حج یکی از عبادات است که ارکان و واجبات و سنتهایی دارد
اولاً – سنتهای حج
1- غسل هنگام احرام
به دلیل حدیث زید بن ثابت: (أنه رأی النبی صل الله علیه و آله و سلم تجرد لإهلاله و اغتسل)[1] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دیدم که غسل کرد و احرام بست».
2- استعمال بوی خوش قبل از احرام
به دلیل حدیث عایشه: (کنت أطیب رسول الله صل الله علیه و آله و سلم لإحرامه حین یحرم، و لحله قبل أن یطوف بالبیت)[2] «من پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را قبل از احرامش و نیز هنگام خارج شدن از آن، قبل از آنکه بیتالله را طواف کند بوی خوش میزدم».
3- احرام بستن با ازار و ردای سفید
به دلیل حدیث ابن عباس: (إنطلق النبی من المدینه بعد ما ترجل و ادهن و لبس إزاره ورداءه هو و أصحابه)[3] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بعد از آنکه سرش را شانه و روغن زد و إزار و ردایش را پوشید با اصحابش از مدینه خارج شد».
اما دلیل استحباب سفیدی ازار و رداء حدیث ابن عباس از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم است که فرمود: (إلبسوا من ثیابکم البیاض، فإنها من خیر ثیابکم، و کفنوا فیها موتاکم)[4] «از لباسهایتان سفید را بپوشید زیرا که آن از بهترین لباسهایتان است و در آن مردههایتان را کفن کنید».
4- نماز خواندن در «دره عقیق»(*) برای کسی که از آنجا عبور میکند
به دلیل حدیث عمر که گفت: در (دره عقیق) از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: (أتانی اللیلة آت من ربی فقال: صل فی هذا الوادی المبارک و قل عمرة فی حجة)[5] «دیشب فرستادهای از طرف پروردگارم نزد من آمد و گفت در این دره مبارک نماز بخوان و بگو عمره همراه حج است».
5- تلبیه گفتن با صدای بلند
به دلیل حدیث سائب بن خلاد که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود:
(أتانی جبریل فأمرنی أن آمر أصحابی أن یرفعوا أصواتهم بالإهلال أو التلبیة)[6] «جبرئیل نزد من آمد و به من دستور داد تا به اصحابم بگویم: با صدای بلند تهلیل وتلبیه بگویند». و به همین دلیل اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم صدایشان را هنگام تهلیل و تلبیه بسیار بلند میکردند:
ابوحازم میگوید: اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وقتی احرام میبستند تا صدایشان را بلند نمیکردند، به آرامش خاطر نمیرسیدند».[7]
6- تحمید و تسبیح و تکبیر قبل از تلبیه
به دلیل حدیث أنس: (صلی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم و نحن معه بالمدینة الظهر أربعا و العصر بذی الحلیفة رکعتین، ثم بات بها حتی أصبح، ثم رکب حتی استوت به علی البیداء حمدالله و سبح وکبر، ثم أهل بحج و عمرة)[8] «در حالی که با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بودیم، نماز ظهر را در مدینه چهار رکعت و نماز عصر را در ذوالحلیفه دو رکعت خواند و تا صبح در آنجا باقی ماند سپس سوار (شترش) شد تا به بیداء رسید، و بعد از تحمید و تسبیح و تکبیر به حج و عمره تلبیه گفت».
7- رو به قبله تلبیه گفتن
به دلیل حدیث نافع: (کان ابن عمر إذا صلی بالغدادة بذی الحلیفة أمر براحلته، فرحلت ثم رکب، فإذا استوت به استقبل القبلة قائما ثم یلبی ... و زعم أن رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فعل ذلک)[9] «وقتی ابن عمر نماز صبح را در ذوالحلیفه میخواند، دستور میداد تا شترش را آماده کنند، پس شتر برایش آماده میشد. سپس سوار میشد، وقتی شتر بلند میشد رو به قبله تلبیه میگفت و معتقد بود که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم این کار را انجام داده است».
8 و 9 و 10- بیتوته کردن در (ذو طوی)، غسل ورود به مکه، وارد شدن به مکه در روز
از نافع روایت است: (کان ابن عمر رضی الله عنه إذا دخل أدنی الحرم أمسک عن التلبیة، ثم یبیت بذی طوی ثم یصلی به اصبح و یغتسل، و یحدث أن النبی صل الله علیه و آله و سلم کان یفعل ذلک)[10] «ابن عمر رضی الله عنه وقتی به نزدیکترین مکان حرم میرسید، از تلبیه خودداری میکرد. سپس در ذو طوی بیتوته مینمودو نماز صبح را همانجا میخواند و غسل میکرد و میگفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم این کار را کرده است».
11- ورود به مکه از «ثنیه علیا»
به دلیل حدیث ابن عمر: (کان رسول الله صل الله علیه و آله و سلم یدخل من الثنیة العلیا، و یخرج من الثنیة السفلی)[11] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از ثنیه علیا وارد و از ثنیه سفلی خارج میشد».
12- هنگام ورود به مکه پای راستش را مقدم کند و بگوید
(أعوذ بالله العظیم، و بوجهه الکریم، و سلطانه القدیم من الشیطان الرجیم، بسم الله، اللهم صل علی محمد و سلم، اللهم افتح لی أبواب رحمتک)[12] «پناه میبرم به خداوند بزرگ و به وجه کریم و سلطان قدیم او از شیطان رانده شده (ازرحمت خدا)، به نام خدا، پروردگارا! بر محمد صلوات و سلام بفرست، پروردگارا! درهای رحمتت را بر من بگشای».
13- وقتی بیتالله را دید در صورت تمایل دستهایش را بلند و در حد امکان دعا کند
چون این کار از ابن عباس ثابت شده است[13]. و اگر دعای زیر را که از عمر ثابت است، بخواند نیز خوب است: (اللهم أنت السلام، و منک السلام، فحینا ربنا بالسلام)[14] «خداوندا! تو سلام (پاک از هر عیب و نقصی) هستی و سلامتی از توست، پس ای پروردگارمان! ما را با سلامتی زنده نگه دار».
14- اضطباع
اضطباع حالتی است که طوافکننده إزارش را از زیر بغل راست رد کرده و طرف دیگر آن را بر شانه چپش قرار دهد به طوری که شانه راستش نمایان بماند:
به دلیل حدیث یعلی بن أمیه: (أن النبی صل الله علیه و آله و سلم طاف مضطبعا)[15] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به حالت اضطباع طواف کرد».
15- لمس کردن حجر الأسود
به دلیل حدیث ابن عمر: (رأیت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم حین یقدم مکة إذا استلم الرکن الأسود أول مایطوف یخب ثلاثة أطواف من السبع)[16] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دیدم وقتی که به مکه آمد، بعد از استلام (دست زدن) حجر الأسود، اولین کاری که کرد این بود که، سه طواف از هفت طواف را بصورت شتابان انجام داد».
16- بوسیدن حجرالأسود
به دلیل حدیث زید بن أسلم از پدرش: (رأیت عمر بن الخطاب رضی الله عنه قبل الحجر و قال: لو لا أنی رأیت رسول الله قبلک ما قبلتک)[17] «عمر بن خطاب رضی الله عنه را دیدم که حجرالأسود را بوسید و گفت: اگر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم راندیده بودم که تو را میبوسد، تو را نمیبوسیدم».
17- گذاشتن پیشانی بر حجرالأسود
به دلیل حدیث ابن عمر: (رأیت عمر بن الخطاب قبل الحجر، و سجد علیه، ثم عاد فقبله و سجد علیه ثم قال: هکذا رأیت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم )[18] «عمر بن خطاب را دیدم که حجرالأسود را بوسیدو پیشانیاش را بر آن گذاشت. سپس برگشت و آن را بوسید و پیشانیاش را بر آن گذاشت. سپس گفت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دیدم که این کار را انجام میداد».
18- تکبیر در کنار حجرالأسود
به دلیل حدیث ابن عباس رضی الله عنه : (طاف النبی صل الله علیه و آله و سلم بالبیت علی بعیره کلما أتی الرکن أشار إلیه بشیی کان عنده و کبر)[19] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سوار بر شتر بیتالله را طواف میکرد. هر وقت به رکن (حجرالأسود) میرسید با چیزی که به همراه داشت به آن اشاره میکرد و تکبیر میگفت».
19- دویدن آرام (هروله کردن) در سه دور اول از اولین طواف
به دلیل حدیث ابن عمر: (أن رسول الله صل الله علیه و آله و سلم کان إذا طاف بالبیت الطواف الأول، رمل ثلاثة، و مشی أربعة، من الحجر إلی الحجر)[20] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وقتی که طواف اول را به دور بیتالله انجام میداد سه دور را به صورت هروله و چهار دور دیگر را با حرکت عادی انجام میداد. از حجرالأسود شروع میکرد و به آن پایان میداد».
20- لمس کردن رکن یمانی
به دلیل حدیث ابن عمر: (لم أر النبی صل الله علیه و آله و سلم یستلم من البیت إلا الرکنین الیمانیین)[21] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را ندیدم که چیزی از بیتالله را لمس کند مگر دو رکن یمانی».
21- بین دو رکن این دعا را بخواند
(ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار)[22] «پروردگارا در دنیا و آخرت خوبی (حسنه) به ما عطا کن و ما را از عذاب آتش محفوظ بفرما».
22- دو رکعت نماز بعد از طواف، پشت مقام
به دلیل حدیث ابن عمر: (قدم رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فطاف بالبیت سبعا، ثم صلی خلف المقام رکعتین، و طاف بین الصفا و المروة و قال ) لَقَد کَانَ لَکُم فِی رَسُولِ اللهِ أسوَةٌ حَسَنَةٌ ([23]. «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد و هفت بار بیتالله را طواف کرد سپس پشت مقام دو رکعت نماز خواند و بین صفا و مروه طواف کرد و فرمود به راستی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم الگوی خوبی برای شما است».
23- قبل از خواندن نماز، در کنار مقام، آیه ) وَاتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبرَاهِیمَ مُصَلَّی ( را تلاوت کند، و در دو رکعت سورههای «الکافرون» و «الإخلاص» را بخواند:
به دلیل حدیث جابر: (أن رسول الله صل الله علیه و آله و سلم لما انتهی إلی مقام إبراهیم علیه السلام قرأ ) وَاتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبرَاهِیمَ مُصَلَّی ( ثم صلی رکعتین و کان یقرأ فیهما ) قل هو الله أحد ( و ) قل یا أیها الکافرون ( «وقتی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به مقام ابراهیم رسید آیه )وَاتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبرَاهِیمَ مُصَلَّی ( را تلاوت کرد سپس دو رکعت نماز خواند و در آنها ) قل هو الله أحد ( و )قل یا أیها الکافرون ( را خواند».
24- قرار گرفتن بین حجر الأسود و درب (ورودی) به طوری که سینه و صورت و ساعدهایش را روی حجرالأسود قرار دهد:
به دلیل حدیث عمرو بن شعیب از پدرش از جدش: (طفت مع عبدالله بن عمرو، فلما فرغنا من السبع رکعنا فی دبر الکعبة، فقلت ألاتتعوذ بالله من النار؟ قال أعوذ بالله من النار، قال: ثم مضی فاستلم الرکن، ثم قام بین الحجر و الباب، فألصق صدره و یدیه و خده إلیه، ثم قال: هکذا رأیت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم یفعل)[24] «با عبدالله بن عمرو طواف کردم. وقتی هفت (دور طواف) را تمام کردیم، پشت کعبه نماز خواندیم. به او گفتم آیا به خدا پناه نمیبری از آتش؟ گفت پناه میبرم به خدا از آتش، (عمرو) گوید: سپس رفت و حجرالأسود را لمس کردف سپس بین حجرالأسود و درب ایستاد و سینه و صورت و دستهایش را به آن چسباند. سپس گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دیدم که این طور میکرد».
25- نوشیدن از آب زمز و شستن سر با آن: به دلیل حدیث جابر: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم این کار را انجام داده است.
26- لمس کردن رکن به شیوهای که گفته شد.
27- خواندن آیة.
) إِنَّ الصَّفَا وَ المَروَةَ مِن شَعَائِرِ اللهِ فَمَن حَجَّ البَیتَ أوِ اعتَمَرَ فَلاَجُنَاحَ عَلَیهِ أن یَّطَّوَفَ بِهِمَا وَ مَن تَطَوَّعَ خَیراً فَإنَّ اللهَ شَاکرٌ عَلِیمٌ ([25]
«بیگمان (دو کوه) صفا و مروه از نشانههای (دین) خدا وعبادت الله است. پس هر کس حج بیتالله یا عمره را به جای آورد بر او گناهی نخواهد بود که آن دو (کوه) را بارها طواف کند، هر که به دلخواه کار نیکی انجام دهد بیگمان خدا سپاسگزار و آگاه است».
سپس وقتی که برای سعی به صفا نزدیک شد بگوید (نبدأ بما بدأ الله به) «به آنچه خداوند شروع کرده (صفا) شروع میکنیم».
28- روی کوه صفا، رو به قبله ایستادن و گفتن: (الله أکبر، الله أکبر، الله أکبر، لا إله إلا الله وحده لاشریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شی قدیر. لا إله إلا الله وحده أنجز وعده ونصر عبده و هزم الأحزاب وحده) سپس هر دعایی که خواست بخواند، و این اذکار را سه بار تکرار کند.
29- بین دو علامت سبز با سرعت زیاد حرکت کردن.
30- اعمالی را که روی صفا انجام داده مانند رو کردن به قبله و ذکر و دعا، روی مروه هم انجام دهد.
31- بستن احرام حجر از منزل در روز هشتم ذیالحجه.(*) [26]
32- روز هشتم ذیالحجه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را در منی بخواند و تا ادای نماز صبح و طلوع خورشید در آنجا بماند.
33- روز عرفه نماز ظهر و عر را در نمره (به شکل) قصر و جمع بخواند.
34- قبل از غروب خورشید از عرفه خارج نشود.
1- نیت
به دلیل فرموده خداوند متعال:
) وَ مَا أمِرُوا إلاَّ لِیَعبُدُوا اللهَ مُخلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ ( (بینه: 5)
«در حالی که جز این بدیشان دستور داده نشده است که مخلصانه و حقگرایانه خدای را عبادت کنند و تنها شریعت او را آیین (خود) بدانند».
و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (إنما الأعمال بالنیات)[27] «قبول و صحت اعمال به نیت بستگی دارد».
2- وقوف در عرفه
به دلیل فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم : (الحج عرفة)[28] «حج، عرفه است». و به دلیل حدیث عروه طایی که گوید: در مزدلفه هنگامی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای ادای نماز خارج شد نزد ایشان آمدم، گفتم ای رسول خدا من از دو کوه طی (سلمی و إجا) آمدهام شترم را ناتوان و خودم ارا خسته کردهام. به خدا قسم هیچ کوهی را پشت سر نگذاشتهام مگر اینکه بر آن توقف کردهام، آیا حج من صحیح است؟ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من شهد صلاتنا هذه، ووقف معنا حتی ندفع، و قد وقف قبل ذلک بعرفة لیلا أو نهارا فقد تم حجه و قضی تفثه)[29] «کسی که با ما در این نماز (صبح در مزدلفه) حاضر شود و تا وقتی که حرکت کنیم توقف کند و قبل از آن در عرفه چه شب یا روز توقف کرده باشد، حجش کامل و مناسکش را انجام داده است».
3- بیتوته کردن در مزدلفه تا طلوع فجر و خواندن نماز صبح در آنجا
به دلیل فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به عروه در حدیث قبل: (من شهد صلاتنا هذه، و وقف معنا حتی ندفع، و قدوقف قبل ذلک بعرفة لیلا أو نهارا، فقد تم حجه و قضی تفثه).[30]
4- طواف إفاضه
به دلیل فرموده خداوند متعال:
) وَلِیَطَّوَفُوا بِالبَیتِ العَتِیقِ ( (حج: 29)
«و خانه قدیمی (بیتالله) را طواف کنند».
و عایشه(رض) روایت است: (حاضت صفیة بنت حیی بعد ما أفاضت، قالت: فذکرت ذلک لرسول الله صل الله علیه و آله و سلم ، فقال: أحابستنا هی؟ قلت: یا رسول الله، إنها قد أفاضت، و طافت بالبیت. ثم حاضت بعد الإفاضة. قال: فلتنفر إذن)[31] «صفیه بنت حیی بعد از طواف افاضه عادت ماهیانه شد، (عائشه) گوید: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را در جریان گذاشتم، فرمود: آیا او نگهدارندهی ما (از برگشتن به مدینه) است؟ گفتم ای رسول خدا او (طواف) افاضه را انجام داده و بعد از آن قاعده شده است، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: در این صورت (از منی به طرف مدینه) خارج شود».
بنابراین، فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم «آیا او نگهدارنده ی ما است» دلالت میکند بر اینکه این طواف واجب است، و آن (طوال افاضه) نگهدارنده و حبس کننده کسی است که آن را انجام نداده تا آن را انجام دهد.
5- سعی بین صفا و مروه
به دلیل سعی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و نیز فرموده او: (اسعوا فإن الله کتب علیکم السعی)[32] «سعی (بین صفا و مروه) کنید چون خداوند سعی را بر شما واجب کرده است».
1- بستن احرام از مقیات
به طوری که لباسهایش را درآورد و لباس احرام بپوشد آنگاه نیت کند و بگوید: (لبیک اللهم بعمرة أو لبیک اللهم حجة و عمرة) «خداوندا فرمان تو را برای انجام عمره لبیک میگویم یا بگوید: خداوندا فرمان تو را برای انجام حج و عمره لبیک میگویم».
2- بیتوته کردن و ماندن در منی شبهای تشریق
چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در آنجا بیتوته کرد: (رخص لرعاء الإبل فی البیتوته، یرمون یوم النحر، ثم یرمون الغد و من بعد الغد بیومین و یرمون یوم النفر)[33] «(پیامبر) به شتربانان اجازه داد که میتوانند شب در منی نمانند، و روز قربانی و دو روز بعد از آن و روز رفتن از منی به جمرات سنگ پرتاب کنند».
بنابراین اجازه دادن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به شتربانان دلیلی بر وجوب ماندن دیگران در منی است.
3- پرتاب سنگ به طور مرتب
به این صورت که روز عید قربان (قبل از زوال)، جمره عقبه را با هفت سنگ کوچک بزند و در ایام تشریق (سه روز بعد از قربانی) به طرف هر سه جمره سنگ پرتاب کند، هر روز بعد از زوال آفتاب (مایل شدن آب به طرف مغرب)، هر جمره را با هفت سنگ کوچک هدف قرار دهد، از جمره اول شروع کند، سپس جمره وسطی و در نهایت جمره عقبه را بزند.
4- طواف وداع
به دلیل حدیث ابن عباس: (أمر الناس أن یکون آخر عهدهم بالبیت، إلا أنه خفف عن المرأة الخائض)[34] «به مردم امر شده که پایان مناسکشان طواف بیتالله باشد، ولی از زن حائض تخفیف داده شد، (میتواند طواف وداع را انجام ندهد)».
5- تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر
تراشیدن و کوتاه کردن موی سر از کتاب و سنت و اجماع ثابت شده است: خداوند متعال میفرماید:
) لَقَد صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤیَا بِالحَقِّ لَتَدخُلُنَّ المَسجِدَ الحَرَامَ إن شَاءَ اللهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رَؤُوسَکُم وَ مُقَصِّرِینَ لاَتَخَافُونَ ( (فتح: 27)
«خداوند خواب را راست و درست به پیامبر خود نشان داده است. به خواست خدا همه شما در امن و امان و سر تراشیده و مو کوتاه کرده و بدون ترس داخل مسجدالحرام خواهید شد».
از عبدالله بن عمر روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (اللهم ارحم المحلقین، قالوا: والمقصرین یا رسول الله؟ قال: اللهم ارحم المحلقین، قالوا: والمقصرین یا رسول الله؟ قال: اللهم ارحم المحلقین، قالوا: والمقصرین یا رسول الله؟ قال: والمقصرین) «خداوندا به کسانی که سرشان را میتراشند رحم کن، گفتند ای رسول خدا کسانی که موی سرشان را کوتاه میکنند چی؟ فرمود: خداوندا به کسانی که سرشان را میتراشند رحم کن، گفتند أی رسول خدا کسانی که موی رشان را کوتاه میکنند چی؟ فرمود: خداوندا به کسانی که سرشان را میتراشند رحم کن، گفتند أی رسول خدا کسانی که موی سرشان را کوتاه میکنند چی؟ فرمود: خداوندا به کسانی که موی سرشان را کوتاه میکنند رحم کن».
جمهور فقهاء در حکم تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر اختلاف نظر دارند. اکثرشان بر این عقیدهاند که تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر واجب است و انجام ندادن آن با ذبح حیوان (دم) جبران میشود ولی پیروان مذهب شافعی بر این عقیدهاند که آن رکنی از ارکان حج است. سبب اختلاف آنها نبودن دلیل بر یکی از این دو حکم است همانطوریکه شیخ البانی – خدا حفظش کند(*) - (به من) گفته است.[35]
از ابن عباس روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (الطواف حول البیت مثل الصلاة إلا أنکم تتکلمون فیه، فمن تکلم فیه فلایتکلم إلا بخیر)[36] «طواف به دور بیتالله مانند نماز است با این تفاوت که میتوانید در طواف صحبت کنید پس هر کس هنگام طواف صحبت کرد، به جز خیر، چیزی نگوید».
لذا از آن جائیکه طواف به منزله نماز است، باید دارای شروط زیر باشد:
1- پاکی از دو حدث اکبر و اصغر به دلیل فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم : (لایقبل الله صلاة بغیر طهور)[37] «خداوند هیچ نمازی را بدون وضو قبول نمیکند».
و به دلیل فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به عایشه هنگامی که در ایام حج، قاعده شده بود: (افعلی ما یفعل الحاج، غیر أن لاتطوفی بالبیت حتی تغتسلی)[38] «هر کاری که حاجی انجام میدهد تو هم انجام بده با این تفاوت که تا غسل (حیض) نکردهای بیتالله را طواف نکن».
2- پوشاندن عورت
به دلیل فرموده خداوند متعال:
) یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ ( (أعراف: 31)
«ای بنیآدم هنگام نماز خود را (با لباس مادی که عورت شما را بپوشاند و با لباس معنوی که تقوی نام دارد) بپوشانید».
و به دلیل حدیث ابوهریره: قبل از حجة الوداع در حجی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ابوبکر را به عنوان سرپرست حجاج تعیین کرده بود، در روز عید قربان (ابوبکر) مرا با گروهی فرستاد تا در میان مردم اعلام کنیم که: (ألا یحج بعد العام مشرک، و لایطوف بالبیت عریان)[39] «از امسال به بعد هیچ مشرکی حج نگذارد و هیچ عریانی بیتالله را طواف نکند».
3- هفت دور کامل باشد
چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هفت دور طواف کرده است، همانطور که ابن عمر(رض) گوید: (قدم رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فطاف بالبیت سبعا و صلی خلف المقام رکعتین، و بین الصفا و المروة سبعا، و لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة) «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد و هفت دور بیتالله را طواف کرد و پشت مقام دو رکعت نماز خواند و هفت بار سعی بین صفا و مروه را انجام داد. به راستی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم الگوی خوبی برای شما است». لذا انجام این اعمال توسط پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مراد این فرموده خداوند را روشن میکند: ) وَلِیَطَّوَفُوا بِالبَیتِ العَتِیقِ ( «و خانه قدیمی (بیتالله) را طواف کند». پس اگر چیزی از هفت دور طواف را ترک کرد ولو اینکه اندک باشد طوافش جایز نیست، و اگر در تعداد دفعات طواف دچار شک شد، باید حداقل را مبنی قرار دهد تا یقین پیدا کند.
4 و 5- طواف را از حجرالأسود شروع، و به آن پایان دهد و بیتالله را در سمت چپ خود قرار دهد
به دلیل گفته جابر رضی الله عنه : (لما قدم رسول الله صل الله علیه و آله و سلم مکة أتی الحجر الأسود فاستلمه ثم مشی عن یمینه، فرمل ثلاثا و مشی أربعا) «وقتی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به مکه وارد شد به طرف حجرالأسود آمد و آن را لمس کرد. سپس از سمت راست آن حرکت کرد، سه دور را با سرعت و چهار دور را آهسته طی کرد».
اگر کسی در حالی طواف کرد که بیتالله را در سمت راستش قرار داد، طوافش صحیح نیست.
6- طواف باید در قسمت خارجی بیتالله باشد
به دلیل فرموده خداوند متعال: ) وَلِیَطَّوَّفُوا بِالبَیتِ العَتِیقِ ( «و خانه قدیمی (بیتالله) را طواف کنید» واین ایجاب میکند که تمام خانه طواف شود واگر کسی در حجر (اسماعیل) طواف کند، طوافش صحیح نیست؛ چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: (الحجر من البیت) «حجر جزو بیت است».
7- موالات (انجام دورهای طواف پشت سر هم)
چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به این صورت (موالات) طواف کرده و فرموده است: (خذوا عنی مناسککم) «مناسکتان را از من یاد بگیرید».
اگ کسی طوافش را قطع کرد تا وضو بگیرد یا نمازی را که برگزار شده بخواند و یا کمی استراحت کند، طوافی را که انجام داده بحساب آورد و بقیه طواف را انجام دهد. ولی اگر قطع طواف، زیاد طول بکشد، باید ان را از اول شروع کند.
صحت سعی مشروط به موارد زیر است:
1- بعد از طواف باشد.
2- هفت بار مسیر را طی کند.
3- از صفا شروع و به مروه پایان دهد.
4- سعی را در محل سعی (که راه ممتد بین صفا و مروه است) انجام دهد.
به دلیل این که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم این طور سعی کرده و فرموده است: (خذوا عنی مناسککم) «مناسکتان را از من (یاد) بگیرید».
1- پوشیدن لباس دوخته شده
به دلیل حدیث ابن عمر: (أن رجلا قال: یا رسول الله،ما یلبس المحرم من الثیاب؟ قال رسول الله صل الله علیه و آله و سلم : لایلبس القمص و لا العمائم و لا السراویلات و لا البرانس و لا الخفاف، إلا أحد لایجد تعلین فلیلبس خفین و لیقطعهما أسفل من الکعبین و لاتلبسوا من الثیاب شیئا مسه زعفران أو ورس)[40] «مردی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سؤال کرد و گفت: شخص محرم باید چه لباسی را بپوشد؟ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: نباید پیراهن، عمامه، شلوار، کلاه و خف را بپوشد، مگر کسی که دمپایی در دسترس ندارد که میتواند خف بپوشد و باید دو طرف آنها را تا پایینتر از قوزکها ببرد(*). همچنین نباید لباسی که به زعفران و ورس (گیاهی زردرنگ و خوشبو) آغشته است، بپوشد».
به شخصی که میخواهد احرام بپوشد و غیر از شلوار و خف در دسترس نداشته باشد، اجازه داده شده که بدون بریدن، آنها را بپوشد: به دلیل حدیث ابن عباس که گفت: (سمعت النبی صل الله علیه و آله و سلم یخطب بعرفات؛ من لم یجد النعلین فلیبلس الخفین، ومن لم یجد إزارا فلیلبس سراویل للمحرم)[41] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در عرفات خطبه ایرادکرد. شنیدم که فرمود: شخص محرم اگر دمپایی نداشته باشد میتواند خف به پا کند و اگر إزار نداشته باشد میتواند شلوار بپوشد».
2- پوشاندن صورت و دستها برای زن
به دلیل حدیث ابن عمر که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (لاتنقب المرأة المحرمة ولاتلبس القفازین)[42] «زنی که در احرام است نه نقاب بزند و نه دستکش به دست کند».
ولی در حالت عبور مردان نامحرم از کنار او، میتواند صورتش را بپوشاند: به دلیل حدیث هشام بن عروه از فاطمه بنت منذر که گفت: (کنا نخمر وجوهنا، و نحن محرمات، و نحن مع أسماء بنت أبی بکر الصدیق)[43] «در حلی که با اسماء دختر ابوبکر صدیق در احرام بودیم، صورتهایمان را میپوشاندیم».
3- پوشاندن مرد سرش را با عمامه یا مانند آن
به دلیل فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در حدیث ابن عمر: (لایلبس القمص و لا العمائم)[44] «نه پیراهن بپوشد و نه عمامه».
جایز است که با چادر و مانند آن سایبانی برای خود تهیه کند: به دلیل حدیثی که از جابر نقل شد: (أن النبی صل الله علیه و آله و سلم أمر بقبة من شعر فضربت له بنمرة فنزل بها) «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دستور داد تا خیمهای از مو برایش برپا کنند، خیمه را در نمره برایش زدند و در آنجا مستقر شد».
4- استعمال بوی خوش
به دلیل فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در حدیث ابن عمر: (ولاتلبسوا من الثیاب شیئا مسه زعفران أو ورس)[45] «و لباس آغشته به زعفران و ورس را نباید بپوشد».
و به دلیل فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم درباره شخصی که در حال احرام، از شترش افتاد و گردنش شکست و مرد: (لاتحنطوه، و لاتخمروا رأسه، فإنه یبعث یوم القیامة ملبیا)[46] «بوی خوش به او نزنید و سرش را نپوشانید چوناو در روز قیامت لبیکگویان مبعوث میشود».
5 و 6- گرفتن ناخن، کندن یا تراشیدن یا کوتاه کردن مو
به دلیل فرموده خداوند متعال:
) وَلاَتَحلِقُوا رُؤُوسَکُم حَتَّی یَبلُغَ الهَدیُ مَحِلَّهُ ( (بقره: 196)
«و سرهای خود را نتراشیدتا هدی به قربانگاه خود برسد».
علماء بر حرمت کوتاه کردن ناخن برای محرم اجماع کردهاند.[47]
کسی که مو او را اذیت میکند، میتواند مویش را کوتاه کند ولی باید فدیه بدهد:
به دلیل فرموده خداوند متعال:
) فَمَن کَانَ مِنکُم مَرِیضاً أو بِهِ أذیً مِن رَأسِهِ فَفِدیَةٌ مِن صِیَامٍ أو صَدَقَةٍ أو نُسُکٍ ( (بقره: 196)
«و اگر کسی از شما بیمار شد یا ناراحتی در سر داشت (به سبب زخم یا سردرد و بیماریهای دیگر و ناچار شد موی سرش را بتراشد باید که) فدیه بدهد از قبیل (سه روز) روزه یا صدقه و یا حیوان (که بایدذبح شود و در میان فقراء تقسیم شود)».
از کعب بن عجره روایت است: (أن النبی صل الله علیه و آله و سلم مر به و هو بالحدیبیة قبل أن یدخل مکة و هو محرم، و هو یوقد تحت قدر، والقمل یتهافت علی وجهه، فقال: أیوذیک هوامک هذه؟ قال نعم. قال: فاحلق رأسک، و أطعم فرقا بین ستة مساکین و الفرق ثلاثة آصع، أو صم ثلاثة أیام، أو انسک نسیکة)[48] «درحالی که قبل از ورود به مکه، به صورت محرم در حدیبیه، مشغول افروختن آتش زیر دیگ بودم، شپشها روی سر و صورتم جمع شده بودند، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از کنار من رد شد و فرمود: ایا این حشرهها أذیتت میکنند؟ گفتم: بله، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: پس سرت را بتراش و غذایی به اندازه سه صاع را بین شش مسکین تقسیم کن یا سه روز روزه بگیر یا حیواین راذبح کن».
7- جماع و مقدمات آن.
8- ارتکاب معاصی.
9- درگیری و جدال.
دلیل بر حرمت این سه مورد فرموده خداوند متعال است که میفرماید:
) الحَجُّ أشهُرٌ مَعلُومَاتٌ، فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَفُسُوقَ وَلاَجِدَالَ فِی الحَجِّ ( (بقره: 197)
«حج در ماههای معینی انجام میپذیرد. پس هر کسی که (در این ماهها با احرام یا تلبیه یا سوق دادن هدی و شروع مناسک دیگر حج) حج را بر خود واجب کرده باشد (و حج را آغاز نموده باشد باید آداب آن را مراعات کند و توجه داشته باشد که) در حج نزدیکی با زنان و گناه و جدالی نیست».
10 و 11- خواستگاری و عقد نکاح
به دلیل حدیث عثمان از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم که فرمود: (لاینکح المحرم ولاینکح و لایخطب)[49] «شخص محرم نکاح نمیکند و نکاح نمیشود و خواستگاری نمیکند.
12- مبادرت ورزیدن به شکار در خشکی با کشتن یا سربریدن یا اشاره و راهنمایی کردن (کسی که قصد صید دارد)
به دلیل فرموده خداوند متعال:
) وَ حُرِّمَ عَلَیکُم صَیدُ البَرِّ مَا دُمتُم حُرُماً ( (مائده: 96)
«و مادامی که در حال احرام هستید شکار حیوانات خشکی (یعنی حیوانی که در بیابانها و دشتها و کوهها زندگی میکند و معمولاً اهلی نمیگردد) برای شما حرام است».
و به دلیل اینکه وقتی تعدادی از اصحاب که در احرام بودند، دربارة گور خر مادهای که ابوقتاده در حال احلال (غیرمحرم) صید کرده بود، از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سؤال کردند، به آنان فرمود: (أمنکم أحد أمره أن یحمل علیها، أو أشار إلیها؟ قالوا: لا، قال: فکلوا)[50] «آیا از میان شما کسی او را دستور حمله به آن داده و یا به آن اشارهای کرده است؟ گفتند خیر، فرمود پس (از گوشت آن) بخورید».
13- خوردن از گوشت شکاری که برای شخص محرم یا به اشاره و یا به کمک او، صید شده باشد
به دلیل فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم : (أمنکم أحد أمره أن یحمل علیها، أو أشار إلیها؟ قالوا: لا، قال: فکلوا)[51]. «آیا از میان شما کسی او را دستور حمله به آن داده و یا به آن اشارهای کرده است؟ گفتند: خیر، فرمود پس (از گوشت آن) بخورید».
[1]) صحیح : [ص. ت 664]، ت (831/163/2).
[2]) متفق علیه : خ (1539/396/3)، م (1189-33/846/2)، ـ (920/199/1)، بزیادة فیه، د (1729/169/5)، نس (137/5)، جه (2926/976/2).
[3]) صحیح : خ (1545/405/3).
[4]) تخریج در ص (224).
*) درهای است نزدیک عقیق که با مدینه چهار مایل فاصله دارد. «مترجم».
[5]) صحیح : [ص. جه 2410]، خ (534/392/3)، د (1783/232/5)، جه (2976/991/2).
[6]) صحیح : [صو ت 663]، ت (830/163/2)، د (1197/260/5)، جه (2922/975/2)، نس (162/5).
[7]) سند آن صحیح است : این روایت مرسل را سعید بن منصور «المحلی» (94/7) با سند جید، و همچنین ابن أبی شیبه (فتح الباری 324/3) با سند صحیح از مطلب بن عبدالله نقل کرده است. (مناسک الألبانی 17).
[8]) صحیح : [صو د 1558]، خ (1551/411/3)، د (1779/224/5) بنحوه.
[9]) صحیح : خ (1553/412/3).
[10]) متفق علیه : خ (1573/435/3)، این لفظ بخاری است، و نحوه : م (1259/919/2)، د (1848/318/5).
[11]) متفق علیه : خ (1575/436/3)، این لفظ بخاری است، م (1257/918/2)، نس (200/5)، جه (2940/981/2).
[12]) صحیح : [الکلم الطیب 65].
[13]) سند آن صحیح است : [مناسک الحج 20]، ش (96/3).
[14]) سند آن حسن است : [مناسک الحج 20]، هق (72/5).
[15]) حسن : [ص. جه 2391]، د (1866/336/5)، ت (161/175/2)، جه (984/2954/2).
[16]) متفق علیه : خ (1603/470/3)، م (1261 – 232/920/2)، نس (229/5).
[17]) متفق علیه : خ (1597/462/3)، م (1270/925/2)، د (1856/325/5)، جه (2943/981/2)، ت (862/175/2)، نس (227/5).
[18]) حسن : [الإرواء 312/4]، البزار (1114/23/2).
[19]) صحیح : [الإرواء 1114]، خ (1613/476/3).
[20]) صحیح : [ص. جه 2387]، جه (2950/983/2)، این لفظ ابن ماجه است، و بنحوه : خ (1603/470/3)، م (1261/920/2)، د (1876/344/5)، نس (229/5).
[21]) متفق علیه : خ (1609/473/3)، م (1267/924/2)، د (1757/326/5)، نس (231/5).
[22]) حسن : [ص. د 1666]، د (1875/344/5).
[23]) صحیح : [ص. جه 2394]، خ (1627/487/3)، جه (2559/986/2).
[24]) در حدیث جابر گذشت.
[25]) همه اینها در حدیث جابر آمد.
[27]) تخریج در ص (34).
[28]) صحیح : [ص. جه 2441]، ت (890/188/2)، نس (264/5)، جه (3015/1003/2)، د (1933/425/5).
[29]) صحیح : [ص. جه 2442]، ت (892/188/2)، د (1934/427/5)، جه (3016/1004/2)، نس (263/5).
[30]) منابع قبلی.
[31]) متفق علیه : خ (1733/567/3)، م (1211/964/2)، د (1987/486/5)، نس (194/1)، ت (949/210/2)، جه (3072/1021/2).
[32]) صحیح : [الإرواء 1072]، أ (277/76/12)، کم (70/4).
[33]) صحیح : [ص. جه 2463]، د (1959/451/5)، ت (962/215/2)، جه (3037/1010/2)، نس (573/5).
[34]) متفق علیه : خ (1755/585/3)، م (1328/963/2).
**) فقه السنة (588/1)، منار السبیل (263/1).
[36]) صحیح : (الإرواء 121]، ت (967/217/2)، خز (2739/222/4)، حب (998/247)، می (1854/374/1)، کم (459/1)، هق (85/5).
[37]) تخریج در ص (33).
[38]) متفق علیه : م (1211 – 119 – 873/2)، خ (1650/504/3).
[39]) متفق علیه : خ (369/477/1)، م (1347/982/2)، د (1930/421/5)، نس (234/5).
[40]) متفق علیه : خ (1542/401/3)، م (1177/834/2)، د (1806/269/5)، نس (129/5).
*)تا مانند نعل باشد «مترجم».
[41]) متفق علیه : خ (1841/57/4)، نس (132/5)، م (1178/835/2)، ت (835/165/2)، د (1812/275/5).
[42]) صحیح : [الإرواء 1022]، خ (1838/52/4)، د (1808/271/5)، نس (133/5)، ت (834/164/2).
[43]) صحیح : [الإرواء 1023]، ما (724/224)، کم (454/1).
[44]) صحیح : [الإرواء 1013].
[45]) متفق علیه : خ (1542/401/3)، م (117/834/2)، د (1806/269/5)، نس (129/5).
[46]) متفق علیه : خ (1265/135/3)، م (1206/865/2)، د (3222/3223/63/9)، نس (196/5).
[47]) الإجماع ابن المنذر (57).
[48]) متفق علیه : م (1201 – 83/861/2)، این لفظ مسلم است، خ (1814/12/4)، د (1739/309/5)، نس (194/5)، ت (960/214/2)، جه (3079/1028/2).
[49]) صحیح : [مختصر م 814]، م (1409/1030/2)، د (1825/295/5)، ت (842/167/2)، نس (192/5).
[50]) متفق علیه : خ (1824/28/5)، م (1196 – 60/853/2)، نس (186/5) بنحوه.
[51]) متفق علیه : خ (1824/28/5)، م (1196 – 60/853/2)، نس (186/5) بنحوه.
*) به نقل از «إرشاد الساری» نوشته الشیخ محمد ابراهیم شقره – حفظه الله -.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر