نکاح شغار عبارت است از اینکه کسی دختر یا خواهر خود و یا دختری که سرپرستی اورا که به عهده دارد به ازدواج کسی دیگر درآورد به شرط اینکه او هم دختر، خواهر، خواهرزاده و... خود را به ازدواج او یا پسرش یا برادرزادهاش درآورد.
ابن عقد به این صورت فاسد است خواه مهریه برای آن ذکر شده باشد یا خیر، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از این کار نهی کرده و مسلمانان را از آن برحذر داشته است. وخداوند متعال هم فرموده است:
) وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُم عَنهُ فَانتَهُوا ( (حشر: 7)
«چیزهایی را که پیامبر برای شما (از احکام الهی) آورده، اجرا کنید و از چیزهایی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید».
و در صحیحین از ابن عمر روایت است: (أن النبی صل الله علیه و آله و سلم نهی عن الشغار)[1] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از نکاح شغار نهی کرد».
در صحیح مسلم از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از نکاح شغار نهی کرد. و فرمود شغار این است که مردی، به مردی دیگر بگوید: (زوجنی ابنتک و أزوجک ابتنی، أو زوجنی أختک و أزوجک أختی)[2] «دختر را به ازدواج من در بیاور، تا من (در مقابل)، دخترم را به ازدواج تو درآورم، یا خواهرت را به ازدواج من در بیاور تا من هم (در مقابل) خواهرم را به ازدواج تو درآورم».
در حدیثی دیگر فرمودند: (لاشغار فی الإسلام)[3] «در اسلام شغار نیست».
لذا، این احادیث صحیح دلالت میکند بر این که نکاح شغار حرام، فاسد و مخالف شرع و قانون خداوند است و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بین نکاح شغاری که در آن مهریه ذکر شده باشد و نکاحی که اسمی از مهریه به میان نیامده باشد تفاوتی قایل نشده است.
اما آنچه در حدیث ابن عمر درباره تفسیر نکاح شغار آمده مبنی بر اینکه نکاح شغار عبارت است از اینکه مردی دخترش را به ازدواج دیگری درآورد به شرطی که او هم در مقابل دختر خود را به ازدواج او درآورد بدون اینکه مهریهای در کار باشد. اهل علم گفتهاند که در حدیث ابن عمر این تعریف (دربارة شغار) از کلام نافع است، نه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ، چراکه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در حدیث ابوهریره که قبلاً ذکر شد شغار را تفسیر کرده و فرموده است: «شغار نکاحی است که مردی دختر یا خواهرش را به ازدواج دیگری درآورد به شرط آنکه او هم در مقابل دختر یا خواهرشرا به ازدواج درآورد» و نفرموده که بین آنها مهریه نباشد و این دلالت میکند بر اینکه ذکر یا عدم ذکر مهریه هیچ تأثیری در حکم این نوع ازدواج ندارد وآنچه باعث فساد آن میشود به شرط گرفتن مبادله (دو زن) است که فساد زیادی را به دنبال دارد؛ چون این نوع ازدواج منجر به مجبور کردن زنان به ازدواج با کسانی میشود که راضی نیستند، و در واقع در این نوع ازدواج مصلحت اولیاء بر مصلحت زنان ترجیح داده میشود و این کاری ناپسند و ظلمی بر زنان است. یکی دیگر از اثرات نامطلوب آن، محروم کردن زنان از مهرالمثلشان است همانطور که در میان انجام دهندگان این عقد ناپسند وجود دارد مگر کسی که خدا بخواهد (و او را از این منکر محافظت کند) و بسیاری از این نوع ازدواجها به جنگ و دشمنی بعد از ازدواج میانجامند و این از عقوبات زودرس مخالفت با شرع است.[4]
نکاحی است که مرد زنی را که سه طلاقه شده پس از سپری شدن عدهاش به ازدواج خود درآورد، سپس او را طلاق داده تا برای شوهر اولش حلال شود.
این نوع ازدواج گناهی کبیره و عملی زشت است، و به هیچ صورت جایز نمیباشد، چه هنگام عقد یا قبل از آن، این شرط را کرده باشند، و یا اینکه یکی از آنها در دل نیت این کار را داشته باشد، در هر صورت انجام دهنده آن ملعون است.
از علی روایت است: (لعن رسول الله صل الله علیه و آله و سلم المحلل و المحلل له)[5] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم محلل(حلال کننده زنی که سه طلاق شده) و محلل له(مردی که زن برایش حلال شده – شوهر اول) را لعنت کرده است».
از عقبه بن عامر روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (ألا أخبرکم بالتیس المستعار؟ قالوا: بلی یا رسول الله، قال: هو المحلل، لعن الله المحلل و المحلل له)[6] «آیا شما را از بز نر به کرایه گرفته شده خبردار کنم؟ گفتند بله ای رسول خدا، فرمود: او محلل است، خداوند محلل و محللله را لعنت کرده است».
از عمر بن نافع از پدرش روایت است: (جاء رجل إلی ابن عمر رضی الله عنهما فسأله عن رجل طلق أمرأته ثلاثا، فتزوجها أخ له من غیر مؤامرة منه لیحلها لأخیه، هل تحل للأول؟ قال: لا، إلا نکاح رغبة، کنا نعد هذا سفاحا علی عهد رسول الله صل الله علیه و آله و سلم )[7] «مردی نزد ابن عمر(رض) آمد و از او درباره مردی سؤال کرد که همسرش را سه بار طلاق داده است و یکی از برادران (دینیاش) بدون داشتن هیچ حیله و نقشهای او را به ازدواج خود درآورده تا او را برای برادرش حلال کند آیا (این زن) برای (شوهر) اول حلال میشود؟ ابن عمر گفت: نه، مگر اینکه ازدواج از روی میل و رغبت (و بدون قصد تحلیل) باشد؛ چون ما در زمان رسول الله صل الله علیه و آله و سلم این کار را زنا به حساب میآوردیم».
[1]) [مختصر م 808]، خ (5112/162/9)، م (1415/1034/2)، نس (112/6).
[2]) صحیح : [مختصر م 808]، م (1416/1035/2).
[3]) صحیح : [ص. ج 7501]، م (1415 – 60/1035/2).
[4]) به رساله «حکم السفور و الحجاب و نکاح الشغار» نوشته شیخ بن باز رحمت خدا بر او باد مراجعه شود.
[5]) صحیح : [ص. ج 5101]، د (2062/88/6)، ت (1128/294/2)، جه (1935/622/1).
[6]) حسن : [ص. جه 1572]، جه (1936/623/1)، کم (198/2)، هق (208/7).
[7]) صحیح : [الإرواء 6/311]، کم (199/2)، هق (208/7).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر