اجاره در لغت یعنی دادن مزد و پاداش، گفته میشود (آجرته) با مد و غیر مد، یعنی پاداش او را دادم.
و در اصطلاح: استفاده کردن از ملک کسی در برابر پرداخت عوض.
خداوند متعال میفرماید:
) فَإن أرضَعنَ لَکُم فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ ( (طلاق: 6)
«اگر آنان به بچههایتان شیر دادند، مزدشان را به تمام و کمال بپردازید».
و میفرماید:
) قَالَت إحدَاهُمَا یَا أبَتِ استَأجِرهُ إنَّ خَیرَ مَنِ استَأجَرتَ القَوِیُّ الأمِین (
(قصص: 26)
«یکی از آن دو (دختر) گفت: پدرم! او را استخدام کن چراکه بهترین کسی که باید استخدام کنی شخصی است که نیرومند و درستکاری باشد».
و میفرماید:
) فَوَجَدَا فِیهَا جِدَاراً یُرِیدُ أن یَنقَضَّ فَأقَامَهُ قَالَ لَو شِئت لاَتَّخَذتَ عَلَیهِ أَجراً (
(کهف: 77)
«ایشان (موسی و خضر) در میان روستا به دیواری رسیدند که داشت فرومیریخت (خضر) آنرا تعمیر و بازسازی کرد، (موسی) گفت: اگر میخواستی میتوانستی در مقابل این کار مزد بگیری».
ازعائشه(رض) روایت است: (واستأجر النبی صل الله علیه و آله و سلم و أبوبکر رجلا من بنی الدیل ثم من بنی عبد بن عدی، هادیا خریتا، الخریت: الماهر بالهدایة ...)[1] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و ابوبکر مردی را از بنی دیل بنی عبد بن عدی به عنوان راهنما اجاره گرفتند، که بسیار ماهر در هدایت بود».
هر چیزی که با وجود بقای اصلش، قابل استفاده باشد، اگر مانعی شرعی نداشته باشد، اجارهاش صحیح است.
صحت اجاره مشروط است به اینکه مورد اجاره و مقدار دستمزد و زمان اجاره و نوع کار معلوم باشد:
خداوند متعال از زبان صاحب موسی نقل میفرماید که گفت:
) إنِّی أُرِیدُ أن أنکِحَکَ إحدَی ابنَتَیَّ هَاتَینِ عَلَی أن تَأجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ فَإن أتمَمتَ عَشراً فَمِن عِندِکَ ( (قصص: 27)
«من میخواهم یکی از این دو دخترم را به ازدواج تو درآورم، به این شرط که هشت سال برای من کار کنی. پس اگر هشت سال را به ده سال برسانی لطفی از جانب خودت (و این دو سال اضافه بر تو واجب نیست)».
از حنظله روایت است: (سألت رافع بن خدیج عن کراء الأرض بالذهب والورق؟ فقال: لابأس به، إنما کان الناس یؤاجرون علی عهد النبی صل الله علیه و آله و سلم علی الماذیانات، و أقبال الجداول، و أشیاء من الزرع، فیهلک هذا و یسمل هذا، و یسمل هذا و یهلک هذا، فلم یکن للناس کراء إلا هذا، فلذلک زجر عنه، فأما شی معلوم مضمون فلابأسبه)[2] «از رافع بن خدیج درباره اجارة زمین در مقابل طلا و نقره سؤال کردم. گفت: اشکالی ندارد، در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم رسم بر این بود که مردم در برابر روییدنیهای کنار جویبارها و ابتدای جدولها ومقدار نامعلومی از محصول، زمینها را اجاره میدادند، گاهی این (محصول) از بین میرفت و آن (روییدنیهای کنار جویبارها و جدولها) سالم میماند و گاهی بر عکس میشد، به همین خاطر از آن نهی شد و برای مردم اجارهای غیر از این صورت نبود. اما چیزی که مقدار آن معلوم و تضمین شده باشد اشکالی ندارد».
از ابن عمر روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (أعطوا الأجیر أجره، قبل أن یجف عرقه)[3] «دستمزد کارگر را قبل از خشک شدن عرقش، پرداخت کنید».
گناه کسی که دستمزد کارگر را نمیدهد
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (قال الله تعالی: ثلاثة أنا خصمهم یوم القیامة، رجل أعطی بی ثم غدر، و رجل باع حرا فأکل ثمنه، و رجل استأجر أجیرا فاستوفی منه و لم یعطه أجره)[4] «خداوند متعال فرموده است: سه گروه هستند که در روز قیامت دشمن آنها هستم، کسی که در عهدش به نام من سوگند خورده سپس آنرا شکسته است. و کسی که انسان آزادی را فروخته و پول آنرا خورده است، و کسی که شخصی را به کارگری گرفته و از زحماتش استفاده کرده ولی دستمزدش را نداده است».
خداوند متعال میفرماید:
) وَلاَتُکْرِوهُوا فَتَیَاتَکُمْ عَلَی الْبَغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ مَنْ یُکْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( (نور: 33)
«و کنیزان خود را وادار به زنا نکنید، اگر آنها خواستند (با ازدواج با مردان دلخواه خود) عفیف و پاکدامن باشند. (ای مؤمنان با جلوگیری از ازدواج, کار کنیزان را به خود فروشی نکشانید) تا بدینوسیله خواهان مال و دارایی زودگذر دنیا بوده، و هر کس ایشان را وادار (به زنا و خودفروشی) کند اگر از واداشتن آنان توبه کند خدا آمرزگار و مهربان است».
از جابر روایت است: (أن جاریة لعبد الله ابن أبی بن سلول یقال لها مسیکة: و أخری یقاللها أمیمة، فکان یکرههما علی الزنا فکشکتا ذلک إلی النبی صل الله علیه و آله و سلم فأنزل الله ) وَلاَتُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ .. إلی قوله غَفُورٌ رَحِیمٌ([5] «عبدالله ابن أبی بن سلول دو جاریه به نامهای مسیکه و أمیمه داشت، با زور آنها را وادار به زنا میکرد. آن دو جاریه نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شکایت کردند، خداوند این آیه را نازل کرد: ) وَلاَتُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ .. إلی قوله غَفُورٌ رَحِیمٌ(».
از ابومسعود انصاری رضی الله عنه روایت است: (أن رسول الله صل الله علیه و آله و سلم نهی عن ثمن الکلب و مهر البغی و حلوان الکاهن)[6] پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از بهای (خرید و فروش) سگ، و مزد (زن) زناکار، و انعام (دستمزد) کاهن، نهی کرده است».
از ابن عمر(رض) روایت است: (نهی النبی صل الله علیه و آله و سلم عن عسب الفحل)[7] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از عسب الفحل (کرایه دادن حیوان نر برای جفتگیری) نهی کرده است».
از عبدالرحمن بن شبل انصاری روایت است: از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: (إقرؤوا القرآن، و لاتأکلوا به، ولاتستکثروا به ولاتجفوا عنه ولاتغلوا فیه)[8] «قرآن بخوانید و آن را مایه ارتزاق خود قرار ندهید، و با آن افزونطلبی نکنید و از آن دور نشوید و در آن زیادهروی نکنید».
از جابر بن عبدالله روایت است: در حالی که قرآن میخواندیم و در میان ما بادیهنشین و عجم بود، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نزد ما آمد و فرمود: (إقرؤوا فکل حسن، وسیجی أقوام یقیمونه کما یقام القدح، یتعجلونه ولایتأجلونه)[9] «(قرآن) را بخوانید که همه آن زیبا است، در آینده اقوامی میآیند که در ادا کردن الفاظ و کلمات آن دقت (مفرط) میکنند همانطور که در راست کردن تیر دقت میشود، و پاداش آن را در کوتاه مدت (دنیا) میطلبند، وآن را برای آیندة (قیامت) نمیگذارند».[10]
از ابوسعید خدری روایت است: از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: (تعلموا القرآن وسلوا الله به الجنة، قبل أن یتعلمه قوم یسألون به الدنیا، فإن القرآن یتعلمه ثلاثة: رجل یباهی به، ورجل یستأکل به، ورجل یقرأه لله)[11] «قرآن را یاد بگیرید وبا آن بهشت را از خدا بخواهید، قبل از آنکه گروهی آنرا به خاطر دنیاطلبی یاد بگیرند، همانا قرآن را سه نفر یاد میگیرد: یکی با آن مباهات میکند، و دیگری آن را مایه ارتزاق خود قرار میدهد، و یکی دیگر آنرا برای خدا میخواند».
[1]) صحیح : [الإرواء 1489]، خ (2263/442/4).
[2]) صحیح : [الإرواء 1498].
[3]) صحیح : [. جه 1980]، جه (2443/817/2).
[4]) حسن : [الإرواء 1489]، خ (2227/417/4).
[5]) صحیح : (مختصر م 2155)، م (3029 – 27 – 3220/4).
[6]) تخریج در ص (457).
[7]) تخریج در ص (454).
[8]) صحیح : [ص. ج 1168]، أ (398/125/15).
[9]) صحیح : [الصحیحة 259]، د (815/58/3).
[10]) و جمله (و سیجیء قوم یقیمونه) معنایش این است که : در مراعات مخارج و صفات و اصلاح الفاظ و کلمات تکلف و توجه (مفرط) میکنند، همانطوریکه تیر صاف و راست کرده میشود، و این عملشان به قصد ریا و شهرتطلبی است، و پاداش دنیا را بر ثواب آخرت ترجیح میدهند، و بوسیله قرآن ارتزاق کرده و توکل نمیکنند، عون المعبود (3/59).
[11]) صحیح : [الصحیحة 463]، ابن نصر این حدیث را در «قیام اللیل» ص (74) روایت کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر