معاملهای است که در آن جهالت بوده و یا در معرض خطر نابودی و یا قمار باشد:
از ابوهریره روایت است: (نهی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم عن بیع الحصاة، و عن بیع الغرر)[1] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از بیع حصاة(*) (سنگریزه) و از بیع غرر نهی کرد».
امام نووی(ره) در شرح مسلم (156/10) میگوید:
«نهی از بیع غرر اصلی عظیم در باب معاملات است و به همین دلیل مسلم آنرا در اول فصل بیوع آورده است. بیع غرر مسایل بیشماری را در برمیگیرد: مانند فروش برده فراری و شیئی معدوم یا مجهول و فروش چیزی که تحویل آن امکان نداشته باشد و چیزی که هنوز به ملکیت فروشنده درنیامده است، و فروش ماهی در آب فراوان و شیر در پستان و جنین در شکم حیوان، فروش انباشتهای از طعام نامشخص، و لباسی نامعلوم از میان چندین لباس، و گوسفندی نامعلوم از بین چندین گوسفند و مانند اینها، خرید و فروش تمام این موارد باطل است چون در همه این موارد جهالت بدون نیاز وجود دارد.
(امام نووی) میگوید: اگر انجام معاملهای که در آن غرر هست ضروری و پرهیز از آن غیر ممکن و جهالت در آن ناچیز باشد، معامله آن جایز است و بهمین دلیل مسلمانان اجماع کردهاند که فروش جبة توپر هرچند مشتری داخل آنرا نبیند، جایز است ولی تنها فروش آنچه در داخل جبه است (در حالت ندیدن آن) بدون عبا جایز نیست».
در ادامه میگوید: باید دانست که معاملهی ملامسه، منابذه، حَبَل الحبله، حصاه، عسب الفحل و امثال اینها از معاملاتی هستند که درباره عدم جواز آنها، به دلیل وجود جهالت، نصوص خاصی آمده است و چون از معاملات مشهور جاهلیت بوده، بصورت مستقل ذکر و از آنها نهی شده است، والله اعلم». أه با تصرف.
از ابوهریره روایت است: (نهی عن بیعتین: الملامسة و المنابذة: أما الملامسة: فأن یلمس کل واحد منهما ثوب صاحبه بغیر تأمل.
والمنابذة، أن ینبذ کل واحد منهما ثوبه إلی الآخر، ولم ینظر واحد منهما إلی ثوب صاحبه)[2] از دو معامله ملامسه و منابذه نهی شده است:
ملامسه: معاملهای است که هر کدام از خریدار و فروشنده لباس دیگری را بدون تأمل لمس کند.
منابذه: معاملهای است که هر کدام از خریدار و فروشنده لباسش را برای فروش به سوی دیگر بیاندازد بدون اینکه به لباس یکدیگر نگاه کنند.
از ابوسعیدخدری روایت است: (نهانا رسول الله صل الله علیه و آله و سلم عن بیعتین و لبستین: نهی عن الملامسة و المنابذة فی البیع: والملامسة: لمس الرجل ثوب الآخر بیده، باللیل أو بالنهار، و لایقلبه إلابذلک. والمنابذة: أن ینبذ الرجل إلی الرجل بثوبه، وینبذ الآخر إلیه ثوبه، و یکون ذلک بیعهما من غیر نظر و لاتراض)[3] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ما را از دو بیع و دو نوع پوشش نهی کرد ملامسه و منابذه در معامله.
ملامسه: به اینصوت که کسی لباس دیگری را در شب یا روز با دستش لمس نماید، و بدون اینکه آن را با دقت نگاه کند، خود این را معامله قرار دهد.
منابذه: به اینصورت است که هر کدام از خریدار و فروشنده لباس خود را به سوی دیگر بیاندازد و بدون تأمل و رضایت، این انداختن معاملهشان باشد».
از ابن عمر روایت است: (کان أهل الجاهلیة یتبایعون لحم الجزور إلی حبل الحبلة.
و حبل الحبلة: أن تنتج الناقة ثم تحمل التی نتجت، فنهاهم رسول الله صل الله علیه و آله و سلم عن ذلک)[4] «مردم در زمان جاهلیت گوشت شتر را به نسیه تا باردار شدن جنینی که هنوز در شکم مادر است میفروختند.
حبل الحبله: عبارت است از اینکه شتری بزاید، سپس بچة آن شتر آبستن شود، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آنان را از این کار نهی کرد».
از ابوهریره روایت است: (نهی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم عن بیع الحصاة و عن بیع الغرر)[5]
«پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ما را از بیع حصاه (سنگریزه) و بیع غرر نهی کرد».
امام نووی(ره) در شرح مسلم (156/10) میگوید:
«درباره بیع حصاه سه تفسیر وجود دارد:
1- شخص بگوید: سنگی را میاندازم، به هر کدام از این لباسها برخورد کرد، آن لباس را به تو فروختم،یا بگوید: این زمین را از این نقطه تا محل افتادن این سنگ به تو فروختم».
2- شخص بگوید: این چیز را به تو فروختم به شرطی که (فقط) تا وقتی که این سنگ را میاندازم اختیار (فسخ معامله) را داری.
3- خود انداختن سنگ را معامله قرار دهد و بگوید: هرگاه با سنگی به این لباس زدم به فلان قیمت به تو فروخته شد» اه.
عسب الفحل: اجاره حیوان نر جهت جفتگیری
از ابن عمر(رض) روایت است: (نهی النبی صل الله علیه و آله و سلم عن عسب الفحل)[6] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از عسب الفحل نهی کرد».
از حکیم بن حزام روایت است: گفتم ای رسول خدا! مردی از من میخواهد چیزی را که نزد من نیست به او بفروشم، آیا (میتوانم) بفروشم؟ فرمود: (لاتبع ما لیس عندک)[7]. «چیزی را که نزد تو نیست مفروش».
3- فروش کالا قبل از تحویل گرفتن آن
از ابن عباس روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من ابتاع طعاما فلایبعه حتی یقبضه) قال ابن عباس (وأحسب کل شی بمنزلة الطعام)[8] «هر کس طعامی را خرید نباید قبل از تحویل گرفتن، آن را بفروشد، ابن عباس گوید: به گمان من هر چیزی در حکم طعام است».
از طاوس از ابن عباس روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من ابتاع طعاما فلایبعه حتی یکتاله) «هر کس طعامی را خرید قبل از کیل کردن (وزن کردن) آنرا نفروشد». به ابن عباس گفتم: چرا؟ گفت: (ألا تراهم یتبایعون بالذهب والطعام مرجا)[9] «آیا نمیبینی که آنان طعام را کنار گذاشته و با طلا (پول) خرید و فروش میکنند».(أ)
از ابن عمر روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (لایبع بعضکم علی بیع بعض)[10] «برخی از شما بر معامله برخی دیگر معامله نکند».
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (لایسم المسلم علی سوم أخیه)[11] «هیچ مسلمانی بر معامله برادرش معامله نکند» (وارد معامله برادرش نشود).
بیع عینه: بدین صورت است که کسی کالایی را بصورت نسیه به شخصی فروخته و تحویل دهد، و قبل از دریافت مبلغ، آن را به قیمتی کمتر بصورت نقدی، از وی بخرد.(ب)
از ابن عمر روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (إذا تبایعتم بالعینة وأخذتم إذناب البقر و رضیتم بالزرع و ترکتم الجهاد سلط الله علیکم ذلا لاینزعه حتی ترجعوا إلی دینکم)[12] «آنگاه که به صورت عینه معامله کردید و دم گاوها را گرفته (به کشاورزی مشغول شدید) و به کشت و کار دل خوش نموده، و جهاد را ترک کردید، خداوند ذلتی را بر شما چیره خواهد کرد، و تا زمانیکه به دینتان بازنگردید،آن را از شما برنمیدارد».
6- معامله بصورت نسیه با افزایش قیمت (فروش قسطی)
در این ایام معاملات بصورت نسیه، با افزایش قیمت گسترش یافته، که به خرید و فروش قسطی معروف است، بطوریکه کالا را به قیمتی بالاتر از بهای نقد آن میفروشند، و این افزایش قیمت صرفاً بخاطر مدت است. مثلاً اگر قیمت کالایی نقداً هزار ... (تومان) باشد آنرا به قسطی به هزار و دویست ... (تومان) میفروشند این نوع معامله از معاملاتی است که از آن نهی شده است:
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من باع بیعتین فی بیعة فله أو کسهما أو الربا)[13] «هر کسی دو معامله در یک کالا بکند، کمترین (قیمت) را بگیرد و گرنه ربا است».(ج)
[1]) صحیح : [مختصر م 939]، [الإرواء 1294]،م (1513/1153/3)، ت (1248/349/2)، د (3340/230/9)، جه (2194/739/2)، نس (262/7).
*) بیع حصاة به این صورت است که فروشنده به خریدار بگوید : هر وقتی این سنگ را به سوی شما پرتاب کردم بیع منعقد شده است، یا بگوید : سنگی را پرتاب کن، به هر کالایی برخورد کرد آنرا به تو فروختم. یا بگوید : سنگی را پرتاب کن، به هرن قطهای از زمینم رسید از اینجا تا آن نقطه را به تو فروختم. (النهایة – ابن أثیر) «مترجم».
[2]) صحیح : [مختصرم م 938]، م (1511 – 2/1152/3).
[3]) متفق علیه : م (1512/1152/3) این لفظ مسلم است، خ (2147، 44/358/4)، د (3362/231/9)، نس (260/7).
[4]) متفق علیه : خ (2143/356/4)، م (1514/1153/3)، د (64، 3365/233/9)، ت (1247/349/2) ترمذی این حدیث را بصورت مختصر روایت کرده است، نس (293/7)، جه (2197/740/2) ابوداود این حدیث را بصورت مختصر روایت کرده است.
[5]) تخریج در ص (451).
[6]) صحیح : [مختصر م 939]ف خ (2284/461/4)، د (3412/296/9)، ت (1291/372/2)، نس (310/7). عسب الفحل : به هرحیوان نر أعم از أسب، شتر و بز، فحل گفته میشود و مراد از – عسب الفحل – بهای آب منی حیوان، یا کرایه جفتگیری آن است «مترجم».
[7]) صحیح : [الإرواء 1292]، جه (2187/737/2)، ت (1250/350/2)، د (2486/401/9)، نس (289/7).
[8]) متفق علیه م (1525 – 30/1160/3) لفظ حدیث روایت مسلم است، خ (2135/349/4)، د (3480/393/9)، نس (286/7)، ت (1309/379/2).
[9]) متفق علیه : م (1525 – 31/1160/3)، این لفظ مسلم است، خ (2132/347/4)، د (3479/392/9).
أ) معنای حدیث ابن عباس این است که مثلاً زید طعامی را از خالد به یک دینار به صورت نسیه بخرد سپس قبل از آنکه طعام را تحویل بگیرد، آنرا به دو دینار به خالد یا به غیر او بفروشد که این معامله جایز نیست چون بیع پول به پول است در حالی که طعام کنار گذاشته شده است، و این امر مانند این است که زید دینار خودش را که با آن طعام خریده به دودینار بفروشد و این ربا است (النهایه ابن الاثیر). «مترجم».
[10]) متفق علیه : خ (2165/373/4)، م (1412/154/3)، جه (1271/333/2).
[11]) صحیح : [الإرواء 1298]، م (1515/1154/3).
ب) مثلاً زید ماشینی را به قیمت هزار ... قرض به خالد بفروشد و ماشین را به او تحویل دهد، سپس زید قبل از آنکه هزار ... را بگیرد ماشین را ازخالد به قیمت نهصد ... حاضر بخرد. «مترجم».
[12]) صحیح : [ص. ج 423]، د (3445/335/9).
[13]) حسن : [ص. ج 6116]، د (3444)، برای توضیح بیشتر به «السلسلة الصحیحه» البانی (2326)، و رساله «القول الفصل فی بیع الأجل» شیخ عبدالرحمن عبدالخالق مراجعه شود.
ج) شافعی (ره) درباره شرح این حدیث میگوید : «این حدیث دو تفسیر دارد :
1- کسی بگوید : این کالا را به صورت نسیه دوهزار ... (تومان) و نقدی هزار ... (تومان) میفروشم، هر کدام را که میخواهی انتخاب کن، این معامله فاسد است.
2- یا بگوید : بردهام را به تو میفروشم به شرطی ک اسبت را به من بفروشی». أه.
علت تحریم معامله در صورت تفسیر اول این است که در معامله عدم ثبات قیمت و ربا وجود دارد و علت تحریم معامله در صورت تفسیر دوم این است که معامله اول (فروش برده) معلق به شرطی (فروش اسب) است، که تحقق پیدا کند یا نکند «مترجم».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر