فصل سوم
ساختار عبادی و اخلاقی در دوران مکی
عبادتها عامل اصلی تزکیه و پاک کردند دلهای مسلمانان صدر اسلام
خداوند میفرماید:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا٨٥﴾ [الإسراء: 85]
«از تو (ای محمد) درباره روح میپرسند (که چیست) بگو روح چیزی است که تنها پروردگارم از آن با خبر است و جز دانش اندکی به شما داده نشده است».
و میفرماید:
﴿فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ٧٢﴾ [ص: 72].
«هنگامی که آن را سر وسامان دادم و آراسته و پیراسته کردم و از جان خود در آن دمیدم. در برابرش سجده ببرید».
همچنین میفرماید:
﴿ثُمَّ سَوَّىٰهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِۦۖ وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَۚ قَلِيلٗا مَّا تَشۡكُرُونَ٩﴾ [السجدة: 9].
«آن گاه اندامهای او را تکمیل و آراسته کرد و از روح خود در او دمید و برای شما چشمها و دلها آفرید. شما کمتر شکر (نعمتهای او) را به جای میآورید».
سعی و تلاش آن حضرت برای تربیت شاگردانش بر این پایه و اساس نهاده شده بود که تزکیه و پاکیزه کردن آنان را از نظر روحی بر عهده گیرد بنابراین، برای رسیدن به چنین هدفی راهنمایی و ارشاد آنان را بر اساس آیههای قرآنی بر عهده گرفت و مهمترین برنامههای آن عبارت بودند از:
1- تدبر و اندیشیدن در هستی و مخلوقات و کتاب خدا تا به عظمت و شکوه آفریننده و حکمت وی پی ببرند؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَ يَطۡلُبُهُۥ حَثِيثٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتِۢ بِأَمۡرِهِۦٓۗ أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٥٤﴾ [الأعراف: 54].
«پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید سپس بر بالای عرش استقرار یافت. با شب، روز را میپوشاند و شب شتابان دنبال روز روان است و خورشید و ماه و ستارگان را بیافریده است و جملگی مسخر او هستند. آگاه باشید که تنها او میآفریند و تنها او فرمان میدهد. بزرگوار است پروردگار جهانیان».
2- اندیشیدن در علم فراگیر خداوندی؛ چرا که او به همه آنچه در جهان هستی چه به صورت پنهان و چه به صورت آشکار وجود دارد؛ آگاهی کامل دارد و اندیشیدن در این امور، عظمت خداوند را در دل جای میدهد و نفس را از انواع تردیدها و بیماریها پاک میسازد، چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩ وَهُوَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُم بِٱلَّيۡلِ وَيَعۡلَمُ مَا جَرَحۡتُم بِٱلنَّهَارِ ثُمَّ يَبۡعَثُكُمۡ فِيهِ لِيُقۡضَىٰٓ أَجَلٞ مُّسَمّٗىۖ ثُمَّ إِلَيۡهِ مَرۡجِعُكُمۡ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٦٠﴾ [الأنعام: 59-60].
«گنجینههای غیب و کلید آنها در دست خدا است و کسی جز او از آنها آگاه نیست و خداوند از آنچه در دریا و خشکی وجود دارد، آگاه است و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر اینکه از آن خبردار است و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ چیز تر و خشک نیست که فرو افتد مگر اینکه در لوح، ضبط و ثبت است. خدا است که در شب شما را میمیراند و در روز شما را بر میانگیزد و او میداند که در روز چه میکنید و چه فراچنگ میآورید تا مهلت معین به سرآید. سپس به سوی خدا بر میگردید و آن گاه شما را به آنچه میکردید با خبر میگرداند».
3- عبادت خداوند عزوجل یکی از بزرگترین وسیلههای تربیت روح است و از سایر وسایل تربیتی جایگاه مهمتری دارد؛ زیرا عبادت یعنی نهایت کرنش برای خداوند عزوجل و هیچ کس جز خداوند سزاوار عبادت نیست. بنابراین، خداوند میفرماید:
﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا٢٣﴾ [الإسراء: 23].
«پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از آن دو و یا هر دوی ایشان نزد تو به سن پیری برسند به آنان اف مگو و بر سر ایشان فریاد مزن و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو».
عبادتهایی که جایگاه روح را بالا میبرد و نفس را پاکیزه مینماید، دو نوع هستند:
الف – نوع اول: عبادتهای واجب مانند طهارت، وضو، نماز، روزه، زکات و حج و غیره.
ب – نوع دوم: عبادت به معنی عام که شامل هر کاری میشود که انسان به خاطر رضای خدا انجام میدهد یا از انجام آن خودداری مینماید و هر احساسی که به انسان دست میدهد و انسان به قصد نزدیک شدن به خدا به آن روی میآورد، حتی هر احساسی که در ذهن انسان به قصد نزدیکی به خدا به وجود آید شامل عبادت است، مشروط به اینکه نیت شخص، خشنود کردن خداوند متعال باشد. پس هر کاری که به نیت تقرب به خدا انجام شود، عبادتی است که به انجام دهنده آن پاداش نیک میرسد و روحش به نیکویی تربیت مییابد[1]. پاکسازی و تزکیه روح با خواندن نماز، تلاوت قرآن و ذکر خداوند و تسبیحش، امر بسیار مهمی در اسلام است؛ زیرا نفس انسانی اگر از آلودگیها پاک نشود و با آفرینندهاش ارتباط برقرار نکند به مسئولیتهای دینی خود نمیرسد. عبادت و مداومت بر آن، روح را قوت نمیبخشد و توشه میدهد و آن را برای انجام آنچه به آن امر شده است، سوق میدهد. سومین سورهای که بر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نازل شد، حامل پیام نماز و ذکر و تلاوت قرآن بود؛ چنانکه خداوند فرمود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ١ قُمِ ٱلَّيۡلَ إِلَّا قَلِيلٗا٢ نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِيلًا٣ أَوۡ زِدۡ عَلَيۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِيلًا٤ إِنَّا سَنُلۡقِي عَلَيۡكَ قَوۡلٗا ثَقِيلًا٥ إِنَّ نَاشِئَةَ ٱلَّيۡلِ هِيَ أَشَدُّ وَطۡٔٗا وَأَقۡوَمُ قِيلًا٦ إِنَّ لَكَ فِي ٱلنَّهَارِ سَبۡحٗا طَوِيلٗا٧ وَٱذۡكُرِ ٱسۡمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلۡ إِلَيۡهِ تَبۡتِيلٗا٨﴾ [المزمل: 1-8].
«ای جامه به خود پیچیده! شب را جز اندکی (از آن) بیدار بمان. نیمی از شب یا کمی از آن بکاه (تا به یک سوم شب برسد) یا بر نیمه آن بیفزا و قرآن را با ترتیل (و همراه با دقت و تأمل) بخوان، ما سخن سنگینی بر تو نازل میکنیم. همانا قیام شب ماندگارتر و اقوال مؤثرتر است. تو در روز تلاش فراوان و طولانی داری، نام پروردگارت را ببر و از همه چیز ببر و بدو بپیوند».
آمادگی برای تحمل امر دشوار و مسئولیتهای سخت به کمک عبادت شبانه و مداومت بر ذکر و تلاوت و میسر خواهد بود و سعی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم از روزهای نخست دعوت این بود. تا وجود دلهای اصحاب و یارانش را به وسیلۀ عبادت تزکیه نماید[2] در آن روزهای نخست آنان برای ادای نماز به درهها پناه میبردند و نمازشان را به صورت پنهانی میخواندند[3] و چون پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم احساس خطر مینمود و میدانست که کافران نمیگذارند آنها به طور علنی و آشکار نماز بخوانند و قرآن تلاوت کنند. بنابراین، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم خانه ارقم را پایگاهی برای برگزاری نماز و تعلیم کتاب خدا قرار داد و تمام موارد ذکر شده برای تزکیه بود و اگر تزکیه روح به وسیلۀ عبادت و نماز و تلاوت اهمیتی نداشت، خداوند اجازه میداد که هنگام احساس ترس و خطر، آن را ترک نمایند. حتی پس از اینکه قریش، مکانی را که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در آن نماز میخواند، کشف کردند باز هم آنها نماز و تلاوت قرآن راترک نکردند[4]. آیههای نازل شده در مکه، مسلمانان را به نماز خواندن تحریک نموده است و کسانی را که در نمازهایشان فروتنی مینمایند و یا به خاطر نماز شب از رختخوابهایشان بر میخیزند و به یاد خدا هستند و او را به پاکی یاد میکنند، ستوده است؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِلزَّكَوٰةِ فَٰعِلُونَ٤﴾ [المؤمنون: 1-4].
«مسلماً مؤمنان، پیروز و رستگارند. کسانی که در نمازشان خشوع و خضوع دارند و کسانی هستند که از (کردار و گفتار) بیهوده روگردانند و کسانی هستند که زکات مال بدر میکنند».
همچنین خداوند میفرماید:
﴿إِنَّمَا يُؤۡمِنُ بَِٔايَٰتِنَا ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ۩١٥ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧ أَفَمَن كَانَ مُؤۡمِنٗا كَمَن كَانَ فَاسِقٗاۚ لَّا يَسۡتَوُۥنَ١٨ أَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡمَأۡوَىٰ نُزُلَۢا بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٩ وَأَمَّا ٱلَّذِينَ فَسَقُواْ فَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَآ أُعِيدُواْ فِيهَا وَقِيلَ لَهُمۡ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلنَّارِ ٱلَّذِي كُنتُم بِهِۦ تُكَذِّبُونَ٢٠ وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَدۡنَىٰ دُونَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَكۡبَرِ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ٢١ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِۦ ثُمَّ أَعۡرَضَ عَنۡهَآۚ إِنَّا مِنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَ مُنتَقِمُونَ٢٢ وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ فَلَا تَكُن فِي مِرۡيَةٖ مِّن لِّقَآئِهِۦۖ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ٢٣ وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَكَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا يُوقِنُونَ٢٤ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفۡصِلُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ٢٥ أَوَ لَمۡ يَهۡدِ لَهُمۡ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ يَمۡشُونَ فِي مَسَٰكِنِهِمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٍۚ أَفَلَا يَسۡمَعُونَ٢٦﴾ [السجدة: 15-26].
«تنها به آیات ما کسانی ایمان دارند که هر وقت بدانها پند داده شوند، به سجده میافتند و ستایشگرانه به تسبیح پروردگارشان میپردازند و تکبر نمیورزند. پهلویشان از بسترها به دور میشود. پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند و از چیزهایی که بدیشان دادهایم، میبخشند هیچ کس نمیداند در برابر کارهایی که مؤمنان انجام میدهند چه چیزهای شادی آفرین و مسرت بخشی برای ایشان پنهان شده است. آیا کسی که مؤمن بوده است همچون کسی است که فاسق بوده است؟! (نه هرگز این دو) برابر نیستند و اما کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، باغهای بهشت که جای زندگی است از آن ایشان خوهد بود به عنوان محل پذیرایی (خدا از ایشان) در برابر کارهایی که (در دنیا) انجام میدادهاند و اما کسانی (از فرمان خدا و از اطاعت از او) بدر رفته (و راه کفر در پیش گرفتهاند) جایگاه ایشان دوزخ است هر زمان که بخواهند از آن بدر آیند، ایشان بدانجا بازگردانده میشوند و بدیشان گفته میشود: بچشید عذاب آتشی را که آن را دروغ میپنداشتید! قطعاً عذاب دنیا را پیش از عذاب بزرگتر (آخرت) بدیشان میچشانیم، شاید برگردند. چه کسی ستمکارتر از آن کسی است که به آیات پروردگارش پند داده شود و او از آنها روی بگرداند؟ مسلماً ما همگی بزهکاران را کیفر خواهیم داد. ما برای موسی کتاب را فرو فرستادیم و شک نداشته باش که موسی تورات را دریافت داشت و آن را رهنمون و راهنمای بنی اسرائیل گرداندیم و از میان بنی اسرائیل پیشوایانی را پدیدار کردیم که به فرمان ما راهنمایی مینمودند بدانگاه که بنی اسرائیل شکیبایی ورزیدند و به آیات ما ایمان کامل پیدا کردند. پرودگار تو روز قیامت میان آنان درباره چیزهای مورد اختلاف ایشان داوری میکند. آیا برای ایشان روشن نشده است که پیش از آنان ما مردمان نسلهای فراوانی را هلاک کردهایم و در مسکن و مکان آنان راه میروند. واقعاً در این نشانههایی است، آیا نمیشنوند»؟
همچنین خداوند میفرماید:
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِۚ ذَٰلِكَ ذِكۡرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَ١١٤﴾ [هود: 114].
«در دو طرف روز و در اوائل شب چنانکه باید نماز را به جای بیاورید، بیگمان نیکیها، بدیها را ازمیان میبرد. بیگمان در این اندرز و ارشاد است برای کسانی که پند میپذیرند و خدای را یاد میکنند و به یاد میدارند».
﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوكِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّيۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ كَانَ مَشۡهُودٗا٧٨ وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا٧٩﴾ [الإسراء: 78-79].
«نماز را چنان که باید بخوان به هنگام زوال آفتاب تا تاریکی شب و نماز صبح را بخوان بیگمان نماز صبح (توسط فرشتگان) بازدید میگردد. در پاسی از شب از خواب برخیز و در آن نماز تهجد بخوان. این یک فرضیة اضافی برای تو است، باشد که خداوند تو را به مقام ستودهای برساند».
﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَاۖ وَمِنۡ ءَانَآيِٕ ٱلَّيۡلِ فَسَبِّحۡ وَأَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرۡضَىٰ١٣٠ وَلَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِيهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّكَ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰ١٣١ وَأۡمُرۡ أَهۡلَكَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَاۖ لَا نَسَۡٔلُكَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُكَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ١٣٢ وَقَالُواْ لَوۡلَا يَأۡتِينَا بَِٔايَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓۚ أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ١٣٣﴾ [طه: 130-133].
«پس تو در برابر چیزهایی که میگویند شکیبایی کن و قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن و در اثنای شب و در بخشهایی از روز به پرستش و ستایش پروردگارت مشغول شو تا راضی و خشنود شوی و چشم خود را مدوز به نعمتهای مادیی که به گروههایی از کافران داهایم. این نعمتهای مادی که زینت زندگی دنیا است، بدیشان دادهایم تا آنان را بدان بیازمائیم و دادۀ پروردگارت بهتر و پایدارتر است».
﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ ٱلۡغُرُوبِ٣٩ وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَسَبِّحۡهُ وَأَدۡبَٰرَ ٱلسُّجُودِ٤٠﴾ [ق: 39-40].
«پس در برابر چیزهایی که میگویند، پایدار و شکیبا باش و ستایش و سپاس پروردگارت را پیش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن به جا آور و نیز در پارهای از شب به دنبال نمازها او را بستای و تسبیح و تقدیسش نمای».
از آیههای ذکر شده چنین استنباط میگردد که در حالت سختی و دشواری باید با نماز خواندن و ذکر و تلاوت قرآن و پناه بردن به خدا و دعا نمودن، آمادگی لازم را به دست آورد[5]. نماز مقدمۀ همۀ عبادتها است و اثر بزرگی در تزکیه و پاکسازی روح مسلمانان دارد و شاید بارزترین تأثیراتی که در روح و روان مسلمانان صدر اسلام گذاشت، عبارت بودند از:
1- پذیرفتن اوامر خدا و اظهار بندگی
خداوند، مؤمنانی را که فرمان او را اجابت نمودهاند، ستوده و فرموده است:
﴿وَٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِرَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ٣٨﴾ [الشورى: 38].
«و کسانی هستند که دعوت پروردگارشان را پاسخ میگویند و نماز را چنانکه باید میخوانند و کارشان به شیوه رایزنی و بر پایه مشورت با یکدیگر است و از چیزهایی که بدیشان دادهایم، انفاق میکنند».
مفاهیم عبودیت واقعی نیز با روی آوردن تبعیت و فرمانبرداری صادقانه و مخلصانه به خدا تحقق پیدا مینماید؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ١٦٣﴾ [الأنعام: 162-163].
«بگو نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خداست که پروردگار جهانیان است. خدا را هیچ شریکی نیست و به همین دستور داده شدهام و من اولین مسلمان هستم».
مسلمانان صدر اسلام به این نتیجه رسیدند که هر یک از اعمال و حرکتهای نماز، بندگی و اطاعت آنان از خداوند را اثبات مینماید. آنان وقتی سورۀ فاتحه را با فکر و تدبر میخواندند، احساس بندگی نسبت به خداوند مینمودند؛ پس وقتی بنده میگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢﴾ [الفاتحة: 2]. «ستایش پروردگار جهانیان را سزاست» هر نوع کمال را برای خداوند متعال ثابت مینماید و او را به خاطر اینکه به او توفیق طاعت و بندگی داده است و نعمتهای فراوانی بخشیده است، ستایش مینماید و از خداوند با صفات و نامهای نیکش تجلیل کرده است[6]. و باگفتن ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥﴾ [الفاتحة: 5]. «تنها تو را میپرستیم و فقط از تو یاری میجوییم» به یگانگی خداوند اعتراف مینماید و از او یاری میجوید؛ پس خداوند، معبود راستین است و از او یاری طلبیده میشود و هر نوع کمک خواستن از غیر خدا ننگ و ذلت است. ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ٦﴾ [الفاتحة: 6]. «ما را به راه راست راهنمایی کن». این جمله بیانگر اقرار و اعتراف بنده است به اینکه او به هدایت و استقامت بر حق، نیازمند است و به ثمر و نتیجۀ هدایت و نجات یافتن از کسانی که مورد خشم و غضب پروردگارشان قرار گرفتهاند و به دور شدن از صف گمراهان، نیازمند است[7]. سپس وقتی برای رکوع خم میشود، تکبیر میگوید و پروردگارش را تعظیم مینماید و پاکی او را بیان میکند؛ پس در این رکن نماز، اعضاء و جوارح و قلب کرنش و فروتنی مینمایند و هنگامی که به سجده میرود، شریفترین و عزیزترین اعضای خود را با خواری و فروتنی در برابر پروردگار به زمین میگذارد. سجدۀ اعضاء بیانگر شکستگی و تواضع قلب است و با سجدۀ جسم و اعضاء، قلب نیز برای پروردگارش به سجده میافتد[8]. از این رو پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «سجده نزدیکترین حالت به پروردگار است». و هر چند در سجده، تواضع و فروتنی بیشتری ایجاد شود، بنده به پروردگارش نزدیکتر میشود؛ چنانکه فرموده است:
﴿كَلَّا لَا تُطِعۡهُ وَٱسۡجُدۡۤ وَٱقۡتَرِب۩١٩﴾ [العلق: 19].
«هرگز از او مپذیر و برای خدا سجده کن و قرب او را حاصل کن».
در حدیث نیز آمده است: «نزدیکترین حالت به خدا وقتی است که بنده در سجده باشد؛ پس زیاد دعا کنید»[9]. و چون از سجده بلند میشود، در مقابل پروردگارش زانو میزند و از گناهانی که انجام داده است، معذرت میخواهد و امیدوار است که خداوند او را بیامرزد و بر او رحم نماید و این چنین در تمام حرکتهای نماز، عبودیت و بندگی نماد پیدا میکند و بنده به خدا، روی میآورد و یگانگی او را به اثبات میرساند و ایمان خود را که اساس تزکیه است، تقویت مینماید و این بزرگترین ثمرۀ نماز است که راه زندگی را برای بنده روشن مینماید و پاکی دل و آرامش را به او میبخشد[10].
آن حضرت صحنهای از این مناجات را این گونه بیان فرموده است که خداوند میفرماید: «نماز را میان خود و بندهام به دو نیم تقسیم کردهام و بندهام هر چه بخواهد به او میدهم. پس وقتی بنده میگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢﴾ [الفاتحة: 2]. «ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است» خداوند میگوید: بندهام مرا ستایش کرد. و چون بگوید ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٣﴾ [الفاتحة: 3]. «بخشنده و مهربان است» خداوند میگوید: «بندهام مرا ثنا و تعریف نمود» و چون بگوید: ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٤﴾ [الفاتحة: 4]. «صاحب روز جزاست» خداوند میگوید: بندهام مرا ستود.
و وقتی میگوید: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَ٧﴾ [الفاتحة: 6-7]. «ما را به راه راست راهنمایی کن، راه کسانی که به آنان نعمت بخشیدهای نه راه کسانی که بر آنان خشم گرفتهای و نه راه گمراهان».
خداوند میفرماید: «این، متعلق به بندهام است و بندهام هر چه بخواهد به او میدهم»[11].
اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم مناجات را مشروط بر اینکه انسان در تمامی امور و کارهایش از آن کمک بگیرد، آن را بزرگترین اسباب پاکسازی تزکیه نفس و تقویت ایمان میدانستند.
هر گاه برای پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم حادثهای اتفاق میافتاد، با متوجه شدن به نماز، از آن در جهت رفع این مشکل استفاده مینمود[12] و روشنی چشمان پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در نماز بود[13]. آن حضرت با آموختن نمازهای نفل به اصحاب و یارانش خواستار این بود تا ارتباط آنان با خداوند بیشتر شود و آرامش یابند و نماز برای آنان اسلحه مهمی در جهت حل مشکلات و زدودن ناراحتیهایشان گردد.
چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ٤٥﴾ [العنکبوت: 45].
«بخوان آنچه را که از کتاب به تو وحی شده است و نماز را چنان که باید بر پا دار. مسلماً نماز از گناهان بزرگ و ناپسندیده باز میدارد و قطعاً ذکر خدا و یاد الله والاتر و بزرگتر است و خداوند میداند که شما چه کارهایی را انجام میدهید».
اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم با ادای نماز از نظر روح و روان آسایش پیدا میکردند و نماز با قدرتی فوقالعاده، آنان را برای انجام افعال خوب و دوری گزیدن از زشتیها و منکرها سوق میداد و نماز وسیلهای برای مدنظر داشتن خداوند و حدود او بود. کنترل انگیزهها و چیره شدن بر هوی پرستی و نیز مجاهده با نفس در وجودشان ریشه دوانیده بوده و نماز نزد آنها مانع و حصاری بود که آنها را از ارتکاب گناهان حفاظت میکرد[14]. همچنین آنها یقین داشتند که نماز کفارۀ گناهان است و موجب ترقی درجات آنان را فراهم مینماید؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِۚ ذَٰلِكَ ذِكۡرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَ١١٤﴾ [هود: 114].
«در دو طرف روز و در اوائل شب چنان که باید نماز را به جای آورید. بیگمان نیکیها، بدیها را از میان میبرد. بیگمان در این، اندرز و ارشاد برای کسانی است که پند میپذیرند و خدا را یاد میکنند و به یاد میدارند».
آثار تربیتی و روانی را نمیتوان در تزکیه و پالایش درونی انسان انکار نمود بنابراین، این گفتۀ پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم تحقق پیدا میکند که فرمود: «نماز نوری است»[15]. پس نماز نوری است که برای نمازگزار راه هدایت را روشن مینماید و او را از گناهان باز میدارد و به کارهای شایسته سوق میدهد و در قلب مؤمن نوری پدید میآورد که شیرینی ایمان و لذت مناجات با پروردگارش را احساس میکند و نوری است که به وجود انسان تزکیه و آرامش میبخشد و نوری است است که در چهرۀ نمازگزاران، آشکار میگردد، برخلاف تارک نماز که چهرهاش از چنین نوری برخوردار نیست[16]. همچنین نماز، نوری است در روز قیامت[17]. چنانکه خداوند میفرماید:
﴿يَوۡمَ تَرَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَسۡعَىٰ نُورُهُم بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَبِأَيۡمَٰنِهِمۖ بُشۡرَىٰكُمُ ٱلۡيَوۡمَ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٢﴾ [الحدید: 12].
«روزی مردان مؤمن و زنان مؤمن را خواهی دید که (اعمال خوب) ایشان پیشاپیش آنان و در سمت راستشان نوری در تلألؤ و درخشش است. مژده باد که امروز به بهشتی در میآیید که در زیر آن رودبارهایی جاری است و جاودانه در آنجا به سر میبرید و میمانید، این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ».
اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به کثرت، مشغول ذکر و دعا و تلاوت قرآن کریم بودند و لحظههای شب را غنیمت میشمردند و با مجاهده نفس به فروتنی و تدبر و خشوع قلب، میپرداختند و این عمل یکی از بزرگترین امور، جهت تقرب و نزدیکی به خداوند بود و آثار بزرگی در پاکسازی نفس و پیشرفت روح به مقامهای معنوی و کمال داشت. بزرگترین اثری که ذکر، دعا و تلاوت در روحیۀ اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم ایجاد مینمود، مناجات با پروردگار و سیر در مقام عبودیت بود که جایگاه آنان رانزد خدا بالا میبرد؛ زیرا پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به نقل از خداوند فرموده است: «من برحسب گمان بندهام میباشم و من با او هستم وقتی مرا یاد مینماید. اگر او در دل، مرا یاد کند، من نیز او را در دل یاد میکنم و اگر در جمعی مرا یاد کند، من نیز او را در جمعی بهتر یاد میکنم و اگر یک وجب به سوی من بیاید، من یک ذراع (گز) به سوی او میروم و اگریک ذراع (گز) به سوی من بیاید، من به اندازه دو دست به سوی او میروم و اگر به سوی من راه بیفتد و بیاید، من به سوی او دوان دوان میروم»[18].
بزرگترین ذکر نزد اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم تلاوت قرآن کریم بود و این ذکر، محبت الله را در دلهایشان افزایش میداد و اسباب فروتنی و شفا یافتن از معیارها را در قلبهای آنان، ایجاد مینمود و این سخن پروردگار در مورد آنان صدق پیدا میکرد و میفرماید:
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارٗا٨٢﴾ [الإسراء: 82].
«ما آیاتی از قرآن را فرو میفرستیم که مایۀ بهبودی و رحمت مؤمنان است، ولی بر ستمگران جز زیان نمیافزاید».
﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا أَعۡجَمِيّٗا لَّقَالُواْ لَوۡلَا فُصِّلَتۡ ءَايَٰتُهُۥٓۖ ءَا۬عۡجَمِيّٞ وَعَرَبِيّٞۗ قُلۡ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ وَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَيۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَٰٓئِكَ يُنَادَوۡنَ مِن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ٤٤﴾ [فصلت: 44].
«چنانکه قرآن را به زبانی جز زبان عربی فرو میفرستادیم، حتماً میگفتند: ای کاش آیات آن توضیح و تبیین میگردید. آیا (کتاب) غیر عربی و (پیامبر) عربی؟ بگو قرآن برای مؤمنان مایه راهنمایی و بهبودی است و اما برای غیرمؤمنان کری گوشهای ایشان و کوری آنان است، آنان کسانیند که از دور صدا زده میشوند».
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨﴾ [الرعد: 28].
«آن کسانی که ایمان میآورند و دلهایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا میکنند. هان! دلها با یاد خدا آرام میگیرند».
اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به دعا، اهمیت خاصی میدادند؛ زیرا پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به آنها آموخته بود که دعا از مهمترین مظاهر بندگی و مناجات با خداوند است؛ چنانکه فرموده است: «دعا عین عبادت است»[19]. و خداوند نیز بندگانش را به دعا فرمان داده است و به کسی که استکبار میورزد و دعا را ترک مینماید و میپندارد که به پروردگارش نیازی ندارد، هشدار و وعید داده و فرموده است:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ٦٠﴾ [غافر: 60].
«پروردگار شما میگوید: مرا به فریاد خوانید تا بپذیرم. کسانی که خود را بزرگتر از آن میدانند که مرا به فریاد خوانند، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت».
ابن کثیر رحمه الله علیه میگوید:﴿يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي﴾ [غافر: 60]. «از روی تکبر از دعا و توحید، سر باز میزنند»[20]. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم همواره، برای اصحاب و یارانش از حاجت و نیاز قلب به غذای همیشگی از قبیل ذکر، دعا و تلاوت سخن میگفت تا در پناه ذکر و دعا از بیماریها و آفتها حفاظت شوند و اذکاری به آنان آموخت که خواندن آنها برای مسلمانان در تمام مراحل زندگی در صبح و شام، هنگام ورود یا خروج از منزل، به هنگام وارد شدن به بازار یا وقت غذا خوردن و لباس پوشیدن و دیگر کارهای روزانه مستحب است، تا بدین وسیله از هر بیماری و آفت مصون باشند و یکی از دعاهایی که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به اصحاب و یارانش آموخت این بود:«لا اله الا الله العظیم الحلیم، لا اله الا الله رب العرش العظیم لا اله الا الله رب السماوات و رب الارض و رب العرش الکریم»[21]. «هیچ معبودی جز خداوند بزرگ و شکیبا نیست. هیچ معبودی جز خداوند نیست. پروردگار عرش بزرگ، هیچ خدایی جز او وجود ندارد. پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار عرش کریم است».
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به اصحاب و یاران خود تعلیم داد که هنگام سختی و پریشانی و آشفتگی خاطر و برای رسیدن به آرامش و امنیت میبایست متوجه درگاه خداوند گردید؛ چرا که خداوند با آنهاست و او درماندگان را اجابت مینماید[22].
﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ٦٢﴾ [النمل: 62].
«یا کسی که به فریاد درمانده میرسد و بلا و گرفتاری را بر طرف میکند، هر گاه او را به کمک طلبد و شما را جانشین زمین میسازد. آیا معبودی با خداست واقعاً شما بسیار کم اندرز میگیرید».
بدون تردید ذکر، دعا، تلاوت قرآن، شب زندهداری و انجام امور نفلی اثر بزرگی در تزکیه نفس و ارتقای روح دارد و امکان ندارد که با نوشتن چند صفحه و یاحتی چندکتاب این موضوع را به طور کامل بررسی نمود؛ بلکه این بخشی کوچک از یک کل و قطرهای از دریا است.
قرآن کریم انسان را مجموعهای مرکب از روح و جسم و عقل میداند، بنابراین، تعالیم پیامبر اکر صل الله علیه و آله و سلم نسبت به اصحاب و یارانش، تعالیمی فراگیر و همه جانبه بود. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در راستای تربیت اصحاب و یارانش، به رشد و توان اندیشه و فکر و تدبر آنان، اهمیت میداد؛ چرا که تفکر و اندیشه میتوانست آنان را برای پذیرفتن مسئولیت دعوت به سوی خدا آماده کند و آیههای قرآن انسانها را به تفکر و اندیشه دعوت مینماید؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَا تُغۡنِي ٱلۡأٓيَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ١٠١﴾ [یونس: 101].
«بگو بنگرید در آسمانها و زمین چه چیزهایی است؟ آیات و بیم دهندگان به حال کسانی سودمند نمیافتد که نمیخواهند ایمان بیاورند».
و خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ بَدَأَ ٱلۡخَلۡقَۚ ثُمَّ ٱللَّهُ يُنشِئُ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأٓخِرَةَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٠﴾ [العنکبوت: 20].
«بگو در زمین بنگرید و بنگرید که خدا چگونه در آغاز، موجودات را پدیدار میکند؛ چرا که خدا بر همه چیز توانا است».
﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٢٩﴾ [ص: 29].
«(ای محمد این قرآن) کتاب پر خیر و برکتی است و آن را برای تو فرو فرستادهایم تا درباره آیههایش بیندیشید و خردمندان پند گیرند».
﴿فَلۡيَنظُرِ ٱلۡإِنسَٰنُ إِلَىٰ طَعَامِهِۦٓ٢٤ أَنَّا صَبَبۡنَا ٱلۡمَآءَ صَبّٗا٢٥ ثُمَّ شَقَقۡنَا ٱلۡأَرۡضَ شَقّٗا٢٦ فَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا حَبّٗا٢٧ وَعِنَبٗا وَقَضۡبٗا٢٨ وَزَيۡتُونٗا وَنَخۡلٗا٢٩ وَحَدَآئِقَ غُلۡبٗا٣٠ وَفَٰكِهَةٗ وَأَبّٗا٣١ مَّتَٰعٗا لَّكُمۡ وَلِأَنۡعَٰمِكُمۡ٣٢﴾ [عبس: 24-32].
«انسان باید به غذای خویش بنگرد و درباره آن بیندیشد. ما آب را از آسمان به گونه شگفتی میبارانیم، سپس زمین را میشکافیم و از هم باز میکنیم. در آن دانهها را میرویانیم و انگورها و گیاهان خوردنی و درختان زیتون و خرما و باغهای پر درخت و انبوه را و میوه و چراگاه را برای استفاده و بهرهمندی شما و چهارپایان شما».
عقل یکی از قوای مهم انسان و شرط تکلیف به شمار میرود بنابراین، محرومان از عقل بر اثر دیوانگی یا عارضهای دیگر تکلیف از او ساقط میشود، اما کسی که قوای طبیعی و خدادادی او سالم باشد، مکلف و مسئول است؛ چنانکه خدا میفرماید:
﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا٣٦﴾ [الإسراء: 36].
عقل، یکی از نعمتهای خداوندی است که به انسان ارزانی نموده است و انسان میتواند به وسیلۀ آن علم و دانش فرا بگیرد. بنابراین، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بر اساس برنامهای که قران برای تربیت صحیح عقل وضع نمود، تربیت اصحاب و یاران خود را بر عهده گرفت. از مهمترین نکات این برنامه امور ذیل میباشند:
1- پاکسازی عقل از مسلماتی که بر اساس گمان و تخمین یا تقلید و پیروی کورکورانه استوارند. قرآن کریم در آیههای ذیل از این کار بر حذر داشته است:
چنانکه میفرماید:
﴿وَمَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّۖ وَإِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡٔٗا٢٨﴾ [النجم: 28].
«ایشان در این باب چیزی نمیدانند و جز از ظن و گمان پیروی نمیکنند و ظن و گمان هم بینیاز از حق نمیگرداند».
2- ملزم نمودن عقل به اندیشیدن و تحقیق کردن:
خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ أَن تُصِيبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِينَ٦﴾ [الحجرات: 6].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر شخص فاسقی خبری را به شما رسانید درباره آن تحقیق کنید. مبادا به گروهی بدون آگاهی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید».
3- فرا خواندن عقل به اندیشیدن و تدبر در اسرار هستی:
خداوند میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِيَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِيلَ٨٥﴾ [الحجر: 85].
«ما آسمانها و زمین و آنچه در میان آنها است جز به حق نیافریدهایم و بیگمان روز رستاخیز فرا میرسد؛ پس گذشت زیبایی داشته باش».
4- عقل به اندیشیدن در حکمت عبادات، معاملات، اخلاق، آداب و روش کامل زندگی در حالتهای صلح، جنگ، در اقامت، سفر و دربارۀ سایر احکامی که خداوند برای بندگانش مشروع نموده، فرا خوانده شده است؛ چرا که تفکر و اندیشیدن در مسائل فوق، موجبات رشد و ترقی عقل و آشنایی با این حکمتها را فراهم میسازد و موجب میگردد تا قانون و شریعت الهی را در زندگی اجرا نماید و از آن منحرف نشود و در نتیجه و به آرامش و سعادت واقعی برسد؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَمَا لَكُمۡ أَلَّا تَأۡكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَيۡهِ وَقَدۡ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيۡكُمۡ إِلَّا مَا ٱضۡطُرِرۡتُمۡ إِلَيۡهِۗ وَإِنَّ كَثِيرٗا لَّيُضِلُّونَ بِأَهۡوَآئِهِم بِغَيۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُعۡتَدِينَ١١٩﴾ [الأنعام: 119].
«شما چرا باید از گوشت حیوانی نخورید که به هنگام ذبح، نام خدا بر آن گرفته شده است و حال آنکه خداوند گوشت حیواناتی را که بر شما حرام است به تفصیل بیان کرده است، مگر ناچار و درمانده شوید. بسیاری از مردم با هوی و هوسهای خود بدون آگاهی سرگشته و گمراه میسازد. بیگمان پروردگارت از حال تجاوزکاران آگاه است».
5- فرا خواندن عقل به تفکر و اندیشیدن دربارۀ سنت خداوندی در مورد مردم در طول تاریخ بشر:
قرآن کریم از اینکه مردم را به تفکر و اندیشمندان در مورد تاریخ اجداد، نیاکان و گذشتگان آنان فرا میخواند و سنتهای الهی را با امتها و دولتها بیان میکند، این هدف را دنبال مینماید که از سرگذشت آنان، پند و عبرت بگیرند؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿أَلَمۡ يَرَوۡاْ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَا لَمۡ نُمَكِّن لَّكُمۡ وَأَرۡسَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡهِم مِّدۡرَارٗا وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَنۡهَٰرَ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمۡ فَأَهۡلَكۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡ وَأَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِينَ٦﴾ [الأنعام: 6].
«آیا ندیدهاید که پیش از ایشان چقدر از اقوام و ملتها را هلاک کردهایم. اقوام و ملتهایی که در زمین، قدرت و نعمت بدیشان دادهایم. قدرت و نعمتی که آن را به شما ندادهایم و بارانهای پیاپی برای آنان باراندهایم و رود بارهایی در زیرشان (منازل و کاخهای ایشان) روان کردهایم. اما آنان را نابود ساختهایم و اقوام و ملتهای دیگری را پس از ایشان پدیدار کردهایم».
﴿أَلَمۡ يَرَوۡاْ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَا لَمۡ نُمَكِّن لَّكُمۡ وَأَرۡسَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡهِم مِّدۡرَارٗا وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَنۡهَٰرَ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمۡ فَأَهۡلَكۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡ وَأَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِينَ٦﴾ [الأنعام: 6].
«ما گروههای زیادی را هلاک کردهایم که پیش از شما بودهاند، بدانگاه که ستم کردهاند و پیغمبرانشان نزد آنان دلائل روشن و معجزات آشکاری آوردهاند و ارائه نمودند، ولی آنان جزء کسانی نبودهاند که ایمان بیاورند. این چنین، گروه بزهکاران را سزا میدهیم، سپس به دنبال آنان شما را در زمین جانشینان (ایشان و سرنشینان زمین) کردهایم تا بنگریم شما چگونه عمل میکنید».
﴿أَوَ لَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ كَانُوٓاْ أَشَدَّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗ وَأَثَارُواْ ٱلۡأَرۡضَ وَعَمَرُوهَآ أَكۡثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِۖ فَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ٩﴾ [الروم: 9].
«آیا در زمین به سیر و سیاحت نپرداختهاند تا ببینند که انجام کسانی که قبل از اینها بودهاند، چگونه شده است. آنها از اینان قدرت بیشتری داشتند و زمین را بیشتر از اینها آباد کردند و پیامبران نزد آنان آیات روشن آوردند؛ پس خدا به آنان ظلم نکرد؛ بلکه خودشان بر خویشتن ظلم نمودند».
قرآن کریم برخلاف بسیاری از فلاسفه که عقل را مقدس میدانند و به آن اهتمام خاصی میورزند و نهایتاً در حیرت و سر در گمی میافتند، به اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم دستور داد تا از عقل بر اساس موازین الهی کار بگیرند تا دچار حیرت و سرگردانی نگردند. مهمترین آثار عملی تربیت قرآنی عبارتند از:
الف: تربیت جسمی
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بر اساس و اسلوب قرآن کریم برای تربیت بدنی و جسمی اصحابش میکوشید تا بدن وظیفهای را که برای آن آفریده شده است، بدون افراط و تفریط و بدون برتری یکی از قوا بر دیگری، انجام دهد.
قرآن کریم بندگان خدا را به استفاده از پاکیزهها و پرهیز از خبائث راهنمایی کرده است و کسانی را که نیازهای جسمی خود را به طور مشروع تأمین نمیکنند، ازآن بر حذر داشته است؛ چنانکه میفرماید:
﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِيَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا خَالِصَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ٣٢﴾ [الأعراف: 32].
«(ای محمد) بگو چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگانش آفریده است و همچنین مواهب و روزیهای پاکیزه را تحریم کرده است. بگو این چیزهای پاکیزه برای افراد با ایمان در این جهان آفریده شده است. در روز قیامت اینها همه در اختیار مومنان قرار میگیرند، این طور آیات خود را برای کسانی توضیح و تشریح میکنیم که آگاهند و میفهمند».
بدون تردید انسان هنگامی قادر خواهد بود به وظایف خود از قبیل عبادات خدا و جانشینی وی در زمین و آبادکردن آن بپردازد و با برادران دینی خود در راه نیکی و پرهیزگاری همکاری نماید که نیازهای جسمی را برطرف نماید. بنابراین، قرآن کریم نیازهای جسمی انسان را چنین بر میشمارد:
1- نیاز انسان به خوراک و نوشیدنی
﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ٣١﴾ [الأعراف: 31].
«ای فرزندان آدم در هر نمازگاه و عبادتگاه، خود را بیارایید و بخورید و بنوشید، ولی اسراف و زیادهروی مکنید، خداوند اسرافکاران را دوست ندارد».
خداوند، پوشیدن لباس را به اندازهای که عورت را بپوشاند و بدن را از سرما و گرما حفاظت کند، واجب قرار داده است و علاوه بر آن، آنچه را که زینت و آرامش محسوب میشود به هنگام رفتن به مسجد لازم قرار داده و فرموده است:
﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ٣١﴾ [الأعراف: 31].
3- نیاز انسان به مسکن و پناهگاه
چنانکه میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنۢ بُيُوتِكُمۡ سَكَنٗا وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ بُيُوتٗا تَسۡتَخِفُّونَهَا يَوۡمَ ظَعۡنِكُمۡ وَيَوۡمَ إِقَامَتِكُمۡ وَمِنۡ أَصۡوَافِهَا وَأَوۡبَارِهَا وَأَشۡعَارِهَآ أَثَٰثٗا وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِينٖ٨٠﴾ [النحل: 80].
«خدا است که خانههایتان را محل آرامش و آسایشتان گردانده و از پوستهای چهارپایان چادرهایی برایتان ساخته است که در سفر و حضر خود آنها را سبک مییابید و از پشم و کرک و موی چهارپایان وسائل منزل و موجبات رفاه و آسایش فراهم کرده است که تا مدتی از آنها استفاده میکنید».
4- نیاز انسان به ازدواج و تشکیل خانواده
برای این منظور، نکاح را مباح قرار داده و گاهی نیز آن را واجب کرده و زنا و روابط پنهانی مردان و زنان و لواط را حرام نموه است؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ٧﴾ [المؤمنون: 5-7].
«و کسانی هستند که عورت خود را حفظ میکنند مگر از همسران یا کنیزان خود که در این صورت جای ملامت ایشان نیست. اشخاصی که غیر از این را دنبال کنند، از انسانهای تجاوز کار به شمار میآیند».
5- نیاز انسان به سیادت و مالکیت
خداوند، تملک مال و زمین را طبق ضوابط شرعی جایز قرار داده است؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِينَةُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ أَمَلٗا٤٦﴾ [الکهف: 46].
«دارایی و فرزندان، زینت زندگی دنیایند و اما اعمال شایستهای که نتایج آنها جاودانه است، بهترین پاداش را در پیشگاه پروردگار دارد و بهترین امید و آرزو است».
6- تحریم سیادت و رهبری ظلم و تجاوز به حقوق دیگران
خداوند در این باره میفرماید:
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوۡ كَذَّبَ بَِٔايَٰتِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢١﴾ [الأنعام: 21].
«و چه کسی ستمکارتر از کسی است که بر خدا دروغ بندد یا دلائل او را تکذیب مینماید، مسلماً ستمکاران رستگار نمیشوند».
و میفرماید:
﴿وَقَوۡمَ نُوحٖ لَّمَّا كَذَّبُواْ ٱلرُّسُلَ أَغۡرَقۡنَٰهُمۡ وَجَعَلۡنَٰهُمۡ لِلنَّاسِ ءَايَةٗۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِينَ عَذَابًا أَلِيمٗا٣٧﴾ [الفرقان: 37].
«و قوم نوح را غرق نمودهایم و ایشان را عبرت مردمان ساختهایم، بدانگاه که پیغمبران را تکذیب کردند. ما برای ستمگران عذاب دردناکی فراهم ساختهایم».
برای برآورده ساختن این هدف، خداوند کار را بر اساس موازین شرعی واجب نموده است به گونهای که برای دیگران ضرری در بر نداشته باشد و مسلمانان را فرا خوانده است تا سعی و تلاش خود را در راستای برپایی دین و دعوت اسلامی و رسیدن به وعدههای الهی در آخرت، ساماندهی نمایند؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿قَالُوٓاْ أُوذِينَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِيَنَا وَمِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَاۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يُهۡلِكَ عَدُوَّكُمۡ وَيَسۡتَخۡلِفَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرَ كَيۡفَ تَعۡمَلُونَ١٢٩﴾ [الأعراف: 129].
«گفتند: پیش از آنکه به پیش ما بیایی و پس از آمدنت اذیت و آزار شدهایم، گفت: امید است که پروردگارتان دشمنانتان را هلاک سازد و شما را در زمین جایگزین گرداند تا ببیند چگونه عمل میکنید».
در بسیاری از آیههای قرآن کریم، ارتباط علم با ایمان، ارتباطی محکم و استوار است و عمل از اهمیت خاصی برخوردار است؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجۡرَ مَنۡ أَحۡسَنَ عَمَلًا٣٠﴾ [الکهف: 30].
«کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، ما پاداش کسی را هدر نمیدهیم که کار نیکو کرده باشد».
و از انسان خواسته تا عمل و کار را به خوبی انجام دهد و فرموده است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٩٠﴾ [النحل: 90].
«خداوند به دادگری و نیکوکاری و نیز بخشش به نزدیکان دستور میدهد و از ارتکاب گناهان بزرگ و انجام کارهای ناشایست و دست درازی و ستمگری نهی میکند. خداوند شما را اندرز میدهد تا اینکه پند گیرید».
8- بر حذر داشتن از خودخواهی، سخن بیهوده گفتن و مغرور شدن به نعمتها
﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةِۢ بَطِرَتۡ مَعِيشَتَهَاۖ فَتِلۡكَ مَسَٰكِنُهُمۡ لَمۡ تُسۡكَن مِّنۢ بَعۡدِهِمۡ إِلَّا قَلِيلٗاۖ وَكُنَّا نَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثِينَ٥٨﴾ [القصص: 58].
«چه مردمان زیادی را نابود ساختهایم که در زندگی خود مست و مغرور شدهاند و طغیان و سرکشی پیشه ساختهاند. این خانههای ایشان است که بعد از آن جز مدت اندکی منزل و مسکن نگشته است وما خودمان مالک و صاحب آنها شدهایم».
موارد ذکر شده برخی از اصولی بودند که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بر اساس آن، تربیت جسمی اصحاب و یاران خویش را عهدهدار گردید. تا جسم بتواند سنگینی جهاد و مشکلات راه دعوت و دشواری زندگی را تحمل نماید. آن حضرت یارانش را بر اساس برنامهای زیبا و فراگیر تربیت نمود؛ برنامهای که پاکسازی و تزکیه روح و روشن کردن عقلها و محافظت جسمها و تقویت آن را شامل میگردید تا از انسان شخصیت اسلامی، ممتاز و متوازنی آماده کند؛ چنانکه آن حضرت در تحقق به اهداف تعیینشدهاش، موفق گردید.
تربیت اصحاب و یاران پیامبر اکرم ج بر اساس مکارم اخلاق و زدودن رذائل
اخلاق خوب و خصلتهای نیکو، بخش مهمی از عقیده است و عقیدۀ درست بدون اخلاق نیک، تحقق نمییابد. از این رو، رسول الله صل الله علیه و آله و سلم با روشهای گوناگونی برای تربیت اخلاقی اصحاب و یاران خویش در نظر گرفت، بر این اساس آنچه از قرآن بر او نازل میشد، برای آنها تلاوت مینمود و آنها بعد از شنیدن و اندیشیدن در آن، به رهنمودهای آن عمل میکردند.
با تدبر در آیههای نازل شده در دوران مکی به این نتیجه خواهیم رسید که آیههای این دوره بر تشویق و برانگیخته نمودن به خوبیهای اخلاقی و تصفیه و پاک کردن روح از اموری حرکت آن را به سوی خدا منحرف میسازد، آکنده است. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نیز به عنوان رهبر و خیر خواه امت، در بالاترین درجه اخلاقی قرار داشت[23]؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ٤﴾ [القلم: 4].
«تو دارای خوی سترگ هستی».
از معنی آیه چنین بر میآید که آنچه پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بدان فرمان میداد، دستور خدا بود و از آنچه نهی میکرد؛ خداوند از آن نهی کرده بود. یعنی تو دارای اخلاقی هستی که به خاطر آن خداوند تو را با قرآن برگزیده است[24] و از عایشه رضی الله عنها روایت است که وقتی در مورد اخلاق پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم پرسیده شد، گفت: «اخلاق او قرآن بود»[25] و خداوند همه خوبیهای اخلاقی را در وجود رسول الله صل الله علیه و آله و سلم جمع نموده بود؛ چنانکه به ایشان فرمود:
﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ١٩٩﴾ [الأعراف: 199].
«گذشت داشته باش و آسانگیری کن و به کار نیک دستور بده و از نادانان چشمپوشی کن».
مجاهد در معنی این آیه گفته است: یعنی در برخوردها و رفتارهای مردم، گذشت را پیشه کن و عذرهایشان را بپذیر و آسانگیری نما و کنجکاوی و بررسی از حقیقت درونشان را رها کن[26]. ابن عباس در مورد فرمودۀ الهی: ﴿وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ﴾ [الأعراف: 199]. میگوید: این امر شامل تمامی کارهای معروف به ویژه توحید است که سر لوحۀ کارهای معروف میباشد و بعد از آن حقوق بندگی و حقوق بندگان است و در ادامه فرمود: ﴿وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾ [الأعراف: 199]. «و از جاهلان روی بگردان». یعنی هر گاه جاهل و نادانی بیخردانه با تو رفتار کرد، در مقابل او بیخردانه رفتار مکن و به این گفتۀ الهی عمل نما که میفرماید:
﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا٦٣﴾ [الفرقان: 63].
«و بندگان رحمان کسانیاند که آرام روی زمین راه میروند و هنگامی که نادانان، ایشان را مخاطب قرار میدهند، از آنان روی میگردانند و سلام میگویند».
اخلاق پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بر اساس موازین و دستورات الهی بود و اصحاب و یاران خویش را نیز بر اساس اخلاق نیک و شایسته، تربیت نمود و آنان را در این راستا تشویق نمود و ترغیب میکرد؛ چنانکه فرمود: «هیچ چیزی در ترازوی اعمال مؤمن در روز قیامت سنگینتر از خوبی اخلاق نیست و خداوند از کسی که زشت خوی و ناسزاگو باشد، بیزار است»[27]. همچنین از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در مورد عملی که بیش از هر عمل دیگری مردم را وارد بهشت میسازد پرسیدند؟ فرمود: تقوای الهی و اخلاق خوب. همچنین از عملی که بیش از هر عملی انسان را وارد جهنم میکند، پرسیدند؟ فرمود: دهان شما و شرمگاه[28] و برای اصحاب و یاران خویش بیان کرد که: «محبوبترین شما نزد من و نزدیکترین شما به من در قیامت، کسی است که اخلاقش از همه بهتر باشد و ناپسندترین و دورترین شما به من در قیامت، یاوهگویان و کسانی هستند که با کنایه و با تکلف حرف میزنند و تکبر میورزند»[29].
ثرثار: به کسی گفته میشود که زیاد حرف میزند بدون اینکه حرفهایش فایدهای دینی در برداشته باشد.
متشدق: کسی که با کنایه و زبان درازی حرف میزند و لاف میزند و میخواهد برتری خود را به رخ دیگران بکشد. این شیوۀ تربیتی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نشأت گرفته از منهج قرآنی بود که بر اساس آن اخلاق و عبادات و عقاید را با هم عرضه میکرد. ارتباط اخلاق و عقیده در قرآن خیلی واضح است و خداوند به پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و مسلمانان دستور داد تا از نظر اخلاقی پایبند «لَا إِلَهَ إِلَّا الله» باشند و علاوه بر آن اخلاق دوران جاهلیت را برای برحذر بودن مؤمنان بیان نموده است. بنابراین، محکوم کردن اخلاق و صفات از روزهای نخست بعثت تا آخرین روزهای بعثت، همراه با محکوم نمودن اعتقادات جاهلی توام بود.
اخلاق، مسئلۀ آخرین روزهای بعثت ثانوی در دین محسوب نمیشود و به جنبۀ خاصی از رفتار انسانی منحصر نیست؛ بلکه اخلاق، محوری از محورهای رفتار انسانی است که شامل مظاهر گوناگون رفتار بشر است و اخلاق، نماد عملی اعتقاد و ایمان صحیح میباشد؛ زیرا ایمان فقط عبارت از احساساتی که درون ضمیر و وجدان آدمی پنهان باشد، نیست؛ بلکه ایمان علاوه بر آن، رفتاری است عملی و آشکار که اگر کسی دارای چنین شرایطی نبود و یا بر عکس آن روبرو شدیم، باید پرسید: پس ایمان کجاست؟! و اگر ایمان درونی تأثیری بر رفتار بیرونی نداشته باشند، میتوان ادعا نمود که ارزشی نخواهد داشت[30]. بنابراین، از دیدگاه قرآن بر ارتباط اخلاق و عقیده، ارتباطی محکم و ناگسستنی است که در تأیید این مدعا میتوان به این آیه اشاره نمود که خداوند میفرماید:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِلزَّكَوٰةِ فَٰعِلُونَ٤ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ٧ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ٨ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ يُحَافِظُونَ٩ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ١٠ ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ١١﴾ [المؤمنون: 1-11].
«مسلّماً مؤمنان پیروز و رستگارند کسانی که در نمازشان خشوع و خضوع دارند و کسانی هستند که از (کردار) بیهوده و (گفتار) یاوه، روی گردانند و کسانی هستند که زکات مال بدر میکنند و کسانی هستند که عورت خود را حفظ میکنند مگراز همسران یا کنیزان خود که در این صورت جای ملامت ایشان نیست وهر کس دنبال غیر از این دو صورت باشد، پس تجاوز کار محسوب میشود و کسانی هستند که در امانتداری خویش امین و در عهد خود بر سر پیماناند و کسانی هستند که مواظب نمازهای خود میباشند. آنان مستحقان (سعادت) و فراچنگ آورندگان (بهشت) هستند. آنان بهشت برین را تملک میکنند و جاودانه در آن خواهد ماند».
سورۀ «فتح» با تأکید به اینکه رستگاری از آن مؤمنان است، شروع میشود: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١﴾ [المؤمنون: 1]. به راستی که مؤمنان رستگارند؛ سپس صفات و ویژگیهای این مؤمنان را به طور مفصل بیان میدارد و جنبه اخلاقی مؤمنان را آشکار مینماید و به طور واضح اشاره میکند که این عبادتهای اخلاقی از جهتی نتیجه و ثمره ایمان میباشند و از جهتی دیگر ایمان، رفتاری ملموس است که بیانگر عقیدۀ پنهانی میباشد.
اولین صفت مؤمنان، این است که در نمازشان فروتن هستند؛ پس فروتنی در نماز نخستین مظهر مؤمن صادق است که نماز و لحظۀ عبادت و اتصالش با پروردگار عالم، با خشوع انجام میگیرد و این امر بیانگر ارتباط راستین واقعی وی با خدا است که این ارتباط در هنگام نماز به اوج خود میرسد؛ سپس سیمای مؤمنان را با رفتاری دیگر توصیف و ستایش مینماید و آن این است که آنها از لغو و بیهودگی روی گردانند؛ زیرا ایمان واقعی، بیهودگی و عبث پنداشتن امور را از زندگی میزداید و به آن حیاتی تازه میبخشد و به مؤمنان روحیهای مصمم و جدی میبخشد؛ البته جدی بودن به معنی انزوا و گوشهگیری و ارتباط برقرارکردن با دیگران نیست؛ بلکه هدف این است که کار لغو و بیهوده با احساس به بزرگی امانتی که انسان در برابر آفریدگارش، عهدهدار آن است، سازگار نیست و همخوانی ندارد. بنابراین شایسته است که مؤمنان پذیرای حقی باشند که خداوند در مالهایشان (زکات) گذاشته است.
علاوه بر آن مومنان باید در روابط جنسی و اجتماعی ملزم به اطاعت دستورات خداوند باشند و به حدود الهی و امانت و عهد و پیمانهایی که با خدای خویش بستهاند، وفادار باشند. اخلاق اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم که نشأت گرفته از قرآن و سنتهای پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بود، نتیجۀ واقعی عقیده و عبادت آنان محسوب میگردید.
قرآن کریم صفات و خصوصیات آنان را به عنوان مؤمنان واقعی چنین بیان میکند که آنان همیشه عبادت پروردگار و نماز را به پا میدارند و بر آن مداومت و از آن پاسداری مینمایند و زکات میپردازند و دارای مکارم اخلاقی زیادی میباشند؛ همچنین قرآن کریم بر اساس مناسبتها و معیارهایی که ایجاب مینماید، گاهی به تشریح و توضیح عبادت میپردازد و گاهی جنبههای اخلاقی را تبیین میکند؛ چنانکه در سوره ذاریات پرهیزگاران در عبادت را چنین توصیف مینماید:
﴿ءَاخِذِينَ مَآ ءَاتَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَبۡلَ ذَٰلِكَ مُحۡسِنِينَ١٦ كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ١٨ وَفِيٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ١٩﴾ [الذاریات: 16-19].
«دریافت میدارند چیزهایی را که پروردگارشان بدیشان مرحمت فرموده باشد؛ چرا که آنان پیش از آن از زمره نیکوکاران بودهاند. آنان، اندکی از شب میخفتند و در سحرگاهان درخواست آمرزش میکردند. در اموال و دارایی آنان حق و سهمی برای گدایان و بینوایان تهیدست بود».
و در سوره رعد جنبههای اخلاقی خردمندان را چنین بیان میکند:
﴿أَفَمَن يَعۡلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ ٱلۡحَقُّ كَمَنۡ هُوَ أَعۡمَىٰٓۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩ ٱلَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَلَا يَنقُضُونَ ٱلۡمِيثَٰقَ٢٠ وَٱلَّذِينَ يَصِلُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ وَيَخَافُونَ سُوٓءَ ٱلۡحِسَابِ٢١ وَٱلَّذِينَ صَبَرُواْ ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗ وَيَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّيِّئَةَ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٢﴾ [الرعد: 19-22].
«پس آیا کسی که میداند که آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی خواهد بود که نابیناست، تنها خردمندان درک میکنند و کسانی که برقرار میدارند پیوندهایی را که خدا به حفظ آنها دستور داده است و از پروردگارشان میترسند و از محاسبه بدی (که در قیامت به سبب گناهان داشته باشند) هراسناک میباشند و کسانی که به خاطر پروردگارشان شکیبایی میورزند و نماز را چنانکه باید میخوانند و از چیزهایی که بدیشان دادهایم، به گونۀ پنهان و آشکار میبخشند و خرج میکنند و با انجام نیکیها، بدیها را از میان بر میدارند. عاقبت نیک (که بهشت است) از آن ایشان است».
با اینکه بیشتر اوصاف فوق از قبیل: وفاداری، برقراری پیوند خویشاوندی، صبر و انفاق بیانگر جنبۀ اخلاقی خردمندان است[31]، اما باید توجه داشت که خصوصیات فوق هم اخلاق مدنی و هم اخلاق ربانی میباشند که همزمان معنی عبادت و پرهیزگاری را در بر دارند. پس آنان به پیمان خدا وفا میکنند و درصدد انجام اموری بر میآیند که خداوند به آنان دستور داده است و انگیزۀ آنها از انجام این امور، ترس و خشیت خدا است:
﴿وَيَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ وَيَخَافُونَ سُوٓءَ ٱلۡحِسَابِ﴾ [الرعد: 21].
«از پروردگارشان میترسند و از بدی حساب، هراس دارند».
و رضامندی خدا را در نظر دارند
﴿ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ﴾ [الرعد: 22].
و در تمام مسائل مربوط به اخلاق و رفتار خود به پاداش الهی چشم امید دارند و از روز قیامت میترسند. آخر الامر اینکه اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم عبادت را بخشی از اخلاق میدانستند؛ چرا که عبادت یعنی نسبت به عهد خدا وفادار بودن و سپاس گفتن در مقابل نعمت و اعتراف به خوبیهایی که خدا داده است و احترام قائل شدن به کسی که شایستۀ تعظیم و بزرگداشت است. این امور از ارزشهای اخلاقی محسوب میگردند[32]. ایمان واقعی اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم باعث شده بود تا اخلاق آنان ربانی و الهی گردد و امید و آرزو داشتن به قیامت موجب استمرار و استحکام آن گردد و هدف نهایی آنان کسب رضایت و خشنودی و پاداش الهی بود. از این رو آنان برای رسیدن به چنین مقصودی، راستگویی و امانتداری و وفاداری به پیمانهایشان و صبر در برابر مشکلات و لبیک به ندای درماندگان و مهربان با کوچکترها و احترام به بزرگترها را پیشۀ خود ساخته بودند و این رفتار نیک را در تمام امور زندگی رعایت مینمودند و انگیزهای جز به دست آوردن رضای الله و پاداش نیک، نداشتند. خداوند نیز به آنان پاداش نیک داد؛ چنانکه میفرماید:
﴿فَوَقَىٰهُمُ ٱللَّهُ شَرَّ ذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمِ وَلَقَّىٰهُمۡ نَضۡرَةٗ وَسُرُورٗا١١ وَجَزَىٰهُم بِمَا صَبَرُواْ جَنَّةٗ وَحَرِيرٗا١٢﴾ [الإنسان: 11-12].
«به همین خاطر خداوند آنان را از شر و بلای آن روز محفوظ میدارد و ایشان را به خرمی و شادمان میرساند و در برابر صبری که نمودهاند، خداوند بهشت و جامه ابریشمین را پاداششان میکند».
اخلاق مؤمن از آنجا که معیار اخلاقش در انتخاب فضایل و ترک رذایل و آنچه درصدد آنجام آن بر میآید و یا از آن خودداری مینماید، امر و نهی خداوند است و وجدان و عقل عرف به تنهایی نمیتوانند انسان را به سر منزل مقصود برسانند، عبادت مسحوب میگردد؛ چرا که وجدان نمیتواند معصوم و به دور از خطا باشد و چه بسا افراد و گروههایی که وجدان آنان به انجام کارهای زشت راضی شده است[33]. عقل نیز به تنهایی کافی نیست؛ زیرا محاسبات عقل تحت تأثیر محیط، ظرفیتها، گرایشها و تمایلات قرار میگیرد. عرف نیز چنین حالتی دارد و در هر نسل و هر منطقه، عرف ویژهای حاکم است، از این رو اخلاق انسان مؤمن، باید نشأت گرفته از منبع معصوم و تأثیرناپذیر از هر عاملی باشد[34].
اخلاق در تربیت نبوی امری همه جانبه و فراگیر بود که سایر امور مربوط به انسان و احساسات و اندیشه او را در بر میگرفت. مثلاً اخلاق نماز، فروتنی و خشوع، اخلاق سخن، پرهیز از یاوهگویی و بیهودگی اخلاق امور جنسی پایبندی به حدود و محرمات خدا و اخلاق رفتار با دیگران میانهروی و پرهیز از افراط و تفریط است و اخلاق زندگی اجتماعی این است که امور اجتماعی جامعه با رایزنی و مشورت انجام بگیرند. اخلاق خشم نیز عبارت است از گذشت و بزرگواری. اخلاق برخورد با دشمن متجاوز نیز عبارت است از ایستادن در مقابل متجاوز. خلاصه اینکه هیچ امری از زندگی مسلمانان را نمیتوان بدون فلسفه و اخلاق دانست. مگر اینکه اخلاقی وجود دارد که آن را تنظیم مینماید.
مفهوم اخلاق از دیدگاه قرآن این است که رعایت نمودن آن برای کسب رضایت خداوند است نه انسان مثلاً راستگویی، وفاداری، پرهیز از امور حرام در روابط جنسی، گذشت، بخشیدن و انتقام ستمگر، همه عبادتهایی هستند که برای خشنودی خدا و از روی ترس و تقوا انجام میگیرند. انجام این امور معاملهای نیستند که با بشر برای سود و زیان دنیوی انجام میگیرند؛ بلکه معاملهایست که برای رضایت خداوند انجام میگیرد[35]؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمۡ عَلَيۡكُمۡۖ أَلَّا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗاۖ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُم مِّنۡ إِمۡلَٰقٖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُكُمۡ وَإِيَّاهُمۡۖ وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَۖ وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ١٥١ وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡيَتِيمِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ لَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۖ وَإِذَا قُلۡتُمۡ فَٱعۡدِلُواْ وَلَوۡ كَانَ ذَا قُرۡبَىٰۖ وَبِعَهۡدِ ٱللَّهِ أَوۡفُواْۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ١٥٢ وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣﴾ [الأنعام: 151-153].
«بگو بیایید چیزهایی را برایتان بیان کنم که پروردگارتان برای شما حرام نموده است: اینکه هیچ چیزی را شریک خدا نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید. ما شما را و آنها را روزی میدهیم و به گناهان کبیره نزدیک نشوید، خواه آشکار باشد و خواه پنهان و کسی را که خداوند (ریختن خونش را) حرام کرده است، نکشید. اینها اموری هستند که خداوند به گونه موکد شما را بدانها توصیه میکند تا آنها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید و به مال یتیم جز به نحو احسن نزدیک مشوید تا آن گاه که یتیم به رشد کامل خود میرسد و پیمانه و ترازو را به تمام و کمال و دادگرانه مراعات دارید و ما هیچ کس را به انجام چیزی جز به اندازه تاب و توانش موظف نمیسازیم و هنگامی که سخنی گفتید، دادگری کنید هر چند خویشاوندان باشد و به پیمان خدا وفادار باشید. اینها چیزهایی است که خدا شما را به آنها توصیه میکند تا اینکه متذکر شوید و پند بگیرید. این راه مستقیم من است؛ از آن پیروی کنید و از راههای متفرق پیروی مکنید که شما را از راه خدا (منحرف و) پراکنده میسازد».
این پیمان اخلاقی فراگیری است برای اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و کسانی که از آنان برای رسیدن به رضایت خداوند، تبعیت مینمایند و این شیوۀ اخلاقی، بخشی از عقیده است که نمیتوان آنها را از هم جدا دانست.
امور مرتبط همه جوانب را در بر میگیرد و قرآن کریم نیز با بر شمردن آن به عنوان دین و عبادت و پاداش الهی و یا عذاب دردناک به آن اعتبار و اهمیتی فوق العاده بخشیده است و با تفکر و اندیشیدن در آیههای ذکر شده سورۀ انعام به این نتیجه خواهیم رسید که شامل ضرورتهای پنجگانه است. (شامل چیزهایی که منافع دین و دنیای انسانها وابسته به آن است)[36]. هدف دعوت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم متوجه نمودن مردم به اهداف شریعت و محافظت بر ضرورتهای پنجگانه بود. آیههای فوق شامل موارد زیر هستند:
الف- توجه ویژه به ضرورتهایی که ضامن حفاظت دین میباشند؛ چنانکه فرمود:
﴿وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗا﴾ [النساء: 36].
«که چیزی را انباز خدا نکنید».
و همچنین میفرماید:
﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِ﴾ [الأنعام: 153].
«و این راه راست من است؛ پس از آن پیروی کنید و از راههای مختلف پیروی نکنید که شما را از راه خدا پراکنده و دور میسازند».
از آنجا که پایه و اساس هیچ دینی بر اساس شرک ورزیدن به خدا بنا نگردیده است، لذا خداوند، دستور داد تا تنها او را پرستش نمایند و از راه راست که باطل به آن راه ندارد، پیروی کنند و آنها را از پیروی راههای شیطانی بر حذر داشت؛ زیرا راههای شیطان، رویگردانی از دین خدا و پیروی از خواستهها و امیال نفس و وسوسههای شیطان است[37] و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم با عمل نمودن به دین و جهاد نمودن در راه آن و دعوت دادن به آن از دین خدا پاسداری نمود[38].
ب – حفاظت نفس انسانی؛ چنانکه فرمود:
﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ خَشۡيَةَ إِمۡلَٰقٖ﴾ [الإسراء: 31].
«فرزندانتان را از ترس فقر نکشید».
﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ﴾ [الإسراء: 33].
«و نفسی را که خداوند کشتن آن را حرام نموده نکشید، مگر به حق».
از این رو شریعت، قوانینی وضع نمود و راههایی پیشنهاد نمود که ضامن حفظ جانها بشود[39] مثلاً حرمت تعدی بر جان خود یا دیگران و مسدودکردن راههایی که به قتل میانجامند، مانند قصاص و پرداخت خونبها و تشویق به عفو در قصاص و غیره[40].
ج – حفاظت نسل و پاسداری از نسب:
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ﴾ [الأنعام: 151].
«و به کارهای ناشایست خواه پوشیده باشند خواه آشکار، نزدیک مشوید».
بزرگترین گناه و کار ناشایست، زنا است که خداوند در آیهای دیگر، آن را فاحشه و کار زشت خوانده و فرموده است:
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا٣٢﴾ [الإسراء: 32].
حفاظت نسل از محورهای اساسی در زندگی و از اسباب آبادانی زمین است و با حفاظت نسل، توان رزمی امت رشد مییابد و دشمنان از آن بیمناک میشوند و نسل اسلامی، با حمایت و پشتیبانی از دین، مقام و منزلت واقعی خویش را به دست خواهد آورد و این عمل موجبات حفاظت از نسل و ناموس و آبرو و مالش را فراهم خواهد آورد. بنابراین، شریعت اسلام، پاسداری از نسل را مقرر داشته و از موانع سلامتی نسل بر حذر نموده و اصول و ضوابط مهمی در این مورد وضع کرده است[41].
ح – حفاظت و پاسداری مال:
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡيَتِيمِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ أَشُدَّهُ﴾ [الإسراء: 34].
«و به مال یتیم جز به نحو احسن نزدیک نشوید تا آن گاه که یتیم به رشد کامل خود میرسد».
و فرموده است:
﴿وَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِ﴾ [الأنعام: 152].
«و ترازو را به تمام و کمال دادگرانه مراعات دارید».
تجاوز از نظر شریعت، از وسایل حفظ مال و تلف ننمودن آن است و حدود و قوانینی برای حفاظت مال از قبیل: حد دزدی، حد راهزنی، ضمانت و غرامت چیزهای تلف شده، مشروعیت دفاع از مال، نوشتن وامها و گواه گرفتن بر آن، شناساندن و اعلام اشیاء گمشدهای که پیدا شدهاند و احکام دیگر در دوران مدنی وضع گردید [42].
د – حفاظت عقل: حفاظت از عقل و خرد نیز مطلوب است؛ چون مکلف بودن به موارد یاد
شده جز برای کسی که عقلش سالم است ممکن نیست و کسی که از نظر عقلی دچار مشکل گردد،
نمیتواند عهدهدار انجام این امور گردد. چنانکه فرمود:
﴿لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾ «باشد که خرد ورزید» (و الله اعلم)[43]. از نظر اسلام
انجام هر عملی که موجبات مختل گشتن عقل را فراهم آورده حرام است[44]. و این گونه قرآن
کریم همزمان اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله
و سلم را بر اساس عقاید و عبادات و اخلاق و
مقاصد شریعت تربیت مینماید. اخلاق ربّانی از قرآن کریم با تأکید بر یگانه پرستی و
بندگی خدا سرچشمه میگیرد. این تأکید اساسی است به حقایق و اصول این برنامه و آیین
قرآنی که بدین صورت خلاصه میشوند:
1- تنها خداوند منبع همه قوانین است و فقط او قانونگذار و تعیینکنندۀ ارزشها و معیارهای اخلاقی است که با فطرت هماهنگ و با عقل سالم مطابقت دارند.
2- اخلاق نه تنها دینی است که باید بدان پایبند بود؛ بلکه اصلی از اصول برنامۀ الهی است و نمیتوان آن را تنها به ارزشهای فردی و آداب اجتماعی و سلیقههای فرهنگی خلاصه نمود.
3- اخلاق عبارتست از ارزشهایی اساسی در زندگی انسان که شایسته است به استقرار و ثبات آنها اهمیت داده شود تا طاغوتیان آن را کم اهمیت جلوه ندهند و آن را برحسب امیال و مصالح خود تطبیق ندهند[45].
قرآن کریم حاوی بسیاری از آداب بینظیر است که بالاترین رهنمودها را در زمینه فضایل و روابط فردی و اجتماعی ارائه میدهد؛ مثلاً، آیههای سورۀ اسراء، جامعترین و کاملترین آیههایی است که به بیان خصلتهای نیکو و زشت میپردازد:
﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا٢٤ رَّبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمۡۚ إِن تَكُونُواْ صَٰلِحِينَ فَإِنَّهُۥ كَانَ لِلۡأَوَّٰبِينَ غَفُورٗا٢٥ وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِيرًا٢٦ إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِۖ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ كَفُورٗا٢٧ وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّكَ تَرۡجُوهَا فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّيۡسُورٗا٢٨ وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا٢٩ إِنَّ رَبَّكَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا٣٠ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ خَشۡيَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِيَّاكُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ كَانَ خِطۡٔٗا كَبِيرٗا٣١ وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا٣٢ وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا فَلَا يُسۡرِف فِّي ٱلۡقَتۡلِۖ إِنَّهُۥ كَانَ مَنصُورٗا٣٣ وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡيَتِيمِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسُۡٔولٗا٣٤ وَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ إِذَا كِلۡتُمۡ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِيمِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلٗا٣٥ وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا٣٦ وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّكَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا٣٧ كُلُّ ذَٰلِكَ كَانَ سَيِّئُهُۥ عِندَ رَبِّكَ مَكۡرُوهٗا٣٨﴾ [الإسراء: 23-38].
«پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید هر گاه یکی از آن دو یا هر دویشان نزد تو، به سن پیری برسند، به آنان اف مگو و بر سر ایشان فریاد مزن و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو و بال تواضع و مهربانی را برایشان فرود آور و بگو: پروردگارا! آنان را مرحمت فرما همان گونه که آنان در کوچکی مرا تربیت و بزرگ نمودهاند. پروردگارتان آگاهتر بدان چیزهایی است که در درونتان میگذرد. اگر افراد شایسته و بایستهای باشید او در حق توبهکاران همیشه بخشنده بوده است. حق خویشاوندان را و حق مستمند و وامانده در راه را بپردازید و به هیچ وجه اسراف مکن. بیگمان اسراف کاران برادران شیاطینند و شیاطین بسیار ناسپاس پروردگار خود هستند و اگر از آنان به خاطر انتظار رحمت پروردگارت که امید بدان داری، روی بگردانی با ایشان محترمانه و مهربانانه سخن بگو. دست خود را بر گردن خویش بسته مدار(بخیلی مکن ) و آن را فوقالعاده گشاده مساز که سبب شود از کار بمانی و مورد ملامت قرار گیری و سخت و غمناک گردی. بیگمان پروردگارت روزی هر کس را که بخواهد فراوان و گسترده میدارد و روزی هر کس را که بخواهد کم و تنگ میگرداند؛ چرا که خدا از بندگان خود آگاه و بیناست و فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی نکشید،؛ ما آنان و شما را روزی میدهیم. بیگمان کشتن ایشان گناه بزرگی است و به زنا نزدیک نشوید که گناه بسیار زشت و بدترین راه و شیوه است و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را، جز به حق، حرام کرده است. هر کس که مظلومانه کشته شود به صاحب خون او قدرت دادهایم. ولی نباید او هم در کشتن اسراف کند، بیگمان صاحب خون یاریشونده است و در مال یتیم تصرف نکنید مگر به شیوهای که بهتر باشد تا اینکه یتیم به سن بلوغ میرسد و به عهد و پیمان خود وفا کنید؛ چرا که عهد و پیمان پرسیده میشود. هنگامی که چیزی را به پیمانه میزنید، آن را به تمام و کمال پیمانه کنید و با ترازوی درست (اشیاء را) وزن کنید که این کار سرانجام بهتر و نیکوتری دارد. از چیزی دنبالهروی مکن که از آن ناآگاهی، بیگمان چشم و گوش و دل همه مورد پرس و جوی از آن قرار میگیرد و در روی زمین متکبرانه و مغرورانه راه مرو؛ چرا که تو نمیتوانی زمین را بشکافی و به بلندای کوهها برسی، همه این بدیها نزد پروردگارت زشت به شمار میرود».
خداوند متعال، توحید و یگانه پرستیدن خدا را در رأس برنامههای اخلاقی قرار داده است؛ چرا که توحید سرمنشاء فضایل اخلاقی است و توحید موجبات عدالت، انصاف و راستگوبودن را فراهم میسازد همانگونه که اعراض و رویگردانی از توحید در مرحله نخست، سوء اخلاق ایجاد میکند و باعث میشود که انسان از روی تکبر، از پذیرفتن حق و پیروی پیامبران سرباز زند و یا بر مجادله به باطل برای چیره شدن و شهرت و تقلید از عرف و عادات جاهلی، بر اثر سوء اخلاق به وجود میآیند و انسان را از سعادت دنیا و آخرت باز میدارند.
آیههای بعدی، شیوههای اخلاقی متعددی را در مورد امور خانواده مانند: نیکی کردن به پدر و مادر و توصیههای لازم در این مورد که بیانگر اوج نیکوکاری و وفاداری هستند، نیکی کردن به خویشاوندان و انسانهای ناتوان و توصیههایی در مورد امور مالی و نهی از اسراف و باده دستی و تشویق به انفاق و سخاوت با شیوههای معتدلانه را یادآور میگردد؛ چنانکه فرمود:
﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِۖ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ كَفُورٗا٢٧﴾ [الإسراء: 27].
«بیگمان اسراف کاران، دوستان شیاطینند و شیاطین بسیار ناپسند پروردگار خود هستند».
خداوند متعال نیز از آزمندی و بخل ورزیدن از انفاق با ارائهی تصویری از این عمل زشت، نهی کرده است:
﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ﴾ [الإسراء: 29].
«دست خویش را بر گردن خود بسته مدار».
سپس قرآن کریم از کسانی که توانایی مالی برای کمک به دیگران ندارند میخواهد تا با سخن نیک و بهترین وجه با مستضعف برخورد کند.
﴿وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّكَ تَرۡجُوهَا فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّيۡسُورٗا٢٨﴾ [الإسراء: 28].
«و اگر از آنان به خاطر انتظار رحمت پروردگارت که امید بدان داری روی بگردانی با ایشان مهربانانه و محترمانه سخن بگو».
و این توصیهای بسیار مؤثر در بهبود روابط مردم با یکدیگر است؛ بلکه از بخششی که منت گزاردن و اذیت کردن به دنبال داشته باشد،خیلی بالاتر قرار داده شده است. سپس از دیگر مظاهر اخلاق بد مانند: سنگدلی، بیرحمی، نداشتن عطوفت و عاطفه و از قتل که نماد تمام رذائل اخلاقی است و به ویژه قتل دختران بیگناه سخن گفته شده است؛ چرا که قتل جنایتی هولناک است که پاداش آن قصاص است ولی اسلام بر آن است تا بر اساس فضایل اخلاقی، مانع قتل و زنده به گور کردن دختران گردد و در این صدد بود تا این عقیده را که آنان دختران را باعث فقر میدانستند، از اذهان آنان بزداید، چنانکه میفرماید: ﴿نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِيَّاكُمۡ﴾ [الإسراء: 31]. «ما شما را و آنها را روزی میدهیم».
هدف اسلام از طرح فضایل اخلاقی، از بین بردن ارزشهای اجتماعی جاهلانهای بود که در آن زمان رواج یافته بود.
همچنین آیههای فوق، از زنا نهی میکند. زنا، خیانتی اخلاقی است که اساس آن تجاوز و دست درازی به نوامیس و حرمتهاست و هدف آن، از بین بردن پاکدامنی و شرافت و بیاعتنایی به سایر ارزشهای والای انسانی است. مضامین آیهها نیز امر به امانتداری و جدیت و فروتنی و نهی از خیانت و بیهودهکاری و تکبر است؛ مثلاً، به حفاظت مال یتیم تا وقتی که به رشد کامل خود برسد و به وفاداری و همچنین به رعایت تکمیل کیل وزن و ترازو فرمان میدهد که اینها نماد امانتداری هستند و عکس آن خیانت است و به جدیت وا میدارد و از تجسس افراد در اموری که جزو وظایف آنها نیست و از آن آگاهی ندارند باز میدارد:
﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا٣٦﴾ [الإسراء: 36].
«از چیزی دنبالهروی مکن که از آن ناآگاهی، بیگمان چشم و گوش و دل همه مورد پرس و جوی از آن قرار میگیرند».
معنای واقعی بیهودهکاری یعنی مشغول شدن انسان به آنچه که از آن نهی شده است و تواضع و فروتنی باعث میشود که انسان حدود و قدر و منزلت خود را بشناسد و تکبر و غرور باعث میشود که انسان بر اساس جهالت و سبکسری و حماقت، دست درازی بکند:
﴿وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّكَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا٣٧﴾ [الإسراء: 37].
«و در روی زمین متکبرانه و مغرورانه راه مرو؛ چرا که تو نمیتوانی زمین را بشکافی وبه بلندای کوهها برسی».
و در پایان فرمود:
﴿ذَٰلِكَ مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَيۡكَ رَبُّكَ مِنَ ٱلۡحِكۡمَةِۗ وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ﴾ [الإسراء: 39].
«اینها از امور حکمتآمیزی است که پروردگارت به تو وحی کرده است و هرگز با خداوند معبود دیگری را انباز مکن».
بدین صورت خداوند، این رهنمودها را حکمت نامید و آنها را با فرا خواندن به توحید و نهی از شرک به پایان رساند؛ چنانکه دعوت الهی با توحید آغاز گردید؛ زیرا ایمان آوردن به خدا، کلید تمامی خوبیها و محافظ آنها است و کفر ورزیدن به او، کلید و انگیزۀ هر بدی و شر است[46].
تربیت اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بر اساس داستانهای قرآنی
داستانهای قرآنی سرشار از مواعظ و حکمتها و اصول عقیدتی و توجیهات اخلاقی و شیوههای عبرتآموز از سرگذشت امتها و ملتها میباشند. داستانهای قرآن، سرگذشت تاریخی محضی نیستند که فقط برای تاریخنگاران اهمیت داشته باشند؛ چرا که داستانهای قرآنی سرشار از توحید، علم، خوبیهای اخلاقی، دلایل عقلی و تحلیل و یادآوری و گفتگوهای شگفتانگیز میباشند و برای اثبات این مدعا داستان حضرت یوسف را که در برگیرندۀ نکات اخلاقی ارزشمندی است، ذکر مینماییم و علمای اخلاق و دانشمندان گفتهاند: «وضعیت امت، سامان نمیگیرد مگر با وجود مصلحان و مردان فعال و رهبران فاضلی که شرایط و اخلاق لازم را داشته باشند. پس اگر مصلح، پیامبری باشد؛ باید دارای چهل خصلتی باشد که علمای اخلاق و حکما بیان داشتهاند و اگر پیامبر نباشد، نیازمند شرایط و خصلتهایی نیست که پیامبر دارای آن شرایط است؛ یوسف علیه السلام جامع صفات کامل و جمال پیامبران بود و از آنجا که یوسف علیه السلام هم پیامبر و هم پادشاه بود، بنابراین سیره ایشان برای خردمندان برای انتخاب افراد شایسته در امور مربوطه، الگویی مناسب است و با ختم سلسله پیامبران، سیزده خصلت از خصلتهایی که رهبر مدینه فاضله میبایست دارای آن باشد را بر میشماریم تا عبرتی باشد برای کسانی که در قرآن میاندیشند و تذکری باشد برای کسانی که درصدد دستیابی به نیکیها هستند[47].
مهمترین ویژگیهای رهبر مدینۀ فاضله عبارتند از:
1- پاکدامنی و کنترل مسائل شهوانی: تا بر خویشتن تسلط داشته باشد و قوای جسمیاش کامل گردد:
﴿كَذَٰلِكَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِين﴾ [یوسف: 24].
«ما چنین کردیم تا بلا و زنا را از او دور سازیم، او از بندگان پاکیزه و برگزیدۀ ما بود».
2- بردبار بودن به هنگام خشم تا بتواند خود را کنترل نماید:
﴿قَالُوٓاْ إِن يَسۡرِقۡ فَقَدۡ سَرَقَ أَخٞ لَّهُۥ مِن قَبۡلُۚ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفۡسِهِۦ وَلَمۡ يُبۡدِهَا لَهُمۡۚ قَالَ أَنتُمۡ شَرّٞ مَّكَانٗاۖ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَصِفُونَ٧٧﴾ [یوسف: 77].
«آنها (برادران یوسف) گفتند اگر او دزدی کرده است، برادری قبل از خود داشته که او نیز دزدی میکرده است. یوسف ناراحتی را درون خود پنهان کرد و نگذاشت از آن مطلع شوند. گفت: شما مقام و منزلت بدی دارید و خدا آگاهتر از چیزی است که بیان میدارید».
3- استفاده از نرم خوئی و تندخوئی در جای خود:
﴿وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡ قَالَ ٱئۡتُونِي بِأَخٖ لَّكُم مِّنۡ أَبِيكُمۡۚ أَلَا تَرَوۡنَ أَنِّيٓ أُوفِي ٱلۡكَيۡلَ وَأَنَا۠ خَيۡرُ ٱلۡمُنزِلِينَ٥٩ فَإِن لَّمۡ تَأۡتُونِي بِهِۦ فَلَا كَيۡلَ لَكُمۡ عِندِي وَلَا تَقۡرَبُونِ٦٠﴾ [یوسف: 59-60].
«و هنگامی که (با بار و بنه وتوشه) آنها را آماده ساخت، گفت: برادر پدری خود را نزد من آورید مگر نمیبینید که من پیمانه را به تمام و کمال میدهم و بهترین میزبانم؟ و اگر او را نزد من نیاورید، هیچ گونه گندم و حبوباتی به شما نمیدهم و دیگر پیش من نیائید».
بدین صورت با نرمی سخنان خود را آغاز کرد و با شدت، پایان داد.
4- اعتماد به نفس با توکل به پروردگار:
﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِي عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٞ٥٥﴾ [یوسف: 55].
«گفت: مرا سرپرست اموال و محصولات زمین کن؛ چرا که من بسیار حافظ و نگهدار و بس آگاه (از مسائل اقتصادی و کشاورزی) می باشم».
5- قوت حافظه: تا بتواند گذشته را به یاد بیاورد و سیاستها را کنترل کند و امور مردم را بداند:
﴿وَجَآءَ إِخۡوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَعَرَفَهُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَ٥٨﴾ [یوسف: 58].
«و برادران یوسف به پیش یوسف آمدند و ایشان را شناخت، ولی آنان وی را نشناختند».
6- توانمندی قوه مخیله و تصور: تا بتواند امور را به طور کامل، واضح و روشن بازگو نماید:
﴿إِذۡ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ إِنِّي رَأَيۡتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوۡكَبٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ رَأَيۡتُهُمۡ لِي سَٰجِدِينَ٤﴾ [یوسف: 4].
«آن گاه که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من در خواب دیدم که یازده ستاره و همچنین خورشید و ماه در برابرم سجده میکنند».
7- آمادگی برای کسب دانش و دوست داشتن و مسلط بودن بر آن:
﴿وَٱتَّبَعۡتُ مِلَّةَ ءَابَآءِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۚ مَا كَانَ لَنَآ أَن نُّشۡرِكَ بِٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۚ ذَٰلِكَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ عَلَيۡنَا وَعَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَشۡكُرُونَ٣٨﴾ [یوسف: 38].
«و من از آئین پدران خود ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردهام. ما را نسزد که چیزی را انباز خدا کنیم. این لطف خداست در حق ما و در حق همه مردمان ولیکن بیشتر مردمان سپاسگزاری نمیکنند».
﴿رَبِّ قَدۡ ءَاتَيۡتَنِي مِنَ ٱلۡمُلۡكِ وَعَلَّمۡتَنِي مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِۚ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِيِّۦ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِي مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَ١٠١﴾ [یوسف: 101].
«پروردگارا! تو بخشی از حکومت به من دادهای و مرا از تعبیر خوابها آگاه ساختهای. ای آفریدگار آسمان و زمین! تو سرپرست من در دنیا و آخرت هستی. مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق گردان».
8- برخورد شفقتآمیز با ضعفا: چنانکه، با آن دو جوانی که با او در زندان بودند، با فروتنی رفتار نمود و آنان را چنین خطاب قرار داد:
﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٣٩﴾ [یوسف: 39].
«ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهتراند یا خدای یگانه چیره».
و در امور دین و دنیایشان با آنها گفتگو کرد:
﴿قَالَ لَا يَأۡتِيكُمَا طَعَامٞ تُرۡزَقَانِهِۦٓ إِلَّا نَبَّأۡتُكُمَا بِتَأۡوِيلِهِۦ قَبۡلَ أَن يَأۡتِيَكُمَاۚ ذَٰلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّيٓۚ إِنِّي تَرَكۡتُ مِلَّةَ قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ٣٧﴾ [یوسف: 37].
«گفت پیش از آنکه جیره غذایی شما به شما برسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت».
و گفت: من از کیش گروهی دست کشیدهام که به خدا ایمان نمیآورند و روز واپسین را قبول ندارند.
آنها نیز سخنان او را تایید نمودند؛ چنانکه قرآن میفرماید:
﴿وَدَخَلَ مَعَهُ ٱلسِّجۡنَ فَتَيَانِۖ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّيٓ أَرَىٰنِيٓ أَعۡصِرُ خَمۡرٗاۖ وَقَالَ ٱلۡأٓخَرُ إِنِّيٓ أَرَىٰنِيٓ أَحۡمِلُ فَوۡقَ رَأۡسِي خُبۡزٗا تَأۡكُلُ ٱلطَّيۡرُ مِنۡهُۖ نَبِّئۡنَا بِتَأۡوِيلِهِۦٓۖ إِنَّا نَرَىٰكَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٣٦﴾ [یوسف: 36].
«دو جوان، همراه یوسف زندانی شدند؛ یکی از آن دو گفت: من درخواب دیدم (که انگور برای) شراب میفشارم و دیگری گفت: من درخواب دیدم که نان بر سر دارم و پرندگان از آن میخورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که تو را از زمره نیکوکاران میبینیم».
9- عفو و گذشت با وجود قدرت انتقام:
﴿قَالَ لَا تَثۡرِيبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡيَوۡمَۖ يَغۡفِرُ ٱللَّهُ لَكُمۡۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ٩٢﴾ [یوسف: 92].
«و گفت: امروز هیچگونه سرزنش و توبیخی نیست به شما در میان نیست خداوند شما را میبخشاید؛ چرا که او مهربانترین مهربانان است».
10- اکرام و بزرگداشت فامیل و خویشاوندان:
﴿ٱذۡهَبُواْ بِقَمِيصِي هَٰذَا فَأَلۡقُوهُ عَلَىٰ وَجۡهِ أَبِي يَأۡتِ بَصِيرٗا وَأۡتُونِي بِأَهۡلِكُمۡ أَجۡمَعِينَ٩٣﴾ [یوسف: 93].
«این پیراهن مرا با خود ببرید و آن را بر چهره او (پدرم) بیندازید تا بینا گردد و همه خانواده خود را نزد من بیاورید».
11- قوت بیان و شیوایی در تعبیر خواب پادشاه و جذب دلهای راعی و رعیت: و این فصاحت نشأت گرفته از علم و دانش خدادادی بود:
﴿فَلَمَّا كَلَّمَهُۥ قَالَ إِنَّكَ ٱلۡيَوۡمَ لَدَيۡنَا مَكِينٌ أَمِينٞ﴾ [یوسف: 54].
«وقتی که با او صحبت نمود گفت: از امروز تو در پیش ما بزرگوار و مورد اطمینان و اعتمادی».
12- فراست و حسن تدبیر:
﴿قَالَ تَزۡرَعُونَ سَبۡعَ سِنِينَ دَأَبٗا فَمَا حَصَدتُّمۡ فَذَرُوهُ فِي سُنۢبُلِهِۦٓ إِلَّا قَلِيلٗا مِّمَّا تَأۡكُلُونَ٤٧﴾ [یوسف: 47].
«گفت باید هفت سال پیاپی بکارید و آنچه را که درو میکنید، جز اندکی که میخورید در خوشه نگاه دارید».
شکی نیست که رابطۀ داستانهای قرآنی با اخلاق، رابطهای استوار و محکم است؛ زیرا اهداف داستانهای قرآنی علاوه بر تذکر و تشویق به اخلاق والا که برای فرد، خانواده، جماعت، دولت، ملت و تمدن مفید باشد. منع نمودن از اخلاق نادرست و ناشایستی است که سبب نابودی و فروپاشی امتها و ملتها میشود. اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بر اساس تعالیم ایشان که مبنای آن آموزههای قرآنی بود، زندگی خویش را سپری مینمودند. ذکر چنین تعالیمی، بخشی از اخلاق قرآنی بود که آن را به عنوان مثال ارائه دادم و قصد بررسی کامل و همه جانبه آن را نداشتم. طبعاً سنت و رهنمود پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نیاز به تفصیل و بیان بیشتری دارد و برنامۀ نبوی و قرآنی در مورد اخلاق، شیوهای بینظیر و شگفتانگیز است؛ چون این شیوه از سوی پروردگار جهانیان و دارای ویژگیهای منحصر به فرد است. برخی از ویژگیهای آن عبارتند از:
1- منبع کامل اخلاق در برنامه ربانی توسط قرآن و سنت نماد پیدا کرده و حدود خصلتهای پسندیده و ناپسند، بیان شده است.
2- آنچه رفتار را کنترل مینماید و علم و آگاهی میآفریند، امید داشتن به پاداش خدا و سرای آخرت است.
3- الگوی عملی که پایۀ تربیت اخلاقی به شمار میرود، با کاملترین مفاهیم خود در پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نماد پیدا کرده است[48]. چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ٤﴾ [القلم: 4].
«تو داری خوی سترگ (یعنی صفات پسندیده و افعال حمیده) هستی».
برنامه و شیوۀ نبوی برگرفته از کتاب خدا، به اخلاق اهمیت بزرگی داده و با شیوههای گوناگون به تمسّک به فضائل اخلاقی تشویق نموده است و از ارتکاب زشتیهای اخلاقی و انواع آن بر حذر داشته است و نگرش قرآن به اخلاق از نگرش آن به جهان وزندگی و انسان سرچشمه میگیرد؛ پس از اگر عقاید، ارکان و پایههای بنای با شکوه جامعۀ اسلامی را تشکیل میدهند و قوانین شرعی خشت این بنا و راههای ورودی آن شمرده میشوند؛ اخلاق نیکو نیز شکوه و رونق را به این بنای بلند میبخشد و به آن رنگ خدایی و ممتاز میدهد و اگر عقیدۀ اسلامی ریشههای درخت پر شاخ و برگ اسلام را تشکیل میدهند و شریعت و قوانین اسلامی نماد شاخهها و شکوفههای آن هستند؛ اخلاق نیز میوههای رسیده و سایههای آرامبخش و منظرۀ زیبا و دلکش آن میباشند[49].
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در تربیت اصحاب و یارانش اثرگذار و اثرپذیر بود تا اخلاق از دایره تئوریک به واقعیت اجرایی متحول شود، خواه مسئله، قضیهای اعتقادی باشد مانند مدنظر داشتن خدا و امید داشتن به آخرت یا قضیهای عبادی مانند شعائری که برای تربیت وجدانها و صیقل دادن ارادهها و پاکیزه کردن نفسها انجام میگیرند و با تکامل دعوت اسلامی و رسیدن آن به حکومت، انگیزهای در درون مسلمانان ایجاد گردید که موجب پایبندی او میگردید و آنها عبارتند بودند از:
الف- قانونگذاری: جهت پاسداری از ارزشهای اخلاقی مانند حدود و قصاص که فرد و جامعه را از تجاوز بر جان ومال دیگران (با قتل و سرقت) و تجاوز به آبرو و حیثیت مردم (با زنا و تهمتزدن) و تجاوز بر خویشتن (به وسیلۀ شراب و سایر مواد مستکننده) باز میداشت، وضع گردید.
ب – قدرت بازدارندۀ جامعه: این قوه در جامعه بر اساس امر به معروف و نهی از منکر و حس خیرخواهی مؤمنان و مسئولیتپذیری آنان در برابر یکدیگر شکل گرفت و خداوند نیز این مسئولیت را در ردیف عبادتهایی مانند زکات و نماز و اطاعت از خدا و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم ذکر نموده است.
﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَيُطِيعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ سَيَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٧١﴾ [التوبة: 71].
«مردان و زنان مؤمن برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند. همدیگر را به کار نیک میخوانند و از کار بد باز میدارند و نماز را چنانکه باید میگزارند و زکات را میپردازند و از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری میکنند. ایشان کسانی اند که خداوند به زودی ایشان را مشمول رحمت خود میگرداند. خداوند توانا و حکیم است».
خداوند نیز امر به معروف و نهی از منکر را عنصر و عامل اصلی برتری این امت بر سایر امتها دانسته است:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ وَلَوۡ ءَامَنَ أَهۡلُ ٱلۡكِتَٰبِ لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۚ مِّنۡهُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَأَكۡثَرُهُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ١١٠﴾ [آل عمران: 110].
«شما (ای پیروان محمد) بهترین امتی هستید که به سود انسانها آفریده شدهاید (مادام که) امر به معروف و نهی از منکر مینمائید و به خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند، برای ایشان بهتر است، ولی تنها عده کمی از آنان با ایمانند و بیشتر ایشان فاسق هستند».
و این سلطه و قدرت و اثر آن در دوران مدنی آشکار گردید.
ج – سلطه دولت اسلامی: بعد از اینکه تشکیل دولت اسلامی نیازی ضروری به نظر میرسید، بر پایههای محکم اخلاقی تأسیس گردید که بدانها پایبند بود تا بتواند آنها را در میان سایر افراد و نهادهای زیر مجموعۀ خویش به اجرا در آورد و این عمل را از وظایف مهم خود و دلیل مشروعیت خویش میدانست[50].
سعی و تلاش پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در جهت تربیت اصحاب و یارانش در مکه نتایج و ثمرات خویش را داد و بیست و اندی از اصحاب و یاران ایشان بعد از توسعه دعوت و پیشرفت چه در زمان حیات ایشان و چه بعد از وفات، مسئولیتهای مهم فرماندهی رهبری را به عهده گرفتند و رهبران بزرگ دین اسلام گردیدند و بیست نفر دیگر، بیشتر آنان یا شهید شدند یا در زمان پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم چشم از جهان فرو بستند. بدین صورت بزرگترین شخصیتهای امت، به طور مطلق، از میان مسلمانان صدر اسلام بودند. نه نفر از آنان به بهشت مژده داده شدند که بعد از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم برترین افراد امت به شمار میآیند و برخی از آنها نمونههایی بودند که با جان فداییها در ساختن تمدن بزرگ اسلامی سهیم شدند مانند: عمار بن یاسر، عبدالله بن مسعود، ابوذر، جعفر بن ابی طالب و دیگران رضی الله عنه . همچنین یکی دیگر از مسلمانان صدر اسلام بزرگترین زن امت، خدیجه رضی الله عنها میباشد و نمونههای والای دیگر از زنان مانند: ام فضل ابن حارث، اسماء ذات النطاقین، اسماء بنت عمیس و دیگران نیز بودند.
به هر حال پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم تربیت عقیدتی، روحی، عقلی و اخلاقی اصحاب و یاران خویش را بر عهده داشت و بر این اساس آنها پیشگامان و راهنمای امت به شمار میروند[51]. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به تزکیه و تربیت آنها میپرداخت و آنان را از عقاید و آلودگیهای دوران جاهلیت دور مینمود؛ پس اگر شخص مسلمانی که موفق شده است یک بار پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم را در دوران زندگیاش ببیند، فضل صحبت را دریافته است؛ حال کسی که روزانه همراه او بوده و از او دانش فرا میگرفته و از نور وجودش منور و عطرآگین میشده و از کلامش انرژی میگرفته و زیر نظر وی تربیت شده است، چگونه خواهد بود![52].
[1]- فقه الدعوه، عبدالحلیم محمود، ج 1، ص 471-472.
[2]- الجهاد في نشر الدعوه، ص 69.
[3]- سبل الهدی والرشاد، صالحی، ج 2، ص 404.
[4]- اهمیة الجهاد في نشر الدعوة، ص 70.
[5]- همان، ص 72.
[6]- منهج الاسلام فی تزکیة النفس، انس احمد، ج 1، ص 221.
[7]- الموازنه بین ذوق السماع والصلوة، ابن جوزی، ص 35-40.
[8]- همان، ص 43-46، الخشوع فی الصلوة، ابن رجب، ص 20-22.
[9]- مسلم، کتاب الصلوة، باب ما یقال فی الرکوع و السجود، شماره 482.
[10]- منهج الاسلام فی تزکیة النفس، ج 1، ص 222.
[11]- مسلم، کتاب الصلوة، باب وجوب قراءة الفاتحة فی کل رکعه، شماره 395.
[12]- ابو داود فی الصلاه، شماره 1319.
[13]- الحاکم، ج 2، ص 16 و اقره الذهبی.
[14]- منهج الاسلام في تزکیة النفس، ج 1، ص 227.
[15]- مسلم، شماره 223.
[16]- منهج الاسلام في تزکیة النفس، ج 1، ص 233.
[17]- نووی در شرح خود بر مسلم به این مفهوم اشاره کرده و ابن رجب حنبلی در جامع العلوم و الحکم نیز در ص 190 به این مطلب اشاره نموده است.
[18]- مسلم فی الذکر و الدعاء، شماره 2675.
[19]- ابو داود، شماره 1479.
[20]- تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 86.
[21]- البخاری فی الدعوات، باب الدعا عند الکرب، ج 7، ص 154.
[22]- منهج الاسلام فی تزکیة النفس، ج 1، ص 331.
[23]- اهمیة الجهاد فی نشر الدعوه، ص 64 - 65.
[24]- تهذیب مدارج السالکین، ج 2، ص 653.
[25]- تفسیر طبری، ج 14، ص 18.
[26]- تهذیب مدارج السالکین، ج 2، ص 655.
[27]- ترمذی، کتاب البر و الصلة، باب ما جاء فی حسن الخلق، شماره 2002.
[28]- همان، شمارۀ 2004.
[29]- همان، باب ما جاء فی معالی الاخلاق، شماره 2018.
[30]- دراسات قرآنیه، محمد قطب، ص 130.
[31]- العباده فی الاسلام، قرضاوی، ص 123.
[32]- الوسیطة فی القرآن کریم، ص 591.
[33]- الایمان و الحیاة، قرضاوی، ص 256.
[34]- الوسیطة فی القرآن کریم، ص 592.
[35]-دراسات قرآنیه، ص 139.
[36]-الموافقات، شاطبی، ج 2، ص 8.
[37]- مقاصد الشریعه، دکتر محمد الیوبی، ص 188.
[38]- همان، ص 194.
[39]- الموافقات، ج 4، ص 27.
[40]- مقاصد الشریعه، ص 212.
[41]- همان، ص 257.
[42]- همان، ص 287.
[43]- همان، ص 189.
[44]- همان، ص 236.
[45]- المنهج القرآنی فی التشریع، عبدالستار فتح سعید، ص 425 - 433.
[46]- منهج القرآنی للتشریع، ص 433.
[47]- تفسیر القاسمی، ج 9، ص 310.
[48]- الوسیطة فی القرآن کریم، ص 603.
[49]- المنهاج القرآنی للتشریع، ص 425.
[50]- همان، ص 433.
[51]- التربه القیادیه، ج 1، ص 201.
[52]- همان، ج1، ص 202-203.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر