فصل چهارم
درسها، پندها و نتایج جنگ احد
قرآن کریم به توصیف کامل غزوۀ احد پرداخته است و تصویری را که قرآن از غزوۀ احد ارائه میدهد، به مراتب زندهتر و روشنتر از آنچه در روایات آمده است، میباشد؛ چراکه شیوۀ آیات قرآنی هم اطمینانبخش، بشارتدهنده، پندآموز و هم سرزنشکننده است و هر دو بخش به گونهای بسیار زیبا و قوی ارائه شدهاند.
قرآن کریم از خصوصیات درونی سپاه پیامبر سخن میگوید و این امتیازی است که تنها قرآن از آن برخوردار است و کتابهای سیرت دارای چنین خصوصیتی نیستند؛ چراکه قرآن از خصوصیات درونی قلوب مسلمانان سخن گفته است و از نکاتی پرده برداشته است که مسلمانان خودشان نیز از آن اطلاع ندارند. با تدبر و تفکر در آیات نازل شده در مورد غزوۀ احد، میتوان به دقت، عمق و فراگیری قرآن در این موضوع پی میبرد.
در آیات نازل شده شهید سیدقطب میگوید: دقت قرآن در فراگیری موضعگیریها، حرکتها، احساسات و فرورفتن به ژرفای نفس و تمایلات نهان آن بینظیر است.
در تصویری که آهنگ زیبای قرآن نشان میدهد، چنان شادابی و تازگی به چشم میخورد که با احساسات درونی به گونهای عمیق و ناگستنی همسو و هماهنگ است و احساسات بیننده هیچ گاه توان اینکه در برابر توصیف و بیان قرآن جامد باشد، ندارد؛ چراکه توصیف قرآن، توصیفی است زنده، با نشاط، مؤثر، و دارای پیام[1].
شیوۀ رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در تریبت امت، اقامۀ دولت و تمکین دین خدا انعکاسی از مفاهیم قرآن کریم درباره زندگی دنیا است؛ مفاهیمی که سراسر وجود، احساسات و افکار پیامبر را در برگرفته است؛ به همین دلیل رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در جبران شکست پیشآمده در احد، بر نهج قرآن کریم حرکت مینماید. که به برخی از نکات مهم در شیوۀ قرآن اشاره مینمائیم:
یادآوری سنتهای الهی به مؤمنان و دعوتشان به مقامات والای ایمان
خداوند میفرماید:
﴿قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِكُمۡ سُنَنٞ فَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَ١٣٧ هَٰذَا بَيَانٞ لِّلنَّاسِ وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٞ لِّلۡمُتَّقِينَ١٣٨ وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٣٩﴾ [آل عمران: 137-139].
«قبل از شما روند سنتهای الهی گذشته است. در زمین مسافرت نمائید و بنگیرید، عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بوده است. این بیانی است برای مردمان و هدایت و پندی است برای پرهیزگاران؛ پس سست نشوید و غمگین نباشید. شما بالا دست هستید، اگر ایمان داشته باشید».
آیات فوق بیانگر این است که خداوند در مصیبت غزوه احد، مسلمانان را در مسیر آماج وسوسههای شیطان رها نکرده است؛ بلکه آنها را با چنین آیاتی روحبخش به آنچه مایه قوت و ثباتشان هست، رهنمون کرده است و با توجیهات و ارشادات خویش از درد و رنجشان کاسته است[2].
قرطبی میگوید: آیات فوق موجب تسلی خاطر مؤمنان را فراهم آورد[3].
در آیات گذشته دعوت به تأمل و اندیشیدن در سرگذشت امتهای گذشته و کسانی که دعوت خدا و رسول را تکذیب نموده بودند، مورد تأکید قرار گرفته و هلاکت و نابودی آنها به سبب کفر، ظلم و فسقشان تصریح شده است.
تعبیر قرآن در آیات فوق با لفظ «کیف» که حکایت از استفهام دارد، آمده است و منظور به تصویرکشیدن وضعیت اقوام موردنظر است که برای مؤمنان حامل درس و پندهایی است؛ زیرا آنها اقوامی بودند که خداوند به آنها در زمین قدرت و نعمت فراوان ارزانی داشته بود، اما آنان به دلیل ناسپاسی و به سبب سرکشی و غرورشان به عذاب الهی گرفتار شدند[4].
تسلّی مؤمنان و بیان حکمت الهی در غزوه احد
خداوند متعال میفرماید:
﴿إِن يَمۡسَسۡكُمۡ قَرۡحٞ فَقَدۡ مَسَّ ٱلۡقَوۡمَ قَرۡحٞ مِّثۡلُهُۥۚ وَتِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيۡنَ ٱلنَّاسِ وَلِيَعۡلَمَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَتَّخِذَ مِنكُمۡ شُهَدَآءَۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِينَ١٤٠ وَلِيُمَحِّصَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَمۡحَقَ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٤١ أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا يَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ مِنكُمۡ وَيَعۡلَمَ ٱلصَّٰبِرِينَ١٤٢ وَلَقَدۡ كُنتُمۡ تَمَنَّوۡنَ ٱلۡمَوۡتَ مِن قَبۡلِ أَن تَلۡقَوۡهُ فَقَدۡ رَأَيۡتُمُوهُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ١٤٣﴾ [آل عمران: 140-143].
«اگر به شما جراحتی رسیده است، به آنها نیز جراحتی مانند آن رسیده است. این روزها را در بین مردم به صورت دست بدست میگذرانیم تا خداوند مؤمنان را جدا سازد و خداوند برخی از شما را به عنوان قربانی و شهید انتخاب مینماید و خداوند، ستمکاران را دوست ندارد. تا خدا مؤمنین را خالص و کافران را نابود گرداند».
آیا گمان میکنید به جنت میروید، بدون اینکه خداوند تشخیص ندهد کسانی را که جهاد میکنند و تشخیص ندهد صابران را. قبل از روبرو شدن با مرگ آن را شما آرزو مینمودید، الآن با آن مواجه شدید و بهسوی آن نظارهگر هستید». قرآن از مؤمنان خواسته است که قتل و جرح نباید در وجودشان اثر منفی گذارد و مانع جهادشان علیه دشمن گردد؛ زیرا اگر مؤمنان در جنگ بدر با شکستی مواجه شدهاند، دشمنانشان در بدر نیز به چنین شکستی دچار گردیدند. آنان با عقاید باطل و عاقبت نافرجامشان در جنگ با شما سست نشدند بنابراین، شما که از حق و حسن عاقبت برخوردارید، نباید دچار ضعف و سستی شوید[5].
زمخشری میگوید: اگر مشرکان در جنگ احد برخی از افراد مسلمانان را به شهادت رساندهاند، شما نیز در جنگ بدر تعدادی از آنها را کشتهاید. آنها از شکستی که در بدر خوردند، ضعیف نشدند؛ پس سزاوار است که به شما احساس ضعف و سستی دست ندهد[6].
عبدالله بن عباس میگوید: جنگ احد نقطۀ مقابل جنگ بدر بود؛ چراکه در احد مسلمانان به شهادت رسیدند و در بدر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بر مشرکان غالب گردید[7].
در آیۀ ﴿إِن يَمۡسَسۡكُمۡ قَرۡحٞ﴾ جواب شرط محذوف است و تقدیر عبارت چنین است که اگر دچار زخم و شکست شدهاید، صبر نمایید و برای مبارزه جدید تصمیم قطعی بگیرید؛ زیرا دشمنانتان قبل از این با چنین شکستی دچار گردیدند.
آیه ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيۡنَ ٱلنَّاسِ﴾ بیانگر سنت جاری الهی در جهان برای تسلیت مؤمنان در غزوۀ احد است[8].
قرطبی در تفسیر آیه ﴿وَلِيَعۡلَمَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ میگوید: منظور این است که تبادل شکست به خاطر شناخت مؤمن از منافق تحقق یافته است[9].
ابن کثیر در تفسیر آیۀ ﴿وَيَتَّخِذَ مِنكُمۡ شُهَدَآءَ﴾ میگوید: یعنی در راه خدا کشته میشوند و به خاطر رضای او جانشان را فدا میسازند[10].
خداوند متعال آیۀ کریمه فوق
را با جمله ﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ پایان داد و بعد از آن به دو
حکمت دیگر که در غزوه احد اتفاق افتاد اشاره کرد و فرمود:
﴿وَلِيُمَحِّصَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ
ءَامَنُواْ وَيَمۡحَقَ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٤١﴾ تمحیص به معنای تصفیه و یا به معنای امتحان و
آزمون است و یمحق از محق به معنای از بینبردن و نابودکردن است.
طبری در مورد معنای آیه فوق چنین میگوید: تا خداوند کسانی را که با خدا صادقانه عهد بستند، بیازماید و آنها را در راه از بینبردن مشرکان مورد آزمایش قرار دهد و مؤمنان مخلص و واقعی، از منافقان جدا شوند[11].
ابنکثیر در مورد آیه ﴿وَلِيُمَحِّصَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ میگوید: یعنی اگر دارای گناه هستند، گناهانشان را مغفرت نماید و اگر دارای گناه نیستند، درجاتشان را به میزان مصیبتی که با آن دچار شدهاند، بیفزاید.
آیۀ ﴿وَيَمۡحَقَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ یعنی کافران بعد از دستیابی به پیروزی، دچار سرکشی و غرور میشوند و این امر موجب هلاکت، نابودی و فنای آنها میشود[12]. یعنی یکی از دلایل شکست مؤمنان در جنگ احد این بود که خداوند، مؤمنان را از گناهان پاک و تصفیه نماید و آنها را از منافقان جدا گرداند و از طرفی دیگر کفار را نیز به سبب غرور و تکبر آنان نابود گرداند.
خداوند حکمت شکست مؤمنان در جنگ احد را چنین بیان نموده است.
1- اظهار علم خداوند برای مؤمنان.
2- نائل گردانیدن برخی از مؤمنان به نعمت شهادت که صاحبش را به والاترین درجات میرساند.
3- پاکگردانیدن مؤمنان و جدا نمودن آنان از منافقان.
4- نابودی و ریشهکن کردن تدریجی کفار[13].
در ادامه آیات فوق، خداوند میفرماید:
﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا يَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ مِنكُمۡ وَيَعۡلَمَ ٱلصَّٰبِرِينَ١٤٢﴾ [آل عمران: 142].
«ای کسانی که در جنگ احد شکست خوردهاید؛ آیا چنین میپندارید که وارد بهشت شوید. چنانچه کسانی وارد شدند که کشته شدند و بر زخمها صبر کردند. بدون اینکه شما راه آنها را انتخاب نمائید و بدون اینکه مانند آنها صبر کنید. خیر. چنین چیزی ممکن نیست تا اینکه خداوند مجاهدان شما و صبر پیشهکنندگان را شناسائی نکند».
ابنکثیر در تفسیر این آیه میگوید: دخول بهشت برای شما فراهم نخواهد شد مگر اینکه مورد آزمایش قرار گیرید و خداوند مجاهدان و صابران در برابر دشمن را ببیند[14].
در ادامه خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ كُنتُمۡ تَمَنَّوۡنَ ٱلۡمَوۡتَ مِن قَبۡلِ أَن تَلۡقَوۡهُ فَقَدۡ رَأَيۡتُمُوهُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ١٤٣﴾ [آل عمران: 143].
ابن کثیر در ترجمه این آیه میگوید: ای مؤمنان! قبل از این، آرزوی رویارویی با دشمن را داشتید و در اشتیاق چنین روزی بودید و دوست داشتید در برابرشان از خود صبر و شکیبایی نشان دهید؛ اکنون آن روز فرارسیده است و شما به مقصدتان رسیدهاید؛ پس در برابر دشمن ایستادگی نمایید و بجنگید[15].
شیوۀ خطاب آیاتی که در جنگ بدر نازل شد، با اسلوب خطاب آیات نازل شده در احد کاملاً متمایز بود؛ چراکه اسلوب آیات نازل شده در احد، اسلوبی نرم و ملایم بود بنابراین، شیوه قرآن در محاسبۀ فرد پیروز و کامیاب شدیدتر از محاسبۀ شکست خوردگان است؛ چنانکه در مورد جنگ بدر میفرماید:
﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٦٧ لَّوۡلَا كِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمۡ فِيمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ٦٨﴾ [الأنفال: 67-68].
«برای هیچ پیامبری جایز نیست که دارای اسیرانی باشد و از این طریق (آزاد کردن اسیران و قبولنمودن فدیه) در سرزمین، قتل و خونریزی راه اندازد. آیا کالای دنیا را میخواهید و خداوند آخرت را اراده دارد؟ خداوند غالب و حکیم است. چنانچه دستوری از جانب خداوند از قبل به شما میرسید، حتماً در برابر آنچه به شما رسیده است، عذابی بزرگ بر شما نازل میشد».
در مورد احد میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ صَدَقَكُمُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥٓ إِذۡ تَحُسُّونَهُم بِإِذۡنِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَآ أَرَىٰكُم مَّا تُحِبُّونَۚ مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۚ ثُمَّ صَرَفَكُمۡ عَنۡهُمۡ لِيَبۡتَلِيَكُمۡۖ وَلَقَدۡ عَفَا عَنكُمۡۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٥٢﴾ [آل عمران: 152].
«آن گاه که آنها را داشتید به اذن خداوند از پا در میآوردید، خداوند به وعدۀ خویش وفا نمود تا اینکه سست شدید و در امر (مقاومت و رها کردن سنگرها) با هم اختلاف نمودید و نافرمانی کردید. بعد از اینکه خداوند به شما نشان داد آنچه را که دوست داشتید، بعضی از شما ارادۀ دنیا را داشت و برخی از شما ارادۀ آخرت را؛ سپس شما را از آنان (پیروزی بر دشمن) بازداشت تا شما را بیازماید. خداوند از (کوتاهی) شما صرفنظرنمود و خداوند بر مؤمنان دارای فضل و مرحمت است».
در این شیوۀ قرآنی، حکمتی عملی و تربیتی نهفته است که برای اهل تربیت و ارشاد از اهمیت خاصی برخوردار است[16].
بیان نمونههایی از مجاهدان امتهای گذشته
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيّٖ قَٰتَلَ مَعَهُۥ رِبِّيُّونَ كَثِيرٞ فَمَا وَهَنُواْ لِمَآ أَصَابَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا ٱسۡتَكَانُواْۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلصَّٰبِرِينَ١٤٦ وَمَا كَانَ قَوۡلَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِيٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٤٧ فََٔاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ ثَوَابَ ٱلدُّنۡيَا وَحُسۡنَ ثَوَابِ ٱلۡأٓخِرَةِۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١٤٨﴾ [آل عمران: 146-148].
«چه بسا پیامبرانی که همراه آنان مردان خدایی فراوان مبارزه میکردند. پس در برابر آنچه به آنها در راه خدا رسید، نه سست و نه ضعیف شدند و خداوند صابران را دوست دارد. تنها سخنشان این بود: خداوندا، گناهان ما را ببخش و از تندرویهایمان صرفنظر فرما، کامهایمان را استوار گردان و ما را برقوم کافر پیروز گردان. خداوند پاداش دنیا و پاداش نیکوی آخرت را از آن آنان گردانید، خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
ابنکثیر میگوید: خداوند در این آیات و آیات گذشته به سرزنش کسانی میپردازد که در جنگ احد شکست خوردند و با شنیدن خبر کشتهشدن پیامبر، میدان جنگ را رها کردند[17].
خداوند نیز به بیان نمونههایی از مجاهدان امتهای گذشته میپردازد که تعدادشان زیاد بود و در راه خدا در رکاب پیامبرشان حرکت میکردند و در برابر مصیبتها و شکستها سست نمیشدند و از ادامۀ جهاد دست نمیکشیدند و با صبر و استقامت به مبارزه ادامه میدادند بنابراین، شرح حال این آیات به آن دسته از مسلمانان میپردازد که از شایعۀ قتل پیامبر دچار ضعف و سستی شدند و خداوند متعال به شرح حال ربانیین گذشته و آنچه آنها در چنین شرایطی اظهار مینمودند، میپردازد تا مسلمانان آنان را الگو قرار دهد؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ قَوۡلَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِيٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٤٧﴾ [آل عمران: 147].
مجاهدان با وجود اینکه افرادی ربانی بودند، امّا علل اصلی شکست را به خود نسبت دادند و این در حقیقت نوعی تحقیر نفس و اعتراف به تقصیر است و آنان استغفار از گناهان را برطلب ثبات و اقدام در برابر دشمن مقدم کردند و از آنجا که خواستههایشان از خداوند متعال، کاملاً از روی طهارت، پاکی و خضوع بود بنابراین، نصرت و امداد الهی به سراغشان آمد: ﴿فََٔاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ ثَوَابَ ٱلدُّنۡيَا وَحُسۡنَ ثَوَابِ ٱلۡأٓخِرَةِۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١٤٨﴾ [آل عمران: 148]. و با این عملکردشان، ثواب هر دو جهان را کسب نمودند؛ یعنی، پیروزی و غنیمت در دنیا و پاداش نیک در آخرت.
بدین جهت آنها بهترین الگو برای مسلمانان مجاهد قرار گرفتند و خداوند متعال ثواب آخرت را با صفت «حسن» ذکر نمود که اشاره به فضل و ارجحیت و تقدم ثواب آخرت بر پاداش دنیا دارد[18].
مخالفت با دستور پیامبر موجب شکست لشکر اسلام گردید
اثبات این موضوع در مخالفت تیراندازان با دستور رسول خدا و ارتکاب آن اشتباه نافرجام که منجر به تغییر تمام معیارها و وقوع خسارتهای عمیق گردید، مشخص میگردد.
اهمیت اطاعت از امیر و فرمانده در جنگ احد بعد از کنار کشیدن عبدالله بن ابی و دیگر منافقان که تأثیری بر صفوف مسلمانان نگذاشت، آشکار میگردد اما اشتباهی که تیراندازان در پی مخالفت دستور رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم که هر کدام برای انجام مأموریت خاصی در نظر گرفته شده بود، مرتکب شدند، موجب گردید تا خداوند متعال دشمن را برآنان مسلط گرداند و به سبب نافرمانی از دستورات فرمانده خسارتهایی به آنان وارد شد که فراگیر بود و دعوت اسلامی در نخستین مرحله از حیات خویش دچار شکست گردید.
برخی از رویدادهایی که در جنگ احد اتفاق افتاد
مسلمانان با اطاعت از دستورات رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم و عمل نمودن به توجیهات فرمانده خود، عبدالله بن جبیر، به پیروزی رسیدند و مخالفت از دستورات پیامبر و رها نمودن کوه جهت جمعآوری غنایم موجب شکست آنان را فراهم آورد[19].
چنانکه خداوند میفرماید:
﴿إِذۡ تُصۡعِدُونَ وَلَا تَلۡوُۥنَ عَلَىٰٓ أَحَدٖ وَٱلرَّسُولُ يَدۡعُوكُمۡ فِيٓ أُخۡرَىٰكُمۡ فَأَثَٰبَكُمۡ غَمَّۢا بِغَمّٖ لِّكَيۡلَا تَحۡزَنُواْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا مَآ أَصَٰبَكُمۡۗ وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٥٣﴾ [آل عمران: 153].
«آنگاه که پراکنده میشدید و میگریختید و بر کسی توجه نمیکردید و پیامبر از پشت سر، شما را صدا میزد؛ پس در برابر غم، خدا نیز شما را دچار غم نمودید. این بدان خاطر بود که دیگر برای آنچه از دست دادهاید و برآنچه به شما رسیده است، غمگین نشوید و خداوند از آنچه انجام میدهید، آگاه است».
شیخ محمد بن عثیمین میگوید: نتیجۀ اطاعت نکردن و سرپیچی از دستور رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بود که برخی از صحابه در حالی که در راه اعتلاء کلمهالله مبارزه مینمودند با پیروزی اولیه مسلمانان تصور نمودند که دشمن شکست خورده است و جایگاهی را که پیامبر به آنها دستور داده بود که آن را رها نکنند، ترک نمودند و دشمن نیز از پشت سر بر آنها یورش آورد و آن آزمون سخت به وقوع پیوست. خداوند متعال در مورد این موضوع میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ صَدَقَكُمُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥٓ إِذۡ تَحُسُّونَهُم بِإِذۡنِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَآ أَرَىٰكُم مَّا تُحِبُّونَۚ مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۚ ثُمَّ صَرَفَكُمۡ عَنۡهُمۡ لِيَبۡتَلِيَكُمۡۖ وَلَقَدۡ عَفَا عَنكُمۡۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٥٢﴾ [آل عمران: 152].
معصیت مزبور که موجب گردید پیروزی قریبالوقوع به شکست تبدیل شود، صرفاً یک معصیت بود آن هم در حیات رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم . بدیهی است که معاصی، نتایج وخیمی به دنبال خواهند داشت؟.
بنابراین، میتوان گفت: یکی از نتایج کثرت معاصی، تسلط ظالمین بر یکدیگر است و به میزان ظلمی که انسانها برخود روا میدارند، خداوند متعال اسباب عزت و پیروزی را از آنها سلب مینماید[20].
اطاعت از ولی امر و فرمانده بعد از اطاعت خدا و رسول است؛ خداوند میفرماید:
﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا﴾ [النساء: 59].
«از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت نمائید. اگر در موردی اختلاف نمودید، آن را به سوی خدا و رسول برگردانید، اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارید، این برای شما بهتر و خوش فرجامتر است».
علما بر این عقیدهاند که: «آیۀ فوق در مورد عموم مردم، اعم از نظامیان و غیره نازل شده است و آنان را موظف ساخته است تا از اولیاء امور در همه مسائل و به ویژه امور نظامی پیروی کنند»[21].
اطاعت از ولی امر، یکی از واجبات دینی است که ائمه دین آن را در باب عقاید ایمانی ذکر نمودهاند[22].
اطاعت از ولی امر در تربیت امت و تأسیس دولت اسلامی از جایگاه خاصی برخوردار است که ذیلاً به برخی از این نکات اشاره مینمائیم:
1- اطاعت از دستورات الهی:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا٥٩﴾
«ای مؤمنان! از خدا و رسول او اطاعت نمائید و از صاحبان امر خود حرفشنوی داشته باشید. هرگاه در چیزی دچار اختلاف شدید، آن را به خدا و پیامبرش برگردانید. اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید، این بهتر و خوبترین مرجع است».
2- اطاعت از ولی امر، وسیله است نه هدف. وسیله جهت تنفیذ شریعت الهی در زمین و اثبات حق و اقامه امر به معروف و نهی از منکر جهت اثبات برتری این امت و اعتلاء کلمۀ توحید و اختصاصیافتن عبادت به خداوند.
3- ایجاد وحدت بین مسلمانان؛ زیرا اختلاف، سبب از همپاشیدگی اوضاع دینی و دنیوی مسلمانان میشود[23].
4- وجود ولی امر یکی از دلایلی است که مسلمانان در اظهار دین و اطاعت از پروردگار به موفقیت بهتری دسترسی پیدا نمایند.
5- سعادت دنیا در این اصل نهفته است.
براساس مسائل ذکرشده اهل سنت معتقد است که شورش علیه پیشوایان و والیان امر، هرچند مرتکب ظلم شوند، امری ناجایز است و علیه آنها دعای بد نمیکنیم و از اطاعت آنها دست نمیکشیم. اطاعت آنها را اطاعت خدا و فرض میدانیم؛ البته تا زمانی که به معصیت دستور ندهند و برای صلاح و عاقبت آنها دعا میکنیم.
آیات و احادیث متعددی از ظاهر فریبنده دنیا و اثرات سوء آن بر انسان، سخن به میان آورده و از حرص و آزمندی برحذر داشته است؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ١٤﴾ [آل عمران: 14].
«حب شهوات از قبیل زن، فرزند، گنجینههای طلا و نقره، اسبهای علامتگذاری شده، چهارپایان و کشاورزی برای مردمان آراسته گردانیده شده است. این است کالای زندگی دنیا و نزد خدا بهترین جای بازگشت است».
پیامبر خدا نیز در احادیث متعددی، امت را و خصوصاً داعیان را از گرفتار شدن در دام دنیا به خاطر اثرات سوئی که دارد، برحذر داشته است.
ابوسعید خدری از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم روایت میکند که فرمود: «ان الدنيا حلوة خضرة وان الله مستخلفكم فيها فينظر كيف تعملون، فاتقوا الدنيا، واتقوا النساء، فان اول فتنة بني اسرائيل كانت في النساء»[24]. «همانا دنیا شیرین و سرسبز است و خداوند شما را در دنیا، جای داده است تا بنگرد شما چگونه عمل مینمائید. بنابراین، از دنیا و از زنان پرهیز نمائید؛ زیرا اولین فتنهای که بنیاسرائیل به آن دچار شدند، از طریق زنان بود».
ابنعباس میگوید: در جنگ احد وقتی که مشرکین شکست خوردند تیراندازان با مشاهده شکست اولیه مشرکان به یکدیگر گفتند: «خودتان را به پیامبر و مردمان برسانید تا در جمع غنایم از شما سبقت نگیرند. برخی گفتند: بدون اجازه پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم مکان خود را رها نخواهیم کرد»[25].
آن گاه این آیه نازل شد:
﴿مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَ﴾ [آل عمران: 152].
«برخی از شما خواهان دنیا و برخی خواهان آخرت هستید».
طبری میگوید: هدف از ﴿مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا﴾ مال غنیمت است.
ابنمسعود میگوید: من تصور نمیکردم کسی از یاران رسول خدا ارادۀ دنیا را داشته باشد، تا اینکه در روز احد این آیه نازل شد[26].
حوادثی که در جنگ احد اتفاق افتاد، درس مهمی برای داعیان میباشد و بیانگر این است که بسا اوقات فزونطلبی، راهش را به درون دلهای اهل ایمان میگشاید، بدون اینکه آنها متوجه باشند؛ در نتیجه دنیا و دارائیهای آن را برآخرت ترجیح میدهند و دستورات صریح شریعت را مانند تیراندازان با توجیهاتی خاص نادیده میانگارند و دستورات قطعی را به فراموشی میسپارند. انسان مؤمن در حالی که از انگیزههای درونی خود به خصوص از دنیاطلبی و ترجیح آن بر خواستههای ایمان غافل است، مرتکب چنین اعمالی میشود.
بنابراین، داعیان همواره میبایست به بررسی خصوصیات درونی خود بپردازند و به دنیا، قبل از اینکه بین آنها و دستورات شرع حائل شود و آنها را با توجیهات بیجا به مخالفت دستورات شرع وادار نماید، گرایشی نداشته باشند[27].
ابنکثیر میگوید: بعد از شکست مسلمانان در جنگ احد و همچنین شهادت عدهای از مسلمانان، شیطان ندائی سرداد که محمد کشته شده است. ابن قمئه هم خود را به مشرکان رساند و گفت: من محمد را کشتهام؛ در حالی که فقط توانسته بود سر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم را زخمی نماید و بسیاری از مسلمانان نیز تصور نمودند که رسول خدا به شهادت رسیده است و از آنجا که قرآن، به موضوع کشتهشدن بسیاری از انبیاء پرداخته است بنابراین، آنها در مورد رسول خدا نیز چنین حادثهای را بعید نمیدانستند و بدین صورت دچار ضعف و سستی گردیدند[28]؛ چنانکه قرآن میفرماید:
﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤﴾ [آل عمران: 144].
«محمد فقط یک پیامبر است که قبل از او پیامبرانی گذشتهاند. آیا اگر وی وفات نماید یا کشته شود، شما به عقب برمیگردید؟ هر کس به عقب برگردد، به خدا ضرری وارد نمینماید و خداوند شاکرین را پاداش خواهد داد».
در تفسیر این آیه گفتهاند: پیامبران برای همیشه در بین اقوامشان باقی نمیمانند؛ بلکه هر موجودی باید طعم مرگ را بچشد و وظیفۀ پیامبران ابلاغ رسالت الهی است که آن را به انجام رساندهاند و طبیعی است که جاوید ماندن پیامبران از مستلزمات رسالت نیست.
خداوند در آیۀ فوق در رد کسانی که بر اثر خبر مرگ یا قتل پیامبر دچار ضعف و سستی گردیدند، میفرماید:
﴿أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ﴾.
«آیا اگر او بمیرد یاکشته شود، شما به پشت سر برمیگردید و عقبنشینی مینمائید و از جهاد دست میکشید»؟.
سپس میافزاید:
﴿وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ﴾.
«هر کس عقبنشینی بکند، به خدا ضرری نمیرساند و خدا بندگان شاکر را پاداش میدهد».
شاکرین کسانی هستند که در هر حال ثابت قدم میمانند[29].
علّت اصلی مصیبت واردشده به مسلمانان در جنگ احد، این بود که آنان این گونه فکر میکردند که ایمان و عقیده و دعوت بهسوی خدا با بودن رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نماد اصلی خود را پیدا خواهد نمود و ارتباط بین عقیده یعنی ایمان به خداوند متعال به عنوان یگانه معبود و جاودانگی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم برای همیشه در بین آنها بر اثر محبتی که مغلوب عواطف و احساسات بود، پدید آمده بود. بنابراین ارتباط بین رسالت جاویدان و رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به عنوان بشری که روزی مرگ به سراغش میآید، موضوعی بود که سبب شد تا یاران رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در آن شرایط سخت روز احد دچار وحشت و سردرگمی و حیرت شوند. در حالی که متابعت از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم مستلزم وجوب اقتدا به وی در تحمل سختیها و تلاش مستمر جهت نشر رسالت و تبلیغ دعوت و نصرت حق میباشد. و از نظر رسالت اسلامی، این شیوۀ اقتدا موردنظر است و اهمیت دارد و همین امر در ساختار مسیر دعوت و نشر آن در جهان و اعلای کلمهالله مهمترین اساس و پایه محسوب میشود و پیروی علمی و عملی از سنتهای رسول خدا اساسیترین عامل جهت ثبات و وحدت جامعۀ اسلامی و به خصوص داعیان الهی میباشد[30].
ابنقیم میگوید: غزوۀ احد از نظر روانی زمینهساز رحلت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بود که خداوند یاران آن حضرت را از اینکه بعد از درگذشت وی عقبنشینی نمایند، نکوهش نمود؛ چراکه آنها موظفند تا بر دین و توحید پیامبر ثابتقدم باشند و در راه آن بمیرند یا کشته شوند؛ زیرا آنها خدای محمد را پرستش میکنند و خدای محمد با مردن و کشتهشدن او، از بین نمیرود. بنابراین، وفات رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نباید آنها را از دین برگرداند و در هیچ جایی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به خلود و جاوید ماندن توصیف نشده است.
مرگ، امری حتمی است که همه موجودات باید با آن روبرو شوند؛ به همین دلیل خداوند کسانی را که از فریاد شیطان متأثر شدند و از دینشان برگشتند، توبیخ و سرزنش نمود و فرمود:
﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤﴾ [آل عمران: 144].
شاکرین، کسانی هستند که قدر نعمت را دانستند و تا لحظۀ مرگ برآن ثابتقدم ماندند. آثار و پیامدهای این خطاب، با وفات پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نمایان گردید؛ چراکه برخی مرتد شدند و از پایداری در راه اسلام خودداری نمودند، امّا شاکرین بر دین خود ثابتقدم ماندند و خدا نیز آنان را با پیروزی بر دشمن و اعطای فرجام نیک، نصرت نمود[31].
قرطبی میگوید: این آیه ادامۀ نکوهش شکستخوردگان احد میباشد؛ یعنی، آنها حتی با کشتهشدن پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم ، نباید دچار ضعف و شکست بشوند؛ زیرا دین خدا با مرگ انبیاء پایان نمیپذیرد»[32].
این نظریه، نظریهای مطلوب است؛ چراکه دیدگاه کسانی که در گذشته این گونه تصور میکردند که اسلام با وفات پیامبر به پایان رسیده است و همچنین کسانی که ظهور اسلام و دعوت اسلامی را به پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم منحصر کرده بودند، دیدگاهی باطل بوده و هست و علاوه بر آن متوجه قدر و عظمت این دین نگردیدهاند؛ زیرا گسترش دین و پیروزی آن بر سایر ادیان، به اقتضای سنت الهی بوده است و سنت الهی هیچ گاه تغییر نمیپذیرد:
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ٣٣﴾ [التوبة: 33].
«او ذاتی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا این دین را بر سایر ادیان پیروز گرداند؛ هر چند مشرکان نپسندند».
پس علت پیروزی و غلبه دین اسلام بر سایر ادیان، حقانیت و هدایت بشری آن میباشد[33].
این خطاب در ابتدای غزوه احد به خاطر فرضیهای متوجه صحابه شد و در زمان وفات رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم عملی گردید. «با وفات پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم ابوبکر صدیق در حالی که سوار براسب بود، از منزل خود رهسپار مسجدالنبی شد و بدون اینکه با کسی سخنی بگوید، وارد حجره عایشه گردید و سراغ رسول خدا را گرفت و ملحفه را کنار زد و پیشانی آن حضرت را بوسید و گفت: پدر و مادرم فدایت باد، هرگز خداوند تو را دوبار نمیمیراند. مرگی که برای تو مقدر بود، همین است که به آن گرفتار شدهای»[34].
ابنعباس میگوید: ابوبکر در حالی از حجره بیرون آمد که عمر مشغول صحبت کردن با مردم بود. ابوبکر گفت: ای عمر! بنشین! عمر نشست. مردم متوجه ابوبکر شدند و عمر را رها کردند. ابوبکر، این آیه را خواند:
﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤﴾
ابوبکر به مردم گفت: هر کس از شما محمد را میپرستید، او اکنون وفات یافته است و هر کس خدا را میپرستد، خدا زنده است و نخواهد مرد.
ابنعباس میگوید: گویا تا آن وقت مردم از نزول این آیه اطلاع نداشتند بنابراین بلافاصله به تلاوت آن پرداختند. همچنین میگوید: سعید بن مسیب به من خبر داد که عمر رضی الله عنه میگفت: به خدا سوگند! بعد از تلاوت ابوبکر چنان وحشتزده شدم، که پاهایم توان تحمل بدنم را نداشت و آن وقت یقین کردم که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم وفات نموده است[35].
برخورد پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم با تیراندازان خطاکار و منافقان خیانتکار
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم تیراندازانی را که در غزوه احد، در اجتهاد خود دچار اشتباه شدند، از صف مجاهدان بیرون نگردانید و به دلیل ضعف و کمبود تجربهای که داشتند به مذمت آنان نپرداخت؛ بلکه با گذشت، ترحم و بردباری، ضعفشان را پذیرفت و خداوند متعال نیز تمام شرکتکنندگان در احد را با وجود اینکه برخی از آنها مرتکب اشتباهات عظیمی گردیده بودند که خسارتهای سخت و عمیقی را در پی داشت، مشمول گذشت خویش گردانید و از اشتباهات و نتایج این اشتباهات صرفنظر نمود:
﴿وَلَقَدۡ صَدَقَكُمُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥٓ إِذۡ تَحُسُّونَهُم بِإِذۡنِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَآ أَرَىٰكُم مَّا تُحِبُّونَۚ مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۚ ثُمَّ صَرَفَكُمۡ عَنۡهُمۡ لِيَبۡتَلِيَكُمۡۖ وَلَقَدۡ عَفَا عَنكُمۡۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٥٢﴾ [آل عمران: 152].
«خداوند به وعدۀ خویش با شما وفا نمود. آن گاه که آنها را به ارادۀ خداوند از پا درمیآورید تا اینکه سست شدید و در امر (ماندن در سنگرها و نماندن) اختلاف نمودید و نافرمانی نمودید؛ بعد از اینکه خداوند به شما نشان داد آنچه را دوست داشتید، برخی از شما ارادۀ دنیا داشتید و برخی ارادۀ آخرت، سپس خداوند شما را از آنها منصرف گردانید تا شما را بیازماید و خداوند شما را بخشید. خداوند برمؤمنان دارای فضل و رحمت است».
نکته مهم دیگری که بعد از عفو الهی در قضیه احد، حائز است، موضعگیری رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم است که در دل افراد مزبور آثار عمیقی به جا گذاشت؛ چراکه آنها تصور میکردند کسی که از نتیجه تلخ اشتباهاتشان از همه بیشتر متحمل خسارت گردیده است، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم است بنابراین، بعد از عفو الهی که شامل حال آنها شده بود، آنان به گذشت پیامبر نیز احتیاج داشتند. به همین دلیل خداوند متعال از پیامبر خواست که از آنان گذشت نماید و آنها را در امور مشارکت دهد:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَوَكِّلِينَ١٥٩﴾ [آل عمران: 159].
«بنابر رحمت الهی است که شما برای آنها نرم شدهای. اگر خشن و سخت دل میبودی، از اطرافت پراکنده میشدند؛ آنها را ببخش و برایشان طلب مغفرت نما و در امر با آنها مشورت کن. هر وقت اراده نمودی، برخدا توکل کن؛ خداوند متوکلین را دوست دارد».
هدف عبدالله بن سلول و سپاه همراه وی که تعداد آنان سیصد نفر میرسید، ایجاد نوعی اضطراب و بینظمی در سپاه اسلام بود تا از این طریق روحیه مجاهدان تضعیف و دشمن تشویق و تقویت گردد. او با این عمل خویش خواست تا سرنوشت اسلام را تغییر دهد بنابراین، وقتی عبدالله بن حرام کوشید تا وی را از این عمل منصرف گرداند، او و همراهانش نپذیرفتند[36].
در مورد این گروه، خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَصَٰبَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِ فَبِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَلِيَعۡلَمَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٦٦ وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ نَافَقُواْۚ وَقِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ قَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَوِ ٱدۡفَعُواْۖ قَالُواْ لَوۡ نَعۡلَمُ قِتَالٗا لَّٱتَّبَعۡنَٰكُمۡۗ هُمۡ لِلۡكُفۡرِ يَوۡمَئِذٍ أَقۡرَبُ مِنۡهُمۡ لِلۡإِيمَٰنِۚ يَقُولُونَ بِأَفۡوَٰهِهِم مَّا لَيۡسَ فِي قُلُوبِهِمۡۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا يَكۡتُمُونَ١٦٧﴾ [آل عمران: 166-167].
«آنچه در روز رویاروئی دو گروه به شما رسید، به اذن خدا است تا خداوند مؤمنان را مشخص گرداند و نیز برای این بود که منافقان را مشخص گرداند. منافقانی که چون به آنها گفته شد بیائید در راه خدا بجنگید یا دفاع نمائید، گفتند : اگر ما جنگ میدانستیم از شما پیروی میکردیم. آنها در آن روز به کفر تا ایمان نزدیکتر بودند. به زبان آن چیزی را میگویند که در قلبشان نیست، خداوند داناتر است به آنچه پنهانش میدارند».
با وجود حساس بودن شرایط و نیاز مسلمانان به دلیل کمبود نفرات و کثرت سپاه قریش، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم ، منافقان مزبور را به حال خود واگذار نمود و به آنها اهمیتی نداد و صرفاً به رسوائیشان در برابر مردم اکتفاء نمود[37] و این شیوه در توبیخ و توهین ابنسلول اثر بسزایی داشت. ابنسلول بعد از اینکه از بازگشت پیامبر از حمرالاسد اطلاع یافت، اراده نمود تا مردم را براطاعت از پیامبر تشویق نماید:
امام زهری میگوید: از آنجا که عبدالله بن ابی در بین قومش از جایگاه خاصی برخوردار بود، همواره میکوشید تا این جایگاه خود را حفظ نماید، بر این اساس، روزهای جمعه وقتی که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به ایراد خطبه میپرداخت، در پایان بلند میشد و میگفت: ای مردم! این پیامبر خدا بین شما است؛ خداوند شما را به وسیله او پیروز، بزرگوار و عزیز گردانیده است. او را یاری کنید و سخنش را بشنوید و از او اطاعت نمایید! امّا با ارتکاب خیانتی که در جنگ احد انجام داد، خواست تا سخنانش را تکرار نماید، اما مسلمانان جامهاش را کشیدند و گفتند: ای دشمن خدا! با آنچه در احد مرتکب شدی، شایستگی گفتن چنین سخنانی را نداری؛ سرجایت بنشین!.
او در حالی که صفها را میشکافت و از مسجد بیرون میشد با خود میگفت: گویا مرتکب شری شدهام؛ چراکه من خواستم از او حمایت کنم. وقتی چند نفر از انصار با او روبرو گردیدند، گفتند: چه شده است؟ گفت: بلند شدم تا از او حمایت کنم، چند نفر از یارانش لباسهایم را کشیدند و مرا توبیخ کردند، گویا سخنان بدی گفتم.
آنها گفتند: خودت را به پیامبر برسان تا برایت طلب مغفرت نماید.
او گفت: به خدا سوگند! از او طلب مغفرت نمیخواهم[38].
احد، کوهی که او را دوست داریم و او نیز ما را دوست دارد
انس بن مالک صل الله علیه و آله و سلم میگوید: پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم با مشاهدۀ کوه احد، فرمود: «هذا جبل يحبنا و نحبه»[39] این کوهی است که ما را دوست دارد و ما نیز او را دوست داریم. جمله فوق بیانگر احساس دقیق رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم است؛ چراکه وی دستاوردهای مسلمانان را از این کوه، با قابلیتی که خداوند در این کوه نهفته بود مقایسه نمود و به شفافترین وجه احساسات خود را در قالب جمله فوق بیان داشت آیا این وجدان زنده و احساس دقیق یکی از نمونههای بارز وفاداری نیست؟.
به درستی کسی که به احسان سنگ بیجانی اعتراف مینماید و از اخلاق والای انسانی جنبهای را به آن نسبت میدهد که جز اهل شعور دارای فضل، کسی دیگر به آن متصف نیست، شایسته است تا کوچکترین احسان هیچ انسانی را نادیده نگیرد؛ چراکه وفایش به جمادات به حدی رسیده است که دقیقترین و ظریفترین تعابیر را در حقشان به کار میگیرد بنابراین، میزان وفایش به انسانی که اهل وفا باشد، به مراتب بیشتر از این خواهد بود[40].
حدیث نبوی فوق در برگیرنده معانی فراوانی است که بخشی از آن را حمیدی و مطالبی را نیز استاد صالح الشامی بیان نموده است:
انسانها بین مصیبت و زمان و مکان وقوع آن به گونهای ارتباط برقرار مینمایند و این شیوه بعد از اسلام نیز رواج داشته است. شاید برای اجتناب از همین گمان جاهلی بود که رسول خدا نسبت به کوه احد که در دامنه آن لشکر اسلام دچار شکست شد، فرمود: کوهی است که ما را دوست دارد و ما نیز او را دوست میداریم. بر اساس این فرمایش رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم مسلمانان با مشاهدۀ کوه احد، به جای نفرت و احساس نحوست، با دید عزت و محبت به آن خواهد نگریست تا همه بدانند که مکان و زمان، مخلوق خداوند هستند و هیچ نقشی در حوادث پدید آمده ندارند؛ چراکه همه امور به دست خداست و شهادت در راه خدا ارزش محسوب میگردد نه مصیبت و چگونه کوه احد، عزیز و دوست داشتنی نباشد در حالی که سیدالشهدا و هفتاد تن از بهترین یاران رسول خدا را در دامنه خود جای داده است[41].
سعد بن ابیوقاص رضی الله عنه میگوید: روز احد دو نفر را مشاهده نمودم که لباسهای سفید به تن داشتند و از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم دفاع میکردند؛ یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ آن حضرت ایستاده بود و تا آن روز چنین انسانهایی را ندیده بودم. ( آنها جبرئیل و میکائیل بودند)[42].
از حضور فرشتگان در احد مبنی بر دفاع از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم تنها این موضوع به اثبات رسیده است؛ زیرا برای امداد الهی سه شرط وجود دارد که عبارتاند از : 1- صبر 2- تقوا 3- هجوم دشمنان و چون شرایط فوق تحقق نیافت، امداد الهی نیز صورت نگرفت.
خداوند میفرماید:
﴿إِذۡ تَقُولُ لِلۡمُؤۡمِنِينَ أَلَن يَكۡفِيَكُمۡ أَن يُمِدَّكُمۡ رَبُّكُم بِثَلَٰثَةِ ءَالَٰفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُنزَلِينَ١٢٤ بَلَىٰٓۚ إِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأۡتُوكُم مِّن فَوۡرِهِمۡ هَٰذَا يُمۡدِدۡكُمۡ رَبُّكُم بِخَمۡسَةِ ءَالَٰفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُسَوِّمِينَ١٢٥﴾ [آل عمران: 124-125].
«آن گاه که تو (پیامبر) به مومنان گفتی: آیا شما را کافی نیست که پروردگارتان با سه هزار فرشته فرستاده یاریتان کرد؟ آری! اگر بردباری داشته باشید و صبر نمائید و از خداوند بترسید و آنان هم برشما هجوم آورند، خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشاندار، یاری خواهد نمود».
اصول شکست و پیروزی در پرتو آیات سوره انفال و آل عمران
سورۀ انفال از غزوه بدر و سورۀ آل عمران از جنگ احد جهت تعلیم و آگاهی مفاهیمی همانند قضا و قدر، مرگ و زندگی، شکست و پیروزی، سود و زیان، ایمان و نفاق و غیره به تفصیل سخن گفته است.
یکی از مفاهیمی که اصحاب و یاران رسول خدا در خلال رویدادهای بدر و احد و سورههای انفال و آل عمران فراگرفتند، اصول شکست و پیروزی است که قرآن به تفصیل به آن پرداخته است که میتوان آنها را در نکات ذیل ذکر نمود:
الف: پیروزی و موفقیت در ابتداء و انتها بدست خداست نه بدست کسی دیگر و او به هر کس بخواهد، میبخشد و از هر کس بخواهد، سلب مینماید و همین طور رزق، أجل و غیره؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَمَا جَعَلَهُ ٱللَّهُ إِلَّا بُشۡرَىٰ وَلِتَطۡمَئِنَّ بِهِۦ قُلُوبُكُمۡۚ وَمَا ٱلنَّصۡرُ إِلَّا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ١٠﴾ [الأنفال: 10].
«خدا، امداد را تنها برای مژدهدادن به شما و آرامش پیداکردن دل شما قرار داده است وگرنه پیروزی جز از جانب خدا میسر نیست. همانا خداوند غالب و با حکمت است».
ب - اگر خدا در تقدیر گروهی پیروزی و موفقیت را نوشته است، هیچ قدرتی در دنیا نمیتواند مانع آن شود و همچنین اگر شکست را برای گروهی مقدر نموده است، هیچ قدرتی نمیتواند جلوی آن شکست را بگیرد؛ چنانکه میفرماید:
﴿إِن يَنصُرۡكُمُ ٱللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمۡۖ وَإِن يَخۡذُلۡكُمۡ فَمَن ذَا ٱلَّذِي يَنصُرُكُم مِّنۢ بَعۡدِهِۦۗ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١٦٠﴾ [آل عمران: 160].
«اگر خداوند شما را پیروز گرداند، هیچ نیرویی برشما غلبه نمیکند و اگر خداوند شما را رها گرداند، چه کسی است که غیر از خدا شما را نصرت دهد. مؤمنان باید برخداوند توکل نمایند».
ج - نصرت الهی دارای اصول و ضوابط ثابتی است و انسانها موظفند این اصول و مبانی را شناسایی و در زندگی خویش اجرا نمایند؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ٧﴾ [محمد: 7].
«ای مؤمنان، اگر خدا را نصرت نمائید، خداوند نیز شما را نصرت میکند و قدمهایتان را ثابت میگرداند».
بدیهی است که نصرت الهی با پذیرفتن دستورات او و استقامت و جهاد در راه او تحقق مییابد.
د - وحدت کلمه و وحدت صفوف، اساس پیروزی است و اختلاف کلمه به منزله شکست و نابودی است:
﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡۖ وَٱصۡبِرُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ٤٦﴾ [الأنفال: 46].
«و از خدا و پیامبرش اطاعت نمائید و با یکدیگر نزاع نکنید که ضعیف میشوید و شوکت شما از بین میرود و صبر را پیشه سازید که خدا با صابران است».
ه - اطاعت و نافرمانی و سرپیچی نکردن از دستورات الهی، در موفقیت و پیروزی نقش بسزائی دارد و نافرمانی و سرپیچی از دستورات الهی موجب شکست و نابودی میگردد.
و - محبت دنیا و فزونطلبی یکی از راههای سلب امداد و نصرت الهی است:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَآ أَرَىٰكُم مَّا تُحِبُّونَۚ مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ﴾ [آل عمران: 152].
ز – کمبود افراد و تجهیزات نظامی، باعث شکست نمیشود؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ بِبَدۡرٖ وَأَنتُمۡ أَذِلَّةٞۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ١٢٣﴾ [آل عمران: 123].
«خداوند شمارا در بدر پیروز گردانید، در حالی که شما ناچیز بودید؛ پس از خدا بترسید تا شکر وی را به جای آورید».
ح - آمادگی روحی و مادی جهت مبارزه با دشمن الزامی است[43]؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَيۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّكُمۡ وَءَاخَرِينَ مِن دُونِهِمۡ لَا تَعۡلَمُونَهُمُ ٱللَّهُ يَعۡلَمُهُمۡۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيۡءٖ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ يُوَفَّ إِلَيۡكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ٦٠﴾ [الأنفال: 60].
«برای مبارزه با آنان تا آنجا که میتوانید از نظر قدرت (مادی و معنوی) و اسبهای ورزیده آماده نمائید تا با این طریق موجب ترس و هراس دشمن خدا و دشمن خویش را و کسانی دیگر را که شما آنها را نمیشناسید و خداوند آنها را میشناسد، فراهم آید. آنچه در راه خدا خرج میکنید، پاداش کامل آن به شما داده میشود و برشما ظلم نمیشود».
ط - استقامت در جنگ و صبر در رویارویی با دشمن، یکی از مهمترین عوامل پیروزی است؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٤٥﴾ [الأنفال: 45].
«ای مؤمنان، هرگاه با دستهای روبرو شدید، ثابت قدم باشید و خداوند را به کثرت ذکرکنید تا رستگار شوید».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ زَحۡفٗا فَلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلۡأَدۡبَارَ١٥﴾ [الأنفال: 15].
«ای مؤمنان! هنگامی که با جمع کافران روبرو شدید، به آنان پشت نکنید».
ی – مؤثرترین عامل برای دستیابی به ثبات و استقامت در جنگ، ذکر زیاد با توجه قلب به سوی خدا و استمداد از او و توکل برخدا و اعتماد ننمودن بر اسباب وتجهیزات نظامی است[44].
چنانکه خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٤٥﴾ [الأنفال: 45].
«ای مؤمنان، هرگاه با دستهای روبرو شدید، استقامت نموده و خداوند را به کثرت یاد نمائید؛ شاید رستگار شوید».
فضیلت شهدا و نعمتهای جاویدانی که از آن برخوردارند
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم میفرماید: بعد از به شهادت رسیدن شهدای احد، خداوند ارواح آنها را در چینهدانهای پرندگان سبز قرار داد و آنها در نهرها و باغستانهای بهشت به گشت و گذار و خوردن میوهها مشغول هستند. این پرندگان به چراغهای طلایی در زیر عرش پناه میبرند. آنها هنگامی که به این خورد و نوش پاک و استراحتگاه زیبا دست مییابند میگویند: ای کاش! برادرانمان از فرجام نیک ما خبر میداشتند و از جهاد و مبارزه دست نمیکشیدند.
خداوند میفرماید: من این را به اطلاع آنها میرسانم. بنابراین، این آیات نازل گردید[45]:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ١٦٩ فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَيَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِينَ لَمۡ يَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ١٧٠ ۞يَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٧١﴾ [آل عمران: 169-171].
«کسانی را که در راه خدا کشته شدند، مرده مپندارید. آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. از آنچه خداوند از فضل و نعمتش به آنها داده است، خوشحالند و به کسانی که پشت سرآنها ماندهاند و به آنها ملحق نشدهاند، مژده میدهند که ترس و هراسی برایشان نیست و آنان اندوهگین نخواهند شد».
واحدی در تفسیر آیات فوق از سعید بن جبیر چنین نقل میکند:
حمزه بن عبدالمطلب و مصعب بن عمیر بعد از اینکه در غزوه احد به شهادت رسیدند و به نعمتهای الهی نائل گشتند، گفتند: کاش برادرانمان میدانستند و بیشتر در جهاد میکوشیدند! خداوند فرمود: من وضعیت شما را به آنها اطلاع میدهم؛ سپس این آیات نازل گردید.
امام بخاری از مسروق روایت مینماید که ما از عبدالله بن مسعود در مورد این آیه پرسیدیم و گفت: ما نیز در این مورد از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم جویا شدیم. آن حضرت فرمود: ارواحشان در چینهدان پرندگان سبز رنگ است؛ آنها معلق به چراغهای عرش میباشند و در هر جا از بهشت بخواهند، گردش مینمایند آنها از خدا چنین خواستند: بارالها! ارواح ما را به اجسادمان برگردان تا باری دیگر در راه تو کشته شویم، اما چون خداوند میدانست که نیازی به بازگرداندن آنها نیست، آنان را به حال خودشان رها نمود[46].
مهمترین رسانه تبلیغاتی عهد نبوی، سرودن اشعار بود. شعرای مشرکان بعد از بدر موضعگیری دفاعی داشتند و مرثیه میخواندند، اما در احد کوشیدند تا پیروزی خود را بزرگ جلوه دهند و این پیروزی را یکی از افتخارات خویش میدانستند. اما در برابر این غرور پوشالی مشرکان که افرادی چون هبیره بن ابیوهب، عبدالله بن زبعری ، ضرار بن خطاب و عمرو بن عاص آنرا فرماندهی میکرد، از شاعران مسلمان، حسان بن ثابت، کعب بن مالک و عبدالله بن رواحه نیز در رد حملات مشرکان سکوت نکردند[47].
قصیدههای حسان بن ثابت چون صاعقه بر مشرکان فرود میآمد. او از شجاعت مسلمانان که توانسته بودند، فرماندهان مشرکان را به قتل برسانند، سخن میگفت و مشرکان را که نتوانستند از پرچم خود دفاع کنند و آن را رها کردند و سرانجام به دستزنی افتاد، مورد نکوهش قرار داد و آنها را به بزدلی توصیف نمود.
قصاید اهانتآمیز حسان، مشرکان را به یاد ذلت و بزدلیای انداخت که در آغاز معرکه به آن دچار شده بودند تا از این طریق به پیروزیای که نهایتاً به آن دست یافتند، مغرور نشوند[48].
اشعار حسان در مورد زنی به نام عمره بنت علقمه حارثیه که پرچم سپاه مشرکان را بدست گرفت، از این قرار بود:
إذا عضل سقیت إلینا کانها |
|
جدابة شرك معلمـات الحواجب |
اقمنا لهم طعناً مبیراً منکِّلاً |
|
وحزناهم بالضرب من کل جانب |
فلولا لواء الحارثیة اصبحوا |
|
یباعون في الاسواق بیع الجلائب |
«وقتی که قبیله عضل به سوی ما فرستاده شد، به مثابه بچه آهوانی در دام افتاده و مشخص بودند. برآنها ضربات مهلک و نابود کننده وارد کردیم و با ضربات از هر طرف آنها را نگران ساختیم. و چنانچه پرچم حارثیه نمیبود، آنها چون کالاهای فروشی در بازار فروخته میشدند».
غلام حبشی بنیطلحه نیز چون پرچم را از حارثیه به قصد جنگ گرفت، تا کشته شد. در این مورد حسان میگوید:
فخرتم باللواء وشرُّفخر |
|
لواء حين رُدَّ الي صُؤاب |
جعلتم فخركم فيه بعبد |
|
و ألام من يطأ عَفَر التراب |
ظننتم والسفيه له ظنون |
|
وما إن ذاك من امر الصواب[49] |
«به پرچم افتخار نمودید و چه افتخار بدی است که پرچم شما بدست صواب سپرده شد. به پرچمی افتخار نمودید که آخرالامر به دست غلامی افتاد؛ در حالی که او پستترین فردی است که بر خاک، قدم نهاده است.
شما پنداشتید و انسان نادان همواره در پندار بسر میبرد، اما عاقبت صواب چه شد»؟.
کعب بن مالک نیز در رد بعضی از شعرای قریش چنین سروده است:
ابلغ قريشاً وخير القول اصدقه |
|
والصدق عند ذوي الألباب مقبول |
أن قد قتلنا بقتلانا سراتكم |
|
اهل اللواء ففيمـا يكثر القيل |
ويوم بدر لقيناكم لنا مداد |
|
فيه مع النصر ميكال و جبريل |
ان تقتلونا فدين الحق فطرتنا |
|
والقتل في الحق عندالله تفضيل |
وان تروا امرنا في رأيكم سفها |
|
فرأي من خالف الإسلام تضليل[50] |
«به قریش برسان و بهترین سخن صادقترین آن است؛ چراکه راستی نزد اهل خرد، همواره مقبول است. ما در برابر کشتهشدگان خویش، سرداران و پرچمداران شما را کشتیم؛ پس چرا سخنان بیهودهای بر زبان میآورید؟ ما روز بدر با امداد الهی و پیروزیای که میکائیل و جبریل در آن نقش داشت، با شما روبرو شدیم. اگر ما را بکشید، دین حق فطرت ماست، کشته شدن در راه حق نزد خداوند فضیلت و برتری است.
اگر شما بنابر تصورتان، دین ما را نابخردی میدانید؛ پس دیدگاه کسانی که با اسلام مخالفند، سراسر گمراهی و تباهی است».
یکی از شگفتانگیزترین قصائدی که در این جنگ سرد سروده شده است، قصیده ضرار بن خطاب است که قبل از مسلمانشدن به پیروزی رسول خدا و مهاجران در بدر افتخار مینمود. بنابراین، چنین میسراید:
فان تظفروا في يوم بدر فانمـا |
|
باحمد امسي جدكم وهو ظاهر |
وبالنفر الأخيار هم أولياؤه |
|
یحامون في اللاواء والـموت حاضر |
بعد ابوبكر وحمزه فيهم |
|
وبد عن علي وسط من انت ذاكر |
و يدعي ابوحفص وعثمـان منهم |
|
وسعد اذا ما كان في الحرب حاضر |
اولئك لا من نتجت من ديارها |
|
بنوالأوس والنجار حين تفاخر[51] |
«اگر در بدر پیروز شدید، علتش وجود احمد صل الله علیه و آله و سلم است که حامی شما بود و او همیشه پیروز است. همین طور پیروزیتان به خاطر وجود بهترین افرادی بود که دوستان احمد بودند و در شرایط اضطراری و مرگآفرین از پرچم دفاع میکردند.
اگر آن را به یاد آوری، ابوبکر و حمزه و همین طور علی نیز در جمعشان بود.
آنها کسانی بودند که از نسل بنینجار و اوس نبودند که به آنها افتخار کنند».
ضرار بن خطاب با توجه به معیارهای جاهلی، پیروزی مسلمانان را نیز بر اثر مسائل طایفهای و قبیلهای دانست، اما کعب رضی الله عنه در جواب او این گونه سرود:
وفینا رسول الله والأوس |
|
له معقل منهم عزیز وناصر |
وجمع بنیالنجار تحت لوائه |
|
یمسون في الـمأزی والنقع ثائر |
در ادامه افزود:
وکان رسول الله قدقال اقبلوا |
|
فولوا وقالوا: انمـا انت ساحر |
لأمر اراد الله ان یهلکوا به |
|
ولیس لأمر حمه النار زاجر |
وبیوم بدر اذ نرد وجوههم |
|
جبریل تحت لوائنا ومحمد |
«رسول خدا میان ما بود و قبیلۀ بنیاوس و فردی قوی و نیرومند چون معقل در کنار او بود. طایفه بنینجار زیر پرچمش بودند و با وجود اینکه گرد و غبار همه جا را فراگرفته بود، آنان به سوی جنگ میشتافتند.
پیامبر از همه خواسته بود که دین اسلام را بپذیرند، امّا مشرکان سرپیچی کردند و گفتند تو ساحری بیش نیستی. خداوند بنابر حکمتی خواست تا آنها هلاک شوند و آنچه را خدا بخواهد که در آتش بسوزد، چارهای جز آن نیست. روز بدر وقتی که چهرههای آنها (مشرکان) را برمیگرداندیم، پرچمدار ما محمد و جبرئیل بود».
مؤلف کتاب عقد فرید میگوید: این قطعه فخرآمیزترین شعری است که تا به حال عرب آن را سرود، است[52].
[1]-
[2]- حدیث القرآن الکریم عن غزوات الرسول، ج 1، ص 190.
[3]- تفسیر القرطبی، ج 4، ص 216.
[4]- حدیث القرآن الکریم عن غزوات الرسول، ج 1، ص 191.
[5]- تفسیر الرازی، ج 9، ص 14.
[6]- تفسیر الکشاف، ج 1، ص 465.
[7]- تفسیر الرازی، ج 4، ص 105.
[8]- حدیث القرآن الکریم عن غزوات الرسول، ج 1، ص 195.
[9]- تفسیر القرطبی، ج 4، ص 218.
[10]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 408.
[11]- تفسیر طبری، ج 4، ص 107.
[12]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 408.
[13]- حدیث القرآن الکریم عن غزوات الرسول، ج 1، ص 199.
[14]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 409.
[15]- همان.
[16]- صور و عبر من الجهاد النبوی فی المدینة، ص 137.
[17]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 41.
[18]- المستفاد من قصص القرآن، ج 2، ص 204.
[19]- غزوه احد دراسه دعویه، ص 207 – 209.
[20]- الطاعه و المعصیه و اثرهما فی المجتمع، محمد بن عثیمین به نقل از غزوه احد، ص 211.
[21]- مجموع الفتاوی، ج 28، ص 246.
[22]- بدائع السالک فی طبائع الملک، ابن ارزق، ج 1، ص 77.
[23]- غزوه احد دراسه دعویه، ص 200.
[24]- مسلم، شماره 2742.
[25]- تفسیر طبری، ج 3، ص 474.
[26]- مرجع سابق.
[27]- المستفاد من قصص القرآن، ج 2، ص 197.
[28]- تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 441.
[29]- المستفاد من قصص القرآن، ج 2، ص 200.
[30]- محمد رسول الله، صادق عرجون، ج 3، ص616.
[31]- زادالمعاد، ج 3، ص 224.
[32]- تفسیر قرطبی، ج 4، ص222.
[33]- مرض النبی و وفاته و اثر ذالک علی الامه، خالد ابوصالح، ص 20 به نقل از غزوه احد دراسة دعویه، ص 191.
[34]- البخاری، کتاب المغازی، باب مرض رسول الله و وفاته، شماره 2252.
[35]- بخاری، کتاب المغازی، شماره 4452.
[36]- غزوه احد دراسه دعویه، ص 219.
[37]- همان، ص 220.
[38]- البدایة والنهایة، 4، ص 53.
[39]- صحیح البخاری، المغازی، شماره 4048.
[40]- التاریخ الإسلامی، ج 5، ص 198.
[41]- معین السیرة النبویة، ص 427.
[42]- مسلم، کتاب الفضائل، باب فی قتال جبرئیل و میکائیل، ج 4، ص 1802.
[43]- فقه السیرة النبویة، غضبان، ص 461 – 462.
[44]- همان، ص 463.
[45]- تفسیر طبری، ج 4، ص 170.
[46]- مسلم، کتاب الإمارة، باب ارواح الشهداء فی الجنه، ج 3، ص 1502.
[47]- معین السیرة، ص 252-253.
[48]- التاریخ الإسلامی، ج 5، ص 21.
[49]- السیرة النبویة، ابن هشام، ج 3، ص 87.
[50]- همان، ص 164.
[51]- معین السیرة، ص 252.
[52]- معین السیرة، ص 252.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر