أیمان به فتح همزه جمع یمین است و اصل یمین در لغت بمعنی دست است، و بر سوگند اطلاق شده چون وقتی دو نفر سوگند میخورند، هر کدام از آنها دست دیگری را میگیرد.
و در شرع یعنی تأکید بر چیزی با ذکر نام یا صفتی از الله جل جلاله.
با چه چیزی سوگند منعقد میشود؟
سوگند منعقد نمیشود مگر با اسمی از اسماء، یا صفتی از صفات الله جل جلاله:
از عبدالله بن عمر(رض) روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم عمر بن خطاب را دید در حالیکه در میان کاروانی حرکت میکرد و به پدرش سوگند میخورد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (ألا إن الله ینهاکم أن تحلفوا بآبائکم، من کان حالفا فلیحلف بالله أو لیصمت)[1] «آگاه باشید که خدا شما را از سوگند خوردن به پدرانتان نهی کرده است، کسی که سوگند میخورد باید یا به خدا سوگند بخورد یا سکوت کند».
از انس به مالک روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (لاتزال جهنم تقول: هل من مزید، حتی یضع رب العزة فیها قدمه، فتقول: قط، قط و عزتک، و یزوی بعضها إلی بعض)[2] «پیوسته جهنم میگوید آیا باز هم بیشترهست؟ تا وقتی که خداوند صاحب عزت پایش را در جهنم قرار میدهد، جهنم میگوید به عزتت قسم، کافی است، کافی است و قسمتی از جهنم به قسمتی دیگر جمع میشود».
از ابن عمر(رض) روایت است: از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: (من حلف بغیر الله فقد کفر أو أشرک)[3] «کسی که به غیر خدا سوگند بخورد، کفر یا شرک ورزیده است».
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من حلف منکم فقال فی حلفه: باللات، فلیقل لا إله إلا الله، و من قال لصاحبه: تعال أقامرک: فلیتصدق)[4] «هر کسی از شما سوگند یاد کرد و در سوگندش گفت به (لات) قسم، باید بگوید: لا إله إلا الله (یعنی باید تجدید ایمان کند) و هر کس به دوستش بگوید بیا قمار کنیم، باید صدقه بدهد».
بعضی به غیر خدا سوگند میخورند با این بهانه که آنان از دروغ میترسند و نیز بخاطر اینکه میگویند: خداوند متعال فرموده است:
) وَلاَتَجعَلُوا اللهَ عُرضَةً لإِیمَانِکُم ( (بقره: 224)
«و خدا را آماج سوگندهای خود قرار ندهید».
جواب این شهبه اثری است که مسعر بن کام از وبره بن عبدالرحمن روایت کرده که: عبدالله گفت: (لأن أحلف بالله کاذبا أحب إلی من أن أحلف بغیره صادقا)[5] «اگر سوگند دروغ به خدا بخورم، بهتراست از اینکه سوگند راست به غیر خدا بخورم».
اما معنی آیه همچنانکه ابن کثیر(ره) ذکر کرده این است: «از ابن عباس روایت است: (لاتجعلن عرضة لیمینک أن لاتصنع الخیر، ولکن کفر عنیمینک واصنع الخیر) «سوگند خود رامانع انجام اعمال خیر قرار مده، بلکه کفاره سوگندت را ادا کن و کار خیرانجام بده».
ابن کثیر گوید: «مسروق، شعبی، ابراهیم نخعی، مجاهد، طاوس، سعیدبن جبیر، عطاء، عکرمه، مکحول، زهری، حسن، قتاده، مقاتل بن حیان، ربیع بن انس، ضحاک، عطاء خراسانی و سدی رحمهم الله هم اینطور گفتهاند»[6] اه.
کسی که به دینی غیر از اسلام سوگند بخورد
از ثابت بن ضحاک روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من حلف بملة سوی الإسلام کاذبا متعمدا، فهو کما قال)[7] «هرکس به دینی غیراز اسلام عمداً به دروغ سوگند خورد، او همان طور که گفته است، میباشد».(*)
از عبدالله بن بریده از پدرش روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من قال: إنی بری من الإسلام، فإن کان کاذبا فهو کما قال: و إن کان صادقا لم یعد إلیه الإسلام سالما)[8] «هر کس بگوید: من از اسلام بری هستم، اگر دروغ گفته باشد از اسلام بری شده و اگر راست گفته باشد اسلام، سالم به او برنمیگردد».
هرگاه برای کسی به خدا سوگند خورده شود، باید راضی گردد
از ابن عمر روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنید که مردی به پدرش سوگند میخورد، فرمود: (لاتحلفوا بآبائکم، من حلف بالله فلیصدق، و من حلف له بالله فلیرض، و من لم یرض بالله فلیس من الله)[9] «به پدرانتان سوگند نخورید، هرکس به خدا سوگند میخورد، باید راست بگوید، و برای هر کس به خدا سوگند خورده شود، باید راضی شود و کسی که به خدا راضی نشود از (بندگان مؤمن به) خدا نیست».
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (رأی عیسی ابن مریم رجلا یسرق، فقال: أسرقت؟ قال: لا والذی لا إله إلا هو. فقال عیسی: آمنت بالله، و کذبت بصری)[10] «عیسی بنمریم مردی را دید که دزدی میکرد به او گفت آیا سرقت کردی؟ گفت نه، قسم به ذاتی که هیچ معبود بر حقی جز او نیست، عیسی فرمود: به خدا ایمان آوردم و چشمم را تکذیب کردم».
1- سوگند لغو
2- سوگند غموس.
3- سوگند منعقده.
سوگند لغو، سوگندی است که بدون قصد و نیت باشد؛ مانند کسی که میگوید: به خدا باید بخورید یا بنوشید و غیره، که قصد سوگند ندارد.
این سوگند منعقد نمیشود و موجب بازخواست هم نمیگردد:
خداوند متعال میفرماید:
) لاَیُؤَاخِذُکُمُ اللهُ بِاللَّغوِ فِی أیمَانِکُم، وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَت قُلُوبُکُم (
(بقره: 225)
«خداوند شما رابه خاطر سوگندهایی که بدون توجه یاد میکنید مؤاخذه نخواهد کرد ولی شما را در برابرآنچه دلهایتان کسب کرده (واز روی اراده و اختیار بوده) مؤاخذه میکند».
و میفرماید:
) لاَیُؤَاخِذُکُمُ اللهُ بِاللَّغوِ فِی أیمَانِکُم، وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُمُ الأیمَان (
(مائده: 89)
«خداوند شما را به خار سوگندهای بیهوده و بیاراده بازخواست نمیکند ولی شما را در برابر سوگندهایی که از روی قصد واراده خوردهاید مؤاخذه میکند».
از عایشه(رض) روایت است: آیه ) لاَیُؤَاخِذُکُمُ اللهُ بِاللَّغوِ ( درباره سوگندهایی مانند «نه والله» و «بله والله» نازل شده است».[11]
سوگند غموس سوگندی دروغین است که با آن حقوق پایمال میشود، یا سوگندی است که با آن قصد فسق وخیانت کنند و به غموس (فروبرنده) نامگذاری شده چون باعث فرورفتن صاحبش در گناه و سپس در آتش میشود.
این سوگند از بزرگترین گناهان کبیره است و هیچ کفارهای ندارد؛ چون خداوند متعال میفرماید: ) وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُمُ الأیمَان ( «ولی شما را در برابر سوگندهایی که از روی قصد و اراده خوردهاید مؤاخذه میکند».
این سوگند منعقد نمیشود؛ چون سوگند منعقده سوگندی است که امکان دادن کفاره در آن وجود داشته باشد. و در سوگند غموس وفا به سوگند اصلاً امکان ندارد و بر کار خود یاد نمیشود:
خداوند متعال میفرماید:
) وَلاَ تَتَّخِذُوا أیمَانَکُم دَخَلاً بَینَکُم فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعدَ ثُبُوتِهَا وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِمَا صَدَدتُم عَن سَبِیلِ اللهِ وَلَکُم عَذَابٌ عَظِیمٌ ( (نحل: 94)
«سوگندهایتان رادر میان خود وسیله نیرنگ و فساد نسازید (و مردمان را به قسمهای دروغ گول نزنید و از راه راست بدر نکنید اگر سوگند و قسم یاد کنید و بدان وفا نکنید این امر) سبب میشود که گامهای ثابت، از جای بلغزد و به سبب جلوگیری از راه خدا دچار بلا و بدی شوید و در آخرت عذاب بزرگی داشته باشید».
طبری(ره) گوید:
«معنی آیه ) وَلاَ تَتَّخِذُوا أیمَانَکُم دَخَلاً بَینَکُم ( این است که: سوگندهای خود را وسیلة فریب و خیانت در وفای به پیمانهای خود با کسانی که پیمان بستهاید، قرار ندهید، تا آنان بدینوسیله به شما اطمینان کنند در حالی که شما در دل قصد خیانت دارید».[12] أه.
از عبدالله بن عمرو روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (الکبائر: الإشراک بالله، و عقوق الوالدین، و قتل النفس، والیمین الغموس)[13] «گناهان کبیره عبارتند از: (شریک قرار دادن برای خدا، اذیت کردن والدین، کشتن کسی (به ناحق) و سوگند غموس».
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (خمس لیس لهن کفارة: الشرک بالله عزوجل، و قتل النفس بغیر حق، أو نهب مؤمن، أو الفرار من الزحف، أو یمین صابرة یقتطع بها مالا بغیر حق)[14] «پنج گناه کفاره ندارد: شریک قرار دادن برای خدای عزوجل، کشتن کسی به ناحق، غارت کردن (مال) مؤمن، فرار از میدان جنگ و سوگند غموسی که با آن مالی به ناحق گرفته شود».
سوگند منعقده سوگندی است که شخص برای تأکید انجام یا ترک کاری آن را با قصد یاد میکند، و بر آن مصمم است.
اگر به سوگندش وفا کرد گناهی بر او نیست، ولی اگر وفا نکرد، باید کفاره بدهد، به دلیل فرموده خداوند متعال:
) وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَت قُلُوبُکُم ( (بقره: 225)
«ولی شما را در برابرآنچه دلهایتان کسب کرده (واز روی اراده و اختیار بوده) مؤاخذه میکند».
و میفرماید:
) وَلَکِنْ یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا عَقَّدْتُمْ الأَیْمَانَ ( (مائده: 89)
«ولی شما را در برابر سوگندهایی که از روی قصد و اراده خوردهاید مؤاخذه میکند».
از عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت است: از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: (إنما الأعمال بالنیات)[15] «قبول و صحت اعمال با نیت است».
پس هر کس بر انجام کاری سوگند بخورد و نیت کار دیگری را در دل داشته باشد، نیتش معتبر است نه لفظش:
از سوید بن حنظله روایت است: (خرجنا نرید رسول الله صل الله علیه و آله و سلم و معنا وائل بن حجر، فأخذه عدوله، فتحرج الناس أن یحلفوا، فحلفت أنا إنه أخی فخلی سبیله، فأتینا رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فأخبرته أن القوم تحرجوا أن یحلفوا، و حلفت أنا إنه أخی، فقال: صدقت، المسلم أخو المسلم)[16] «به قصد دیدن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم خارج شدیم،وائلبن حجر هم با ما بود، یکی از دشمنان وائل، او را گرفت، مردم از سوگند خوردن برای او خودداری کردند، ولی من سوگند خوردم که او برادر من است، پس او را آزاد کرند. نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمدیم، به او گفتم: مردی از سوگند خوردن برای وائل خودداری کردند، ولی من سوگند خوردم که او برادر من است، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: راست گفتی، مسلمان برادر مسلمان است».
زمانی نیت شخص سوگند خورنده معتبر است که از او درخواست سوگند نشده باشد، أما اگر از او درخواست شود که سوگند بخورد، در این صورت ملاک، نیت سوگند دهنده است:
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (إنما الیمین علی نیة المستحلف)[17] «سوگند بر مبنای نیت سوگنددهنده است».
همچنین از ابوهریره آمده که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (یمینک علی ما یصدقک به صاحبک)[18] «سوگند تو برحسب نیتی است که طرف مقابلت (سوگند دهنده) دارد».
شکستن سوگند بر اثر فراموشی یا خطا، گناه نیست
اگر کسی سوگند خورد که کاری را انجام دهد ولی از روی فراموشی یا خطا آن را انجام داد، گناهی بر او نیست:
به دلیل فرموده خداوند متعال: ) رَبَّنَا لاَتُؤَاخِذنَا إن نَّسِینَا أو أخطَأنَا ( «خداوندا! اگر فراموش کردیم یا خطا کردیم ما را بازخواست مکن» و در حدیث آمده که خداوند فرمود: (نعم)[19] «دعایتان را قبول کردم».
اگر کسی هنگام سوگند خوردن بگوید: إن شاء الله، استثناء کرده و گناهی بر او نیست:
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (قال سلیمان ابن داود نبی الله لأطوفن اللیلة علی سبعین امرأة کلهم تأتی بغلام یقاتل فی سبیل الله، فقال له صاحبه أو الملک: قل إن شاء الله، فلم یقل و نسی فلم تأت واحدة من نسائه إلا واحدة جاءت بشق غلام)[20] «سلیمان بن داود پیامبر خدا گفت: امشب با هفتاد تن از همسرانم همبستر میشوم، تا هر یک از آنها پسری به دنیا بیاورد که در راه خدا بجنگد، همراهش – ملائکهای – به اوگفت: بگو إن شاء الله، ولی (سلیمان) فراموش کرد و نگفت، پس هیچ یک از همسرانش بچهای بدنیا نیاورد مگر یک زن که او هم پسری ناقص به دنیا آورد» سپس پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (ولو قال إن شاء الله لم یحنث وکان درکا له فی حاجته). «اگر میگفت إن شاء الله حانث (سوگندش شکسته) نمیشد و نیازی برآورده میشد».
از ابن عمر روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من حلف واستثنی إن شاء رجع و إن شاء ترک غیر حانث)[21] «هرکس سوگند خورد و استثنا کرد – گفت: إن شاء الله – اگر خواست به سوگندش عمل کند و اگر خواست آنرا ترک کند، بدون اینکه گنهکار شود».
کسی که بر انجام کاری سوگند خورد، سپس کار دیگری به نظرش بهتر آمد چه کار کند
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من حلف علی یمین فرأی غیرها خیرا منها، فلیأت الذی هو خیر ولیکفر عن یمینه)[22] «هرکس بر انجام کاری سوگندخورد، سپس دید که غیر آن کار بهتر است، باید آن کار بهتر را انجام داده و کفاره سوگندش را بدهد».
خداوند متعال میفرماید:
) وَلاَتَجعَلُوا اللهَ عُرضَةً لإِیمَانِکُم أن تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصلِحُوا بَینَ النَّاسِ وَاللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( (بقره: 224)
«و خداوند را آماج سوگندهای خویش نکنید تا اینکه نیکوکار و پرهیزگار شوید و بتوانید میان مردم به اصلاح بپردازید و خداوند شنوا و دانا است».
ابن عباس میگوید: (لاتجعلن عرضة لیمینک أن لاتصنع الخیر، ولکن کفر عن یمینک واصنع الخیر)[23] «سوگندت را مانعی برای انجام کار خیر قرار نده، بلکه کفاره سوگندت را ادا کن و کار خیر انجام بده».
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (والله لأن یلج أحدکم بیمینه فی أهله آثم له عندالله من أن یعطی کفارته التی فرض الله)[24] «به خدا قسم اگر کسی از شما در خانوادهاش بر سوگندش پافشاری کند، نزد خدا گناهش بیشتر است از اینکه (سوگندش را بشکند) کفارهای راکه خداوند فرض کرده بدهد».
اگر کسی سوگندش را بشکند، کفاره آن یکی از موارد زیر است:
1- سیرکردن ده مسکین از غذاهای معمولی و متوسطی که به خانواده خود میدهید.
2- لباس پوشانیدن ده مسکین.
3- آزاد کردن بردهای.
اگر کسی نتواند یکی از این موارد را بجای آورد باید سه روز روزه بگیرد. ولی اگربتواند یکی از سه مورد فوق را انجام دهد، جایز نیست روزه را کفاره سوگندش قراردهد.
خداوند متعال میفرماید:
) لاَیُؤَاخِذُکُمْ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِنْ یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا عَقَّدْتُمْ الأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ (
(مائده: 89)
«خداوند شما را به خاطر سوگندهای بیهوده و بیاراده مؤاخذه نمیکند ولی شما را در برابر سوگندهایی که از روی قصد و اراده خوردهاید مؤاخذه میکند، کفاره این گونه سوگندها عبارت است از: خوراک دادن به ده نفر مسکین، از غذاهای معمولی و متوسطی که به خانواد خود میدهید یا جامه دادن به ده نفر از مساکین و یا آزاد کردن بردهای، اما اگر کسی (هیچ یک از این سه کار را نتوانست و توانایی انجام آنها را) نیافت، سه روز روزه (بگیرد) این کفاره سوگندهایی است که میخورید».
اگر کسی بگوید: غذایم، یا وارد شدن به خانه فلانی و غیره بر من حرام است، بر او حرام نمیگردد، و اگر این کارها را انجام داد باید کفاره سوگندش را بدهد:
خداوند متعال میفرماید:
) یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ، قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ ( (تحریم: 1)
«ای پیامبر چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده به خاطر خشنود ساختن همسرانت بر خود حرام میکنی؟ و خداوند آمرزگار مهربانی است، خداوند راه گشودن سوگندهایتان را برای شما مقرر کرده است».
از عائشه(رض) روایت است: (کان رسول الله صل الله علیه و آله و سلم یشرب عسلا عند زینب ابنة جحش، ویمکث عندها، فواطئت أنا وحفصة علی أیتنا دخل علیها فلتقل له أکلت مغافیر، إنی أجد منک ریح مغافیر، قال: لا، ولکنی کنت أشرب عسلا عند زینب ابنة جحش، فلن أعود له، وقد حلفت لاتخبری بذلک أحدا)[25] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در خانه زنیب بنت جحش عسل میخوردونزد او میماند، من و حفصه توافق کردیم که اگر پیامبر به خانه هر کدام از ما آمد به او بگوید: آیا مغافیر (نوعی گیاه بدبو) خوردهای؟ بوی مغافیر از تو به مشامم میرسد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: نه، ولی در خانه زنیب بنت جحش عسل خوردم و دیگر هرگز آن را نمیخورم، عائشه گفت: حفصه را سوگند دادم که این جریان را برای کسی بازگو نکند».
ابن عباس گوید: (فی الحرام یکفر ) لَقَد کَانَ لَکُم فِی رَسُولِ اللهِ أسوَةٌ حَسَنَةٌ([26] «برای سوگند حرام باید کفاره بدهد (چون) پیامبر الگوی خوبی برای شما است».
[1]) متفق علیه : خ (6646/530/11)، م (1646 – 3/1267/3)، د (3233/77/9)، ت (1573/45/3).
[2]) متفق علیه : خ (6661/545/11)، م (2848/2187/4)، ت (3326/65/5).
[3]) صحیح : [ص. ج 6204]، ت (1574/45/3).
[4]) متفق علیه : م (1647/1267/3)، نس (7/7)، د (3231/74/9)، در روایت ابوداود «فلیتصدق بشی» آمده است. خ (6650/536/11) در روایت بخاری «باللات و العزی» ذکر شده است.
[5]) الطبرانی فی الکبیر (8902/205/9).
[6]) تفسیر ابن کثیر (266/1).
[7]) متفق علیه : م (110 – 177 – 105/1) این لفظ مسلم است، خ (6652/537/11)ف د (3240/83/9)، ت (1583/50/3)، نس (6/7)، جه (2098/678/1).
*) مثلا بگوید : والله یهودی باشم اگر فلان کار را انجام دهم.
[8]) صحیح : [الإرواء 2576]، د (3241/85/9)، نس (6/7)، جه (2100/679/1).
[9]) صحیح : [ص. جه 1780]، جه (2101/679/1).
[10]) متفق علیه : خ (3444/478/6)، م (2368/1838/4)، نس (249/8)، جه (2102/679/1).
[11]) صحیح : [ص. د 2789]، خ (6663/547/11).
[12]) تفسیر الطبری (166/14).
[13]) صحیح : [ص. ج 4601]، خ (6675/555/11)، نس (89/7)، ت (5010/303/4).
[14]) حسن : [ص. ج 3247]، أ (220/68/14).
[15]) تخریج در ص (34).
[16]) صحیح : [ص. جه 17220]، جه (2119/15/6/1)، م (3239/82/9).
[17]) صحیح : [ص. جه 1723]، جه (2120/685/1)، م (165321 – 1274/73)، بدون «إنما».
[18]) صحیح : [ص. جه 1724]، م (1653/1274/3)، جه (2121/686/1)، د (3238/80/9)، ت (1365/404/2).
[19]) صحیح : [ص. نس 3588]، م (125/115/1).
[20]) متفق علیه : م (1654 - -23/1275/3)، این لفظ مسلم است، خ (6639/534/11)، نس (25/7).
[21]) صحیح : [ص. جه 1711]، جه (2105/680/1)، د (3245/88/9)، نس (13/7).
[22]) صحیح : [الإرواء 2084]، م (1650 – 13/1272/3)، ت (1569/43/3).
[23]) قبلاً بیان شد.
[24]) متفق علیه : خ (2625/517/11)، م (1655/1276/3).
[25]) صحیح : [ص. نس 3553]، خ (4912/656/8).
[26]) قبلاً بیان شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر