توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۰, پنجشنبه

1- کتاب قصاص

 

1- کتاب قصاص

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِي ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَيۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِكَ تَخۡفِيفٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِيمٞ١٧٨ وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٧٩ [البقرة: 178-179] «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، در (مورد) کشتگان (حکم) قصاص بر شما نوشته شده است، آزاد به آزاد و برده به برده و زن به زن (کشته می‌شوند). پس اگر کسی از سوی برادر (دینی)اش (یعنی ولی مقتول) چیزی به او بخشیده شد، (و حکم قصاص تبدیل به خون‌‌بها گردید) باید (ولی مقتول) از راه پسندیده پیروی کند و (قاتل نیز) به نیکی (دیه) به او بپردازد، این (حکم) تخفیف و رحمتی است از سوی پروردگارتان؛ پس اگر کسی بعد از آن (گذشت و عفو) تجاوز کند، او را عذاب دردناکی است. و‌ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص حیات و زندگی است، باشد که تقوا پیشه کنید».

1- جنایات

1- جنایت بر نفس

جنایت: عبارت است از تعدی و تجاوز نسبت به بدن که موجب قصاص یا مال یا کفاره می‌‌شود.

حکمت مشروعیت قصاص

الله متعال آدم را با دست خودش آفرید و از روحی که مخلوق او بود، در او دمید؛ و او را بر سایر مخلوقات برتری داد و بلکه او را برای امری بزرگ در زمین مستقر نمود. اینکه به عبادت پروردگارش بپردازد، پروردگاری که یکتاست و شریکی ندارد. و تمام انسان‌‌ها را از نسل او قرار داد؛ الله متعال پیامبران را به سوی انسان‌‌ها فرستاد و کتاب‌‌های آسمانی را به سوی آن‌ها نازل کرد تا اینکه مردم به عبادت پروردگارشان بپردازند؛ و کسانی را که ایمان آورده و به اوامر الهی جامه‌‌ی عمل بپوشانند، به بهشت وعده داده و آنان که به الله کفر ورزیده و اموری را مرتکب شوند که از آن‌ها نهی کرده است، به آتش تهدید نمود.

در میان انسان‌‌ها کسانی هستند که دعوت به ایمان را اجابت نمی‌‌کنند و این به دلیل ضعف عقیده‌‌شان می‌‌باشد، یا اینکه به دلیل ضعف عقلانی‌‌، ‌شأن و منزلت حاکم را سبک می‌‌شمارند. و این‌گونه انگیزه‌‌ی ارتکاب امور ممنوع و حرام در آن‌ها تقویت می‌‌شود و در نهایت باعث تعدی و تجاوز در حق خود یا آبرو یا اموال‌‌شان می‌‌شوند.

قصاص در دنیا تشریع شده تا انسان‌‌ها را از انجام این جرایم باز دارد. چون برای برخی از انسان‌‌ها تنها امر و نهی کفایت نمی‌‌کند؛ و تا در حد و مرزهای الهی توقف کنند و در آن‌ها تعدی و تجاوز نکنند.

و اگر این مجازات‌‌ها نباشد بسیاری از انسان‌‌ها بر ارتکاب جرایم و امور حرام و ممنوع گستاخ و بی‌‌پروا می‌‌شوند و از طرفی نسبت به انجام اعمالی که به آن‌ها امر شدند، تساهل به خرج می‌‌‌‌دهند.

درواقع اقامه‌‌ی حدود حفظ حیات است و مصلحت بشریت وابسته به آن است. اقامه‌‌ی حدود باعث کنترل افراد متجاوز، قسی‌‌القلب و عاری از هرگونه رحمت و شفقت می‌‌باشد.

تنفید حکم قصاص مانع قتل و هرگونه تجاوز می‌‌شود؛ ضامن حفاظت جامعه است؛ حیات امت را به دنبال دارد؛ باعث حفظ جان انسان می‌‌شود؛ آرامش اولیای مقتول را به دنبال دارد؛ عدالت و امنیت را محقق می‌‌سازد؛ امت را در برابر افراد وحشی که انسان‌‌های نیک را کشته و باعث رعب و وحشت دیگران می‌‌شوند و درواقع سبب بیوه شدن زنان و یتیم شدن کودکان می‌‌شوند، حفاظت و مراقبت می‌‌کند.

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ [البقرة: 179] «و‌ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص حیات و زندگی است».

حفظ ضروریات پنج‌‌گانه

اسلام به حفظ ضروریات پنج‌‌گانه که درواقع میان همه‌‌ی ادیان الهی مشترک هستند، اهمیت ویژه‌‌ای قایل شده است که عبارتند از: حفظ دین، نفس، عقل، آبرو و مال؛ و هرگونه تعدی و تجاوز نسبت به آن‌ها را جرم و جنایت تلقی کرده که با توجه به نوع آن، مجازات مناسب را برای آن در نظر گرفته است تا اینکه امنیت محقق شده و مانع فساد و تجاوز و ظلم شود؛ و با حفظ این ضروریات است که جامعه به رشد و سعادت رسیده و هر فردی با اطمینان و آرامش و امنیت در آن زندگی خواهد کرد.

اقسام حقوق

حقوق به دو بخش تقسیم می‌‌شود:

1- حقوقی که بین بنده و الله است و بزرگ‌ترین آن‌ها بعد از توحید و ایمان، نماز است.

2- حقوقی که میان بنده و دیگر مخلوقات است که بزرگ‌ترین و مهم‌‌ترین آن‌ها خون افراد است.

اولین امری که بنده در قیامت در مورد آن محاسبه می‌‌شود، نماز است و اولین امری که در قیامت در مورد آن قضاوت می‌‌شود، خون‌‌هایی است که ریخته شده؛

1- از انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت است که رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بزرگ‌ترین گناهان کبیره عبارتند از: شرک ورزیدن به الله؛ کشتن انسان بی‌‌گناه؛ نافرمانی والدین؛ شهادت دروغ»؛[1]

2- از عبدالله بن مسعود  رضی الله عنه  روایت است که رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «خون مسلمانی که گواهی می‌دهد معبود بر حق جز الله نیست و من فرستاده‌‌ی او هستم، حلال نیست مگر در سه مورد: فردی که ازدواج کرده و مرتکب زنا شود، کسی‌که دیگری را به ناحق کشته است؛ وآنکه دینش را رها کرده (مرتد شده) و از جماعت مسلمانان جدا شده است». [2]

مساوات میان مردم

خون مومنان با هم مساوی می‌‌باشد و در این زمینه همه‌‌ی مومنان با هم یکسان هستند. چنان‌‌که در دیه و قصاص تفاوتی میان آن‌ها نیست. بنابراین هیچ‌کس بر دیگری برتری ندارد نه در نَسَب و نه در رنگ و نه در جنسیت؛

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ١٣ [الحجرات: 13] «ای مردم! بی‌شک ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامی‌ترین شما نزد الله پرهیزگارترین شماست، بی‌گمان الله دانای آگاه است».

حکم قصاص

قصاص آن است که با جانی (کسی‌که جنایت مرتکب شده) رفتاری از جنس عمل او شود.

الله متعال در برابر هر جنایتی برای این امت به سه چیز اجازه داده است: قصاص یا گرفتن دیه یا بخشیدن؛

و از میان این سه افضل آن است که مطابق مصلحت باشد و مفسده موجود را از بین ببرد؛ بنابراین اگر مقتضای مصلحت قصاص است، همان افضل است و اگر مقتضای مصلحت گرفتن دیه می‌‌باشد، همان افضل است و در صورتی که مقتضای مصلحت، بخشیدن است نیز بخشیدن افضل است.

و در هر حالت حکم همان است که مصلحت همه در آن باشد و شر و شرارت دفع شود. و چنین نیست که مطلقا بخشیدن افضل باشد؛ بلکه افضل همان است که مصلحت را محقق می‌‌سازد. و ما از الله که قصاص و حدود را جهت قلع و قمع شر واجب کرده، سزاوارتر به بخشش نیستیم.

1- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ٥٠ [المائدة: 50] «آیا آن‌ها حکم جاهلیت را می‌خواهند؟! چه کسی بهتر از الله، برای گروهی که یقین دارند، حکم می‌کند؟!».

2- الله متعال می‌‌فرماید﴿وَكَتَبۡنَا عَلَيۡهِمۡ فِيهَآ أَنَّ ٱلنَّفۡسَ بِٱلنَّفۡسِ وَٱلۡعَيۡنَ بِٱلۡعَيۡنِ وَٱلۡأَنفَ بِٱلۡأَنفِ وَٱلۡأُذُنَ بِٱلۡأُذُنِ وَٱلسِّنَّ بِٱلسِّنِّ وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞۚ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِۦ فَهُوَ كَفَّارَةٞ لَّهُۥۚ وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٤٥ [المائدة: 45] «و در آن (= تورات) بر آن‌ها (= بنی‌‌اسرائیل) مقرر داشتیم که جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان می‌باشد و (نیز) زخم‌ها را قصاص است. پس هرکس که از آن درگذرد (و ببخشد) آن کفاره (گناهان) او است و هرکس به احکامی که الله نازل کرده است حکم نکند، ستمگر است».

3- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَجَزَٰٓؤُاْ سَيِّئَةٖ سَيِّئَةٞ مِّثۡلُهَاۖ فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِينَ٤٠ [الشورى: 40] «و جزای بدی، بدی‌‌ای است همانند آن، پس هرکس که درگذرد و اصلاح (و آشتی) کند، پاداشش بر الله است، بی‌گمان او ستمکاران را دوست ندارد».

2- اقسام قتل

قتل به سه بخش تقسیم می‌‌شود: قتل عمد، قتل شبه عمد و قتل خطا.

1- قتل عمد

عبارت است از اینکه کسی قصد کشتن دیگری کند که از انسان بودن او و حلال نبودن ریختن خونش مطلع است و او را با وسیله‌‌ای که اغلب گمان می‌‌رود با آن کسی بمیرد، می‌‌کشد.

حکم کشتن عمدی انسان

کشتن انسانی از روی عمد و به ناحق از بزرگ‌ترین گناهان کبیره بعد از شرک است. و مادامی که دست مومن به خون حرامی آلوده نشده، در امان به سر می‌‌برد. جرم قتل، گناه بزرگی است که موجب مجازات در دنیا و آخرت می‌‌شود.

1- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِي ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَيۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِكَ تَخۡفِيفٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِيمٞ١٧٨ [البقرة: 178] «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، در (مورد) کشتگان (حکم) قصاص بر شما نوشته شده است، آزاد به آزاد و برده به برده و زن به زن (کشته می‌شوند). پس اگر کسی از سوی برادر (دینی)اش (یعنی ولی مقتول) چیزی به او بخشیده شد، (و حکم قصاص تبدیل به خون‌‌بها گردید) باید (ولی مقتول) از راه پسندیده پیروی کند و (قاتل نیز) به نیکی (دیه) به او بپردازد، این (حکم) تخفیف و رحمتی است از سوی پروردگارتان پس اگر کسی بعد از آن (گذشت و عفو) تجاوز کند، او را عذاب دردناکی است».

2- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَمَن يَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِيهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِيمٗا٩٣ [النساء: 93] «و هرکس مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند، کیفرش دوزخ است که در آن جاودانه می‌ماند و الله بر او غضب می‌کند و او را از رحمتش دور می‌سازد و عذاب بزرگی برای او آماده ساخته است».

3- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: از هفت گناه هلاک کننده دوری کنید. گفتند: ای رسول الله آن‌ها کدام‌‌اند؟ فرمود: «شرک ورزیدن به الله، سحر، کشتن انسان بی‌‌گناه؛ رباخواری؛ خوردن مال یتیم، فرار از جهاد و تهمت زِنا به زنان پاکدامن و بی‌‌خبر از فساد».[3]

صورت‌‌های مختلف قتل عمد

1- چون انسانی با وسیله و ابزاری‌‌ زخمی شود که ویژگی فرورفتن و نفوذ در بدن را دارد، مانند چاقو، گلوله، دشنه و از این قبیل؛ و در اثر آن بمیرد.

2- اینکه به دیگری با چیزی سنگین مانند سنگ بزرگ یا عصای ضخیم ضربه‌‌ای وارد کند یا اینکه او را با ماشینش زیر بگیرد یا دیواری را بر روی او خراب کند. و آن شخص در اثر هریک از این‌ها بمیرد.

3- کسی را در شرایطی قرار دهد که رهایی از آن ممکن نباشد مثلا او را در آبی بیندازد که غرق می‌‌شود، یا در آتش بیندازد که او را می‌‌سوزاند، یا به زندان بیندازد و به وی آب و غذا ندهد.

4- کسی را با طناب یا چیز دیگری خفه کند یا اینکه دهانش را بگیرد و اینگونه سبب مرگ وی شود.

5- کسی را در گودال شکار شیر بیندازد یا ماری او را نیش بزند یا سگی گاز بگیرد و در اثر آن بمیرد.

6- سمی به خورد دیگری دهد که از آن بی‌‌اطلاع است یا اینکه او را مجبور به خوردن کند. یا اینکه به وی چیزی تزریق کند و وی بمیرد.

7- کسی را با سحری که غالبا کشنده است، بکشد.

8- اینکه دو مرد در مورد دیگری به امری شهادت دهند که باعث قتل وی می‌‌شود و آن شخص بر اساس شهادت آن‌ها کشته شود و سپس دو شاهد بگویند: عمدا قصد کشتن او را داشتیم. یا اینکه پس از کشته شدن آن شخص، دروغ بودن شهادت آن‌‌دو مشخص شود که در اینصورت قصاص می‌‌شوند.

مجازات قتل عمد

با قتل عمد قصاص واجب می‌‌شود و آن کشتن قاتل می‌‌باشد. ولی دم می‌‌تواند قاتل را قصاص کند یا اینکه دیه بگیرد یا اینکه قاتل را ببخشد. و هریک از این سه وابسته به تحقیق مصلحت می‌‌باشد.

1- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِي ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَيۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِكَ تَخۡفِيفٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِيمٞ١٧٨ وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٧٩ [البقرة: 178-179] «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، در (مورد) کشتگان (حکم) قصاص بر شما نوشته شده است، آزاد به آزاد و برده به برده و زن به زن (کشته می‌شوند). پس اگر کسی از سوی برادر (دینی)اش (یعنی ولی مقتول) چیزی به او بخشیده شد، (و حکم قصاص تبدیل به خون‌‌بها گردید) باید (ولی مقتول) از راه پسندیده پیروی کند و (قاتل نیز) به نیکی (دیه) به او بپردازد، این (حکم) تخفیف و رحمتی است از سوی پروردگارتان پس اگر کسی بعد از آن (گذشت و عفو) تجاوز کند، او را عذاب دردناکی است. و‌ای صاحبان خرد، برای شما در قصاص حیات و زندگی است، باشد که تقوا پیشه کنید».

2- از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت است که رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «کسی‌که فردی از (بستگان) او کشته شد، وی (ولیِ دَم) بین دو امر اختیار دارد اینکه قصاص کند و قاتل را بکشد، یا اینکه دیه بگیرد (و قاتل آزاد شود)».[4]

3- از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت است که رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «صدقه دادن از مال نمی‌‌کاهد و بخشش باعث عزت بیش‌تر بنده از سوی الله می‌‌شود و هیچ‌کس در برابر الله تواضع نمی‌کند مگر اینکه الله متعال مقام و مرتبه‌‌ی او را بلند می‌‌کند».[5]

شروط قصاص نفس

1- عصمت خون مقتول؛ کسانی‌که خون‌‌شان معصوم و در امان است عبارتند از: مسلمان، ذمی، معاهد، مستامن؛ بنابراین اگر مسلمانی فردی حربی یا مرتد یا کسی‌که مرتکب زنای محصنه شده بود، به قتل برساند، نه قصاصی دارد و نه دیه‌‌ای می‌‌پردازد بلکه با توجه به مصلحت اجرای حکم توسط حاکم و دخالت در امر حاکم، تعزیر می‌‌شود.

2- قاتل بالغ و عاقل باشد و از روی عمد مرتکب قتل شده باشد. بنابراین حکم قصاص در مورد کودک، مجنون و کسی‌که به اشتباه مرتکب قتل شده ،اجرا نمی‌‌شود بلکه باید دیه بپردازند.

3- مرتبه‌‌ی مقتول به هنگام جنایت همچون قاتل باشد به عبارتی در دین مساوی باشند. زیرامسلمان در برابر کافر کشته نمی‌‌شود اما کافر در برابر مسلمان کشته می‌‌شود. تفاوتی نمی‌کند کافر ذمی باشد یا معاهد یا مستامن یا حربی یا مرتد. و زن در برابر مرد و مرد در برابر زن کشته می‌‌شود.

چون یکی از شروط سابق وجود نداشته باشد، قصاص ساقط خواهد شد و دیه‌‌ی مغلظه تعیین می‌‌شود.

ابوجحیفه می‌‌گوید: «به علی  رضی الله عنه  گفتم: آیا کتابی نزد شما هست؟ گفت: نه جز کتاب الله، قرآن یا دانشی که به مسلمانی داده شده است یا آنچه در این صحیفه است. گفتم: در این صحیفه چیست؟ گفت: دیه، آزاد کردن اسیر و اینکه مسلمان در برابر کافر کشته نمی‌‌شود».[6]

شروط اجرای قصاص

قصاص به سه شرط اجرا می‌شود:

1- ولیِ دَم بالغ و عاقل باشد. در صورتی که کودک یا غایب باشد، قاتل زندانی می‌‌شود تا اینکه ولی دم در صورت کودک بودن، بالغ شود و اگر غایب است، حاضر شود. پس از این اگر خواست قصاص می‌کند یا دیه می‌‌گیرد یا اینکه می‌‌بخشد که اگر مصلحت در بخشیدن باشد، همان افضل است.

اما اگر ولی دم مجنون باشد، منتظر وی نمی‌‌مانند

2- همه‌‌ی اولیای مقتول خواهان اجرای قصاص باشند؛ و اگر یکی از اولیای مقتول قاتل را ببخشد، قصاص ساقط شده و دیه‌‌ی مغلظه تعیین می‌‌شود.

3- در اجرای حکم قصاص تعدی و تجاوزی متوجه کسی جز قاتل نشود. بنابراین چون بر زن قصاص واجب شد و حامله بود، قصاص نمی‌‌شود تا اینکه فرزندش متولد شود و دوران شیرخوارگی‌‌اش تمام شود. اگر کسی برای شیردادن نوزاد باشد، وی قصاص می‌‌شود وگرنه تا پایان مدت شیرخوارگی نوزاد به قاتل فرصت داده می‌‌شود.

چون این سه شرط موجود باشند، اجرای قصاص ممکن خواهد بود و اگر حتی یکی از آن‌ها وجود نداشته باشد، اجرای قصاص متتفی خواهد بود.

حکم کودک یا مجنونی که مرتکب قتل شود

چون کودک یا مجنونی انسانی را بکشند، قصاصی برای آن‌ها نخواهد بود و بلکه کفاره در اموال آن‌ها واجب می‌‌شود. و دیه بر عهده عاقله‌‌ی آن‌ها می‌‌باشد.

و کسی‌که کودک یا مجنونی را به قتل دیگری امر یا تحریک کند و او نیز قتل را انجام دهد، قصاص بر کسی‌که به کودک یا مجنون دستور داده و او را تحریک نموده، واجب می‌‌شود؛ زیرا مامور آلت آمر بوده و غیر مکلف.

حکم شراکت در قتل

چون کسی دیگری را بگیرد و نفر سوم او را عمدا به قتل برساند، قاتل کشته می‌‌شود. اما کسی‌که او را گرفته دو حالت دارد: اگر می‌‌دانسته قاتل، مقتول را در این حالت به قتل می‌‌رسانده، او نیز به همراه قاتل کشته می‌‌شود. و اگر نمی‌‌دانسته که در این ‌‌صورت قاتل او را خواهد کشت، با به تشخیص قاضی مجازات می‌‌شود تا اینکه مجازات وی برای او و دیگران بازدارنده باشد.

حکم کسی‌که دیگری را اجبار به قتل می‌‌کند

کسی‌که دیگری را به قتل فرد بی‌‌گناهی اجبار می‌کند و مقتول کشته می‌‌شود، قصاص متوجه هردو نفر خواهد بود. هم آنکه اجبار کرده و هم آنکه اجبار شده؛ و این در جهت مصون ماندن خون افراد و قطع شرارت می‌‌باشد.

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ [البقرة: 179] «و‌ای صاحبان خرد، برای شما در قصاص حیات و زندگی است».

اثبات قصاص

قصاص با یکی از دو امر ثابت می‌‌شود:

1- اعتراف قاتل به قتل.

2- شهادت دو شاهد عادل به قتل یا قسامه.

کیفیت اجرای قصاص

چون قصاص ثابت شود، اقامه‌‌ی آن بر حاکم یا نماینده‌‌ی وی واجب می‌‌باشد. و این زمانی است که اولیای مقتول خواهان اجرای قصاص از حاکم باشند.

و قصاص اجرا نمی‌‌شود مگر با حضور حاکم یا نماینده‌‌ی وی؛ و با آلتی اجرا می‌‌شود که بسیار برنده باشد. چون شمشیر و مانند آن؛ چنان‌‌که شمشیر به گردنش زده می‌‌شود یا به همان صورتی کشته می‌‌شود که مقتول را کشته است. مگر زمانی که با چیزی حرام مانند سم باعث کشته شدن مقتول شده باشد یا اینکه او را با سحر کشته باشد که در این‌‌صورت مقابله به مثل نمی‌‌شود.

اما استفاده کردن از فناوری‌‌های جدید در قصاص افراد، امور ممنوعی را با خود به همراه دارد. بنابراین اجرای قصاص با صندلی برقی، گلوله، اعدام که با شکنجه‌‌ی افراد همراه است و نیز خفه کردن با گاز یا تزریق کشنده با استفاده از مخدرات حرام می‌‌باشد. و تطببق شریعت با امر حرام جایز نیست و اولیای مقتول با این امور آرامش نمی‌‌یابند و مفسدان از تبه‌‌کاری باز نمی‌‌مانند.

1- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا فَلَا يُسۡرِف فِّي ٱلۡقَتۡلِۖ إِنَّهُۥ كَانَ مَنصُورٗا٣٣ [الإسراء: 33] «و جانی که الله (خونش را) حرام شمرده، جز به حق نکشید و کسی‌که مظلوم کشته شود، برای ولیش (برای حق قصاص) قدرتی قرار داده‌ایم، پس در کشتن (و خون‌خواهی) اسراف نکند، بی‌گمان او مورد حمایت است».

2- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَيۡرٞ لِّلصَّٰبِرِينَ١٢٦ [النحل: 126] «و اگر خواستید مجازات کنید، پس چنان مجازات کنید که شما را مجازات کرده‌اند و اگر صبر نمایید، مسلماً آن برای صابران بهتر است».

3- شداد بن اوس می‌‌گوید: دو چیزند که آن‌ها را از رسول الله حفظ کردم؛ اینکه الله احسان و رفتار نیک را در هرکاری مقرر داشته و بدان امر کرده است، پس هرگاه کسی را کشتید او را به خوبی بکشید و هرگاه حیوانی را ذبح کردید، به خوبی آن‌‌را ذبح کنید و باید کاردتان را تیز کنید تا حیوان راحت ذبح شود.[7]

رفتار با جانی هنگام قصاص

چون قصاص واجب شد، قصاصِ در نفس یا کم‌تر از آن در مورد جانی اجرا می‌‌شود. جایز نیست قبل از اجرای قصاص جهت درد نکشیدن جانی، از انواع مخدرات استفاده شود زیرا اگر از مواد مخدر استفاده شود، قصاص عادلانه انجام نخواهد شد. چون وی بدون هرگونه مخدری مرتکب قتل یا قطع عضو یا زخمی شدن دیگری شده است. بنابراین بدون استفاده از هرگونه مخدری قصاص می‌‌شود تا اینکه نتیجه کارش را بچشد و مانند کسی‌که با جنایت او درد کشیده درد بکشد و اینگونه مساوات و عدالت رعایت شود.

و همچنین در مورد هریک از کسانی‌که حد شرعی در مورد آن‌ها اجرا می‌‌شود، از مخدرات استفاده نمی‌‌شود. تا اینکه از جنایت دست کشیده و درد را بچشد و از جرم و جنایت دوری کند.

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَأَنزَلۡنَا ٱلۡحَدِيدَ فِيهِ بَأۡسٞ شَدِيدٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥ وَرُسُلَهُۥ بِٱلۡغَيۡبِۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٞ٢٥ [الحدید: 25] «به راستی که پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آن‌ها کتاب (آسمانی) و میزان (عدالت) نازل کردیم. تا مردم به عدالت قیام کنند و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی سخت و منافعی برای مردم است. و تا الله معلوم بدارد چه کسی نهانی و پنهان (از دیدگان مردم) او و پیامبرانش را یاری می‌کند، بی‌گمان الله توانای پیروزمند است».

اولیای مقتول

ولیِ دم یا همان اولیای مقتول که قصاص یا بخشیدن وابسته به تصمیم آن‌هاست عبارتند از: همه‌‌ی ورثه‌‌ی مقتول از مردان و زنان و کوچک و بزرگ؛

اگر همه‌‌ی آن‌ها موافق قصاص باشند، قصاص واجب خواهد شد و اگر همه‌‌ی آن‌ها جانی را ببخشند، قصاص ساقط خواهد شد. و اگر یکی از آن‌ها جانی را ببخشد، قصاص ساقط می‌‌شود هرچند دیگران نبخشند؛ زیرا قصاص تجزیه‌پذیر نیست.

اما اگر تلاش برای عدم اجرای قصاص و بخشیدن جانی افزایش یابد چنان‌‌که احتمال اختلال در امنیت باشد، بخشیدن جانی منوط به بخشش عصبه از مردان و نه زنان خواهد بود؛ زیرا دور کردن و دفع مفاسد بر جلب مصالح مقدم می‌‌باشد.

مقدار دیه قتل عمد

دیه‌‌ای که اولیای مقتول در قتل عمد دریافت می‌‌کنند همان دیه‌‌ی واجب در مورد قتل خطا نیست بلکه دیه‌‌ای در برابر قصاص و به جای آن می‌‌باشد. و اولیای مقتول می‌‌توانند با قاتل در مورد آن به توافق برسند و بیش‌تر و کم‌تر از آن مطالبه کنند. و دیه‌‌ی زن نصف دیه‌‌ی مرد می‌‌باشد.

به اولیای مقتول این اختیار داده شده که کم‌تر یا بیش‌تر از این مقدار را دریافت کنند یا اینکه تمام آن‌‌را ببخشند؛ زیرا حق با آن‌هاست.

و چون اولیای مقتول از قصاص صرف نظر کنند و خواهان پرداخت دیه شوند، دیه‌‌ی مغلظه از مال جانی واجب می‌‌شود که برابر است با صد شتر. و دلیل آن رهنمود نبوی است که فرمود: «هرکس مومنی را عمدا بکشد، به اولیای مقتول سپرده می‌‌شود. اگر بخواهند او را قصاص کرده و می‌‌کشند و اگر بخواهند دیه می‌‌گیرند که برابر است با سی شتر که سه سال را تمام کرده و وارد چهارمین سال شده‌‌اند، سی شتر که چهار سال را تمام کرده باشند و چهل شتر آبستن؛ و در صلح در مورد مقداری مشخص اختیار دارند و این از جهت تشدید در دیه می‌‌باشد».[8]

احکام قتل عمد

1- در صورتی‌‌ که گروهی یک نفر را کشته باشند، همگی در برابر آن یک نفر قصاص می‌‌شوند. و در صورتی‌‌ که قصاص منتفی شود، مجموعا یک دیه می‌‌پردازند. و اگر کسی فردی مکلف یا غیر مکلف را به کشتن دیگری دستور دهد که قاتل نسبت به حرام بودن آن جاهل باشد و چنین کند، قصاص یا دیه متوجه کسی خواهد بود که دستور به قتل داده است. و اگر مامورِ مکلف، آگاهانه و مطلع از تحریم قتل، کسی را بکشد، قصاص و دیه متوجه قاتل خواهد بود نه کسی‌که او را به قتل دستور داده است.

2- اگر دو نفر در قتل کسی شرکت داشته باشند و یکی از آن‌ها مجنون باشد یا یک نفر مسلمان و دیگری کافر باشد و هردو در قتل کافری شرکت داشته باشند، قصاص متوجه شریک مجنون و در حالت دوم متوجه کافر می‌‌باشد و دو نفر دیگری که با آن‌ها شرکت داشتند تعزیر می‌‌شوند. اما اگر اولیای مقتول از قصاص صرف‌‌نظر کرده و خواهان دیه باشند، هریک از آن‌ها باید نصف دیه را بپردازند.

3- چون قاتل به ناحق کسی را بکشد که از او ارث می‌‌برد از میراث وی محروم می‌‌شود.

حکم قسامه

قَسامه عبارت است از سوگندهای مکرر در ادعای قتل شخص بی‌‌گناه؛

صورت قسامه چنین است که مقتولی در محلی یافت شود که قاتل وی مشخص نیست. و از طرفی شخصی متهم به قتل او می‌‌باشد اما بینه‌‌ای در این زمینه وجود ندارد؛ و قرائن، بر صدق مدعی اقامه می‌‌گردد.

شروط قسامه

وجود عداوت و دشمنی قبلی یا اینکه متهم معروف به قتل باشد یا سببی روشن در میان باشد مانند درگیری و کشمش میان قاتل و مقتول و هتک حرمت نسبت به آبروی هم و اینکه اولیای مقتول در ادعای خود اتفاق‌‌نظر داشته باشند.

صفت قسامه

چون شروط قسامه وجود داشته باشند، از افراد مدعی آغاز شده و 50 نفر از آن‌ها 50 سوگند یاد می‌‌کنند که فلانی قاتل است. و این‌گونه قصاص ثابت می‌‌شود. اما اگر از سوگند خوردن خوداری کنند یا اینکه 50 سوگند یاد نکنند، اگر راضی باشند کسانی‌که در مورد آن‌ها ادعا شده (مدعی علیهم) 50 سوگند یاد می‌کند و در این‌‌صورت متهم از اتهام قتل بری خواهد شد.

اما اگر ورثه از سوگند خوردن خوداری کنند و به سوگند خوردن مدعی‌‌علیهم هم راضی نشوند، حاکم دیه مقتول را از بیت‌‌المال می‌‌پردازد تا اینکه خون فرد بی‌‌گناه پایمال نشود.

حکم کسی‌که عمدا خودکشی می‌‌کند

به هر وسیله‌‌ای انسان خود را بکشد، مرتکب امری حرام شده است؛ و هرکس عمدا خود را بکشد مجازات وی جاویدان ماندن در آتش است. و چون دو مسلمان به نیت کشتن یکدیگر با شمشیر در برابر هم قرار بگیرند، قاتل و مقتول هردو در آتش خواهند بود.

1- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «هرکس خودش را از بالای کوهی بیندازد و خودکشی کند، برای همیشه و جاویدان در آتش جهنم سقوط می‌‌کند. و هرکس با خوردن سم خودکشی کند برای همیشه و جاویدان زهر را در آتش دوزخ در دست داشته و جرعه جرعه آن‌‌را خواهد نوشید. و هرکس با آهنی خودکشی کند، برای همیشه و جاویدان آن آهن را در آتش دوزخ در دست خواهد داشت و در شکمش فرو خواهد کرد».[9]

2- ابوبکر می‌‌گوید از رسول الله شنیدم که فرمود: «هرگاه دو مسلمان (به قصد کشتن یکدیگر) با شمشیر در برابر هم قرار گیرند، قاتل و مقتول هردو به دوزخ خواهند افتاد. گفتم: ای رسول الله، دلیل دوزخی بودن قاتل معلوم است، اما چرا مقتول به دوزخ خواهد افتاد؟ فرمود: به این دلیل که نیز آرزوی کشتن برادر مسلمانش را در سر می‌‌پروراند».[10]

توبه‌‌ی قاتلی که مرتکب قتل عمد شده است

قاتلی که مرتکب قتل عمد شده؛ زیراتوبه کند الله متعال توبه‌‌اش را ‌‌می‌‌پذیرد اما توبه مانع اجرای مجازات قصاص نمی‌‌شود زیرا قصاص حقِ مخلوق است. قتلی که از روی عمد باشد درواقع سه حق به آن تعلق می‌‌گیرد: حق الله؛ حق مقتول؛ حق ولی دم؛

اگر قاتل به اختیار، خود را تسلیم اولیای مقتول کند چنان‌‌که از کرده‌‌ی خود پشیمان باشد و از ترس الله متعال چنین کند و توبه‌‌ی نصوح نماید، حق الله با توبه ساقط خواهد شد؛ و حق ولی با اجرای قصاص یا صلح بر دیه یا بخشیدن قاتل نیز ساقط خواهد شد؛ اما حق مقتول که به ناحق کشته شده باقی می‌‌ماند که برای بخشیده شدن از آن باید از صاحب حق حلالیت بخواهد که در اینجا غیرممکن است؛ و اینگونه تحت مشیت الله خواهد بود که رحمتش همه چیز را فراگرفته است.

1- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٥٣ [الزمر: 53] «ای پیامبر (از جانب من) بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف (و ستم) کرده‌اید! از رحمت الله ناامید نشوید، همانا الله همه گناهان را می‌بخشد، یقیناً او بسیار آمرزنده مهربان است».

2- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَمَن يَعۡمَلۡ سُوٓءًا أَوۡ يَظۡلِمۡ نَفۡسَهُۥ ثُمَّ يَسۡتَغۡفِرِ ٱللَّهَ يَجِدِ ٱللَّهَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا١١٠ [النساء: 110] «و کسی‌که کار بدی انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند، پس از الله آمرزش بطلبد، الله را آمرزنده‌ی مهربان خواهد یافت».

2- قتل شبه عمد

عبارت است از اینکه شخصی قصد جنایتی را داشته باشد که اغلب با آن جنایت انسانی بی‌‌گناه کشته نمی‌‌شود و نیز زخمی نمی‌‌شود؛ اما با ارتکاب آن جنایت مجنی‌‌علیه (کسی‌که جنایت در مورد او اتفاق افتاده) می‌‌میرد. به عنوان مثال: شخصی با شلاق به دیگری ضربه‌‌ای زده و او بمیرد یا با عصایی کوچک و از این قبیل؛

در این نوع قتل ضربه زدن مقصود بوده و نه کشتن شخص. بنابراین شبه عمد نامیده می‌‌شود و قصاص ندارد.

حکم قتل شبه عمد

قتل شبه عمد حرام است زیرا تعدی و تجاوز در حق انسان بی‌‌گناه می‌‌باشد.

از ابن مسعود روایت است که رسول الله فرمود: «خون هیچ مسلمانی که گواهی می‌دهد معبودی بر حقی جز الله نیست و من فرستاده‌‌ی او هستم، حلال نیست مگر در سه مورد: پیرمرد زناکار، کسی‌که دیگری را به ناحق کشته باشد (نفس در برابر نفس) و کسی‌که دینش را رها کرده و جماعت مسلمانان را ترک گفته است (مرتد)».[11]

مجازات قتل شبه عمد

در قتل شبه عمد و قتل خطا، دیه همراه کفاره واجب می‌‌شود. اما قتل عمد کفاره ندارد. زیرا گناه آن به دلیل بزرگ بودن، شدت و زشتی آن با کفاره برطرف نمی‌‌گردد. در قتل شبه عمد دیه‌‌ی مغلظه و کفاره‌‌ی واجب می‌‌شود؛

1- دیه‌‌ی مغلظه: عبارت است از صد شتر که چهل نفر از آن‌ها آبستن باشند. زیرا رسول الله فرمود: «... بدانید که دیه‌‌ی قتل شبه عمد که با شلاق و عصا صورت می‌‌گیرد، صد شتر است که چهل نفر از آن‌ها آبستن باشند».[12]

پرداخت این دیه یا معادل قیمت آن به عهده‌‌ی عاقله می‌‌باشد. و مهلت پرداخت آن تا سه سال می‌‌باشد. و برای اولیای مقتول مستحب است که در صورت مصلحت، دیه را ببخشند و از آن صرف نظر کنند اما کفاره برای جانی لازم می‌‌باشد.

2- کفاره: عبارت است از آزاد کردن یک برده مومن؛ و در غیر این‌‌صورت روزه گرفتن دو ماه پیاپی؛

دلیل تنوع احکام قتل

در قتل عمد به دلیل وجود قصد تجاوز، قصاص واجب می‌‌شود اما کفاره واجب نیست زیرا این جرم چنان بزرگ است که جز توبه‌‌ی نصوح سبب بخشش آن نمی‌‌شود.

و نیز قصاص در قتل خطا واجب نمی‌‌شود چون کشتن مقتول هدف نبوده است. و بلکه پرداخت دیه‌‌ی مقتول واجب می‌‌شود. و نیز کفاره جهت بخشیده شدن گناه قاتل واجب می‌‌گردد.

و نیز در قتل شبه عمد قصاص واجب نمی‌‌شود زیرا جانی قصد کشتن مقتول را نداشته است بلکه پرداخت دیه‌‌ی مقتول واجب می‌‌باشد. و به دلیل وجود قصد تجاوز، دیه مغلظه خواهد بود. و این دیه بر عهده‌‌ی عاقله است. زیرا آن‌ها اهل رحمت و یاری هستند و بر جانی لازم است که با آزاد کردن برده‌‌ای مومن یا روزه گرفتن 60 روز پیاپی کفاره بپردازد تا گناهش بخشیده شود و نفسش را ادب کند.

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ٥٠ [المائدة: 50] «آیا آن‌ها حکم جاهلیت را می‌خواهند؟! چه کسی برای گروهی که یقین دارند بهتر از الله حکم می‌کند؟!».

حکم تشریح بدن انسان

به هنگام ضروت تشریح جسد مرده جایز است تا جرمِ رخ داده کشف شده و علت مرگ مشخص شود. و حقوق مرده رعایت شود و نیز حقوق اولیای مقتول در برابر این تجاوز محفوظ بماند.

همچنین هنگام نیاز و ضرورت تشریح جسد کفار برای کشف بیماری و آموزش در حوزه‌‌ی پزشکی جایز می‌‌باشد.

حکم ترور

عبارت است از قتلی که از روی عمد، تجاوز و به شیوه‌‌ی فریبکارانه رخ دهد. یا اینکه در شرایطی باشد که مقتول نسبت به خیانت قاتل خود را در امان ببیند. به عنوان مثال کسی مقتول را فریب داده و او را به مکانی خلوت برده و سپس او را می‌کشد یا اینکه اموالش را به زور تصاحب کرده و او را می‌کشد تا اینکه قاتل را رسوا نکرده و حقش را مطالبه نکند.

چنین قتلی همراه با نیرنگ، از گناهان کبیره است که در آن قاتل کشته می‌‌شود، مسلمان باشد یا کافر؛ و بر اساس حد و نه قصاص کشته می‌‌شود و در آن نه بخشش پذیرفته می‌‌شود و نه بخشیدن وی صحیح است و در آن اختیاری برای اولیای مقتول نیست.

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَمَن يَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِيهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِيمٗا٩٣ [النساء: 93] و «هرکس مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند، کیفرش دوزخ است که در آن جاودانه می‌ماند و الله بر او غضب می‌کند و او را از رحمتش دور می‌سازد و عذاب بزرگی برای او آماده ساخته است».

و هرکس خود را از دست ظالم نجات دهد و این منجر به کشته شدن ظالم یا آسیب دیدن وی شود، دیه‌‌ای بر عهده‌‌ی او نیست زیرا ظالم متجاوز بوده است و نه کسی‌که از جانش دفاع می‌‌کند. و در این صورت نه گناهی بر او خواهد بود و نه قصاص متوجه او خواهد شد.

از سعید بن زید روایت است که می‌‌گوید: از رسول الله شنیدم که فرمود: «هرکس برای دفاع از مالش کشته شود، شهید است، هرکس برای دفاع از دینش کشته شود، شهید است و هرکس برای دفاع از جانش کشته شود شهید است و هرکس برای دفاع از خانواده‌‌اش کشته شود، شهید است». [13]

3- قتل خطا

عبارت است از اینکه کسی عملی را انجام دهد که در آن اختیار دارد و امری مباح است مثلا به سمت شکار یا هدفی شلیک کند اما بدون هیچ قصد و غرضی گلوله به انسان بی‌‌گناهی اصابت کرده و در اثر آن کشته شود.

و قتل عمدِ کودک و مجنون و قتل به سبب، در زمره‌‌ی قتل خطا به شمار می‌‌آید و بدان ملحق می‌‌شود.

اقسام قتل خطا

قتل خطا به دو گونه است:

الف) گونه‌‌ای که قاتل باید کفاره پرداخت کند و دیه به عهده‌‌ی عاقله می‌‌باشد. و آن عبارت است از قتل مومن از روی خطا و اشتباه در میدان جنگ یا اینکه مقتول از کافرانی باشد که بین ما و آن‌ها عهد و پیمان است. در این‌‌صورت دیه‌‌ی مخففه بر عهده‌‌ی عاقله خواهد بود و کفاره متوجه جانی می‌‌باشد.

1- دیه مخففه: عبارت است از صد شتر؛ و دلیل آن روایت عمرو بن عاص است که «رسول الله در مورد قتل خطا به دیه‌‌ی صد شتر قضاوت نمودند. صد شتر که سی نفر آن یک‌‌ساله، سی نفر آن‌ها ماده‌‌ی دو ساله و سی نفر آن‌ها سه‌‌ساله و 10 نفر آن‌ها شترهای نر دو ساله باشند». [14]

این دیه یا قیمت آن در هر زمانی به عهده‌‌ی عاقله می‌‌باشد. و مهلت پرداخت آن تا سه‌‌سال می‌‌باشد و دیه‌‌ی زن نصف دیه‌‌ی مرد است.

2- کفاره: آزاد کردن برده‌‌ای مومن می‌‌باشد و در غیر این‌‌صورت روزه گرفتن دوماه پیاپی می‌‌باشد. و کفاره از مال جانی خواهد بود تا اینکه موجب بخشش گناهی شود که مرتکب شده است. و برای اولیای مقتول مستحب است که از دریافت دیه صرف‌‌نظر کرده و آن‌‌را ببخشند، اگر در بخشیدن مصلحت است. و پاداش آن‌ها نزد الله محفوظ است. بنابراین اگر اولیای مقتول دیه را ببخشند، ساقط می‌‌شود اما کفاره بر جانی لازم می‌‌باشد.

ب) قتل خطایی که فقط کفاره دارد. و آن عبارت است از اینکه مسلمانی مسلمانانی را بکشد که بین کفار و در سرزمین آن‌ها هستند با این تصور که آنان هم از کافران هستند. در این‌‌صورت دیه‌‌ای بر عهده‌‌ی قاتل آن‌ها نخواهد بود. بلکه باید کفاره بپردازد: آزاد کردن برده‌‌ای مومن و در غیر این‌‌صورت روزه گرفتن دو ماه پیاپی.

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٍ أَن يَقۡتُلَ مُؤۡمِنًا إِلَّا خَطَ‍ٔٗاۚ وَمَن قَتَلَ مُؤۡمِنًا خَطَ‍ٔٗا فَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖ وَدِيَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦٓ إِلَّآ أَن يَصَّدَّقُواْۚ فَإِن كَانَ مِن قَوۡمٍ عَدُوّٖ لَّكُمۡ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ وَإِن كَانَ مِن قَوۡمِۢ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُم مِّيثَٰقٞ فَدِيَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ وَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ شَهۡرَيۡنِ مُتَتَابِعَيۡنِ تَوۡبَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمٗا٩٢ [النساء: 92] «هیچ مؤمنی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر از روی اشتباه و خطا؛ و کسی‌که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خون‌‌بهایی به خانواده او بپردازد، مگر اینکه آن‌ها ببخشند، پس اگر (مقتول) از قومی باشد که دشمنان شما هستند؛ ولی او مؤمن بوده، باید (قاتل) یک برده مؤمن را آزاد کند و اگر (مقتول) از قومی باشد که میان شما و آن‌ها پیمانی بر قرار است، باید خون‌‌بهایی به خانواده او بپردازد و (نیز) یک برده مؤمن را آزاد کند و هرکس که (برده‌ای) نیافت، پس دو ماه پی در پی روزه بگیرید، این توبه‌ای از جانب الله است و الله دانای حکیم است».

حکم به جای آوردن قضایی روزه‌‌ی مرده

کسی‌که بمیرد و روزه‌‌ی واجب رمضان یا روزه‌‌ی دو ماه پیاپی به عنوان کفاره‌‌ی قتل خطا یا ظهار و ... یا روزه‌‌ی نذر بر عهده‌‌ی او باشد، از دو حالت خارج نیست:

1- در صورتی‌‌ که با وجود توانایی روزه نگرفته باشد، پس از مرگش ولی یا اولیای او به جای وی روزه می‌‌گیرند به این‌‌صورت که روزه‌‌ی کفاره که پشت سر هم می‌‌باشد، بین خود تقسیم کرده و مثلا روز اول را فردی و روز دوم را دیگری و به همین ترتیب روزه می‌‌گیرند تا اینکه روزه‌‌ی کفاره به پایان رسد.

2- در صورتی ‌‌که به دلیل بیماری یا مانند آن از روزه گرفتن معذور بوده، به جای آوردن قضایی روزه به جای او لازم نیست و همچنین نیازی به غذا دادن فقرا در برابر این روزه‌‌ها نیست.

از ام‌‌المومنین عایشه روایت است که رسول الله فرمود: «هرکس بمیرد و روزه‌‌ای بر عهده‌‌ی او باشد، ولی او به جایش روزه می‌‌گیرد».[15]

آنچه به عهده‌‌ی عاقله‌‌ی انسان می‌‌باشد

در قتل شبه عمد و قتل خطا، دیه بر عهده‌‌ی عاقله و کفاره به عهده قاتل می‌‌باشد.

عاقله‌‌ی انسان عبارتند از عصبه مذکر، نزدیک و دورشان، حاضر و غایب‌‌شان و از نزدیک‌‌ترین آن‌ها آغاز می‌‌شود و شامل اصول شخص و نه فروع وی می‌‌باشد.

دیه‌‌ی قتل شبه عمد و خطا و نیز دیه‌‌ی بیش‌تر از یک‌‌سوم در کم‌تر از نفس را عاقله می‌‌پردازد.

آنچه به عهده‌‌ی عاقله نیست و آن‌‌را نمی‌‌پردازد

دیه‌‌ی قتل عمد را عاقله نمی‌‌پردازد و نیز عاقله دیه‌‌ی برده چه جانی باشد یا کسی‌که جنایت بر او رخ داده نمی‌‌پردازد. و نیز دیه‌‌ی کم‌تر از یک‌‌سوم مانند دیه‌‌ی دندان و صلح و اعتراف، به عهده‌‌ی عاقله نخواهد بود.

و در میان عاقله‌‌ی شخص، دیه‌‌ای بر عهده‌‌ی غیر مکلف، زن، فقیر و کسی‌که دینش با دین جانی مخالف است، نمی‌‌باشد.

2- جنایت کم‌تر از نفس

عبارت است از هر نوع اذیت و آزاری که از سوی دیگری متوجه انسان شود و منجر به مرگ وی شود.

حکم تعدی و تجاوز نسبت به اعضای بدن با زخمی کردن یا قطع آن‌ها:

بر هر انسانی تعدی و تجاوز ناحق نسبت به دیگری حرام است. بنابراین اگر این تجاوز عمدی باشد، مجازات آن قصاص است و اگر عمدی نباشد و مصداق خطا و شبه عمد باشد، مجازات آن پرداخت دیه می‌‌باشد.

و با همان شرایطی که جانی در برابر نفس قصاص می‌‌شود، با همان شرایط در مورد قطع عضو و هرگونه زخم و جراحتی قصاص می‌‌شود. و هرکس آن شرایط را نداشته باشد، قصاص نمی‌‌شود.

بنابراین موجب قصاص در اعضا و جوارح و هرگونه زخم و جراحت همان موجب قصاص در نفس می‌‌باشد و آن عبارت است از عمدی بودن آن؛ لذا در خطا و شبه عمد قصاص نیست بلکه به آن‌ها دیه تعلق می‌‌گیرد.

از جابر در بیان صفت حج رسول الله روایت است که می‌‌گوید: پس رسول الله به وسط وادی «عرنه» آمد و برای مردم سخنرانی کرد و فرمود: «خون شما و اموال شما بر شما حرام است. همانند حرمت این روز (عرفه) در این ماه (ذی‌‌الحجه) و در این شهر (مکه) شما».[16]

اقسام قصاص در کم‌تر از نفس

چون جنایتی عمدا صورت گیرد و کم‌تر از قتل نفس باشد، قصاص در آن به دو نوع می‌‌باشد:

1- قصاص در اعضا و جوارح

در این نوع چشم، بینی، گوش، دندان، پلک چشم، لب، دست، پا، انگشت، کف دست، آلت تناسلی، بیضه‌‌ها و... هریک در برابر مانند آن قصاص می‌‌شود. چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان و به همین ترتیب.

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَكَتَبۡنَا عَلَيۡهِمۡ فِيهَآ أَنَّ ٱلنَّفۡسَ بِٱلنَّفۡسِ وَٱلۡعَيۡنَ بِٱلۡعَيۡنِ وَٱلۡأَنفَ بِٱلۡأَنفِ وَٱلۡأُذُنَ بِٱلۡأُذُنِ وَٱلسِّنَّ بِٱلسِّنِّ وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞۚ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِۦ فَهُوَ كَفَّارَةٞ لَّهُۥۚ وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٤٥ [المائدة: 45] «و در آن (= تورات) بر آن‌ها (= بنی‌‌اسرائیل) مقرر داشتیم که جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان می‌باشد و (نیز) زخم‌ها را قصاص است. پس هرکس که از آن درگذرد (و ببخشد) آن کفاره (گناهان) او است و هرکس به احکامی که الله نازل کرده است حکم نکند؛ ستمگر است».

شروط قصاص در اعضا و جوارح

1- کسی‌که جنایت بر او واقع شده بی‌‌گناه باشد؛

2- در دین با جانی یکسان باشد بنابراین مسلمان در برابر کافر قصاص نمی‌‌شود؛

3- جانی مکلف باشد؛

4- جنایت عمدی باشد.

چون این شروط محقق شود، با وجود شروط ذیل قصاص اجرا می‌‌شود:

1- ایمن بودن از حیف و ظلم و تجاوز در قصاص؛ به این معنا که قطع از مفصل یا از جایی صورت گرفته باشد که حد مشخصی دارد.

پزشکی جدید به تکنولوژی قطع اعضا از غیر مفصل دست‌‌یافته است مانند قطع ساعد، ساق و نیز بدون هرگونه تجاوزی و تعدی در شکستن ساق یا شکستن دندان‌‌ها چنین عمل می‌‌کند. به‌‌گونه‌‌ای که مساوات و ممائله در قصاص رعایت می‌‌شود.

2- مماثله در اسم و موضع؛ بنابراین چشم در برابر چشم قصاص می‌‌شود. و دست راست در برابر دست چپ قصاص نمی‌‌شود. و نیز انگشت بزرگ‌‌تر در برابر انگشت کوچک‌‌تر قصاص نمی‌‌شود. و به همین ترتیب.

3- مساوات در صحت و سالم بودن و کمال؛ بنابراین دست یا پای سالم در برابر دست یا پای فلج قصاص نمی‌‌شود. و نیز چشم سالم در برابر چشم کور قصاص نمی‌‌شود اما بر عکس این مساله صادق است (به این معنی که عضو ناقص در برابر عضو سالم قصاص می‌‌شود.) و اَرش (پرداخت تفاوت بهای دیه‌‌ی سالم و ناقص) محاسبه نمی‌‌شود.

چون این شرط‌‌ها محقق شود، اجرای قصاص جایز است و اگر محقق نشوند، قصاص ساقط خواهد شد و دیه تعیین می‌‌شود.

2- قصاص در زخم و جراحت‌‌ها

چون کسی عمدا موجب زخمی شدن و جراحت برداشتن دیگری شود، منجر به قصاص می‌‌شود.

شروط قصاص در زخم و جراحت

برای وجوب قصاص در زخم و جراحت همان شرط‌‌هایی لازم است که برای وجوب قصاص در نفس می‌‌باشد. البته با رعایت اجرای قصاص بدون هرگونه تعدی و تجاوز؛ و این در مورد زخمی است که به استخوان می‌‌رسد مانند موضحه؛ و آن عبارت است از هر زخمی که در بدن به استخوان می‌‌رسد، مانند سر، ران، ساق و...؛ و اگر اجرای قصاص بدون رعایت عدالت و عدم تعدی و تجاوز ممکن نبود، قصاص ساقط شده و دیه تعیین می‌‌شود.

در مورد جراحتی که در شکم انسان ایجاد شده، قصاصی وجود ندارد مگر در مواردی که قصاص آن بدون تعدی و تجاوز و سرایت آن به باقی اعضا باشد و مانند زخم مجنی‌‌علیه ایجاد گردد.

بخشیدن قصاص

مستحب است که قصاص در اعضا و زخم‌‌ها بخشیده شده و در برابر آن دیه دریافت شود؛ البته اگر مصلحت با بخشیدن محقق می‌‌شود. و در صورتی ‌‌که مصلحت محقق ‌‌شود، عفو و بخشش آن و عدم دریافت دیه افضل است. و هرکس ببخشد و اصلاح ایجاد کند، اجر و پاداش وی با الله است و مستحب است که بخشش از صاحب قصاص خواسته شود.

از انس بن مالک روایت است: هیچ قصاصی نزد رسول الله مطرح نشد مگر اینکه به بخشیدن آن امر نمود.[17]

سرایت جنایت

1- سرایت جنایت شامل قصاص یا دیه در نفس و کم‌تر از آن می‌‌شود. بنابراین اگر انگشتی قطع شود و این منجر به قطع دست شخص شود، قصاص در دست واجب می‌شود. و اگر جنایت منجر به مردن مجنی‌‌علیه شود، قصاص واجب می‌‌شود.

2- چون جانی در اجرای حدی چون شلاق یا حد سرقت و مانند آن یا در قصاص در اعضا و یا جراحت‌‌ها بمیرد، دیه‌‌ی وی از بیت المال پرداخت می‌‌شود.

3- قصاص عضوی از اعضا یا جراحتی مشخص، تا بهبود یافتن مجنی‌‌علیه اجرا نمی‌‌شود. زیرا احتمال آن می‌‌رود جنایت به بدن وی سرایت کند؛ همچنین در برابر آن دیه خواسته نمی‌‌شود تا بهبود یابد، زیرا احتمال سرایت آن به سایر بدن می‌‌رود.

4- چون انگشتی عمدا قطع شود و مجنی‌‌علیه از قصاص آن در گذرد، اما پس از بخشش، جنایت به کف دست یا بدن مجنی‌‌علیه سرایت کند و بخشش در عوض هیچ چیزی نبوده باشد؛ نه قصاصی خواهد بود و نه دیه‌‌ای؛ و اگر بخشش در برابر مالی بوده باشد، در صورت سرایت جنایت، برای مجنی‌‌علیه دیه‌‌ی مقدار سرایت شده خواهد بود.

مساوات در حقوق

چون کسی دیگری را عمدا با دست یا عصا یا شلاق یا سیلی بزند، از وی قصاص گرفته می‌‌شود. و با جانی همان رفتاری می‌‌شود که با مجنی‌‌علیه داشته است. بنابراین در برابر سیلی، سیلی می‌‌خورد؛ و این قصاص ضربه در همان جایی خواهد بود که جانی زده است و با آلتی که جنایت مرتکب شده یا مثل آن؛ مگر اینکه مجنی‌‌علیه ببخشد.

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ١٩٤ [البقرة: 194] «ماه حرام در برابر ماه حرام است و حرمت (شکنی‌ها) دارای قصاص است، پس هرکس تعدی و تجاوز کرد، همان‌‌گونه که بر شما تعدی کرده؛ بر او تعدی کنید و از الله بترسید و بدانید که الله با پرهیزگاران است».

حکم کسی‌که پرده از اسرار مردم بر می‌‌دارد

کسی‌که بدون اجازه‌‌ی گروهی به جاسوسی در خانه‌‌ای بپردازد و آن‌ها او را کور کنند، نه دیه دارد و نه قصاص؛ و بر کسی‌که باعث کور شدن وی شده گناهی نیست.

از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «اگر شخصی بدون اجازه‌‌ی تو به (درون خانه‌‌ی تو) نگاه کرد و او را با سنگریزه‌‌ای زدی و چشمش را کور کردی، بر تو گناهی نیست».[18]

اهدای خون

1- اهدای خون به هنگام ضرورت و نیاز و به قدر نجات بیمار از هلاکت و عدم جایگزینی برای آن مباح است. و این زمانی است که پزشک متخصص تشخیص دهد. و احتمال مفید بودن این عمل بالا باشد و ضرری متوجه کسی‌که از او خون گرفته می‌‌شود نباشد و با رضایت کامل وی همراه باشد.

الله متعال در پی یاری بنده است مادامی که بنده در پی یاری برادرش باشد.

2- نگه‌‌داری خون در بانک خون برای مواقع ضروری و ضررهای احتمالی جایز است. مانند حوادث ناگهانی و بیماری‌‌های خاص و زمان جنگ و هنگام تولد و...

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2] «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

3- دیه

1- احکام دیه

دیه: عبارت است از مالی که به سبب جنایت جانی به مجنی‌‌علیه یا ورثه‌‌ی او داده می‌‌شود.

اقسام دیه

دیه با توجه به جنس آن به سه بخش تقسیم می‌شود: دیه‌‌ی نفس، دیه‌‌ی اعضا، دیه منافع؛ و هرکس جان انسانی را بگیرد، خود عامل باشد یا اینکه سبب باشد، باید دیه‌‌ی آن‌‌را بپردازد. بنابراین چون دو نفر عامل کشته شدن کسی باشند. باید هردو دیه را بپردازند.

و اگر در جنایتی مُسبب و مباشر شرکت داشته باشند، مسئولیت جنایت و عواقب آن متوجه مباشر می‌‌باشد. مگر در سه حالت که مسبب مسئول است:

1- در صورتی ‌‌که امکان ضامن بودن مباشر وجود نداشته باشد مثلا چون شخصی دیگری را که بر دوش دارد در دام شیر بیندازد و شیر او را بخورد.

2- زمانی که امکان ضامن بودن مباشر به دلیل عدم تکلیف وی وجود نداشته باشد. مثلا مباشر کودک یا مجنون باشد. در این‌‌صورت کسی ضامن جنایت است که آنان را بدان دستور داده است.

3- چون مباشرت در عملی متکی به سببی باشد که عمل به آن شرعا جایز است. چنان‌‌که گروهی در مورد فردی به امری شهادت دهند که موجب کشته شدن وی می‌‌شود و با شهادت آن‌ها کشته می‌‌شود. اما پس از کشته شدن وی از شهادت و گواهی خود باز می‌‌گردند و می‌‌گویند، ما عمدا با این شهادت در پسِ قتل او بودیم. در این‌‌صورت شهود ضامن قتل وی هستند.

حکم دیه

دیه بر هرکسی‌که جان انسانی را گرفته باشد، چه مباشر باشد یا سبب، واجب می‌‌باشد. و تفاوتی نمی‌کند که جانی کودک باشد یا بزرگ‌‌سال، عاقل باشد یا مجنون، عمدا مرتکب آن شده باشد یا از روی خطا و اشتباه؛ و یکسان است که مقتول مسلمان باشد یا مستامن یا معاهد؛

بنابراین چون جنایت از روی عمد صورت گرفته باشد، دیه از مال جانی واجب می‌‌شود و این زمانی است که اولیای مقتول از قصاص به دیه صرف‌‌نظر کنند. و اگر جنایت از نوع شبه عمد یا خطا باشد، دیه بر عاقله‌‌ی جانی در مدت سه‌‌سال واجب می‌‌شود.

1- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٍ أَن يَقۡتُلَ مُؤۡمِنًا إِلَّا خَطَ‍ٔٗاۚ وَمَن قَتَلَ مُؤۡمِنًا خَطَ‍ٔٗا فَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖ وَدِيَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦٓ إِلَّآ أَن يَصَّدَّقُواْۚ [النساء: 92] «هیچ مؤمنی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر از روی اشتباه و خطا؛ و کسی‌که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خون‌‌بهایی به خانواده او بپردازد، مگر اینکه آن‌ها ببخشند، پس اگر (مقتول) از قومی باشد که دشمنان شما هستند؛ ولی او مؤمن بوده، باید (قاتل) یک برده مؤمن را آزاد کند و اگر (مقتول) از قومی باشد که میان شما و آن‌ها پیمانی بر قرار است، باید خون‌‌بهایی به خانواده او بپردازد و (نیز) یک برده مؤمن را آزاد کند و هرکس که (برده‌ای) نیافت، پس دو ماه پی در پی روزه بگیرید، این توبه‌ای از جانب الله است و الله دانای حکیم است».

2- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «و کسی‌که فردی از (بستگان) او کشته شد، او (ولی دم) بین انتخاب یکی از این دو: قصاص یا گرفتن دیه مختار است».[19]

حالت‌‌های وجوب دیه

دیه در یکی از حالت‌‌های زیر تعیین می‌‌شود:

چون ولی دم به پرداخت دیه رضایت دهد.

چون قصاص بخشیده شود.

چون جانی بمیرد.

بنابراین اگر جنایتکار 4 نفر را بکشد، در برابر چهار نفر مسئول خواهد بود. چون اولیای دم یکی از چهار نفر خواهان قصاص باشد، جانی قصاص می‌‌شود و به سه مقتول دیگر سه دیه تعلق می‌‌گیرد. زیرا برای هریک از آن‌ها حق جدا از دیگری می‌‌باشد. و در این مورد ابتدا از اولین مقتول به ترتیب آغاز می‌‌شود و هریک که خواهان قصاص نبودند، دیه تعیین می‌‌گردد.

دیه قتل خطا

1- چون قاتل از روی خطا و اشتباه مرتکب قتل شده باشد، مثلا با وسایل سنگین حمل و نقل: قطار، کشتی، هواپیما، اتوبوس؛ پرداختن دیه در عوض هریک از مقتولین بر وی واجب می‌‌باشد. و یک کفاره در برابر همه‌‌ی آن‌ها بر او لازم است. زیرا حقوق الله بر مبنای تسامح است و کفاره دادن از سوی هریک از مقتولین با آزاد کردن برده یا روزه گرفتن، مشقت و دشواری به همراه دارد. و مشقت و دشواری در امری باعث آسان‌‌گیری در آن می‌‌شود.

2- چون به سبب اشتباه فردی دیگر یا تعدی و تجاوز وی حادثه‌‌ای رخ دهد، دیه و کفاره متوجه آن فرد خواهد بود.

3- اگر به سبب قدرت و نیرویی که توانایی دفع آن نباشد، حادثه‌‌ای رخ دهد و جانی با رعایت احتیاط در آن معذور باشد، نه دیه و نه کفاره‌‌ای بر عهده‌‌ی او نخواهد بود و بیت‌‌المال متحمل پرداخت دیه‌‌ی کشته‌‌شدگان می‌‌شود. زیرا بیت‌‌المال وارث کسانی است که وارث ندارند. و در واقع طبق قاعده، عهده‌‌دار خسارت‌‌های چیزی کسی است که منفعت آن چیز برای او می‌باشد. و قاضی طبق بررسی شهادت شهود و گزارش‌های دریافتی به این مساله حکم می‌‌کند.

چه کسانی متحمل پرداخت دیه می‌‌باشند

سه نفر عهده‌‌دار پرداخت دیه هستند:

1- قاتل: و این زمانی است که مرتکب قتل عمد شود و اولیای مقتول از قصاص به دیه صرف‌‌نظر کنند.

2- عاقله: دیه در قتل شبه عمد و قتل خطا بر عاقله واجب می‌‌باشد.

3- بیت المال: بیت المال در حالت‌‌های زیر دین و دیه را می‌‌پردازد:

- چون مسلمانی بمیرد و دَینی بر عهده‌‌ی او باشد و مالی از خود به جای نگذاشته باشد که به وسیله‌‌ی آن بدهی وی پرداخت شود و نیز ورثه از پرداخت آن ناتوان باشند، در این‌‌صورت پرداخت آن از بیت المال بر عهده‌‌ی ولی امر می‌‌باشد.

- چون کسی در قتل خطا یا شبه عمد کشته شود و عاقله‌‌ی جانی توانگر نباشند، در این‌‌صورت دیه از جانی گرفته می‌‌شود و اگر جانی فقیر باشد، از بیت المال پرداخت می‌‌شود.

- هر مقتولی که قاتل وی مشخص نباشد مانند کسی‌که در ازدحام و طواف و مانند آن کشته شود، دیه‌‌ی وی از بیت المال پرداخت می‌‌شود.

- چون قاضی به قسامه حکم کند و ورثه از سوگند خوردن خودداری کنند و به سوگند مدعی علیه هم راضی نشوند، قاضی دیه‌‌ی مقتول را از بیت المال می‌‌پردازد.

- چون دیه در اثر تشخیص اشتباه قاضی در آنچه در محدوده‌‌ی وظایف وی می‌‌باشد، واجب گردد.

بخشیدن دیه

چون شخصی به وسیله‌‌ی دیگری بمیرد و دَینی بر عهده‌‌ی او باشد که جز با دریافت دیه قابل پرداخت نیست، در این‌‌صورت بخشیدن دیه جایز نیست زیرا دَین مقدم بر میراث می‌‌باشد. و اگر دینی بر عهده‌‌ی مرده نبود، اگر جانی از افراد بی‌‌پروا و جسور بود، نبخشیدن دیه بهتر است و اگر از این دسته افراد نیست؛ زیراورثه‌‌ی مقتول اهل رشد[20] نباشند، برای هیچ‌کس جایز نیست که از حق آن‌ها در مورد مجنی‌‌علیه صرف‌‌نظر کنند. و اگر اهل رشد هستند، در این حالت و در صورت تحقق مصلحت، بخشیدن افضل است.

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٩٠ [النحل: 90] «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‌دهد و از فحشا و زشت‌کاری و سرکشی نهى مى‌کند. او شما را پند مى‌دهد؛ باشد که پند گیرید».

آنچه دیه ندارد

چون پادشاه رعیتش را ادب کند یا اینکه پدر فرزندش را یا معلم، شاگردش را ادب کند و در این امر اسراف و زیاده‌‌روی کند، ضامن آنچه در تنبیه تلف شده نمی‌‌باشد. و هرکس شخصی را برای حفر چاهی یا بالا رفتن از درخت اجاره کند و آن شخص چنین کند و در اثر آن بمیرد، کسی‌که او را اجاره کرده و بدین امر دستور داده، ضامن نخواهد بود.

2- اقسام دیه

1- دیه‌‌ی نفس

دیه نفس از شش جنس می‌‌باشد: 100 شتر یا 200 گاو یا 2000 گوسفند یا 1000 مثقال طلا یا 12000 درهم نقره یا 200 لباس.

و مثقال همان دینار است و هزار دینار طلا برابر است با 4250 گرم طلا؛

اصل دیه مرد مسلمان

اصل در دیه شتر است و اجناس دیگر در هنگام گرانی شتر یا عدم دسترسی به آن جایگزین آن می‌‌باشند.

اصل دیه‌‌ی مرد مسلمان صد شتر می‌‌باشد و اگر شتر گران بود، جایگزین آن از اجناس دیگر خواهد بود. و چون به جای شتر اجناس دیگر به عنوان دیه پرداخت شود، باید دریافت کننده‌‌ی دیه با آن موافق باشد. ولیِ امر اختیار دارد از میان اجناس مختلف دیه، آنچه مصلحت در آن است و برای مردم میسر است، انتخاب کند. از عمر بن خطاب روایت است که در ایراد خطبه فرمود: «بدانید که قیمت شتر گران شده است. راوی می‌‌گوید: پس عمر برای صاحبان طلا، هزار دینار، برای صاحبان نقره، دوازده هزار درهم نقره، برای صاحبان گاو، 200 گاو، برای گوسفندداران 200 گوسفند و برای صاحبان لباس، 200 لباس شامل ازار و ردا به عنوان دیه مشخص نمود. و دیه‌‌ی اهل ذِمه را به همان اندازه‌‌ی زمان رسول الله رها کرد.[21]

دیه‌‌ی زن مسلمان

دیه‌‌ی زن مسلمان چون در قتل خطا کشته شود، نصف دیه‌‌ی مرد می‌‌باشد. و همچنین دیه‌‌ی اعضا و جوارح و جراحات زن نصف دیه مرد مسلمان و جراحات وی می‌‌باشد.

از شریح روایت است که می‌‌گوید: عروه بارقی با این پیام از محضر عمر نزد من آمد که جراحت‌‌های مردان و زنان در باب دندان و زخم‌‌هایی که در اثر آن‌ها استخوان کشف می‌‌شود، (موضحه) یکسان است. اما در جراحت‌‌هایی بزرگ‌‌تر از این‌ها دیه‌‌ی زن نصف دیه‌‌ی مرد می‌‌باشد».[22]

مقدار دیه‌‌ی کفار

کافر چه اهل کتاب باشد یا مجوس یا بت‌‌پرست یا از دیگر اصناف کفار باشد، دیه‌‌ی مرد کافر نصف دیه‌‌ی مرد مسلمان و دیه‌‌ی زن کافر نصف دیه‌‌ی زن مسلمان می‌‌باشد. یکسان است که دیه‌‌ی نفس باشد یا دیه‌‌ی اعضا و جوارح یا جراحت و زخم؛ و تفاوتی نمی‌کند که قتل از نوع عمد یا خطا باشد.

بنابراین همه‌‌ی آن‌ها کافر می‌‌باشند. زیرا اهل کتاب پس از بعثت رسول الله به اسلام کفر ورزیدند و از لحاظ کفر با کفار یکسان می‌‌باشند و نیز همه‌‌ی کفار در وارد شدن به دوزخ و دیه یکسان هستند مگر در مواردی که دلیل شرعی اهل کتاب را از دیگران متمایز می‌‌داند چنان‌‌که شریعت اسلامی ازدواج با زنان اهل کتاب را جایز شمرده و نیز به خوردن ذبائح آن‌ها اجازه داده است درحالی‌‌که این مسایل در مورد سایر کفار مصداق ندارد.

1- الله متعال می‌‌فرماید: ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٨٥ [آل عمران: 85] «و هرکس که دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران است».

2- و از عمرو بن شعیب از پدرش از جدش از رسول الله روایت است که فرمود: «دیه‌‌ی کافر نصف دیه‌‌ی مومن است».[23]

دیه‌‌ی جنین

چون با جنایت وارد شده بر مادر، جنین وی مرده متولد شده و در واقع سقط‌‌جنین صورت بگیرد، دیه‌‌ی آن یک برده یا کنیز به قیمت 5 شتر می‌‌باشد. یعنی معادل یک‌‌دهم دیه‌‌ی مادرش؛ و دیه‌‌ی برده، قیمت آن می‌‌باشد کم باشد یا زیاد؛

از ابوهریره روایت است که دو زن از قبیله‌‌ی هذیل با یکدیگر درگیر شده و یکی از آن‌ها سنگی به سوی دیگری پرتاب کرد و باعث سقط جنین وی ‌‌شد. رسول الله در مورد جنین آن زن چنین قضاوت کرد که خون‌‌بهایش یک برده یا کنیز می‌‌باشد.[24]

قتل ذمی

کشتن ذمی، مستامن یا معاهد حرام است و هرکس او را بکشد مرتکب گناه بزرگی شده است.

و ولیِ امر او را با در نظر گرفتن تحقق مصلحت و دفع مفسده تعزیر می‌‌کند.

از عبدالله بن عمرو روایت است که رسول الله فرمود: «هرکس فرد معاهدی (کافری که با مسلمانان عهد و پیمان بسته است) را بکشد، بوی بهشت به مشامش نمی‌‌رسد. با اینکه بوی بهشت از مسافت چهل سال راه به مشام می‌‌رسد».[25]

حکم دیه زمانی که جانی بمیرد:

چون کسی دیگری را بکشد و پس از آن جانی بمیرد، قصاص ساقط می‌‌شود زیرا با مرگ جانی، محل قصاص (که خود اوست) معدوم می‌‌باشد. و تنها حق اولیای مقتول در باب دریافت دیه یا بخشیدن آن باقی می‌‌ماند.

2- دیه در کم‌تر از نفس

چون جنایت در کم‌تر از نفس واقع شود و عمدا باشد، قصاص به آن تعلق می‌‌گیرد و این زمانی است که مجنی‌‌علیه جانی را نبخشد. و اگر جنایت از نوع خطا یا شبه عمد باشد، قصاص ندارد. بلکه در صورت نبخشیدن مجنی‌‌علیه، دیه واجب می‌‌شود.

اقسام دیه در کم‌تر از نفس

دیه در کم‌تر از نفس به سه بخش تقسیم می‌‌شود:

بخش اول: دیه‌‌ی اعضا

1- عضوهایی که در بدن انسان بیش از یکی نیستند: دیه‌‌ی هریک از این اعضا برابر است با یک دیه‌‌ی کامل انسان؛ اعضایی مانند: بینی؛ زبان؛ آلت‌‌تناسلی مرد، ریش، پوست، کمر و... و از این قبیل است از بین رفتن شنوایی، بینایی، سخن گفتن، عقل؛

2- اعضایی که در بدن انسان جفت هستند: مانند دو چشم، دو گوش، دو لب، دو بیضه، دو دست، دو پا، دو فک، دو باسن، دو لب آلت تناسلی زن، دو پستان زن و ... به هریک از این دو عضو، نصف دیه تعلق می‌‌گیرد. و به هر دوی آن‌ها با هم یک دیه‌‌ی کامل تعلق می‌‌گیرد.

و چون کاربرد یکی از آن‌ها از بین رود، نصف دیه به آن تعلق می‌‌گیرد. و اگر کاربرد هر دوی آن‌ها از بین رود، دیه کامل به آن‌ها تعلق می‌‌گیرد. و چون کسی یک چشم باشد و چشمش سالم باشد، در صورت از بین رفتن آن، یک دیه‌‌ی کامل به آن تعلق می‌گیرد.

3- اعضایی که از آن‌ها در بدن انسان چهار تا می‌‌باشد؛ مانند پلک‌‌های دو چشم؛ به هریک از پلک‌‌ها یک چهارم دیه‌‌ی کامل تعلق می‌‌گیرد و به تمام آن‌ها دیه‌‌ی کامل تعلق می‌‌گیرد.

4- اعضایی که از آن‌ها ده تا در بدن انسان می‌‌باشد: مانند انگشتان دست و پا؛ به هریک از انگشتان یک‌‌دهم دیه‌‌ی کامل تعلق می‌‌گیرد. و به هر ده انگشت یک دیه‌‌ی کامل تعلق می‌‌گیرد. و به بندهای هر انگشت یک سوم دیه‌‌ی انگشت تعلق می‌‌گیرد و هریک از دو بند انگشت ابهام نصف دیه‌‌ی انگشت ابهام تعلق می‌‌گیرد.

و اگر در طی جنایتی انگشتی کاربرد خود را از دست بدهد، یک‌‌دهم دیه به آن تعلق می‌‌گیرد و اگر همه‌‌ی انگشتان کاربرد خود را از دست بدهند، یک‌‌دیه‌‌ی کامل به همه‌‌ی آن‌ها تعلق می‌‌گیرد.

الله متعال می‌‌فرماید: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٩٠ [النحل: 90] «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‌دهد و از فحشا و زشت‌کاری و سرکشی نهى مى‌کند. او شما را پند مى‌دهد؛ باشد که پند گیرید».

دیه‌‌ی دندان‌‌ها

تعداد دندان‌‌های انسان 32 عدد می‌‌باشد. چهار دندان‌‌ ثنایا (پیشین)، 4 دندان‌‌ ربایی و 4 دندان‌‌ نیش و 20 دندان اطراف می‌‌باشد. هر طرف ده تا؛

دیه‌‌ی هریک از دندان‌‌ها 5 شتر می‌‌باشد و دیه‌‌ی تمام دندان‌‌ها 160 شتر است.

دیه‌‌ی مو

به هریک از چهار نوع موی انسان در صورت از بین رفتن یک دیه‌‌ی کامل تعلق می‌‌گیرد. که عبارتند از: موهای سر؛ موهای ریش؛ موهای دو ابرو؛ مژه‌‌های دو چشم. به هریک از دو ابرو نصف دیه و به هریک از مژه‌‌ها یک‌‌چهارم دیه تعلق می‌‌گیرد.

دیه‌‌ی عضو فلج

دیه‌‌ی دست فلج، چشمی‌که نمی‌‌بیند، دندانی که کور است، در صورت از بین رفتن، یک‌‌سوم دیه‌‌ی کامل این اعضا می‌‌باشد.

بخش دوم: دیه‌‌ی زخم‌‌های سر و جراحت‌‌های سایر بدن

زخم‌‌های سر ده نوع هستند که دیه‌‌ی پنج تای آن‌ها حکومت است و دیه‌‌ی پنج تای آن‌ها مقدار شرعی مشخصی می‌‌باشد. اما زخم‌‌هایی که به آن‌ها حکومت تعلق می‌‌گیرد:

1- حارصه: خراش و شکاف پوست است بدون اینکه خون جاری شود.

2- بازله: زخمی است که مقدار اندکی خون از آن جاری می‌‌شود.

3- باضعه: زخمی است که گوشت را می‌‌شکافد.

4- متلاحمه: جراحتی است که موجب بریدگی عمیق گوشت شود اما به پوست نازک روی استخوان نرسد.

5- سمحاق: جراحتی است که از گوشت بگذرد و به پوست نازک روی استخوان برسد.

این زخم‌‌های پنج‌‌گانه به آن‌ها دیه‌‌ی مشخص در شریعت تعلق نمی‌‌گیرد بلکه در آن‌ها حکومت می‌‌باشد.

حکومت: حکومت به این معناست که مجنی‌‌علیه شخصی سالم و برده در نظر گرفته شده و قیمت آن در حال برده بودن مشخص می‌‌شود و نیز اُفت قیمت وی در حالت زخمی شدن وی به صورت‌‌های پنج‌‌گانه محاسبه می‌‌شود. و مقدار افت قیمت با این فرض، همچون نسبت وی به دیه‌‌ی کامل می‌‌باشد. و قاضی به اجتهاد خود مقدار و میزان بهای پرداختی آن‌‌را مشخص می‌‌کند. و در تعیین حکومت مقدار درد و زیان و تغییر شکل را لحاظ می‌‌کند.

اما زخم‌‌های پنج‌‌گانه‌‌ای که برای آن‌ها در شریعت دیه‌‌ی مشخصی تعیین شده است:

1- موضحه: زخمی است که به استخوان رسیده و استخوان را نمایان کرده است. و دیه‌‌ی آن در شریعت 5 شتر می‌‌باشد.

2- هاشمه: زخمی است که در آن استخوان شکسته و خرد شده باشد. دیه‌‌ی آن 5 شتر است.

3- منقله: زخمی است که در آن استخوان شکسته و خرد شده و علاوه بر آن جابجا شده باشد. دیه‌‌ی آن 15 شتر می‌‌باشد.

4- مامومه: زخمی است که به قدری عمیق است که به پوشش نازک مغز استخوان رسیده است. دیه‌‌ی آن یک‌‌سوم دیه‌‌ی کامل است.

5- دامغه: زخمی است که به داخل مغز نفوذ کرده است. دیه‌‌ی آن یک‌‌سوم دیه‌‌ی کامل است.

دیه‌‌ی جائفه

جائفه عبارت است از زخمی که به درون شکم یا پشت یا سینه یا حلق و ... نفوذ کند.

اگر جراحت در سایر اعضای بدن باشد مانند پشت، شکم، سینه؛ زیرابه درون آن‌ها نفوذ کند یک‌‌سوم دیه بدان تعلق می‌‌گیرد. و اگر به درون آن نفوذ نکند مانند زخمی شدن گوشت دست و پا و ... بدان حکومت تعلق می‌‌گیرد.

بخش سوم: دیه‌‌ی استخوان

1- چون استخوان دنده بشکند، سپس ترمیم شود، دیه‌‌ی آن یک شتر است.

2- چون استخوان ترقوه بشکند سپس ترمیم شود، دیه‌‌ی آن یک شتر است و در دو استخوان ترقوه دو شتر می‌‌باشد.

3- در شکسته شدن ساعد یا بازو یا ران یا ساق چون ترمیم شوند، دو شتر دیه تعلق می‌‌گیرد.

4- چون استخوان‌‌های مذکور ترمیم نشوند، به آن‌ها حکومت تعلق می‌‌گیرد.

چون کمر بشکند و ترمیم نشود، یک دیه‌‌ی کامل به آن تعلق ‌‌می‌‌گیرد. و سایر استخوان‌‌ها به آن‌ها حکومت تعلق می‌‌گیرد.

مجنی‌‌علیه حق ندارد به جای دیه از جانی بخواهد هزینه‌‌های درمان وی را بپردازد. بلکه مقدار مشخص شده‌‌ی دیه در شریعت به او داده می‌‌شود، کم باشد یا زیاد؛ و او نیز باید به حکم الله و رسولش راضی باشد. ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ [المائدة: 50] «چه کسی بهتر از الله، برای گروهی که یقین دارند، حکم می‌کند؟!».

در باب احکامی که بیش‌تر بیان شد، ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم از پدرش از جدش از رسول الله روایت می‌کند که پیامبر الله به اهل یمن نامه‌‌ای با محتوای میراث و سنت‌‌ها و دیه نوشت که در آن آمده است: «دیه‌‌ی نفس صد شتر است؛ در بریدن بینی از بیخ دیه کامل است. و در زبان دیه کامل، در دو لب دیه کامل، در دو بیضه دیه کامل، در آلت تناسلی مرد دیه‌‌ی کامل، در کمر دیه‌‌ی کامل، در دو چشم دیه‌‌ی کامل، در یک پا نصف دیه، در زخم مامومه یک‌‌سوم دیه، در جائفه یک‌‌سوم دیه کامل، در منقله 15 شتر، در هر انگشت از انگشتان دست و پا ده شتر، در هر دندان پنج شتر و در جراحت موضحه 5 شتر می‌‌باشد. و مرد در برابر زن کشته می‌‌شود و بر صاحبان طلا هزار دینار می‌‌باشد».[26]


 

 



[1]- متفق علیه؛ بخاری: 6871؛ مسلم: 88؛ متن از بخاری است.

[2]- متفق علیه؛ بخاری: 6878؛ مسلم: 1676؛ متن از مسلم است.

[3]- متفق علیه؛ بخاری: 2766؛ مسلم: 89؛ متن از بخاری است.

[4] -- متفق علیه؛ بخاری: 6880؛ مسلم: 1355؛ متن از مسلم است.

[5]- مسلم: 2588

[6]- متفق علیه؛ بخاری: 111، مسلم: 1370؛ متن از بخاری می‌‌باشد.

[7]- مسلم: 1955

[8]- حَسَن؛ ترمذی: 1387؛ ابن ماجه: 2626؛ متن از ترمذی می‌‌باشد.

[9]- متفق علیه؛ بخاری: 5778؛ مسلم: 109؛ متن از بخاری است.

[10]- متفق علیه؛ بخاری: 6365؛ مسلم: 10؛ متن از بخاری می‌‌باشد.

[11]- متفق علیه؛ بخاری: 6878؛ مسلم: 1676؛ متن از مسلم می‌‌باشد.

[12]- صحیح؛ ابوداود: 4547؛ ابن ماجه: 2668؛ متن از ابوداود می‌‌باشد.

[13]- صحیح؛ ابوداود: 4772؛ ترمذی: 1421؛ این متن ترمذی می‌‌باشد.

[14]- حسن؛ ابوداود: 4541؛ ابن ماجه: 2630؛ متن از ابوداود می‌‌باشد.

[15]- متفق علیه؛ بخاری: 1952؛ مسلم: 1147

[16]- مسلم: 1218

[17]- صحیح؛ ابو داوود: 4497؛ ابن ماجه: 2692

[18]- متفق علیه؛ بخاری: 6902؛ مسلم: 2158؛ متن از بخاری می‌‌باشد.

 

[19]- متفق علیه؛ بخاری: 6880؛ مسلم: 1355؛ متن از مسلم می‌باشد.

[20]- سفیه و محجور و ... باشند.

[21]- حسن؛ ابو داوود: 4542؛ بیهقی: 16171

[22]- صحیح؛ ابن ابی شیبة در المصنف: 27487

[23]- حسن؛ مسند احمد:6692؛ ترمذی: 1413؛ این متن از ترمذی می‌‌باشد.

[24]- متفق علیه؛ بخاری: 6904؛ مسلم:1681؛ این متن از بخاری می‌‌باشد.

[25]- بخاری: 3166

[26]- صحیح؛ نسائی: 4853؛ دارمی: 2277؛ نگا؛ ارواءالغلیل: 2212

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...