمهم وتعاطفهم مثل الجد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائرالجد بالـمهر والحمی»([32]). «مؤمنان در روابط دوستانه، مهرانگیز و عطوفت بار خود، همانند اعضای یک جسم هستند که هرگاه یکی از آن اعضا به درد آید، سایر اندام‌های بدن هم در حالت بیداری و سردرد به یاریش می‌شتابند».




[1]- بخاری، فتح الباری، ج6، ص 3، حدیث شماره 2782 و مسلم، الصحیح، ج1، ص 89، حدیث شماره 85، لفظ حدیث از بخاری است.

[2]- بخاری، فتح الباری، ج10، ص 401، حدیث شماره 5971 و مسلم، الصحیح، ج4، ص 1974، حدیث شماره 2547، لفظ حدیث از بخاری است.

[3]- ترمذی، الجامع، ج4 ص 448، حدیث شماره 2139 و گفته که حسن و غریب است.

[4]- منبع آن مذکور نیست.

[5]- احمد، المسند، ج6، ص 36.

[6]- ترمذی، الجامع، ج4، ص 310، حدیث شماره 1899.

[7]- احمد، المسند، ج2، ص 14.

[8]- بدون ذکر منبع.

[9]- عبدالرزاق، المصنف، ج10، ص 138.

[10]- ابن جوزی، برالوالدین، ص 40 و 41.

[11]- ابن ابی شیبه، المصنف، ج8، ص 541، شماره 5456.

[12]- ابن ابی شیبه، المصنف، ج8، ص 543، شماره 5461.

[13]- بخاری، الادب المفرد، ص 32، شماره 44، و عبدالرزاق، المصنف، ج10، ص 138 و سیوطی، الدر المنثور، ج5، ص 263.

[14]- ابو نعیم، الحلیة، ج5، ص 142.

[15]- منبع ذکر نشده است.

[16]- بخاری، فتح الباری، ص 405، حدیث شماره 5976 و مسلم، صحیح، ج1، ص 91، حدیث شماره 87. لفظ حدیث از مسلم است.

[17]- طبری، تفسیر، ج15، ص 65، با لفظ «لا تنفض یدك علی والدیك» و ابن منذر و ابن ابی حاتم، الدر المنثور، ج8، ص 544، شماره 5464.

[18]- ابن ابی شیبه، المصنف، ج8، ص 544، شماره 5464.

[19]- بخاری، فتح الباری، ج10، ص 403، حدیث شماره 5973.

[20]- ابن ماجه، السنن، ج2، ص 769.

[21]- احمد، المسند، ج6، ص 31 و 127 و 193.

[22]- بخاری، فتح الباری، ج4، ص 301، حدیث شماره 2067 و مسلم، الصحیح، ج4، ص 1982، حدیث شماره 2557. لفظ حدیث از مسلم است.

[23]- ترمذی الجامع، ج4، ص 351، حدیث شماره 1979 و گفته که غریب است.

[24]- ابوداود، السنن، ج2، ص 322، حدیث شماره 1694 و ترمذی، الجامع، ج4، ص 315، حدیث شماره 1907، لفظ حدیث از ترمذی است.

[25]- بخاری، فتح الباری، ج8، ص 579، حدیث شماره 4830.

[26]- بخاری، فتح الباری، ج10، ص 415، حدیث شماره 5984 و مسلم، الصحیح، ج4، ص 1981. حدیث شماره 2556.

[27]- ابوداود، السنن، ج5، ص 208، حدیث شماره 4908 و ترمذی، جامع، ج4، ص 664، حدیث شماره، 2511 و گفته حسن و صحیح است.

[28]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 1982، حدیث شماره 2558.

[29]- امام احمد، المسند، ج3، ص 163.

[30]- حاکم، المستدرک، ج4، ص 162.

[31]- حاکم، المستدرک، ج4، ص 161.

[32]- بخاری، فتح الباری، ج10، ص 438، حدیث شماره 6011 و مسلم، صحیح، ج4، ص 2000، حدیث شماره 2586. لفظ حدیث از مسلم است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...