مضاربه از ضرب (گردش) در زمین گرفته شده و به معنی مسافرت به قصد تجارت است:
خداوند متعال میفرماید:
) وَآخَرُونَ یَضرِبُونَ فِی الأرضِ یَبتَغُونَ مِن فَضلِ الله ( (زمل: 20)
«و گروهی دیگر برای جستجوی روزی و به دست آوردن نعمت خدا در زمین مسافرت میکنند».
مضاربه، قراض هم نامیده میشود، قراض از قرض گرفته شده و به معنای قطع و بریدن است چون مالک قسمتی از مالش را جدا کرده تا با آن معامله کند، و قسمتی از سود مالش را نیز جدا کرده و به صاحب کار میدهد.
مقصود از مضاربه در اینجا اینست که طرفین توافق کنند بر اینکه یکی از آنها مال نقدی را به دیگری بدهد، تا با آن تجارت کند و در درصد سود (و زیان) توافق شده، با هم شریک باشند.
ابن منذر در کتابش «الاجماع» (ص 124) میگوید:
«علماء اجماع کردهاند بر اینکه مضاربه با دینار و درهم جایز است.
و نیز اجماع کردهاند که عامل (کارکن) میتواند با صاحب مال توافق کند، که صاحب یک سوم، یا نصف، و یا غیره از سود مال او باشد، که پس از مشخص شدن، به او تعلق میگیرد».
اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به صورت مضاربه معامله کردهاند:
از زید بن اسلم از پدرش روایت است: «عبدالله و عبیدالله دو پسر عمر بن خطاب با لشکری به عراق رفتند، در راه بازگشت پیش ابوموسی اشعری که امیر بصره بود رفتند، ابوموسی به آنان خوشآمد گفته و از آنان پذیرایی کرد، سپس گفت: اگر میتوانستم کاری را به نفع شما انجام دهم، انجام میدادم، و گفت: آری، اینجا پولی از بیتالمال وجود دارد که میخواهم آنرا برای امیرالمؤمنین بفرستم، پول را به صورت قرض به شما میدهم، شما با آن از کالاهای عراق خریداری کنید و در مدینه بفروشید، و اصل پول را به امیرالمؤمنین بدهید و سود آن را برای خود بردارید. گفتند: این کار را دوست داریم، ابوموسی پول را به آنان داد و به عمر بن خطاب نوشت که پول را از آنها تحویل بگیرد، وقتی بازگشتند و از فروش کالا سود بردند، اصل پول را به عمر تحویل دادند، عمر گفت: آیا ابوموسی به تمام افراد لشکر، مانند شما پول قرض داده است؟ گفتند: خیر، عمر بن خطاب گفت: چون پسران امیرالمؤمنین هستید پول را به شما قرض داده است! اصل پول و سود آنرا تحویل دهید، عبدالله ساکت شد اما عبیدالله گفت: ای امیرالمؤمنین! این کار در شأن تونیست. اگر این پول کم میشد یا از بین میرفت ما ضامن آن بودیم، باز عمر گفت: پول و سود را تحویل دهید، عبدالله ساکت شد و عبیدالله سخن خود را تکرار کرد، یکی از همنشینان عمر گفت: ای امیرالمؤمنین چرا آنرا مضاربه قرار نمیدهی؟ گفت: آنرا مضاربه کردم، پس عمر اصل پول و نصف سود را گرفت، و نصف دیگر را به عبدالله و عبیدالله تحویل داد».[2]
کسی که با پول مضاربه کار میکند (عامل) امین است
مضاربه به صورت مطلق و مقید جایز است. و از عامل تنها در صورت تجاوز و خیانت و مخالفت با موافقتنامه خسارت گرفته میشود:
ابن منذر گوید: «علماء اجماع کردهاند که اگر صاحب سرمایه عامل را از فروش نسیه نهی کرد و عامل به نسیه فروخت ضامن و مسئول است».[3]
از حکیم بن حزام صحابی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روایت است: (أنه کان یشترط علی الرجل إذا أعطاه مالا مقارضة یضرب له به: أن لا تجعل مالی فی کبد رطبة ولاتحمله فی بحر، ولاتنزل به فی بطن مسیل فإن فعلت شیئا من ذلک فقد ضمنت مالی)[4] «او هرگاه مالی را به مضاربه به مردی میداد تا با آن معامله کند، شرط میکرد و میگفت: مالم را در خرید و فروش جاندار قرار نده، و آنرا از راه دریا حمل نکن و در مسیر سیلا باراندازی مکن، اگر یکی از این کارها را انجام دادی ضامن (و مسئول) هستی».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر