توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ بهمن ۲۶, پنجشنبه

فصل اول رویدادهای قبل از جنگ

 

فصل اول
رویدادهای قبل از جنگ

عوامل جنگ

عوامل متعددی از جمله: عوامل دینی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از جمله عوامل مهم در شروع جنگ احد محسوب می‌گردید.

الف – عامل دینی

خداوند متعال می‌فرماید: مشرکان اموال خود را در جهت بازداشتن از راه خدا، ایجاد مانع در برابر دعوت اسلامی، بازداشتن مردم از گرویدن به اسلام، تلاش برای از بین‌بردن اسلام و مسلمان و دولت نوپای اسلامی، خرج می‌کنند.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيۡهِمۡ حَسۡرَةٗ ثُمَّ يُغۡلَبُونَۗ وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحۡشَرُونَ٣٦ [الأنفال: 36].

«کافران، اموالشان را در جهت بازداشتن از راه خدا خرج می‌کنند. آنان، اموالشان را صرف می‌کنند و به زودی حسرت خواهند خورد. سپس مغلوب می‌شوند و به سوی دوزخ حشر می‌شوند».

طبری می‌گوید: اموالشان را جهت بازداشتن مردم از پذیرش اسلام خرج می‌کنند[1].

شوکانی می‌گوید: هدف کفار در انفاق دارائیهایشان، بازداشتن از راه حق به وسیلۀ جنگ با پیامبر و فراهم نمودن سپاهیان است[2].

ابن کثیر می‌گوید: خداوند متعال خبر داده است که کفار به خاطر بازداشتن از پیروی حق، ‌اموالشان را خرج می‌کنند[3].

براساس دیدگاههای فوق چنین استنباط می‌گردد که مهم‌ترین عامل در بروز جنگ احد، همان عامل دینی است که قریشیان تصمیم گرفتند با هر وسیله ممکن مانع از حق و گرویدن مردم به اسلام شوند[4].

ب - عامل اجتماعی

شکست مشرکان در بدر و به هلاکت رسیدن بزرگان و سرداران قریش، اثر عمیقی از رسوایی و ننگ در وجود قریشیان به جای گذاشت و همواره احساس ذلت و شکست می‌نمودند. به همین جهت تمام تلاشهای خود را برای رهایی از این ذلت و رسوایی به کار گرفتند و بعد از بازگشت از بدر به جمع آوری اموال جهت رویارویی با رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پرداختند.

ابن اسحاق می‌گوید: وقتی که عده‌ای از سرداران قریش در بدر کشته شدند و بقیه با شکست برگشتند، ابوسفیان کاروان تجاری را در (دارالندوه) متوقف گردانید. و همه بر این امر تصمیم گرفتند تا با این اموال، سپاه بزرگی جهت مبارزه با رسول خدا تشکیل دهند.

عبدالله بن ربیعه، عکرمه بن ابی جهل، حارث بن هشام، حویطب بن عبدالعزی و صفوان بن امیه با تعدادی دیگر از کسانی که پدران، فرزندان و برادرانشان را در بدر از دست داده بودند، نزد ابوسفیان و کسانی که در این کاروان سهم داشتند رفتند و گفتند: محمد، ما را نابود کرد. بهترین افراد ما را کشت. بنابراین، با اموال خود در این کاروان، ما را در جنگ علیه وی کمک نمایید؛ شاید بتوانیم انتقام کشته‌های خود را از وی بگیریم.

ابوسفیان گفت: من پیشاپیش همه خواهم بود[5].

جبیر بن مطعم غلامی حبشی به نام وحشی داشت که در تیراندازی مهارتی فوق‌العاده داشت و به او گفت: در جنگ شرکت کن، اگر عموی محمد، حمزه، را در برابر عمویم، طعیمه بن عدی، کشتی، تو را آزاد خواهم نمود[6].

 

ج - عامل اقتصادی

تحرک دسته‌های نظامی دولت اسلامی در منطقه، براقتصاد قریش اثرگذاشت و آنها را در محاصرۀ اقتصادی قرارداد. اساساً اقتصاد کلی براساس دو سفر زمستانی و تابستانی شکل می‌گرفت.

آنها در زمستان، محصولات و فرآورده‌های شام را به یمن می‌بردند و سفر تابستان به سوی شام بود که فرآورده‌ها و محصولات یمن را به آنجا منتقل می‌نمودند از آنجا که تجارت شام وابسته به محصولات یمن و تجارت یمن وابسته به تجارت شام بود، بنابراین، بستن یکی از این راههای تجاری، اثری بسیار زیانبار برجای می‌گذاشت[7].

چنانکه خداوند می‌فرماید:

﴿لِإِيلَٰفِ قُرَيۡشٍ١ إِۦلَٰفِهِمۡ رِحۡلَةَ ٱلشِّتَآءِ وَٱلصَّيۡفِ٢ فَلۡيَعۡبُدُواْ رَبَّ هَٰذَا ٱلۡبَيۡتِ٣ ٱلَّذِيٓ أَطۡعَمَهُم مِّن جُوعٖ وَءَامَنَهُم مِّنۡ خَوۡفِۢ٤ [قریش: 1-4].

«به خاطر انس قریش با سفر زمستانی و تابستانی؛ پس باید بپرستند صاحب کعبه را؛ ذاتی که آنها را از گرسنگی نجات داد و آنها را از ترس ایمن ساخته است».

صفوان بن امیه نیز در سخنانش به همین نکته اشاره کرد و گفت: «محمد و یارانش، موجب زیان و ضرر ما در تجارت گردیده‌اند، نمی‌دانیم با آنها چه کنیم؟ آنان، ساحل را رها نمی‌کنند و مردم آن سرزمین نیز به وی پیوسته‌اند. اگر صبر کنیم و تنها به سرمایه خویش بسنده کنیم، نمی‌توانیم در این سرزمین ادامه حیات بدهیم. ادامۀ حیات ما در این سرزمین وابسته به تجارت شام در تابستان و تجارت حبشه در زمستان است»[8].

د - عامل سیاسی

جنگ بدر موجب تضعیف قدرت قریش گردید و موقعیت آنان در بین قبایل به عنوان سردسته و فرمانده از بین رفت. بنابراین، برای بازگشت این موقعیت لازم بود به هر تلاشی هر چند مستلزم پرداخت بهای سنگینی باشد روی آورند. وجود چنین شرایطی مهم‌ترین عواملی بود که قریش را به رویارویی نظامی علیه دولت اسلامی مدینه وادار نمود[9].

رهسپار شدن قریش از مکه به‌سوی مدینه

روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجری، قریش، سپاهی مرکب از سه هزار نفر به همراه زنان، غلامان و قبایل عرب مجاور و به اتفاق تعدادی از قبایل کنانه و تهامه تشکیل داد[10].

ابوسفیان، فرمانده لشکر بود و تعدادی از زنان از جمله، همسرش، هند، نیز همراه بودند.

قبل از تهاجم قریش، تبلیغات وسیعی برای جنگ علیه مسلمانان انجام گرفته بود که مسئولیت آن را افرادی چون: عمرو بن عبدالله جمحی، عمرو بن العاص، هبیره مخزومی و ابن زبعری برعهده داشتند و این تبلیغات موفقیت مهمی دربرداشت[11]. هزینه نظامی قریش در این جنگ به پنجاه هزار دینار رسید[12].

نیروی اطلاعاتی مسلمانان

حرکات نظامی دشمن توسط دستگاه اطلاعاتی حکومت اسلامی (عباس بن عبدالمطلب) در مکه کنتزل و گزارش می‌شد.

عباس، پس از اطلاع از حرکت سپاه قریش، طی‌نامه‌ای تمام جزئیات سپاه دشمن را نوشت و نزد رسول خدا فرستاد. پیک عباس، با شتاب، مسافت پانصد کیلومتر را در سه روز پیمود و نامه را به رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  که در مسجد قباء تشریف داشت، سپرد[13].

ابن عبدالبر می‌گوید: «عباس، اخبار قریش را کتباً به رسول خدا می‌فرستاد و مسلمانان در مکه به وسیلۀ او تقویت می‌شدند. وی دوست داشت به پیامبر ملحق شود و در این مورد، نامه‌ای هم نوشت، اما رسول خدا نپذیرفت و فرمود: در شرایط کنونی، ماندن تو در مکه بهتر است»[14].

اطلاعاتی که عباس در نامه‌اش به پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرستاد، به شرح ذیل بود: «سپاهیان قریش، به سمت مدینه به حرکت درآمده‌اند. تعداد آنان سه هزار نفر است و دویست اسب و هفتصد زره‌پوش و سه هزار شتر در اختیار دارند بنابراین از به‌کارگیری هر تدبیری استفاده بنما»[15].

محتویات نامه عباس

1-   اطلاع دقیق و به موقع از حرکت نیروهای مشرکان به سوی مدینه.

2-   اطلاع از تعداد سپاه و تواناییهای رزمی آنان که این مسئله در انتخاب شیوۀ دفاع از اهمیت مهمی برخوردار است.

رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  تنها بر این اطلاعات اکتفا ننمود؛ بلکه درصدد آن بود تا با گذر زمان، اطلاعات جدیدی از دشمن کسب نماید.

این عمل پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  درسی است برای رهبران مسلمان در هر زمان که پیگیر اخبار دشمنان باشند؛ زیرا این مسئله در طرح برنامه‌ها و اتخاذ استراتژیهای سودمند تأثیری مهم دارد و از اهمیتی فوق‌العاده برخوردار است. به همین جهت، حباب بن منذر بن جموح، را به سوی قریش فرستاد تا اخبار آنها را جویا شود. او خود را به سپاه مکه رساند و تعداد نفرات و توانائی‌های آنها را دقیقاً برآورد نمود و نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بازگشت. آن حضرت از او تعداد سپاهیان و ابزار جنگی را جویا شد. حباب گفت: تعدادشان حدود سه هزار است و دویست اسب دراختیار داشتند. آن حضرت پرسید: آیا زنان خود را با خود آورده بودند؟

گفت: بلی. زنانشان با دف و آواز همراه بودند.

رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: زنان جهت تشویق جنگجویان و یادآوری روز بدر آمده‌اند. خبری که به من رسیده است نیز مؤید همین مطلب است. پس این سخن را با کسی درمیان مگذار و فرمود: «حسبنا الله و نعم الوكيل. اللهم بك اجول و بك اصول»[16].

همچنین رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم ، انس و مونس، (فرزندان فضاله) را نیز جهت خبرگیری از لشکر قریش فرستاد. آنها سپاه قریش را در نزدیکی مدینه یافتند که حیواناتشان در زمینهای کشاورزی یثرب برای چرا رها شده بود. آن دو برگشتند و ماجرا را به پیامبر اطلاع دادند[17].

رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بعد از اینکه نسبت به اطلاعات به دست آمده مطمئن گردید، تصمیم گرفت تا این اطلاعات در بین مسلمانان رواج پیدا ننماید؛ چراکه ممکن بود این اخبار، بر روحیه مسلمانان تأثیر منفی بگذارد. به همین جهت وقتی که «ابی بن کعب» نامه عباس را خواند، آن حضرت به وی دستور داد تا موضوع را پنهان نماید و خود به مدینه بازگشت و باشتاب به تبادل نظر با رهبران مهاجران و انصار و اتخاذ موضعگیری لازم، پرداخت؛ چنانکه سردار انصار، سعدبن ربیع، را در جریان مضمون‌نامه عباس گذاشت و به وی فرمود؛ این مسئله را با کسی درمیان نگذارد.

بعد از اینکه رسول خدا از آنجا بیرون رفت، همسر سعد به وی گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  چه فرمود؟ سعد گفت: وای بر تو! این مسئله به تو چه ربطی دارد؟ همسرش گفت: من سخنان رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را شنیدم. سعد گفت: انا لله و انا الیه راجعون وخود را به پیامبر رسانید و گفت: ای رسول خدا! از این امر در هراسم که این خبر در بین مردم شایع گردد؛ در حالی که شما از من خواستید تا آن را پنهان نگه دارم. پیامبر فرمود: مشکلی نیست[18].

این ماجرا، برای نظامیان حاوی این نکته است که زنانشان نباید از مأموریتها و برنامه‌های سری نظامی آنان اطلاع حاصل ننمایند؛ زیرا تاریخ امتها و ملتها در گذشته و حال بیانگر آن است که بسیاری از شکست‌ها نتیجه رسیدن اسرار نظامی به دشمنان از طریق همسران خائن یا دشمنانی بوده است که به ظاهر ادعای دوستی می‌نمودند[19].

مشورت و رایزنی رسول خدا با یاران

آن حضرت پس از اطلاع کافی از سپاه قریش، در مورد باقی‌ماندن در مدینه و یا خروج از آن و چگونگی رویاروشدن با دشمن، به مشورت با اصحاب و یارانش پرداخت.

اعتقاد پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  بر این بود که در مدینه بمانند و فرمود: مدینه را باغستان تسخیرناپذیری احاطه نموده است[20].

عبدالله بن ابی بن سلول نیز همین رأی را پسندید[21]؛ البته تعدادی از مسلمانان که در جنگ بدر حضور نداشتند و مشتاق جهاد بودند گفتند: ای رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از مدینه بیرون برو و ما را با دشمنان روبرو بگردان.

ابن کثیر می‌گوید: «اکثر اصحاب، بیرون رفتن از مدینه و روبرو شدن با دشمن را پیشنهاد کردند و این عده کسانی بودند که در بدر حضور نداشتند و به فضیلتی که اهل بدر نائل شده بودند، آگاهی داشتند»[22].

ابن اسحاق می‌گوید: مردم همچنان بر رویارویی مستقیم با دشمن اصرار می‌ورزیدند، تا اینکه رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وارد منزل خود شد و لباس جنگی پوشید. در این هنگام قوم، به سرزنش یکدیگر پرداختند و گفتند: پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  بر این عقیده بود که برای رویارویی با دشمن در مدینه بمانیم، امّا شما پیشنهاد ایشان را نپذیرفتید و به حمزه گفتند: نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  برو و بگو: هر طور که خود صلاح می‌دانی، عمل کن. رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به حمزه گفت: «هرگاه پیامبری لباس جنگی بپوشد، آن را بیرون نخواهد آورد مگر اینکه به جنگ بپردازد»[23].

دلایل کسانی که بیرون رفتن از مدینه را ترجیح دادند

1-   در بیعت عقبۀ دوم انصار به پیامبر تعهد داده بودند که از وی حمایت خواهند کرد. بنابراین، برای آنان ماندن در مدینه نوعی شکستن عهد و پیمان و بی‌وفایی محسوب می‌گردید.

2-   عده‌ای از مهاجران معتقد بودند که آنها در دفاع از پیامبر و تهاجم قریش و اخراج آنان از زمین‌های کشاورزی انصار، بر دیگران حق تقدم دارند.

3-   کسانی که به دلایلی نتوانسته بودند در جنگ بدر شرکت نمایند، علاقه زیادی به جنگیدن در راه خدا و شهادت داشتند.

4-   آنها محاصره مدینه توسط قریش را نوعی پیروزی برای دشمن و شکست برای خود تلقی می‌کردند[24].

دلایل کسانی که ماندن در مدینه را ترجیح دادند

1-   محاصره مدینه توسط سپاه دشمن به دلیل نبود اتحاد بین آنان به طول نخواهد انجامید.

2-   یورش بر شهرهایی که مصمم به دفاع از خود هستند که از تجهیزات مساوی برخوردار باشند، فایده‌ای در بر نخواهد داشت.

3-   مدافعین اگر در جمع خانواده‌هایشان باشند، به خاطر دفاع از فرزندان و زنان و دختران خود چاره‌ای جز استقامت و تلاش بیشتر جهت شکست دشمن نخواهند داشت.

4-   شرکت فرزندان و زنان در جنگ باعث ازدیاد جنگجویان می‌شود.

5-   امکان استفاده از سلاحهای سنگین نیز در شهر بهتر مناسب‌تر خواهد بود[25].

مهم‌ترین عامل علاوه بر موارد ذکر شده، انتخاب رأی و آزادی اندیشه است که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  اصحاب و یارانش را براساس آن تربیت کرده بود؛ چراکه در این مورد مشورت درباره مسئله‌ای صورت می‌گرفت که درباره آن نصی شرعی وجود نداشت. بنابراین، آنان در بیان نظریات خود هیچ گونه محدودیتی نداشتند؛ زیرا اظهارنظر زمانی مفید خواهد بود که به طور آزادانه صورت گیرد.

از طرفی هیچ گاه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  کسی را به خاطر اشتباه در اجتهاد و یا نداشتن توافق‌نظر وی با نظر ایشان، سرزنش نکرده است؛ زیرا خداوند او را به مشورت با اطرافیان موظف ساخته است؛ چنانکه می‌فرماید:

﴿فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَوَكِّلِينَ [آل عمران: 159].

«با آنان در قضیه، مشورت کن و چون عزم جزم نمودی، پس برخدا توکل کن. همانا خدا، متوکلین را دوست می‌دارد».

فلسفۀ این دستور آن است که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به مشورت کردن در امور بپردازد و به دلیل چنین دیدگاهی بود که شعور سیاسی اصحاب رشد نمود؛ چراکه آنان حق اظهارنظر داشتند، امّا هیچ وقت در این صدد برنیامدند که دیدگاه خویش را بر پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  اعمال نمایند؛ بلکه آنان فقط نظریات خود را ابراز می‌نمودند و تصمیم‌گیری نهایی را به پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  واگذار می‌نمودند.

آنان بعد از اینکه بر خروج از مدینه اصرار ورزیدند و پیامبر نیز به سبب اصرار آنها ارادۀ خروج نمود به سوی وی بازگشتند و معذرت‌خواهی نمودند، اما رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به آنها درس دیگری داد که ویژگی یک فرمانده موفق است و آن مدیریت بحران و تردید به خود راه ندادن بعد از اراده نهایی می‌باشد؛ زیرا تردید در چنین شرایطی پایه‌های اعتماد را متزلزل می‌سازد و باعث ایجاد هرج و مرج می‌گردد[26].

بر این اساس، پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  تصمیم گرفت تا مدینه را ترک نمایند و وضعیت را اضطراری اعلان نمود و در فراخوانی عمومی همه را به جنگ بسیج نمود. و در آن شب همه با سلاح و در وضعیت نظامی به سر بردند.

رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در آن شب پنجاه مرد قهرمان و جنگجو را به سرکردگی محمد بن مسلمه جهت نگهبانی شهر مدینه انتخاب نمود و تعدادی از اصحاب و یاران به حراست از آن حضرت پرداختند.

رهسپار شدن سپاه اسلام به‌سوی احد

الف - یکی از عوامل مهمی که پیامبر در رویارویی با دشمن در نظر گرفت، انتخاب وقت حرکت و مسیر مناسب بود؛ چنانکه بعد از گذشت نیمی از شب که همه جا آرام بود و معمولاً در چنین وقتی دشمن نیز بر اثر خستگی و مشقت سفر در خواب عمیق به سر می‌برد، حرکت نمود.

واقدی می‌گوید: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  و سپاه اسلام اول شب به استراحت پرداختند و سحرگاه، در تاریکی، حرکت کردند و برای رسیدن به میدان جنگ راهی را انتخاب نمودند که دشمن از آن، مطلع نشود و فرمود: «چه کسی ما را به راهی راهنمایی می‌نماید که دشمن متوجه نگردد».

ابوخیثمه  رضی الله عنه  آمادگی خود را اعلان نمود و گفت: این کار را به من واگذار کن. آن گاه او لشکر را از میان زمین‌های بنی‌حارثه گذراند تا اینکه به زمینهای ربعی یا مربع بن قیظی رسید. او فردی نابینا و منافق بود. زمانی که متوجه قدوم رسول خدا و مسلمانان شد، مقداری خاک برداشت و به سوی مسلمانان پاشید و گفت: اگر تو پیامبر هستی؛ پس نباید وارد زمینهای من بشوی.

بعضی نیز بر این عقیده‌اند که او مقداری خاک دردست گرفت و گفت: اگر می‌دانستم که این خاک‌ها تنها به تو اصابت می‌کند، حتماً آنها را به چهرۀ تو می‌پاشیدم. افرادی به وی حمله‌ور شدند و خواستند او را بکشند، اما رسول خدا فرمود: رهایش کنید، خدا چشم و دل او را کور کرده است، اما سعد بن زید قبل از ممانعت پیامبر، به سوی وی شتافت و با کمانش سرش را شکست[27].

انتخاب مسیر حرکت پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  از بین درختان و باغ‌ها بیانگر اهمیت تدابیر امنیتی است؛ زیرا حرکت در مسیر راههای عمومی باعث می‌گردید تا دشمن از تعداد نفرات و میزان توانائی‌های مسلمانان آگاه شود و این امری است که در جنگها، می‌بایست سری بماند، بدین صورت در نظرگرفتن شرایط زمانی و مکانی از دیدگاه آن حضرت از برنامه‌های مهم به شمار می‌آمد که آن را به امت خود آموزش داده است.

از این ماجرا نکته دیگری که استنباط می‌گردد، این است که هر گاه مصالح عمومی با مصالح خصوصی در برابر هم قرار گیرند، اجرای مصالح عمومی ارجحیت پیدا خواهد نمود؛ چنانکه رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  سپاه اسلام را از میان زمینهای کشاورزی برخی از افراد به سوی اُحد هدایت کرد که باعث تخریب محصولات آنها گردید و استدلال پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در اجرای این امر این بود که خداوند حکیم، مقاصد شرع را برای تحقق منافع بندگانش مشروع گردانیده است و با توجه به مصالح پنجگانه دین و اهمیتشان از دیدگاه شرع، آنها را به ترتیب ذیل خواهیم یافت: دین، نفس، عقل، نسل و مال. بنابراین، هنگام تعارض باید مهم‌ترین اصل را در نظر گرفت و به ترتیب هر یک از این مصالح دین بر دیگری برتری می‌یابد. این ترتیب، امری است که علمای اسلام بر آن اتفاق‌نظر دارند[28].

ب کناره‌گیری «ابن سلول» (منافق) از سپاه اسلام با یک سوم لشکر

با رسیدن سپاه اسلام به باغ «شوط»، ابن سلول منافق با سیصد تن از منافقان به دلیل اینکه جنگی رخ نمی‌دهد و بر خروج سپاه از مدینه اعتراض داشت، از صف مسلمانان جدا شد و گفت: «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از رأی و نظر جوانان و افرادی بی‌تجربه، پیروی نمود و از من نافرمانی کرد؛ پس چرا خودمان را به کشتن دهیم»[29].

هدف اصلی او از این تمرد، ایجاد هرج و مرج و بلوا در سپاه اسلام بود، تا از این طریق روحیه مسلمانان تضعیف شده و دشمن تشویق گردد و یقیناً نتیجه این عملکرد، خیانتی بزرگ و تنفری شدید نسبت به اسلام و مسلمانان بوده و خداوند متعال نیز حکمتش بر آن بود تا سپاه اسلام تصفیه گردد و انسان‌های پاک‌طینت و مخلص از انسان‌های خبیث‌النفس و منافق شناسایی شوند.

چنانکه خداوند می‌فرماید:

﴿مَّا كَانَ ٱللَّهُ لِيَذَرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ عَلَىٰ مَآ أَنتُمۡ عَلَيۡهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ ٱلۡخَبِيثَ مِنَ ٱلطَّيِّبِۗ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُطۡلِعَكُمۡ عَلَى ٱلۡغَيۡبِ [آل عمران: 179].

«چنان نیست که خداوند، مؤمنین را بر وضعیتی که دارند رها نماید تا اینکه خبیث را از طیب جدا نماید و خداوند شما را برغیب مطلع نمی‌گرداند».

بزدلی و عقب‌نشینی دو صفتی بودند که به وسیله آن چهره واقعی منافقان از صف مؤمنان واقعی جدا گردیدند و قبل ازاینکه قرآن به ذکر خصوصیات آنان بپردازد، ویژگیهای آنان مشخص گردید[30].

ج - موضعگیری عبدالله بن عمرو بن حرام در برابر عمل منافقان

عبدالله بن حرام رضی الله عنه  تلاش فراوانی جهت متقاعد ساختن منافقان برای بازگشت آنان نموده و خطاب به آنان گفت: به خاطر خدا، قوم و پیامبر خود را در برابر دشمن تنها نگذارید. آنها گفتند: اگر ما می‌دانستیم که جنگی در خواهد گرفت، شما را به دشمن نمی‌سپردیم، اما می‌دانیم که جنگی صورت نخواهد گرفت.

عبدالله بن عمرو بن حرام وقتی از تصمیم آنان مبنی بر بازگشت اطلاع حاصل نمود، خطاب به آنها گفت : ای دشمنان خدا! خداوند شما را هلاک گرداند. به زودی خداوند پیامبرش را از شما بی‌نیاز خواهد کرد[31].

خداوند نیز آیات ذیل اشاره را به این دلیل نازل نمود :

﴿وَمَآ أَصَٰبَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِ فَبِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَلِيَعۡلَمَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٦٦ وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ نَافَقُواْۚ وَقِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ قَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَوِ ٱدۡفَعُواْۖ قَالُواْ لَوۡ نَعۡلَمُ قِتَالٗا لَّٱتَّبَعۡنَٰكُمۡۗ هُمۡ لِلۡكُفۡرِ يَوۡمَئِذٍ أَقۡرَبُ مِنۡهُمۡ لِلۡإِيمَٰنِۚ يَقُولُونَ بِأَفۡوَٰهِهِم مَّا لَيۡسَ فِي قُلُوبِهِمۡۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا يَكۡتُمُونَ١٦٧ [آل عمران: 166-167].

«آنچه در روز رویارویی به شما رسید، به اجازۀ خدا بود. تا خداوند مؤمنان را از منافقان تفکیک نماید. منافقانی که به آنها گفته شد بیائید در راه خدا بجنگید و دفاع نمائید. گفتند: اگر ما می‌دانستیم که جنگی رخ می‌دهد، از شما پیروی می‌کردیم. آنها آن روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا ایمان به زبان چیزی می‌گویند که در دلشان نیست و خداوند می‌داند آنچه را آنها پنهان می‌کنند».

د - بنوسلمه و بنو حارثه

بنوسلمه و بنوحارثه با اطلاع از بازگشت ابن سلول و یارانش تصمیم به بازگشت نمودند، نیز خواستند برگردند، اما خداوند متعال قلب آنان را به اسلام متمایل گرداند و در این مورد آیۀ ذیل نازل گردید:

﴿إِذۡ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمۡ أَن تَفۡشَلَا وَٱللَّهُ وَلِيُّهُمَاۗ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١٢٢ [آل عمران: 122].

«آن گاه که دو گروه از شما خواستند سست شوند و برگردند، خداوند ولی آنها است و مؤمنان باید برخدا توکل نمایند».

جابربن عبدالله می‌گوید: این آیه در مورد ما (بنوسلمه و بنوحارثه) نازل گردید و ‌ای کاش نازل نمی‌شد.

بدین صورت موضعگیری منافقان در دل دو طایفه از مسلمانان نیز اثر گذاشت و تصمیم به بازگشت گرفتند، اما آنها بر این ضعف غالب شدند و بعد از کمک الهی بر نفسهای خود پیروز گردیدند و خداوند ترس و بزدلی آنها را برطرف کرد و همراه دیگر مسلمانان استقامت ورزیدند.

دیدگاه مسلمانان در مورد ابن‌سلول متفاوت بود : گروهی معتقد بود که باید منافقان به قتل برسند؛ چراکه باعث شکست مسلمانان شده‌اند و گروه دوم نیز مخالف با قتل آنها بودند. قرآن نیز این موضوع را متذکر می‌گردد :

﴿فَمَا لَكُمۡ فِي ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِئَتَيۡنِ وَٱللَّهُ أَرۡكَسَهُم بِمَا كَسَبُوٓاْۚ أَتُرِيدُونَ أَن تَهۡدُواْ مَنۡ أَضَلَّ ٱللَّهُۖ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ سَبِيلٗا٨٨ [النساء: 88].

«چه شده است شما را که در مورد منافقان دو گروه شده‌اید، خداوند آنها را واژگون گردانیده است. ‌آیا می‌خواهید هدایت نمایید کسانی را که خداوند آنها را گمراه نموده است؟ کسی را که خدا گمراه نموده است، برای او راهی به سوی هدایت نخواهی یافت».

س - کمک گرفتن از غیر مسلمانان

پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در مسیر حرکت به احد به موضعی به نام شیخین رسید و سروصدای جماعتی را شنید. فرمود: این‌ها چه کسانی هستند؟ گفتند: این‌ها یهودی و از هم‌پیمانان عبدالله بن ابی هستند. رسول خدا فرمود : «ما از مشرکان علیه مشرکان کمک نمی‌گیریم»[32]. و بدین صورت اصلی پایه‌گذاری شد که نباید برای شکست گروهی از دشمنان اسلام از گروهی دیگر که آنها نیز دشمنان اسلام هستند، کمک گرفت[33].

و - برگردانیدن برخی از اصحاب کم سن و سال از جنگ

رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بعد از اینکه به بازدید لشکر پرداخت، متوجه حضور نوجوانانی شد و آنها را از محلی به نام شیخین برگردانید. این افراد چهارده نفر بودند که عبارت‌اند از: عبدالله بن عمر، زید بن ثابت، اسامه بن زید، زید بن ارقم، براء بن عازب و ابوسعید خدری، اما به رافع بن خدیج با وجود کمی سن او و به خاطر مهارت وی در تیراندازی اجازه شرکت داد. از این خبر وقتی سمره بن جندب اطلاع یافت، گریه‌کنان گفت : من در کشتی‌گرفتن رافع را به زمین می‌زنم. چگونه است که او اجازه شرکت دارد و من ندارم؟

رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به آنها فرمود: با یکدیگر کشتی بگیرید! سمره همانطور که گفته بود رافع را به زمین زد و پیامبر به وی نیز اجازه شرکت در جنگ داد[34].

رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به رافع و سمره به دلیل دارابودن امتیازات نظامی خاص، اجازه شرکت در جنگ داد و سایر نوجوانان را برگردانید تا مبادا عوامل ایجاد خلل در صفوف مسلمانان فراهم گردد[35].

تربیت صحیح پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  افراد جامعۀ اسلامی را به حسب آخرت و بی‌رغبتی نسبت به دنیا وادار ساخته بود؛ به گونه‌ای که پیرو جوان؛ کوچک و بزرگ و حتی نوجوانان کم‌سن و سال مشتاق و شیفته جهاد و شهادت هستند؛ بدون اینکه اکراه و اجباری در این باره صورت گیرد.

نقشه پیامبر برای رویاروئی با کفار مکه

الف- رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  برای رویارویی با کفار نقشه‌ای اساسی طراحی نمود؛ به این ترتیب که جایگاه مناسبی را مبارزه انتخاب نمود؛ تنها کسانی که صلاحیت جنگ داشتند، برای مبارزه انتخاب گردیدند و کسانی که صلاحیت مبارزه نداشتند، برگردانده شدند؛ پنجاه نفر از تیراندازان ماهر را برای موقعیت اضطراری مسئول منطقه‌ای دیگر نمود و سپاه را به سه گردان تقسیم نمود و پرچم هر گروه را به دست یکی از افراد آن گروه سپرد. این گروهها به شرح ذیل بودند:

1-   گردان مهاجران که پرچمدار آن مصعب بن عمیر بود.

2-   گردان اوس انصار که پرچمدار آن أسید بن حضیر بود.

3-   گردان خزرج انصار که پرچمدار آن حباب بن منذر بود[36].

ب- یکی از روشهای پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  این بود که یارانش را در جنگ با دشمن تحریک می‌نمود و آنان را به صبر و تحمل در میادین جنگ تشویق می‌کرد و به آنها روحیه می‌داد. این شیوه را در روز احد نیز تکرار نمود. واقدی می‌گوید: پیامبر درمیان یاران خود ایستاد و خطاب به آنان گفت: شما را توصیه می‌نمایم به آنچه خدا مرا در کتابش از عمل به اطاعت و بازآمدن از محارم توصیه نموده است. شما امروز در منزلگاه اجر و پاداش هستید. البته اجرای این دستورات برای کسی آسان است که وظیفه خویش را بشناسد و دارای صبر و یقین و جدیت و نشاط باشد. بی‌تردید جهاد با دشمن سخت و ناپسند است و تنها کسانی می‌توانند ثابت‌قدم و استوار باشند که خداوند به آنان عقلی سلیم و جسمی استوار بخشیده است. یقیناً خدا با کسی است که از وی اطاعت نماید و شیطان با کسی است که نافرمانی خدا را بکند. پس اعمالتان را با صبر در جهاد آغاز نمائید و با این کار زمینه تحقق وعده‌های خدا را فراهم سازید و از دستورات من سرپیچی نکنید؛ چون من خواستار موفقیت شما هستم. عجز و ضعف موجب اختلاف و دودستگی می‌گردند و خدا آن را دوست ندارد و تا زمانی که اختلاف و دودستگی در بین شما حاکم باشد، خداوند نصرت و پیروزی خویش را مشمول شما نمی‌گرداند»[37].

اهداف خطبۀ فوق

1-   تشویق به جدیت و نشاط در میدان جهاد.

2-   تشویق به صبر هنگام مبارزه با دشمن.

3-   بیان میزان زشتی اختلاف و درگیری.

شیوه و روش پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  بیانگر این موضوع است که پیروزی، در گرو لشکر بزرگ و امکانات پیشرفتۀ نظامی نیست؛ بلکه پیروزی پستاورد زحمات مردان بزرگی است که مرگ را بر زندگی ترجیح می‌دهند و باید این وضعیت و این حالت را برای افراد با موعظه و غرس روحیه شهادت به وجود آورد.

رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  موقعیت استراتژی کوه احد را غنیمت شمرد و سپاه اسلام را به دامنه آن هدایت کرد تا پشت سپاه به سوی کوه باشد و پنجاه نفر از تیراندازان ماهر را بر کوهی در مقابل کوه احد قرار داد تا از دشمن، امکان محاصره نمودن لشکر اسلام را سلب نماید و به تیراندازان فرمود: «حتی اگر دیدید که پرندگان لاشخور به خوردن لاشه‌های ما پرداخته‌اند و یا اینکه دشمن را شکست داده و برآنها مسلط شده‌ایم، از جای خود تکان نخورید. مگر اینکه من کسی را دنبال شما فرستاده باشم»[38]. و به آنها دستور داد تا سوارکاران دشمن را هدف تیر قرار بدهند و نگذارند از پشت به سپاه اسلام حمله بکنند. و فرمود: بارالها! تو را بر این‌ها گواه می‌گیرم.

مسلمانان بر تپه‌ها تسلط یافتند و دره را برای سپاه مکه بازگذاشتند. و دشمن پشت به مدینه و رو به احد در مقابل مسلمانان قرار گرفت.

نظم بخشیدن به سپاه و برابر کردن صفوف

رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  جلو آمد و صفوف مبارزان را مانند صف‌های نماز برابر کرد. آن حضرت در بین صف‌ها قدم می‌زد و آنها را راست می‌نمود و برای جنگ آماده می‌کرد. به یکی می‌گفت: جلوتر بیا؛ به دیگری می‌گفت: تو کمی عقب‌تر برو و ... .

به این ترتیب صف‌ها راست گردید و قهرمانان در صفوف اول قرار گرفتند.

س - آغاز جنگ فقط با دستور فرمانده

طبری می‌گوید: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در حالی که پشت لشکرش به کوه احد بود، فرمود: «هیچ کس بدون اجازه من، جنگ را آغاز ننماید»[39].

این امر بیانگر موضوع مهم و اساسی وحدت فرماندهی و مسئولیت می‌باشد.




[1]- غزوة احد دراسة دعویة، محمّد با مرجح، ص 71.

[2]- فتح القدیر، ص 309.

[3]- تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 341.

[4]- غزوه احد دراسه دعویه، ص 710.

[5]- السیرة النبویة، ابن هشام، ج 3، ص 68.

[6]- همان، ص 79.

[7]- غزوة احد دراسة دعویة، ص 74.

[8]- المغازی، واقدی، ج 1، ص 195 196.

[9]- غزوة احد دراسة دعویة، ص 75.

[10]- البدایة والنهایة، ج 4، ص 11 – مغازی، واقدی، ج 1، ص 199.

[11]- غزوه احد، ابی‌فارس، ص 17.

[12]- همان، ص 16.

[13]- الرحیق المختوم، مبارکفوری، ص 250.

[14]- الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 2، ص 812.

[15]- مغازی، واقدی، ج 1، ص 204.

[16]- همان، ج 1، ص 207 – 208.

[17]- السیرة النبویة، ابی شهبه، ج 2، ص 187.

[18]- السیرة الحلبیة، ج 2، ص 489.

[19]- غزوه احد، ابی‌فارس، ص 22.

[20]- تاریخ الطبری، ج 2، ص 60.

[21]- غزوة احد دراسة دعویه، ص 82.

[22]- البدایة والنهایة، ج 4، ص 14.

[23]- السیرة النبویة، ابن هشام، ج 3، ص 71.

[24]- غزوه احد، احمد عزالدین، ص 51 – 52.

[25]- القیادة العسکریه، رشید، ص 374.

[26]- السیرة النبویة الصحیحة، ج 2، ص 380.

[27]- السیرة النبویة، ابن هشام، ج 3، ص 73.

[28]- المقاصد العامة للشریعه، یوسف حامد العالم، ص 166.

[29]- البدایة والنهایة، ج 4، ص 14.

[30]- مرویات غزوه احد، حسین احمد، ص 71.

[31]- صحیح السیرة النبویة، ص 277.

[32]- صحیح السیرة النبویة، ص 278.

[33]- محمد رسول الله، محمد عرجون، ج 3، ص 561.

[34]- همان، ج 3، ص 571.

[35]- همان، ص 572.

[36]- غزوة احد دراسة دعویه، ص 89.

[37]- مغازی، واقدی، ج 1، ص 221 – 222.

[38]- البخاری فی مغازی، باب غزوه احد، شماره 4043.

[39]- تاریخ طبری، ج 2؛ ص 507.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...