فصل اول: تربیت با توجه به ایمان به روز آخرت
بحث اول: برانگیخته شدن پس از مرگ
ایمان به زنده شدن رکنی از ارکان عقیدهی اسلامی و انکار آن کفری آشکار است و اگر شخصی به زنده شدن و حساب و کتاب و ثواب و عقاب و بهشت و جهنم اعتقاد نداشته باشد، ایمان او به طور کامل از میان میرود. خداوند فرموده است:
﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ﴾ [الأنبياء: 104].
«همانگونه که (نخستین بار سهل و ساده) آفرینش را سر دادیم، آفرینش را از نو بازگشت میدهیم (و به شکل دیگری زندگی دوباره میبخشم و مردمان را برای حساب و کتاب حاضر میآوریم). این وعدهای است که ما میدهیم، و ما قطعا آن را به انجام میرسانیم».
﴿زَعَمَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن لَّن يُبۡعَثُواْۚ قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتُبۡعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلۡتُمۡۚ وَذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ٧﴾ [التغابن: 7].
«کافران میپندارند که هرگز زنده و برانگیخته نخواهند گردید: بگو: چنین نیست که میپندارید، به پروردگار سوگند: زنده و برانگیخته خواهید شد. و سپس از آن چیزهایی که میکردهاید باخبرتان خواهند کرد. و اینکار برای خدا ساده و آسان است».
بدون شک اجرای عبادات اسلامی، اخلاق دینی و شرایع الهی که بندگان مکلف به انجام آن هستند وابسته به وجود پاداش و مجازات در روز حساب و کتاب است، در غیر این صورت مؤمنان و کافران، فرمانبرداران و نافرمانان، نیکوکاران و اشرار همه مساوی خواهند بود و دین تأثیری در رهنمود انسان بهسوی خیر و معرفت نخواهد داشت.
قرآن به شیوهای بسیار نیکو اعتقاد به زنده شدن یا همان ایمان به روز قیامت را بیان نموده و با تصاویری واضح و شگفتانگیز، صحنهها و مناظر قیامت را به تصویر کشیده است به گونهای که در هیچ یک از آثار وحی الهی باقیمانده قبل از قرآن یا ادبیات بشر در طول تاریخ چنین شیوهای نمیبینیم. این تصویرپردازی هم مربوط به دوران برزخ است و هم روز حشر و حساب و کتاب و حوض و صراط و میزان و هم مربوط به توصیف بهشت و جهنم. بیان قرآن در این مورد به گونهای است که هم عظمت خالق و قدرت او را روشن میسازد و هم ما را نسبت به اهمیت تقوا و ترس از خدا هوشیار میکند.
سنت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نیز به عنوان مفسر و توضیح دهنده جزئیات قیامت به کنار قرآن آمد. ابوهریره از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نقل میکند که فرمود: «روز قیامت خداوند زمین را میگیرد و با دست راست خود آسمان را در هم میپیچد، سپس میفرماید: من پادشاه هستم. کجایند پادشاهان زمین؟»([1]).
هنگامی که جبرئیل علیه السلام در بارهی ایمان از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم سؤال پرسید، او در جواب فرمود: «ایمان یعنی باور به خدا، ملائکه خدا، کتابهای آسمانی، پیامبران خدا، روز قیامت و ایمان به قدر خیر و شر»([2]).
خداوند فرموده است:
﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ﴾ [البقرة: 177].
«این که (به هنگام نماز) چهرههایتان را به جانب مشرق و مغرب کنید، نیکی (تنها همین) نیست (و یا ذاتاً رو کردن به خاور و باختر، نیکی به شمار نمیآید). بلکه نیکی (کردار) کسی است که به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیغمبران ایمان آورده باشد».
قرآن روز قیامت را با نامهایی مختلفی نامگذاری کرده است؛ روز جزا، روز حساب، روز خروج، روز زنده شدن، روز حسرت، روز جدایی و روز تغابن (زیانمند گشتن گروهی و سودمند شدن گروهی دیگر). قرآن همچنین انکار روز قیامت توسط مشرکان را زشت شماردهاست و گفتهی آنان را چنین نقل میکند:
﴿وَقَالُواْ مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا يُهۡلِكُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ وَمَا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا يَظُنُّونَ٢٤﴾ [الجاثية: 24].
«منکران رستاخیز میگویند: حیاتی جز همین زندگی دنیایی که در آن بسر میبریم، در کار نیست. گروهی از ما میمیرند و گروهی جای ایشان را میگیرند، و جز طبیعت و روزگار، ما را هلاک نمیسازد».
و از اینجا باور فیلسوفان قدیم دهری (منکران وجود خدا) و فیلسوفان جدید متافیزیک و مادهپرست را مردود میکند. همهی این فیلسوفان و مادهگرایان فراموش کردهاند که عقل به صورت بدیهی و واضح پذیرفته است که «فاقد الشیء لایعطیه» یعنی فاقد یک شیء نمیتواند آن را ببخشد، و فراموش کردهاند که مادهی سخت و بیجان عقل ندارد، روح در او نیست و ارادهای از خود ندارد، پس چگونه میتواند عقل و روح و اراده را خلق کند!؟
قرآن عقیدهی یهودیان و مسیحیان را نیز که در بارهی حقیقت روز قیامت دچار انحراف شدهاند ناپسند دانستهاست و از یهودیان که معتقد به جاودانه ماندن در جهنم نیستند چنین نقل میکند:
﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَةٗ﴾ [البقرة: 80].
«میگویند: (هرچند هم گناهکار باشیم) آتش جز چند روز معدودی گریبانگیر ما نمیگردد».
نصاری نیز به تفکر «منجی بودن مسیح و فدا شدن او برای رهایی آنان از آتش» پناه برده و خود را در دامنهی یک زندگی حیوانی و دور از دین رها ساختهاند و به این عقیده توکل کردهاند که قرآن آن را چنین نقل میکند:
﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُ﴾ [المائدة: 18].
«یهودیان و مسیحیان میگویند: ما پسران و عزیزان خداییم».
اما باور امت اسلامی در این باره اینگونه است:
﴿رَبَّنَآ إِنَّكَ جَامِعُ ٱلنَّاسِ لِيَوۡمٖ لَّا رَيۡبَ فِيهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُخۡلِفُ ٱلۡمِيعَادَ٩﴾ [آل عمران: 9].
«پروردگارا! تو مردمان را در روزی که تردیدی در آن نیست جمع خواهی کرد (تا همگان را در برابر کارشان پاداش دهی و بدین امر وعده دادهای و) بیگمان خدا خلاف وعده نمیکند».
و در مورد لحظهی وقوع قیامت باید گفت که خداوند آن را جزو علم مخصوص خود قرار دادهاست و کسی به آن آگاه نیست. او فرمودهاست:
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّيۖ لَا يُجَلِّيهَا لِوَقۡتِهَآ إِلَّا هُوَۚ ثَقُلَتۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَا تَأۡتِيكُمۡ إِلَّا بَغۡتَةٗۗ يَسَۡٔلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنۡهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ١٨٧﴾ [الأعراف: 187].
«دربارهی روز قیامت از تو میپرسند و میگویند: در چه زمانی (دنیا به پایان میرسد) قیامت رخ میدهد؟ بگو: تنها پروردگارم از آن آگاه است، و کسی جز او نمیتواند در وقت خود آن را پدیدار سازد (و از پایان این جهان و سرآغاز آن جهان مردمان را بیاگاهاند. اطلاع از هنگامه قیامت) برای (ساکنان) آسمانها و زمین سنگین و دشوار است (و هرگز دانش انسان بدان نمیرسد). قیامت ناگهانی به وقوع میپیوندد و بر سرتان میتازد. از تو میپرسند: انگار تو از (شروع) قیامت باخبری؟ بگو: اطلاع از آن، خاص یزدان است، ولیکن بیشتر مردمان (این مسأله و فلسفه آن را چنان که باید) نمیدانند».
اینکه زمان وقوع قیامت جزو اسرار باقی مانده است باعث شده که مردم برای توبه کردن و انجام عبادتها، امروز و فردا نکنند و برای آباد ساختن دنیا از زراعت و صنعت و تجارت غافل نمانند. البته قرآن برخی نشانهها و علایم را که قبل از برپا شدن قیامت روی میدهند بیان کرده و رسول خدا نیز جزئیات آن را در احادیث خود توزیع داده است.
﴿يَوۡمَ يَأۡتِي بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِيٓ إِيمَٰنِهَا خَيۡرٗاۗ قُلِ ٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ﴾ [الأنعام: 158].
«روزی پارهای از نشانههای پروردگارت فرا میرسد (و آنان را به ایمان اجباری وادار مینماید) امّا ایمان آوردن افرادی که قبل از آن ایمان نیاوردهاند، یا این که با وجود داشتن ایمان خیری نیندوختهاند، سودی به حالشان نخواهد داشت».
رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم پس از خواندن این آیه آن را چنین تفسیر کرد: «قیامت برپا نخواهد شد تا زمانی که خورشید از مغرب طلوع کند، هنگامی که مردم طلوع خورشید از مغرب را میبینند همهی آنها ایمان میآورند، در این حال است که ایمانِ این تازه مؤمنها هیچ نفعی به حال ایشان ندارد»([3]).
در روز قیامت فهم زمان از بین میرود:
﴿وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ يُقۡسِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ مَا لَبِثُواْ غَيۡرَ سَاعَةٖۚ كَذَٰلِكَ كَانُواْ يُؤۡفَكُونَ٥٥﴾ [الروم: 55].
«روزی که قیامت برپا میشود گناهکاران سوگند یاد میکنند که جز ساعتی در (دنیا و جهان برزخ) ماندگار نبودهاند این چنین آنان (در دنیا توسط شیاطین و شیاطین صفتان از درک حقیقت و راه درست) باز داشته شدهاند (و هم اینک گرفتار عذاب ابدی گشتهاند بدا به حالشان!».
زمین و آسمانها نیز در این روز دگرگون میشوند:
﴿يَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَيۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ٤٨﴾ [إبراهيم: 48].
«در آن روزی که زمین به زمین دیگری و آسمانها به آسمان دیگری تبدیل میشوند و آنان در پیشگاه خداوند یگانه مسلط (بر همه چیز و همه کس)، حضور به هم میرسانند».
او فرموده است:
﴿وَأَنَّ عَلَيۡهِ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰ٤٧﴾ [النجم: 47].
«و اینکه قطعاً بر خدا است که (رستاخیز را پدیدار و مردگان را) زندگی دوباره بخشد».
﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ بَدَأَ ٱلۡخَلۡقَۚ ثُمَّ ٱللَّهُ يُنشِئُ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأٓخِرَةَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٠﴾ [العنكبوت: 20].
«بگو در زمین بنگرید و بنگرید که خدا چگونه در آغاز موجودات را پدید آورده است و (چه رنگ و بو و سیما و ویژگیهایی به هر یک داده است و چه اسراری در آنها به ودیعت نهاده است تا از مشاهده اشیاء به راز و رمز آنها پیببرید و در برابر قدرت مافوق تصور آفریدگارشان سر تسلیم فرود آورید و بدانید که او کسی است که جهان را از نیستی به هستی آورده است) بعداً هم جهان دیگر را پدیدار میکند چراکه خدا بر هرچیز تواناست».
﴿وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ يَنسِلُونَ٥١﴾ [يس: 51].
«(برای بار دوم) در صور دمیده میشود و به ناگاه همه آنان از گور بیرون آمده و بهسوی (دادگاه حساب و کتاب) پروردگارشان شتابان رهسپار میگردند».
مردم هنگام زنده شدن براساس صالح بودن و فاسد بودن برانگیخته میشوند و انسانهای فاسد خلقتی ناقص خواهند داشت، خداوند فرموده است:
﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا وَنَحۡشُرُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِيٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ كُنتُ بَصِيرٗا١٢٥ قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتۡكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَاۖ وَكَذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمَ تُنسَىٰ١٢٦﴾ [طه: 124-126].
«و هرکس که از یاد من روی بگرداند (و از احکام کتابهای آسمانی دوری گزیند) زندگی تنگ (و سخت و گرفتهای) خواهد داشت، (چون نه به قسمت و نصیب خدادادی قانع خواهد شد و نه تسلیم قضا و قدر الهی خواهد گشت) و روز رستاخیز او را نابینا (به عرصه قیامت گسیل و با دیگران) در آنجا گرد میآوریم. گفت: پروردگارا! چرا مرا نابینا جمع آوردهای؟ من که قبلاً بینا بودهام خدا میگوید: همین است آیات من به تو رسید و تو آنها را نادیده گرفتی همانگونه هم تو امروز نادیده گرفته میشوی (بینام و نشان در آتش رها میگردی)».
قرآن دلایل زنده شدن و امکان عقلی آن را هم بیان کرده است:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَيۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٢٧﴾ [الروم: 27].
«او است که آفرینش را آغاز کرده است و سپس آن را باز میگرداند و این برای او آسانتر است. بالاترین وصف، در آسمانها و زمین متعلق به خدا است و او بسیار با عزت و اقتدار و سنجیده و کار بجا است».
بدون شک خلقت اولیه بدون وجود مشابه مشکلتر از باز گرداندن خلقت به حال اولیه است. خداوند نمونهها و مثالهایی را برای مردم بیان کردهاست تا قضیه رستاخیز را بر آن قیاس کنند و شک و شبهه دامنگیر آنان نشود، خداوند فرمودهاست:
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنَّكَ تَرَى ٱلۡأَرۡضَ خَٰشِعَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡۚ إِنَّ ٱلَّذِيٓ أَحۡيَاهَا لَمُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٣٩﴾ [فصلت: 39].
«و از نشانههای (قدرت) خدا این است که تو زمین را خشک و برهوت میبینی اما هنگامی که (قطرههای حیات بخش) آب بر آن فرو میفرستیم به جنبش در میآید و آماسیده میگردد (و بعدها به صورت گل و گیاه و سبزه موج میزند) آن کسی که این زمین خشک و برهوت را زنده میکند هم او مردگان را نیز (در قیامت) زنده میگرداند چرا که او بر هرچیزی تواناست».
در این آیه زنده شدن ایشان به زنده شدن زمین قیاس شدهاست که این نوع قیاس را «قیاس إله إلا له» گویند. به همین شیوه خداوند بیان کردهاست که خلق هستی مهمتر از خلق بشر است، زیرا در نظام مهندسی جهان میلیونها قانون وجود دارد که ادامه وجود و حفظ بقای آن وابسته به آن قوانین است، بدین خاطر خداوند فرموده است:
﴿لَخَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَكۡبَرُ مِنۡ خَلۡقِ ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٥٧﴾ [غافر: 57].
«قطعاً آفرینش آسمانها و زمین بسی دشوارتر است از آفرینش مردمان (در پایان این جهان برای شروع زندگی در آن جهان) ولیکن بیشتر مردمان (که کفار و مشرکانند چنین چیزی را درست) نمیدانند».
همچنین قرآن نمونههایی از زنده شدن و زنده کردن را که در این دنیا برای مردگان روی داده بیان کرده و آن را جزو امور خارق العاده و معجزه به حساب آورده است؛ آن گاه که ابراهیم خلیل الله به پروردگار گفت: ﴿أَرِنِي كَيۡفَ تُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ٢٦٠﴾ [البقرة: 260]. «نشانم بده که چگونه مردگان را زنده میگردانی». خداوند در پاسخ او فرمود:
﴿قَالَ فَخُذۡ أَرۡبَعَةٗ مِّنَ ٱلطَّيۡرِ فَصُرۡهُنَّ إِلَيۡكَ ثُمَّ ٱجۡعَلۡ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٖ مِّنۡهُنَّ جُزۡءٗا ثُمَّ ٱدۡعُهُنَّ يَأۡتِينَكَ سَعۡيٗاۚ وَٱعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ﴾ [البقرة: 260].
«و گفت: پس چهار تا از پرندگان را بگیر و آنها را به خود نزدیک گردان (تا مشخصات و ممیزات آنها را دریابی آن گاه آنها را ذبح کن و درهم بیامیز) سپس بر سر کوهی قسمتی از آنها را بگذار بعد آنها را بخوان به سرعت بهسوی تو خواهند آمد و بدان که خداوند چیره و با حکمت است».
ابراهیم علیه السلام بندهای پرندگان را از هم گسست و با همدیگر قاطی نمود و آنها را از هم جدا کرد و هرکدام را بر قلهی کوهی گذاشت، خداوند همهی آن اجزاء را باهم جمع کرد و پیش روی ابراهیم حیاتی دوباره بخشید. مثال دوم این قضیه برای یکی از پیامبران یهود روی داد، به شیوه که خداوند جسدش را پس از مرگ زنده کرد و پیش روی او به الاغش زندگی دوباره بخشید و غذا و نوشیدنی او را برایش تازه کرد. قرآن این مسأله را چنین بیان کردهاست:
﴿أَوۡ كَٱلَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرۡيَةٖ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحۡيِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۖ فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ كَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمۡ يَتَسَنَّهۡۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِكَ وَلِنَجۡعَلَكَ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِۖ وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ كَيۡفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكۡسُوهَا لَحۡمٗاۚ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥ قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٥٩﴾ [البقرة: 259].
«یا همچون کسی که از کنار دهکدهای گذر کرد در حالیکه سقف خانهها فرو تپیده بود. دیوارهای آنها بر روی سقفها فرو ریخته بود گفت: چگونه خدا این را پس از مرگ آنها زنده میکند؟ پس خدا او را صد سال میراند و سپس زندهاش گرداند و گفت: چه مدت درنگ کردهای؟ گفت: روزی یا قسمتی از یک روز، فرمود: (نه) بلکه صد سال درنگ کردهای به خوردنی و نوشیدنی خود (که همراه داشتی) نگاه کن (و ببین که با گذشت این زمان طولانی به اراده خدا) تغییر نیافته است و بنگر به الاغ خود (که چگونه از هم متلاشی شده است. ما چنین کردیم) ما تو را نشانه (گویایی از رستاخیز) برای مردمان قرار دهیم (اکنون) به استخوانها بنگر که چگونه آنها را بر میداریم و به هم پیوند میدهیم و سپس بر آنها گوشت میپوشانیم هنگامی که (این حقایق) برای او آشکار شد، گفت: میدانم که خدا بر هرچیز تواناست».
اثبات زندگی در عالم برزخ و عذاب قبر
قرآن وجود حیات برزخی را اثبات میکند، این دوره پس از مرگ آغاز شده و با شروع قیامت پایان مییابد، در حقیقت روح انسان در این دوره و پس از مرگ بر حسب ایمان و عمل او در دنیا، عذاب میبیند و درد میکشد یا استراحت میکند و آرامش مییابد. خدای تعالی فرموده است:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ٩٩ لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُۚ كَلَّآۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ١٠٠﴾ [المؤمنون: 99-100].
«(کافران به راه غلط خود ادامه میدهند) و زمانی که مرگ یکی از آنان فرا میرسد میگوید: پروردگارا! مرا (به دنیا) باز گردانید تا این که کار شایستهای بکنم و فرصتهایی را که از دست دادهام جبران نمایم نه! (هرگز راه بازگشتی وجود ندارد) این سخنی است که او بر زبان میراند (و اگر به فرض به زندگی دنیا برگردد باز به همان برنامه و روش خود ادامه میدهد) در پیش روی ایشان جهان برزخ است تا روزی که برانگیخته میشوند».
﴿ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗاۚ وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ٤٦﴾ [غافر: 46].
«و آن آتش دوزخ است که بامدادان و شامگاهان آنان بدان عرضه میشوند (این عذاب برزخ ایشان است) و اما روزی که قیامت برپا میشود (خدا به فرشتگان دستور میدهد) خاندان فرعون را به شدیدترین عذاب دچار سازید».
مردی پیش عامر شعبی، که جزو بزرگان تابعین است، گفت: خدا فلانی را رحمت کند، او اهل آخرت شد، عامر گفت: خیر او هنوز جزو اهل آخرت نگشته است بلکه اکنون اهل برزخ است، او نه از دنیاست و نه از آخرت»([4]).
ما راجع به روح چیزی غیر از آنچه وحی الهی بیان کردهاست نمیدانیم، و برای ما روشن نکرده که ماهیت روح چیست، اما وجود روح، زمان وارد شدنش به بدن انسان و زمان گرفته شدن آن از جسم را به ما اطلاع داده است، قرآن در پاسخ به سؤالی که کفار دربارۀی روح از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پرسیدند فرمود:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا٨٥﴾ [الإسراء: 85].
«از تو (ای محمد) در بارهی روح میپرسند (که چیست) بگو: روح چیزی است که تنها پروردگارم از آن آگاه است (و خلقتی اسرارآمیز و ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اعجوبه جهان آفرینش است، بنابراین جای شگفت نیست اگر به حقیقت روح پی نبرید) چراکه جز دانش اندکی به شما داده نشده است».
پس شناخت ماهیت روح جزو امورات خاص خداست و بشر آن را نمیداند، و هرگز به آن شناخت پیدا نمیکند. امام مسلم در کتاب حدیث خود از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چنین نقل کرده است: «هرکدام از شما در مدت چهل روز در شکم مادرش خلقت خود را کامل میکند، سپس در مدت چهل روز دیگر به خون بستهای تبدیل میشود، سپس فرشته فرستاده میشود و روح را در آن میدمد»([5]). این حدیث بیانگر زمان دمیده شدن روح در جسم آدمی است، اما درباره زمان گرفته شدن آن از جسم، ام سلمه رضی الله عنها گفته است: «رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نزد ابوسلمه رفت و او را در حالی دید که [بیجان شده] و چشمان او باز بود. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چشمان او را بست، آنگاه فرمود: هرگاه روح انسان قبض میگردد، چشماناش آن را دنبال میکند»([6]). این حدیث بیان میکند که روح خلق شده و جدید است نه قدیم و فقط وجود انسان در خلق بر آن پیشی گرفته است و این مضمون حدیث مذکور است.
اما نسبت دادن روح به خدا در این آیه:
﴿ثُمَّ سَوَّىٰهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِۦۖ وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَۚ قَلِيلٗا مَّا تَشۡكُرُونَ٩﴾ [السجدة: 9].
«آنگاه (اندام) او را سامان داد، و از روح خود در آن دمید، و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، چه اندک سپاس میگزارید».
و عیسی را روح خدا نامیدن که در قرآن آمده است، از نوع اضافه تخصیصی و برای بزرگداشت و گرامیداشت روح است و مانند اضافه صفات الهی به خدا نیست، از طرف دیگر صفات خدا خلق نشده و قدیم هستند اما روح مخلوقی است گرامی، روح برای جاودانگی خلق شدهاست برخلاف جسم که پوسیده میگردد و دوباره زنده میشود. همچنین روح انسان پس از جدایی از جسم در حال عذاب یا در رفاه و آسایش باقی میماند([7]). خداوند فرموده است:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ١٦٩﴾ [آل عمران: 169].
«و کسانی که در راه خدا کشته میشوند مرده نشمار بلکه آنان زندهاند و بدیشان نزد پروردگارشان روزی داده میشود و (چگونگی زندگی و نوع خوراک ایشان را خدا میداند و بس)».
در حدیث صحیح آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکدام از شما که بمیرد، جایگاهاش در ابتدای روز و اول شب به او نشان داده میشود، اگر بهشتی باشد جایگاهش در میان{{اهل بهشت}} و اگر جهنمی باشد جایگاهش در میان اهل آتش است و به او گفته میشود: این جایگاه توست تا زمانی که خداوند در قیامت تو را زنده میگرداند»([8]).
قرآن کریم تفاوت حال صالحان و گناهکاران را در هنگام مرگ اینگونه بیان میکند:
﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِينَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّئَِّاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ كَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡيَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ٢١﴾ [الجاثية: 21].
«آیا کسانی که مرتکب گناهان و بدیها میشوند گمان میبرند که ما آنان را همچون کسانی به شمار میآوریم که ایمان میآورند و کارهای پسندیده و خوب انجام میدهند و حیات و ممات و دنیا و آخرتشان یکسان میباشد (اگر این چنین بیندیشند چه بد قضاوت و داوری میکنند!)».
در صحیح بخاری آمده که انس بن مالک از ابوطلحه روایت کرده که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در روز بدر دستور داد که بیست و چهار نفر از سران قریش را در یکی از چاههای بدر بیندازند سپس آنان را با نام پدرانشان صدا میزد و میفرمود: «ای فلان پسر فلان و ای فلانی پسر فلان! آیا بهتر نبود که از خدا و رسولش اطاعت میکردید، همانا به آنچه که پروردگارمان وعده داده بود رسیدیم. آیا شما هم وعدهی خدا را به حقیقت دریافتید؟» عمر رضی الله عنه گفت: ای رسول خدا!! با اجساد بیروح سخن میگویی؟! رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست شما گفتار مرا بهتر از آنان نمیشنوید»([9]). در حدیث دیگر آمده است: «هرگاه بندهای در قبر گذاشته میشود و همراهان و دوستانش برمیگردند و از آنجا میروند، او صدای کفشهای آنان را میشنود»([10]).
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: این آیه: ﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ﴾ [إبراهیم: 27]. «خداوند مؤمنان را با گفتار ثابت، استوار و ثابت قدم میدارد»، در مورد عذاب قبر نازل شد([11]). هرگاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از دفن یک میت فارغ میشد کنار قبر میایستاد و میفرمود: «برای برادر خود طلب بخشش کنید و از خدا بخواهید که او را ثابت قدم بدارد زیرا اکنون از او سؤال میشود»([12]). صحابی بزرگوار عبدالله بن مسعود فرموده است: «زندگیِ تنگ و سخت همان عذاب قبر است»([13]). از عایشه رضی الله عنها نقل شده که زنی یهودی نزد او رفت و برای او از عذاب قبر گفت و برای او دعا کرد که: خداوند تو را از عذاب قبر نجات دهد. عایشه رضی الله عنها در مورد عذاب قبر از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم سؤال کرد. ایشان فرمود: «آری، عذاب قبر...»([14]). یعنی آری عذاب قبر برای کسانی که جبار و متکبر و سخن چین و همکار ظالمانند و از مردم عیبجویی میکنند و کسانی که کاهنان و طالعبینان و فالگیران را تصدیق کنند وجود دارد. این توضیح را «سفارینی» بیان کرده است([15]).
در صحیح مسلم از زید بن ثاقب رضی الله عنه روایت شدهاست که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بر مادیان خود سوار بود و ما هم همراه ایشان در یکی از باغهای قبیله «بنی نجار» بودیم، ناگهان مادیان ایشان رم کرد و نزدیک بود که اورا پایین بیندازد. در همین هنگام متوجه چند قبر (شش یا پنج یا چهار قبر) شدیم. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: چه کسی صاحبان این قبرها را میشناسد؟ مردی گفت: من میشناسم. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پرسید: اینان چه وقت مردهاند؟ گفت: در دوران شرک و بتپرستی مردهاند. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر پنهان نمیشدید و فرار نمیکردید، از خداوند میخواستم که صداهایی را که من از عذاب قبر میشنوم به شما هم بشنواند. آن گاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم رو به ما کرد و فرمود: از عذاب قبر به خدا پناه ببرید. ما هم گفتیم: «نعوذ بالله من عذاب القبر»([16]).
هنگامی که عمرو بن عاص رضی الله عنه در بستر مرگ بود چنین وصیت کرد: «....اگر مُردم، نوحه و زاری نکنید و بر سر قبرم آتش روشن ننمایید، آن گاه که مرا دفن کردید خاک را یک باره بر من بریزید و همان اندازه که یک شترِ آماده قربانی، ذبح میگردد و گوشت آن تقسیم میشود کنار قبرم بمانید تا آرام بگیرم و وحشتم بر طرف شود و ببینم که به فرستادگان پروردگارم چه جوابی بدهم([17]).
در دوران برزخ فرصتی برای توبه یا عمل صالح وجود ندارد و فرصت انجام همهی این اعمال با مرگ انسان پایان مییابد. اما اگر در طول زندگی کار نیکی کرده باشد و منفعت آن هنوز در میان مردم جاری باشد، پاداش آن به او میرسد، همانگونه که درحدیث صحیح بیان شده است: «هرگاه انسانی بمیرد، راه عمل بر او بسته میگردد مگر از سه طریق: از طریق صدقه جاریه، علمی که برای مردم سودمند است و فرزند صالحی که برای او دعا کند»([18]).
خداوند فرموده است:
﴿وَلَيۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلسَّئَِّاتِ حَتَّىٰٓ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّي تُبۡتُ ٱلۡـَٰٔنَ وَلَا ٱلَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمۡ كُفَّارٌۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا١٨﴾ [النساء: 18].
«توبه کسانی پذیرفته نیست که مرتکب گناهان میگردند (و به دنبال انجام آنها مبادرت به توبه نمینمایند و برکرده خویش پشیمان نمیگردند) تا آنگاه که مرگ یکی از آنان فرا میرسد و میگوید: هم اینک توبه میکنم (و پشیمانی خویش را اعلام میدارم) همچنین توبه کسانی پذیرفته نیست که بر کفر میمیرند (و جهان را کافرانه ترک میگویند) هم برای اینان و هم آنان عذاب دردناکی را تهیه دیدهایم».
پس فقط دنیا جای توبه و عمل است و انسانِ باهوش، کسی است که نفس خود را پست شمارد و برای زندگی پس از مرگ عمل نماید، اما عاجز و ناتوان کسی است که از هواهای نفسانی پیروی میکند -همانگونه که رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرموده است-. انسان عاقل قبل از این که از طرف کسی دیگر مورد محاسبه قرار گیرد خود را محاسبه میکند و قبل از این که اعمالش توسط دیگران وزن شود، خود آن را وزن میکند و خود را برای مرگ آماده میکند و در دنیا برای سعادت آخرت احتیاط مینماید، زیرا دنیا هر اندازه طول بکشد بازهم فانی است و زندگی جاوید و باقی در آخرت است، نعمتهای دنیا مانند یک چشم برهم زدن میگذرند و نعمت واقعی آن است که خداوند برای بندگان صالحش مهیا فرموده است.
عمر بن خطاب رضی الله عنه فرمود: «اگر دنیا از اول تا آخر به کسی داده شود سپس آن شخص بمیرد مانند آن است که شخصی در خواب چیزی ببیند که مایه خوشحالی اوست، سپس بیدار میشود و میبیند که در دست او چیزی نیست»([19]).
پس اگر حال کسی که تمام دنیا در اختیار او باشد مانند یک رؤیای گذرا است، وای به حال کسی که مقداری اندک از دنیا بهره برده است و بسیاری از آنان که لذتی از دنیا بردهاند؛ از این دستهاند و بدتر حال آن کسی است که سهمی بسیار اندک برده یا به هیچ سهمی از دنیا نرسیده و بردهوار و درمانده و گرسنه در دنیا زندگی میکند، که بسیاری از انسانهای بیچاره و بدبخت از این گروهند!!.
با آیات قرآن و سنت نبوت وقوع شفاعت از جانب رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم و انسانهای صالح در آخرت ثابت شده است. شفاعت عبارت است از درخواست از پروردگار برای بخشیدن گناه بندگان مسلمان و این کار فقط زمانی انجام میپذیرد که خداوند به شفاعت کنندگان اجازه این کار را بدهد و راضی باشد که شفاعت در مورد آن دسته از مسلمانان صورت گیرد. خداوند فرموده است:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ كُرۡسِيُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا ئَُودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡعَظِيمُ ٢٥٥﴾ [البقرة: 255].
«الله (معبود بر حق است) هیچ معبودی بحق جز او نیست، زنده (و جهان هستی را) نگه دار و مدبر است، نه چرت او را فرا گیرد و نه خواب، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست کیست که در نزد اوجز به فرمان او شفاعت کند؟ آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است میداند. و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد احاطه نمییابد، کرسی او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگاهداری آن دو (زمین و آسمان) بر او گران و دشوار نیاید، و او بلند مرتبه و بزرگ است ».
«کیست آنکه در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازه او؟».
﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ٢٦﴾ [النجم: 26].
«چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند و (با وجود عظمت و بزرگواریشان) شفاعت ایشان سودی نمیبخشد و کاری نمیسازد مگر بعد از آن که خدا (به شفیع) اجازه دهد و (از مشفوع له) راضی و خشنود گردد».
شفاعت به هیچ یک از کافران تعلق نمیگیرد:
﴿وَأَنذِرۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡأٓزِفَةِ إِذِ ٱلۡقُلُوبُ لَدَى ٱلۡحَنَاجِرِ كَٰظِمِينَۚ مَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ حَمِيمٖ وَلَا شَفِيعٖ يُطَاعُ١٨﴾ [غافر: 18].
«ستمگران نه دارای دوست و دلسوزند و نه دارای میانجیگری که میانجی او پذیرفته گردد».
تمامی آیاتی که شفاعت را نفی میکند به نفی شفاعت از کافران برمیگردد.
شفاعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و انسانهای صالح در قرآن و سنت ثابت شده و رحمتی از جانب خداوند برای بندگانش محسوب میشود. مسلمانان در مورد شفاعت برای عموم امت اختلافی ندارند و همه به آن معتقدند. خوارج و معتزلیها و آنان که پیرو اصول عقلی آنان هستند. برای انسانهای موحدی که به دلیل ارتکاب برخی گناهان کبیره وارد آتش شدهاند شفاعت را ناجایز شمردهاند. در حالی که از رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در حدیث صحیح ثابت شدهاست که فرمود: «هرکسی که شفاعت را تکذیب کند، هیچ بهرهای از آن نخواهد داشت»([20]). انسان مسلمان اگر در مورد اخبار غیبی به سندی صحیح از رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم دست یافت در برابر آن تسلیم میشود و آن را با سنجش عقلی بیارزش نمیسازد، زیرا عقل آمادگی این را ندارد که امور غیبی را بسنجد و حق و باطل را در این زمینه از هم تشخیص دهد، بلکه وظیفه اصلی پس از دست یافتن به صحن اسناد خبر به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و فهم معنای آن پایان میپذیرد. در مورد شفاعت هم از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم حدیث صحیح رسیده که فرمود: «واعطیتُ الشفاعة»([21]). یعنی «به من شفاعت داده شد». و در حدیث صحیح دیگری فرموده است: «من سید فرزندان آدم در روز قیامت هستم و اولین کسی هستم که دارای حق شفاعت میباشم و میانجیگری میکنم»([22]).
صحابی فقیه عبدالله بن عمر رضی الله عنه آیه زیر را چنین تفسیر کرد:
﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا٧٩﴾ [الإسراء: 79].
«انسانها در روز قیامت به زانو خواهند افتاد و هر امتی پیامبرش را دنبال میکند و میگویند: ای پیامبر! برای ما شفاعت کن، تا این که شفاعت به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ختم میشود، در این روز است که خداوند، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را به مقامی ستایش شده [مقام محمود] برمیگزیند»([23]).
جمهور مفسران این تفسیر را برای آیهی مذکور پذیرفتهاند([24]). این شفاعت همان شفاعت عظمی است که خداوند، فقط آن را به آخرین پیامبر خود اختصاص داده تا به واسطه او حساب و کتاب مردم را زود آغاز نماید و حاضران در صحنه محشر از هراس حساب و کتاب و آن موقعیت رهایی یابند. شفاعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم باعث میشود که گناه کاران اهل توحید هم از آتش خارج شوند که البته این شفاعت دوم را سایر انبیاء و انسانهای صالح و علماء هم انجام میدهند.
قاضی عیاض گفته: «شفاعتهای مربوط به پیامبر ما در روز قیامت پنج نوع است:
اول: شفاعت عمومی.
دوم: شفاعت برای وارد کردن گروهی از مؤمنان به بهشت بدون حساب.
سوم: گروهی از یک امت به سبب گناهانشان مستحق آتش گشتهاند، اما پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مورد برخی از آنان شفاعت میکند و وارد بهشت میشوند. بخشی از مبتدعان و خوارج و معتزله این شفاعت را انکار کرده و براساس اصول عقلی فاسد خود اعتقاد به آن را ناجایز دانستهاند، اصول عقلی این گروهها مبنی بر حسن و قبح عقلی است.
چهارم: شفاعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و سایر انبیاء و ملائکه و مؤمنان در مورد تعدادی از گناهکاران که وارد آتش جهنم شدهاند.
قرطبی میگوید: جماعت معتزلیها این نوع شفاعت را هم انکار کردهاند. زیرا آنان شفاعت را برای هرکسی که به سبب گناه، آتش بر او واجب گشته ممنوع دانستهاند، هرچند که وارد جهنم هم نشده باشد و به طرق اولی کسی را که وارد جهنم شده باشد از شفاعت محروم میدانند.
پنجم: شفاعت برای افزایش درجه اهل بهشت و بالا رفتن مقام آنها.
قاضی عیاض گفته: «معتزلیها این نوع شفاعت و شفاعت مربوط به حشر اول انسانها [شفاعت عظمی] را انکار کردهاند»([25]).
ابن ابی العز بر تقسیم قاضی عیاض این موارد را اضافه کرده است:
ششم: شفاعت برای تخفیف عذاب آنان که شایستگی تخفیف را دارند، مانند شفاعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مورد عمویش ابوطالب.
هفتم: شفاعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای آنان که نیکیها و بدیهایشان مساوی است. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای این افراد شفاعت میکند تا وارد بهشت گردند.
هشتم: شفاعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای همهی مؤمنان که خداوند به آنان اجازه دهد وارد بهشت شوند([26]).
در مورد شفاعت عظمی در حدیث صحیح چنین آمده است: «خداوند در روز قیامت مؤمنان را جمع میکند، آنان میگویند: کاش واسطهای میان خود و پروردگار مییافتیم تا ما را از این جایگاه رها سازد». پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: سپس آنان نزد آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی (درود خداوند بر همهی آنان باد) میروند، اما هرکدام به عذری از شفاعت برای مؤمنان عذر میخواهند، تا این که نزد محمد صل الله علیه و آله و سلم میآیند و برای آنان شفاعت میکند. به او گفته میشود «ای محمد از دروازه سمت راست آن دسته از امتت را که حسابی بر آن نیست وارد کن. این افراد میتوانند همراه سایر مردم از درهای دیگر هم وارد بهشت شوند» و اینگونه با شفاعت کبرای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم قضاوت نهایی آغاز میگردد.
اما شفاعت دوم پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای خارج کردن نافرمانان از آتش است، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «آنان نزد من میآیند من هم میروم تا برای رفتن به نزد پروردگار اجازه بگیرم، به من اجازه داده میشود، وقتی پروردگارم را میبینم، برایش سجده میکنم و آن اندازه که مرا مهلت دهد در آن حال میمانم، آنگاه به من گفته میشود: ای محمد بلند شو، سخنت را بگو تا شنیده شود، درخواستت را مطرح کن تا پذیرفته گردد و شفاعت نما تا شفیع گردی. من هم با کلمات و الفاظی که خداوند به من آموخته او را ستایش میکنم، سپس شفاعت میکنم، پس حدی برایم تعیین میکند و من آنان را وارد بهشت میکنم، سپس باز میگردم و میگویم: پروردگارا! در جهنم فقط افرادی باقی ماندهاند که قرآن را زندانی کرده بودند»([27]). یعنی طبق تفسیر قتاده بن دعامه سدوسی فقط افرادی در جهنم میمانند که کافرند و قرآن را حبس نمودهاند([28]). سپس پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس که بگوید: لا إله إلا الله و در قلب او اندازه یک دانه جو نیکی باشد از آتش رها میشود، پس کسی که بگوید: لا إله إلا الله و در قلب او اندازه یک دانه گندم خیر و نیکی باشد از جهنم خارج میشود. پس کسی که بگوید: لا إله إلا الله و در قلب او یک ذره خیر باشد از آتش خارج میشود»([29]).
درست است که با این شفاعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آن دسته از اهل توحید که نافرمانی کردهاند یا دچار گناه کبیره شدهاند از آتش جهنم خارج میشوند- آن هم پس از این که به خاطر گناهان کبیره و نافرمانی در آن عذاب داده میشوند و به شرطی که پروردگار هم اجازه این کار را برای آن دسته از اهل توحید صادر نماید - و هرچند که این مسئله در احادیث به تواتر رسیده و ایمان به شفاعت جزو ضروریات شریعت گشته است، اما نباید هیچ شخصی با تکیه به این مسئله از عمل صالح دست بردارد یا در گناهان صغیره و کبیره غرق شود به این امید که با شفاعت از آتش نجات مییابد. چنین برخوردی با قضیه شفاعت از غافلان صادر میشود، زیرا او چه میداند که خداوند اذن شفاعت را برایش صادر میکند یا خیر؟ علاوه بر این آیا نباید به عذاب جهنم و وارد شدن به آتش فکر کند که کمترین عذاب آن «شعلههای کمی از آتش است که تا قوزک پای او میرسد و به سبب گرمای آن، مغزش به جوش میآید؟»([30]). و آیا در نافرمانی خدا لذتی وجود دارد که با چنین شکنجهای برابری نماید و شخص با امید به شفاعت بخواهد آن را تحمل کند؟
پس برای انسان عاقل تا چه حد ضروری است که توجه به نفس را رها کند و با توحیدی خالص برای آخرت آمادگی کسب نماید و اعمال صالح را به فراوانی انجام دهد، آنگاه تمنای شفاعت کند و برای این که شفاعت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم که برای امتش لحاظ کردهاست شامل حال او شود، دعا نماید. در حدیث صحیح آمده است که فرمود: «برای هر پیامبری یک دعای مستجاب وجود دارد که آن را از خدا میخواهد و من میخواهم که دعایم را برای شفاعت امتم تا آخرت به تأخیر اندازم»([31]). در صحیح مسلم آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «شفاعت من -ان شاء الله- برای هر فرد امتم که بمیرد و برای خدا شریک قرار نداده باشد، شامل خواهد شد»([32]).
شفاعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای مؤمنان موحدی است که نافرمانی کردهاند، همانگونه که در گفته رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم آمده است: «من میان پذیرش شفاعت و این که نصف امتم وارد بهشت شوند مختار گشتم و شفاعت را انتخاب کردم زیرا امتم را به اندازه کافی و بیشتر از نصف در برمیگیرد، آیا شما میپندارید که شفاعت برای انسانهای با تقوا و پرهیزگار است؟ خیر بلکه برای گناهکاران و خطا کاران و افرادی است که دامن خود را به گناه آلودهاند»([33]). در حدیث دیگری هم به صحت رسیدهاست که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «شفاعت من برای آن دسته از امتم است که مرتکب گناه کبیره شدهاند»([34]).
این احادیث درِ امید و رحمت را به روی بندگان میگشاید و آنان را از یأس و نومیدی از رحمت خدا باز میدارد اما انسان غافل و مغرور نیاز دارد که در این حدیث پیامبر صل الله علیه و آله و سلم تأمل کند که بیان کردهاست گروهی از امت او که «اصحاب الشمـال» نام دارند به عذاب خدا گرفتار میشوند و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به خداوند میفرماید: پروردگارا! امتم را نجات بده و خداوند میفرماید: ای محمد تو نمیدانی که اینان بعد از تو چه کردهاند؟([35]).
و اگر کسی غرور بر او مسلط شدهباشد و به این حدیث قانع نشود در این حدیث دیگر تأمل کند که فرمود: «ای فرزندان عبدمناف! من نمیتوانم در پیشگاه خدا برای شما کاری کنم. ای عباس بن عبدالمطلب من نزد خدا نمیتوانم برای تو کاری بکنم و ای صفیه عمهی رسول خدا من نمیتوانم نزد خداوند برایت کاری کنم»([36]). یا به این حدیث توجه کند که فرمود: «مواظب باشید که هیچکدام از شما را در روز قیامت نبینم در حالی که گوسفندی بر دوش خود گذارده که صدایش را بلند کرده یا اسبی که شیهه میکشد یا شتری که صدایش را بلند کردهاست یا طلا و جواهرات و لباسهایش بر دوش او تکان میخورند و آن شخص در این حال فریاد بزند: ای رسول خدا به فریادم برس. اگر چنین بگوید: من خواهم گفت: نمیتوانم کاری برایت بکنم، زیرا پیامم را به تو رساندم»([37]).
ابن ابی العز میگوید: حال که سرور تمام خلایق و بزرگترین شفیع نزد خدا به نزدیکترین شخص خود میگوید: «من نمیتوانم در پیشگاه خدا کاری برایت بکنم» دیگران چه وضعی خواهند داشت؟»([38]).
یکی از مقامات شفاعات، شفاعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای این است که افرادی بدون حساب وارد بهشت شوند، همانگونه که یک بار هنگام غذا خوردن به اصحاب فرمود: «پروردگارم عزوجل به من وعده دادهاست که هفتاد هزار از امتم بدون حساب و کتاب و بدون عذاب وارد بهشت شوند و من امیدوارم که آنان وارد نشوند تا این که شما و پدران و همسران و نسل صالح شما در مساکن بهشتی جایگیر شوید»([39]). یکی دیگر از مقامات شفاعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای بالا رفتن درجات برخی از بهشتیان است تا مقامشان بیشتر از آنچه که عملشان اقتضا میکند بالا رود. همانگونه که هنگام وفات ابوسَلَمه رضی الله عنه برایش دعا کرد: «خداوندا ابوسلمه را ببخش، درجات او را در میان هدایت یافتگان بالا ببر، در نسل او در آینده جانشنیانی قرار بده و ما و او را مغفرت بفرما و ای پروردگار جهانیان، قبرش را برایش گشاد کن و آن را برایش نورانی فرما»([40]).
طبق نصوص قرآن و سنت ثابت شده که شفاعت فقط توسط پیامبر صل الله علیه و آله و سلم انجام نمیشود بلکه پیامبران و ملائکه و مؤمنان هم برای خارج شدن اهل توحید از آتش شفاعت میکنند.
در روایت بخاری آمدهاست که مؤمنان میگویند: «پروردگارا! برادران مؤمن ما را که همراه ما نماز میخواندند، همراه ما روزه میگرفتند و همراه ما کار [نیک] میکردند [را نیز نجات بده] خداوند میفرماید: «بروید و هرکس را یافتید که یک مثقال دینار ایمان در قلب او باشد، از میان اهل دوزخ خارج سازید، خداوند صورت آنان را بر آتش حرام میگرداند، آنان نزد اهل آتش میروند در حالی که بعضی از آنان تا قوزک پا در آتش فرو رفته است و برخی تا نیمه ساق پا. مؤمنان هرکدام از آنان را بشناسند از آتش در میآورند، سپس باز میگردند. خداوند به آنان میفرماید: [دوباره] بروید و هرکس را که یک مثقال ذره ایمان در قلب او هست از آتش بیرون آورید. آنان میروند و هرکس را بشناسند بیرون میآورند». ابو سعید خدری رضی الله عنه که راوی این حدیث است گفت: اگر شما سخن ما را باور نمیکنید این آیه را بخوانید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖۖ وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ يُضَٰعِفۡهَا وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا٤٠﴾ [النساء: 40].
«خداوند ذرهای ظلم روا نمیدارد و از (اجر کسی نمیکاهد، ولی) اگر کار نیکی (از کسی) سر زند، آن را چند برابر میگرداند».
ابوسعید دوباره حدیث را پیگیری کرد و گفت: «سپس پیامبران و ملائکه و مؤمنان شفاعت میکنند و خدای جبّار میفرماید: الآن شفاعت من باقی است و آزاد کردن بقیهی اهل توحید را از آتش به عهده میگیرد و آنان را بدون این که عملی صالح انجام داده باشند یا کار نیکی کرده باشند وارد بهشت میسازد»، این گروه جز این که اهل توحید بوده و برای خدا شریک قائل نشدهاند چیز دیگری نداشتهاند و جزو آزادشدگان رحمان هستند([41])، البته پس از این که مجازات آن بیعملی را از آنان میگیرد»([42]).
از این جا برای ما روشن میشود که احادیثی که بیانگر حرام بودن آتش بر گوینده «لا إله إلا الله» است فقط کسانی را مد نظر دارد که قول و عمل به مقتضای آن را باهم جمع میکنند، زیرا گناهان اهل توحید آنان را در آتش وارد میسازد، اما باعث نمیشود که مانند کافران در آتش جاودانه بمانند. حدیث زیر هم جزو این احادیث است: «هرکس شهادت دهد که خدایی جز اللّه نیست و محمد فرستاده خداست، آتش جهنم بر او حرام میگردد»([43]).
این مسأله هم به اثبات رسیدهاست که فرزندان میتوانند برای پدرانشان شفاعت نمایند، همانگونه که در این حدیث آمده است: «خداوند درجهی بندی صالح را در بهشت بالا میبرد، بنده میگوید: پروردگارا این مقام بالا چرا و از کجا به من تعلق گرفت؟ در پاسخ او گفته میشود: به خاطر استغفار فرزندت برای تو»([44]). در حدیث دیگری هم آمده است که «هر پدر و مادری که سه فرزند نابالغ، آنان وفات کند، قطعاً خداوند آنان و فرزندانشان را به فضل و رحمت خود وارد بهشت میسازد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در ادامه فرمود: و به فرزندان گفته میشود: وارد بهشت شوید، میگویند منتظر پدر و مادرمان هستیم. سه بار به آنان گفته میشود وارد بهشت شوید، اما آنان در پاسخ میگویند: منتظر پدر و مادرمان هستیم. در نهایت به آنان گفته میشود: به همراه پدر و مادرتان وارد بهشت شوید»([45]).
در حدیث صحیح آمده است که یکی دیگر از اسباب شفاعت این است که صد نفر از مسلمانان بر جنازهای نماز بخوانند و برای او نزد خداوند میانجیگری کنند متن حدیث چنین آمده است: «هیچ مردهای نیست که گروهی از مسلمانان به تعداد صد نفر بر او نماز بخوانند و همه آنها برایش شفاعت کنند مگر این که شفاعت آنان در مورد او پذیرفته میشود»([46]). اما اگر مقام توحیدی نمازگزاران بالا باشد تعداد کمتر از صد نفر نیز برای شفاعت مرده کافی است، همانگونه که در حدیث صحیح دیگری آمده است: «هیچ مرد مسلمانی نیست که بمیرد و بر جنازهی او چهل مرد مسلمان که برای خدا شریک قائل نمیشوند نماز بخوانند مگر این که خداوند شفاعتشان را در مورد او میپذیرد»([47]). اما شفاعت مسلمانانی که به لعنت فرستادن عادت کردهاند پذیرفته نمیشود، در حدیث صحیح آمده است: «لعنت گویان در روز قیامت جزو شهادت دهندگان و شفاعت کنندگان نخواهند بود».
یکی دیگر از اسباب شفاعت، سجدهی زیاد برای خداست، در حدیث آمده است: «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم عادت داشت که به خدمتکار میفرمود: آیا چیزی نیاز داری؟ یک بار خدمتکار در پاسخ گفت: ای رسول خدا نیاز من این است که روز قیامت شفاعتم کنی، فرمود: چه کسی این را به تو یاد دادهاست؟ گفت: خدایم، فرمود: پس با سجدهی بسیار مرا یاری کن»([48]).
از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم حدیث صحیح رسیدهاست که قرآن برای خوانندهی خود شفاعت میکند. در صحیح مسلم آمده است: «قرآن بخوانید زیرا در روز قیامت شفیع یاران خود خواهد بود»([49]). از ابن عمر رضی الله عنه روایت است که فرمود: «روز قیامت، قرآن میآید و برای همنشین خود شفاعت میکند و میگوید: پروردگارا برای هر عمل کنندهای اجر و پاداشی وجود دارد و من این شخص را از لذتها و خواب منع میکردم، پس او را گرامی بدار. در پاسخ گفته میشود: [ای بندهی خدا] دست راستت را بگشا، در نتیجه دستش از رضوان خدا لبریز میشود. سپس گفته میشود: دست چپت را بگشا و آن هم از رضوان خدا لبریز میشود»([50]).
یکی دیگر از اسباب شفاعت سکونت در مدینه و وفات در آنجاست، در حدیث ابوسعید خدری رضی الله عنه آمدهاست که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس سختی و مشقت مدینه را تحمل کند و در آن جا وفات کند اگر مسلمان باشد روز قیامت برای او شفیع خواهم بود و به نفعش شهادت خواهم داد»([51]).
درود فرستادن بر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و برای دستیابی او به «وسیله» که مقامی مخصوص پیامبر است یکی از اسباب شفاعت است. در حدیث آمده است: «هرکس که برای من درخواست وسیله کند، شفاعت من برایش حلال خواهد شد»([52]).
شفاعت نشان از رحمت خدا برای بندگان موحدش دارد، خداوند به پیامبرش اجازه میدهد که برای آنان که خدا راضی است شفاعت کند و به ملائکه و سایر پیامبران و صالحان هم اجازه میدهد که برای برادران خود در آخرت شفاعت کنند. همچنین شفاعت نشان از رحمت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای امتش دارد زیرا ایشان دعای مخصوص برای امتش را به شفاعت اختصاص داده است، شفاعت نشان میدهد که مؤمنان هم در قیامت نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوز هستند، زیرا با وجود این که خود از نعمت پایدار بهشت برخوردار شدهاند اما برادران دیگر خود را فراموش نمیکنند که در دنیا اهل توحید بودند و به همراهشان نماز میخواندند و زکات میپرداختند، روزه میگرفتند، حج را بهجای میآورند و مسئولیتهای جهاد را بر دوش میگرفتند اما انجام برخی اعمال باعث شده که از ورود به بهشت محروم شوند. پس برایشان نزد خداوند شفاعت میکنند.
اسلام پیروان خود را اینگونه تربیت میکند که با یکدیگر همکاری کنند و نسبت به هم نیکوکار باشند، خوی خودخواهی در آنان نباشد، برای مصالح یکدیگر در تلاش باشند و برای دستیابی به حقوق خود از شفاعت بهره گیرند، خدای تعالی فرموده است:
﴿مَّن يَشۡفَعۡ شَفَٰعَةً حَسَنَةٗ يَكُن لَّهُۥ نَصِيبٞ مِّنۡهَاۖ وَمَن يَشۡفَعۡ شَفَٰعَةٗ سَيِّئَةٗ يَكُن لَّهُۥ كِفۡلٞ مِّنۡهَاۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ مُّقِيتٗا٨٥﴾ [النساء: 85].
«کسی که (در میان مردم) میانجیگری کند و میانجیگری او پسندیده (شرع) باشد نصیبی از (پاداش) آن خواهد داشت هرکسی که میانجیگری کند و میانجیگری او ناپسند (شرع) باشد بهرهای از سزا از آن خواهد داشت و (پشتیبانی از حق بیپاداش نمیماند و پشتیبانی از باطل بیسزا نخواهد بود) خداوند بر هرچیزی چیره است (و همه چیز را میپاید».
پس کسی که برای امری پسندیده شفاعت کند، سهمی از آن را به دست میآورد، در حدیث صحیح آمده است که: «شفاعت کنید تا اجر بگیرید، خداوند آنچه را بخواهد بر زبان پیامبرش به انجام میرساند»([53]).
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هنگامی که قبیله «هوازن» در غزوه حنین شکست خورد و فرزندان و زنان آنان اسیر شدند شفاعت نمود، هنگامی که قبیله هوازن بازگشتند و مسلمان شدند و از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم درخواست نمودند که اسیران و اموال آنان را بازگرداند، ایشان فرمود: آنچه که به من و فرزندان عبدالمطلب غنیمت رسیدهاست به شما باز گردانده میشود. هنگامی که نماز ظهر را خواندم در مسجد بگویید: ما پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را میان خود و مؤمنان شفیع میکنیم و مؤمنان را میان خود و رسول الله صل الله علیه و آله و سلم واسطه تا زنان و فرزندانمان به ما بازگردانده شود آنان چنین کردند و اصحاب هم اسیران را به آنان بازگرداندند»([54]).
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای «میث» شوهر «بریره» شفاعت کرد، زیرا او را دوست میداشت اما «بریره» او را نمیپسندید. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به «بریره» گفت: «کاش نزد او باز میگشتی؟ گفت: ای رسول خدا! آیا به من دستور میدهی؟ فرمود: خیر بلکه فقط میانجیگری میکنم. گفت: من نیازی به او ندارم»([55]).
اما اگر حدود و قوانین الهی نیاز به قضاوت داشته باشد یا جزو اختیارات حاکم اسلامی باشد، رسول الله صل الله علیه و آله و سلم واسطهگری در آن موارد را نهی فرموده است. هنگامی که اسامه بن زید در مورد اجرای حد بر زن مخزومی که دزدی کرده بود با رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم سخن گفت و قصد شفاعت او را داشت، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «آیا در مورد حدود خداوند واسطهگری میکنی؟». سپس میان مردم خطبهای خواند و فرمود: «آنان که قبل از شما بودند به این خاطر هلاک شدند که اگر انسان صاحب مقامی میان آنان دزدی میکرد، رهایش میکردند، اما اگر انسان ضعیف و بیمقامی مرتکب دزدی میشد، حد سرقت را بر وی اجرا میکردند، اما به خداوند قسم اگر فاطمه دختر محمد هم دزدی کند، دستش قطع خواهم کرد»([56]).
در روایت آمده است که: «صفوان پسر امیه بن خلف در مسجد خوابیده بود و لباسش را زیر سرش گذاشته بود، دزدی آمد و لباس او را دزدید، صفوان دزد را گرفت و نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آورد، او به دزدی خود اعتراف کرد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دستور داد دستش را قطع کنند، صفوان گفت: ای رسول خدا آیا دست یک عرب را به خاطر لباس من قطع میکنی؟ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «چرا قبل از این که او را نزد من بیاوری این را نگفتی [و او را نبخشیدی؟]». صفوان میگوید: سپس پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «قبل از این که نزد حاکم بروید شفاعت کنید، زیرا اگر حکم به حاکم برسد و ببخشد، خداوند او را نبخشاید». آنگاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دستور داد دستش را از مچ قطع کنند»([57]).
نهی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از شفاعت کردن برای جلوگیری از اجرای حدود خدا به این خاطر است که اجرای حدود، مصلحت و امنیت جماعت مسلمین و مساوات آنان در شریعت خدا را در پی دارد و عدالتی را که شریعت برای ایجاد آن نازل شدهاست به انجام میرساند. خداوند فرموده است:
﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٧٩﴾ [البقرة: 179].
«ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص، حیات و زندگی است (بنابر مصلحت و حکمتی در آن) و دقائق و نکاتی که در احکام است این است که قانون قصاص را برای شما وضع کردیم تا از تجاوز و خونریزی بپرهیزید».
اما شفاعت در امور خیر همان چیزی است که شریعت اسلام مردم را برای انجام آن تشویق فرموده و اسلام پیروان خود را بر پایبندی آن تربیت نمودهاست و آنان نیز در دنیا و قیامت به اجرای آن میپردازند.
بهشت یک رؤیا نیست که مستضعفان زمین را از خود بیخود کند و آنان را از دستیابی به حقوق، بهبود شرایط زندگی و ارتقای روابط اجتماعی تا بالاترین سطوح انسانی باز دارد و باعث شود که انسان برای هم نوعش فرآوردهای به بار نیاورد یا بر او تکبر ورزد. زیرا اسلام هیچکس را از حق طلبی و دفاع از حقوق خود منع نمیکند، بلکه آنان را برای گرفت حق تشویق مینماید: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «کسی که برای دفاع از مالش کشته شود، شهید است»([58]).
بازهم فرموده است: «آقا و سرور شهیدان، حمزه پسر عبدالمطلب است و کسی که در برابر حاکمی ستمگر بایستد و او را به نیکی امر کند و از بدی باز دارد و حاکم او را به قتل برساند، او نیز چنین مقامی دارد»([59]).
بهشت در واقع منزل اصلی شهیدان نیکوکار است و پاداش آنان برای جان و مالی است که در راه برتری حق و عدل بخشیدهاند. پس انسان خردمند نباید فریب اندیشههای مارکسیستی را بخورد که معتقد است «دین افیون تودههاست»، و اگر چنین تفکری زمانی به واقعیت پیوست در مقطعی از قرون وسطی و تاریخ حاکمیت کلیسا بود که تاریکی و ظلمت بر اروپا سایه افکنده و قدرت اربابان کلیسا با فئودالها و مالکان اراضی و پادشاهان سرکش متحد شده بود، اما هیچگاه در تاریخ اسلام رنگ واقعیت به خود نگرفت و دین به افیون تودهها تبدیل نشده است.
انسان اندیشمند نباید فریب تعبیرهای غربی و ماده پرستان را بخورد که آن را مبتنی بر تحلیلهای روان شناختی و انسان شناسی کرده و معتقدند که دین دارای یک مبدأ ابتدایی است و از «توتم پرستی» به «توحید» رسید که این ترقی هم ناشی از رشد عقلانیت انسان بود و همین رشد عقلانی، بشر را به جایی رساند که خود را از قید دین خارج سازد! چنین بینشهایی باعث پوشاندن حقایقی میشود که پیشرفت علمی بشر کشف کردهاست و خود را ناچار دیده که صادقانه به وجود خالقی توانا و تدبیرگر برای این جهان پر از شگفتی و باعظمت اعتراف کند.
ایمان به بهشت جزء عقاید اسلامی است که در متون کتاب و سنت ثابت شده است. خداوند فرمود:
﴿سَابِقُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا كَعَرۡضِ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أُعِدَّتۡ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦۚ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ٢١﴾ [الحديد: 21].
«بر یکدیگر پیشی بگیرید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن همسان پهنای آسمان و زمین است، برای کسانی آماده شده است که به خدا و پیامبرانش ایمان داشته باشند این عطاء خدا است و به هرکس که بخواهد میدهد».
﴿وَٱللَّهُ يَدۡعُوٓاْ إِلَىٰ دَارِ ٱلسَّلَٰمِ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٢٥﴾ [يونس: 25].
«خداوند (انسان را به بهشت، یعنی) به سرای امن و امان و آرامش و اطمینان دعوت میکند».
خدای تعالی «سلام» است و «دارالسلام» هم که مؤمنین را بهسوی آن فرا میخواند و آنان را تشویق میکند که با یکتاپرستی و عبادت نیکو برای دستیابی به آن تلاش کنند، همان بهشت است([60]).
پیامبر گرامی صل الله علیه و آله و سلم بهشت را یاد میکند و اصحاب خود را برای به دست آوردن آن ترغیب مینمود و میفرمود: «ندیدهام که کسی از آتش بهراسد و یا در طلب بهشت باشد اما در غفلت و خواب به سر برد»([61]). پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در این حدیث از غفلت برای فرار از آتش جهنم و غفلت از دستیابی به بهشت نهی فرموده است و این کار فقط با فرار از عرصه گناه به دامنه بندگی و اطاعت ممکن است. جای تعجب است که شخصی خواهان فرار از آتش و خطرات آن باشد اما به خواب فرو رود! و در صدد دستیابی به بهشت باشد اما بخوابد. بهشتی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ، امور غیبی آن را طبق الهام و وحی خداوند، اینگونه توصیف فرموده است: «آن مقدار از بهشت که اندازهی جای کوبیده شدن یک شلاق بر زمین است از دنیا و همهی دارائیهای آن بهتر است»([62]). در حدیث قدسی آمده است که خداوند فرمود: «برای بندگان صالحم در بهشت چیزهایی آماده کردهام که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب کسی خطور کرده است». ابوهریره میگوید: اگر میخواهید [به این حدیث یقین کنید] این آیه را بخوانید:
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: 17]([63]).
« پس هیچ کس نمیداند چه پاداشهای (عظیمی) که مایة روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده است، به (پاس) آنچه که (در دنیا) انجام میدادند».
ابو موسی اشعری در تفسیر این آیه:
﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ٤٦﴾ [الرحمن: 46].
«وبرای کسی که ازایستادن دربرابر پروردگار خویش بترسد، دوباغ بهشتی است».
فرموده است: دو باغ از طلا برای «سابقین» [آنان که در ایمان از همه پیشی گرفتهاند] و دو باغ از نقره برای آنان که در رتبه بعدی قرار دارند یعنی «تابعین» [از نظر علم «مصطلح الحدیث»] این حدیث «مرفوع» است، زیرا از امور غیبی خبر میدهد و ابوموسی اشعری رضی الله عنه نمیتواند طبق نظر خود در این باره سخن بگوید، پس به طور یقین آن را از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیده است([64]).
«مجاهدبن جبر» که جزو امامان مفسر است و طبق نظر «ابن تیمیه» تفسیر او میان تفاسیر تابعین بهترین جایگاه را دارد در تفسیر این آیه:
﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَۖ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٞ شَكُورٌ٣٤﴾ [فاطر: 34].
«و گویند: «حمد (و ستایش) مخصوص الله است که اندوه را از ما دور کرد، یقیناً پروردگار ما آمرزندة سپاسگزار است».
گفته است که: «خداوند از اهل بهشت «خزنِ مرگ» را دور میکند و آنان در برابر مرگ ایمن میشوند»([65]). در مورد نظرِ مجاهد، احادیثی وارد شدهاست که بیان میکند مؤمنان در بهشت جاودانه میمانند. از جملهی آن احادیث این است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «خداوند اهل بهشت را به بهشت و اهل جهنم را به جهنم وارد میکند، سپس در میان هردو دسته فردی ندا میدهد که: ای اهل بهشت، برای شما هیچ مرگی نیست و ای اهل جهنم برای شما هم هیچ مرگی نیست و هرکدام از شما در جایگاه خود جاودانه خواهد ماند»([66]).
کسی که در ادبیات بابلیها و یونان قدیم و اقوام دیگر مطالعه کند و افسانههای جاری در میان آن ملتها را مورد دقت قرار دهد در مییابد که بشر تا چه اندازه برای جاودانگی در تلاش بوده و در این تلاش با ناکامی مواجه گشته است. جاودانه شدن برای بشر هرگز محقق نشده و نخواهد شد مگر در بهشتی که خداوند برای بندگان صالح خود مهیا فرموده است، آنگاه که «مرگ را در روز قیامت به صورت گوسفندی با رنگ مایل به سفید میآورند... و دستور داده میشود که آن را ذبح کنند»([67]).
جاودانگی مؤمنان در بهشت فقط به همراه نعمتی دائمی و تندرستی پایدار و جوانی همیشگی خواهد بود. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «در بهشت یک منادی ندا میدهد: برای شما مقرر گشته که همیشه تندرست باشید پس هرگز مریض نخواهید شد و مقرر گشته که زنده باشید پس هرگز نخواهید مُرد و مقرر گشته که جوان و شاداب باشید پس هرگز پیر نخواهید شد و مقرر گشته که در نعمت و بهرهمندی باشید پس هرگز دچار فقر نمیشوید. و این وعده پروردگار است که فرموده:
﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلّٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهۡتَدِيَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُۖ لَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّۖ وَنُودُوٓاْ أَن تِلۡكُمُ ٱلۡجَنَّةُ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٤٣﴾ [الأعراف: 43]([68]).
«و آنچه از کينه (و نفرت) که در سينههايشان است بر میکنيم. و از زير (درختان و مسکنهای) آنها نهرها جاری است. و گويند: «ستايش مخصوص الله است که ما را به اين (بهشت) هدايت نمود، و اگر الله ما را هدايت نمیکرد؛ ما هرگز راه نمیيافتيم. مسلّماً فرستادگان پروردگار ما به حق آمدند». و (آنگاه) به آنان نِدا داده میشود که: «اين بهشت را به پاداش آنچه که انجام میداديد، به (شما دادهاند و) ارث برديد»».
با هر بادی که از شمال میوزد زیبایی مردان و زنان بهشتی بیشتر میگردد و تسبیح و تکبیر پروردگار به آنان الهام میشود و ازخوردنیها و نوشیدنیها و سایر نعمتهای بهشتی بهرهمند میگردند که بزرگترین و برترینِ آن نعمتها، رضوان خدای تعالی است. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «خداوند به بهشتیان میفرماید: ای اهل بهشت! آنان میگویند: لبیک ای پروردگار، در خدمتیم و خیر و برکت در دستان توست. آن گاه میفرماید: آیا [از پاداشی که به شما دادم] خوشنود گشتید؟ میگویند: چگونه میشود که راضی نباشیم ای پروردگار! در حالی که به ما چیزهایی دادهای که به هیچیک از مخلوقات خود ندادهای. خداوند میفرماید: آیا بیشتر از این هم به شما بدهم؟ میگویند: پروردگارا! از این بهتر و بیشتر چیست؟ میفرماید: رضوان خود را بر شما حلال میکنم و هرگز بر شما خشم نمیگیرم»([69]).
همانگونه که مرگ، اهل بهشت را فرا نمیگیرد، به خواب هم نمیروند و به هیچ طریقی از نعمتهای بهشتی فاصله نمیگیرند. از رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم سؤال شد که آیا بهشتیان میخوابند؟ فرمود: خواب برادر مرگ است و اهل بهشت نمیمیرند»([70]). [پس به خواب هم نمیروند].
میوههای بهشتی همیشه تازه و نو میشوند. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرموده: «هرگاه توسط یک فرد بهشتی میوهای چیده شود، خداوند بلافاصله در جای آن همانندش را به وجود میآورد»([71]).
خداوند بهشت را مژدهای برای مسلمانانِ اهل توحید قرار داده و اولین کسی که دروازههای بهشت برایش گشوده میشوند، محمد صل الله علیه و آله و سلم خاتم النبیین است. انس بن مالک میگوید: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «روز قیامت به دروازه بهشت میرسم و میخواهم که آن را برایم باز کنند. نگهبان آن میگوید: تو چه کسی هست؟ میگویم: من محمد هستم. نگهبان میگوید: به من دستور داده شدهاست که قبل از تو در را برای هیچکسی باز نکنم»([72]).
پس از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گروه مؤمنان و متقیان وارد بهشت میشوند. از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روایت شدهاست که فرمود: «ما آخرین امت [در دنیا] و اولین امت در قیامت هستیم و قبل از همه وارد بهشت میشویم»([73]). هفتاد هزار از مؤمنان و اهل تقوی بدون حساب و کتاب و فقط به خاطر ارزش اخلاصی که در توحید داشته و به شیوهی نیکو بر خداوند توکل نمودهاند وارد بهشت میگردند.
در حدیث صحیح آمده که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «هفتاد هزار از امتم بدون حساب و کتاب وارد بهشت میشوند. اصحاب گفتند: ای رسول خدا! آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که برای شفای مریضهای خود از داغ کردن و دعاهای نامشروع استفاده نمیکنند و بر پروردگار خود توکل مینمایند»([74]).
بیشترِ اهل جنت را مسلمانان و پیروان محمد صل الله علیه و آله و سلم تشکیل میدهند. حدیث زیر به این مطلب اشاره دارد: «همهی امتها بر من عرضه شدند. [در میان آنان] پیامبری را دیدم که پیروان او کمتر از ده نفر بودند، پیامبرانی دیگر را دیدم که هرکدام یک یا دو نفر پیرو داشتند، ناگاه امتی بسیار پرجمعیت به من نشان داده شد. گمان بردم آنان امت من هستند. اما به من گفته شد: آنان موسی و پیروانش هستند، اکنون به این افق بنگر. من هم نگریستم و جمعیتی بسیار زیاد دیدم. گفته شد: همهی آنان امت تو هستند و همراهشان هفتاد هزار بدون حساب و کتاب و لمس عذاب به بهشت داخل میشوند»([75]).
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در حدیثی دیگر، مسلمانان را اینگونه مژده داده است:
«من امیدوارم که شما نصف اهل بهشت را تشکیل دهید، زیرا شما در میان امتهای دیگر مانند یک موی سیاه در بدن یک گاو سفید یا یک موی سفید در بدن یک گاو سیاه هستید»([76]). این حدیث بیانگر کثرت کافران و جمعیت اندک مؤمنان است.
این مسأله در طول تاریخ همینگونه بودهاست اما پیروان محمد صل الله علیه و آله و سلم از پیروان سایر انبیاء بیشتر خواهند بود. در حال حاضر تعداد امت مسلمان به نسبت کافران روی زمین کم جمعیتتر است و وظیفه مسلمانان در عصری که اکثریت اهل زمین را کفار تشکیل میدهند.این است که پیوسته در صدد ابلاغ دعوت اسلام به ملتها و ادیان و نژادهای مختلف باشند تا این مسئولیت مهم از عهدهی آنان خارج گردد و کلام حق و دین حقیقی در جایگاه والای خود قرار گیرد و مفهوم این آیه به حقیقت بپیوندد:
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ٣٣﴾ [التوبة: 33].
«تا این آیین (کامل و شامل) را بر همهی آئینها پیروز گرداند (و به منصهی ظهورش رساند) هرچند که مشرکان نپسندند».
همهی ادیان آسمانی، تکذیب کنندگان دعوت پیامبران را به سوختن در آتش جهنم تهدید کردهاند. خداوند متعال بیان فرمودهاست که همانگونه اهل بهشت در آن جاودانه میمانند، جهنمیها نیز در آتش جنهم برای همیشه ماندگار خواهند شد:
﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ خَٰلِدِينَ فِيهَاۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ١٠﴾ [التغابن: 10].
«و کسانی که کافر بشوند و آیات ما را تکذیب بکنند آنان دوزخیاناند جاودانه در آنجا میمانند».
﴿لَهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ ظُلَلٞ مِّنَ ٱلنَّارِ وَمِن تَحۡتِهِمۡ ظُلَلٞۚ ذَٰلِكَ يُخَوِّفُ ٱللَّهُ بِهِۦ عِبَادَهُۥۚ يَٰعِبَادِ فَٱتَّقُونِ١٦﴾ [الزمر: 16].
«بالای سرشان سایبانهایی از آتش و در زیر پاهایشان سایبانهایی از آتش دارند (و بلکه از هر سو آتش بر آنان خیمه زده است و طبقات آتش ایشان را فراگرفته است) این چیزی است که خداوند بندگان خود را از آن میترساند (و برحذر میدارد) پس ای بندگانم! خویشتن را از (عذاب) من بپرهیزید (و با انجام طاعات و عبادت خود را از آتش دوزخ در امان دارید)».
در آیات بسیاری از قرآن کریم، نسبت به آتش جهنم هشدار داده شده است، برخی از آیات به توصیف آتش جهنم، طبقات آن، عمق و گودی آن، پردهها و تاریکی آن، شدت سرما و گرما و میزان سوزانندگی آن، نالههای آن، دود و شعلهها و زبانههای آن و درهها و کوههای آن، چاهها و چشمهها و رودهای آن، زنجیرها و بندها و انواع عذاب آن میپردازد، برخی آیات دیگر هم خوراکها و نوشیدنیهای جهنمیان و نوع پوشش و جاودانه بودن آنان در جهنم و خروج اهل توحید با رحمت خدا و شفاعت شفیعان از این ورطهی هولناک را بیان میکنند. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هم به شیوهای بیسابقه، جزئیات و اخبار جهنم را توصیف نموده است به گونهای که در ادیان دیگر تا این حد، وضوح نیافته است. البته همهی ادیان آسمانی، جهان آخرت و وجود بهشت و جهنم در آن جهان را اثبات و تأیید میکنند.
ترساندن از آتش اثر عمیقتری از تشویق به بهشت برای تربیت نفس انسانی دارد. اسلام برای رونق بخشیدن به شعلههای ایمان در نفس انسان از هردو شیوهی ترغیب و ترهیب بهره گرفته است. خداوند فرموده است:
﴿فَأَنذَرۡتُكُمۡ نَارٗا تَلَظَّىٰ١٤﴾ [الليل: 14].
«من شما را از آتش هولناکی بیم میدهم که شعلهور میشود و زبانه میکشد».
نعمان بن بشیر که یکی از اصحاب پیامبر است میگوید: من از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: «أَنْذَرْتُكُمُ النَّارَ أَنْذَرْتُكُمُ النَّارَ». «من شما را از آتش میترسانم، من شما را از آتش میترسانم».
«پیامبر صل الله علیه و آله و سلم این جمله را به گونهای میفرمود که مردم داخل بازار، آنرا از جایی که من ایستادهام میشنیدند»([77]).
در صحیحین (بخاری و مسلم) آمدهاست که ابوهریره رضی الله عنه از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روایت نمود که فرمود: «من شبیه مردی هستم که آتشی روشن میکند و موجودات ریز و پروانهها میافتند [و میسوزند]. من هم میخواهم شما را از افتادن در آتش نجات دهم، اما شما میخواهید به کام آن فرو روید»([78]).
بازهم در صحیحین از انس رضی الله عنه نقل شده که گفت: بیشترین دعای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم این بود که میفرمود:
﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ﴾ [البقرة: 201].
«پروردگارا! در دنیا به ما نیکی رسان و در آخرت نیز به ما نیکی عطا فرما (و سرای اجل و عاجل ما را خوش و خرم گردان) و ما را از عذاب آتش (دوزخ محفوظ نگهدارد)».
جابر رضی الله عنه روایت میکند که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به مردی فرمود: «در نماز چگونه دعا میکنی؟ گفت: تشهد را میخوانم، آنگاه میگویم: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ وَأَعُوذُ بِكَ مِنَ النَّارِ». «خداوندا! من از تو بهشت را میخواهم و از آتش جهنم به تو پناه میآورم».
البته نه مانند شما و نه مانند معاذ نمیتوانم دعاها را زمزمه کنم. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «همهی ما برای رسیدن به بهشت این دعاها را میخوانیم و تفاوتی میان دعاها ما و تو نیست»([79]).
هدف از تهدید انسانها ترساندن آنان از آتش، ایجاد ترس در برابر خدا، بزرگداشت او و تشویق بندگان به اطاعت و پرهیز از نافرمانی او است. انسان هر اندازه از خدا بیشتر بترسد به همان میزان به انجام سنتها و اعمال صالح میپردازد. ترس در حد خود امری پسندیده است اما اگر به نگرانی و اضطراب و دوری از اعمال شایسته منجر گردد، از طریق امید به خوش فرجامی و مهربانی پروردگار معالجه میگردد که آیات «رجاء» همین وظیفه را در بر دارند و در نهایت انسان را به میانهروی و تعادل میرسانند و حالتی میان «خوف» و «رجاء» به او میبخشند. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در یکی از دعاهای خود میفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ، وَاَعُوذُ بِكَ مِنَ الْعَجْزِ وَالْكَسَلِ»([80]). «پروردگارا من از حزن و اندوه و ناتوانی و کسالت به تو پناه میآورم».
مؤمنان به خاطر این که خداوند «حزن» را از آنان دور گردانده، سپاسگذاری میکنند:
﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَ﴾ [فاطر: 34].
«شکر و شتایش برای خدایی که حزن و اندوه را از ما دور گرداند».
بدون شک غلبهی حزن و اندوه بر مؤمنان به گونهای که آنان را از شاد نمودن خانواده و انجام وظایف مثبت باز دارد، پدیدهای منفی و نیازمند معالجه است.
اگر حزن، هنگام تفکر در آیات عذاب و حوادث جهنم به ذهن انسان خطور کند به حدی که برای پرهیزکاری و انجام عبادات مؤثر باشد، برای شخص مؤمن مطلوب است. هر اندازه که مؤمن، یادآور اخبار و اوصاف جهنم میگردد ترس او از خداوند و خضوعش در برابر عظمت او بیشتر میگردد. حتی مناظر دنیوی مانند شعلهور شدن آتش در تنور و نانوایی یا کورهی آهنگری همیشه انسانهای مؤمن را به یاد آتش جهنم انداخته، قلبهایشان را لرزانده و باعث سرازیر شدن اشکهایشان گردیده است. رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم از همهی مردم نسبت به جهنم و حالات آن آگاهی بیشتری داشت، به همین خاطر فرموده است: «قسم به کسی که جانم در دست اوست اگر آنچه را که من میبینم شما هم ببینید، خندهای کمتر و گریهای بیشتر خواهید داشت. اصحاب عرض کردند: «ای رسول خدا، مگر چه میبینید؟ فرمود: آتش و جهنم را میبینیم»([81]).
ابو درداء از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم نقل میکند که فرمود: «اگر آنچه را که من میدانم شما هم میدانستید کمتر میخندیدید و بیشتر گریه میکردید و از هول و هراس این که نجات پیدا میکنید یا خیر، به بیابانها میرفتید و به درگاه خداوند التماس میکردید».
همواره در زندگی روزمره تصاویر جهنم، حال و وضع جهنمیان که با غُل و زنجیرها و سایر ابزارهای جهنمی بسته شدهاند به ذهن مؤمنان خطور میکند و اثر خود را بر رفتار و عملکرد آنان میگذارد.
«سعید جرمی» در توصیف انسانهایی که خوف خدا را دارند میگوید: «آنان هرگاه به آیهای برمیخورند که بیانگر اوصاف آتش جهنم است، از وحشت فریاد میزنند، گویی که نالهای آتش در گوششان طنین میاندازد و آخرت پیش چشمانشان است»([82]).
خداوند، آتش جهنم را برای انسانها و جنّیهای نافرمان خلق کرده است، زیرا این دو گروه مکلف به انجام وظیفه هستند و در قبال آن بازخواست میشوند. راه نجات برای این دو گروه از موجودات، اطاعت از خداوند و پرهیز از نافرمانی اوست. رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم بیان فرمودهاست که گریه کردن از ترس خدا و برای رهایی از آتش و پناه بردن به خداوند، به بندگان سود میرساند و آنان را از آتش جهنم نجات میدهد: «دو چشم هست که آتش جهنم هیچیک از آن دو را لمس نمیکند. چشمی که در دل شب از ترس خدا اشک میریزد و چشمی که برای رضای خدا، شب را بیدار میماند و نگهبانی میدهد»([83]).
در حدیث دیگر آمده است: «هرکس سه بار از خداوند بهشت را طلب کند، بهشت میگوید: خداوندا او را وارد بهشت کن و هرکس سه بار از جهنم به خدا پناه ببرد، جهنم میگوید: خداوندا او را از آتش نجات بده»([84]).
همانگونه که بهشت دارای درجاتی است، جهنم هم دارای طبقاتی عمیق است، خداوند فرموده است:
﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِيرًا١٤٥﴾ [النساء: 145].
«بیگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پایینترین مکان آن هستند».
و همانگونه که بهشت دروازههای مختلفی دارد به بعضی از بعضی دیگر ارزشمندترند، جهنم نیز دارای دروازههای متفاوت است:
﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِينَ٤٣ لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّكُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ٤٤﴾ [الحجر: 43-44].
«و حتماً دوزخ میعادگاه جملگی آنان است، دوزخ دارای هفت در است و هر دری بخش خاص و ویژهای از آنان دارد (که از آن به دوزخ در میآیند و متناسب با اعمال زشت و پلید ایشان است)».
درهای هشتگانه بهشت، هرکدام برای یکی از اعمال صالح تخصیص یافته، به همین صورت دروازههای هفتگانه جهنم نیز هرکدام برای یکی از اعمال زشت و گناه آلود معین گشته است([85]). دروازههای جهنم بر روی اهل جهنم بسته میشود.
﴿إِنَّهَا عَلَيۡهِم مُّؤۡصَدَةٞ٨﴾ [الهمزة: 8].
«آن آتشی ایشان را در بر میگیرد که سرپوشیده و در بسته است».
سفیان ثوری آیهی:
﴿لَا يَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَكۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ هَٰذَا يَوۡمُكُمُ ٱلَّذِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ١٠٣﴾ [الأنبياء: 103].
«وحشت بزرگ (قیامت) آنها را اندوهگین نسازد، و فرشتگان به استقبالشان آیند (گویند:) «این همان روز تان است که به شما وعده داده میشد»».
را اینگونه تفسیر نموده که: «منظور از «فزع اکبر» بسته شدن دروازههای جهنم بر روی اهل آن است»([86]). آتش جهنم به وسیلهی چادرهایی از جنس آتش مانند دالانهایی سرپوشیده، زبانههای آتش را برای سوزاندن کافران نگه میدارد.
خداوند متعال فرموده است:
﴿إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَا﴾ [الكهف: 29]([87]).
«ما برای ستمگران آتشی را آماده کردهایم که (از هرطرف ایشان را احاطه میکند) و سراپرده آنان را در بر میگیرد».
آیات قرآنی جمعیت جهنمیان را بسیار زیاد تعیین کرده است:
﴿كَأَنَّمَآ أُغۡشِيَتۡ وُجُوهُهُمۡ قِطَعٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مُظۡلِمًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ [يونس: 27].
«انگار با چادرهایی تاریکی از شب چهرههایشان پوشانده شده است آنان دوزخیانند و جاودانه در آن میمانند».
برخی از احادیث صحیح بیان میکنند که گروهی از اهل توحید هم در آتش میسوزند تا حدی که به ذغال تبدیل میشوند و آنگاه که به رحمت خداوند شفاعت مؤمنان از آن خارج میگردند در آب حیات شستشو داده میشوند([88]).
یکی از خواص آتش جهنم آن است که هم گرمای شدید دارد و هم سرمای سخت:
﴿وَقَالُواْ لَا تَنفِرُواْ فِي ٱلۡحَرِّۗ قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗاۚ لَّوۡ كَانُواْ يَفۡقَهُونَ﴾ [التوبة: 81].
«و میگویند در گرما (ی سوزان تابستان بهسوی میدان نبرد) حرکت نکنید (ای پیغمبر! بدانان) بگو: اگر دانا بودند میفهمیدند که آتش جهنم گرمتر و سوزانتر (از گرمای تابستان و از همه آتشهای جهان) است».
در صحیح بخاری و مسلم نقل شده که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «این آتشی که بنی آدم در دنیا روشن میکنند فقط یک جزء از آتش جهنم است که هفتاد برابر از این آتش گرمتر است»([89]). ثابت شده که آتش جهنم تا نصف هر روز شدت میگیرد و هرگاه اهل جهنم وارد آن میشوند بر شدت آن افزوده میگردد و همهی آنان را به ذغال تبدیل میکند، پس از آن که دیگر چیزی برای سوخت آن باقی نماند، جهنمیان دوباره زنده میشوند و جهنم به سراغشان میآید...
خداوند فرموده است:
﴿كُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗا﴾ [الإسراء: 97].
«هر زمان که زبانه آتش (به سبب سوختن گوشت و استخوان ایشان) فروکش کند (با تجدید گوشت و استخوانشان) بر زبانه آتششان میافزاییم».
جهنم دارای صدای خشمآلود و جوش و خروشی خاص است که در کلام خدا این چنین وصف شده است:
﴿وَأَعۡتَدۡنَا لِمَن كَذَّبَ بِٱلسَّاعَةِ سَعِيرًا١١ إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظٗا وَزَفِيرٗا١٢﴾ [الفرقان: 11-12].
«ما برای کسی که قیامت را دروغ بداند، آتش شعلهور و سوزانی آماده کردیم. هنگامی که ایشان را از دور میبیند، صدای خشم آلود و جوش و خروش آن را میشنوند».
﴿إِذَآ أُلۡقُواْ فِيهَا سَمِعُواْ لَهَا شَهِيقٗا وَهِيَ تَفُورُ٧﴾ [الملک: 7].
«هرزمان که به دوزخ انداخته میشوند، تنوره میزند و غرّشی از آن میشنوند».
قرآن کریم بیان نموده که هوای جهنم گرم و سوزان (سَموم) و آب آن داغ و جوشان است و دودی پرحرارت و بسیار غلیظ و سیاه بر آن جا سایه افکنده است:
﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ٤١ فِي سَمُومٖ وَحَمِيمٖ٤٢ وَظِلّٖ مِّن يَحۡمُومٖ٤٣ لَّا بَارِدٖ وَلَا كَرِيمٍ٤٤﴾ [الواقعة: 41-44].
«سمت چپیها! چه سمت چپیهایی؟! (بدا به حالشان!) آنان در میان شعلههای آتش و آب جوشان به سر خواهند برد و در سایه دودهای بسیار سیاه و گرم قرار خواهند گرفت نه خنک است و نه مفید فایدهای».
خداوند به فضل و کرم خود ما را از همهی این عذابها نجات دهد.
آیات قرآنی همچنین از بسته شدن کافران در آتش، نوع عذابها و غذاهای آنان خبر میدهند:
﴿إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلۡكَٰفِرِينَ سَلَٰسِلَاْ وَأَغۡلَٰلٗا وَسَعِيرًا٤﴾ [الإنسان: 4].
«ما برای کافران زنجیرها و غلها و آتش فروزان دوزخ را آماده کردهایم».
﴿إِنَّ لَدَيۡنَآ أَنكَالٗا وَجَحِيمٗا١٢ وَطَعَامٗا ذَا غُصَّةٖ وَعَذَابًا أَلِيمٗا١٣﴾ [المزمل: 12-13].
«نزد ما غل و زنجیرها و آتش سوزان دوزخ است و همچنین خوراک گلوگیری و عذاب دردناکی موجود است».
قرآن بیان کردهاست که اهلآتش با غل و زنجیرهایی در دستان و گردنشان بسته میشوند و دستانشان به گردنشان آویخته میگردد تا نتوانند گرمای آتش را از خود دور کنند، بلکه با چهرههایشان به استقبال آتش بروند:
﴿أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجۡهِهِۦ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ وَقِيلَ لِلظَّٰلِمِينَ ذُوقُواْ مَا كُنتُمۡ تَكۡسِبُونَ٢٤﴾ [الزمر: 24].
« آیا کسیکه با چهرهاش سختی عذاب روز قیامت را (از خود) دور میسازد، (همانند بهشتیان هستند؟!) و به ستمکاران گفته میشود: «بچشید (کیفر) آنچه را که بدست میآوردید»».
اهل جهنم به وسیلهی تازیانهایی از جنس آهن سرکوب میشوند:
﴿وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِيدٖ٢١ كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِيدُواْ فِيهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ٢٢﴾ [الحج: 21-22].
«و تازیانههایی از آهن برای (زدن و سرکوبی) ایشان (آماده شده) است هرزمان که دوزخیان بخواهند خویشتن را از غم و اندوه عظیم آتش برهانند بدان برگردانده شوند».
خداوند متعال فرمودهاست که جهنمیها با یکدیگر درگیر میشوند، همدیگر را نفرین میکنند، از هم متنفرند و از بتهای سنگی و شیاطین جن و انس بیزاری میجویند. خداوند فرمودهاست که خدایان مشرکان همراه آنان در جهنم خواهند بود:
﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِلۡغَاوِينَ٩١ وَقِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ يَنصُرُونَكُمۡ أَوۡ يَنتَصِرُونَ٩٣ فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ٩٥ قَالُواْ وَهُمۡ فِيهَا يَخۡتَصِمُونَ٩٦ تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨ وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩﴾ [الشعراء: 91-99].
«و دوزخ برای گمراهان آشکار گردانده میشود و بدیشان گفته میشود آنجا هستند معبودهایی که پیوسته عبادت میکردید؟ (معبودهای) غیر از خدا، آیا آنها (در برابر این شدائد و سختیهایی که اکنون با آن روبهرو هستید و هستند) شما را کمک میکنند یا خویشتن را یاری میدهند؟ پس از آن آنان (که پرستش شوندگان گمراه ساز) همراه گمراهان، پیاپی به دوزخ سرنگون افکنده میشوند و جملگی لشکریان اهریمن آنان در آنجا به کشمکش میپردازند و میگویند به خدا سوگند ما در گمراهی آشکاری بودیم و آن زمان که ما شما را با پروردگار جهانیان برابر میدانستیم و ما را جز بزهکاران گمراه نکرده است».
در قرآن آمده که زنجیرهای کافران بسیار طولانی و آنان را بر روی چهرههایشان میکشند:
﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ٣٠ ثُمَّ ٱلۡجَحِيمَ صَلُّوهُ٣١ ثُمَّ فِي سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُكُوهُ٣٢﴾ [الحاقة: 30-32].
«(خدا به فرشتگان نگهبان دوزخ دستور میفرماید): او را بگیرید و به غل و بند و زنجیرش کشید و سپس او را به دوزخ بیندازید سپس او را با زنجیری ببندید و بکشید که هفتاد ذراع درازا دارد».
﴿يَوۡمَ يُسۡحَبُونَ فِي ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨﴾ [القمر: 48].
«روزی داخل آتش، بر رخساره، روی زمین کشیده میشوند (و بدیشان گفته میشود) بچشید لمس و پسوده دوزخ را».
یکی دیگر از نمونه عذابهای جهنم این است که آنان را تا بالاترین نقطه آن میبرند و از آن جا به پایین پرتاب میکنند.
﴿سَأُرۡهِقُهُۥ صَعُودًا١٧﴾ [المدثر: 17].
«به زودی او را به بالا رفتن از گردنه و امیدارم».
ابو هریره رضی الله عنه از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روایت میکند که فرمود: «هرکس که خود را از بالای یک کوه پایین بیندازد و خودکشی کند، در حقیقت در آتش جهنم افتاده و برای همیشه در آن میماند»([90]). علاوه بر این، آنان همانند سنگ آسیاب میچرخند و دل و رودههایشان همراه آن کشیده میشود. در حدیث آمده است:
«روز قیامت، مردی را میآورند و در آتش میاندازد، در این حال، دل و رودهاش در آتش میریزد، آنگاه همانند درازگوشی که به سنگ آسیاب وصل است و دور آن میچرخد، شروع به چرخیدن میکند. اهل آتش در اطراف او جمع میشوند و میگویند: ای فلانی! چه شده چرا اینگونه بر سرت آمده است، آیا تو نبودی که مردم را به خوبی امر میکردی و از بدیها نهی مینمودی؟ و او میگوید: من این کار را میکردم اما خودم براساس آن رفتار نمیکردم»([91]).
گاهی جهنمیان را در مکانی بسیار تنگ قرار میدهند به گونهای که توانایی کمترین حرکتی را نخواهند داشت:
﴿وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَكَانٗا ضَيِّقٗا مُّقَرَّنِينَ دَعَوۡاْ هُنَالِكَ ثُبُورٗا١٣﴾ [الفرقان: 13].
«هنگامی که ایشان، با غل و زنجیر، به مکان تنگی از آتش دوزخ افکنده میشوند در آنجا (واویلا سر میدهند) و مرگ را به فریاد میخوانند (و آرزوی نابودی میکنند)».
آنان فقط میتوانند فریاد بزنند:
﴿وَهُمۡ يَصۡطَرِخُونَ فِيهَا﴾ [فاطر: 37].
«آنان در دوزخ فریاد برمیآورند».
مرگ نیز به سراغ آنان میآید و باعث شکنجه و عذابشان میشود، اما نمیمیرند:
﴿وَيَأۡتِيهِ ٱلۡمَوۡتُ مِن كُلِّ مَكَانٖ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٖۖ وَمِن وَرَآئِهِۦ عَذَابٌ غَلِيظٞ﴾ [إبراهيم: 17].
«مرگ از هر سو بدو روی میآورد و حال این که نمیمیرد (تا از آنچه بدان مبتلا است نجات یابد».
عذابهای دیگر نیز برای اهل جهنم مهیا گشته که جز خداوند کسی از آنها خبر ندارد:
﴿وَءَاخَرُ مِن شَكۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ٥٨﴾ [ ص: 58].
«و جز این نوع کیفرهای دیگری از این قبیل دارند».
اما بزرگترین و سختترین شکنجه برای دوزخیان آن است که نمیتوانند خدا را ببینند، و او بر آنان خشم میگیرد:
﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥ثُمَّ إِنَّهُمۡ لَصَالُواْ ٱلۡجَحِيمِ١٦﴾ [المطففين: 15-16].
«هرگز! هرگز! قطعاً ایشان در آن روز (به سبب کارهایی که کردهاند) از (رحمت) پروردگارشان محروم و (از بارگاه قرب و منزلت آفریدگارشان) مطرودند سپس آنان داخل آتش دوزخ میگردند و بدان میسوزند».
در قرآن بیان شده که اهل دوزخ از درخت «زقّوم» میخورند تا سیر شوند، آن گاه آنچه خوردهاند در شکم آنها به جوش میآید، میخواهند بروی آن آبی بنوشند، پس همانند شتری تشنه که مدتهاست آب ننوشیده، از آن مایع داغ به خوردشان میدهند، اما نه تنها هرگز سیراب نمیشوند بلکه هرچه درون آنهاست از گرمای آن ذوب میگردد:
﴿إِنَّ شَجَرَتَ ٱلزَّقُّومِ٤٣ طَعَامُ ٱلۡأَثِيمِ٤٤ كَٱلۡمُهۡلِ يَغۡلِي فِي ٱلۡبُطُونِ٤٥ كَغَلۡيِ ٱلۡحَمِيمِ٤٦﴾ [الدخان: 43-46].
«قطعاً درخت زقّوم، خوراک گناهکاران است همچون فلز گداخته در شکمها میجوشد جوششی همچون آب گرم و داغ».
یک بار پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پس از تلاوت آیهی:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾ [آل عمران: 102].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله ـ آن گونه که شایستۀ پروا کردن از اوست ـ پروا کنید، و جز در مسلمانی نمیرید».
فرمود: اگر یک قطره از «زقّوم» به دنیا بیفتد، زندگی اهل زمین را تباه میگرداند، پس وای به حال کسی که خوراک او زقوم باشد([92]).
خدای تعالی بیان فرموده که خوراک ساکنان جهنم از جنس گیاهی خشک و خاردار است که نه تنها بدن را تغذیه نمیکند بلکه باعث رفع گرسنگی هم نمیشود و گلوی آنان را میگیرد([93]).
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «اهل جهنم به حدی گرسنه میشوند که با تمام عذابهای آنان برابری میکند، آنان از شدت گرسنگی غذای گلوگیر درخواستشان پذیرفته میگردد و به یاد میآورند که در دنیا به وسیلهی شراب، لقمههای گلوگیر را میبلعیدند، پس شراب میخواهند و در پاسخ آنان آبی داغ و جوشان را در ظرفهایی مخصوص با قلابهای آهنی به آنان میدهند. هنگامی که این آب داغ به چهرههایشان نزدیک میشود، آن را به شدت میسوزاند و با خوردن آن دل و رودهی آنان تکه تکه میگردد»([94]).
خداوند متعال شراب اهل دوزخ را، حمیم (آب جوشان)، غسّاق (بسیار سرد) صدید (خونابه) و مهل (شبیه فلز گداخته) نامیده و فرموده:
﴿لَّا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرۡدٗا وَلَا شَرَابًا٢٤ إِلَّا حَمِيمٗا وَغَسَّاقٗا٢٥﴾ [النبأ: 24-25].
«در آن جا نه هوای خنکی میچشند و نه نوشیدنی گوارایی مینوشند و لیکن آب جوشان و سوزان و زردابه و خونابهی [دوزخیان] را مینوشند».
﴿وَإِن يَسۡتَغِيثُواْ يُغَاثُواْ بِمَآءٖ كَٱلۡمُهۡلِ يَشۡوِي ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا﴾ [الكهف: 29].
«اگر در آن آتش سوزان فریاد برآورند (که آب) با آبی همچون فلز گداخته به فریادشان رسند که چهرهها را بریان میکند چه بد نوشابهای».
﴿يَتَجَرَّعُهُۥ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُۥ﴾ [إبراهيم: 17].
«در دوزخ به آن فرد جهنمی، خونابهای نوشانده میشود و او آن را [به ناچار و با رنج بسیار] جرعه جرعه مینوشد و به هیچ وجه برایش گوارا نخواهد بود».
در حدیث صحیح آمده است که: «خداوند با خود عهد بسته که خود شرابخوار را از (طینه الخبال) بنوشاند. اصحاب گفتند: ای پیامبر! (طینه الخبال) چیست؟ فرمود: عرق اهل دوزخ یا همان چرکاب و کثافتها حاصل از سوختن جهنمیان»([95]).
روایت شده که عبداللّه بن عمر رضی الله عنه آب سردی نوشید، پس از آن به شدت به گریه افتاد. به او گفتند: چه چیز باعث گریهی تو شد؟ گفت: به یاد آیهای از کتاب خدا افتادم که فرموده:
﴿وَحِيلَ بَيۡنَهُمۡ وَبَيۡنَ مَا يَشۡتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشۡيَاعِهِم مِّن قَبۡلُۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ فِي شَكّٖ مُّرِيبِۢ٥٤﴾ [سبأ: 54].
و به یادم افتاد که اهل دوزخ هیچ چیز را به اندازهی آب سرد و گوارا اشتها نمیکنند، زیرا خداوند از زبان آنان نقل میکند که به اهل بهشت میگویند:
﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَنۡ أَفِيضُواْ عَلَيۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ أَوۡ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ﴾ [الأعراف: 50].
«دوزخیان بالای جنتیان صدا میزنند که مقداری از آب یا چیزهایی که خداوند قسمت شما فرموده است به ما عطا کنید».
خداوند در مورد لباس اهل جهنم فرموده است:
﴿فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖ﴾ [الحج: 19].
«کسانی که کافرند (خداوند برایشان آتش دوزخ را تهیه دیده و انگار آتش آن) جامههای (است که به تن آنان چسپیده بوده و) برای آنان از آتش بریده (و دوخته) شده است».
و
﴿سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٖ وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ٥٠﴾ [إبراهيم: 50].
«پیراهنهای ایشان از قطران [مس گداخته] است».
در حدیث صحیح آمده است: «اگر زنی بر مردهاش نوحه میخواند قبل از مرگ توبه نکند، روز قیامت در حالی زنده میشود که پیراهنی از جنس مس گداخته بر تن دارد»([96]). تشک و لحاف آنان نیز از جنس آتش است. خداوند فرموده:
﴿لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٞ وَمِن فَوۡقِهِمۡ غَوَاشٖۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَ٤١﴾ [الأعراف: 41].
«برای آنان (در دوزخ) بستری از آتش و بال پوشهایی از آتش است، و اینچنین ستمکاران را کیفر میدهیم ».
در احادیث صحیح آمده که جسم جهنمیان بزرگ شده و صورتهایشان زشت و قبیح میگردد. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: دندان آسیاب و پیشین شخص کافر به اندازهی کوه احد بزرگ میگردد»([97]). همچنین فرموده که: «فاصلهی شانههای شخص کافر به اندازهای بزرگ میشود که یک سوار کار ماهر و سریع در سه روز میتواند آن را طی کند»([98]). خداوند هم فرموده است:
﴿تَلۡفَحُ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ وَهُمۡ فِيهَا كَٰلِحُونَ١٠٤﴾ [المؤمنون: 104].
«شعلههای آتش دوزخ صورتهای ایشان را فرا میگیرد و آنان در میان دوزخ چهره در هم کشیده (و پریشان و نالان) به سر میبرند».
ابن مسعود رضی الله عنه در این باره میگوید: «مانند چهره درهم کشیدن افراد جهنمی که سرشان را با آتش شانه میکنند و در این حال دندانهایشان ظاهر میشود و لبهایشان چروک میگردد»([99]).
خداوند متعال بیان فرموده که پوست اهل آتش پس از هر بار سوخت، دوباره روئیده میشود:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِنَا سَوۡفَ نُصۡلِيهِمۡ نَارٗا كُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَيۡرَهَا لِيَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ﴾ [النساء: 56].
«بیگمان کسانیکه آیات و دلائل ما را انکار کرده و انبیاء ما را تکذیب نمودهاند. سرانجام ایشان را به آتش شگفتی وارد میگردانیم و بدان میسوزانیم هرزمان که پوستهای (بدن) آنان بریان و سوخته شود پوستهای دیگری بهجای آن قرار میدهیم تا مزه عذاب را بچشند».
این بدان خاطر است که مراکز احساس اولیه بر روی پوست قرار دارد و درد بیشتری احساس میکنند. اهل آتش به تناسب اعمال خود دارای عذابهای متفاوتی هستند.
در حدیث صحیح آمده است: «آتش دوزخ برخی از جهنمیان را تا «قوزک» پا، برخی را تا زانوهای آنها، برخی را تا کمر و برخی را تا گردن فرا میگیرد»([100]).
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در حدیثی دیگری فرموده است: «کسی که کمترین عذاب را در دوزخ دارد کفشها و بندهایی از جنس آتش به پا میکند [و به حدی گرمای آن زیاد است] که در اثر آن مغز سرش به جوش میآید»([101]).
در صحیح مسلم آمده که: «روز قیامت نعمتهای دنیایی اهل آتش را میآورند و به طور کامل در آتش فرو میبرند تا نابود گردد. آن گاه [به اهل آتش] گفته میشود: ای بنی آدم آیا تاکنون خیری دیدهاید؟ و آیا هرگز از نعمتی بهرهمند شدهاید؟ آنان هم میگویند: به خداوند سوگند تاکنون خیری ندیدهایم»([102]). همان طور که بیان شد، قرآن به تفاوت عذاب اهل جهنم تصریح کرده است. برخی مانند فرعون و پیشوایان کفار و دعوتگران باطل که مردم را بهسوی کفر فرا میخوانند و به جهنم سوق میدهند، چنین کسانی بیشترین و سختترین عذاب و شکنجه را خواهند داشت، قرآن فرموده است:
﴿وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ﴾ [غافر: 46].
«و اما روزی که قیامت برپا میشود (خداوند به فرشتگان دستور میدهد) خاندان فرعون را به شدیدترین عذاب دچار سازید».
﴿ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ زِدۡنَٰهُمۡ عَذَابٗا فَوۡقَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يُفۡسِدُونَ٨٨﴾ [النحل: 88].
«کسانیکه کفر میورزند (مردمان را) از راه خدا باز میدارند، عذابی بر عذابشان میافزائیم (و) در برابر فسادی که مینمایند (مجازات ایشان را مضاعف میگردانیم)».
رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم بیان فرموده که اگر کفار در دنیا عمل نیکی از آنان صادر شود، قبل از مرگ به آنان پاداش داده میشود تا حسنهای برای قیامت نداشته باشند.
در صحیح مسلم چنین آمده: «خداوند به نسبت کمترین نیکی به مؤمنان ظلم نمیکند، هم در دنیا به آنان پاداش میدهد و هم در آخرت. اما کافران در دنیا نتیجهی تمام کارهای نیکی را که برای خداوند کردهاند خواهند گرفت تا هنگام ورود به قیامت هیچ حسنهای نمانده باشد که در قبالش پاداش گیرند»([103]).
اهل دوزخ پیوسته دعا میکنند و میخواهند که از عذابشان کم شود، خداوند فرموده است:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ فِي ٱلنَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ يُخَفِّفۡ عَنَّا يَوۡمٗا مِّنَ ٱلۡعَذَابِ٤٩ قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ تَكُ تَأۡتِيكُمۡ رُسُلُكُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِۖ قَالُواْ بَلَىٰۚ قَالُواْ فَٱدۡعُواْۗ وَمَا دُعَٰٓؤُاْ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٍ٥٠﴾ [غافر: 49-50].
«دوزخیان به نگهبانان دوزخ میگویند شما از پروردگارتان درخواست کنید که یک روز (بلی فقط یک روز) عذاب ما را از ما بردار. نگهبانان دوزخ به آنان میگویند: آیا پیغمبران شما آیههای روشن و دلائل آشکار را برای شما نمیآوردند؟ میگویند: آری میگویند: پس خودتان درخواست کنید ولی درخواست کافران (بهجایی نمیرسد و بیفایده است و) جز سردرگمی نتیجهای ندارد».
آنان همواره خواستار خروج از آتش جهنم هستند اما در نهایت ناامید میگردند. این مسئله در احادیث فراوانی بیان شده که آنان از نگهبانان جهنم درخواست شفاعت نزد باری تعالی را میکنند، اما هم نگهبانان جهنم و هم خداوند از پذیرش آن امتناع میورزند. آنان درخواست خود را در ابتدا چنین مطرح میکنند:
﴿قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَيۡنَا شِقۡوَتُنَا وَكُنَّا قَوۡمٗا ضَآلِّينَ١٠٦ رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ١٠٧﴾ [المؤمنون: 106-107].
«میگویند پروردگارا! بدبختی ما (که ناشی از انجام معاصی بود) بر ما چیره گشته بود و ما مردمان گمراهی بودیم. پروردگارا! ما را از آتش دوزخ بیرون بیاورد و اگر برگشتیم، ما ستمگر خواهیم بود».
اما خداوند اینگونه پاسخ میدهد:
﴿قَالَ ٱخۡسَُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ١٠٨﴾ [المؤمنون: 108].
«خداوند (بدیشان) میگوید: بتمرگید در آن! و با من سخن مگوئید».
در این حال مأیوس و سرافکنده میگردند و شروع به ناله و شیون و آه و حسرت میکنند([104]). دوزخیان همیشه به خروج از آتش امیدوارند، تا این که به آنان اعلام میشود که حکم جاودانگی برای ایشان صادر شده و مرگ هم قربانی گشته است. در صحیحین چنین آمده است: «در این هنگام شادی اهل بهشت افزون میگردد و حزن و اندوه اهل آتش بیشتر میشود»([105]).
در سورهی اعراف برخی از گفتگوهای دوزخیان با ساکنان بهشت اینگونه به تصویر کشیده شده است: اهل بهشت به دوزخیان میگویند:
﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ أَن قَدۡ وَجَدۡنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّٗا فَهَلۡ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمۡ حَقّٗاۖ قَالُواْ نَعَمۡۚ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُۢ بَيۡنَهُمۡ أَن لَّعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ٤٤﴾ [الأعراف: 44].
« واهل بهشت، اهل دوزخ را صدا میزنند که: «آنچه را که پروردگارمان به ما وعده داده بود، (همه را) حق يافتيم، پس آيا شما (نيز) آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود؛ حق يافتيد؟!». گويند: «آری». پس ندا دهندهای در ميان آنها ندا دهد که: «لعنت خداوند بر ستمکاران باد!».
دوزخیان نیز فریاد میآورند که:
﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَنۡ أَفِيضُواْ عَلَيۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ أَوۡ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُۚ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ٥٠﴾ [الأعراف: 50].
«دوزخیان بهشتیان را صدا میزنند که: مقداری از آب یا از چیزهایی که خداوند قسمت شما فرموده است به ما عطا کنید، بهشتیان میگویند: خداوند آب و چیزهای بهشت را بر کافران قدغن کرده است».
«عامر شعبی» و «قتاده سدوسی»، که جزو علمای تابعین هستند، بیان کردهاند که: بهشت دارای پنجرههایی است که ساکنان آن میتوانند از طریق آن، دوزخیان را مشاهده کنند و به آنان میگویند: «شما چرا جزو شقاوتمندان شدهاید در حالی که ما به فضل راهنمایی شما وارد بهشت گشتیم، آنان در پاسخ میگویند: ما شما را به انجام خوبیها امر میکردیم، اما خود آن را انجام نمیدادیم و شما را از بدیها نهی میکردیم اما خود از انجام آن دست نمیکشیدیم»([106]).
در قرآن بیان شدهاست که خزانه داران و فرشتگان عذاب جهنم بسیار خشمگین و سختگیر هستند:
﴿عَلَيۡهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ﴾ [التحريم: 6].
«فرشتگانی بر آن گمارده شدهاند که خشن و سختگیر و زورمند و توانا هستند از خدا در آنچه بدیشان دستور داده است نافرمانی نمیکنند و همان چیزی را انجام میدهند که بدان مأمور شدهاند».
در واقع آنان همان مأموران جهنم هستند که «زبانیه» نام دارند:
﴿فَلۡيَدۡعُ نَادِيَهُۥ١٧ سَنَدۡعُ ٱلزَّبَانِيَةَ١٨﴾ [العلق: 17-18].
«بگذار او همنشینان و هم مجلسان خود را صدا بزند و به کمک بطلبد (نه او را در جنگ با مؤمنان یار بدهند) ما بزودی فرشتگان مأمور دوزخ را صدا میزنیم (تا او را به دوزخ ببرند و به ژرفای آن بیاندازند)».
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرموده است که برای یکتاپرستان پلی بر روی جهنم قرار داده میشود به نام «صراط» تا از آن عبور کنند، بخاری و مسلم چنین روایت کردهاند: بر روی دو طرف گودال جهنم پلی نصب میشود. من نخستین پیامبری خواهم بود که با امت خود از روی آن پل عبور میکنم. در آن روز غیر از پیامبران کسی نمیتواند سخنی بگوید، و سخن پیامبران هم این خواهد بود: «اللهم سَلَّمَ سَلَّمَ» یعنی پروردگارا نجات، نجات. [در دوزخ] قلابهایی مانند خارهای درخت «سعدان» وجود دارد. البته بزرگی آنها را جز خداوند، کسی دیگر نمیداند. این قلابها، مردم را طبق اعمالشان میربایند، برخی از مردم به واسطهی ایمان و عمل صالح نجات مییابند و برخی هم مجازات میشوند و سپس نجات مییابند»([107]).
احادیث صحیح بر این مسئله دلالت دارند که پل صراط پس از اتمام شفاعت نصب میگردد.
یک بار ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها به یاد دوزخ افتاد و گریست. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به او فرمود: چه چیز باعث گریهی تو شدهاست؟ گفت: به یاد آتش جهنم افتادم، ای رسول خدا آیا روز قیامت به یاد خانوادهی خود میافتید؟ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای عایشه در سه مکان هیچکسی به یاد کسی دیگر نیست: هنگام وزن کردن اعمال، زیرا همه در فکر این هستند که آیا نیکیهایشان سنگینتر خواهد بود یا خیر. دوم هنگام تحویل گرفتن کارنامهی اعمال. زیرا همه در این فکر هستند که آیا نامهی اعمالشان به دست راستشان داده میشود یا در دست چپ یا از پشت سر. سوم هنگام قرار گرفتن پل صراط بر روی جهنم»([108]).
در صحیح مسلم روایت است که از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پرسیده شد: «ای پیامبر «جِسْر» چیست؟ فرمود: جایی است که انسان در آن میلغزد و تعادلش را از دست میدهد، زیرا پر از چنگکها و قلابهای آهنی و خارها است»([109]).
مشرکان نمیتوانند از روی پل صراط عبور کنند بلکه قبل از نصب پل وارد جهنم میشوند. در صحیحین از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چنین روایت شده است: «روز قیامت ندا داده میشود که هر امتی به خدایان خود ملحق گردد. پس از آن همهی امتها که بتپرست بودهاند در آتش میافتند و فقط خداپرستان باقی میمانند... پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پس از آن فرمود: آن گاه پل صراط را بر روی جهنم نصب میکنند»([110]).
خداوند متعال فرموده است که میان مؤمنان براساس میزان ایمان و اعمال صالح آنان نوری را تقسیم میکند تا با آن بصیرت بیابند. مؤمنان از خداوند خواستار تکمیل آن نور میشوند و منافقان به طور کلی از آن محروم میگردند، خداوند متعال فرموده است:
﴿يَقُولُونَ رَبَّنَآ أَتۡمِمۡ لَنَا نُورَنَا وَٱغۡفِرۡ لَنَآۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٨﴾ [التحريم: 8].
«میگویند: «پروردگارا! نور ما را به تمام (و کمال) برسان، و ما را بیامرز بیگمان تو بر هرچیز توانایی»».
در باره منافقان هم میفرماید:
﴿يَوۡمَ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱنظُرُونَا نَقۡتَبِسۡ مِن نُّورِكُمۡ قِيلَ ٱرۡجِعُواْ وَرَآءَكُمۡ فَٱلۡتَمِسُواْ نُورٗا﴾ [الحديد: 13].
«روزی مردان منافق و زنان منافق به مؤمنان میگویند: (با شتاب بهسوی بهشت حرکت نکنید و) منتظرمان بمانید تا از نور شما فروغ و پرتوی (به ما بتابد و از آن) استفاده کنیم بدیشان گفته میشود به عقب برگردید (و مجدداً به دنیا بروید) و نوری به بدست بیاورید!».
در کتابهای سیره نقل شدهاست که برخی از تابعین و اصحاب رضی الله عنهم از جمله عمر بن خطاب و عبدالله بن رواحه، هنگام تلاوت آیهی:
﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتۡمٗا مَّقۡضِيّٗا٧١ ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا٧٢﴾ [مريم: 71-72].
« و هیچ یک از شما نیست؛ مگر آن که وارد آن (= جهنم) شود، این (وعده) بر پروردگارت فرمانی حتمی (و شدنی) است. سپس کسانی را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی میبخشیم، و ستمکاران را به زانو در آمده در آن رها میکنیم».
به گریه میافتادند. هنگامی که از ابن رواحه سبب گریهایش را پرسیدند، گفت: خدای من به من خبر دادهاست که وارد جهنم میشوم اما نفرموده که از آن خارج میگردم([111]).
عبدالله بن مسعود و جابر بن عبدالله، لفظ «ورود» در آیه را به معنی «عبور» دانستهاند [یعنی همهی شما از روی جهنم عبور میکنید]. مفسران تابعین از جمله حسن بصری، قتاده سدوسی و عبدالرحمن بن زید بن اسلم با نظر آن دو صحابی موافقند([112]). ابن عباس و مجاهد [که جزو مفسران تابعین و شاگرد ابن عباس است] نظرشان این است که ورود به همان معنای دخول است اما وارد شدن مؤمنان به جهنم در حال خاموشی آن خواهد بود([113]).
امام مسلم در صحیح خود حدیثی تخریج کردهاست که دلیل خوبی برای نظر ابن مسعود و همفکران اوست، آن حدیث چنین است: «ان شاءاللّه هیچ یک از اصحابی که زیر درخت [در بیعت الرضوان] بیعت دارند وارد جهنم نمیشوند».
حفصه رضی الله عنها همسر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: اما در قرآن آمده که وارد میشوند!!.
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به او تذکر داد [که با نظرش مخالفت نکند]، حفصه گفت: ولی خداوند فرموده است: ﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا﴾ [مریم: 71]. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند در جایی دیگر فرموده است که:
﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا٧٢﴾ [مريم: 72].
«سپس پرهیزگاران را نجات میدهیم و ستمگران را ذلیلانه در آن رها میسازیم».
در روایتی دیگر آمدهاست که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «وارد آن میشوند اما پس از آن به وسیلهی اعمال صالح از آن خارج میگردند»([114]). در صحیح مسلم هم آمده که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر مسلمانی که در طول زندگی سه فرزند خود را از دست بدهد وارد جهنم نمیشود مگر به خاطر حلال شدن قسم خداوند در آیهی [71، مریم]»([115]).
عبدالرزاق صنعانی و جمعی دیگر هم ورود را به همان وارد شدن به جهنم تفسیر کردهاند ظاهر آیهی ﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا﴾ نیز مقتضی ورود به آتش و لمس آن است([116])، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هنگام بیان یکی دیگر از صحنههای جهنم میفرماید: «آنگاه که بنده برای حساب و کتاب در پیشگاه خداوند میایستد، آتش روبروی او خواهد آمد. اما اگر آن شخص در دنیا صدقهای داده باشد، آتش را از او دور میکند».
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر فردی با خدای خود سخن خواهد گفت، در حالیکه هیچکس میان او و پروردگارش نیست، بندهی خدا در این حال به سمت راست و چپ خود مینگرد، اما فقط اعمال خود را میبیند، پیش روی خود را هم که مینگرد، جز آتش چیزی در برابرش نمییابد، پس تا میتوانید خود را از آتش نجات دهید حتی با بخشیدن یک دانه خرما»([117]).
آن چه که به گناهکاران اهل توحید سود میرساند، سجده برای پروردگار جهانیان در دنیاست. در صحیح بخاری و مسلم روایت شده که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «تا اینکه خداوند از قضاوت میان بندگان فارغ میشود و میخواهد که با رحمت خود برخی از دوزخیان را نجات دهد، پس به ملائکه امر میکند تا آنان را که به توحید گواهی دادهاند از آتش بیرون آورند ملائکه آن گروه را با اثر سجده بر چهرههایشان میشناسد زیرا آتش جایگاه سجده را نمیسوزاند و این بدان خاطر است که خداوند، آتش را بر جایگاه سجده حرام کرده است. در نتیجه آن گروه از آتش خارج میشوند، اما همهی بدنشان [جز جایگاه سجده] سوخته است. در اینحال آب حیات را بر روی آنان میریزند و مانند دانههای کنار جوی آب شروع به روئیدن میکنند»([118]).
در احادیث صحیح این مسئله هم بیان شدهاست که اکثریت بنی آدم، در دوزخ خواهند بود و پیروان پیامبران به نسبت کافران و گمراهان کمتر هستند و همهی آنان در آتش خواهند بود مگر آنان که دعوت انبیاء به ایشان نرسیده باشد. افرادی هم که نمای اسلامی گرفته و خوی کفر پیشه کردهاند و از نظر باری تعالی منافق نام گرفتهاند در قعر جهنم جای میگیرند. اما بیشترین گروه جهنمی از اهل توحید را زنان تشکیل میدهند، زیرا «فضل و برتری شوهر و نیکی او را انکار میکنند»([119]).
صدقه برای زنان نیز مفید خواهد بود و آتش را از آنان دور میگرداند. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای زنان مسلمان، صدقه بدهید و بسیار استغفار کنید، زیرا دیدم که شما بیشترین اهل جهنم را تشکیل دادهاید»([120]). در حدیث دیگری که بخاری و مسلم روایت کردهاند آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا بگویم که اهل بهشت چه کسانی هستند؟ هر شخص ضعیفی که از طرف دیگران هم مورد تضعیف قرار گرفته باشد [اهل بهشت است] و اگر به خداوند سوگند بخورد، خداوند آن را به انجام میرساند. آیا بگویم که اهل دوزخ چه کسانی هستند؟ هر شخص فاجر و خسیس و بدخلقی که به مردم ظلم میکند و تکبر میورزد، جهنمی است»([121]).
خدای متعال فرموده است:
﴿أَلَيۡسَ فِي جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡمُتَكَبِّرِينَ﴾ [الزمر: 60].
«مگر جایگاه متکبران دوزخ نیست؟».
[1]- بخاری، الصحیح، ج7، ص 194، باب 44 (رقاق) و ج8، ص 166، باب 6 (توحید) و مسلم، الصحیح، ج4، ص 2148 حدیث شماره 2788.
[2]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 37، حدیث شماره 8.
[3]- بخاری، الصحیح، ج 5 7 ص 195، باب 9 (تفسیر سوره ششم) و مسلم، الصحیح، ج1، ص 137، شماره 157.
[4]- قرطبی، الجامع لا حکام القرآن، ج12، ص 150.
[5]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2036، حدیث شماره 2643.
[6]- مسلم، الصحیح، ج2، ص 2036، حدیث شماره 921.
[7]- السفارینی، لوامع الانوار، ج2، ص 37.
[8]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2199، حدیث شماره 2866.
[9]- بخاری، فتح الباری، ج3، ص 205، و مسلم، ج4، ص 2202، حدیث شماره 2873. لفظ از بخاری است.
[10]- بخاری، الصحیح، ج2، ص 92، باب 68 (جنائز).
[11]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2201، حدیث شماره 2871.
[12]- ابوداود، السنن، ج3، ص 550.
[13]- ابن مسعود این جمله را در تفسیر آیه 124 سوره طه فرموده است.
[14]- بخاری، الصحیح، ج2، ص 102، باب 87 (جنائز).
[15]- سفارینی، لوامع الانوار، ج2، ص 19.
[16]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2200، حدیث شماره 2867.
[17]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 112، حدیث شماره 121.
[18]- مسلم، الصحیح، ج3، ص 1255، حدیث شماره 1631.
[19]- ابن قیم، مدراج السالکین، ج3، ص 93.
[20]- ابن حجر، فتح الباری، ج11، ص 426 به نقل از سنن سعیدبن منصور که به نظر ابن حجر سند آن صحیح است.
[21]- بخاری؛ الصحیح، ج1، ص 435 و مسلم، الصحیح، ج1، ص 370، حدیث شماره 521.
[22]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 1784، حدیث شماره 2278.
[23]- بخاری، الصحیح، ج5، ص 228 باب 11 و فتح الباری، ج8 ص 399.
[24]- بخاری؛ فتح الباری، ج11، ص 426.
[25]- قرطبی، التذکره فی احوال المولی و امور الاخره، ج1، ص 301.
[26]- ابن ابی العز، شرح عقیده الطحاویه، ص 197-198.
[27]- بخاری، الصحیح، فتح الباری، ج13، ص 392، و مسلم، الصحیح، ج1،ص 181، لفظ از بخاری است.
[28]- بخاری، فتح الباری، ج11، ص 440.
[29]- بخاری، ج13، ص 392، باب 19 و مسلم، الصحیح، ج1، ص 182، حدیث شماره 193.
[30]- بخاری، الصحیح، مناقب الانصار، ص 40 و مسلم، الصحیح، ایمان، ص 358.
[31]- بخاری البخاری ج11، ص 96 و صحیح مسلم، ج1، ص 188، حدیث شماره 198.
[32]- صحیح مسلم، ج1، ص 189.
[33]- السنن، ج2، ص 1441.
[34]- السن، ج5، ص 106، و مسند احمد، ج3، ص 213.
[35]- صحیح البخاری، ج، 8، ص 195، باب 45.
[36]- صحیح، بخاری، ج3، ص 190، باب 11.
[37]- صحیح بخاری، ج4، ص 37، باب 189 و صحیح مسلم، ج3، ص 1461، حدیث شماره 1821.
[38]- شرح العقیده الحاویه، ص 206.
[39]- مسند احمد، ج4، ص 16 و المعرفه و التاریخ، ج1، ص318 و این حدیث طبق شروط بخاری و مسلم صحیح است.
[40]- مسند احمد، ج6، ص 297.
[41]- بخاری، الصحیح، ج13، ص 420.
[42]- ابن حبان، موارد الظمآن.
[43]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 57.
[44]- احمد، المسند، ج2، ص 509 و سند آن صحیح است.
[45]- احمد، المسن، ج2، ص 510 و سند آن صحیح است.
[46]- مسلم، الصحیح، ج2، ص 654.
[47]- مسلم، الصحیح، ج2، ص 655.
[48]- احمد، المسند، ج3، ص 500 و هیثمی، مجمع الزوائد، ج2، ص 249.
[49]- مسلم، الصحیح، ج71 ص 553.
[50]- الدارمی، السن، ج2، ص 430.
[51]- مسلم، الصحیح، ج6، ص 369.
[52]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 288.
[53]- بخاری، الصحیح، ج13 7 ص 448.
[54]- احمد، المسند، ج2، ص 218، ابن هشام، السیرة، ج2، ص 492.
[55]- بخاری، الصحیح، ج9، ص 408 و ابوداود، السنن، ج2، ص 671.
[56]- بخاری، الصحیح، ج6، ص 513.
[57]- الدار قطنی، السنن، ج3، ص 204. در سند حدیث «عرزمی» هست که شخصی متروک است اما حدیث صفوان صحیح است و ابوداود و نسائی و ابن ماجه و احد از چند و جه آن را روایت کردهاند. این را ابن عبدالباقی هم در تنقیح المقال گفته است.
[58]- بخاری، الصحیح، ج3، ص 108، باب 33، مظالم و مسلم، الصحیح، ج1، ص 125، حدیث شماره 141.
[59]- حاکم، المسند، رک، ج3، ص 195.
[60]- طبری، تفسیر، ج11، ص 103.
[61]- آلبانی، صحیح الجامع الصغیر، ج5، ص 144 و ترمذی، السنن، حدیث شماره 2601 و نگا: شرح السنه، بغوی، ج14، ص 72.
[62]- بخاری، الصحیح، ج4، ص 87، باب 2 (آغاز خلقت).
[63]- بخاری، الصحیح، ج6، ص 21.
[64]- طبری، تفسیر، ج22، ص 138.
[65]- طبری، تفسیر، ج22، ص 138.
[66]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2189، حدیث شماره 2850.
[67]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2188، حدیث شماره 2849.
[68]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2182، حدیث شماره 2837.
[69]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2182، حدیث شماره 2829.
[70]- آلبانی، السلسلة، الصحیح، ج3، ص 74 و 78.
[71]- حاکم، المستدرک، ج4، ص 450، و طبرانی و بزار از حدیث ثوبان. لفظ حدیث از حاکم و رجال آن «ثقه» است، غیر از عبادبن منصور که فردی «صدوق» است اما گاهی دچار تدلیس و تغییر در حدیث میشود. البته این حدیث یک «متابع» دارد. پس «حسن لغیره» است. حاکم گفته: طبق شروط «شیخین» صحیح است. طبرانی در المعجم الکبیر، ج2، ص 100 و بزار، المسند، ق 217 و کشف الاستار، ج4، ص 200.
[72]- مسلم، الصحیح، ص 188، شماره 333.
[73]- مسلم، الصحیح، ج2، ص 585، حدیث شماره 855.
[74]- مسلم الصحیح، ج1، ص 198، حدیث شماره 218.
[75]- مسلم، الصحیح، ج1،ص 199، حدیث شماره 220.
[76]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 201، حدیث شماره 387.
[77]- احمد، المسند، ج4، ص 268 – 272 و طیالسی، المسند، ص 107 و درامی، السنن، ج2، ص 329 و ابن حبان، مورد الظمآن، ص 616 و بیهقی، السنن الکبری، ج3، ص 207.
[78]- بخاری، الصحیح، فتح الباری، ج6، ص 458، حدیث شماره 3426 و مسلم، الصحیح، ج4، ص 1789، حدیث شماره 2284.
[79]- ابوداود، السنن، ج1، ص 501، حدیث شماره 792 و ابن ماجه، السنن الزوائد، با سند صحیح و رجال ثقه، و احمد، المسند، ج3، ص 474 و ج5، ص 74.
[80]- بخاری، الصحیح به شرح فتح الباری، ج6، ص 86، شماره 2893.
[81]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 320، حدیث شماره 426. به روایت انس.
[82]- ابن رجب، التخویف من النار، ص 34.
[83]- ترمذی، الجامع، ج3، ص 96، حدیث شماره 169 و گفته که حسن و غریب است.
[84]- ترمذی، الجامع ج4، ص 100، حدیث شماره 2691.
[85]- ابن رجب، التخویف من النار، ص 61.
[86]- ابن رجب، التخویف النار، ص 61.
[87]- ابن رجب، همان 7 ص 63.
[88]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 167، حدیث شماره 183.
[89]- بخاری، به شرح فتح الباری، ج6، ص 330، حدیث شماره 3265 و مسلم، ج4، ص 2184، حدیث شماره 2843.
[90]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 104، حدیث شماره 109.
[91]- بخاری، الصحیح، ج4، ص 90، باب 10.
[92]- ترمذی، السنن، ج4، ص 707 و گفته که صحیح است.
[93]- مضمون آیات 6-7 غاشیه و مزمل 12-13.
[94]- ترمذی، السنن 7 ج4، ص 707.
[95]- مسلم، الصحیح، ج3، ص 1587، حدیث شماره 2002.
[96]- مسلم، الصحیح، ج2، ص 644، حدیث شماره 934.
[97]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2189، حدیث شماره 2851.
[98]- بخاری، الصحیح، ج7، ص 201، باب 51 و مسلم، الصحیح، ج4، ص 2189 7 حدیث شماره 2852.
[99]- ابن رجب، التخویف، من النار، ص 125.
[100]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2185، حدیث شماره 2845.
[101]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 196، حدیث شماره 213.
[102]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2162، حدیث شماره 2807.
[103]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2162، حدیث شماره 2808.
[104]- ترمذی، السنن، ج4، ص 708، حدیث شماره 2586.
[105]- بخاری، الصحیح، ج7، ص 200، باب 51 و مسلم، الصحیح، ج4، ص 2189، حدیث شماره 2850.
[106]- ابن رجب، التخویف من النار، ص 157.
[107]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 164، حدیث شماره 182 [و بخاری، الصحیح، ج3، ص 287 شماره 764 – مترجم].
[108]- ابوداود، السنن، ج4، ص 240، حدیث شماره 4755.
[109]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 169.
[110]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 167، حدیث شماره 302.
[111]- ابن رجب، التخویف من النار، ص 177.
[112]- همان، ص 177.
[113]- همان، ص 182.
[114]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 1942، حدیث شماره 2496.
[115]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2028، حدیث شماره 150.
[116]- ابن رجب، التخویف من النار، ص 183.
[117]- بخاری، الصحیح، ج8، ص 202، باب 36 و مسلم، الصحیح، ج2، ص 703، حدیث شماره 67 لفظ آن از مسلم است.
[118]- بخاری، الصحیح، ج8، ص 180، باب 24 و مسلم، الصحیح، ج1، ص 165، حدیث شماره 99 لفظ حدیث از بخاری است.
[119]- بخاری، الصحیح، ج1، ص 13، باب 21 و مسلم، صحیح، ج2، ص 626، حدیث شماره 907، لفظ حدیث از بخاری است.
[120]- بخاری، الصحیح، ج1، ص 778 باب 6 و مسلم، صحیح 7 ج1، ص 86، حدیث شماره 79، لفظ حدیث از مسلم است.
[121]- بخاری، الصحیح، ج6، ص 72 و مسلم، صحیح، ج4، ص 2190. حدیث شماره 2853، لفظ حدیث از بخاری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر