فصل سوم
درسها، فواید و عبرتها
غزوه حدیبیه سرشار از درسهای عقیدتی، فقهی، تربیتی و سیاسی است که به بررسی برخی از آنها خواهیم پرداخت:
1- گماردن محافظ برای رهبران اسلامی هنگام مذاکره بلامانع است
محافظت مسلحانه مغیره بن شعبه از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم هنگام گفتگو با سفیر مشرکان بیانگر مجاز بودن محافظت نمودن فرد یا افرادی در کنار رهبر مسلمانان هنگام ملاقات با سفیران کافر است و این محافظت چه برای حفاظت جان و چه برای احترام وی باشد، اشکالی ندارد و با ممنوعیتی که در حدیث آمده است که «هر کس دوست داشته باشد، مردم برای او همچون مجسمههایی بایستند، جایگاه او دوزخ است[1] کاملاً متفاوت است.
همان گونه که تفاخر و اظهار بزرگی در شرایط عادی جایز نیست، در وضعیت جنگی بلامانع است[2]؛ چنانکه وقتی ابودجانه در احد به گونهای متکبرانه قدم میزد، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمود: این راه رفتن را خدا نمیپسندد مگر در چنین مکانی[3].
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در جریان صلح حدیبیه که سهیل بن عمر و برای انجام مذاکره نزد ایشان آمد، آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم ، آمدن او را به فال نیک گرفت و فرمود: «سهل امرکم» (کار شما را آسان کرد) و این حدیث بیانگر این است که فال نیک گرفتن بلامانع است[4].
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در حدیثی نیکویی میفرماید: طیره (بد فالی) حقیقت ندارد و بهترین نوع آن فال است. پرسیدند فال چیست؟ فرمود: کلمهای است که یکی از شما آن را میشنود[5]. و فرق میان این نوع فال با فال بد این است که فال نیک بر اساس گمان نیکی که بر خدا میرود، خوب بودن امری را ترجیح میدهد، اما فال بد، همیشه به بد بودن و مضر بودن اشیاء حکم میکند[6].
هنگامی که نزد پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم از (طیره) سخن گفتند، فرمود: بهترین نوع آن فال نیک است و آن هم نباید مسلمانان را از کاری که درصدد انجام آن بوده است، باز دارد و افزود: هر گاه یکی از شما دچار امری ناگوار گردید، بگوید: بارالها! خیر و خوبی از جانب توست و تو نیز بدیها را رفع مینمایی و هیچ قدرت و نیرویی در برابر توانایی تو وجود ندارد[7].
3- اعتقاد کفرآمیز کسانی که معتقدند به تأثیر ستارگان در بارندگی هستند
خالد جهنی میگوید: پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نماز بامداد یکی از روزهای حدیبیه را در حالی برگزار نمود که آن شب باران، باریده بود و بعد از اتمام نماز خطاب به مردم فرمود: آیا میدانید خدا در مورد شما چه میگوید؟ خدا میگوید: بندگان من در حالی صبح کردند که گروهی مؤمن و گروهی کافر شدند. یکی گفت: خدا به ما باران داد، او به من ایمان و به ستارگان کفر ورزید و عدهای که خلاف این سخن را گفتند، به من کفر ورزیدند و به ستارگان ایمان آوردند[8].
علما در مورد این نوع کفر گفتهاند، این امر بستگی به اعتقاد گوینده دارد؛ اگر او معتقد است که ستاره در ذات خود دارای چنین تاثیری است؛ پس او یقیناً کافر میشود، اما اگر میداند که فاعل حقیقی خدا است، اما بر اثر آنچه بر زبانها رواج دارد، چنین میگوید؛ پس این کفران نعمت است نه کفر حقیقی.
احکام فقهی و اصول بر گرفته از صلح حدیبیه
1- داستان کعب بن عجره و نزول آیه فدیه
کعب بن عجره میگوید: پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در ایام حدیبیه که ما در احرام بودیم، در کنار من ایستاد و متوجه شپشهای سرم شد و گفت: اینها تو را اذیت میکنند؟ گفتم: بلی. فرمود: سرت را بتراش. آن گاه این آیه نازل گردید:
﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡيَةٞ مِّن صِيَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُكٖ﴾ [البقرۀ: 196].
«پس هر که از شما بیمار بود یا ناراحتی در سر داشت(و موهای خود را میتراشید) پس فدیه بدهد از روزه یا صدقه و یا گوسفندی».
بعد از نزول این آیه، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به من گفت: سه روز، روزه بگیر یا به شش نفر غذا بده و یا حیوانی قربانی کن[9].
این آیه اگر چه در مورد کعب نازل شده است، اما حکم آن عام و شامل هر مُحرمی میگردد که با چنین مشکلی مواجه شود.
2- مشروعیت خواندن نماز در منزل
ابن ماجه از ابوملیح ابن اسامه چنین نقل میکند: در یکی از شبها در حالی که باران میبارید، به مسجد رفتم. بعد از اتمام نماز، درب خانه را زدم، پدرم پرسید: کیست؟ گفتم: ابوملیح هستم. آن گاه پدرم گفت: ما با پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در حدیبیه بودیم که باران مختصری بارید، طوری که کفشهای ما خیس نشد، با این حال منادی ایشان اعلام نمود که در استراحتگاههای خود به ادای نماز بپردازید[10].
3- قضا شدن نماز صبح در بازگشت از حدیبیه
مدت اقامت مسلمانان در حدیبیه حدود ده روز واندی به طول انجامید، اما واقدی[11] و ابن سعد[12] میگویند: مدت اقامت آنها بیست روز بوده است.
از ابن عائذ روایت شده که این غزوه یک ماه و نیم طول کشیده است[13].
براساس دیدگاههای متفاوت در مورد مدت اقامت مسلمانان در حدیبیه، میتوان اینگونه بیان نمود که واقدی و ابن سعد مدت اقامت آن حضرت را در حدیبیه بیان داشتهاند؛ در صورتی که ابن عائذ مدت زمانی را که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به قصد این غزوه، مدینه را ترک، نمود و بعد از اتمام آن به مدینه برگشت را مد نظر داشته است.
مسلمانان بعد از اینکه لباس احرام را بیرون نمودند و به سوی مدینه حرکت نمودند، شب هنگام در محلی به استراحت پرداختند و بلال را برای نگهبانی بیدار گذاشتند، اما بلال را نیز خواب فراگرفت و کسی بیدار نشد تا اینکه گرمای خورشید آنها را بیدار ساخت[14]؛ چنانکه عبدالله بن مسعود رضی الله عنه میگوید: در رکاب پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم از حدیبیه بر میگشتیم. در اثنای راه، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمود: چه کسی بیدار میماند و از ما پاسداری میکند؟ بلال، این مسئولیت را پذیرفت. آن گاه همه خوابیدند و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بر اثر گرمای خورشید، بیدار گردید؟ سپس دستور داد تا همان کاری را بکنیم که اگر خواب نرفته بودیم، میکردیم (یعنی وضو گرفتیم و نماز خواندیم.) و فرمود: هر گاه قبل از ادای نماز، شما را خواب، فراگرفت یا فراموش کردید، این طور عمل کنید[15].
این داستان در احادیث دیگری نیز بیان شده است و آنجا به جای بازگشت از حدیبیه نام مکانهای دیگری آمده است. بنابراین، آنان در این صدد بودند تا بین این روایتها هماهنگی ایجاد نمایند که نووی[16]، ابن حجر[17]، زرقانی و ابن کثیر تعدد حادثه را ترجیح دادهاند؛ حتی سیوطی معتقد است که اگر به تکرار حادثه حکم نکنیم، امکان جمع بین روایات محال است[18].
4- جواز بر قراری صلح میان مسلمانان و دشمنانشان
علما از جریان صلح حدیبیه به جواز صلح با دشمنان اسلام، استدلال نموده و بر این امر حکم کردهاند که در جریان این صلح دریافت و یا دریافت نمودن هزینه، تفاوتی ندارد، اما صلح کردن بر اساس پرداخت مالی از جانب مسلمانان به دشمنان، به اتفاق ناجایز میباشد؛ زیرا این صلح موجب تحقیر مسلمانان خواهد گردید و در کتاب خدا و سنت پیامبرش، چنین صلحی به ثبوت نرسیده است. مگر آنکه مسلمانان در معرض خطری جدی قرار بگیرند و راه نجاتی جز تن دادن به چنین صلحی نداشته باشند؛ در این صورت پرداخت هزینه اشکالی ندارد، همان طور که فدیه دادن در مقابل آزادی نفس خویش جایز است.
همچنین امام شافعی، احمد و بسیاری از ائمه گفتهاند: صلح با کافران باید برای مدت مشخص باشد و مدتی هم بیش از ده سال نباشد. همان طور که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم با قریش برای ده سال قرارداد صلح امضاء کرد[19].
امام ابوحنیفه و برخی دیگر از علما بر این عقیدهاند که مدت صلح به مصلحتی وابسته است که رهبر مسلمانان در نظر میگیرد بنابراین، بیش از بیست سال نیز جایز میباشد[20].
رأی امام که معتقد است چنانچه ضرورت عهدنامه میان مسلمانان و مشرکان احساس گردد، میتوان بعد از انقضای ده سال نخست، قرار داد جدیدی امضاء نمود، را میتوان بر سایر دیدگاهها ترجیح داد[21]. برخی از علمای متاخر با استناد به آیۀ زیر معتقدند که منعقد نمودن قرارداد صلح همیشگی با کفار بلامانع است[22].
خداوند میفرماید:
﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىٰ قَوۡمِۢ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُم مِّيثَٰقٌ أَوۡ جَآءُوكُمۡ حَصِرَتۡ صُدُورُهُمۡ أَن يُقَٰتِلُوكُمۡ أَوۡ يُقَٰتِلُواْ قَوۡمَهُمۡۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَسَلَّطَهُمۡ عَلَيۡكُمۡ فَلَقَٰتَلُوكُمۡۚ فَإِنِ ٱعۡتَزَلُوكُمۡ فَلَمۡ يُقَٰتِلُوكُمۡ وَأَلۡقَوۡاْ إِلَيۡكُمُ ٱلسَّلَمَ فَمَا جَعَلَ ٱللَّهُ لَكُمۡ عَلَيۡهِمۡ سَبِيلٗا٩٠﴾ [النساء: 90].
«(چنین منافقانی را بکشید) مگر کسانی که با گروهی پیوند پیدا میکنند که میان شما و آنان پیمان است و یا کسانی که به پیش شما میآیند و نه سر جنگ با شما دارند و نه میخواهند با قوم خود بجنگند و اگر خداوند میخواست، ایشان را بر شما چیره میکرد و آنان با شما میجنگیدند. بنابراین، اگر از شما کنارهگیری کردند و با شما نجنگیدند و پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمیدهد که متعرض آنان شوید».
این گروه معتقدند که اصل روابط مسلمانان با کافران، حالت صلح است نه جنگ. و جهاد فقط برای دفاع از مسلمانان مشروع گردیده است[23].
این عقیده را براساس دلایل ذیل، نمیتوان درست دانست:
الف - گویندۀ این سخن، اجماعی را که خود نقل کرده، نقض نموده است؛ چنانکه مینویسد: فقها اتفاق نظر دارند که صلح باید برای مدت معینی باشد و صلح ابدی جایز نیست[24].
ب - آیهای که آنان به آن استدلال نمودهاند، با این آیه سوره توبه منسوخ گردیده است:
﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖۚ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٥﴾ [التوبة: 5].
«هنگامی که ماههای حرام پایان گرفت، مشرکان را هر کجا بیابید، بکشید و بگیرید و محاصره کنید و در همۀ کمینگاهها برای به دام انداختن آنان بنشینید. اگر توبه کردند و نماز خواندند و زکات دادند، راه را بر آنان باز گذارید. بیگمان خداوند دارای مغفرت فراوان و رحمت گسترده است».
این دیدگاه را ابن جریر[25] از عکرمه،حسن، قتاده و ابن زید نقل کرده است و قرطبی نیز آن را از مجاهد نقل نموده و گفته است: این بهترین سخن در مورد معنای این آیه است.
ج - سید قطب رحمه الله میگوید: اصلی را که ایشان براساس آیه 90 سورۀ نساء استنباط کردهاند با آیه سوره توبه و سیرۀ پیامبر و خلفای راشدین در بر خورد با دشمنانشان، متناقض است.
د – این عقیده که مشروعیت جهاد فقط جنبۀ دفاعی داشته، تفکری است که اسلام، با آنان مخالف است و این تفکری است که از سایر ادیان، وارد اسلام گردیده است بنابراین به رد آن پرداخته است[26]، چرا که علت به وجود آمدن و انتشار این تفکر، شکستی است که برخی در مقابل مستشرقان به خاطر درک ننمودن مراحل دعوت، متحمل آن شدهاند[27].
1- سخن کلی بر کلیت خود باقی میماند این اصل و قاعدۀ فقهی با روایتی که ابن هشام از ابی عبید، نقل کرده است، تأیید میشود. او میگوید: بعضی از کسانی که در حدیبیه با پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بودند، بعد از اینکه آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم به مدینه برگشت، گفتند مگر شما نگفتید که با امنیت وارد مکه میشوید؟ پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در پاسخ فرمود: آیا من به شما قول دادم که امسال وارد آن میشوید؟ گفتند: خیر. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمود: این سخنی است که جبریل آن را به من آموخته! است.
این فرموده پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم علاوه بر اینکه به فتح مکه و پیروزی مسلمانان در آیندهای نزدیک، اشاره مینمود، حاوی این موضوع نیز بود. که هر گاه من سخنی به شما گفتم، سخن مرا به همان صورت کلی و مطلق بپذیرید و آن را براساس دیدگاه و نظر خود، مقید و مخصوص نگردانید[28].
2- وجوب اطاعت از دستور پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم گرچه از نظر ظاهر بر خلاف قیاس باشد و نفس آن را ناگوار بداند.
در جریان صلح حدیبیه آمده است که عمر بن خطاب و برخی دیگر از صحابه، صلح با قریش و پذیرفتن شرایط غیر منصفانه آنها را ناگوار پنداشتند اعتراض نمودند، اما بعد از مدت زمانی اندک از این عمل خود پشیمان و نگران شدند تا در مقابل دستور و تصمیم پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بر رأی و اندیشه خود تکیه نکنند و آن را ارائه ننمایند؛ چنانکه عمر رضی الله عنه همواره میگفت: ای مردم! رأی و نظر خود را در مقابل دین، کوچک بشمارید؛ زیرا من در جریان صلح حدیبیه و قضیه ابوجندل، تصمیم پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم را با اجتهاد خود، رد نمودم[29]. سهل بن حنیف نیز میگفت: رأی و نظر خود را درمقابل دین، کوچک بدانید؛ زیرا اگر میتوانستم در قضیه ابوجندل، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم را از تقسیم او منصرف مینمودم[30]. و عمر رضی الله عنه تا مدتها پس از این قضیه، در حالت ترس از عذاب خدا به سر میبرد که مبادا به خاطر مخالفت با تصمیم پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم مورد مؤاخذه قرار گیرد تا جائی که میگفت: من پس از آن، همیشه روزه میگرفتم و صدقه میدادم و برده آزاد میکردم تا خدا مرا بیامرزد و به قدری از این اعمال انجام دادم که وجدانم راضی شد[31].
بنابراین، بر تمامی مسلمانان واجب است که در برابر دستورات خدا و پیامبرش مطیع محض باشند؛ گر چه، از نظر ظاهر امر و اجتهاد خود شخص، صلاح کار چنین اقتضا نکند؛ زیرا انسان مکلف، باید معتقد باشد که خیر در چیزی است که خدا و رسولش بدان امر کردهاند نه آنچه عقل قاصر انسان آن را حکم مینماید[32].
قبلاً بیان گردید که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم خطاب به یارانش فرمود: هرکس از این گردنه عبور نماید، گناهانش بخشیده میشوند[33].
از این حدیث، جنبه مهمی از برنامههای تربیتی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم آشکار میگردد که میبایست در آن به تدبر و اندیشیدن پرداخت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم یارانش را به بالا رفتن از گردنه مذکور، تشویق نمود و به آنها مژده داد که با این عمل، گناهانشان بخشوده خواهد شد. با دقت و تدبر در این حدیث، مفاد ذیل استنباط میگردد[34]:
1- پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در این صدد بود تا هر لحظه، توجه یاران خود را به آخرت معطوف بدارد.
2- آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم سعی بر این داشت تا هر حرکت و عمل صحابه با انگیزه توشهاندوزی برای آخرت انجام گیرد. حتی در کارهای عادی و آنچه برای اشباع غریزه انجام میدادند تا جایی که فرمود: همخوابی با همسرانتان برای شما صدقه محسوب میشود. گفتند: ای پیامبر اکرم! ما به غریزه جنسی خود پاسخ میدهیم، این صدقه است؟ فرمود: آیا اگر آن را با حرام اشباع مینمودید، گناهکار نمیشدید؟ همین طور وقتی آن را در حلال مصرف نمایید، مستحق پاداش میشوید[35]. و در جایی میفرماید: هر آنچه شما انفاق کنید، صدقه است حتی لقمهای که در دهان همسر خود میگذارید[36].
این مفاهیم اگر در دل انسان مسلمان جای گیرد، زندگی او رنگ عبودیت میگیرد و عبادت خدا در همه جوانب حیات او جلوه میکند و این فراگیری همه جا آشکار میگردد که میتوان مهمترین آثار آن را در این دو مورد خلاصه کرد:
الف: اینکه زندگی مسلمان و اعمال روزمرهاش رنگ خدایی و عبادی بگیرد. و تمامی اعمال خویش را در مقام بندهای عبادتگزار و فروتن انجام دهد. با این انگیزه، انسان در این دنیا به زندگی مطلوب خواهد رسید و از نعمتهای آن بهرهمند شود. و این چیز در نیکیهای او میافزاید و او را به خدا نزدیکتر میگرداند.
همچنین این عمل، او را به نیکو انجام دادن کارهای دنیوی وادار میسازد؛ چرا که او این اعمال را با انگیزه خشنود ساختن خدا و دریافت پاداش اخروی انجام میدهد.
ب: این عمل از انسان شخصیتی میسازد که فقط یک هدف دارد و تمامی اقدامات او برای تحقق همان هدف وی انجام میگیرد. هدف او کسب رضایت خدا است و برای رسیدن به این هدف سعی و تلاش مینماید تا به تمامی اعمال خویش، رنگ عبادی بدهد. بنابراین، از آنجا که او رضایت الهی را جستجو مینماید، در کارها و تصرفات او تضادی وجود ندارد[37].
اصحاب و یاران پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم این گونه زیستند و این مفاهیم را در زندگی خود به حقایقی تبدیل کردند بنابراین، خدا نیز سیرۀ آنها را برای نسلهای بعدی الگو و نمونه قرار داد[38].
[1]- ابوداود، باب، شماره 5229.
[2]- زاد المعاد، ج 3، ص 304.
[3]- فقه السیرة، بوطی، ص 241.
[4]- زاد المعاد، ج 3، ص 305.
[5]- صحیح بخاری، شماره 5756.
[6]- سنن فتح الباری ج 1، ص 215.
[7]- ابوداود کتاب الطب، شماره 3919.
[8]- بخاری، کتاب الاذان، ص 846.
[9]- همان، کتاب المحصر، ص 1815.
[10]- سنن ابن ماجه کتاب اقامة الصلاة حدیث صحیحی است که سندش متصل میباشد و ابن حجر نیز آن را صحیح دانسته است.
[11]- مغازی، واقدی، ج 2، ص 616.
[12]- الطبقات الکبری، ج 2، ص 98.
[13]- شرح الزرقانی علی المواهب، ج 2، ص 210.
[14]- غزوة الحدیبیه، ص 251.
[15]- سنن ابی داود، کتاب الصلاة، ص 447.
[16]- شرح النووی علی صحیح مسلم، ج 5، ص 181-182 غزوة الحدیبیه، ص 258.
[17]- فتح الباری، ج 1، ص 449 – شرح الزرقانی علی الموحا، ج 1، ص 47.
[18]- تنویر الحوالک، ج 1، ص 33.
[19]- فقه السیرة، بوطی، ص 242.
[20]- فتح القدیر، ج 5، ص 546 – غزوة الحدیبیه، ص 294.
[21]- غزوة الحدیبیه، ص 295.
[22]- آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، زحیلی، ص 675.
[23]- همان، ص 675.
[24]- همان.
[25]- تفسیر قرطبی، ج 9، ص 24-26.
[26]- فی ضلال القرآن، ج 3، ص 1433.
[27]- غزوة الحدیبیه، حکمی، ص 296.
[28]- صدرة عبر من الجهاد النبوی فی المدینه، ص 297.
[29]- غزوة الحدیبیة، حکمی، ص 313.
[30]- همان، ص 179.
[31]- همان، ص 313.
[32]- حدائق الانوار و مطالع الاسوار، ج 2، ص 622.
[33]- مرویات غزوة الحدیبیة، ص 315.
[34]- صحیح مسلم، کتاب الزکاة، ص 53.
[35]- مسلم، کتاب الزکاة، ص 53.
[36]- البخاری کتاب الوصایا، ص 2742.
[37]- العبادة فی الاسلام، قرضاوی، ص 66.
[38]- مرویات غزوة الحدیبیه، حکمی، ص 316.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر