توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ آبان ۱۲, چهارشنبه

فصل دوم تربیت با توجه به نمونه‌های والا و الگو پذیری از آنها

 

فصل دوم
تربیت با توجه به نمونه‌های والا و
الگو پذیری از آنها

بحث اول: چنگ زدن به قرآن و سنت

وحدت مسلمانان فقط زمانی تحقق می‌یابد که قرآن کریم را دست­آویز خود قرار دهند. دست آویختن به قرآن به معنی پایبندی به احکام و آداب آن از لحاظ فکری و عملی است و این کار هم مستلزم توجه و عمل به دستورات و راهنمایی‌های سنت است که «مجملات» قرآن را تفصیل و احکام آن را توضیح می‌دهد. «تخصیص» احکام «عام»، «تقیید» احکام «مطلق» و تبیین احکام جزئی اسلامی که قرآن نص صریحی برای آنها ندارد نیز بر عهده سنت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  است. در واقع سنت باعث تکمیل وحی الهی است.

لفظ «سنت» در فقه اسلامی به گفته‌ها، افعال و سکوت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در برابر برخی اعمال اطلاق می‌گردد و در اصول دین به معنی عقاید صحیحی است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و اصحاب ایشان پذیرفته‌اند و در مقابل «بدعت» قرار دارد. چنگ زدن به قرآن و سنت باعث می‌شود که امت اسلامی بتواند وحدت عقیدتی،  فکری و روحی خود را حفظ کند و دارای نوعی یکپارچگی در زمینه‌ی رفتاری و ارزیابی‌های اخلاقی، اجتماعی و قوانین مدنی باشد.

بدین خاطر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  همواره به یاران و پیروان خود تأکید می‌کرد که اعمال و اجتهادات آنان در چارچوب اصول شریعت و دور از بدعت باشد تا وحدت‌شان محفوظ و از تفرقه در امان باشند. عبدالله بن مسعود  رضی الله عنه  گفته است: «یک بار پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برای ما خطی کشید و فرمود: «این راه خدا است». سپس خطوط دیگری در چپ و راست آن خط کشید و فرمود: «این‌ها هم راه‌های متفرقه‌ای است که در هرکدام از آن‌ها شیطانی وجود دارد و مردم را به آن فرا می‌خواند». آن گاه این آیه را تلاوت فرمود:

﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣ [الأنعام: 153]([1]).

«و اين راه مستقيم من است، پس از آن پيروی کنيد و از راه‌های (پراکنده) پيروی نکنيد، که شما را از راه الله دور می‌کند، اين چيزی است که الله شما را به آن سفارش نموده است، شايد پرهيزگار شويد»».

پیامبر گرامی اسلام ضرورت التزام به قرآن و سنت را این‌گونه بیان فرموده است: «کتاب خداوند بهترین کلام و رهنمودهای محمدی بهترین هدایت می‌باشد و بدترین امور بدعت‌گزاری در دین است و هر بدعتی گمراهی است»([2]).

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نسبت به آثار بدعت هشدار داده­است و تفاوت قائل شدن میان عمل به قرآن و عمل به سنت را یکی از این آثار خطرناک برشمرده و فرموده­است: «به شما هشدار می‌دهم، نبینم که فردی از شما بر مسند حکومت تکیه دهد و در برخورد با یکی از اوامر یا نواهی من بگوید: نمی‌دانم [کنایه از بی‌اهمیت پنداشتن سنت] آنچه را که در کتاب خداست پیروی می‌کنیم [و آن بس است]»([3]). در روایت ترمذی همین حدیث با این لفظ آمده است: «میان ما و شما کتاب خدا حکم می‌کند، هرچه را در آن حلال یافتیم، حلال می‌کنیم و هرچه را حرام کرده بود، تحریم می‌نماییم [این چنین نگویید و بدانید] که هرچه را رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  حرام کرده باشد مانند آن است که خداوند تحریم کرده باشد»([4]).

آن­چه که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نسبت به آن هشدار داده بود واقع شد و در گذشته و حال تاریخ امت اسلامی افرادی یافت شده‌اند که معتقد به بی‌نیازی از سنت و اکتفا به قرآن بوده‌اند چنین باوری خطرناک و [گمراه کننده] است، زیرا بدون سنت، نه فهم اسلام ممکن است و نه اجرای احکام قرآن.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  همچنین نسبت به وقوع اختلافات فراوان در میان امت هشدار داده و فرموده­است: «امت من در آینده به هفتاد و دو فرقه تبدیل می‌شود که همگی به جز یک فرقه در جهنم خواهند بود، آن یک فرقه، جماعت مسلمانان هستند»([5]).

در حقیقت علت متفرق شدن امت، دست نیازیدن به قرآن و سنت و حاکم و داور قرار دادن عقل به‌جای شرع است. واضح است که عقول مردم متفاوت و معیارهای عقلانی از هم متمایز است، پس اگر قضاوت به عقلِ صِرف واگذار شود، راهکارهای متفاوت و روش‌های مختلفی را پیش می‌آورد که ناشی از گوناگونی اجتهادات و اختلافات نظرات است. به همین خاطر مبارزه با فکر اسلامی در گذشته و حال از بزرگ‌ترین اسباب اختلاف بوده است. تفاوت دیدگاه صاحب نظران و متکلمان در قرن دوم و سوم هجری که به سبب ترجمه‌ی آثار فلسفی یونان و منطق ارسطوئی پیش آمد، مهم‌ترین عامل به وجود آمدن فرقه‌هایی همچون قدریه و معتزله و جبریه و معطله و مشبهه بود. اما آنچه که تأثیر این نحله‌های فکری را تا حدودی کاهش داد موضع‌گیری مناسب علما در برابر آن بود که با کناره‌گیری از این افکار، طرد آنها و پرهیز از نقل آن نظرات و خودداری از همنشینی با طرفداران آن افکار و اکتفا به جوابیه‌های مختصر و رد شبهات حاصل از آن‌ها، چنین افکاری را در تنگنا قرار دادند و مجال را بر آن محدود نمودند. از امام مالک بن انس پرسیده شد که: «چه مواردی بدعت هستند؟ فرمود: اهل بدعت به کسانی می‌گویند که در مورد نام‌ها و صفات و کلام و علم و قدرت خداوند سخن می‌گویند و به مواردی می‌پردازند که اصحاب و تابعان در باره‌ی آن سخن نگفته‌اند»([6]).

دامنه‌ی مشغولیت علمای امت باید در زمینه‌ی نشر سنت، مجالس حدیث و آگاهی بخشی به امت در باب معانی قرآن و حدیث باشد به گونه‌ای که قلعه‌ای محکم در برابر تهاجم فکری دشمنان ایجاد کند. امام احمد بن حنبل فرموده است: «بر شما لازم است که به سنت و حدیث و مطالب نافع بپردازید و از فرو رفتن و مجادله در مباحث خودداری نمائید، زیرا علاقه به سخن وری و مباحثه، کسی را رستگار نمی‌کند»([7]).

سطح پایین آگاهی امت از معانی کتاب و سنت و کمبود دانشمندان مسلمان برای آگاه سازی امت در قرن حاضر باعث شده­است که امت اسلامی آن قلعه‌ی محافظ را از دست بدهد و در برابر تهاجم فکری بیگانگان منفعل بماند... و در نتیجه قلب و ذهن جوانان مسلمان را به شک و تردید آغشته کرده­است و باعث شده نسلی جانشین قدما گردد که جز نامی از اسلام چیزی نمی‌داند و در فکر و رفتارش اثری از تعالیم اسلامی وجود ندارد تا چه رسد به این­که زندگانی خویش را بر آن مبنا قرار دهد.

 در مقابل خلأ روحی، فکری و اجتماعی به وجود آمده و در نتیجه‌ی حاضر نبودن اسلام در صحنه، افکار و ایدئولوژی‌های غربی و شرقی راهی برای نفوذ در ذهن و عقل مسلمانان یافته‌اند و در نتیجه امتِ یکپارچه را تکه تکه کرده­اند و به گونه‌ای دچار تفرقه نموده که هیچ هدفی آنان را گرد هم نمی‌آورد و هیچ عقیده‌ای متحدشان نمی‌سازد و هیچ شریعتی بر آنان حکم نمی‌راند. این تفرقه باعث شده­است که از ضعف، سستی، عقب‌ماندگی و حرکتی قهقرایی رنج ببرند و حیاتی پر از زد و خورد و تنگ و سخت داشته باشند. در واقع هیچ راهی برای نجات امت اسلامی از این آثار شوم وجود ندارد مگر پرهیز از اختلاف و چنگ زدن به قرآن و سنت و هوشیار نمودن امت با این دو منبع مهم و بالا بردن اصول اسلام در حد نیاز زمان و هماهنگ با پیشرفت سریع بشر و تغییرات روز‌افزون تمدن و خودداری از تعصب و فرو رفتن در باور‌های شخصی و در لاک خود خزیدن و خود را اسیر ذهنیات شخصی کردن و به عبارتی واضح‌تر حل مسئله مساوی است با پرهیز از افراط و تفریط که رسول گرامی اسلام  صل الله علیه و آله و سلم  ما را این‌گونه از آن برحذر می‌دارد: «از غلو در دین بپرهیزید، زیرا امت‌های پیشین به همین سبب هلاک گشتند»([8]).

همچنین باید ازدست‌آوردهای مثبت تهاجم فکری استفاده کرد و در این زمینه راه تفریط پیموده نشود و با دلایل مترقی و همگام با زمان پیش‌رفت و از این طریق سایر افکار و ایدئولوژی‌ها را در برابر اسلام، رام و مطیع نمود که این مسئله هم با ارتباط محکم و استوار با قرآن کریم و سنت نبوی ممکن خواهد شد: «عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ»([9]). «بر شما لازم است که از سنت من و خلفای راشدین و هدایت‌یافته پیروی کنید و با دندان‌های خود آن را محکم بگیرید».

بدون شک شناخت از اسلام زمانی کامل می‌گردد که شناخت کافی از سنت وجود داشته باشد. هیچ یک از اصحاب یا تابعین و یا امامان معتبر مسلمان نپذیرفته‌اند که شناخت از قرآن و بی‌توجهی به سنت و اظهار بی‌نیازی از آن یا اعتقاد به حجت نبودن آن عامل هدایت بوده است. اما در این دوران افرادی پیدا شده‌اند که چنین باوری دارند و فراموش کرده‌اند که چنین تفکری منجر به تعطیل نمودن بیانات پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در باره قرآن می‌گردد:

﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ [النحل: 44].

«و قرآن را بر تو نازل کرده‌ایم تا این‌که چیزی را برای مردم روشن سازی که برای آنان فرستاده شده است (که احکام و تعلیمات اسلامی است) و تا این‌که آنان (قرآن را مطالعه کنند و در باره مطلب آن) بیندیشند».

علمای گذشته، اهمیت سنت را در بیان قرآن توضیح داده‌اند. قرآن در مورد فرائضی همچون نماز و روزه و زکات و حج و محرماتی همچون زنا و شراب‌خواری و گوشت حیوان مرده و خون و گوشت خوک و... به اختصار سخن گفته است... و این وظیفه سنت است که تعداد رکعت‌های نماز، کیفیت اداء آن، شروط صحت آن و آیات و اذکار آن را روشن سازد یا این‌که حد نصاب اموال مختلف زکات و مقدار اموال و اجناس کشاورزی و حیوانات و کالا‌های تجاری که زکات به آن تعلق می‌گیرد بیان نماید؛ در مورد روزه و حج هم همین‌گونه است. پس رسول گرامی  صل الله علیه و آله و سلم  مجملات قرآن را تبیین کرده­است و اگر بیان نبوی نبود نمی‌دانستیم چگونه فرائض دینی را به شیوه‌ی مشروع آن ادا کنیم و مردم در این زمینه به اختلافات شدیدی دچار می‌شدند.

 اصحاب پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  هم ـ درود خدا بر آنان باد ـ این مسأله را برای مردم توضیح می‌دادند و جایگاه سنت را روشن می‌ساختند تا مردم دچار آن خطری که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نسبت به آن هشدار داده بود نگردند. امیه بن عبدالله بن خالد بن اُسَید ذکر کرده­است که از عبدالله بن عمر  رضی الله عنه  پرسید: آیا تو معتقدی که نماز مسافر باید کوتاه گردد؟ ما چنین مسأله‌ای را در کتاب خدا نمی‌بینیم. بلکه فقط نماز حاضر را در آن یافته‌ایم؟

ابن عمر  رضی الله عنه  گفت: ای برادرزاده! خداوند در حالی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را فرستاد که ما چیزی نمی‌دانستیم و هرچه را که پیامبر انجام می‌داد، انجام می‌دادیم([10]).

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دستور داده­است که به رفتار ایشان تأسی شود و روش او در انجام عبادات الگو قرار گیرد. بخاری از مالک بن حویرث نقل کرده­است که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در حالی نزد ما آمد که جوان‌هایی متفرق و پراکنده بودیم. ما بیست شب نزد ایشان ماندیم. ایشان گمان برد که ما مشتاق خانواده‌هایمان شده‌ایم پس درباره‌ی کسانی که در خانه تنها گذاشته بودیم پرسید. ما هم به او اطلاع دادیم. ایشان طبع لطیف و مهربانی داشت، پس فرمود: «نزد خانواده‌هایتان باز گردید و این مسائل را به آنان آموزش دهید و به انجام آن امر کنید و همان‌گونه که من نماز خواندم شما هم نماز بپا دارید. هرگاه وقت نماز فرا رسید، یکی از شما اذان بگوید و شخص بزرگ‌تری از میان خودتان برای‌تان امامت کند»([11]).

در حدیث جابر بن عبدالله  رضی الله عنه  آمده­است که گفت: من پیامبر خدا را دیدم که روز «نحر» (یعنی روز قربانی از ایام حج) از روی مرکبش «رمی» می‌کرد و می‌فرمود: «آداب و مناسک حج را یاد بگیرید. من نمی‌دانم که آیا پس از این حج، مهلتی دیگر برای حج کردن در سال آینده خواهم داشت یا خیر؟»([12]).

امام مسلم از ابو هریره  رضی الله عنه  روایت کرده­است که: «او یک بار وضو گرفت. ابتدا صورتش را بطور کامل شست، سپس دست راستش را تا آرنج و دست چپش را تا آرنج شست. آنگاه پس از مسح سر به شستن پای راست تا ساق و پای چپ تا ساق پرداخت و گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را دیدم اینگونه وضو می‌گرفت»([13]).

از طریق این روایات می‌توانیم پی ببریم که منهج اصحاب و فهم اسلام این‌گونه بوده­است که قرآن و سنت را با هم مرتبط و جزو وحی می‌دانستند و فرد مسلمان به هردو مورد نیاز دارد، زیرا فقط از طریق آن‌هاست که می‌تواند عبادات خود را ادا نماید.

سنت علاوه بر این‌که «مجملات قرآن» تبیین می‌کند به تقیید امور مطلق هم می‌پردازد، مانند حکم قطع دست دزد که در قرآن به صورت مطلق بیان شده و کل دست را شامل می‌شود اما سنت آن را به قطع تا مچ دست مقید کرده است.

خداوند فرموده است:

﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَيۡدِيَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا كَسَبَا نَكَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٣٨ [المائدة: 38].

«دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام داده‌اند به عنوان کیفری از سوی خدا قطع کنید، و خداوند (بر کار خود) چیره و (در قانون‌گذاری خویش) حکیم است (و برای هر جنایتی عقوبت مناسبی وضع می‌کند تا مانع پخش آن گردد».

طبق این آیه‌ی قرآن دست دزد باید بریده شود، اما مکان آن را مشخص ننموده اما سنت آن را تعیین کرده است، عمر بن خطاب و علی بن ابی طالب (رضوان خدا بر آنان باد) هم دست دزد را از مچ قطع می‌کردند([14]).

آیات عام قرآن نیز از طریق سنت تخصیص می‌یابد مانند تحریم گوشت حیوان مرده که در قرآن حکمی عام دارد. خداوند فرموده­است:

﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِ [المائدة: 3].

«(ای مؤمنان!) بر شما حرام است (خوردن گوشت) مردار، خون (جاری)، گوشت خوک، حیواناتی که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن‌ها برده شود و به نام دیگران سر بریده شود».

طبق این آیه گوشت همه‌ی حیوانات مرده حرام است، اما رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  گوشت حیوانات مرده دریایی و ملخ را از آن استثناء نموده­است و فرمود:

«آب دریا پاک و جانواران مرده‌ی دریایی حلال هستند»([15]).

«عبدالله بن اوفی هم گفته است که ما همراه رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  هفت غزوه را انجام داده و از ملخ برای خوراک استفاده می‌کردیم»([16]).

مردی به امام احمد بن حنبل گفت: می‌بینم که احادیث را نقل می‌کنی و آن را به خود نسبت می‌دهی. امام فرمود: [آری و اگر تو حدیث را نمی‌پذیری] در مورد این آیه چه می‌گویی:

﴿يُوصِيكُمُ ٱللَّهُ فِيٓ أَوۡلَٰدِكُمۡۖ لِلذَّكَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَيَيۡنِ [النساء: 11].

«الله درباره‌ی فرزندان‌تان به شما سفارش می‌کند، سهم پسر، چون سهم دو دختر است».

آن مرد گفت: این آیه مخصوص مؤمنان است. امام احمد پرسید: اگر شخص وارث قاتل یا برده باشد چه مقدار ارث به او تعلق می‌گیرد؟ آن مرد [چون از سنت خبر نداشت نتوانست پاسخ دهد و] ساکت ماند. امام احمد برای او روشن کرد که طبق سنت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم ، شخص قاتل و برده از عمومیت آیه خارج شده‌اند([17]).

غیر از مواردی که ذکر شد، گاهی سنت احکام جدیدی ذکر می‌کند که در قرآن بیان نشده است مانند صدور حکم براساس شهادت و سوگند یک شاهد یا وجوب پرداخت دیه توسط زن عاقل و بالغ یا حرمت ازدواج همزمان با زن و عمه‌ی زن یا خاله‌ی و یا بیان احکام شفعه و ارث «جدّه» و سایر احکامی که در قرآن نیامده است.

بر این اساس روشن گشت که احکام شریعت کاملاً مبتنی بر سنت است و فهم کامل اسلام فقط با توجه به این دو وحی خدایی یعنی قرآن و سنت تکمیل می‌گردد. اصحاب گرامی پیامبر این مسأله را کاملاً روشن نمودند تا در دام شبهه‌ها و انحرافات عقیدتی و فکری نیافتند، امام بخاری روایت کرده­است که: زنی از قبیله بنی اسد نزد عبدالله بن مسعود آمد و گفت: ای ابو عبدالرحمن شنیدم که تو زنانی را که به خاطر زیبایی، خال‌کوبی می‌کنند، و کسانی که آنان را خال‌کوبی می‌کنند، زنانی که ابروهای خود را باریک می‌نمایند و میان دندان‌های خود فاصله می‌اندازند و خلقت خدا را تغییر می‌دهند، لعنت کرده‌ای. ابن مسعود گفت: آری، چرا چنین نکنم در حالی که رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  هم آنان را لعنت کرده­است و خداوند هم آن را در قرآن ذکر فرموده است. آن زن گفت: من همه‌ی کتاب خدا را خواند‌ام اما چنین چیزی در آن نیافتم. ابن مسعود گفت: اگر آنرا می‌خواندی حتماً آن را می‌دیدی، مگر خداوند نفرموده است:

﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ [الحشر: 7]([18]).

«چیزهای را که پیغمبری برای شما (احکام الهی) آورده است اجرا کنید، و از چیزهایی که شما را از آن باز داشته است، دست بکشید».

ابن مسعود  رضی الله عنه  برای آن زن مسلمان تبیین کرد که قوانین اسلامی منحصر به قرآن نیست بلکه برخی از آن قوانین در سنت نیز آمده است. عبدالرحمن بن یزید، شخصی ر ا در حال احرام دید که لباس بر تن داشت، او را نهی کرد. آن شخص گفت: آیه‌ای از کتاب خدا برایم بیاور تا حکم آن لباسم را از تن بدرآورد. عبدالرحمن همان آیه‌ی (حشر:7) را بیان کرد.

عبدالله بن عباس شاگردش، طاووس را دید که پس از نماز عصر دو رکعت نماز خواند، به او گفت که پایبندی کامل و دقیق به احکام سنت بسیار ضروری است و گفت: این دو رکعت نماز پس از عصر را ترک کن. طاووس گفت: نهی از این دو رکعت برای حالتی است که سنت تلقی شود. ابن عباس گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از ادای این دو رکعت پس از نماز عصر نهی کرده، اکنون نمی‌دانم که آیا تو به خاطر آن اجر می‌گیری یا شکنجه می‌شوی، زیرا خداوند فرموده است:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ [الأحزاب: 36]([19]).

«هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند (و اراده ایشان باید تابع اراده خدا و رسول باشد».

عمران بن حصین به یک منکر سنت گفت: تو شخصی احمق هستی، آیا در کتاب خدا دیده‌ای که نماز ظهر چهار رکعت است و قرائت آن جهری نیست. سپس مسائل دیگری از نماز و زکات را برایش بیان کرد و گفت: و آیا در کتاب خدا تفسیری دیده‌ای که بیان کند فلان حکم مبهم است و رفع آن در سنت آمده است([20]).

مردی به مطرف بن عبدالله شخیر گفت: برای ما فقط از قرآن سخن بگوئید. مطرف در جواب او گفت: به خدا قسم چیزی برتر از قرآن سراغ نداریم. اما سخنان کسی را که از همه به قرآن آگاه‌تر است می‌جوییم([21]). امام عبدالله بن مبارک بسیاری از وقت خود را در خانه می‌نشست و به نظارت در احادیث می‌پرداخت. به او گفته شد: آیا در این تنهایی احساس دلتنگی و تنهایی نمی‌کنی؟ عبدالله بن مبارک گفت: چگونه چنین احساسی داشته باشم، در حالی که همراه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و یارانش به سر می‌برم([22]).

 پیشوایان مسلمان به اهمیت سنت و خطر انکار آن با تأویلات باطل و شبهات عقلی پی‌برده‌اند. از امام احمد درباره‌ی احادیث مربوط به «نزول خداوند» پرسیده شد، ایشان در پاسخ گفت: «ما به این احادیث ایمان داریم، آن‌ها را تصدیق می‌نماییم و هیچ یک از آن‌ها را انکار نمی‌کنیم. البته اگر دارای اسناد صحیح باشند و در این صورت سخنان پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را رد نمی‌کنیم و یقین داریم که هرچه را بیان فرموده حق است»([23]). امام احمد فرموده است که هرکس حدیث پیامبر خدا را انکار کند بر لبه‌ی پرتگاه هلاکت قرار گرفته است»([24]).

امام شافعی فرموده است: «‌هرگاه حدیث صحیحی از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نقل کنم و به آن عمل ننمایم، شما را شاهد می‌گیرم که عقلم را از دست داده‌ام»([25]).

طبق مطالبی که ذکر شد واضح می‌شود که فرا خواندن مردم برای اکتفا به قرآن و دور شدن از سنت جزو شبهاتی است که از گذشته مطرح بوده و در عصر حاضر نیز دوباره مطرح شده است. سلف صالح به مردم فهمانیدند که عمل به سنت برای مسلمان لازم است. زیرا تفسیر قرآن، مقید مطلقات و مخصص احکام عام آن و دربرگیرنده‌ی قوانینی جدی است که در قرآن ذکر نشده و برای مسلمانان ضروری است. بدین ترتیب شبهه‌های پیرامون انکار سنت ریشه کن شد و مردم به هردو وحی [قرآن و سنت] پایبند گشتند و معنی این آیه را فهمیدند:

﴿بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلزُّبُرِۗ وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ [النحل: 44].

«(که آن‌ها را) با دلایل روشن و کتاب‌ها (فرستادیم) و (ما این) قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم روشن سازی، آنچه را که به سوی آن‌ها نازل شده است، و باشد که آن‌ها بیندیشند».

در حقیقت سنت مصدر دوم قانون‌گذاری اسلامی و پیروی از آن واجب است و باید همانند قرآن دستورات آن انجام داده شود و از منهیات آن پرهیز گردد. خداوند فرموده­است:

﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ حَفِيظٗا٨٠ [النساء: 80].

«هرکس از پیغمبر اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است چراکه پیغمبر جز به چیزی دستور نمی‌دهد که خدا بدان دستور داده باشد، و جز از چیزی نهی نمی‌کند که خدا از آن نهی کرده باشد».

﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ [الحشر: 7].

«چیزهایی را که پیغمبر برای شما (از احکام الهی) آورده است اجرا کنید، و از چیزهایی که شما را از آن باز داشته است، دست بکشید».

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ [محمد: 33].

«ای مؤمنان! از خدا و پیغمبر اطاعت کنید».

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥ [النساء: 65].

«امّا، نه! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن به شمار نمی‌آیند تا تو را در اختلافات و درگیری‌های خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو ندانسته و کاملاً تسلیم (قضاوت تو) باشند».

علاوه بر این آیات، آیات دیگری هم ارزش و جایگاه والای سنت نبوی در اسلام را بیان کرده و معانی و مفاهیم وارده در سنت را وحی الهی معرفی نموده و خداوند فرموده است:

﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤ [النجم: 3-4].

«و از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید. آن (چیزی که با خود آورده است و با شما در میان نهاده است) جز وحی و پیامی نیست که (از سوی خدا بدو) وحی و پیام می‌گردد».

اما قرآن هم در لفظ و هم در معنی وحی خداوند است.

فهم کامل اسلام و شناخت جزئیات احکام آن فقط از طریق سنت حاصل می‌گردد و همان‌گونه که بیان شده، سنت مجملات قرآن را تفصیل، احکام مطلق را مقید و قواعد عام را مستثنی می‌کند و احکامی را که در قرآن نامی از آن نیامده تدوین می‌نماید. به همین خاطر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرموده­است: «بدانید که همراه قرآن، همانندی مانند آن نیز به من وارد شده است»([26]). یعنی به پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  قرآن و سنت عطا شده و تبعیت از هرکدام از آن‌ها واجب است.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در خطبه‌ای چنین فرمود: «من شما را به تقوای خدا و اطاعت و پیروی از امیر خود سفارش می‌کنم، حتی اگر آن امیر برده‌ای حبشی باشد. بدانید که هرکدام از شما که پس از من زنده بماند اختلافات فراوانی را میان مسلمانان خواهد دید پس در این حال بر شما لازم است که روش من و روش خلفای راشدین و هدایت‌ یافته را در پیش گیرید، به آن تمسک جویید و با دندان‌های خود آن را محکم بگیرید»([27]).

بیهقی با استناد به حدیث «سفینه» گفته­است که منظور از خلفای راشدین، امامان چهارگانه، ابوبکر و عمر و عثمان و علی (رضوان خدا بر آنان باد) می‌باشند.

حدیث سفینه از این قرار است:

«الخلافةُ في اُمّتی ثَلاثُونَ سنةً بَعدی، ثُمَّ مُلكٌ بَعدَ ذلك». «خلافت اسلامی پس از من سی سال برقرار خواهد بود و پس از آن نظامی پادشاهی حاکم خواهد شد»([28]).

این احادیث بیان می‌کنند که عمل خلفای چهارگانه‌ی اسلامی سنتی قابل تبعیت است و نظرات اجماعی میان آن چهار نفر برای مسلمین حجیت دارد. این به خاطر جایگاه والای آنان بعد از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از نظر اسلام است و همنشینی طولانی مدت آنان با پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و فهم نیکو از کلام خدا و رسول به عظمت مقام آنان افزوده­است.

کتاب‌های مختلف حدیثی و تاریخی به نقل گفتار‌ها، بیان عمل­کرد‌ها و نشان دادن سجایای نیک آنان پرداخته و شایستگی و توانايی کافی آنان برای اداره‌ی امور جامعه‌ی آن عصر را ثبت نموده و نحوه‌ی قضاوت و نوع برداشت آنان از متون دین در زمینه‌ی عقیده و احکام، در دل تاریخ محفوظ مانده است.

قرآن با زبان قریش نازل شد. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و خلفای راشدین هم قریشی بودند پس تواناترین افراد برای فهم مراد خدا و رسول همانان بودند و توانستند در حوادث مربوط به وحی مشارکت مثبت داشته باشند و از اسباب نزول آیات آگاهی کافی کسب نمایند و در نتیجه فهمی نیکو و برداشتی صحیح از آیات و احادیث به دست آورند.

اصحاب پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از اهمیت وحدت امت آگاهی داشتند و در مقابل اختلافات ناشی از اجتهاد از خود تسامح نشان می‌دادند و تصمیم را به خلیفه‌ی مسلمانان واگذار می‌نمودند و به آن پایبند می‌شدند. حتی اگر خلیفه در زمینه‌ی مسائل عبادی نظری داشت که با دلایل قوی دینی منافات پیدا می‌کرد بازهم به رأی خلیفه پایبند می‌شدند، زیرا می‌دانستند که قوی‌ترین دلیل برای حفاظت از وحدت امت، پایبند شدن به نظرات اما شرعی مسلمانان است و وحدت هم طبق آن و سنت و اجماع امری مورد تأکید دین است:

﴿وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡ [الأنفال: 46].

«کشمکش مکنید، (که اگر کشمکش کنید) درمانده و ناتوان می‌شوید و شکوه و هیبت شما از میان می‌رود (و ترس و هراسی از شما نمی‌شود)».

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  هم فرموده است: «پس از من به کفر باز نگردید که [در اثر اختلاف] گردن یکدیگر را بزنید»([29]).

اصحاب پیامبر این راهنمایی‌ها را به درستی فهمیدند و به مقتضای آن عمل کردند.

«یک بار عبداللّه بن مسعود  رضی الله عنه  در سفر حج به «منی» رفت. از مردم پرسید: امیرالمؤمنین چند رکعت نماز خواند؟ گفتند: چهار رکعت. او هم به تبعیت از امیر چهار رکعت نماز خواند. مردم گفتند: مگر تو برای ما حدیثی نقل نکردی که طبق آن پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در «منی» دو رکعت خوانده است؟ ابن مسعود گفت: آری و الآن هم معتقد به آن هستم، اما بدانید که عثمان بن عفان پیشوای مسلمین است و من با او مخالفت نمی‌کنم و چنین کاری را شر می‌پندارم»([30]).

قرآن و سنت دلیل و راهنمای مسلمان در مسیر زندگی و راهنمای جامعه اسلامی برای حرکت و ترقی است. تحقیقات به عمل آمده در زمینه‌ی سرگذشت انسان نشان داده است که دین در گشایش دید انسان و حرکت مستقیم جوامع به‌سوی پیشرفت روحی، فرهنگی، عقلانی و مادی بسیار اثرگذار بوده­است. دین اسلام هم به عنوان مجموعه‌ای متشکل از آیات قرآن و احادیث پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  چارچوبی مشخص را برای فعالیت‌های عمومی انسان تعیین می‌کند و از انحراف او به‌سوی هلاکت و سردرگمی جلوگیری می‌نماید.

انسانی که از هدایت خدایی و راهنمایی رسول خدا محروم مانده، در حیطه‌ی تجربیات شخصی و بشری محبوس می‌ماند و تلاش‌های صورت گرفته توسط بشر برای رسیدن به حقیقت و کشف عالم غیب تنها منبع آگاهی بخشی او به شمار می‌آید، و پرسش‌های او در زمینه‌ی مبدأ و معاد و سیر تحول انسان و هدف از خلقت را در این حیطه باید جستجو کند. فیلسوفان و متفکران بسیاری در طول تاریخ در صدد پاسخ گویی به این سؤالات و پر کردن خلأ حاصل از آن‌ها بوده‌اند. اما هر اندازه دامنه‌ی علم انسان وسیع و ذکاوت او بالا باشد، نمی‌تواند که پرده‌های نادانی را به طور کامل بدرد و به حقیقت و بصیرت دست یابد، مگر از طریق وحی الهی. برای کشف حقیقت، دست‌یابی به تصوری کلی از هستی و جایگاه انسان نیرو‌های عظیمی هدر رفت و تلاش‌های بسیاری صورت گرفت و عقول و اندیشه‌های متفکران و فیلسوفان در طول قرن‌های متمادی درگیر این قضیه شد اما نتیجه‌ای جز نظراتی متفاوت و متضاد و اجتهاداتی ناقص در بر نداشت و همین بازدهی ناقص، اثری منفی بر جهان فکر و اندیشه و عرصه‌ی اخلاق گذاشت و میلیون‌ها انسان تا هم اکنون نیز در گمراهی و بی‌ثباتی در زمینه‌ی افکار و اندیشه و جهان دینی قرار دارند. امام مالک  رحمه الله  مسلمانان را از تکیه بر عقول مردم در زمینه مسائل دینی، اعتقادی و ارزشی نهی فرموده و گفته­است: «آیا هرگاه شخصی با قدرتِ جدل بیشتر از دیگری نزد ما بیاید، وحی نازل شده از جانب جبرئیل امین بر محمد  صل الله علیه و آله و سلم  را به خاطر جدل او رها کنیم»([31]).

 برخی از منتقدان اسلام گفته‌اند که فکر اسلامی تابع حدودی مشخص است و تمام جوانب خود را محدود به دایره‌ی نصوص کرده و در چارچوب وحی محصور گشته­است و برای بررسی حقیقت بدور از تعهدات عقیدتی، آزادی کامل ندارد. اما آنچه که آنان عیب می‌دانند و آن را انحصار و بسته بودن در چارچوبی خاص می‌پندارند، در واقع نعمتی بزرگ از جانب پروردگار است که بر بندگان منت نهاده و بدین وسیله مسلمانان را از سردرگمی و جستجوی بی‌سرانجام حقایق و عدم شناخت از مسیر تکامل نجات داده است:

﴿يَمُنُّونَ عَلَيۡكَ أَنۡ أَسۡلَمُواْۖ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلَيَّ إِسۡلَٰمَكُمۖ بَلِ ٱللَّهُ يَمُنُّ عَلَيۡكُمۡ أَنۡ هَدَىٰكُمۡ لِلۡإِيمَٰنِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١٧ [الحجرات: 17].

«آن‌ها بر تو (ای پیامبر) منتّ می‌گذارند که اسلام آورده‌اند، بگو: «اسلام آوردن‌تان را بر من منّت نگذارید، بلکه اگر راستگویید الله بر شما منّت می‌نهد که شما را به (سوی) ایمان هدایت کرده است»».

رهنمود انسان به ایمان از جمله بزرگ‌ترین منت‌های خالق بشر بر اوست و هر اندازه افق روحی و فکری انسان وسیع‌تر گردد بیشتر می‌تواند عظمت ایمان و آثاری را که در ثبات شخصیت و روح دارد، درک کند و می‌فهمد که چه امنیت و آرامشی به او بخشیده و چه احساسات زیبایی در زمینه‌ی خیرطلبی، حق‌گرایی و جمال دوستی در او ایجاد نموده و تا چه حد به رفتار او رنگ عدل و اعتدال، عقل و انضباط و جمال و شکوه بخشیده است.

 وحی الهی زندگی اسلامی را در طول تاریخ رنگ خدایی بخشیده و باعث شده که نسل‌های مسلمان امت بر منهج قرآن و سنت پرورش یابند و دیدگاهی عمیق نسبت به هستی و انسان و زندگی داشته باشند و در روان آنان مفاهیم مرتبط با حقیقت و نیکی استقرار یابد. نسل‌های پی‌درپی امت علاوه بر این توانسته‌اند رفتار خود را زیر عناوین «عقیده و شریعت» نظم ببخشند و از خلال احکام و تعالیم اسلام حقوق و وظایف خود را به خوبی بشناسند تا دیگر برای رسیدن به حق و دفع ظلم به جنگ و درگیری طولانی، ترور و ترساندن و زندان و خون ریزی دست نیالایند بلکه هر تلاشی در این زمینه در محدوده‌ای مشخص، تحت عنوانی معین و دستوری معتبر صورت گیرد و همه‌ی این چارچوپ‌ها، بخششی ربانی و قانون الهی تلقی گردد که همه‌ی بندگان در برابر آن سر تسلیم فرود می‌آورند و توانای تغییر یا تحریف یا به بازیچه گرفتن آن به خاطر مصالح فردی یا اجتماعی، بزرگ یا کوچک و مرد یا زن بودن افراد را ندارند و همه زیر نظارت شریعتی گسترده و {{مهر‌ان‌گیز}} قرار می‌گیرند تا عدل را ایجاد کند، نیکی را محقق سازد و رستگاری را تضمین نماید. [به عنوان مثال] اگر کسی تطابقی میان تاریخ زندگی زن در اسلام و تاریخ زندگی زن در غرب صورت دهد، عظمت و زیبایی این حقیقت تاریخی را به طور کامل درک خواهد کرد که زن غربی برای دست‌یابی به حقوق خود، جنگ و جدالی طولانی و درگیری‌هایی فراوان را در گذر زمان انجام داده است، در حالی که اسلام بیشتر این حقوق را بدون هیچ جنگ و جدالی به زن بخشیده است یا در رابطه با حقوق کارگران هم همین قضیه در غرب روی داد در حالی که کارگران مسلمان قبل از کارگران غربی به حق و حقوق خود رسیدند و برای دست‌یابی به حقوق خود به هیچ صحنه‌ی نبردی وارد نشده‌اند و در هیچ انقلاب ویران‌گری مشارکت نداشته‌اند.




[1]- احمد المسند، ج1 7 ص 435 و 465.

[2]- بخاری، فتح الباری، ج13، ص 249، حدیث شماره 7277 و مسلم، الصحیح، ج2 ص 592 حدیث شماره 867، لفظ حدیث از مسلم است.

[3]- ابوداود، السنن، ج5، ص 12، حدیث شماره 4605 و ترمذی، الجامع، ج5، ص 37، حدیث شماره 2663 و گفته: حسن و صحیح است. لفظ حدیث از ابوداود است.

[4]- ترمذی، السنن ج5، ص 38، حدیث شماره 2663 و گفته: این حدیث با این وجه حسن و غریت است.

[5]- ابن ماجه، السنن 7 ج2، ص 1322، حدیث شماره 3993.

[6]- محمدبن مفلح حنبلی، الآداب الشرعیة و المنح المرعیة، ج1، ص 226.

[7]- ابن مفلح، الآداب الشرعیة و المنح المرعیة، ج1، ص 223-224.

[8]- ابن ماجه، السنن، ج2، ص 1008، حدیث شماره 3029 و احمد، المسند، ج1، ص 215 و ص 347، لفظ حدیث از امام احمد است.

[9]- ابوداود، السنن، ج5، ص 14، حدیث شماره 4607 و ترمذی، الجامع، ج5، ص 44، حدیث شماره 2676، و گفته: حسن و صحیح است لفظ حدیث از اوست.

[10]- احمد، المسند، ج2، ص 94، ص 148 و نسائی، السنن، ج3، ص 117 و ابن ماجه، السنن، ج1، ص 339، حدیث شماره 1066.

[11]- بخاری، فتح الباری، ج10، ص 437، حدیث شماره 6008.

[12]- مسلم، الصحیح، ج2، ص 943، حدیث شماره 1297.

[13]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 216.

[14]- بیهقی، السنن، ج8، ص 271.

[15]- ابوداود، السنن، ج1، ص 64، حدیث شماره 83 و ترمذی، الجامع، ج1، ص 101، حدیث شماره 69 و گفته که حسن و صحیح است.

[16]- مسلم، صحیح، حدیث شماره 1952.

[17]-ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج11، ص 249.

[18]- بخاری، صحیح، ج6، ص 58، چاپ استانبول.

[19]- نگا: الموافقات، ج4، ص 24 و 25 و ابن عبدالبر، الجامع، ج2، ص 189.

[20]- ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ج2، ص 191.

[21]- ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ج2، ص 191

[22]- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج7 8 ص 339 و 353.

[23]- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج11، ص 304، و بخاری در صحیح، ج3، ص 25، باب تهجد این حدیث [حدیث مربوط به نزول خدا] را بیان کرده است.

[24]- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج11، ص 297.

[25]- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج10، ص 34.

[26]- احمد، المسند، ج4، ص 131.

[27]- ابوداود، السنن، ج5، ص 13، حدیث شماره 4607 و ترمذی، الجامع، ج5، ص 44، حدیث شماره 2676 و گفته حسن و صحیح است. لفظ حدیث از ابوداود است.

[28]- ترمذی، الجامع، ج4، ص 503، حدیث شماره 2226 و گفته: حسن است. همچنین امام احمد و ابوداود آن را نقل کرده‌اند (به نقل از زرکشی در المعتبر فی‌ یخرج احادیث المنهاج و المختصر) ص 78، آلبانی هم این حدیث را صحیح دانسته و آن را در «الجامع الصغیر» آورده است.

[29]- بخاری، فتح الباری، ج1، ص 217، حدیث شماره 121 و مسلم، الصحیح، ج1، ص 82، حدیث شماره 65 و 66.

[30]- بیهقی با سند حسن، السنن، ج3، ص 143-144.

[31]- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج8، ص 88.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...