توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ بهمن ۲۶, پنجشنبه

فصل پنجم استمرار ساختار تربیتی و علمی

 

فصل پنجم
استمرار ساختار تربیتی و علمی

نخستین آیه‌های نازل شده در دوران مدنی آیه‌های آغازین سورۀ بقره هستند که صفات اهل ایمان و خصلت‌های کفار و منافقان را توضیح می‌دهد؛ سپس از اهل کتاب، یهود و نصارا، سخن می‌گوید و پرده از چهرۀ حقیقی یهودیان برداشته شده است؛ چراکه آنان از اولین روزهای گسترش دعوت اسلامی در مدینه در برابر آن ایستادند، در سورۀ بقره بخش بزرگی به شرح صفت یهودیان و سرشت آنان اختصاص یافته است[1].

این سوره علاوه بر اینکه از مردم می‌خواهد که دین اسلام را بپذیرند، آنان را نیز به پرستش خدای یگانه فرا می‌خواند:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ٢١ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّكُمۡۖ فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٢ [البقرۀ: 21-22].

«ای مردم خدای خود را بپرستید، آنکه شما را و کسانی را آفریده است که پیش از شما بوده‌اند تا پرهیزگار شوید. خدای شما کسی است که زمین را برایتان بگسترد و آسمان را کاخی بیافرید و از آسمان آب فرو فرستاد و با آن، انواع ثمرات را به وجود آورد تا روزی شما گردند؛ پس شریک و همانندهایی برای خدا به وجود نیاورید؛ در حالی که شما می‌دانید».

همچنین آیه‌های مدنی، مسلمانان را از متصف شدن به صفات منافقان برحذر می‌داشت و خطر منافقان را برای جامعۀ نوپا و دولت جدید توضیح می‌داد؛ چراکه حرکت نفاق بر ضد جامعه و دولت مسلمان در مدینه به وجود آمد و در مکه سابقه نداشت؛ زیرا در آنجا مسلمانان دارای چنان قدرت و نفوذی نبودند که باعث شود گروهی از مردم از آنها بترسند یا به آنها امید داشته باشند و در ظاهر خود را به آنها نزدیک نمایند و در پنهانی علیه آنان توطئه و دسیسه کنند آن گونه که منافقان به طور کلی این گونه بودند. بنابراین، کمتر سوره‌ای از سوره‌های مدنی یافت می‌شود که در آن از منافقان ذکر نشده باشد و این بیانگر آن است که این حرکت در دوران مدنی به طور گسترده وجود داشته است؛ گرچه بعداز گذشت نیمی از دوران مدنی رو به ضعف گرایید[2].

آیه‌های مدنی همچنان به سخن از عظمت خدا و حقیقت جهان هستی و تشویق به بهشت و ترساندن از جهنم ادامه می‌داد و احکام را برای تربیت امت و تحکیم پایه‌های دولتی که نشر دعوت خدا را بین تمام جوامع بشری برعهده خواهد گرفت و در راه خدا جهاد خواهد کرد، مقرر نمود.

مسیر علمی امت نیز با تحول مراحل دعوت و ساخته شدن جامعه و تأسیس دولت متحول می‌شد و قرآن نیز اهمیت علم و عالمان را بیان نموده است و رسول خدا نیز در احادیثی از مقام شامخ علم و علما سخن گفته است و کتابهای حدیث بابهای ویژه‌ای در مورد فضیلت علم گشوده‌اند.

امت یقین کرده بود که علم و دانش از مهم‌ترین لوازم رسیدن به قدرت است؛ چراکه امکان ندارد خداوند به امت جاهلی که از کاروان علم بازمانده است، قدرت بدهد. با تلاوت و تدبر در قرآن به وضوح این مسئله روشن خواهد شد که قرآن سرشار از آیاتی است که جایگاه علم را بیان می‌کند و به طلب علم و تحصیل آن تشویق می‌نماید. قرآن، علم را مقابل کفر قرار می‌دهد[3]؛ چراکه کفر جهالت و گمراهی است و فرموده است:

﴿أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا يَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَيَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٩ [الزمر: 9].

«بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند برابر و یکسانند تنها خردمندان پند و اندرز می‌گیرند».

و تنها چیزی که خداوند به پیامبرش دستور داد که از آن زیاد بخواهد، علم است. خداوند می‌فرماید:

﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا [طه: 114].

«بگو پروردگارا، بر دانشم بیفزا».

و اولین ویژگی که خداوند آدم را به سبب آن از سایر موجودات خود ممتاز گردانید، علم بود؛ چنانکه می‌فرماید:

﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمۡ عَلَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ فَقَالَ أَنۢبِ‍ُٔونِي بِأَسۡمَآءِ هَٰٓؤُلَآءِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٣١ [البقرة: 31].

«سپس به آدم نامهای همه را آموخت؛ سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می‌گویید، اسامی اینها را برشمارید».

پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  به برنامۀ تربیتی خود برای تعلیم و تربیت اصحاب و یارانش و اینکه خدا را به آنها یادآوری نماید، ادامه می‌داد و آنان را بر انجام کارهای خوب اخلاقی تحریک می‌کرد و امور مهم و دقیق شریعت و احکام آن را برای یارانش چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی توضیح می‌داد. آن حضرت ثروت هنگفتی از شیوه‌های تربیتی خود در تربیت و تعلیم به جا گذاشته است که از جمله این شیوه‌ها و مبادی بزرگ و مفید می‌توان به امور ذیل اشاره کرد[4].

1- تکرار سخن

تکرار سخن به حفظ کردن مطالب و فهم سخن کمک می‌کند. بنابراین، معمولاً رسول خدا سعی می‌کرد سخنان خود را به صورت تکراری بیان نماید؛ چنانکه انس بن مالک می‌گوید: «رسول خدا، وقتی سخنی را به زبان می‌آورد، سه بار آن را تکرار می‌کرد تا سخنش فهمیده شود»[5].

2- آهسته و شمرده شمرده حرف زدن

آن حضرت در خطبه و سخن گفتن، شتاب نمی‌ورزید و آرام و آرام و شمرده شمرده سخن می‌گفت تا حفظ کردن آنچه می‌گوید، آسان باشد و به هنگام نقل سخن، تحریف و تغییری صورت نگیرد[6]. همچنین از عروة بن زبیر روایت است که روزی عایشه به او گفت: «آیا از ابوهریره تعجب نمی‌نمایی؛ چراکه او لحظاتی قبل در کنار حجره‌ام، حدیثی را از رسول خدا نقل می‌کرد، من مشغول نماز بودم که او رفت و اگر نه به او می‌گفتم که رسول خدا این گونه بی‌وقفه سخن نمی‌گفت»[7].

3- میانه‌‌روی در سخن گفتن و انتخاب وقت مناسب

آن حضرت در تعلیم و مقدار و نوع و وقت درس و سخن خود، میانه‌روی می‌کرد تا موجبات خستگی یارانش فراهم نگردد و برای حفظ کردن مطلب گفته شده، نشاط داشته باشد و بتوانند آنها را بفهمند ودرک کنند؛ چنانکه ابن مسعود می‌گوید: پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در موعظه‌ای که روزها برای ما می‌گفت، رعایت ما را می‌کرد؛ چون دوست نداشت ما خسته شویم[8].

4- مثال زدن

مسائل و مفاهیم گوناگون را با مثال بیان نمودن، اثر به سزایی در رساندن معنی سخن به عقل و دل دارد؛ چون مثال امری معنوی را به صورتی محسوس ارائه می‌دهد و آن را به واقعیت ربط می‌دهد و به ذهن نزدیک می‌کند. گذشته از اینکه مثال با صورتهای مختلف آن دارای بلاغت و شیوایی است که بر دلها تأثیر می‌گذارد و عقل‌ها را به ویژه عقلهای انسان‌های بلیغ و شیوا را مجذوب و شیفتۀ خود می‌نماید. بنابراین، قرآن نیز برای فهم موضوعات و مطالب دور از ذهن بیان داشته است؛ چنانکه می‌فرماید:

﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا يَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ٤٣ [العنکبوت: 43].

«اینها مثال‌هایی هستند که ما برای مردم می‌زنیم و جز فرزانگان آن را نمی‌فهمند».

همچنین خداوند می‌فرماید:

﴿لَوۡ أَنزَلۡنَا هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ عَلَىٰ جَبَلٖ لَّرَأَيۡتَهُۥ خَٰشِعٗا مُّتَصَدِّعٗا مِّنۡ خَشۡيَةِ ٱللَّهِۚ وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ٢١ [الحشر: 21].

«اگر ما این قرآن را بر کوهی فرو می‌فرستادیم، کوه را از ترس خدا کرنش کنان و شکافته می‌دیدی. ما این مثالها را برای مردمان بیان می‌داریم، شاید که ایشان بیندیشند».

آیه‌های دیگری نیز براساس و اسلوب مثال وجود دارد و پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  نیز بر همین شیوه و اسلوب به ایراد سخن می‌پرداخت و مثال‌های زیادی بیان می‌نمود؛ چنانکه ابن عمر می‌گوید: «من از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  حدود هزار مثال به خاطر سپرده‌ام»[9].

کتاب‌های متعددی نیز دربارۀ مثال‌ها در حدیث نبوی تألیف شده است که از قدیمی‌ترین آنها کتاب امثال الحدیث اثر قاضی ابی محمد حسن بن عبدالرحمان بن خلاد رامهرمزی متولد سال 360 هجری می‌باشد[10].

5- طرح سؤال و پرسش

طرح سؤال از وسیله‌های تربیتی مهمی است که بین پرسشگر و شنونده ارتباطی قوی برقرار می‌نماید و موجب شکوفایی ذهن را فراهم می‌آورد و شنونده را وادار به پاسخ دادن می‌نماید و حالتی با نشاط و ذهنی پویا ایجاد می‌نماید. بنابراین، پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  درموارد متعددی برای تعلیم اصحاب از پرسش و سؤال استفاده می‌نمود؛ چراکه این شیوه اثر بزرگی در بهتر فهمیدن و حفظ کردن مطالب داشت و گاهی پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  سؤال را فقط برای این مطرح می‌کرد که آنها را برانگیزد و تشویق نماید و آگاهشان کند و در این صورت اغلب سؤالات با صیغۀ تنبیه (الا) (هان) مطرح می‌شد؛ چنانکه ابوهریره می‌گوید: پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «آگاه باشید! آیا شما را به چیزی راهنمایی نکنم که گناهان به وسیلۀ آن محو می‌شوند و از بین می‌روند و درجات شما به وسیلۀ آن بالا می‌روند؟ گفتند: بلی. فرمود: وضو را کامل ساختن به هنگام دشواریها و زیاد گام زدن به سوی مساجد و در انتظار نماز بودن پس از ادای هر نماز. این است سنگر و پیوستگی، این است سنگر و پیوستگی، این است سنگر و پیوستگی»[11].

گاهی نیز از آنان مسئله‌ای می‌پرسید که می‌دانست آن را نمی‌دانند و آنها علم و آگاهی از آن را به خدا و پیامبرش خواهند سپرد و هدفش این بود که آنان به موضوع مطرح شده از جانب ایشان به موضوع توجه داشته باشند[12]. چنانکه از ابوهریره  صل الله علیه و آله و سلم  روایت است که پیامبر فرمود: «آیا می‌دانید که فقیر و بینوا کیست؟ گفتند: فقیر نزد ما کسی است که درهم و کالایی ندارد. فرمود: فقیر امت من کسی است که در روز قیامت با وجود اینکه در این دنیا به ادای نماز و روزه پرداخته است، نزد خداوند حاضر می‌شود، امّا کسی را دشنام داده و کسی را تهمت زده و مال کسی را خورده است و خون کسی را ریخته است و کسی را کتک زده است؛ پس از نیکیهای این فرد به فردی که مورد تعرض قرار گرفته است، داده می‌شود و اگر نیکیهایش قبل از پرداخت حقوقی که بر اوست، تمام شود، از گناهان آنها برداشته می‌شود و بر گناهان او افزوده می‌گردد، سپس به دوزخ انداخته می‌شود»[13].

گاهی سؤال می‌کرد و یکی از اصحاب جواب می‌داد؛ پس پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  برای اینکه او را تشویق کند و دیگران را تحریک نماید، او را می‌ستود؛ چنانکه با ابی بن کعب چنین کرد. او می‌گوید: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «ای ابامنذر آیا می‌دانی کدام آیه از آیات کلام خدا بزرگ‌تر است؟ می‌گوید: گفتم خدا و پیامبرش بهتر می‌دانند. دوباره فرمود: «ای ابامنذر آیا می‌دانی کدام آیه از آیات کتاب خدا بزرگ‌تر است؟ گفتم آیۀ:

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُ [البقرة: 255].

«آن گاه دست به سینه‌ام زد و گفت: «دانشت مبارک باد، ای ابامنذر»[14].

پس این تشویق و آفرین گفتن احساس راحتی و اعتماد به نفس آنان را فراهم می‌نمود و آنان را به حفظ مطالب بیان شده از جانب پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  و تحصیل آن فرا می‌خواند»[15].

6- القای مفاهیم ناشناخته که پرسش و اهتمام ورزیدن به آن را در پی داشت

از زیباترین موارد، مطلبی است که جابر بن عبدالله روایت کرده است که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  وارد بازار شد و مردم در دو طرف ایشان قرار داشتند و ایشان از کنار یک بزغالۀ نر مرده که گوشهایش بریده بود، گذشتند؛ پس ایشان آن را برداشتند و گوش آن را گرفتند؛ سپس فرمودند: «چه کسی از شما دوست دارد که این را به یک درهم بخرد». گفتند ما نمی‌خواهیم آن را در برابر چیزی بخریم و آن را چه کار می‌کنیم؟ گفت: «آیا دوست دارید این مال شما باشد؟» گفتند: سوگند به خدا اگر زنده می‌بود، چون گوشهایش معیوب است دوست نداشتیم که مال ما باشد تا چه رسد که مرده است؟ آن حضرت فرمود: سوگند به خدا که دنیا از این هم نزد خدا کم‌ارزش‌تر است»[16].

7- استفاده از وسایل توضیحی و روشنگری

پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ، از آنچه امروز، از وسایل توضیحی به حساب می‌آیند، برای تأکید و تثبیت مطالب در دل و حواس و خود شنوندگان استفاده می‌نمود که برخی عبارتند از:

الف حرکت دادن دست: مانند فرو بردن انگشتان در یکدیگر و این ارتباط تنگاتنگ انسان مؤمن با بردارش را به تصویر می‌کشد. چنانکه از ابوموسی اشعری روایت است که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «مؤمن، نسبت به مؤمنان دیگر مانند ساختمانی است که برخی از آن برخی دیگر را محکم می‌نماید و آن حضرت انگشتانش را در یکدیگر فرو برد»[17].

ب خط کشیدن بر روی زمین: آن حضرت گاهی روی زمین خط‌هایی برای توضیح مطلب می‌‌کشید که نظر اصحاب را به آن جلب می‌کرد؛ سپس جزئیات آن را توضیح و شرح می‌داد؛ چنانکه از عبدالله بن مسعود  رضی الله عنه  روایت است که پیامبر خدا با دست خود، خطی بر روی زمین کشید، سپس گفت: «این راه راست خداوند است». آن گاه خطهایی در سمت راست و چپ آن کشید و گفت: «و اینها راههای مختلف است که بر هر راهی شیطانی قرار دارد که به آن فرا می‌خواند» سپس این آیه را خواند:

﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣ [الأنعام: 153].

«این راه، راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید و از راههای (باطلی که شما را از آن نهی کرده‌ام) پیروی نکنید که شما را از راه خدا پراکنده می‌سازد. اینها چیزهایی است که خداوند شما را بدان توصیه می‌کند تا پرهیزگار شوید».

ج بلند کردن و نشان دادن چیزی به هنگام سخن گفتن: چنانکه از علی بن ابی‌طالب روایت است که پیامبر خدا، قطعه ابریشمی را در دست راست خود قرار داد و طلایی را در دست چپ خود قرار داد؛ سپس گفت: «این دو بر مردان امت من حرام هستند». و در روایتی دیگر در دنبالۀ این حدیث چنین آمده است: «برای زنانشان حلال می‌باشند[18]». پس پیامبر هم حکم طلا و ابریشم را بیان نمود و هم آن دو را بلند کرد و نشان داد تا شنوندگان هم بشنوند و هم ببینند.

د آموزش عملی احکام: چنانکه از سهل بن سعد ساعدی روایت است که می‌گوید پیامبر خدا را دیدم که بر منبر ایستاد و رو به قبله کرد و تکبیر گفت و مردم نیز تکبیر گفتند پس قرائت خواند و رکوع کرد و مردم نیز با ایشان رکوع نمودند. سپس سرش را بلند کرد و به عقب رفت و بر زمین سجده کرد؛ سپس بالای منبر رفت و قرائت خواند و رکوع کرد؛ سپس سرش را بلند کرد و باز به عقب رفت و بر زمین سجده نمود. وقتی نماز به پایان رسید، رو به مردم کرد و گفت: «ای مردم! این کار را از این جهت انجام دادم تا به من اقتدا کنید و نماز مرا یاد بگیرید»[19].

8- استفاده کردن از کلمات و جملات لطیف و زیبا

سخن مهربانانه و لطیف، موجب تألیف قلوب به‌سوی حق می‌گردد و شنوندگان را برای بهتر فرا گرفتن و حفظ کردن مطلب وادار می‌سازد، آن حضرت معمولاً برای سخن و رهنمود خود عبارتی آمیخته با لطف و نرمی مهیا می‌کرد و به خصوص وقتی می‌خواست به آنها مطلبی بگوید که معمولاً از ذکر آن، شرم و حیا می‌نمود، الفاظی مهربانانه استفاده می‌نمود؛ چنانکه در آموختن آداب قضای حاجت با این مقدمه آغاز نمود که نسبت به مؤمنان مانند پدر و خیرخواه است[20]. پس فرمود: «هرگاه هر یکی از شما برای قضای حاجت رفت، رو به قبله ننشیند و پشت به قبله نیز نکند و خود را با دست راست تمیز نکند»[21].

به راستی که این معلم جامعه بشری مجموعه‌ای از مبادی تربیتی زیبایی را به جا گذاشته است که به نهایت حسن اخلاق و کمال عقل و اندیشه او دلالت دارند که به برخی از برخوردهای تربیتی ایشان با شاگردانش می‌پردازیم:

الف تشویق و ستودن نیکوکار: آن حضرت نیکوکاران را تشویق می‌کرد و می‌ستود تا بیشتر به علم و عمل روی بیاورند، به عنوان مثال وقتی قرآن خواندن و تلاوت ابوموسی اشعری را شنید او را ستود. از ابوموسی  رضی الله عنه  روایت است که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  به او گفت: «اگر دیشب مرا می‌دیدی که به قرآن خواندن تو گوش می‌دادم، تعجب می‌نمودی؛ به راستی که به تو صدای خوبی مانند صدای خوش داود ، داده شده است»[22].

ب برخورد مهربانانه با خطاکار و توبیخ نکردن او

آن حضرت، شرایط و توانایی مردم را در نظر می‌گرفت و احوال آنها را رعایت می‌کرد و در صورت ارتکاب گناهی، آنان را معذور می‌دانست و با نرمی، اشتباه آنها را تصحیح می‌کرد و با مهربانی راه درست را به آنها می‌آموخت. شکی نیست که چنین شیوه‌ای، دلها را آکنده و سرشار از محبت پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  و رسالت او می‌نمود؛ چنانکه معاویه بن حکم سلمی می‌گوید: «در حالی که همراه با پیامبر خدا، نماز می‌خواندم مردی عطسه زد. من در جوابش گفتم: یرحمک الله (خدا بر تو رحم کند) مردم به من چشم دوختند. گفتم: مادرم به عزایم بنشیند! چه شده شما را که به من نگاه می‌کنید؟ آنها دستهای خود را بر رانهایشان می‌زدند. وقتی دیدم که آنها می‌خواهند مرا ساکت کنند، ساکت شدم. پس از آنکه پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  نماز را تمام کرد، پدر ومادرم فدایش باد، هیچ معلمی بهتر از او ندیده‌ام. به خدا سوگند که بر من پرخاش نکرد و ناسزا نگفت؛ بلکه فرمود: «در نماز چیزی از سخن مردم روا نیست که گفته شود؛ بلکه نماز، تسبیح و تکبیر و خواندن قرآن است»[23].

ج تصریح ننمودن و اکتفا به اشاره و کنایه‌گویی در هنگام ارتکاب گناه. چنانکه از ابوحمید ساعدی روایت است که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  مردی را به عنوان عامل جمع‌آوری و زکات اموال بنی‌سلیم مقرر کرد. این مرد، ابن اللتبیه نامیده می‌شد. بعد از جمع‌آوری صدقات، نزد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: این مال شماست و این را به من هدیه داده‌اند. پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: چرا در خانه پدر و مادرت ننشستی تا این هدیه به تو برسد؟ سپس برای ما سخنرانی کرد و ستایش خدا را گفت؛ سپس فرمود: اما بعد، من مردی از شما را به کاری می‌گمارم که خداوند آن را به عهده من گذاشته است، پس می‌آید و می‌گوید: این چیزی است که مال شماست و این هدیه‌ای است که به من داده شده است؛ چرا در خانه پدر و مادرش نمی‌نشیند که هدیه‌اش به او برسد؟ سوگند به خدا که هیچ یک از شما چیزی را به ناحق برنمی‌دارد، مگر اینکه روز قیامت در حالی که آن را بر دوش دارد با خدا ملاقات می‌کند. یکی از شما را می‌شناسم که در حالی با خداوند ملاقات می‌کند که شتری بر دوش دارد و آن شتر فریاد برمی‌آورد یا گاو و یا گوسفندی بر دوش دارد؛ سپس دستهایش را بلند کرد و گفت: بار خدایا! من رسانیدم؛ چشم من دید وگوشم شنید[24].

د خشم و برافروخته شدن پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در برابر اموری که فسادی اجتماعی را در پی داشت: هرگاه کسی مرتکب اشتباهی شرعی می‌گردید و اشتباه از حدود فردی و جزئی فراتر می‌رفت و آغاز فتنه یا انحرافی به حساب می‌آمد، رسول خدا، خشمگین می‌شد و خشم وی نیز متناسب با آن اشتباه بود؛ چنانکه وقتی عمر نزد ایشان در حالی آمد که نسخه‌ای از تورات در دست داشت و می‌خواست آن را برای پیامبر بخواند، رسول خدا ناراحت شد. چنانکه از جابر روایت است که عمر بن خطاب  رضی الله عنه  با نسخه‌ای از تورات نزد پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر خدا! این نسخه‌ای از تورات است پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  چیزی نگفت. عمر شروع به خواندن کرد. و چهرۀ پیامبر خدا دگرگون شد. ابوبکر گفت مادرت به عزایت بنشیند، عمر، نگاهی به چهرۀ پیامبر انداخت و گفت: به خدا، از خشم او و از خشم پیامبرش پناه می‌برم. به خداوند به عنوان پروردگار و به اسلام به عنوان دین و به محمد به عنوان پیامبر راضی هستیم. آن گاه پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، اگر موسی برایتان آشکار گردد و شما از او پیروی کنید ومرا رها کنید، از راه راست منحرف شده‌اید و اگر موسی زنده می‌بود و نبوت مرا در می‌یافت، از من پیروی می‌کرد»[25].

همچنین رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به خاطر طولانی کردن نماز توسط برخی از امامان صحابه خشمگین می‌شد؛ چنانکه از ابن مسعود انصاری  رضی الله عنه  روایت است که گفت: مردی گفت: ای پیامبر خدا، نمی‌توانم در نماز شرکت کنم از بس که فلانی نماز را طولانی می‌خواند. پس در هیچ موعظه‌ای پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را از آن روز خشمگین‌تر نیافتم. فرمود: «ای مردم شما متنفر می‌سازید و گریزان می‌کنید؛ پس هرکس با مردم نماز خواند (پیشنماز بود) باید نماز را سبک بگیرد؛ زیرا در میان مردم افراد مریض و ضعیف و کسانی هستند که کار دارند»[26].

همچنین از موارد دیگری که موجب خشمگین شدن پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  را فراهم آورد، مجادله و جر و بحث یارانش در مورد تقدیر می‌باشد؛ چنانکه از عبدالله بن عمرو عاص  رضی الله عنه  روایت است که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  نزد اصحابش آمد در حالی که آنها در مورد تقدیر با یکدیگر مجادله و جر و بحث می‌کردند از شدت خشم گویا بر چهره‌اش دانۀ انار شکافته شده بود، پس فرمود: «آیا به این فرمان داده شده‌اید؟ و برای این آفریده شده‌اید که حکم بعضی از آیه‌ها را با بعضی دیگر از آیه‌ها از بین ببرید؟ این امر موجب هلاکت امتهای پیش از شما گردید»[27].

یکی دیگر از مواردی که خشمگین شدن پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  را در پی داشت، مخالفت برخی از اصحاب با دستور ایشان و تشدد و سخت‌‌گیری در دین می‌باشد؛ به گمان اینکه این از آنچه به آن فرمان داده شده‌اند بهتر است و انسان را بیشتر به خدا نزدیک می‌کند؛ چنانکه از عایشه  رضی الله عنها  روایت است که گفت: پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی آنان را به امری دستور می‌داد که توانایی انجام آن را داشتند، می‌گفتند: ای رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ، ما توانایی انجام کارهایی همانند تو را نداریم؛ چراکه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است. پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  خشمگین می‌شد تا اینکه در چهره‌اش آثار خشم مشاهده می‌شد و می‌گفت: من از همه شما متقی‌تر و داناتر به خدا هستم»[28].

خشم پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در این موضع، عملی توجیهی و تعلیمی بود تا اصحاب را وادار به بیداری و آگاهی نماید و آنها را از گرفتار شدن در این گونه اشتباهات برحذر دارد؛ پس می‌طلبد که خطیب، قیافه‌ای جدی و خشمگین داشته باشد و پریشان به نظر برسد؛ چراکه او بیم‌دهنده است و همچنین معلم، باید قیافه‌ای جدی به خود بگیرد؛ زیرا این حالت بیشتر باعث پذیرفتن و یاد گرفتن می‌شود[29].

ر استفاده مطلوب از برخی وقایع جهت بیان و آموزش برخی مفاهیم با به وقوع پیوستن بعضی وقایع، رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ، فرصت را غنیمت می‌شمرد و مفهوم مشابه آن را به اصحاب می‌آموخت و بدین صورت، توجیه و رهنمود آن حضرت، بسیار آسان‌تر اثر خود را بر جای می‌گذاشت؛ چنانکه از عمر بن خطاب  رضی الله عنه  روایت است که به نزد پیامبر اسیرانی آوردند. ناگهان در میان آنان زنی برای شیر دادن بچه‌اش می‌دوید. بچه‌ای را در میان اسیران یافت. او را در آغوش گرفت و شیر داد. پیامبر خطاب به ما گفت: آیا به نظر شما این خانم می‌تواند فرزندش را در آتش بیندازد؟ گفتیم: خیر نمی‌تواند. فرمود: «خداوند نسبت به بندگانش از این زن نسبت به فرزندش مهربان‌تر است»[30].

رسول خدا با دیدن آن صحنۀ مهرانگیز، فوراً توجه اصحابش را به مهر خداوند با بندگانش جلب نمود[31].

دوم: اخلاق صحابه هنگام گوش فرا دادن به سخنان پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم : کوشش و تلاش اصحاب و یاران رسول خدا و پایبندی آنان به آداب و اصول تأثیری مهم در خوب حفظ کردن و کنترل دقیق و توانایی آنها در رساندن دعوت خدا به مردم ایفا نمود که از جمله این آداب و اصول می‌توان به خصلت‌های ذیل اشاره کرد:

1- سکوت کامل و گوش فرادادن

جایگاه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نزد اصحاب، بزرگ‌تر از آن بود که هنگام سخنرانی وی، به بیهوده کاری بپردازند و یا به سخنان او گوش فرا ندهند و به چیزی دیگر مشغول شوند و یا صدای خود را در حضور او بلند کنند؛ بلکه آنها با جان و دل به او گوش فرا می‌دادند و حافظه خود را آماده و حواسشان را جمع می‌کردند؛ چنانکه علی بن ابی‌طالب در مورد سیرت آن حضرت و همنشینانش می‌گوید: «هرگاه ایشان سخن می‌گفت همنشینانش، سرهایشان را پایین می‌انداختند گویا بر سرهای آنها پرنده نشسته است و بعد از اینکه ساکت می‌شد، سخن می‌گفتند»[32].

2- ترک جر و بحث و قطع نکردن کلام گوینده

فراهم نمودن چنین جوی در جلسه‌های مربوط به تعلیم و تعلم علاوه بر اینکه بیانگر مؤدب بودن افراد آن جلسه می‌باشد، آرامش خاطر سایر شرکت‌کنندگان را فراهم می‌آورد و به فهم و یادگیری مطالب، کمک می‌کند؛ چنانکه علی بن ابی‌طالب می‌گوید: «در میان سخنان یکدیگر نمی‌پریدند و غوغا نمی‌کردند و وقتی یکی از آنان سخن می‌گفت، دیگران ساکت بودند و به سخنان او گوش می‌دادند تا حرفش تمام می‌گردید»[33]. یعنی هر کس از آنها که سخن را آغاز می‌کرد، بقیه ساکت می‌شدند و سخن او را قطع نمی‌کردند و با او به کشمکش نمی‌پرداختند، بدین وسیله مجلس بر وقار و متانت خود باقی می‌ماند و صدای هر یک از حاضران تشخیص داده می‌شد و کوچک‌ترین تشویشی به وجود نمی‌آمد[34].

3- پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  مرجعی برای حل مشکلات

اصحاب رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ، با کمال تقدیر و احترام به ایشان، درمراجعه برای توضیح آنچه در آن به اشکالی برخورد می‌کردند، تردیدی به خود راه نمی‌دادند و شکی نیست که این مراجعه به فهم کامل و حضور ذهن کمک می‌کرد. از جمله این موارد حدیث حفصه  رضی الله عنه  است که می‌‌گوید: از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پرسیدم: ای پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ! مگر خداوند نگفته است:

﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتۡمٗا مَّقۡضِيّٗا٧١ [مریم: 71].

«همه شما وارد دوزخ می‌شوید؛ این امری حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان».

فرمود: مگر از خداوند نشنیده‌ای که خداوند می‌گوید:

﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا٧٢ [مریم: 72].

«سپس پرهیزگاران را نجات می‌دهیم و ستمگران را ذلیلانه در آن رها می‌سازیم»[35].

و از آن جمله حدیث جابر بن عبدالله است که از عبدالله بن انیس  رضی الله عنه  روایت می‌کند که می‌گوید: از پیامبر خدا شنیدم که می‌فرمود: «خداوند بندگان، یا فرمود مردم را، برهنه و ختنه ناشده حشر می‌گرداند؛ سپس آنها را صدا می‌زند. صدایی که همه آن را یکسان می‌شنوند، آن گاه می‌گوید: «منم پادشاه و داور روز جزا».

هیچ کس از اهل بهشت را نسزد که وارد بهشت شود و هیچ کس از اهل جهنم را نسزد که وارد جهنم شود؛ در حالی که حق کسی بر گردن اوست و یا بر کسی ستمی روا داشته است تا آنکه او را قصاص کنم؛ حتی اگر به کسی سیلی زده باشد. راوی می‌گوید: پرسیدیم چگونه برهنه و ختنه ناشده خواهیم آمد؟ فرمود: «با بار گناهان یا نیکی‌ها».

آن گاه رسول خدا، این آیه را تلاوت کرد:

﴿ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡۚ لَا ظُلۡمَ ٱلۡيَوۡمَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ١٧ [غافر: 17].

«امروز هر کسی در برابر کاری که کرده است، جزا و سزا داده می‌شود. هیچ گونه ستمی امروز وجود نخواهد داشت. بی‌گمان خداوند سریع الحساب است».

و این گونه اصحاب مسائل و مشکلات خود را با پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در میان می‌گذاشتند تا آن را بفهمند و هر آنچه فهم آن برایشان دشوار بود، از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  می‌خواستند آن را توضیح دهد و این مناقشه و تکرار اثر بزرگی در فهمیدن و حفظ کردن مطالب داشت[36].

4- یادآوری احادیث

اصحاب و یاران رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  با شنیدن کلامی از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  و یا آموختن علمی از ایشان، آن را به یکدیگر یادآوری می‌کردند و به تکرار آن می‌پرداختند تا آن را خوب حفظ کنند؛ چراکه فراگیری کامل و حفظ مطلب، عمل کردن به آن را تقویت می‌نماید. از انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت است که می‌گوید: «ما نزد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  می‌نشستیم و از ایشان حدیث می‌شنیدیم؛ وقتی آن مجلس را ترک می‌نمودیم، به تکرار و مذاکره می‌پرداختیم تا آن را کاملاً حفظ می‌نمودیم»[37].

 

5- سؤال در جهت کسب علم و عمل به آن[38]

اصحاب به قصد کسب علم و عمل کردن به آن، از رسول خدا سؤال می‌کردند و بیهوده و برای سرگرمی چیزی نمی‌پرسیدند؛ البته رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نیز کسی نبود که به پرسشهای بیهوده پاسخ بدهد؛ چنانکه سهل بن سعد ساعدی می‌گوید: «پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  پرسیدن سؤالهای زیاد را دوست نداشت و آن را عیب می‌شمرد»[39].

نووی می‌گوید: «منظور پرسشهایی است که نیازی به آن احساس نمی‌گردد و باعث هتک حرمت مسلمانی باشند یا باعث اشاعۀ عملی ناروا گردند. علما معتقدند: اگر واقعاً از مواردی سؤال گردد که در امور دین به آنها نیازی احساس می‌گردد و یا در آینده این مسائل مطرح خواهد گردید، پرسیدن این گونه سؤال‌ها اشکالی ندارد»[40].

6- سختگیری نمودن و نپرسیدن از متشابه

پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  اصحاب و یاران خود را از این امر بر حذر می‌داشت و وعیدهای سختی برای یاوه گویان و سختگیران بیان می‌نمود و مردم را از همنشینی با چنین کسانی باز می‌داشت؛ چنانکه عایشه می‌گوید: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در چنین مواقعی این آیه را تلاوت نمود:

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۡهُ ءَايَٰتٞ مُّحۡكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰتٞۖ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّٰسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَاۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٧ [آل عمران: 7].

«او است که کتاب را بر تو نازل کرده است. بخشی از آن، آیه‌های محکمات است. آنها اصل و اساس این کتاب هستند و بخشی از آن آیه‌های متشابهات است و اما کسانی که در دلهایشان کژی است، برای فتنه‌‌انگیزی و تأویل به دنبال متشابهات می‌افتند در حالی که تأویل آنها را جز خدا نمی‌داند و راسخان در دانش می‌گویند ما به همۀ آنها ایمان داریم؛ همه از سوی خدای ما است. جز صاحبان عقل متذکر نمی‌شوند».

پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در مورد این افراد می‌فرماید: «کسانی که متشابهات را دنبال می‌کنند، اینها کسانی هستند که خداوند آنها را نام برده است؛ پس از آنها بپرهیزید»[41].

7- نپرسیدن از مسئله‌ای که شارع در مورد آن سکوت کرده است

صحابه پایبند این ادب بودند و خود را مکلف می‌دانستند که سؤالهایی را نپرسند که شارع در مورد آن سکوت کرده است تا با چنین سؤالاتی باعث واجب شدن آنچه شریعت واجب نکرده است و یا تحریم آنچه شریعت حرام نکرده است، نگردند؛ چنانکه خداوند می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ وَإِن تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡهَا حِينَ يُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَكُمۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهَاۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٞ١٠١ قَدۡ سَأَلَهَا قَوۡمٞ مِّن قَبۡلِكُمۡ ثُمَّ أَصۡبَحُواْ بِهَا كَٰفِرِينَ١٠٢ [المائدة: 101-102].

«ای مؤمنان از مسائلی سؤال مکنید اگر فاش گردند و آشکار شوند شما را ناراحت و بدحال کنند؛ چنانچه به هنگام نزول قرآن راجع بدانها پرس و جو کنید، برای شما بیان و روشن می‌شوند. خداوند از این مسائل گذشته است و خداوند بس آمرزگار و بردبار است. جمعی از پیشینیان از آنها سؤال کردند و بعد از آن نسبت بدانها به مخالفت برخاستند و منکر آنها شدند».

همچنین رسول خدا، از این عمل باز می‌داشت؛ چنانکه از سعد بن ابی‌وقاص  رضی الله عنه  روایت است که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بزرگ‌ترین جرم را کسی مرتکب شده است که از چیزی بپرسد که حرام قرار داده نشده است و به خاطر سؤال وی حرام قرار داده شود»[42].

8- غنیمت شمردن تنهایی پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  و سؤال به موقع از ایشان

اصحاب اوقات مناسب را برای پرسیدن در نظر می‌گرفتند؛ چنانکه خلوت و تنهایی پیامبر را غنیمت می‌شمردند. از ابوموسی اشعری  رضی الله عنه  روایت است که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پس از اتمام نماز فجر می‌نشست. ما دور ایشان حلقه می‌زدیم. برخی از ایشان قرآن فرا می‌گرفتند؛ عده‌ای در مورد میراث می‌پرسیدند و برخی از تعبیر خوابهایی که دیده بودند، می‌پرسیدند[43].

9- رعایت حالت پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  و پافشاری نکردن بر پرسیدن سؤال از ایشان

اصحاب و یاران پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  بعد از آنکه از سؤال کردن نهی شده بودند، منتظر حضور افراد آگاه و عاقل بادیه‌نشین بودند تا آنان سؤال‌های خود را از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بپرسند و آنان نیز شاهد این سؤال و جواب باشند؛ چنانکه انس بن مالک می‌گوید:

«ما از اینکه از پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  چیزی بپرسیم، نهی شدیم؛ پس ما دوست داشتیم مرد بادیه‌نشین عاقلی در خدمت پیامبر خدا حضور یابد و سؤال‌های خود را از ایشان بپرسد و ما شاهد این سؤال و جواب باشیم؛ چنانکه روزی مردی بادیه‌نشین آمد و گفت: ای محمد، فرستاده‌ات به نزد ما آمد و به ما گفت: تو می‌گویی که خداوند تو را فرستاده است؟ فرمود: «راست گفته است»[44].

بر این اساس ساختار تربیتی در جامعه جدید از خلال مواضع عملی روشن، همگام با فریضۀ تعلیم و تعلم میان افراد جامعه مسلمان ادامه یافت. بدین صورت این رهنمودها در آماده کردن فرد مسلمان و امت مسلمانی که پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  آن را تأسیس نمود مؤثر واقع گردید.

 




[1]- الظلال، ج 10، ص 27 و بعد از آن.

[2]- السیرة النبویة، دروزه، ج 2، ص 73 – 76 به نقل از دراسات فی عهد النبوة، د. عبدالرحمان شجاع، ص 172.

[3]- التمکین، للامة الاسلامیة ص 62.

[4]- مناهج و آداب الصحابة فی التعلم والتعلیم، د. البر، ص 59 – 60.

[5]- البخاری، کتاب العلم، باب من اعاد الحدیث، ج 1، ص 188.

[6]- مناهج و آداب الصحابة، د. عبدالرحمان البر، ص 62.

[7]- بخاری، کتاب المناقب، باب صفة النبی، ج 6، ص 57، شماره 3568.

[8]- البخاری، کتاب العلم، باب ما کان النبی یتخولهم بالموعظة، ج 1، ص 162، شمارۀ 68.

[9]- مناهج و آداب الصحابة، ص 65.

[10]- همان. همه وسیله‌های تربیتی نبوی را از این کتاب ارزشمند خلاصه کرده‌ام.

[11]- مسلم، کتاب الطهارة، باب فضل اسباغ الوضوء، ج 1، ص 219.

[12]- منهاج و آداب الصحابة، ص 67.

[13]- مسلم، کتاب البر والصلة، باب تحریم الظلم، ج 4، ص 1997.

[14]- همان، کتاب صلاة المسافرین و قصرها، باب فضل سوره الکهف و آیة الکرسی، ص 551.

[15]- مناهج و آداب الصحابة، ص 69.

[16]- مسلم، کتاب الزهد و الرقائق، ج 4، ص 2274.

[17]- البخاری، کتاب المظالم، باب نصر المظلوم، ج 5، ص 99، شماره 2446.

[18]- ابوداود، کتاب اللباس، باب فی الحریر للنساء، ج 4، ص 5، شمارۀ 4057.

[19]- البخاری، کتاب الصلوة، باب فی السطوح و المنبر والخشب، ج 1، ص 486، شماره 377.

[20]- مناهج و آداب الصحابة فی التعلم والتعلیم، ص 74.

[21]- ابوداود، کتاب الطهارة، باب کراهیه استقبال القبلة عند قضاء الحاجة، ج 1، ص 3، شماره 8.

[22]- مسلم، کتاب صلاة المسافرین، باب استحباب تحسین الصوت بالقرآن، ج 1، ص 546.

[23]- مسلم، کتاب المساجد، باب تحریم الکلام فی الصلاة، ج 1، ص 381.

[24]- البخاری، کتاب الحیل، باب احتیال العالم لیهدی له، شماره 6979.

[25]- مجمع الزوائد، ج 1، ص 173 – 174 دارای شواهدی زیادی است که حدیث را تقویت می‌کند.

[26]- البخاری، کتاب العلم، باب الغضب فی الموعظة والتعلیم، ج 1، ص 186، شماره 90.

[27]- مقدمه ابن ماجه فی القدر، ج 1، ص 33، ص 85.

[28]- البخاری، کتاب الایمان، باب اقوال النبی (انا اعلمکم بالله)، ج 1، ص 70، شماره 20.

[29]- فتح البخاری، ج 1، ص 187.

[30]- البخاری، کتاب الأدب، باب رحمه الولد و قبلته ومعانقته، شماره 5999.

[31]- الرسول المعلم، عبدالفتاح ابوغده، ص 160.

[32]- الترمذی فی الشمائل، المحمدیه، باب ماجاء فی خلق رسول الله، شماره 335.

[33]- همان.

[34]- مناهج و آداب الصحابة، ص 78.

[35]- ابن ماجه، کتاب الزهد، باب ذکر البعث، ج 2، ص 1431.

[36]- مناهج و آداب الصحابة، ص 80.

[37]- اخرجه الخطیب فی الجامع، ج 1، ص 363 – 364 وفیه یزید الرقاشی و هو ضعیف.

[38]- مناهج آداب الصحابة، ص 96.

[39]- ابوخیثمه زهیر بن حرب با سند صحیح در کتاب العلم آورده است، ص 20، شماره 77.

[40]- شرح النووی علی مسلم، ج 3، ص 74، چاپ الشعب.

[41]- البخاری، کتاب التفسیر، سوره آل عمران، شمارۀ 4547.

[42]- الدارمی فی مقدمته، باب من هاب الفتیا و کره التنطع، ج 1، ص 65، شماره 138.

[43]- قال الهیثمی فی مجمع الزوائد، ج 1، ص 159 – رواه الطبرانی فی الکبیر و فیه محمد بن عمر رومی، ضعفه ابوداود و ابوزرعه وثقه ابن حبان.

[44]- مسلم، کتاب الایمان، باب السوال عن ارکان الاسلام، ج 1، ص 41 – 42.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...