توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ بهمن ۲۶, پنجشنبه

فصل اول ساختن مسجد بزرگ مدینه، اولین ستون حمایت از دولت اسلامی

 

فصل اول
ساختن مسجد بزرگ مدینه، اولین ستون حمایت از دولت اسلامی

اولین اقدام پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در مدینه، ساختن مسجد بود تا شعائر اسلام که تاکنون با آن مبارزه می‌شد، آشکار گردد و تا اینکه در آن نماز بر پا شود، نمازی که انسان را با پروردگار جهانیان پیوند می‌دهد و دل را از آلودگی‌های زمین و چرک‌های زندگی دنیا پاک می‌گرداند[1].

بخاری با سند خود روایت کرده است که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  سوار بر شترش وارد مدینه شد. مردم همچنان با او می‌رفتند تا اینکه شتر نزد مسجد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در مدینه به زمین خوابید و در آن روز مردانی از مسلمان‌ها در آن‌جا نماز می‌خواندند و آن محل خرمنگاهی برای خشک کردن خرما بود که متعلق به سهل و سهیل دو کودک یتیم که تحت سرپرستی اسعد بن زراره به سر می‌بردند، بود. وقتی شتر خوابید فرمود: اگر خدا بخواهد اینجا فرود خواهیم آمد. سپس پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  آن دو پسر بچه را فراخواند و در مورد قیمت خرمنگاه با آنها سخن گفت تا در آن مسجدی بسازد. آنها گفتند: ما در قبال این زمین از تو چیزی نمی‌خواهیم؛ بلکه آن را به تو می‌بخشیم، اما پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  نپذیرفت که زمین را از آنها به صورت هبه بگیرد تا اینکه زمین را از آنها خرید[2] و در روایت انس بن مالک آمده است که آن جا قبرهای مشرکان و ویرانه‌هایی و شماری درخت خرما بود، پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  دستور داد گورهای مشرکان شکافته شوند و ویرانه‌ها را تخریب کنند و درختان خرما را قطع نمایند و چو‌ب‌های آنها را در سمت قبله مسجد روی هم چیدند و پایه‌های آن را با سنگ بالا بردند. آنها در حالی که سنگ می‌آوردند، شعر می‌سرودند و پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  نیز به همراه آنها چنین می‌گفت: «اللهم لاخیر الا خیر الاخره فاغفر الانصار و الـمهاجره»[3].«خداوندا، خوبی‌ای جز خوبی آخرت نیست؛ پس انصار و مهاجران را بیامرز».

پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  به همراه یارانش کار را شروع کرد و اولین کلنگ را در کندن پی آن که سه ذراع عمق داشت به زمین زد؛ سپس مسلمانها این پی را با سنگ ساختند و دیوارها را که از قامت یک مرد بالاتر نبود، با گل و خشت بالا بردند[4].

در قسمت شمالی آن نیز سایبانی ساختند که ستونهای آن از تنه‌های درخت خرما بود و سقف آن با شاخه‌‌های درخت خرما پوشانده شده بود و آن قطعه را صفه نامیدند، اما بخشهای دیگر مسجد بدون پوشش باقی ماند[5].

این مسجد دارای سه در ورودی و خروجی بود: دری در آخر از سمت جنوب و دری در سمت شرق که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  از آن وارد می‌شد و برابر درخانه عایشه قرار داشت و یک در از جهت غرب داشت که به آن «باب الرحمه» یا «باب عاتکه» گفته می‌شد[6].

نخست: خانه‌های پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  جزئی از مسجد بودند

برای پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  اتاق‌هایی اطراف مسجد ساخته شد تا او و خانواده‌اش در آن سکونت گزینند. خانه‌های او مانند خانه‌های پادشاهان و کسراها و قیصرها نبود؛ بلکه بسان خانه‌های کسانی بود که از دنیا و زیباییهای آن خود را دور کرده و به دنبال سرای آخرت بودند بنابراین، خانه‌های او مانند مسجدش با گل و خشت و مقداری سنگ ساخته شده بودند و سقف خانه‌ها با تنه و شاخه‌های درخت خرما پوشانده شده بود و خانه‌هایش به قدری کوچک بودند که دست پسر بچۀ بزرگی به بالای آن می‌رسید. حسن بصری می‌گوید: «پسربچه‌ای بودم که با مادر خیره، کنیز ام سلمه، همراه بودم و دستم به سقف خانه‌های پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  می‌رسید»[7].

و این گونه خانه‌های پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در نهایت سادگی بودند؛ در حالی که در مدینه، قلعه‌هایی وجود داشت که سران قوم آن را می‌ساختند که دوران صلح با زندگی نمودن در آن افتخار می‌ورزیدند و در دوران جنگ، خود را در آن مصون نگاه می‌داشتند و از آن جا که صاحبان آن به آن فخر می‌ورزیدند، برای آن قلعه‌ها نام‌گذاری می‌نمودند، همان گونه که قلعه عبدالله ابن سلول، «مزاحم» نام داشت و قلعه حسان بن ثابت  رضی الله عنه  «فارع» نام داشت، اما پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  خانه‌‌اش را به صورت ساده و متواضعانه بنا نهاد. او می‌توانست برای خود قصری با شکوه و بلند بسازد و اگر کوچک‌ترین اظهار علاقه‌ای به چنین چیزی می‌کرد، بدون هیچ تردیدی انصار آن را می‌ساختند. علاوه بر این، او می‌توانست از اموال و دارایی‌های عمومی دولت مانند: غنیمت و غیره در ساخت چنین بنایی استفاده کند، ولی چنین نکرد تا برای امتش نمونه و الگویی والا در تواضع و فروتنی و آمادگی برای زندگی پس از مرگ باشد[8].

دوم: تشریع اذان در مدینه

پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  با یارانش برای ایجاد عملی که فرد خوابیده را بیدار نماید و غافل را آگاه سازد و به مردم وقت نماز را اعلام کند، به مشورت پرداخت. برخی گفتند: وقت فرا رسیدن نماز پرچمی به اهتزاز درآورده شود تا مردم با مشاهدۀ آن به ادا نمودن نماز بپردازند. گروهی دیگر گفتند: بر تپه‌ای بلند آتشی بر افروخته شود، امّا این رای نیز پذیرفته نشد؛ عده‌ای دیگر بر این عقیده بودند که برای این منظور از شیپور استفاده شود و آن چیزی بود که یهودیان برای نمازهای خود از آن استفاده می‌نمودند، اما پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  این کار را نپسندید؛ چون او دوست داشت که با رسوم اهل کتاب مخالفت نماید. گروهی نیز پیشنهاد دادند که از ناقوس استفاده شود و از این روش نصارا استفاده می‌کردند، اما پیامبراکرم  صل الله علیه و آله و سلم  این را نیز نپسندید و برخی نیز پیشنهاد دادند که عده‌ای از افراد، دیگران را از زمان برگزاری نماز آگاه نمایند. تقریباً این رأی بیشتر مورد پسند واقع شد. یکی از افردی که دیگران را از زمان برگزاری نماز آگاه می‌نمود، عبدالله بن زید انصاری بود. او در حالی که نه غرق خواب بود و نه کاملاً بیدار در خواب دید که شخصی نزد او آمد و به او گفت: آیا به تو کلماتی یاد ندهم که به هنگام اذان آنها را بگویی؟ گفت: چرا. پس به او کلمات معروف اذان را آموزش داد. وقتی عبدالله بن زید بیدار شد نزد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  رفت و خوابش را برای ایشان تعریف کرد. پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: این خواب حقی است؛ سپس به او گفت این کلمات را به بلال یاد بده؛ زیرا صدای او از صدای تو بلندتر است. وقتی بلال صدای الله اکبر را بلند کرد، عمربن خطاب، شتابان در حالی که دامن لباس خود را در پی می‌کشید آمد و گفت: سوگند به خدا که من هم خوابی مانند خواب او دیده‌ام. بدین صورت بلال یکی از مؤذنان پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  درمدینه انتخاب گردید و موذن دیگر عبدالله بن أم مکتوم بود. بلال در اذان صبح بعد از «حی علی الفلاح» دوبار می‌گفت: «الصلوه خیر من النوم» پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  او را تأیید کرد و در ابتدا بلال بر جای بلندی قرار می‌گرفت و اذان می‌گفت سپس مناره‌ای برای این کار ساخته شد[9].

سوم: اولین خطبة پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در مدینه

اولین خطبه‌ای که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در مدینه ایراد فرمود این گونه بود که او در میان آنها ایستاد و بعد از حمد و ستایش خداوند فرمود: «اما بعد، ای مردم! برای آینده خود چیزی پیش بفرستید... به خداوند سوگند هر یک از شما در حالی می‌میرد که گوسفندان خود را بدون چوپان رها می‌کند. سپس (در قیامت) خداوند در حالی که هیچ سخنگو و هیچ پرده‌ای میان او بنده‌اش قرار ندارد، می‌گوید: مگر پیامبر من نزد تو نیامد تا پیام مرا به تو برساند؟ آیا به تو ثروت و دارایی ندادم و نعمت نبخشیدم؟ پس تو برای خودت چه چیزی پیش فرستاده‌ای؟ آن گاه بنده به چپ و راست نگاه می‌کند و هیچ چیزی نمی‌بیند؛ سپس پیش روی خود می‌نگرد و جز دوزخ چیزی نمی‌بیند. پس هر کس می‌تواند حتی با دادن یک نیمه خرما هم که شده است، چهره‌اش را از آتش، دور بدارد و اگر کسی همین مقدار را در اختیار ندارد، با سخن خوب خود را از آتش دور بدارد؛ زیرا شخص با انجام یک کار نیک از ده برابر تا هفتصد برابر پاداش می‌بیند. «والسلام علیکم و علی رسول الله و رحمه الله و برکاته».

سپس بار دیگر پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  به ایراد خطبه پرداخت و فرمود: «ستایش از آن خداست. او را سپاس می‌‌گویم و از او در مقابل شر نفس خود و از بدیهای عمل خویش کمک می‌‌طلبم و به خداوند پناه می‌برم. هر کس را خدا هدایت کند، هیچ گمراه‌کننده‌ای برای او نخواهد بود و هر کس را که خداوند گمراه کند، هیچ هدایت کننده‌ای برای او نیست و گواهی می‌دهم که هیچ معبودی جز خدا، نیست که شریکی ندارد و یگانه است. بهترین سخن، کتاب خداست و هر کس که خداوند این کلام را در دل او زیبا جلوه‌گر ساخته و او را از عالم کفر به آیین اسلام در آورده است و او نیز از آنجا که این کتاب را بر سخن مردم برگزیده، رستگار شده است و قرآن بهترین و رساترین سخن است.

دوست بدارید کسی را که خداوند او را دوست داشته است و خدا را نیز با تمام وجود دوست داشته باشید و هرگز از کلام خدا و ذکر او خسته و ملول نشوید و دلهایتان تیره واز آن رویگردان نشود؛ چراکه کلامی که خداوند آن را بر می‌گزیند و برتری می‌دهد، نیکوترین و درست‌ترین سخن است؛ پس خداوند را پرستش کنید و چیزی را شریک او قرار ندهید و آن گونه که شایسته است از او پروا کنید و در آن سخنان نیکویی که به زبان می‌آورید، با خداوند (در میدان عمل) راستگو باشید و به فیض رحمت خداوند در میان خود با همدیگر دوستی و محبت ورزید و (بدانید که) خداوند خشم می‌کند که پیمان او شکسته شود. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»[10].

چهارم: صفه جزئی از مسجد نبوی

وقتی قبله از بیت‌المقدس به فرمان الهی بعد از گذشت شانزده ماه از هجرت پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم ، به سوی کعبه تغییر یافت[11] دیوار قبله اول در آخر مسجد نبوی باقی ماند. پیامبراکرم  صل الله علیه و آله و سلم  دستور داد که بر آن سقف زده شود یا بر آن سایه‌بان زدند و آن را صفه یا سایبان نام‌گذاری نمودند[12] که فقط یک سایبان بود و اطراف آن باز بود[13].

قاضی عیاض می‌گوید: صفه سایبانی در آخر مسجد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  بود که فقرا در آن جای می‌گرفتند و اهل صفه به همین منسوب‌اند[14].

ابن تیمیه می‌گوید: صفه در قسمت آخر مسجدالنبی قرار داشت که به صورت سایبان برای اقامت بینوایان و افرادی که مکان و خانواده‌ای نداشتند، درست شده بود[15].

1- اهل صفه

ابوهریره می‌گوید: «اهل صفه مهمانان اسلام بودند؛ آنها خانواده و ثروتی نداشتند و نزدکسی دیگر نیز اقامت نمی‌گزیدند[16].

انصار، مهاجران نخستینی را که قبل از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  یا بعد از ایشان تا پایان مرحله اول و قبل از جنگ بدر، به مدینه هجرت کردند، در خانه‌های خود جای دادند و توانستند مایحتاج آنان را بر آورده نمایند و در خرج و مخارج زندگی آنها را یاری دهند، اما با گذشت زمان بر تعداد مهاجران افزوده گردید، به گونه‌ای که انصار توانایی پذیرایی همۀ آنان را نداشتند[17].

بر تعداد مهاجران روز به روز افزوده می‌گردید؛ زیرا اسلام مراحل نشر و گسترش خود را می‌پیمود و مردم به دین اسلام می‌گرویدند و مهاجران زیادی به مدینه هجرت می‌کردند که برخی فقیر و برخی ثروتمند و برخی مجرد و برخی متأهل بودند؛ پس هر کس که جایی نداشت به این سایبان مسجد می‌آمد و همان جا اقامت می‌گزید[18].

آنچه برای یک پژوهنده مشخص می‌شود اینکه هر مهاجری که به مدینه می‌آمد، نخست با پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  دیدار می‌کرد؛ سپس ایشان او را نزد کسی می‌فرستاد که او را کفایت نماید، اگر کسی را نمی‌یافت، به صورت موقت در صفه مستقر می‌شد تا وقتی که شرایط برای او فراهم شود[19]. در مسند به روایت از عباده بن صامت آمده است که گفت: «پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  از صحابه کار می‌گرفت، هرگاه مهاجری نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌آمد او را به یکی از ما تحویل می‌داد تا به او قرآن بیاموزیم؛ چنانکه مردی را به من سپرد؛ آن مرد با من در خانه‌ام بود و من شام خانواده‌ام را به او می‌دادم و به او قرآن نیز می‌آموختم[20]». و او اولین کسی بود که در صفه مهاجران اقامت گزید[21]. بنابراین، صفه به آنها نسبت داده شد و می‌گفتند: صفه مهاجران[22] و همچنین هیئتهایی که نزد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  می‌آمدند و اسلام و فرمانبرداری خویش را اعلام می‌کردند، در آن جا ساکن می‌شدند[23] و این گونه بود که مرد مهاجری که نزد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  می‌آمد اگر کسی را می‌شناخت نزد او می‌رفت و اگر در مدینه آشنایی نداشت، با اصحاب صفه اقامت می‌گزید[24].

‌برجسته‌ترین و سرشناس‌ترین فرد اهل صفه، ابوهریره بود و پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  هرگاه می‌خواست آنها را دعوت نماید و فرابخواند، سراغ ابوهریره را می‌گرفت؛ چون او آنهارا می‌شناخت و مقام هر یک از آنان را در عبات و مجاهدت می‌دانست[25]. برخی از انصار نیز از آنجا که زندگی توأم با زهد و مجاهدت و فقر را دوست داشتند و با وجود آنکه از سکونت در صفه بی‌نیاز بودند و در مدینه خانه داشتند اما در آن جا ساکن شدند، مانند: کعب بن مالک انصاری؛ حنظله بن ابی عامر انصاری (غسیل الملائکه)؛ حارثه بن نعمان انصاری و دیگران[26].

2- تأمین مخارج اهل صفه و توجه پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  و یارانش به آنها

پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  خود مراقبت و محافظت اهل صفه را عهده‌دار بود. به دیدار آنها می‌رفت و احوال آنها را جستجو می‌کرد و هر کس از آنان که بیمار می‌شد، پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  به عیادتش می‌رفت و انجام چنین اموری علاوه بر مواردی از قبیل اینکه با آنها زیاد همنشینی می‌کرد و آنان را راهنمایی می‌نمود و با آنها همدردی می‌کرد و آنها را پند می‌داد و به آنها علم می‌آموخت و راهنمایی می‌کرد که به تلاوت قرآن و ذکر خدا مشغول شوند و به آخرت چشم امید داشته باشند[27] و براساس موارد ذیل مخارج آنها را تأمین می‌کرد:

1-    هرگاه زکاتی نزد ایشان می‌آوردند، آن را برای آنها می‌فرستاد و خود از آن استفاده نمی‌کرد و هرگاه هدیه‌ای برای او می‌فرستادند، به دنبال آنها می‌فرستاد و خودش از آن استفاده می‌کرد و آنها را نیز در آن شریک می‌گرداند[28].

2-    اکثر اوقات آنان را برای صرف غذا به یکی از حجره‌های امهات المؤمنین فرا می‌خواند ونه تنها از آنها هرگز فراموش نمی‌کرد؛ بلکه همواره وضعیت آنان را مدنظر داشت. عبدالرحمان بن ابی‌بکر  رضی الله عنه  روایت است که گفت: اصحاب صفه مردمانی فقیر بودند و باری رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «هرکس غذای دو نفر دارد، نفر سومی را با خود ببرد و هر کس غذای چهار نفر را دارد، نفر پنجم یا ششمی را با خود ببرد.

چنانکه ابوبکر سه نفر را با خود آورد و پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  ده نفر را برد که غذا بدهد... »[29] و از یعیش بن طخفه بن قیس غفاری روایت است که گفت: «پدرم از اصحاب صفه بود. پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  دستور داد که آنها را برای برطرف کردن مایحتاج آنان به منازل خود ببرند. بنابراین، مردی یک نفر را و مردی دو نفر را با خود می‌برد تا اینکه پنج نفر باقی ماندند. پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: حرکت کنید و ما همراه پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  به خانه عایشه رفتیم»[30].

3-    همچنین آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  از مردم می‌خواست که صدقات و زکاتهایشان را برای آنها بفرستند. در مسند آمده است که وقتی حسن  رضی الله عنه  متولد گردید، پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  از فاطمه خواست تا سر حسن را بتراشد و به اندازه وزن موهایش نقره صدقه کند و به اهل صفه بدهد[31].

4-    پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  نیاز اصحاب صفه را بر دیگران که چیزی از ایشان می‌خواستند، مقدم می‌داشت. باری اسیرانی نزد او آورده شدند؛ فاطمه رضی الله عنها  نزد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و از او خواست که به او خادمی بدهد. پیامبر در پاسخ وی، آن گونه که امام احمد در مسند روایت نموده است، گفت: «به خدا سوگند چیزی به شما نخواهد بخشید و اهل صفه را در حالی که شکمشان از گرسنگی می‌پیچید و من چیزی نمی‌یابم که به آنها بدهم، رها نمی‌کنم؛ بلکه من این بردگان را می‌فروشم و پولی که از فروش آنها به دست می‌آید، بین آنان تقسیم می‌نمایم[32].

5-    پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  یارانش را وصیت می‌کرد که به اهل صفه صدقه بدهند[33] بنابراین، اصحاب به اندازۀ توانایی خود بر آنها انفاق می‌کردند[34] و به آنها می‌بخشیدند و ثروتمندان اصحاب برای آنها غذا می‌فرستادند[35].

3- اهل صفه و اشتغال به علم و عبادت و جهاد

اهل صفه در مسجد برای عبادت، معتکف و با فقر و زهد انس گرفته بودند. آنها در خلوت وتنهایی نماز می‌خواندند و قرآن را تلاوت می‌کردند و آیات آن را با یکدیگر بررسی می‌نمودند و به ذکر خدا می‌پرداختند و برخی نوشتن را فرا می‌گرفتند. حتی یکی از آنها تیرکمان خود را به عباده بن صامت  رضی الله عنه  در قبال اینکه به او قرآن و نوشتن را یاد می‌داد، بخشید[36].

بعضی از آنان به علم و حفظ حدیث از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  مانند ابوهریره معروف گشتند که احادیث زیادی از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  روایت کرده است و حذیفه بن یمان که به حفظ احادیثی که در مورد فتنه‌ها گفته شده بود، اهتمام ورزید.

اهل صفه نه تنها در جهاد مشارکت می‌نمودند؛ بلکه افرادی از آنان مانند صفوان ابن بیضاء و خریم بن فاتک اسدی و خبیب بن یساف و سالم بن عمیر و حارثه بن نعمان انصاری در بدر به شهادت رسیدند[37]. افرادی از آنان نیز در جنگ احد به شهادت رسیدند مانند: حنظله[38] و برخی از آنها در حدیبیه حضور داشتند مانند جرهد بن خویلد و ابوسریحه غفاری[39] و عده‌ای از آنها در خیبر به شهادت رسیدند مانند ثقف بن عمرو[40] و نیز کسانی چون عبدالله ذوالبجادین در جنگ تبوک به شهادت رسیدند[41].

برخی مانند: سالم، مولای ابوحذیفه، و زید بن خطاب در جنگ یمامه شهید شدند؛ آنها شبها را به عبادت می‌گذراندند و روزها، شهسواران میدان جنگ بودند[42].

برخی از اصحاب و یاران پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  براساس میل و علاقه، همانند ابوهریره ماندن در صفه را بدون آنکه به ماندن در آن مجبور باشند، ترجیح دادند. او دوست داشت که همواره در کنار پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  باشد و علم و خیری که به علت دیر آمدن به مدینه از دست داده بود، جبران نماید؛ زیرا او بعد از فتح خیبر در سال هفتم هجری به مدینه آمد و کوشید تا بیشترین احادیث پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  را فرا بگیرد و بشنود و حالات اورا بداند و این امور به طور کامل برای او فراهم نمی‌شود مگر اینکه به خانۀ پیامبر اکرم نزدیک باشد و صفه تنها مکانی بود که این خواسته را برای او تأمین می‌کرد و او این خواسته را چنین بیان می‌نماید: ابوهریره  رضی الله عنه  می‌گوید: «شما می‌گویید ابوهریره  رضی الله عنه  از پیامبر احادیث زیادی روایت می‌نماید و می‌گویید، چرا مهاجران و انصار به اندازه ابوهریره از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  حدیث روایت نمی‌کنند! برادران مهاجرم را داد و ستد در بازارها به خود مشغول کرده بود و من شخصی بودم که برای اینکه شکم خود را سیر کنم، همواره همراه پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  بودم بنابراین، وقتی که آنها غایب بودند، من حاضر بودم و به یاد می‌سپردم، آن گاه که آنها فراموش می‌کردند و برادران انصار من مشغول جمع‌آوری اموال بودند، امّا من مردی فقیر از فقرای صفه بودم که زمانی که آنها فراموش می‌کردند، من به یاد و خاطر می‌سپردم»[43].

همچنین او علّت اصلی اقامت خویش در صفه را علاقمندی خویش به تعالیم و احادیث پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  ذکر می‌نماید. ابوهریره نیز در مدینه خانه‌ای داشت، امّا مادرش در آن سکونت می‌کرد که ابوهریره از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  خواست تا دعا کند که خداوند مادرش را هدایت نماید[44].

براساس آنچه در روایات صحیح آمده است، او چنان فقیر نبود که از نظر مادی چیزی نداشته باشد؛ بلکه در اولین روزی که او در خیبر نزد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  آمد، پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  از غنایم به او سهمی داد ونیز برده‌ای داشت که خدمت او را انجام می‌داد[45] پس آنچه موجب فقیری او گردیده بود، همراهی با پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  و علاقۀ شنیدن احادیث او بود که وی آن را بر تمامی امور دیگر ترجیح داد و ثروت و دارایی او در حدی بود که اگر می‌خواست به صفه نیازی نداشته باشد[46].

شرایطی که اهل صفه با آن روبرو می‌گردیدند از قبیل: بازگشت خانواده یا همسر یا ثروتمندی بعد از تنگدستی و یا شهادت در راه خدا بر تعداد آنان اثر می‌گذاشت و فقر آنان به خاطر این نبود که آنها کار نمی‌کردند و به دنبال روزی نبودند؛ چنانکه زمخشری گفته است که آنها در روز هسته‌های خرما را برای علف و خوراک چهارپایان خورد می‌کردند در حالی که آنها گوسفند نداشتند؛ پس آنها برای به دست آوردن روزی تلاش و کوشش می‌کردند[47].

4- تعداد و اسامی اهل صفه

تعداد اهل صفه در اوقات مختلف کم و زیاد می‌گردید. آنها وقتی که هیئتها به مدینه می‌آمدند، زیاد می‌شدند و هرگاه افراد ناآشنا کم می‌آمدند، تعداد آنها کمتر می‌شد، ولی تعداد ثابت آنان هفتاد نفر بود وگاهی شمار آنها خیلی بیشتر می‌شد؛ حتی سعد بن عباده به تنهایی هشتاد نفر از آنها را پذیرایی می‌کرد، گذشته از دیگرانی که اصحاب میان خود تقسیم می‌کردند.

برخی از اهل صفه عبارتند از:

1-    ابوهریره  رضی الله عنه .

2-    ابوذر غفاری  رضی الله عنه .

3-    واثله بن اسقع.

4-    قیس بن طهفه غفاری.

5-    کعب بن مالک انصاری.

6-    سعید بن عامر بن حذیم الجمحی.

7-    سلمان فارسی.

8-    اسماء بن حارثه بن سعید اسلمی.

9-    حنظله بن ابی عامر انصاری (غسیل الملائکه).

10- حازم بن حرمله.

11- حارثه بن نعمان انصاری نجاری.

12- حذیفه بن أسید ابوسریحه الانصاری.

13- حذیفه بن یمان.

14- جاریه بن جمیل بن شبه بن قرط.

15- جعیل بن سراقه الضمری.

16- جرهدبن خویلد الاسدی.

17- رفاعه ابولبابه الانصاری.

18- عبدالله ذوالبجادین.

19- دکین بن سعید المزنی و گفته شد خثعمی.

20- خبیب بن یساف بن عنیه.

21- خریم بن أوس طائی.

22- خریم بن فاتک الاسدی.

23- خنیس بن حذافه السهمی.

24- خباب بن ارت.

25- حکم بن عمیر ثمالی.

26- حرمله بن ایاس وگفته شد حرمله بن عبدالله عنبری[48].

27- زید بن خطاب.

28- عبدالله بن مسعود.

29- طفاوی دوسی.

30- طلحه بن عمرو النضری.

31- صفوان بن بیضاء الفهری.

32- صهیب بن سنان رومی.

33- شداد بن أسید.

34- شقران غلام آزاد شدۀ پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  .

35- السائب بن خلاد.

36- سالم بن عمیر از قبیلۀ اوس از بنی ثعلبه بن عمرو بن عوف.

37- سالم بن عبید اشجعی.

38- سالم مولای ابوحذیفه.

39- سفینه بردۀ آزاد شده پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  .

40- ابورزین.

41- الاغر المزنی.

42- بلال بن رباح.

43- البراء بن مالک الانصاری.

44- ثوبان بردۀ آزاد شده پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  .

45- ثابت بن ودیعه الانصاری.

46- ثقیف بن عمرو بن شمیط الاسدی.

47- سعد بن مالک ابوسعید خدری.

48- العرباض بن ساریه.

49- غرفه الازدی.

50- عبدالرحمان بن قرط.

51- سالم بن عمیر.

52- عبادة بن خالد غفاری  رضی الله عنه [49].

برخی از پژوهشگران به اشتباه بزرگی افتاده‌اند و آن اینکه بر مسلک برخی از صوفیان منحرف که دست از کار و فعالیت می‌کشند و به استراحت و تنبلی روی می‌آورند و در زاویه‌ها و تکیه‌ها به حجت توکل باقی می‌مانند، صحه می‌گذارند و برای این عمل باطل خویش به اهل صفه استدلال می‌کنند. امّا واقعیت امری غیر از این است؛ چراکه ابوهریره که بیش از همه به صفه مربوط است، تمام عمر خود را در آن جا نماند و به زندگی پرداخت و در بعضی از روزهای زندگی در دوران عمربن خطاب در بحرین امیر بود و او زندگی را به سختی نمی‌گذراند و اهل صفه از مجاهدان در راه خدا بودند که در میدانهای کارزار جهاد می‌کردند و برخی از آنها نیز به شهادت رسیدند.

پنجم: درس‌ها و آموختنی‌ها

1- مسجد یکی از مهم‌ترین پایگاه‌ها در ساختار جامعه اسلامی

مسجد یکی از مهم‌ترین پایگاهها در ساختار جامعه اسلامی به شمار می‌رود؛ زیرا جامعۀ مسلمان همبستگی را با پایبندی به نظام اسلام و عقیده و آداب آن به دست می‌آورد و این امر از ساختار اصلی مسجد شکل می‌گیرد و از آن الهام می‌گیرد[50].

چنانکه خداوند متعال می‌فرماید:

﴿لَا تَقُمۡ فِيهِ أَبَدٗاۚ لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِۚ فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ١٠٨ [التوبة: 108].

«(ای پیغمبر) هرگز در آن مسجد(ضرار) نایست و نماز مگزار. مسجدی(قبا) که از روز نخست بر پایۀ تقوا بنا گردیده است، سزاوار آن است که در آن بر پای ایستی و نماز بگزاری. در آن جا کسانی هستند که می‌خواهند خود را پاکیزه دارند و خداوند هم پاکیزگان را دوست می‌دارد».

همچنین خداوند می‌فرماید:

﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦ رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءِ ٱلزَّكَوٰةِ يَخَافُونَ يَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِيهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧ لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٖ٣٨ [النور: 36-38].

«در خانه‌هایی که خداوند اجازه داده است برافراشته شوند و در آن نام خدا برده شود، در آن سحرگاهان و شامگاهان به تقدیس و تنزیه یزدان می‌پردازند. مردانی که بازرگانی و معامله‌ای آنان را از یاد خدا و خواندن نماز و دادن زکات غافل نمی‌سازد. از روزی می‌ترسند که دلها و چشمها در آن دگرگون و پریشان می‌گردد. تا اینکه خداوند برابر بهترین کارهایشان پاداششان را بدهد و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید؛ چرا که خداوند هرکس را که بخواهد، بی‌حساب از مواهب خویش بهره‌مند می‌سازد».

2- مسجد نشان فراگیر بودن اسلام است

الف هدف از تأسیس مسجد این است که عبادتگاه و محل نماز خواندن مؤمنان باشد و جایی باشد که آنها در آن با حمد و شکر خدا بر نعمت‌هایش، پاکی او را بگویند. هر مسلمان به مسجد می‌آید و نماز و عبادت‌های خود را در آن انجام می‌دهد و تا وقتی قداست مسجد را رعایت کند و حق حرمت آن را به جا آورد، در آسایش و امنیت است.

ب هدف از تأسیس مسجد اینکه محلی باشد برای دیدار پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  با یارانش و کسانی که از مناطق دیگر به دیدار او و به قصد طلب هدایت و ایمان آوردن و تصدیق رسالتش می‌آیند.

ج هدف از تأسیس مسجد اینکه مکانی برای یادگیری علوم و معارف جهان هستی و عقلی و قرآنی قرار گیرد. مواردی که قرآن به آن تشویق کرده است، در آن اندیشیده شود و مؤمنان در آن، اندیشه‌ها و ثمرات عقل‌های خود را بررسی نمایند و مسجد، مدرسه‌ای بود که دانش‌جویان از مناطق مختلف برای آگاهی از تعالیم دین در آن جمع می‌گردیدند هرجا قصد آن را می‌کردند تا در دین آگاهی به دست آورند و مژده‌رسان و بیم‌دهنده نزد قومشان در حالی که آنها را به راه خدا دعوت می‌دادند و هدایت می‌نمودند، برمی‌گشتند. همچنین مکانی است برای انتقال تعالیم و آموزه‌های یک نسل به نسل دیگر.

د هدف از تأسیس مسجد اینکه برای فرد غریبه و ناآشنا پناهگاهی باشد و مسافر بتواند در آن مستقر شود که منت گذاردن هیچ کسی او را آزرده خاطر نکند؛ پس او از چشمه مسجد و از هدایت آن به اندازه توان عقلی و روانی‌‌اش استفاده می‌کند و هیچ کسی نیست که او را از فرا گرفتن دانش و معرفت یا نوعی از انواع هدایت باز دارد؛ پس چه بسا فرماندهان و قهرمانانی عالمان و دانشمندانی بوده‌اند که مرکز اصلی تعلیم و تربیت آنان مسجد بوده است و فرماندهی و قهرمانی را در آن آموخته‌اند و دانش و علم را در آن فراگرفته‌اند و سپس نزد مردم رفته و تشنگی آنها را با معرفت برطرف نموده‌اند و آنان را سیراب کرده‌اند؟ و چه بسا داعیانی بوده‌اند که در میدانهای مسجد درس دعوت در راه خدا را فراگرفته‌اند و هر یک از آنها الگوی داعیان و اسوۀ هدایت‌کنندگان گشته است و چون گُلی بوده که دلها را به ویژگی انحصاری خود جذب کرده و دلها بی‌درنگ به سمت و سوی او گرایش پیدا کرده است و از او هدایت گرفته‌اند؟ و چه بسا بادیه‌نشینانی بوده‌اند که فرق رنگهای سرخ و زرد را نمی‌دانسته‌اند، اما با ورود به مسجد و مشاهدۀ این وضعیت که اصحاب پروانه‌وار گرد شمع آن حضرت جمع شده‌اند و به سخنان او گوش فرا می‌دهند و چنان آرام هستند که گویا بر بالای سرشان پرنده است و این بادیه‌نشین به همراه آنها به سخنان پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  گوش داده و دارای نعمت عقل بوده که این نعمت زیر پرده جهالت پنهان گشته است و با حضور در مسجد، پردۀ جهالت از عقلش دور شده و عاقل و آگاه شده و هدایت یافته و راهش را روشن کرده است؛ سپس نزد قومش به عنوان یک پیشوا بازگشته و آنها را به سوی خدا دعوت داده است و آنان را با دانشی که فراگرفته و رفتاری که خود در پیش گرفته، تربیت کرده است و قومش نیز به دعوت او ایمان آورده و با رهنمود او هدایت یافته‌اند و آنها با این عمل در صفحات تاریخ اسلامی درخشیدند[51].

س هدف از تأسیس مسجد اینکه قلعه و دژی باشد که مجاهدان آن گاه که به جهاد فرا خوانده می‌شدند، در آن گرد هم آیند و در آن پرچم جهاد و دعوت به راه خدا تهیه می‌شود و فرماندهان از آنجا پرچم‌ها را به دوش می‌گیرند تا به محل نبردها بروند و در سایۀ این پرچم، لشکر خدا در انتظار پیروزی یا شهادت است.

ش هدف از تأسیس مسجد اینکه در گوشه‌ای از آن، مجروحان جهاد و مبارزه، مداوا شوند تا پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  بتواند آنها را عیادت نماید و از اوضاع و احوال آنان اطلاع یابد و طبیب برایشان فراهم کند و بدون رنج و سختی به مداوای آنها بپردازد و این گونه از آنها تقدیر به عمل آورد.

ص هدف از تأسیس مسجد این بود تا مرکز پیک و اطلاع‌رسانی باشد و اخبار از آنجا منتشر شود و پیکها فرستاده شوند و اخبار سیاسی مربوط به صلح و جنگ در آن تصمیم‌گیری گردد و پیام‌هایی که مژدۀ پیروزی را می‌دهد، آن‌جا فرا گرفته و خوانده شود و از آنجا مسلمانان به کمک فراخوانده شوند و خبر مرگ شهیدانی که در معرکه‌های جهاد به شهادت رسیده‌اند، در آن اعلام شود تا دیگران از آنها الگو بگیرند و رقابت‌کنندگان در اقتدا به آنها به یکدیگر به رقابت بپردازند.

ض هدف از تأسیس مسجد این بود تا سنگر جامعه مسلمان باشد که از آنجا حرکتهای مشکوک دشمن کنترل گردد؛ به خصوص دشمنانی که با آنان در جامعه‌ای واحد زندگی می‌کنند از قبیل یهودیان و منافقان و بت‌پرستانی که هنوز در شرک و بت‌پرستی به سر می‌بردند تا جامعه مسلمان از سرانجام توطئه و نقشۀ آنها و از خیانت آنها در امان باشد[52].

ساختن مسجد اولین اقدامی بود که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  بعد از استقرار و هجرت خویش در آغاز آمدنش انجام داد تا نمونه‌ای باشد که در سادگی مظهر و عمق آگاهی به او اقتدا شود تا به وسیلۀ آن بزرگ‌ترین و فراگیرترین اهداف را با کمترین مخارج و حداقل زحمتها محقق نماید[53].

3- تربیت با ارائه الگوی عملی

از حقایق مسلم یکی این است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در کار کردن و ساختن مسجد با اصحاب خود مشارکت داشت. او سنگ و خشت بر دوش و سینه می‌گذاشت و می‌آورد و مانند هر یک از آنها با دستان خود زمین را حفر می‌نمود. او نمونه حاکم عادلی بود که بین رئیس و رعیت و یا فرمانده و سرباز و یا سردار و رعیت و یا فقیر و توانگر فرق نمی‌گذاشت؛ پس از نظر ایشان همه نزد خدا برابر هستند و هیچ مسمانی با مسلمانی دیگر فرقی ندارد مگر آنکه از دیگران پرهیزگارتر است. از نظر اسلام، عدالت و مساوات در تمامی امور حکمفرماست و فضیلت از آن کسی است که در امور اجتماعی که برای مصلحت عموم انجام می‌شود، فعالیت نماید و چشم به پاداش خداوند بدوزد. پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  مانند سایر مسلمان‌ها جز خدا از کسی پاداش و مزد خود را نمی‌خواست[54]. مشارکت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در امر بنای مسجد مانند همۀ کارگرانی بود که در این کار مشارکت جستند و مشارکت ایشان در این حد نبود که فقط با قیچی‌کردن نوار و نخ ابریشمی آن را افتتاح نماید و فقط اولین کلنگ مسجد را به زمین بزند؛ بلکه او به طور کامل در کار ساختن مشارکت داشت. مسلمانان نیز از این عمل پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  شگفت‌زده گردیده بودند و نمی‌توانستند شاهد خستگی و ناراحتی پیامبر باشد به گونه‌ای که اسید بن حضیر  رضی الله عنه  جلو رفت تا بار پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  را خودش بردارد و گفت: ای پیامبر خدا! آن را به من بده؟ فرمود: «مرا واگذار و بار کسی دیگر را حمل کن؛ چراکه تو از من به خداوند نیازمندتر نیستی»[55].

مسلمان‌ها آنچه را که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  گفت، شنیدید و بر نشاط و قوت و انگیزه آنها برای کار افزوده گردید.

به راستی که صحنۀ بی‌نظیری است و در جهان مانند آن یافت نمی‌شود. رهبران و حکام با مشارکت در بعضی امور، صفحه‌های تلویزیون برای پوشش دادن و رساندن تصویر کارهایشان آماده می‌شود و رسانه‌های مختلف آن را انعکاس می‌دهند و از تواضع آنان سخن می‌گویند؛ ولی رسول خدا نمی‌گذارد که سنگ را کسی از دوش وی بگیرد و می‌فرماید: من از تو نسبت به پاداش الهی نیازمندتر هستم و برای رسیدن به ثواب از تو حریص‌ترم. صحابه چنین می‌سرودند:

لئـن قعدنا والنبی یعمـل

 

ذاك منه العمـل الـمضلل

«اگر ما بنشینیم در حالی که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  کار می‌کند، چنین کاری از جانب ما کاری نابهنجار است».

این تربیت عملی از خلال موعظه گفتن حاصل نمی‌گردد و نمی‌توان از رهگذر سخن زیبا، افراد را این گونه تربیت کرد؛ بلکه این تربیت از خلال کار عملی و مستمر و الگوی منتخب از سوی پروردگار جهانیان انجام می‌شود. تربیتی که ممکن نبود در فضای مکه و در بین تعقیب و فشار و ستم و راندن انجام شود؛ بلکه این تربیت در جامعۀ جدید و دولتی که ساخته می‌شود، به طور کامل انجام می‌شود و گویا همه این جمع یک صدا و یک قلب بودند که فریاد می‌زدند:

اللهم ان العیش عیش الاخره

 

فاغفر الانصار والـمهاجره

«بارخدایا زندگی حقیقی زندگی آخرت است؛ پس انصار و مهاجران را ببخشای».

و با لحن و صدایی واحد فریاد می‌زدند:

لئـن قعدنا والنبی یعمـل

 

فذاك منا العمـل الـمضلل

«ما بنشینیم در حالی که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  کار می‌کند چنین کاری از جانب ما، کاری نابهنجار است».

و فریاد سوم این بود:

هذی الحمـال لاحمـال خیبر

 

هذا ابر لربنا واطهر

«این بارها نه بارهای کشاورزی خیبر است! این نیکو تر وپاکیزه تر است درنزد پروردگار ما»!.

حمل و بار خرما و کشمش از خیبر به مدینه که جایگاه مهمی در جامعۀ یثرب داشت، اینک در برابر بار سنگ برای ساختن مسجد بزرگ پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  اهمیتی نداشت؛ چراکه آنها یقین کرده بودند:

﴿مَا عِندَكُمۡ يَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖ [النحل: 96].

«آنچه در دست شماست، تمام و نابود می‌شود و آنچه نزد خدا است، برای همیشه خواهد ماند».

و اما فریاد چهارم این بود:

لایستوی من یعـمر الـمساجدا

 

ومن یری عن الغبار حائدا[56]

«گرد و غباری که بر بدن فرد به دلیل تعمیر و آباد کردن مساجد می‌نشیند، با گردوغباری که بر بدن او به دلیل تشویق شترش به راه رفتن می‌نشیند، یکسان و برابر نیست و از هم فاصله می‌گیرند».

 

 

4- توجه به مهارت و تخصص

امام احمد از طلق بن علی یمامی حنفی روایت نموده است که گفت: من همراه پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  مسجد را می‌ساختم. ایشان می‌گفت: «یمامی بهتر از شما گل را می‌مالد». همچنین امام احمد از طلق روایت می‌کنند که می‌گوید: نزد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  آمدم. او و یارانش مسجد را می‌ساختند و گویا کارشان مورد پسند پیامبر نبود، من بیلچه را گرفتم و گل را مخلوط کردم گویا آن حضرت کار مرا پسندید. فرمود: «حنفی را مسئول ساختن گل نمایید؛ چراکه او بهتر از شما گل درست می‌کند». و ابن حبان از طلق روایت نموده است که گفت: من گفتم: ای پیامبر خدا، آیا من مانند آنها خشت و سنگ بیاورم؟ فرمود: «نه بلکه برایشان گِل را مخلوط کن تو آن را بهتر می‌دانی[57]». بدین صورت پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  به این فرد که تازه به مدینه آمده بود، توجه کرد و او فردی بود که از سابقین اولین نبود، امّا پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  از مهارت او در مخلوط کردن گل و محکم کاری استفاده نمود و این درسی برای مسلمان‌هاست که بر شایستگ‌یها و کفایت‌ها ستایش کنند و از آن استفاده نمایند[58].

5- شعار دولت مسلمان

اذان نماز، اولین شعار جهانی دولت اسلامی است: «الله اکبر، الله اکبر» یعنی خداوند از این طاغوت‌ها و از کسانی که موانع بر سر راه درست می‌کنند بزرگ‌تر است و او بر کارش تواناست. «اشهد ان لا اله الا الله» گواهی می‌‌دهم که هیچ معبودی بر حق جز الله نیست. یعنی هیچ حاکمیت و فرمانروایی و سلطه‌ای جز حاکمیت خداوند که پروردگار جهانیان است، پذیرفته نیست. «ان الحکم الا الله» حکم فقط از آن خداست. پس معنی «لا اله الا الله» این است که هیچ حاکم و فرمانده و قانون‌گذاری جز خدا نیست. «اشهد ان محمداً رسول الله» گواهی می‌دهم که محمد پیامبر خداست. خداوند رهبری جامعۀ انسانی رابه او سپرده است؛ پس هیچ کس حق ندارد که با او در این امر به کشمکش و ستیز بپردازد و ایشان این رهبری را ادامه می‌دهد تا اینکه خداوند با قرآنی که بر پیامبرش نازل می‌‌نماید و سنتی که به او الهام می‌کند، دین خود را کامل بگرداند[59] و علاوه بر این جمله یعنی اعتراف و گواهی دادن به رسالت پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  و رهبری دینی و دنیوی و اطاعت و فرمانبری مطلق از او[60]. «حی علی الصلاة حی علی الفلاح» بشتابید به‌سوی نماز بشتابید به سوی رستگاری. یعنی ای انسان بیا و زیر پرچم این دولت که خالصانه برای خداست، در بیا. دولتی که یکی از اهداف آن، این است که رابطه انسان را با پروردگارش تحکیم بخشد و روابط مؤمنان را با همدیگر براساس ارزشهای والا محکم کند. «قد قامت الصلوه» نماز از میان سایر عبادت‌ها انتخاب شد؛ چون ستون دین و در آن شعائری مانند رکوع و سجده و قیامت است که بزرگ‌ترین مظهر عبادت به معنی گستردۀ آن یعنی فروتنی و کرنش است؛ پس نماز فروتنی است که بالاتر از آن فروتنی‌ای وجود ندارد و هر طاعتی که به صورت فروتنی و کرنش انجام بگیرد، عبادت و اطاعت بنده از مولایش می‌باشد. بنده در محضر او می‌ایستد در حالی که به اطاعت از او خود را تسلیم نموده و در برابر او کرنش و فروتنی کرده است. خداوند متعال می‌فرمایند:

﴿قُلۡ إِنِّي نُهِيتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَمَّا جَآءَنِيَ ٱلۡبَيِّنَٰتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرۡتُ أَنۡ أُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٦٦ [غافر: 66].

«بگو من بازداشته شده‌ام از اینکه معبودهایی را به جز خدا بپرستم که شما آنها را به فریاد می‌خوانید، از آن زمانی که آیات روشن و دلائل آشکاری از جانب پروردگار برایم آمده است و به من فرمان داده شده است که خاشعانه و خاضعانه تسلیم پروردگار جهانیان گردم».

و شعار رسمی دولت به حاکمیت خدا و سیادت شریعت و سقوط طاغوت و قوانین و برنامه‌هایشان با «حی علی الفلاح وقد قامت الصلوة» اشاره به این مطلب دارد که نماز به صورت شایسته برپا داشته نمی‌شود، مگر در سایۀ حکومتی که براساس نماز برپا شده است و به نماز می‌پردازد. مسلمانان در دره‌های مکه قبل از تشکیل حکومتشان مخفیانه نمازمی‌خواندند و اما این حکومت تحت حمایت شمشیرهای انصار برپا شده بود؛ پس اینک آنها آشکارا اذان بگویند و نماز بخوانند و به همراه رکوع‌کنندگان به رکوع بروند و سجده بکنند. واقعیت تاریخی بهترین گواه بر این است که عبادت و پرستش خداوند در زمین به گونۀ شایسته انجام نخواهد شد مگر در سایه دولتی قوی که ملت خود را از دشمنان دین حمایت نماید.

سپس در پایان اذان، «الله اکبر الله اکبر» تکرار می‌شوند تا معانی و مفاهیم گذشته را تأکید نمایند[61].

جوامع مسلمان امروزی برای جهاد شایسته و از بین بردن شعارهای کفر و به اهتزاز درآوردن شعارها و نشانه‌های ایمان و برپایی دولت براساس توحید به این نیاز دارند که معانی و مفاهیم واقعی از اذان را بدانند وترجمان واقعی اذان باشند.

6- محکم کاری در ساختن مساجد و تزئین آن

محکم کاری یعنی اینکه مسجد با گل و سنگ و سقف و ستون ساخته شود تا ساختمانش محکم شود وتزئین یعنی آرایش و زینتهای مختلفی که در اصل بنا انجام می‌گیرد.

محکم کاری در ساختن مسجد نزد عموم علما جایز و مستحسن است. به دلیل آنچه عمر و عثمان انجام دادند که آنها مسجد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را بازسازی کردند و بنای آن با وسایل گوناگون مستحکم و استوار گردانیدند. و از این آیه استدلال نموده‌اند:

﴿لَا تَقُمۡ فِيهِ أَبَدٗاۚ لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِۚ فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ١٠٨ [التوبة: 108].

«(ای پیغمبر) هرگز در آن مسجد نایست و نماز مگزار. مسجدی که از روز نخست بر پایۀ تقوا بنا گردیده است، سزاوار آن است که در آن بر پای ایستی و نماز بگزاری. در آن جا کسانی هستند که می‌خواهند خود را پاکیزه دارند و خداوند هم پاکیزگان را دوست می‌دارد».

اما تزئین و نقاشی کردن مسجد به اجماع علما مکروه است. برخی آن را مکروه تحریمی قرار داده و برخی آن را مکروه تنزیهی دانسته‌اند. اما کسانی که گفته‌اند: تزئین مسجد حرام است و کسانی که گفته‌اند: مکروه است، هر دو گروه بر این اتفاق دارند که خرج کردن مالی که برای آباد کردن مساجد وقف شده است، در جهت تزئین و نقاشی کردن مسجد حرام است[62]. اولین کسی که به تزئین و نقاشی مساجد پرداخت، ولید بن عبدالملک بن مروان بود. بعد از آن مردم در ساختن مسجد و تزئین آن مبالغه نمودند؛ حتی برخی از مساجد به صورت موزه‌هایی درآمده‌اند که مردم به قصد دیدن و تماشا کردن آنها نه برای خواندن نماز به آنجا می‌روند[63]. از روزی که مساجد تزئین شدند و از شیوه‌ی سادگی‌ای که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  به آن راهنمایی کرده بود، بیرون آمدند، نیروی اسرافکاران صرف شد و مستضعفان بر اثر تأسف، هلاک گردیدند و کسانی که پایگاه ایمان در درونشان وجود نداشت، در شهوت‌های آراستن و تزئین با یکدیگر به رقابت پرداختند[64].

کسانی که به ساختن و محکم کردن مساجد اهتمام می‌ورزند و تمام تلاش خود را برای استفاده از هنرهای گوناگون در تزئین و نقاشی مساجد و به کار گرفتن انواع مظاهر ابهت و شکوه بر آن مبذول می‌دارند، به راستی که در اشتباه بزرگی به سر می‌برند. حتی اگر کسی وارد این مساجد گردد، شاید هیچ مفهومی از فروتنی عبودیت برای خداوند عزوجل را احساس نکند؛ بلکه او چیزی را احساس می‌کند که زبان حال مسجد می‌گوید و آن افتخار به پیشرفت فن معماری و مهندسی و هنرهای تزئینی است.

فقرا نمی‌توانستند از مظاهر فریبندگی دنیوی به مکانی دیگر فرار کنند و تنها مساجد جایی بودند که در آن فقیر به فقر خود افتخار می‌کرد و مسجد او را از محیط دنیا و فریبندگی آن نجات می‌داد و به آخرت و فضل آن سوق می‌داد، اما اکنون این گونه شده است که فقرا حتی در مظهر این مساجد چیزهایی می‌بینند که زیباییهای دنیا را که آنان از آن محروم شده‌اند، به یاد آنها می‌آورد و توجه آنان را به سوی سیه‌روزی و بدبختی جلب می‌نماید و این جای بسی تأمل و شگفتی است که مسلمانان حقایق اسلام را رها کرده و به مظاهری دروغین مشغول شده‌اند، مظاهری که ظاهر آن دین و باطن آن دنیا و شهوت‌ها و هوی و هوس است[65].

7- فضائل مسجد نبوی

پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  از فضیلتهای مسجد نبوی سخن گفته است بنابراین، اصحاب به آن دلبسته بودند و ما می‌توانیم این فضیلتها را در موارد ذیل خلاصه کنیم:

الف تأسیس مسجد نبوی براساس تقوا و پرهیزگاری

از ابوسعید خدری  رضی الله عنه  روایت است که گفت: بر پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در حالی که در خانه یکی از زنانش بود، وارد شدم. گفتم: ای پیامبر خدا! کدام یک از دو مسجد است که براساس تقوا بنا شده است؟ پس مشتی سنگریزه برداشت و آنها را به زمین زد و فرمود: این مسجد شما است[66] برخی از علما در مورد (صحت) احادیثی که به این مطلب اشاره کرده‌اند سخن گفته‌اند؛ چراکه این احادیث ظاهراً با این آیه در تضاد هستند:

﴿لَا تَقُمۡ فِيهِ أَبَدٗاۚ لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِۚ فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ١٠٨ [التوبة: 108].

«(ای پیغمبر) هرگز در آن مسجد نایست و نماز مگزار. مسجدی که از روز نخست بر پایۀ تقوا بنا گردیده است، سزاوار آن است که در آن بر پای ایستی و نماز بگزاری. در آن جا کسانی هستند که می‌خواهند خود را پاکیزه دارند و خداوند هم پاکیزگان را دوست می‌دارد».

علما در مورد اینکه منظور از مسجدی که براساس تقوا بنا شده در آیه گذشته کدام است، اختلاف کرده‌اند. برخی گفته‌اند: مسجدالنبی است وگروهی دیگر گفته‌اند: منظور از آن مسجد قباء است و محمد بن جریر طبری اقوال علما را در این مورد در تفسیرش بیان کرده، سپس گفته است: «از نظر من بهترین قول، سخن کسی است که می‌گوید: منظور مسجد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  است؛ چون حدیث صحیح همین مطلب را تأیید می‌کند»[67].

البته بین آیه و حدیث تعارضی وجودندارد؛ زیرا اگر هدف آیه مسجد قباء باشد، باز هم مسجدالنبی را شامل می‌شود[68]. شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: آیه فوق در مورد مسجد قبا نازل شده است؛ چون هر دو مسجد بر اساس تقوا پایه‌گذاری شده‌اند، امّا این حکم هم شامل مسجد قبا می‌شود و هم شامل مسجدی می‌شود که از آن سزاوارتر است یعنی مسجد مدینه و این نظریه مطابق با حدیث صحیحی است که از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در مورد مسجدی که بر پایۀ تقوا بنا شده پرسیده شد، پس فرمود: «آن مسجد من است»[69].

و در جایی دیگر می‌گوید: «پس روشن شد که هر دو مسجد براساس تقوا بنا شده‌اند، اما مسجد مدینه در این صفت کامل‌تر و سزاوارتر است؛ البته مسجد قبا سبب نزول آیه بود»[70].

حافظ ابن حجر می‌گوید: پاسخ پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در واقع برای دفع این توهم بود که برخی می‌پنداشتند که این وصف مخصوص مسجد قبا است[71].

ب فضیلت نماز خواندن در مسجد نبوی

از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «یک نماز در مسجد من، بهتر از هزار نماز در مساجد دیگر به جز مسجدالحرام است»[72].

ج یکی از سه مسجدی که به سوی آن مسافرت صورت می‌گیرد

از ابوسعید خدری  رضی الله عنه  روایت است که گفت: از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که فرمود: «رخت سفر بسته نمی‌شود مگر به سه مسجد: مسجدالحرام؛ مسجدالاقصی و مسجد من»[73].

د فضائل مسجد النبی

از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت است که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بین خانه و منبر من، باغی است از باغ‌های بهشت و منبر من بر حوض من است»[74].

س فضیلت تعلیم و تعلم در مسجد نبوی

از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت است که می‌گوید از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‌فرمود: «هرکس به مسجد ما برای یادگیری خیری و یا یاد دادن خیر به دیگران وارد شود، مانند مجاهد در راه خداست و هر کس برای غیر از این وارد آن شود، مانند کسی است که به چیزی می‌نگرد که مال او نیست»[75].

8- آیه‌ای که درباره اهل صفه و فقرای مهاجرین نازل شده است:

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِينَ أُحۡصِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ لَا يَسۡتَطِيعُونَ ضَرۡبٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ يَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِيَآءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ تَعۡرِفُهُم بِسِيمَٰهُمۡ لَا يَسۡ‍َٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗاۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٌ٢٧٣ [البقرة: 273].

«(چنین بذل و بخششی مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا درمانده‌اند و به تنگنا افتاده‌اند و نمی‌توانند در زمین به مسافرت پردازند و به خاطر آبرومندی و خویشتنداری شخص نادان می‌پندارد که اینان دارا و بی‌نیازند، اما ایشان را از روی رخساره و سیمایشان می‌شناسی. با الحاح و اصرار از مردم نمی‌خواهند و هر چیز نیک و بایسته‌ای را که ببخشید، بی‌گمان خدا از آن آگاه است».

ابن سعد با سند خود که به ابن کعب قرظی می‌رسد گفت: آنها اصحاب صفه هستند[76] و طبری با اسناد خود از مجاهد و سدی نقل کرده است که آیه در مورد فقرای مهاجران نازل شده است[77].

تعداد وقایعی که متعلق به اولین ستون و پایگاه اسلامی می‌باشند، زیاداند. همچنین احکامی که مربوط به آن مانند تضمین حقوق ایتام، جواز کندن قبرهای کهنه و ساختن مسجد در جایگاه آن، احکامی هستند که از بنای مسجدالنبی می‌آموزیم.




[1]- فقه السیرة، غزالی، ص 191 – فقه السیرة، بوطی، ص 151.

[2]- البخاری، کتاب بدء الخلق، باب هجره النبی و اصحابه، ج 5، ص 78.

[3]- مسلم، کتاب المساجد و مواضع الصلاه، باب مسجد النبی، شماره 1524.

[4]- البدایة والنهایة، ج 3، ص 33 – التاریخ الاسلامی و العسکری، علی معطی، ص 156.

[5]- البدایة والنهایة، ج 3، ص 303 – محمد رسول الله، محمدرضا، ص 143.

[6]- التاریخ السیاسی والعسکری لدولة المدینة، علی معفی، ص 157.

[7]- السیرة النبویة، ابی شهبه، ج 2، ص 36.

[8]- التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج 4، ص 13.

[9]- نورالیقین، خضری، ص 87 – 88 – تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 56.

[10]- السیرة النبویة، ابن هشام، ج 2، ص 166 – 167 – سنن بیهقی، ج 2، ص 524 – 525.

[11]- السیرة النبویة الصحیحة، عمری، ج 1، ص 257.

[12]- همان، ج 1، ص 258.

[13]- وفاءالوفاء، سمهودی، ج 1، ص 321.

[14]- نظام الحکومة النبویه المسمی التراتیب الاداریه، عبدالحی کتانی، ج 1، ص 474.

[15]- الفتاوی، ج 11، ص 38.

[16]- بخاری، شمارۀ 6452.

[17]- السیرة النبویة تربیه امه و بناء دوله، شامی، ص 175.

[18]- الفتاوی، ج 11، ص 40 – 41.

[19]- السیرة النبویة تربیه امه و بناء دوله، ص 175.

[20]- المسند، ج 5، 324.

[21]- وفاءالوفاء، سمهودی، ج 1، ص 323.

[22]- سنن ابی داود، ج 2، ص 361.

[23]- السیرة النبویة الصحیحة، ج 1، ص 258.

[24]- همان، ص 259.

[25]- همان.

[26]- همان.

[27]- همان، ج 1، ص 266.

[28]- بخاری، شماره 3581 – مسلم شمارۀ 2057.

[29]- السیرة النبویة الصحیحة، ج 1، ص 267.

[30]- المسند، ج 3، ص 429.

[31]- همان، ج 6، ص 390 – 391.

[32]- بخاری، شماره 3113.

[33]- السیرة النبویة الصحیحة، ج 1، ص 267.

[34]- الحلیة، ج 1، ص 340.

[35]- همان، ص 378.

[36]- سنن ابی داود، ج 2، ص 237 – ابن ماجه، ج 2، ص 730.

[37]- السیرة النبویة الصحیحة، ج 1، ص 264.

[38]- حلیة الاولیاء، ج 1، ص 375.

[39]- همان، ص 353 – 355.

[40]- السیرة النبویة الصحیحة، ج 4، ص 264.

[41]- همان.

[42]- همان.

[43]- البخاری، شمارۀ 2047 – مسلم، شماره 2492.

[44]- مسلم، شمارۀ 2491.

[45]- السیرة النبویة تربیه امه و بناء دوله، ص 184.

[46]- همان.

[47]- المدینة النبویه فجرالاسلام و العصر الراشدی، شراب، ج 1، ص 222.

[48]- السیرة النبویة الصحیحة، ج 1، ص 262.

[49]- السیرة النبویة الصحیحة، ج 1، ص 263.

[50]- فقه السیرة، بوطی، ص 203.

[51]- محمد رسول الله، محمدالصادق عرجون، ج 3، ص 34 – 35.

[52]- همان، ص 36.

[53]- همان، ص 33.

[54]- التاریخ الاسلامی و العسکری، د. علی معطی، ص 158.

[55]- صور من حیاة الرسول، امین دویدار، ص 261.

[56]- محمد رسول الله، محمد عرجون، ج 3، ص 15.

[57]- همان.

[58]- التربیة القیادیة، ج 2، ص 252.

[59]- قراءه سیاسیه للسیرة النبویة، محمد قلعجی، ص 114.

[60]- دولة الرسول من التکوین الی التمکین، کامل سلامه الدقس، ص 438.

[61]- دولة الرسول  صل الله علیه و آله و سلم  من التکوین الی التمکین، ص 439.

[62]- فقه السیرة، بوطی، ص 145.

[63]- السیرة النبویة، ابی شهبه، ج 2، ص 33.

[64]- محمد رسول الله، محمد عرجون، ج 3، ص 39.

[65]- فقه السیرة، بوطی، ص 146.

[66]- صحیح مسلم، شمارۀ 1398.

[67]- تفسیر طبری، ج 14، ص 476 – 479.

[68]- الاحادیث الوارده فی فضائل المدینة، د صالح الرفاعی، ص 372.

[69]- منهاج السنة النبویة، ج 7، ص 74.

[70]- مجموع الفتاوی، ج 27، ص 406.

[71]- فتح الباری، ج 7، ص 245.

[72]- صحیح بخاری، ج 3، ص 63، شمارۀ 1190.

[73]- صحیح بخاری، ج 3، ص 63، شمارۀ 1188.

[74]- همان، ص 70، شمارۀ 1196.

[75]- المصنف، ابی شیبه، ج 2، ص 371، و ج 12، ص 209، شمارۀ 12567 و در روایت حاکم آمده است : «هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین فقد احتجا بجمیع رواته ثم لم یخرجاه و لااعلم له عله» و ذهبی، حاکم را تأیید کرده است. تلخیص المستدرک، ج 1، ص 91.

[76]- الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1، ص 255.

[77]- تفسیر طبری، ج 5، ص 591، محمود شاکر – السیرة النبویة الصحیحة، عمری، ج 1، ص 269.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...